06 آبان 1400 - 13:13

پایگاه رهنما:

 

روزنامه کیهان**

سه واحد درس علوم سیاسی از حادثه بنزینی/جعفر بلوری

همه به چشم دیدیدم که حملات سایبری و خرابکاری، شوخی‌بردار نیست و در برخی حوزه‌ها ظرفیت تولید «بحران» را نه برای یک شهر که، برای کل کشور دارد. آنچه روز سه‌شنبه، چهارم آبان‌ماه اتفاق افتاد و توزیع سوخت برای مردم را برای ساعاتی در کل کشور با اختلال ایجاد کرد، باید برای خوش‌خیال‌ترین و تنبل‌ترین افراد هم ثابت کرده باشد که مسئله، حملات هکری و خرابکاری «جدی» است. تصورش را بکنید اگر این حمله، به این سرعت و به این خوبی مدیریت نمی‌شد، رسانه ملی اینقدر خوب وارد نمی‌شد و مدیریت افکار عمومی را دشمن در اختیار می‌گرفت؛ چه اتفاقی رخ می‌داد؟! به این هم کمی فکر کنید که اگر چنین حمله‌ای به سایر زیرساخت‌ها که مستقیما با مردم در ارتباطند صورت بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟!
تجربه می‌گوید، پس از هر اتفاقی که افکار عمومی را درگیر می‌کند، باید منتظر سیل شایعات بود و این شایعات در صورتی موثر واقع شده و مخرب می‌شوند که، رسانه‌ای در تراز تلویزیون، حرفه‌ای عمل نکند. اینکه تمام مسئولین دولتی و غیر‌دولتی فورا به صف شده و با سرعت قابل قبولی مشکل را قبل از اینکه تبدیل به بحران شود تا حد بالایی حل کردند نیز، قابل تقدیر است. دیروز آقای رئیسی حتی شخصا به برخی پمپ بنزین‌ها سر زده و با مردم صحبت کردند. این هم حقیقتا قابل تقدیر است. حادثه روز سه‌شنبه حاوی درس‌ها و عبرت‌هایی بود. در این‌باره گفتنی‌هایی هست که طی چند بند به آن می‌پردازیم. تمام بند‌های زیر به هم ارتباط دارند و باید با هم دیده شوند. بخوانید:
۱- داشتن شبکه ملی امن و با ثبات «اطلاعات و ارتباطات»، شاید مهم‌ترین درسی است که می‌توان از حادثه روز سه‌شنبه گرفت. این مباحث، چون بیشتر فنی است، امثال حقیر به ابعاد و جزئیات آن نمی‌تواند ورود کند، اما از اظهارات اهل فن همین‌قدر می‌توان فهمید که، اگر آن بخش از شبکه سوخت‌رسانی کشور که «بومی و داخلی» شده، بومی‌سازی نشده بود، میزان خسارت (اقتصادی، سیاسی، روانی، اجتماعی و حتی امنیتی آن) می‌توانست خیلی بیش از این‌ها شود. به‌عنوان فقط یک مثال مقامات مسئول می‌گویند، عوامل این اقدام به این دلیل نتوانستند سهمیه کارت مردم را دستکاری کنند که، صرفا آن بخش مربوطه، کاملاً داخلی‌سازی شده بود!
۲- این‌بار هدف حمله (که گفته می‌شود احتمالا از یک کشور خارجی بوده) خیلی واضح و عریان، و مستقیما خود مردم بود. در صورت صحت این احتمال، تعداد کشور‌هایی که انگیزه چنین حمله‌ای را به کشورمان داشته باشند زیاد نیستند لذا، به راحتی می‌توان حدس زد، چه کسانی پشت آن قرار دارند. آمریکا.
رژیم صهیونیستی و عَمَله اَکَره‌های آن‌ها متهمین ردیف اول چنین حمله‌ای هستند. این حمله خیلی واضح نشان داد، دشمن برای رسیدن به اهداف خود، هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و حاضر است مستقیم مردم را هدف قرار دهد. کاری که در تحریم دارو و غذا هم نشان داده بود. حادثه روز سه‌شنبه، سه واحد درس «علوم سیاسی» و «دشمن‌شناسی» هم بود! از راه‌حل‌های موثر کاستن از چنین حملاتی، شناسایی عوامل آن، و پرهزینه کردن چنین غلط‌های زیادی است!
۳- با ورود به قرن ۲۱ و رشد روز افزون علم و به تبع آن تکنولوژی، رفته رفته شکل جنگ‌ها و نبرد‌ها نیز تغییر کرده است. با حذف اخلاق از علم، حملات سایبری و ویروس‌ها و بیماری‌های عجیب و غریب و همه‌گیرِ آزمایشگاهی هم وارد حوزه‌های جنگی شده و برخی کشور‌ها بنا به دلایل متعدد از جمله، کم‌هزینه‌تر بودن، موثرتر بودن و فرار راحت‌تر از زیر بار مسئولیت، روی این حوزه سرمایه‌گذاری‌های سنگینی کرده‌اند. حالا دیگر، سرمایه‌گذاری و تقویت روی این حوزه برایشان به اندازه سرمایه‌گذاری در حوزه تجهیزات و تسلیحات نظامی «مهم» و «عقلانی» شده و کشور‌ها دست‌کم برای مقابله با آن خود را آماده می‌کنند. چند سال پیش، وقتی خبر شکست پی‌در‌پی چند آزمایش موشکی کره شمالی رسانه‌ای شد، برخی کارشناسان غربی نوشتند، آزمایش این موشک‌ها با حملات سایبری به شکست انجامید! مَخلص کلام اینکه، خوب یا بد، کشور‌های زیادی روی این حوزه تمرکز کرده و با آن به جنگ موشک‌های دشمن هم می‌روند لذا، برای دفاع در برابر چنین حملاتی هم که شده باید آن را جدی گرفت و در این حوزه سرمایه‌گذاری کرد. امروز داشتن شبکه ملی امن اطلاعات و ارتباطات به اندازه داشتن موشک‌های نقطه‌زن و پهپاد‌های آنچنانی، مهم شده و نباید با این توهمات که «دنیای فردا دنیای گفتمان است نه دنیای موشک‌ها»، ضرورت حیاتی آن را نادیده گرفت!
۴- گفتیم، وقتی حادثه و اتفاقی ناگهانی، افکار عمومی یک جامعه را به شدت درگیر می‌کند، باید منتظر سیل شایعات بود. برخی برای دیده شدن، برخی برای سوءاستفاده از فضای ایجاد شده و برخی نیز با انگیزه‌های دیگر، شروع به ساختن خبر و بافتن شایعه می‌کنند. مثلا در همین اتفاق بنزینی خودمان، هنوز چند ساعت از وقوع حادثه نگذشته بود که سیل شایعات به راه افتاد. از «می‌خوان بنزین رو گرون کنن» بگیر تا «کار خودشونه. می‌خوان مردم رو اذیت کنن» گفته شد. عده‌ای هم گفتند، کار ماهواره‌های فلان کشور عربی دشمن است! گروهی از جریان‌های سیاسی نیز آن را در حد یک «بهانه برای قطع اینترنت» عنوان کردند! اکنون که در حال مطالعه این نوشته هستید هم این شایعات جریان دارد. جلوی شایعات را شاید نتوان گرفت، اما با اقدام به موقع، سریع و هماهنگی و نظم در اطلاع‌رسانی، می‌توان از اثرات سوء آن تا حدی کاست. شاید کمی بی‌نظمی در برخی موضع‌گیری‌ها دیده شده باشد، اما روی هم رفته، هم رئیس‌جمهور، هم تلویزیون، هم شهرداری، هم وزارت نفت و هم سایر مسئولین، عملکرد خوبی از خود نشان دادند که اگر خوب نبود، وضعیت می‌شد مثل، وضعیتی که حدود ۶ ماه پیش برای پمپ بنزین‌های آمریکا اتفاق افتاد:
«جمعه ۱۷ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰، خطوط انتقال سوخت شرکت کولونیال آمریکا مورد حمله یک گروه هکری اروپایی به‌نام «دارک‌ساید» قرار گرفت و از کار افتاد. دو روز بعد وضعیت اضطراری اعلام شد و بایدن گفت از ابعاد احتمالی این حادثه نگران است. هکر‌ها اطلاعات این شبکه را در اختیار گرفته بودند و باج می‌خواستند.

کاری که آمریکایی‌ها کردند این بود. ابتدا کل عملیات این خط لوله را متوقف کردند تا سیستم‌های فناوری اطلاعات پشتیبان این خطوط لوله را از حملات سایبری دامنه‌دارتر بعدی مصون نگه دارند. نتیجه این شد که بیش از ۱۰ هزار پمپ‌بنزین در سراسر جنوب شرقی آمریکا به‌ویژه کارولینا، ویرجینیا و جورجیا با کمبود سوخت مواجه شدند. کاهش سوخت بیش از یک هفته ادامه یافت. شرکت مجبور شد ۵ میلیون دلار به هکر‌ها باج دهد! قیمت متوسط هر گالن بنزین به ۳ دلار افزایش یافت؛ قیمتی که از نوامبر ۲۰۱۴ تا آن موقع در این کشور تجربه نشده بود. صفوف طولانی در پمپ‌بنزین‌ها، ذخیره بنزین در پلاستیک، زد و خورد‌ها میان رانندگان در برخی ایالت‌ها، قطع برق در ایالت میامی و تبعات اجتماعی دیگری که این حمله را در پی داشت؛ سبب شد به‌رغم آنکه گروه هکری دسترسی به سرور‌های خود را از دست بدهد و عملاًً به باج درخواستی دست نیابد؛ دولت بایدن در نخستین چالش سایبری جدی مردود شود... بد نیست این را هم بدانیم که در سند «راهنمای استراتژیک موقت امنیت ملی آمریکا» که در مارس ۲۰۲۱ منتشر شده، تصریح شده است که تهدید‌هایی مانند بیماری‌های همه‌گیر، حملات سایبری و اطلاعات گمراه‌کننده هیچ مرز و دیواری نمی‌شناسند و پرداختن به آن‌ها از اولویت‌های امنیت ملی آمریکاست!

**************

روزنامه وطن امروز**

جاه طلبی‌های اردوغان و بحران اقتصادی خودساخته در ترکیه/مهدی گرگانی

خطری که کارشناسان و تحلیلگران از مدت‌ها پیش درباره بحران اقتصادی ترکیه هشدار داده بودند، بالاخره به واقعیت پیوست و ارزش لیر این کشور که از ابتدای سال جاری میلادی در یک روند نزولی قرار داشت با تصمیم بانک مرکزی ترکیه برای کاهش دوباره نرخ بهره بانکی، مجددا ریزش بی‌سابقه‌ای را تجربه کرد و موجب اعتراضات گسترده مردم ترکیه شد تا جایی که درخواست برای استعفای «رجب طیب اردوغان» مهم‌ترین خط خبری در شبکه‌های اجتماعی ترکیه شده است.
فارغ از تصمیمات پولی و مالی دولت اردوغان که کاتالیزوری برای بحران ارزی به وجود آمده است، بحرانی که اکنون دولت آنکارا با آن دست به گریبان شده بسیار عمیق‌تر است و ریشه در مسائل دیگری دارد.
۱- اردوغان که در دوران نخست‌وزیری، قدرت را در ترکیه قبضه کرده بود، سال ۲۰۱۷ با فشار به پارلمان این کشور قانون اساسی ترکیه را تغییر داد و ضمن افزایش اختیارات دولت، سیستم حکومت را از پارلمانی به ریاستی تغییر داد تا بتواند ۲ دوره دیگر نیز به عنوان رئیس‌جمهور قدرت را در اختیار داشته باشد. این مساله باعث افزایش بی‌حد و حصر اختیارات اردوغان شد و راه را برای انحصارگرایی داخلی و بلندپروازی‌های منطقه‌ای و بین‌المللی وی باز کرد. نتیجه آن در عرصه داخلی تشدید فضای امنیتی و کنار زدن مخالفان، افزایش بگیر و ببند‌ها و تصفیه ارتش ترکیه از عناصر مخالف و منتقد بود که نارضایتی‌های زیادی را در میان مردم این کشور به وجود آورد.
در عرصه داخلی و به‌رغم انتقادات زیاد، وی با گماشتن داماد خود به عنوان وزیر دارایی، سیاست‌های پولی و مالی خود را پیش برد؛ سیاست‌های اشتباهی که یکی از عوامل بحران اقتصادی این کشور طی سال‌های گذشته شد و در نهایت به استعفای «برات آلبرایک» از وزارت دارایی منجر شد.
۲- سال ۲۰۱۶ دولت اردوغان سیاست «تنش صفر» در سیاست خارجی را دنبال کرد. اردوغان که با بحران اقتصادی مواجه شده بود درصدد تنش‌زدایی با رژیم مجعول صهیونیستی و روسیه برآمد، سیاستی که موجب اختلاف با «احمد داوود اوغلو» وزیر وقت خارجه این کشور و در نهایت به کناره‌گیری وی از دولت و حزب عدالت و توسعه کشیده شد. سیاست تنش صفر در کوتاه‌مدت گشایش‌هایی در ترکیه ایجاد کرد، اما از سوی دیگر اشتباهات آنکارا در تنش‌زایی با همسایگان بویژه ایران و مداخله در امور کشور‌های دیگر نظیر جمهوری آذربایجان، سوریه و عراق مجددا ترکیه را به ورطه یک سیاست خارجی تهاجمی، تنش‌زا و پرهزینه کشاند که منجر به هدررفت بیشتر منابع از اقتصاد رنجور ترکیه شد.
۳- جمهوری اسلامی ایران نیز که در شب کودتای معروف ارتش ترکیه علیه رجب طیب اردوغان، تمام‌قد پشت او ایستاد و از عوامل اصلی نجات وی از این مهلکه بود و همچنین در خلال جنگ قره‌باغ، از باکو و آنکارا برای بازپس‌گیری اراضی جمهوری آذربایجان از ارمنستان حمایت کرد، از تنش‌آفرینی‌های آنکارا در منطقه در امان نماند. اردوغان با هماهنگی اتاق فکر صهیونیست‌ها و با تحریک «الهام علی‌اف» اقدامات مخرب زیادی را طی یکی، دو سال گذشته علیه کشورمان به راه انداخت، تا جایی که حتی بسیاری از منتقدان داخلی اردوغان هم وی را به «قدرنشناسی» و «بی‌صفتی» علیه ایران و ایرانیان متهم کردند. شعرخوانی وی در رژه نظامی باکو درباره رود «ارس» که طعنه‌ای به تمامیت ارضی ایران بود با واکنش‌های زیادی مواجه شد تا جایی که وزارت خارجه ترکیه رسما مجبور شد اعلام کند عمدی در کار نبوده و رئیس‌جمهوری ترکیه از محتوای این شعر مطلع نبوده است.
ایران و ترکیه تاکنون همواره در سختی‌ها و تنگنا‌ها یاریگر یکدیگر بوده‌اند. تغییر روش و منش اردوغان در قبال این همسایه مهم و تاثیرگذارش، می‌تواند کمک ایران را در برون‌رفت از بحران اقتصادی این کشور به دنبال داشته باشد.
۴- جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای اردوغان در غرب آسیا و مدیترانه که از آن به سیاست «نوعثمانی‌گری» اردوغان یاد می‌شود، از دیگر عوامل ریشه‌ای بحران اقتصادی کنونی ترکیه است. لشکرکشی ارتش ترکیه به سوریه برخلاف قوانین و حقوق بین‌الملل، حملات ارتش ترکیه به تمامیت ارضی عراق در شمال این کشور که با مخالفت بغداد نیز مواجه است، مداخلات ترکیه در لیبی، حضور نظامی این کشور در قره‌باغ، تنش سیاسی و نظامی با یونان و قبرس و اختلافات با آمریکا که تحریم‌هایی را علیه آنکارا به دنبال داشته، علاوه بر از بین بردن تمرکز دولت این کشور از مسائل داخلی، باعث صرف هزینه‌های بسیار برای تقویت ارتش در راستای اجرای سیاست‌های افسارگسیخته سلطان اردوغان (!) شده و در نهایت همگی موجب تحمیل هزینه‌های هنگفت بر اقتصاد این کشور شده است. بحران اقتصادی در ترکیه نشان می‌دهد اقتصاد آن از توان و قدرت لازم برای پشتیبانی از رویکرد تهاجمی اردوغان در منطقه برخوردار نیست و نیازمند یک بازنگری اساسی است.
۵- تداوم فضای امنیتی در ترکیه از زمان کودتای نافرجام سال ۲۰۱۶، بازداشت‌ها و بگیر و ببند‌های بدون ضابطه نظامیان ارتش و کارکنان دولت و اخراج و زندانی کردن ده‌ها هزار نفر به بهانه دست داشتن یا حمایت از کودتا، علاوه بر افزایش مخالفت‌ها با اردوغان باعث ایجاد بی‌ثباتی اقتصادی و بی‌اعتمادی سرمایه‌گذاران خارجی و آسیب بزرگ به صنعت توریسم این کشور شده است؛ اقداماتی که در کاهش ارزش لیر ترکیه در برابر ارز‌های خارجی نقش پررنگی بازی کرده است.
اردوغان برای خروج از این بحران اقتصادیِ خودساخته مجبور است دست به تغییرات گسترده در رویکرد‌های داخلی و منطقه‌ای خود بزند؛ در غیر این صورت این بحران می‌تواند پایان سیاسی وی را رقم بزند.

**************

روزنامه خراسان**

بازتولید نقش محوری ایران در افغانستان/دکتر هادی محمدی

روز گذشته دومین نشست وزیران امور خارجه کشور‌های همسایه افغانستان در تهران برگزار شد در این نشست برخلاف دور اول این گفتگو‌ها در پاکستان که به صورت مجازی برگزار شد، وزیران خارجه ۵ کشور همسایه شامل ایران پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان حضور فیزیکی داشتند و وزیر خارجه چین نیز که در اجلاس G۲۰ در اروپا به سر می‌برد به صورت ویدئویی سخنرانی کرد همچنین با موافقت همه اعضا در اولین نشست همسایگان، روسیه نیز به این جمع اضافه شده بود که به صورت ویدئویی سخنان خود را در جمع وزیران همسایه افغانستان بیان کرد. چند سالی بود که جمهوری اسلامی ایران به نوعی از مذاکرات بر افغانستان و حتی در سال‌های اخیر با طالبان کنار گذاشته شده بود و روند‌هایی موازی برای آینده افغانستان تصمیم گیری می‌کردند به ویژه آن که مبدع و مبتکر این روند‌ها بیشتر کشور‌هایی بودند که خود سابقه بسیار بدی در افغانستان داشتند و وضعیت تراژیک و بحرانی امروز این کشور حاصل اقدامات غلط و منفعت طلبانه آن هاست. نشست تهران که با سخنان معاون اول رئیس جمهور کشورمان و پیام خوب آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل گشایش یافت بار دیگر نقش ایران به عنوان یکی از مهم‌ترین بازیگران منطقه و به ویژه در مسائل افغانستان را پر رنگ کرد و این پیام را به رفقا و رقبای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ما داشت که نمی‌توان برای آینده و صلح افغانستان بدون تهران تصمیم گیری کرد. حضور این تعداد وزیر خارجه از جمله وزیرخارجه دو کشور عضو شورای امنیت در نشست تهران آن هم در مدت کوتاهی از تشکیل دولت جدید می‌تواند دومین موفقیت دیپلماتیک دولت رئیسی پس از عضویت دایم در شانگ‌های باشد، موفقیتی که این بار حضور و نفوذ کشورمان در تحولات منطقه‌ای از جمله افغانستان را به همگان یاد آور می‌شود. جمهوری اسلامی ایران در ۴۰ سال اخیر با میزبانی بیش از سه میلیون تبعه افغانستانی و در اوج تحریم‌ها و فشار‌های سیاسی و اقتصادی ثابت کرده که بهترین دوست مردم افغانستان در مشکلات و سختی هاست، دوستی که اگر چه در مقاطعی با بی مهری‌های دولت‌های حاضر در کابل روبه رو شده، اما به جهت آینده نگری و نگاه راهبردی به همسایگانش هرگز دست کمک و دوستی خود را از مقابل کابل کنار نکشید و امروز هم که مردم افغانستان شدیدا نیازمند کمک‌های اقتصادی و سیاسی دوستان واقعی خود است در کنار آن‌ها ایستاده است. ارسال چندین محموله کمک‌های دارویی و غذایی از سوی ایران به افغانستان نشانی بر این مدعاست. بیانیه یازده ماده‌ای انتهای نشست نیز نشانی دیگر از موفقیت تهران در برگزاری یک کنفرانس بین المللی در موضوعی مورد توجه جهان داشت. این که نشست با یک بیانیه مشترک به کار خود پایان داد خود از جمله بخش‌های قابل توجه است و این که در ۱۱ ماده بیانیه حداقل بخش اعظم سیاست‌های ایران دیده شده نشان می‌دهد دیپلمات‌های ایرانی توانسته اند به خوبی طرف‌های دیگر به ویژه روس‌ها را که برخی انتقاد و گلایه‌هایی از فرصت مسکو داشتند راضی کنند و با استدلال‌های خود همراه سازند. این نشان می‌دهد که ایران اراده‌ای جدی برای پیگیری منافع ملی و امنیت منطقه‌ای پس از خروج آمریکا از افغانستان دارد و در صورت لزوم از هماهنگی‌های چندجانبه برای افزایش فشار به طالبان در خصوص تأمین مؤلفه‌های مرتبط با امنیت ملی ایران و دیگر همسایگان، به‌ویژه در حوزه تروریسم، چشم‌پوشی نخواهد کرد. خلاصه آن که به نظر می‌رسد برگزاری موفق اجلاس تهران با حضور همه همسایگان و روسیه راهی جدید برای همکاری‌های بین المللی درباره افغانستان بدون حضور کشور‌هایی که خود عامل تخریب‌های امروز هستند باشد و از سوی دیگر اثرگذاری دوباره کشورمان در موضوعات منطقه‌ای می‌تواند آثار مثبتی برای ایران به ارمغان آورد که قابل چشم پوشی نبوده و باید با کار دیپلماتیک قوی و استفاده از همه ابزار‌های دیپلماسی و میدانی به تقویت آن‌ها همت گمارد.

**************

روزنامه ایران**

آوار سنگین کرونا بر کودکان بی سرپرست/پرستو رفیعی

نزدیک به ۲۰ ماه از اپیدمی کرونا در جهان می‌گذرد و در طی این مدت ویروس کووید ۱۹ توانست در چشم برهم زدنی محاسبات و معادلات زندگی جوامع بشری را دگرگون کند. مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از این بیماری از یک سو و مرگ و میر افراد جامعه و تبعات ناگوار و ناخواسته آن از سوی دیگر بیشتر مردم را با چالش‌های جدی مواجه کرده که تأثیر آن در دوران پسا کرونا نیز باقی خواهد ماند. در این دوران دهک‌های پایین جامعه، اما بیش از سایرین در معرض چالش‌های پیش آمده و مشکلات ناشی از آن قرار دارند. بسیاری از آن‌ها دارایی‌های هرچند ناچیز خود را از دست داده یا برای تأمین حداقل‌های زندگی تحت فشار جدی قرار گرفتند. برخی دیگر حتی با از دست دادن نزدیکان امکان مراقبت شخصی را هم از دست داده‌اند. به طور کلی این گروه از جامعه به دلیل نداشتن ابزار و امکانات لازم همواره در رفع مشکلات خود با موانع بسیار دست به گریبان بوده‌اند و حالا کرونا بر تمامی این مشکلات سایه انداخته و آن‌ها را صدچندان کرده است.
از این رو به اعتقاد کارشناسان و متخصصان رفع موانع و مشکلات ایجاد شده نیازمند عزمی جدی و زیست هوشمندانه است. در این میان، اما یکی ازدلخراش‌ترین و غم‌انگیزترین موضوعات، وضعیت کودکانی است که در دوران کرونا والدین خود را از دست داده‌اند و یتیم شده‌اند. اواخر شهریورماه معاون اجتماعی سازمان بهزیستی از آماری دلخراش خبر داد.
حبیب‌الله مسعودی‌فرید از وجود یک میلیون و ۲۰۰ هزار کودک در دنیا خبر داد که به واسطه شیوع بیماری کرونا، والدین خود را از دست داده‌اند و یتیم شده‌اند. به گفته او این رقم با احتساب کسانی که با افرادی غیر از پدر و مادر زندگی می‌کنند، به بیش از یک و نیم میلیون نفر می‌رسد.
معاون اجتماعی سازمان بهزیستی، اما به نکته‌ای ناگوار و غم انگیز هم اشاره کرد و آن اینکه سهم ایران از این آمار در ۲۰ ماه گذشته «حداقل» ۵۱ هزار کودک است. از این رو می‌توان گفت حالا علاوه بر مشکلاتی نظیر کودکان کار و زباله‌گرد با موضوع جدید و البته دردناکی به نام بی‌سرپرستی کودکان مواجه خواهیم بود به این معنا که ممکن است بیش از ۵۱ هزار کودک در ایران یتیم شده باشند و علاوه بر غم از دست دادن والدین با مشکلات معیشتی و روانی مواجه باشند که شیوع بیماری کرونا و تغییر سبک زندگی بر افزایش آن‌ها و حتی بغرنج شدن آن‌ها تأثیر گذاشته است. چون آن‌ها حتی مانند سایر کودکان امکان سوگواری برای والدین خود را هم نداشته‌اند و قرنطینه و دوری از اقوام و حتی عدم امکان حضور مدارس و گذراندن زمان در میان دوستان و همسالان امکان کنار آمدن با غم از دست دادن والدین را از آن‌ها گرفته است.

کودکان نیازمند به حمایت ردیابی می‌شوند

بر کسی پوشیده نیست که شیوع بیماری کرونا و به دنبال آن بی سرپرستی کودکان معضلی است که تنها به کشور ما مربوط نمی‌شود و به مشکلی جدی در سراسر جهان بدل شده است. از این رو رفع مشکلات روانی و معیشتی این کودکان برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی بعدی به یکی از اولویت‌های کشور‌های جهان تبدیل شده است. چرا که به اعتقاد کارشناسان حوزه روان و کودک، در صورت انجام مداخلات و پیشگیری‌های بموقع می‌توان از آسیب‌های جدی اجتماعی در آینده و حتی در دوران پساکرونا پیشگیری کرد. در کشور ما نیز در راستای رفع آثار منفی مرگ و میر ناشی از کرونا و یتیم شدن کودکان، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و همچنین سازمان بهزیستی به عنوان متولیان حمایت از اقشار مختلف کشور بخصوص دهک‌های آسیب پذیر و محرومان، اقدامات اولیه را آغاز کرده‌اند. جلسات مربوطه برگزار شده است و اقدامات لازم برای اجرایی شدن اولویت‌بندی شده است.
یک مقام مسئول در وزارت رفاه به «ایران» می‌گوید: هفته گذشته در این باره جلسه‌ای جامع برگزار کرد و مقرر شد شماره ملی فوت شدگان از وزارت بهداشت گرفته شود. پس از دریافت شماره ملی خانواده افراد متوفی شناسایی خواهد شد و شرایط زندگی آن‌ها رصد خواهد شد.
او با تأکید بر اینکه کودک یتیم به فردی گفته می‌شود که پدر، مادر و جد پدری نداشته باشد، ادامه می‌دهد: پس از محرز شدن شرایط این خانواده‌ها و یتیم بودن کودک در صورت نیاز مداخلات لازم صورت خواهد گرفت. چون ممکن است برخی از این کودکان نیاز به کمک و مداخلات سازمان بهزیستی و وزارت رفاه نداشته باشند.
این مقام آگاه تأکید می‌کند: برخی از کودکان قبل از دوران کرونا والدین خود را از دست داده بودند و با یکی از اقوام یا جدپدری خود زندگی می‌کردند. این احتمال وجود دارد که این کودکان نیز در دوران پاندمی سرپرست خود را از دست داده باشند از این رو تلاش خواهد شد که هرچه سریع‌تر این کودکان شناسایی شوند و با توجه به نوع نیاز آن‌ها اقدامات مداخله‌گرانه صورت بگیرد.
قطعاً کودکانی که سرپرست مؤثر خود را از دست داده‌اند تحت حمایت سازمان‌های حمایتی قرار خواهند گرفت. البته این مسأله اهمیت بالایی دارد و برای کسب نتیجه سریع و مناسب نیازمند حمایت و کمک نهاد‌های مردمی و مراکز مردم نهاد خواهیم بود.

ضرورت توجه سازمان‌ها و نهاد‌های دولتی به کودکان یتیم

ایرنا نیز در گزارشی به برخی از دلایل بغرنج شدن زندگی کودکان یتیم شده در دوران پاندمی اشاره کرده است که نخستین مورد آن سوگ‌های ناتمام است.
کودکانی که در همه‌گیری‌های کرونا پدر یا مادر خودا (و یا دیگر نزدیکان‌شان) را از دست داده‌اند، فرصت و امکان سوگواری نداشته و شرایط بهداشتی و مقرراتی حاکم بر کشور سبب لغو مراسم بزرگداشت و ختم و تدفین شده است. از این رو از تسکین روانی و ابراز سوگ محروم مانده‌اند. در این باره برای یک کار اصولی و مدون، لازم است علاوه بر سازمان بهزیستی، اداره کل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت و اداره کل دفتر امور آسیب‌های اجتماعی وزارت تعاون وارد کار شوند و از ظرفیت‌های کارشناسی خود استفاده کنند.
مسأله دیگر آنکه، این کودکان نسبت به شرایط پیش از کرونا، امکان حضور فیزیکی در مدرسه، مهدکودک و محل‌های بازی و تفریح را نداشته و نتوانسته‌اند از محبت‌های همدلانه معلم، مربی و دیگر همسالان خود برخوردار شوند؛ بنابراین نتوانسته‌اند بخشی از غم خود را با غرق شدن در محیط‌های درسی و بازی تسکین دهند.
از این منظر نیز یک راهکار اصولی، غربالگری کودکان و دانش‌آموزانی است که در دوران کرونا سرپرستان خود را از دست داده‌اند؛ با شناخت این افراد، می‌توان آن‌ها را در اولویت حضور فیزیکی در مهدکودک‌ها و مدارس (البته بعد از ایمنی جامعه) قرار داد. از سویی حضور بیش از ۱۳ هزار مشاور مدرسه در سراسر کشور، امکان بالقوه مناسبی است که می‌توان مأموریت رسیدگی به این دانش‌آموزان را برعهده آنان گذاشت.
ایرنا در گزارش خود به بازدید از محل زندگی کودکان نیز اشاره کرده چرا که امکان دارد کودکانی که در این روز‌ها اولیای خود را از دست داده‌اند، با شرایط خاصی مجبور به تحمل و زیست با افرادی باشند که اساساً صلاحیت سرپرستی را ندارند. در این زمینه به نظر می‌رسد سازمان بهزیستی کشور نیازمند بودجه خاصی است که دولت می‌تواند با هماهنگی مجلس شورای اسلامی، از دیگر بخش‌ها آن را تأمین کند. در همین راستا هرکدام از نهاد‌های حمایتی کشور اعم از سازمان بهزیستی، کمیته امداد و... می‌توانند گروه‌های کارشناسی را شامل پزشک، پرستار، روان‌شناس و مددکار به محل زندگی کودکان اعزام کنند و ضمن بررسی شرایط، از رخداد‌های ناگوار احتمالی پیشگیری کنند؛ اتفاقاتی مانند خودکشی، کودک آزاری و خشونت در آینده.
درباره وضعیت معیشتی کودکان آسیب‌دیده از کرونا، به یک برنامه چندمحوری با مشارکت وزارتخانه‌های بهداشت، تعاون، کار و رفاه اجتماعی، آموزش‌وپرورش و نمایندگان سازمان برنامه و بودجه و دیگر سازمان‌های حمایتی هم نیاز داریم.
در کنار دولت و نهاد‌های عمومی کشور، نباید از نقش و وظیفه اجتماعی برخی مراکز و متخصصان درباره کودکان آسیب دیده از کرونا غافل بود. هرکدام از نهاد‌های غیردولتی پزشکی و بهداشتی، روانشناسی، روان‌پزشکی، مشاوره‌ای و سازمان‌های مردم نهاد (سمن‌ها) می‌توانند بخشی از برنامه‌های خود را بر مبنای رسیدگی به این کودکان طرح‌ریزی کرده و به یاری همنوعان خود بپردازند.

**************

روزنامه شرق**

ما نمی‌توانیم/سیدمصطفی هاشمی‌طبا

یکی از روزنامه‌های صبح در شماره ۱۴۰۰/۷/۲۴ چهار صفحه کامل خود را به موضوع طرح‌های نیمه‌تمام دولتی اختصاص داده و در این چهار صفحه مطالب مختلفی درباره طرح‌های نیمه‌تمام از قول افراد مختلف و تحریریه روزنامه درج شده بود. حسب آنچه در این روزنامه درج شده است، تعداد شش هزار طرح ملی و ۸۷ هزار طرح استانی نیمه‌تمام وجود دارد که برآورد مالی برای تکمیل آن برابر ۶۰۰ هزار میلیارد تومان می‌شود و طبعا دولتی که کسر بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی دارد و بودجه عمرانی آن حداکثر ۵۰ هزار میلیون تومان است که نوعا ۱۰۰ درصد تخصیص نمی‌یابد و به پیمانکاران اوراق قرضه می‌دهد، به‌هیچ‌وجه قادر به تکمیل آن‌ها نبوده و به‌تدریج آنچه نیز ساخته شده است، به ویرانه‌ای تبدیل می‌شود؛ کمااینکه چنین اتفاقی درباره برخی طرح‌ها روی داده است. مقام معظم رهبری در خصوص پیروزی کشتی‌گیران فرمودند که این‌ها کاری را که ظاهرا انجام‌نشدنی است، به انجام رساندند و درسی برای بقیه امور است. حال در مسائل مختلف کشور اگر چنین دیدگاهی تعمیم یابد، آن‌وقت باید به‌جای آنکه بگوییم نمی‌شود، می‌گوییم می‌شود. مگر شعار «ما می‌توانیم» کم در کشور داده شده است، پس چرا می‌گوییم «نمی‌توانیم» طرح‌ها را به انجام برسانیم؟ یا شعار ما دروغ است و فرمایش رهبر را قبول نداریم یا اینکه به جست‌وجوی راه‌های تکمیل طرح‌ها نرفته‌ایم و تنها به یک راه بسنده کرده‌ایم و به بن‌بست رسیده‌ایم. راهی را که رفته‌ایم یا در نظر داریم، آن است که برای خالی‌نبودن عریضه مقدار کمی اعتبار برای طرح‌ها در نظر بگیریم و اعتبار کلان را به هزینه‌های جاری بدهیم و اگر هم کم آوردیم از همان اعتبار ناچیز عمرانی کمک بگیریم؛ بنابراین به دلیل ناممکن بودن تخصیص اعتبار طرح‌ها به انجام نمی‌رسد. پس ما «نمی‌توانیم». حال کلاهمان را قاضی کنیم که «ما می‌توانیم» در کجای کار قرار گرفته است. اگر ما برای بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومان کسری داریم و نوعا همه آن را به هزینه‌های جاری اختصاص می‌دهیم، آیا نمی‌توانیم مثلا ۵۰۰ هزار میلیارد تومان کسری داشته باشیم و طرح‌ها را به انجام برسانیم. خواهند گفت تورم‌زاست، آری؛ اما مگر کسر بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی تورم‌زا نیست؟ به‌قول معروف نوبت به ما (طرح‌های عمرانی) که رسید آسمان تپید. این یعنی تصمیم‌گیری انفعالی که هر کجا فشار اجتماعی قوی باشد، هرچه بیشتر ممکن است کسر بودجه داشته باشیم، اما برای طرح‌های عمرانی مانند آب و خاک، تصفیه فاضلاب، بیمارستان و... که صدا ندارد، سخن از کسر بودجه و تورم و... می‌آوریم. اما تصمیم‌گیری درخصوص تکمیل طرح‌ها فقط به تخصیص بودجه و روش دولتی تکمیل آن ختم نمی‌شود. باید به جست‌وجوی راه‌های دیگری هم برویم. وزیر محترم راه‌وشهرسازی در ابتدای تصدی در سیمای جمهوری اسلامی گفتند که ما برای سرمایه‌گذاران و ایرانیان مقیم خارج فرش قرمز پهن می‌کنیم و دهان‌شان را شیرین می‌کنیم. البته می‌توان زیر فرش قرمز جاده‌ای پردست‌انداز ایجاد کرد یا روی آن مواد لغزنده ریخت تا سرمایه‌گذاران عطای آن را به لقایش ببخشند. البته در دوره‌های قبل مجلس قوانینی مبنی‌بر مجوزداشتن دولت در واگذاری طرح‌ها را به تصویب رساند و دولت هم آیین‌نامه‌ای برای این کار نوشت که تقریبا انجام آن غیرعملی بود بنابراین کار واگذاری نتوانست چندان پیش برود؛ درنتیجه «نمی‌توانیم» طرح‌های نیمه‌تمام را به انجام برسانیم.

روز ۲۵ مهرماه جاری صداوسیما گزارشی تصویری از قاچاق لباس به کشور با برآورد دو میلیارد دلار را پخش کرد در این گزارش اولا صف طویل کولبران که بسته‌های یک‌دست و منظم و آماده با محتوای لباس قاچاق را از شهر طویله عراق به ایران می‌آوردند، نشان می‌داد و نیز تصریح کرد که با کانتینر ۱۲ متری هم با کیلویی ۶۰ هزار تومان لباس قاچاق وارد می‌شود و اضافه کرد که ستاد مبارزه با قاچاق در این مورد تسامح می‌کند و با قاچاق لباس همزیستی مسالمت‌آمیز دارد؛ بنابراین در این مورد هم باید گفت «ما نمی‌توانیم» با ورود قاچاق لباس مبارزه کنیم. از سویی حسب گزارشات رسمی همه‌ساله تعداد ۳۰ میلیارد نخ سیگار قاچاق وارد کشور می‌شود. این تعداد سیگار ظرفیت سه‌هزار کانتینر ۱۲‌متری است، ولی مرتبا وارد و توزیع می‌شود. پس باید گفت «ما نمی‌توانیم» با ورود سیگار قاچاق مبارزه کنیم. حسب گزارشات متعدد تعداد حدود ۴۰۰ هزار حلقه چاه عمیق غیرمجاز در کشور وجود دارد که نمی‌توانیم آن‌ها را مسدود کنیم، پس «ما نمی‌توانیم» چاه‌های غیرمجاز را مسدود کنیم. حسب همین گزارشات تقریبا همه چاه‌های غیرمجاز برداشت اضافی آب دارند و جلوگیری از اقدام صاحبان آن‌ها ممکن نسیت پس «ما نمی‌توانیم» از برداشت اضافه آب جلوگیری کنیم. این را هم بدانیم که عموما یک‌میلیون چاه در سراسر ایران مشغول آب‌کشی و تخریب سطح ایران است. براساس گزارشات وزارت نیرو و مشاهدات عینی آب سد‌های اطراف تهران که تأمین‌کننده آب شرب تهران است، به حداقل رسیده و مصرف مردم کماکان مانند گذشته است. پس «ما نمی‌توانیم» سیستمی را پیاده کنیم که اگر امسال بارش نباشد، لوله‌های آب تهران خالی نشود. هرچند در زمان دولت آقای روحانی تورم بیش از ۴۰ درصد را شاهد بودیم و نتواسته بودیم تورم را کنترل کنیم در دولت آقای رئیسی نیز شاهد افزایش قیمت‌ها هستیم، پس «ما نمی‌توانیم» تورم را کنترل کنیم. ۴۰ سال است شعار یکسان‌سازی قیمت ارز را می‌دهیم، اما همچنان دونرخی و چند‌نرخی ارز وجود دارد و برای این‌کار هم به گواه رئیس سابق بانک مرکزی ۳۵۰ میلیارد دلار ارز در بازار ریخته‌ایم که صرف ورود کالای قاچاق و خروج سرمایه و آبادانی ترکیه، دوبی، گرجستان و کانادا شده، اما نرخ ارز یکسان نشده است؛ پس «ما نمی‌توانیم» یکسان‌سازی نرخ ارز کنیم، سهل است به تخریب مملکت و آبادانی کشور‌های بیگانه می‌پردازیم. سال‌هاست مراجع عظام، روحانیون، گویندگان مذهبی علیه بانک‌ها موضع دارند و بانک‌ها را ربوی می‌خوانند، اما بانک‌ها همچنان به کار خود مشغول‌اند؛ پس «ما نمی‌توانیم» سیستم بانک‌ها را اصلاح کنیم. سال‌هاست می‌گوییم باید با حجم نقدینگی مبارزه کرد و نقدینگی کشور، چون یک بهمن اقتصاد کشور را فرو‌می‌ریزد، اما همچنان نقدینگی با سرعت فراوان افزایش می‌یابد؛ پس «ما نمی‌توانیم» نقدینگی را کنترل کنیم و جلوی تورم را بگیریم و نیز محرومیت همچنان وجود د ارد؛ پس «ما نمی‌توانیم» با این سه پدیده مبارزه کنیم. سال‌هاست می‌گوییم کشاورزی محور توسعه است، اما کشاورزی‌مان همچنان با سیستم‌های قرون گذشته اداره می‌شود و باعث فرو نشست دشت‌ها شده و سالانه ۱۵ میلیون تن محصولات کشاورزی وارد می‌کنیم؛ پس «ما نمی‌توانیم» به کشاورزی سروسامان بدهیم. البته ظاهرا قرار است ۱۰ سال آینده ۲۵ میلیون تن وارد کنیم. سال‌هاست که شعار معماری اسلامی را سر می‌دهیم، اما همچنان برج‌های لوکس یا آپارتمان‌های دارای استخر و جکوزی و ویلا‌های صد‌ها میلیاردتومانی ساخته شده یا در دست ساخت است و معماری اسلامی در محاق مانده؛ پس «ما نمی‌توانیم» معماری اسلامی را جان ببخشیم. سال‌هاست زباله و فاضلاب شهر‌های ما و حومه‌های آن‌ها را فراگرفته است، اما با وجود راه‌حل‌های ساده نتوانسته‌ایم از آن رهایی یابیم؛ پس «ما نمی‌توانیم» از شر زباله و فاضلاب رهایی یابیم. سال‌هاست که همه علیه تولیدات داخلی اتومبیل موضع دارند و آن‌ها را ارابه مرگ می‌خوانند، اما همچنان این اتومبیل‌ها تولید می‌شود؛ پس «ما نمی‌توانیم» تولید خودرو را اصلاح کنیم. سال‌هاست با جنگل‌تراشی مخالفت می‌کنیم، اما جنگل‌های ما روزبه‌روز تکیده‌تر می‌شود؛ پس «ما نمی‌توانیم» با جنگل‌تراشی مبارزه کنیم. اشتباه نشود خیلی از این‌ها به تحریم، آمریکا، اسرائیل و ازناب آن‌ها ربطی ندارد و صرفا ناتوانایی‌های داخلی است. پس بی‌جهت شعار «ما می‌توانیم» سر ندهیم. البته برخی کار‌ها انجام شده است، اما اینکه حسب «ما می‌توانیم» بوده یا معادلات دیگر آن‌ها را رقم زده، جای بحث دارد، ولی به‌هرحال حقایق ذکرشده عبارت «ما می‌توانیم» را زیر سؤال برده است. اشتباه نشود «ما نمی‌توانیم»‌ها به همین‌ها خلاصه نمی‌شود. اگر بخواهیم همه را درج کنیم شاید به عمرمان وصال ندهد، این‌ها را فقط برای حضور ذهن در اینجا آوردیم. در روزنامه خواندم که چین اعلام کرده از مرحله تمدن اقتصادی عبور کرده و تمدن بوم‌گرا را در دستور کار دارد. چین که با یک‌ونیم‌میلیارد جمعیت ۳۰ سال پیش در فقر کامل بود، اینک به چنین مرحله‌ای رسیده است و ما که به‌قول آیت‌الله محقق داماد در سخنرانی اخیر گفته‌اند که هستی و خلقت و طبیعت یکپارچگی اندیشه و ذات اعتقاد ماست سال‌ها مانده تا به مرحله تمدن اقتصادی برسیم -و شاید هرگز نرسیم- آنگاه به تمدن بوم‌گرا و آنچه آیت‌الله محقق‌داماد از آن سخن گفته است، چگونه دسترسی خواهیم داشت؟

منبع: بصیرت

ارسال نظرات