زهرا نژادبهرام
وقتی از خیابان عبور میکنیم؛ یا وقتی در محلی توقف میکنیم تا خرید کنیم؛ یا وقتی برای گردش با خانواده به پارک یا مراکز تفریحی میرویم؛ یا وقتی در کنار اغذیه فروشی یا رستورانی هستیم یا زمانی که پاسی از شب گذشته کودکان را در کنار سطلهای زباله شهری میبینیم؛ یا حتی وقتی برای دیدار اهل قبور به سمت بهشت زهرا میرویم کودکان کار را با انواع و اقسام وسایل برای فروش یا ارائه خدمت در هرسنی از نوپا تا سنین نوجوانی در پیشا روی خود میبینیم انها روبروی ما، درکنار ما و با ما هستند!.
این کودکان که باید دوره کودکی خود را در کنار خانواده به بازی و شادی و طی دوره کودکی سپری کنند ویا در مدرسه مشغول تحصیل باشند، به دلایل متعددی که بخشی از آن به وضعیت اقتصادی و بخشی دیگر ناشی از ناکامیهای خانوادگی و بخشی دیگر د ردام افتادن گروههای مافیایی برای آنها است، چهره متفاوت و دردناکی از کار کودک را به نمایش میگذارند!.
به نظر میرسد کودک کار فقط در خیابان است اما اینطور نیست این لایه آشکار کار کودک است، کودک کار پنهان در کارگاهها، کارخانههای کوچک حاشیه شهرها در عمق نادیده شهر مشغول کار است!. تصاویر آنها درا ین شرایط ضرورتهای نگاهی دیگر به مسأله کودکان کار را به جز جمعآوری و ساماندهی طلب میکند! شاید اگر تجارب کشورهای دیگر در مواجه با این پدیده رابیشتر مورد توجه قرار دهیم کمتر به این رویکرد آشکار برای پایان دهی به مسأله کودک کار بیندیشیم!
مسأله ازاین امر متفاوتتر است جداقل تجربه ۳۲ طرح درتهران برای این مهم نشان دهنده غیر عملی بودن این نوع طرحها است!
دراین نوشتار قصد اشاره به انواع و اقسام اسیبها که دامنگیر این کودکان که اعم از دختر و پسر هستند وجود ندارد بلکه بیشتر تلاش برای ارزیابی راهکارهای برون رفت از این کلاف سردرگم است که ظاهر ا مدیریت اجرایی و برنامه ریز و خدمات اجتماعی را به بیراهه کشانده است!
مسأله این است این کودکان به دلایلی در شهرهای بزرگ به طور خاص و در شهرهای درجه دو به طور عام کار میکنند! این کار آنها مبنایی برای تأمین درآمد خانوار از یک سو و ناتواناییهای خانوادهها برای ساماندهی عاطفی و ارتباطی از سوی دیگر است؛ گذشته از انکه بخشی از آنها به دلایل مختلف در اختیار باندهای خطرناک مافیایی قرار میگیرند!
لذا مسأله اصلی این کودکان خانواده است اگر تلاشی قرار است صورت بگیرد بایستی در بستر خانواده و رفع مسائل خانواده باید باشد! توانمندسازی خانواده عنصر اصلی برای نجات کودک کار است به شرط انکه خانواده از نظر فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی توان لازم را بدست آورد!. در گذشته تشکلهایی با تکیه بر ظرفیتهای داوطلبانه به دلایل گوناگون در عدم امکان رفع مشکلات خانواده کودک را برای ورود به دنیای بزرگتر، آموزشهای اجتماعی و مهارتی میدادنند و همانند مأمن برای این کودکان فعالیت میکردند. اما به دلایلی برخی از آنها پایان کار خود را اعلام کردند یا از سوی برخی نهادها از ادامه کار منع شدند اما هرچه هست! این نوع اقدامات در عین تحسین برانگیز بودن، تنها بخشی از مسأله را پوشش میدهد. مسأله اصلی که خانواده است همچنان باقی است! گفته شده حدود ۸۰ درصد آنها که در خیابان دیده میشوند در تهران کود کان اتباع هستند! این رقم فقط مربوط به تهران است در شهرهای دیگر کشور نیز کم و بیش با این معضل روبه روهستیم؛ این به این معنا نیست که مسأله کودکان کار در نظر گرفته نشود حتی اگر اتباع باشند!! دراینجا ذکر این نکته ضروری است که کودک کار و خیابان به یک معنا نیست کودک کار در بسیاری از موارد در کارگاههای درحال کار است در کنار بزرگترها و فقط در خیابان کار نمیکند اودر کورههای آجر پزی در کارگاههای تولید چرم و….. مشغول است و دیده نمیشود.
در سال ۱۳۹۶ گزارش جامعی توسط «مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» درباره کار کودک انجام شده است که در بخشی از این گزارش، بررسی وضع فعالیت کودکان ۱۷-۱۰ ساله کشور در سال ۱۳۹۶ نشان میدهد که از حدود ۹ میلیون کودک حدود ۴۹۹ هزار کودک فعال (شاغل و در جستوجوی کار هستند که نسبت به سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ با افزایش ۹۶ درصدی و ۶۰۰ درصدی روبرو بودهاند.
از میان این کودکان حدود ۴۱۰ هزار کودک شاغل و ۸۹ هزار کودک در جستوجوی کار بودهاند که نسبت به سالهای ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ کودکان شاغل به ترتیب ۱۰. ۲ و ۱۱. ۵ درصد افزایش و کودکان در جستوجوی کار در سال ۱۳۹۴ با افزایش ۷ درصدی و در سال ۱۳۹۵ با کاهش ۱۳. ۵ درصد روبرو بوده است. یافتههای این پژوهش طی سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ درباره وضع فعالیت کودکان بیانگر این است که بیشتر این کودکان را پسران تشکیل میدهند. فزونی تعداد پسران نسبت به دختران میتواند قابل توجه باشد. یکی از عللی که معمولاً در مورد کمتر بودن تعداد دختران ذکر میشود این است که وجود دختران در منزل ضروریتر است و کمتر خیابانی میشوند و فرهنگ و سنت خانوادهها مانع حضور کودکان دختر در مکانهای عمومی میشود، در نتیجه پسران به گونهای جامعه پذیرتر میشوند که خانه را زودتر از زمانی ترک کنند که مناسب به نظر میرسد. مطابق برآورد سال ۱۳۹۶، از تعداد ۳۷۸ هزار و ۱۱۹ شاغل ۱۰ تا ۱۷ ساله کشور ۸۲. ۳ درصد پسر و ۱۷. ۷ درصد دختر هستند که سهم کودکان فوق در گروههای عمده فعالیت اقتصادی «کشاورزی، جنگلداری و ماهیگیری» (۲۹. ۳ درصد)، «استخراج معدن» (۰. ۳ درصد)، «تولید صنعتی (ساخت) » (۱۹. ۵ درصد)، «تأمین برق، گاز بخار و تهویه هوا» (۰. ۸ درصد)، «آبرسانی، مدیریت پسماند فاضلاب و فعالیتهای تصفیه» (۰. ۵ درصد)، «ساختمان» (۱۲.. ۷درصد)، و «سایر و اظهارنشده» (۳۷. ۸ درصد) است. پس برای گام نخست خانواده را توانمند کنیم از لحاظ اقتصادی و اجتماعی! خانوادهها را شناسایی کنیم و دریک کار مداوم با کمک تشکلهای غیردولتی طرحی نو برای توانمندی خانواده ایجاد کنیم که بتواند بستری برای بازگشت کودک به عرصه کودکی و آموزش و نشاط باشد!. دراین میان به میدان آمدن اساتید و نهادهای متولی امر از یک سو و حمایت از تشکلهای مردمی از سوی دیگر قادر است این حلقه دردناک در سرنوشت برخی از کودکان این سرزمین که گرفتار شدهاند را برطرف کند! هرجند که بر اساس قانون بکارگیری کودکان زیر ۱۵ سال در کارگاههای ممنوع است اما واقعیت چیز دیگری است! ازاین رو لازم است جدا از قوانین بازدارند ه که وجود دارد رویکرد حمایتی و کاربردی در امر رفع کار کودک داشت تا بتوان براین معضل پیروز شد وگرنه التقاط موضوع کار کود ک و کودک خیابان، موجب به بیراهه کشیده شدن مسأله اصلی است که قادر نیست واقعیت کار کودک را از میان ببرد.
کودک آینده دنیای امروز است و تلاش برای سلامت روح و جسم او وظیفه جامعه است! تصور نکنیم که کودک مسئولیتش فقط برای والدین است که این یک تصویر اشتباه از زندگی اجتماعی است! کودک اینده جامعه است لذا همانقدر که والدین در تربیت و نگهداری درست کودک مسئولیت دارند جامعه و دولت نیز مسئولیت دارند. برای این مهم لازم است عزمی جدی برای رفع این معضل ایجاد شود که با نگاهی علمی و کاربردی مسأله کار کودک رفع گردد!. اما کودک خیابان! کودک خیابان شاید به ظاهر در حال کارکردن است که هست! اما وضعیت او دردناکتر و نگرانکنندهتر است چراکه مسأله او جدا از ناکارآمدی خانواده در نگهداری مسأله اجتماعی است! این کودکان برای ادامه زندگی روبه خیابان اوردهاند و سنین نوپایی و خردسالی برای انها مفهومی ندارد آنها حتی در آغوش مادران نیز در خیابان هستند لذا مسأله آنها متفاوت پس راهکار متفاوتی را طلب میکند. گذشته از انکه ایرانی باشند یا خارجی ولی کودک هستندو دراین سرزمین در خیابان به سر میبرند! و دغدغه کودکی آنها مسأله جامعه است؛ شاید با نگاهی به آییننامه ساماندهی کودک خیابان که در سال ۱۳۸۴ توسط هیئت وزیران طراحی و تصویب شد بتوان گامی در جهت بهبود این آلام برای جامعه و کودک برداشت! اما کافی نیست! یادآوری این نکته حائز اهمییت است که کودکان کار وخیابان تشابهات بسیار زیادی با هم دارند اما درعین حال تفاوت دارند.
به نظر میرسد بسیاری از این کودکان، در نتیجه جنگ، مهاجرت، سوءاستفاده و سایر مسائل خانوادگی در این وضعیت قرار گرفتهاند. طبق گفته یونیسف حدود ۱۰۰ میلیون کودک در خیابانهای سراسر جهان زندگی میکنند، با این حال اعلام تعداد دقیق کودکان خیابانی تقریباً غیر ممکن است. کودکانی که در خیابانها زندگی میکنند با توجه به حقوقی که همه کودکان جهان دارند، قادر به دریافت آموزش و مراقبت بهداشتی و همچنین اوقات فراغت و رفع نیازهای اساسی نیستند. شش آنها آسیبپذیر هستند و تعدادی از افراد، آنان را برای اهداف خود مورد سوء استفاده قرار میدهند. دراین میان لازم است با اتکا به مصوبه هیت وزیران با کمک سازمانهای غیر دولتی ضمن ارائه خدمت بهداشتی، مددکاری، اسکان و آموزش فضای متفاوتی را برای این کودکان فراهم کرد و با ایجاد ظرفیتهای مهارتآموزی برای کودک و والدین یا کسانی که سرپرستی آنها را دارند فضای دور از خیابان را برای انها تدارک دید! این مهم حاصل نمیشود مگر عزم عمومی برای جستجوی راهکارهای متناسب با ظرفیت های دولتی و مردمی و شاید نهادهایی چون مساجد دراین امر به دلیل گستردگی و پراکنده گی قادر باشند بخشی از این مهم را در ارائه خدمت به این کودکان و سرپرستان انها بر عهده گیرند امری که الزامی انسانی، اجتماعی و دینی است.
رژیمصهیونیستی در دوران عمر کوتاه شکلگیری خود از سال ۱۹۴۸ میلادی، هیچگاه مانند شرایط کنونی با بحرانهای داخلی، منطقهای و بینالمللی مواجه نبوده است و اقدامات افراطی سران کنونی این رژیم نه تنها کمکی به آنها برای خروج از این بحرانها نمیکند، بلکه به روند فروپاشی و اضمحلال آن سرعت بخشیده است، به گونهای که سران رژیمصهیونیستی را به درستی نگران کرده است که نتوانند ۸۰سالگی این رژیم را که قدرتهای استعماری غربی آن را در این منطقه برای مدیریت و کنترل جهان اسلام جعل کرده اند، نظارهگر باشند.
تردیدی در این نیست که علاوه بر بنیانهای مجعول شکلگیری این رژیم، آنچه به روند اضمحلال آن سرعت بخشیده، جنایاتی است که صهیونیستها در ۷۵سال گذشته علیه مردم مظلوم فلسطین و دیگر مسلمانان منطقه روا داشتهاند و البته همین جنایات، سبب شده است نیروهای مقاومت به رغم شکستها و ناکامیهای سالهای آغازین شکلگیری این رژیم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با الهامگیری از حرکت انقلابی و اسلامی مردم ایران، با کنار گذاشتن اندیشه ارتجاعی مارکسیستی و اسلامی کردن روند مبارزات و تجدید سازمان با محور شدن گروههایی نظیر حزبالله لبنان، جهاد اسلامی و حماس، اکنون به نقطهای رسیدهاند که به بزرگترین کابوس برای گردانندگان آن تبدیل شدهاند، به گونهای که رژیم که بعد از شکلگیری در سال۱۹۴۸، در نیمه دوم قرن بیستم در جنگهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و۱۹۸۰ علاوه بر سازمانهای مبارز فلسطینی که عمدتاً مارکسیست بودند، توانسته بود چند کشور همسایه و غیرهمسایه عربی آن زمان نظیر مصر، سوریه، اردن و لبنان را نیز در جنگها شکست دهد و به هدفگذاری قدرتهای سلطهگر غربی برای گسترش این رژیم از نیل تا فرات نزدیک کند. اکنون به رغم انفعال و کنار کشیدن کشورهای عربی از مبارزه و مقابله با رژیم و حتی حرکت به سمت شناسایی و برقراری رابطه با این رژیم بر اثر فشار و تهدید قدرتهای غربی به ویژه امریکا، رژیمصهیونیستی محدودتر و محصورتر از گذشته نه تنها از شش جهت از سوی نیروهای مقاومت (از غزه، از لبنان، از سوریه، از عراق، از یمن و اخیراً از مصر) خود را در خطر میبیند، بلکه گسترش مبارزات فلسطینیها در داخل سرزمینهای اشغالی و به ویژه در کرانه باختری، سران این رژیم را با بحران جدیدی مواجه کرده است، به گونهای که به رغم انتقال بیش از نیمی از ارتش خود به کرانه باختری، با پدیده جدیدی از مقاومت در این منطقه و سرزمینهای ۴۸ مواجه شده است که روزانه با دهها حرکت جهادی کاملاً بابرنامه و هدفمند با این رژیم مقابله میکنند و آن را مستأصل کردهاند.
چندی قبل رئیس رژیمصهیونیستی با هشدار نسبت به اینکه شاید تلآویو ۸۰ سالگی خود را نبیند، گفت: «من در مقابل چشمانم شکافها در داخل را میبینم که عمیقتر میشود و تنها میتوانم یادآوری کنم که دو بار در طول تاریخ در زمان سلطنت خاندان داوود و حشمونیان (Hasmoneans)، یک دولت یهودی در سرزمین اسرائیل پدید آمد و قبل از رسیدن به ۸۰ سالگی دو بار سقوط کرد و این سقوط اکنون نیز محتمل است». پیش از هرتزوگ، مقامات دیگری نیز هشدارهای متعددی درباره احتمال زوال رژیم در دهه هشتم مطرح کرده بودند، از جمله «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر فعلی در تلآویو هم از جمله افرادی است که در خصوص زوال این رژیم ابراز نگرانی کرده است. چالشهای کنونی این رژیم را که منشأ اصلی نگرانی سران آن شده است، در چند محور میتوان برشمرد:
۱- چالشهای هویتی رژیمصهیونیستی و افزایش شکافها و اختلافات داخلی در این رژیم و تهدیدات قدرت گرفتن جریان راست افراطی برای جامعه صهیونیستی. ۲- تحولات کرانه باختری و سرزمینهای ۴۸ و ورود نسل جدید فلسطینیها به میدان مبارزه؛ نسلی که نسبت به آرمان فلسطین بسیار دغدغهمند است. این تحول میدانهای جدید تهدید علیه این رژیم را گشوده است، به این معنی که در آینده باید منتظر وقوع روندهای جدید نیز باشند. ۳- تحولات نظامی اخیر در محیط نزدیک این رژیم و برآورد تهدید عینی از شش جبهه به ویژه از سوی حزبالله. مسئولان حزبالله لبنان اخیراً در مصاحبههای خود تأکید میکنند، حزبالله برای رویارویی بزرگ و سرنوشتساز با رژیمصهیونیستی آماده است. ۴- پیشرفتهای جدید مقاومت در حوزه نظامی و دستیابی به موشکهای دوربرد که بهرهگیری از بخشی از آنها در جنگ پنج روزه اخیر، موجب شد جهاد اسلامی از جنگ غزه سربلند خارج شود. ۵- افزایش چالشها در روابط جدید این رژیم با دولت بایدن. یک تحلیلگر صهیونیستی گفته است، ایران به بزرگترین شکست راهبردی در کارنامه نتانیاهو تبدیل شده است چراکه این روزها در کاخ سفید با نتانیاهو در مورد ایران به سردی برخورد میشود. ۶- تشدید انزجار جهانی علیه صهیونیستها به ویژه در جهان اسلام و طرد این رژیم از بسیاری از توافقات و همایشها و نشستها. ۷- ابهام در تکمیل روند توافق آبراهام با توجه به وضعیتهای جدید در منطقه و نزدیکی کشورهای عربی با ایران. ۸- روند مهاجرت معکوس در عین کاهش ورود یهودیان از دیگر کشورها به سرزمینهای اشغالی.
امام خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر روز چهارشنبه ۲۴ خرداد ماه در دیدار آقای «زیاد النَخاله» دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین و هیئت همراه، ضمن تبریک پیروزی جهاد اسلامی در نبرد اخیر غزه، شرایط امروز رژیمصهیونیستی را در مقایسه با ۷۰ سال قبل بسیار متفاوت دانستند و با اشاره به اینکه سران صهیونیستی حق دارند نگران ندیدن ۸۰ سالگی این رژیم باشند، تأکید کردند: دشمن صهیونیستی امروز در موضع انفعال و عکسالعمل است و این شرایط نشان میدهد گروههای مقاومت و جهاد اسلامی فلسطین مسیر را به درستی شناختهاند و با تدبیر در این مسیر پیش میروند. معظمله در عین حال خاطر نشان کردند: اقتدار روزافزون گروههای مقاومت در کرانه باختری کلید اصلی به زانو درآوردن دشمن صهیونیستی است که این مسیر باید ادامه یابد.
چرایی حمایت از مبارزان فلسطینی
دکتر سیدعلی علوی
پس از طراحی آمریکا برای خاورمیانه جدید و به خصوص در 13 سال گذشته پس از بهار عربی و ظهور و افول داعش در منطقه، این واقعیت را باید پذیرفت که مسئله فلسطین از اولویت جهان اسلام خارج شد. در این سال ها بخشی از کشورهای اسلامی درگیر مسائل داخلی خود شدند، برخی کشورها با یکدیگر درگیر شدند و در این میان آمریکا و رژیم صهیونیستی حداکثر استفاده را از شرایط کردند. اگر چه اسرائیل در همه جنگ هایش در این سالها در فلسطین اشغالی شکست خورد ولی از این واقعیت نمی شود چشم پوشی کرد که در افکار عمومی جهان اسلام فلسطین از اولویت خارج و تفرقه و چند دستگی جای اسرائیل و ادبیات دشمن مشترک را گرفت به گونه ای که آمریکا در دوره ترامپ در اقدامی بی سابقه در قدس شریف سفارتخانه خود را افتتاح کرد و پیمان ابراهیم توسط آمریکا و اسرائیل چنان پیش رفت که شرایط در دنیای اسلام در یک قدمی حل و فصل مسئله فلسطین بازنمایی شد، به گونه ای که فشار رسانه ای و همراه سازی افکار عمومی جهان اسلام در این شرایط طبیعتا می توانست مسئله فلسطین را نیز در افکار عمومی فلسطینیان در سرزمین های اشغالی به موضوعی تمام شده تبدیل کند. مردمانی که زمانی به تعصب عربیت جهان عرب امیدوار بودند و زمانی به حمیت اسلامی جهان اسلام می توانستند خسته از 75 سال مقاومت دست ها را بالا بگیرند. اما کیست که اذعان نکند مسئله فلسطین بیش از هر کسی و هر جایی در وهله نخست مسئله مردمان و ساکنان فلسطین است و سپس سیاستمداران فلسطین و مسلمانان جهان و در نهایت دولتمردان جهان اسلام و اگر همه آن سه دسته دیگر چیزی بخواهند اما فلسطینیان چیز دیگری بخواهند آن خواهد شد که مردمان فلسطین خواهند خواست. البته برآوردها در مورد خواست مردمان فلسطین همیشه در ابهام گمانه زنی ها، ممکن است دچار خطا شود. بر این اساس است که دستیابی به نظرات جامعه فلسطین از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. روز گذشته یک مرکز مطالعاتی فلسطینی نزدیک به جریان محمود عباس نظرسنجی را منتشر کرد که بخش هایی از آن را در گزارش امروز صفحه بین الملل روزنامه می توانید بخوانید. ابعاد این نظرسنجی قابل تامل و فراتر از برآوردهاست. بر اساس این نظرسنجی بیش از 87 درصد جامعه فلسطینی مقاومت را راه حل مسئله فلسطین در مقابل سازش با اسرائیل می دانند و از میان این 87 درصد بیش از 71 درصد معتقدند اسرائیل زبان زور می فهمد و مبارزه مسلحانه تنها راه حل است. بر اساس این نظرسنجی به چند نکته میتوان توجه کرد: 1 – فلسطینیان پس از یک انباشت تجربه 75 ساله و پس از سال ها مبارزه و مذاکره و برآوردها از خسته شدن جامعه فلسطین، راه حل مسئله فلسطین را مقاومت دانستهاند. 2 – با وجود همه مصالحه ها و زدوبندها در جامعه جهانی و دول اسلامی از پیمان ابراهیم تا همین توافق اخیر پوتین با اسرائیل مردم فلسطین از مقاومت دلسرد نشده اند. 3 – انتخاب گزینه مبارزه مسلحانه از سوی اکثریت جامعه فلسطینی نیز این واقعیت را نمایان می کند که فلسطینیان دریافته اند که راه حل مسئله فلسطین نه از مسیر مجامع بین المللی و نه از مسیر کشورهای عربی و نه از مسیر تدابیر دولت های اسلامی یا حتی فشار افکار عمومی جهان اسلام بلکه از مسیر ظرفیت های داخلی و مردمان فلسطینی و اقتدار نظامی می گذرد. 4 – حال که اکثریت جامعه فلسطینی مبارزه مسلحانه را راه حل می دانند به نظر می رسد آن چه عامل موثر خواهد بود، تمرکز بر تسلیح کردن و تقویت هسته مقاومت در سرزمین های اشغالی باشد. بر اساس آن چه آمد و شواهد نظرسنجی مرکز تحقیقات سیاست فلسطین در راما... مشخص می شود تاکید رهبر انقلاب بر اقتدار نظامی هسته مقاومت در سرزمین های اشغالی به خصوص کرانه باختری از یک ارزیابی دقیق نشئت می گیرد که از خاستگاهی اجتماعی و مردمی برخوردار است. کوتاه سخن این که به نظر می رسد حال که مردمان فلسطین پس از 75 سال دلسپردگی به ظرفیت های بیرونی، به ظرفیت ها و همت درونی خود رو آورده اند، ملتی که زمانی به صلح و همزیستی فکر می کرد و در انتظار کمک دول عربی و اسلامی بود اینک دست بر زانوی خود نهاده و مقاومت را انتخاب می کند که کلیدی ترین عامل آن، مسلح کردن و تقویت هسته های مقاومتی است که بدنه اجتماعی دارند، آرمان فلسطین بیش از هر زمانی به تحقق خود برای پایان رژیم صهیونیستی نزدیک شده باشد. حرکتی که می تواند منطقه را در آستانه تولدی دیگر قرار دهد. یادمان نرود در طول تاریخ، 10 سال و 20 سال زمانی نیست و در این میان آن چه تاثیرگذار است، اراده یک ملت برای تعیین سرنوشت خود است.
ارسال نظرات