30 خرداد 1402 - 10:16

پایگاه رهنما:

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۳۰ خرداد
عبرت از روز‌های سخت تابستان ۶۰
حسن رشوند
در میان روز‌های سختی که تاکنون انقلاب اسلامی در این ۴۵ سال داشته است، شاید کمتر روز‌هایی همچون روز‌های پایانی خرداد سال ۶۰ تا شهریور همان سال داشته باشیم؛ روز‌هایی که همه از آن به پر حادثه‌ترین و خونبار‌ترین روز‌های انقلاب اسلامی پس از استقرار نظام یاد می‌کنند و ارکان تصمیم گیر کشور به یکباره در کمتر از دو ماه با حوادث تروریستی و ترور‌های کور توسط منافقین به شهادت رسیدند. ماجرا، اما به پیش از این تاریخ یعنی به «نقطه مشترک مجاهدین (منافقین) با بنی صدر» در ۱۴ اسفند سال ۵۹ باز می‌گشت. آنجا که بنی صدر از پشت میکروفن در زمین چمن دانشگاه تهران به سربازان منافق خود دستور حمله داد و سربازان نفاق با حمله به عناصر حزب‌اللهی حاضر در دانشگاه، آن‌ها را از بالای ساختمان، دیوار و نرده‌های دانشگاه پرت می‌کردند.

پس از شورش ۳۰ خرداد ماه ۶۰، استراتژی منافقین این چنین اعلام شد: «ما مجاهدین خلق با درک واقع‌بینانه از رژیم و آشتی‌ناپذیری و متعارض شدن تضاد با رژیم ضد خلق، پس از ۳۰ خرداد، قاطعانه استراتژی مبارزه مسلحانه و در مرحله اول این استراتژی، ضربه یا ضربات تعیین‌کننده و مرحله یک تهاجمی (تهاجم به هر قیمت) و تشکیل آلترناتیو را در دستور کار خود قرار داده‌ایم.»
با نگاهی به آمار وقایع تروریستی و شهدایی که در سال ۱۳۶۰ به خشن‌ترین و سبعانه‌ترین روش ممکن به شهادت رسیدند، می‌توان دریافت که گروهک تروریستی منافقین بیش‌ترین نقش را در این جنایت‌ها داشته‌اند. بنا بر آمار‌های رسمی در شش ماهه اول سال ۱۳۶۰، ۱۹۶۹ شهروند در اقدامات تروریستی توسط گروهک‌های منافقین، کومله، دموکرات، پیکار، چریک‌های فدایی خلق (اقلیت) و اتحادیه کمونیست‌های ایران به شهادت رسیده‌اند که گروهک منافقین با اقدام به ترور ۸۴۱ نفر رتبه نخست را در خیانت به مردم و کشور کسب کرده است.
در این قبیل عملیات‌ها فقط هدف انجام ترور بود و اینکه قربانی ترور چه فرد یا شخصی باشد برای آن‌ها اهمیتی نداشت. از این رو عمده اهداف این ترور‌های کور مردم عادی، شهروندان بی‌دفاع، رهگذران و مسافران وسایل حمل و نقل عمومی بودند. جالب اینکه منافقین بدون پرده‌پوشی، موارد و نمونه‌هایی از ترور‌های شهروندان عادی را در ارگان سازمانی خود ذکر و از این عملیات تروریستی با عناوینی مثل اعدام انقلابی و آتش قهر خلق یاد می‌کردند.
۱۷ هزار شهید ترور توسط منافقین در طول سال‌های قبل و پس ازسال ۶۰ گواه روشنی بر خوی غیرانسانی جماعت حیوان صفتی دارد که امروز با گذشت زمان و فراموشی بخشی از حافظه تاریخی ملت ایران در سایه پروپاگاندای رسانه‌ای غرب در خیابان‌های برلین، بن، واشنگتن، پاریس، آمستردام و ده‌ها شهر اروپا و امریکا تجمع کرده و خونخواه جماعتی تروریست در تابستان ۶۷ هستند که پس از حمله منافقین به غرب کشور در زندان‌ها شورش کرده بودند با این خیال خام که کار نظام تمام شده و با پیوستن به دوستان منافق خود پس از عملیات دروغین فروغ جاویدان جمهوری اسلامی را می‌توانند ساقط کنند.
منافقین، مهم‌ترین جریان التقاطی در جبهه ضدانقلاب به شمار می‌روند که همواره به عنوان یک «فرقه تروریستی» فعالیت می‌کنند و این درحالی است که از سوی نظام سلطه، تلاش ویژه‌ای صورت می‌گیرد تا این گروهک را به عنوان آلترناتیوی دموکراتیک برای نظام جمهوری اسلامی در نظر گرفته شود. با این نگاه و رویکرد است که به دستور امریکا این فرقه به سوی فعالیت در شبکه‌های مجازی با هدف ایجاد جنگ روانی در داخل کشور و اهداف فرامرزی ایران سازماندهی می‌شوند. پس بی‌جهت نیست که اقدامات منافقین در فضای مجازی، مورد تقدیر امریکا قرار می‌گیرد و هر از گاهی، فیلمی از بازدید مقامات امریکایی و اروپایی از تروریسم مجازی آنان در آلبانی منتشر می‌شود یا برای دادن روحیه به این جماعت ددمنش با پول رژیم‌های فاسدی همچون رژیم صهیونیستی و دعوت از مقامات و سناتور‌های امریکایی و نمایندگانی از کشور‌های اروپایی همایش‌هایی در پاریس برگزار می‌شود تا به یک گروهک بدنام تنفس مصنوعی داده شده و به وجود نحس آن‌ها اعتبار بخشیده شود. منافقین چهار دهه است که در ایران با شهادت بهترین‌های این ملت از شهدای ۷۲ تن هفتم تیر گرفته تا شهدای هشتم شهریور (رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر) تا شهدای هسته‌ای و یا با شهادت صیادشیرازی نماد مقابله با این گروهک بد‌ترین جنایت را مرتکب شدند و اربابان آن‌ها در غرب چشمان خود را بر این همه جنایت بسته و کارمند مظلومی را به بند اسارت می‌گیرند و بیش از ۲۵۰ جلسه محاکمه برای او در دادگاه‌های سوئد تشکیل می‌دهند تا بگویند حمید نوری همان کسی بوده که در جایگاه زندانبان اوین، منافقین شورشی این زندان را در تابستان ۶۷ اعدام کرده است.
جوان امروز ما که حوادث سال‌های ۵۹ تا ۶۱ را ندیده و هیچ شناختی از رفتار منافقین در آن سال‌ها ندارد طبیعی است که وقتی با حوادث پاییز سال گذشته مواجه می‌شود نمی‌تواند تشخیص دهد که حامد اسماعیلیون امروز، همان مسعود رجوی سال ۶۰ است که در سر سودای رهبری و بر کرسی قدرت نشستن را دارد. این جوان نمی‌داند مسیح علینژاد یا نازنین بنیادی که هر روز از این پارلمان اروپا به آن پارلمان و از این کشور به آن کشور برای فعال کردن جریان ضد ایرانی سفر می‌کند، همان مریم رجوی منافقی است که با ازدواج تشکیلاتی از ابریشم‌چی جدا شد و بدون لحاظ شئون دینی به همسری مسعود رجوی رسید. جوان امروز ما باید بداند آدم‌ها برای دولت‌های اروپایی و امریکایی تاریخ مصرف دارند. یک روز مسعود رجوی و مریم عضدانلو برای آن‌ها کارکرد داشت و امروز مسیح علینژاد و نازنین بنیادی و فردا اسم‌های جدیدتر و افراد رادیکال‌تر دیگر، اما در بستر‌های جدید و با شعار‌های فریبنده.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز سه‌شنبه ۳۰ خرداد

حال بد دارو را خوب کنید

سیدصادق غفوریان

وقتی عملکرد مسئولان در یک سال گذشته در موضوع حیاتی دارو و درمان مردم را می بینیم که با وجود هشدارها، گزارش ها، تجمع ها و فریادهای نمایندگان باز هم شاهد تداوم مشکلات متعدد در این بخش است، آیا انتظار هست برای مسائلی با درجه اهمیت کمتر همچون اجاره های سربه فلک کشیده، بازار رویایی گوشت و مرغ، گرانی میوه یا مسائلی دورتر مثل کیفیت نازل آموزش و مدارس دولتی و... تدبیر شود؟! البته که بیان این فرضیه نه الزاما به معنای درست بودن آن است که یعنی چون مسئولان وزارت بهداشت توان تصدی گری امر حیاتی دارو و درمان را ندارند، پس مسئولان دیگر بخش ها هم ناکارآمد و ناتوان اند. اما این آقایان محترم باید به مردم، این حق را بدهند که چگونه در قریب به یک سال گذشته مسئله راهبردی دارو و درمان با وجود پیگیری های کلان و فریادهای مجلس، اما باز هم دچار «سکته»های جدی است؟  خوب است این سکته ها را در شنیده ای از یک منبع مطلع روایت کنیم که نقل وی این بود: «به دلیل کمبود و نبود داروهای پس از عمل پیوند، مدتی است بخشی از اعمال پیوند انجام نمی شود یا کمتر از ظرفیت انجام می شود.»   اما برای این که به تصویر روشن تری از دایره «ترک فعل» ها در علل نقص در زنجیره تهیه، تولید و توزیع دارو برسیم، خوب است برخی از این سکته ها را به روایت بررسی های روز گذشته مجلس مرور کنیم: 1-از بین 3500  قلم تجهیزات پزشکی، 660 مورد با کمبود حاد و ذخیره موجودی کمتر از یک ماه، 189 قلم با کمبود و ذخیره موجودی کمتر از 3 ماه. 2- دپوی 360 تن تجهیزات پزشکی در گمرک که وارد کنندگان به دلیل ابهام در حقوق و تعرفه های گمرکی علاقه ای به خروج کالا ندارند. 3- موارد کمبود دارویی از اردیبهشت گذشته به 133 قلم رسیده که پیش بینی شده، در مهر و آبان با بحران مواجه شویم. 4- مطالبات شرکت‌های دارویی تا پایان اردیبهشت به 40 هزار میلیارد تومان رسیده است که 12 هزار میلیارد تومان آن فقط شامل بدهی‌های دانشگاه های علوم پزشکی و تأمین اجتماعی است. 5- ناکامی طرح دارویار با این دردها همراه است که با گذشت سه ماه از سال و لزوم پرداخت 5.7 هزار میلیارد ماهانه اما تاکنون مبلغی واریز نشده و غم انگیزتر نیز از مبلغ مصوب 73 هزار میلیارد سال قبل فقط 13.4 همت پرداخت شد. 6- و...این دردهای بی امان گوشه ای از غصه هایی است که در حوزه دارو طی یک سال گذشته با آن مواجهیم؛ دردها و رنج هایی که امروز بخشی از آن گریبان بیماران هموفیلی، فاکتورهشت، تالاسمی، پیوندی و... را گرفته است. آقای وزیر، بیمار دارو می خواهد نه قرارگاه  بی شک نوع مدیریت منفعلانه وزارت بهداشت در یک سال اخیر که پیش از این سکاندارش را تا مرز «عدم اعتماد» هم برد و نتوانسته با همگرایی بخش های کلان کشور، چالش تخصیص های به موقع و پرداخت بدهی ها به شرکت های دارویی را برطرف کند، از مهم ترین دلایل وضعیت موجود است. وزیر بهداشت امروز از راه اندازی «قرارگاه» سخن می گوید، اما آیا به بیماران تالاسمی، پیوند، هموفیلی و... یا بیماری که بیمارستان ها او را برای تهیه دارو به بازار ارجاع می دهند، می توان گفت صبوری پیشه کن تا قرارگاه وزارت بهداشت، از خواب بیدار شود؟ بی شک، در این بحران که بیم پاییز و زمستانی پرخطر دارویی هم پیش بینی می شود، نقش و بازی بانک مرکزی، گمرک، وزارت اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه و تامین اجتماعی را نمی توان نادیده انگاشت، اما مردم، دارو و درمان را از وزارت بهداشت می خواهند چون او را مسئول سلامت خود می دانند؛ حال آقای وزیر فریاد بزند که «من فقط یک حلقه از یک زنجیره ام...». امید که همیشه در صحت و سلامت باشید، اما... ما هم دست به دعا بر می داریم نه تنها برای سلامتی مسئولان متولی دارو که اگرچه ناکارآمدی برخی از آن ها، درمان مردم را به خطر انداخته، بلکه برای تمامی انسان ها که هیچ گاه گذرشان به دکتر و درمانگاه و بیمارستان نیفتد اما چقدر از مسئولان ما برای یافتن داروهایشان از این داروخانه به آن داروخانه سرگردان می شوند؟ آقایان مسئول! باور کنید، طعم کمبود دارو یا نبود داروی موثر و با کیفیت به ویژه برای بیماران خاص، طعم تلخی است، این را با چه زبانی باید فریاد کرد؟ چرا قرارگاه شما حتی فاقد این توان و کارآمدی است که 360 تن تجهیزات پزشکی که هر قلم از آن، دردی از مردم را دوا می کند، ماه ها و هفته ها در انبار گمرک معطل بماند؟! کالای پزشکی و دارو، برای مردم همچون خرید گوشت و میوه نیست که چون توان خرید ندارد، از آن بگذرد و با خود کلنجار رود که بدون گوشت چند صدهزار تومانی و میوه چندده هزار تومانی هم می توانم زنده بمانم. آقای رئیس جمهور می دانیم که ... بی شک، امروز در حوزه دارو   اراده ای جهادی و همه جانبه نیازمند است که به «بازی» بانک مرکزی، گمرک و بدهکاران به بخش های دارویی پایان دهد؛ آقای رئیس جمهور همه می دانیم که جنابعالی برای مردم، شبانه روز تلاش می کنید ولی وقت آن فرا رسیده که «دارو» را درست و دقیق دریابید و اجازه ندهید برخی از این سیستم های ناکارآمد، مردم را در پاییز و زمستان پیش رو گرفتار نبود حتی داروهای ساده آنتی بیوتیک و سرم و احتمالا تجهیزات پزشکی «گران شده» کنند.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز سه‌شنبه ۳۰ خرداد

در همبستگی با پناهندگان افغانستانی و میزبانان سخاوتمند آنها، مردم ایران

استفان پریزنر/ هماهنگ‌کننده مقیم سازمان ملل متحد در جمهوری اسلامی ایران

هر سال در بیستم ژوئن، ما روز جهانی پناهنده را برای احترام به پناهندگان در سراسر جهان گرامی می‌داریم. به گفته آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد، «پناهندگان تجلی بهترین روحیه انسانی هستند». روز جهانی پناهنده فرصت مهمی برای برجسته‌کردن و گران‌قدر شمردن شجاعت، تاب‌آوری و قدرت همه کسانی است که به دلیل مناقشات یا آزار و اذیت خانه‌های خود را ترک کرده‌اند. هیچ فردی، اگر نگران امنیت خود یا خانواده‌اش نباشد، خانه‌اش را رها نمی‌کند و جان خود را برای پناه‌جویی به خطر نمی‌اندازد. در‌حال‌حاضر، تعداد پناهندگان در سراسر جهان تکان‌دهنده است. تا پایان سال ۲۰۲۲، تعداد بی‌سابقه 108.4 میلیون نفر مجبور به ترک خانه‌های خود شدند که نسبت به سال قبل از آن بیش از ۱۹ میلیون نفر افزایش داشته است. این بالاترین آمار تعداد پناهندگان پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود. از میان این افراد، 35.3 میلیون نفر پناهنده هستند؛ افرادی که در جست‌وجوی امنیت، از مرزهای بین‌المللی عبور کرده‌اند. این در حالی است که تعداد بیشتری برابر با ۵۸ درصد، معادل 62.5 میلیون نفر، به دلیل درگیری و خشونت در کشورهای خود بی‌جا شده‌اند.

همان‌طور‌که فیلیپو گراندی، کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان اشاره می‌کند، «این ارقام به ما نشان می‌دهند که در‌حالی‌که درگیری‌ها سریع شکل می‌گیرند، یافتن راه‌حل برای آنها کند پیش می‌رود. نتیجه آن ویرانی، بی‌جا‌ شدگی و رنج برای هر‌یک از میلیون‌ها نفری است که به‌اجبار از خانه‌های خود رانده می‌شوند». جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی در میزبانی یکی از مستمرترین جمعیت‌های پناهنده جهان ایفا می‌کند. بر‌اساس گزارش اخیر روند جهانی که از طرف کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان (UNHCR) منتشر شده، ایران پس از ترکیه، به دومین کشور میزبان پناهندگان در جهان تبدیل شده است. بیش از چهار دهه است که مردم و دولت جمهوری اسلامی ایران سخاوتمندانه میزبان میلیون‌ها افغانستانی بوده‌اند. سیاست‌های فراگیر پناهندگی ایران برای پناهندگان این امکان را فراهم کرده است تا به خدمات آموزشی و بهداشتی و فرصت‌های معیشتی دسترسی داشته باشند. از سال ۲۰۱۵، ایران به همه کودکان افغانستانی در سن مدرسه اجازه داده تا در مدارس ابتدایی و متوسطه بدون توجه به وضعیت مدرک اقامتی خود تحصیل کنند. در‌حال‌حاضر بیش از ۸۰۰ هزار کودک افغانستانی در مدارس ایران و در کنار کودکان ایرانی مشغول به تحصیل هستند. ما در سازمان ملل متحد میهمان‌نوازی ایرانیان از پناهندگان در طول سال‌ها را تحسین می‌کنیم. برای من، این روحیه همبستگی و میهمان‌نوازی در این واقعیت نمایان است که ۹۹ درصد افراد افغانستانی در شهرها در کنار ایرانی‌ها زندگی می‌کنند و مردم ایران اقامتگاه‌های پناهندگان را که یک درصد باقی‌مانده در آن زندگی می‌کنند، «میهمان‌ شهر» می‌نامند. سازمان ملل متحد مصمم است که از ایران در پایبندی خود به حمایت و کمک به پناهندگان پشتیبانی کند. تلاش‌های ما در کمک‌رسانی به پناهندگان افغانستانی از سوی کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان هدایت می‌شود. این تلاش‌ها شامل ارائه کمک‌های تغذیه‌ای و غذایی برنامه جهانی غذا (WFP) به آسیب‌پذیرترین پناهندگان ساکن اقامتگاه‌ها، فعالیت‌های سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (UNIDO) در بهبود دسترسی به آب پاک و تلاش‌های سازمان جهانی بهداشت (WHO) و صندوق کودکان سازمان ملل متحد (UNICEF) برای افزایش خدمات بهداشتی-درمانی و واکسیناسیون است. کار ما نه‌تنها شامل حمایت از پناهندگان، بلکه شامل حمایت از جوامع میزبان که خانه‌ها و قلب‌های خود را به روی پناهندگان باز کردند نیز می‌شود.

از نظر ما، ایستادن در کنار پناهندگان یک مسئولیت همگانی است. همه ما، از‌جمله سازمان ملل متحد، دولت‌ها، جامعه مدنی، کسب‌و‌کارها و شهروندان، وظیفه داریم از پناهندگان محافظت کنیم، در کنار آنان باشیم و مسیرهای بیشتری را برای حمایت از آنان هموار کنیم. جامعه بین‌المللی باید با کشورهای میزبان نظیر ایران مشارکت بیشتری داشته باشد. تأمین منابع مالی برای جابه‌جایی‌های متعدد، حتی با وجود افزایش نیازها، روند کندی دارد.

کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان و شرکای آن در امور بشردوستانه برنامه پاسخ‌گویی به پناهندگان سال ۲۰۲۳ (RRP) را در ماه مارس برای حمایت از 7.9 میلیون نفر، شامل 5.2 میلیون فرد افغانستانی و 2.7 میلیون نفر از میزبانان محلی آنها در پنج کشور همسایه راه‌اندازی کردند. این کشورها عبارت‌اند از ایران، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان. برای ایران، سازمان ملل متحد به 198.9 میلیون دلار نیاز دارد که تاکنون تنها ۱۸ درصد آن (برابر با 29.8 میلیون دلار) دریافت شده است. در نتیجه نیازی فوری به حمایت بیشتر جامعه بین‌المللی، به‌ویژه برای خدمات بهداشتی و آموزشی وجود دارد، تا اطمینان حاصل کنیم که افغانستانی‌های بی‌جا‌شده از حمایت‌ها و کمک‌های کافی برخوردار می‌شوند.

با وجود چالش‌های موجود، ایران سال‌ها است که با فراهم‌کردن دسترسی پناهندگان به خدمات عمومی مانند آموزش، بهداشت و درمان و فرصت‌های معیشتی، به تعهدات بین‌المللی خود عمل کرده است. همان‌طور که در چارچوب و پیمان جهانی پناهندگان تصریح شده است، با توجه به مشکلات اقتصادی و منابع محدود، حمایت جمعی از طرف جامعه بین‌المللی برای تقسیم و کاهش بار این مسئولیت‌ها امری ضروری است.

همان‌طور که آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد، تأکید کرده است، ما همچنین به اراده سیاسی قوی‌ - در سراسر جهان، از شمال تا جنوب – نیاز داریم که صلح را برای سیاره آشفته ما به ارمغان آورد، تا کسانی که امروز پناهنده هستند، بتوانند با امنیت به خانه‌های خود بازگردند. امسال، در روز جهانی پناهنده، زمان آن فرا‌رسیده است که هر‌یک از ما تعهد خود را برای همبستگی با همه پناهندگان در سراسر جهان تجدید کنیم و برای داشتن جهانی تلاش کنیم که در آن هیچ‌کس مجبور به پناهنده‌شدن نباشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۳۰ خرداد

اختلاس در کف خیابان!

عباس شمسعلی
عده‌ای تحت تاثیر برخی القائات یا با هدف تحت‌الشعاع قرار دادن موضوع، تا صحبت از لزوم برخورد با بی‌حجابی و مقابله با ولنگاری در حوزه پوشش می‌شود با قیافه‌ای حق به جانب می‌گویند: «ای بابا؛ به جای این کارها، اول با دزدی و اختلاس برخورد کنید». به این واکنش از چند منظر می‌توان پاسخ داد؛ نخست اینکه آنچه در سال‌های اخیر همه به چشم دیده‌اند عزم جدی در تشکیل محاکم مبارزه با فساد اقتصادی و حتی تشکیل شعب ویژه در این خصوص بوده است و بارها شاهد شناسایی، تشکیل پرونده، برپایی دادگاه‌های علنی و در نهایت صدور احکام مختلف قضایی در برخورد با مفسدان و فرصت‌طلبان پرونده‌های کلان اقتصادی بوده‌ایم. در این خصوص می‌توان به موارد متعدد پرونده‌های رانت‌خواری با ارزهای 4200 تومانی در دوره گذشته، یا محکومیت به زندان‌های بلندمدت و جریمه‌های سنگین برای افرادی حتی با داشتن نسبت با مسئولان در دولت قبل از برادر رئیس‌جمهور تا داماد یا دختر فلان وزیر و موارد مختلف دیگر ‌اشاره کرد که نشان از جدیت در برخورد با فساد اقتصادی دارد و البته نمی‌توان با اطمینان مدعی شد که زمینه فساد و پرونده‌های فرصت‌طلبی به طور کامل برطرف و کار تمام شده است اما نمی‌توان منکر برخورد جدی با چنین مواردی شد.
از طرفی باید دید کسانی که خواستار رها بودن و ولنگاری در موضوع مهم حجاب و پوشش و نادیده گرفتن این تخلفات و جرائم به بهانه اولویت داشتن مبارزه با فساد اقتصادی هستند، واقعاً به این اولویت‌بندی و استدلال ایمان دارند یا برای به حاشیه راندن ماجرا و ایجاد شبهه به این مثلاً استدلال دامن می‌زنند؟! این افراد می‌توانند با این استدلال خواستار رها کردن تخلفات دیگر در جامعه شوند؟ به عنوان مثال؛ با این منطق می‌توانند مدعی شوند که به جای حساسیت بر روی مقابله با رانندگان خاطی و بی‌ملاحظه، یا برخورد با موضوع خانمانسوز اعتیاد و هر مسئله خسارت‌بار برای مردم و جامعه بهتر است به مفاسد اقتصادی پرداخت؟!
نکته دیگر این است که اساساً چرا باید به بهانه یک اولویت‌بندی غیر مستند و موهوم، برخورد با یک سری از تخلفات و آسیب‌ها تعطیل یا معطل شود؟ آیا اگر با بی‌حجابی برخورد نشود دیگر شاهد مفاسد اقتصادی نخواهیم بود؟ آیا اگر با راننده خاطی که با عبور از چراغ قرمز جان خود و دیگران را به خطر می‌اندازد برخورد نشود مشکلات اقتصادی برطرف می‌شود؟ 
از این‌ها گذشته؛ درخصوص نظر آن عده‌ای که معتقدند مبارزه با مفاسد اقتصادی همچون دزدی یا اختلاس بر مبارزه با بی‌حجابی و هنجارشکنی در پوشش اولویت دارد باید گفت آیا اختلاس فقط در مسائل مالی است؟ آیا ربایش سرمایه‌ای بسیار ارزشمند که اساس جامعه و خانواده‌ها بر آن استوار است کمتر از ربایش اسکناس و سرمایه مادی است؟
در توضیح چیستی این سرمایه باید گفت؛ علاوه‌بر تاکیدات شرع مقدس اسلام بر حجاب و عفاف و به تبع آن توجه قانون در کشورمان به این موضوع، هر عقل منصف و فطرت صحیحی بر اینکه رها بودن جاذبه‌های زن و مرد در جامعه و بی‌قید و بند بودن روابط آنها تهدید بزرگی برای کانون خانواده و آسیب به اجتماع است صحه می‌گذارد.
گذشته از اینکه حجاب و پوشش درست و رفتار عفیفانه تنها مختص زن‌ها نیست و مردها نیز در این خصوص بر اساس شرع و عرف و عقل و فطرت تکالیف و هنجارهایی دارند، نمی‌توان منکر این شد که با توجه به ویژگی‌های آفرینش و جاذبه‌های ظاهری بیشتر، تکالیف و چارچوب ویژه‌تری برای حضور زنان در سطح جامعه دیده شده است که همان‌طور که گفته شد به دلایل مختلف قابل اثبات و توضیح و تفسیر است.
این آفرینش و ویژگی‌های خاص که منجر به گرایش مردان به زنان می‌شود، چیزی است که خداوند متعال در فطرت انسان تعبیه کرده تا به واسطه آن زمینه و تمایل به تشکیل خانواده پاک و در چارچوب اخلاق و تعهد و در نتیجه رشد روحی و معنوی انسان‌ها و جوامع بشری بیشتر شود.
نگاهی به احکام و تکالیف مربوط به حجاب نیز مبین این مسئله است که دستور به حجاب مربوط به زمان حضور زنان در اجتماع است، این یعنی اسلام با حضور هدفمند و ضروری زنان از جمله تحصیل علم، تفریح و... در عرصه اجتماع مخالفتی ندارد و البته این حضور را منوط به رعایت حدود و چارچوب در روابط و رعایت صحیح پوشش می‌داند وگرنه رعایت این دستورات و احکام در منزل یا در بین محارم و اعضای خانواده با این شکل نیاز نیست.
حال اگر زنانی بدون توجه به احکام حجاب و رعایت صحیح الزامات پوشش و ارتباطات صحیح در جامعه حاضر شوند و مردان بدون محدودیت با زنان بی‌حجاب مواجه شوند می‌توان منکر این مسئله شد که طبیعت و نظم صحیح در روابط زنان و مردان دچار اختلال می‌شود؟ طبیعی است که اولین آسیب این شرایط به خانواده‌ها و روابط زوجین وارد می‌شود چرا که وقتی توجه مردان در بیرون از کانون خانواده به مشاهده و خدای نکرده نگاه آلوده و لذت‌جویی حرام عادت کند و نیاز و گرایش به جنس مخالف به جای چارچوب خانواده در کوی و برزن پاسخ داده شود و بازار مقایسه و... ذهن‌ها را درگیر کند، روابط زوجین پس از مدتی به سردی می‌گراید موضوعی که با منطق علمی و ارزش‌های جوامع مختلف قابل اثبات است. 
حال کسانی که مدعی اولویت داشتن برخورد با اختلاس و دزدی هستند باید پاسخ دهند که آیا ربودن تمرکز و مهر و محبت و عاطفه یک زوج که سرمایه اصلی و مقوم زندگی مشترک آنهاست و باعث سرد شدن روابط در کانون خانواده می‌شود توسط زنان بی‌حجاب و بد‌پوششی که شاید خودشان هم متوجه اثر کارشان نیستند و به احتمال قریب به یقین راضی به این خسارت هم نیستند کمتر از اختلاس اقتصادی است؟ 
 آیا ایجاد احساس بی‌نیازی به ازدواج در جوانان و خفه کردن گرایش فطری پاکی که زمینه‌ساز تشکیل خانواده است به واسطه رواج بی‌حجابی و هنجارشکنی در پوشش و روابط خطا گناه کوچکی است؟
بر هم زدن تمرکز و اخلال در ذهن و توانایی‌های دانش‌آموزان و دانشجویان به واسطه بی‌توجهی به قوانین حجاب و پوشش، آن هم در کلیدی‌ترین و سرنوشت‌سازترین سال‌های عمر آنها کمتر از یک پرونده فساد اقتصادی است؟ از طرفی به حراج گذاشتن ثروت بی‌نظیر گوهر وجودی و سرمایه غیر‌قابل ارزشگذاری یک زن یعنی حیا و عفتی که می‌توانست سرمایه او در تشکیل یک زندگی مشترک پاک و انسان‌ساز باشد در خیابان و پای نگاه هوس‌بازان، در نهایت بیشترین خسارت را برای خود او به ارمغان خواهد آورد. 
عده‌ای نیز با تکیه بر کلمه جذاب آزادی، بدون توجه به معنی حرفشان می‌گویند بر اساس اصل آزادی، هر کس می‌تواند بدون حجاب و با پوشش دلخواه در جامعه حاضر شود! این افراد البته نمی‌گویند که در صورت پذیرفتن این ادعا، حد توقف این آزادی و رفتار بر اساس دلبخواه کجاست؟ آیا با این شرایط یک فرد می‌تواند برهنه در جامعه حاضر شود و کسی نتواند به بهانه اصل آزادی متعرض وی شود؟ البته در سکولارترین و بی‌دین‌ترین کشورهای غربی هم برای پوشش آزادی مطلق وجود ندارد و در جوامع مختلف برای حضور در دانشگاه و مدرسه یا در محل کار و اماکن عمومی هیچ کس حق ندارد هر آن‌طور و با هر سطح پوششی که دوست دارد حاضر شود. مدعیان آزادی با این تعریف و منطق می‌توانند مدعی شوند که آن کس که از چراغ قرمز هم عبور می‌کند، یا در ملاء عام مواد مخدر مصرف یا توزیع می‌کند هم آزاد است و آیا از نظر آنها این آزادی ظلم به بقیه نیست؟
واقعیت آن است که تجربه حداقل صد سال غرب و کشورهای دنباله‌رو آنها در حوزه پوشش و آزادی در روابط، بزرگ‌ترین سند و تجربه‌ایست که هشدارها درخصوص مسئله بی‌حجابی و عفت‌زدایی از جامعه ما را می‌توان به آن ارجاع داد.
راهی که غرب در یک قرن گذشته در مسیر حیازدایی و زیر پا گذاشتن حجابی که زنها در آن کشورها در قرون گذشته داشتند کار را به جایی رسانده است که مثلا ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه می‌گوید: «زنان بیشتر و بیشتر از ترس اینکه مورد حمله و تعرض قرار بگیرند، دیگر جرأت سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی را ندارند. ما قصد داریم حضور پلیس در حمل‌ونقل را دو برابر کنیم، به ویژه در زمان‌هایی که حملات بیشتر رخ می‌دهد.» یا نشریه «دیلی میل» از 6500 مورد تجاوز جنسی در بیمارستان‌های انگلیس گزارش می‌دهد!
خشونت و تعرض علیه زنان در کشورهایی همچون آمریکا نیز پدیده و خبری است که نمونه‌های فراوانی برای آن قابل ذکر است، از آزار جنسی زنان ورزشکار تیم ملی ژیمناستیک این کشور توسط مربیان مردشان تا پرونده‌های متعدد تجاوز در ارتش آمریکا و... نابودی کانون خانواده در این کشورها هم حکایت خود را دارد.
البته امروز در غرب به واسطه شبکه‌های شیطانی و ترویج تفکرات خطرناک، برخی از مرحله دین‌زدایی عبور کرده و به مرحله تاریک و وحشتناک انسانیت‌زدایی رسیده‌اند که ترویج انبوه رفتارهای زشت و غیر‌انسانی همچون همجنسگرایی یک نمونه آن است.
بی توجهی به تجربه‌ای که غرب پیش‌روی ما قرار داده است و خدای ناکرده ساده‌انگاری درخصوص مسئله عفاف و حجاب از سوی مردم، مسئولین و هر شخص و مجموعه‌ای که امکان و توان برای اثرگذاری مثبت دارد و انفعال در برابر نقشه دشمن برای خلع سلاح مزیت دینداری و حاکمیت حیا و عفاف در جامعه اسلامی ما خطایی نابخشودنی است.
از این منظر در کنار لزوم توجه به مسئله فرهنگی و ارتقاء سطح آموزش به روز و جذاب در انتقال مفاهیم ارزشی، باید با مصادیق ترویج بی‌حیایی و بی‌عفتی و «اختلاس‌گران کف خیابان» برخورد مناسب و بازدارنده صورت گیرد.
 
روزنامه رسالت
حزب‌اللهی یعنی چمران
جواد شاملو
اگر اهل شبکه‌های اجتماعی باشیم، زیاد به چشممان خورده‌اند افرادی که تلاش دارند خود را وابسته به هیچ هویت سیاسی و اجتماعی یا جریانی و یا حتی طیفی مرتبط ندانند. با ذوق از این می‌گویند که مذهبی جمع غیرمذهبی‌هایند و غیرمذهبی جمع مذهبی‌ها. با اصرار از این می‌گویند که در هیچ جریانی تعریف نمی‌شوند؛ ادعا می‌کنند نه می‌شود به آن‌ها گفت انقلابی، نه برانداز، نه اصولگرا، نه اصلاح‌طلب، نه مذهبی به‌اصطلاح معروف و مرسوم، نه غیرمذهبی، نه سنتی، نه حزب‌اللهی هیچ. حتی در مورد افرادی که خود را وابسته به یک جریان می‌دانند، نوعی بی‌قوارگی، خارج زدن  و محو شدن مرزهای یک هویت به چشم می‌خورد. این اتفاق، دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد. اما یکی از مهم‌ترین دلایلش این است که افراد دیگر از زیبایی‌شناسی جریان‌ها و طیف‌های گوناگون مطمئن نیستند. سال هشتادوهشت، طرفداران اصلاحات و جنبش سبز، طیف و جریان خود را زیبا می‌دانستند و آن را با علامت‌های خاص خودش جار می‌زنند. در مقابل طیف انقلابی و اصول‌گرا نیز جریان خود را زیبا می‌دید و با شور و شوق از آن حمایت می‌کرد. این خصلت جوان است که همه‌چیز را از عینک زیبایی می‌نگرد؛ حتی عقاید، مکاتب و ایسم‌ها را. در عصر ما هرکسی از هر مکتبی یک عنصر زیبا برمی‌دارد و هویت خود را معمولا یکپارچه نمی‌سازد؛ بلکه چل‌تکه‌ای از هویت‌های گوناگون می‌سازد. 
در ادبیات بازاریابی، مفهومی هست که با اصطلاح «ری‌برندینگ» شناخته می‌شود و به معنای بازسازی وجهه و چهره یک کسب‌وکار است. شاید در روزگار ما، جریان‌ها و طیف‌ها و قشرها هم باید چهره خود را بازسازی کنند. این بازسازی چهره را زمانی رهبر انقلاب در مورد مفهوم «بسیجی» انجام داد. آنجا که فرمود «بسیجی یعنی علی». به نظر می‌رسد ایشان حس کردند معنا و تصویر بسیجی دارد در ذهن‌ها عوض می‌شود و هرچه دم‌دستی‌تر، پیش‌پاافتاده‌تر و کم‌اهمیت‌تر می‌گردد. حال‌آنکه سردار و مثال و الگوی بسیجی‌گری، مولای متقیان است. شخصیتی اوج وزانت، تدبیر، علم، عقل، اخلاق، عبودیت، شجاعت و صفاتی که ذکرشان پایانی ندارد.
امروز هم تصوری که ما از واژه حزب‌اللهی داریم، به‌گونه‌ای است که اگر بگوییم حزب‌اللهی یعنی چمران، در لحظه اول شاید کمی جا بخوریم. ما چمران را به عمق می‌شناسیم، به علم و سواد، به عشق زمینی و آسمانی، به فرهیختگی و کتاب‌خوان بودن، به مرگ‌آگاهی و دغدغه‌مندی و اهل بازی‌های دنیا نبودن، به‌صراحت لهجه و آرامش، به جهاددوستی و جنگاوری، به رسالت‌شناسی و عمل‌گرایی و دوری از شعارزدگی، به قطع تعلقات دنیایی، به زندگانی‌ای که سراسرش عقیده و جهاد است. چنین تصویری را از مفهوم حزب‌اللهی در ذهن نداریم؛ و الا بازار بی‌هویتی این‌قدر داغ نمی‌شد.  
این دل‌زدگی از تمام هویت‌ها، از میل ما به آشنایی‌زدایی از خودمان می‌آید و برداشت غیر کلیشه‌ای ایجاد کردن از خودمان، اما اگر دوباره حزب‌اللهی بودن را بازتعریف کنیم، به چمران و هر که شبیه اوست بگوییم حزب‌اللهی، خواهیم دید که این مفهوم حتی از سوی دشمنان هم مورداحترام و حتی شاید مصادره واقع می‌شود؛ نه مفهومی که برخی حاضر نیستند آن را به قوت و اشتیاق 10 سال پیش، به پیشانی بچسبانند.

 

منبع: بصیرت

ارسال نظرات