- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
يکشنبه ؛ 23 آذر 1404 بازآرایی قدرت در شرق یمن و پیامدهای امنیتی آن
. فروپاشی سریع و سازماننیافته نظم امنیتی پیشین که به طور عمده متکی بر ائتلاف حمایتشده توسط دولت مستقر در عدن بود، آشکار شده است. هسته اصلی این تحولات، تشدید رقابت پنهان و آشکار میان عربستان سعودی و امارات متحده عربی بر سر کنترل منابع و موقعیتهای نفوذ در جنوب و شرق یمن است. این رقابت نه تنها ساختارهای امنیتی را تضعیف کرده، بلکه به طور مستقیم بر ظرفیتهای انصارالله برای مدیریت راهبردی مرحله آینده تأثیر گذاشته است. دادههای میدانی و شواهد عملیاتی نشان میدهند که سناریوی «غافلگیری عربستان و تلاش اضطراری ریاض برای بازیابی مواضع» با بالاترین درجه از همخوانی با واقعیتهای جاری در شرق یمن روبروست. شورای انتقالی جنوب (STC) تحت حمایت امارات، در حال پر کردن خلاءهای امنیتی و سیاسی ایجاد شده است. این وضعیت، قدرت چانهزنی قبایل محلی را در مناطق کلیدی افزایش داده و همزمان، انصارالله را قادر ساخته تا بدون ورود مستقیم به درگیریهای داخلی جنوب، از تضعیف ساختار ائتلاف بهرهمند شود.
تحلیل حاضر به بررسی عمیق محیط عملیاتی، سناریوهای محتمل و پیامدهای راهبردی این تغییرات برای بازیگران منطقهای و بینالمللی میپردازد.
1- محیط عملیاتی جنوب و شرق یمن
تحولات شرق یمن تابعی از تعامل پیچیده و اغلب متناقض میان بازیگران محلی و منطقهای است، این محیط عملیاتی را میتوان بر اساس نقش و عملکرد چهار بازیگر کلیدی تحلیل کرد:
1.1- شورای انتقالی جنوب (STC)
شورای انتقالی جنوب، که سنگ بنای استراتژی امارات در جنوب یمن محسوب میشود، اهداف مشخصی را دنبال میکند:
- مأموریت اصلی: تحقق استقلال کامل جنوب یمن و تشکیل مجدد دولت مستقل. این هدف، اصلیترین عامل انگیزشی برای این شورا است.
-
نقاط قوت:
- حمایت امارات: پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و آموزشی مستمر از نیروهای امنیتی وابسته به STC (نیروهای کمربند امنیتی)
- توان عملیاتی بالا: بهویژه در استانهای عدن، لحج و بخشهایی از شبوه و حضرموت، STC دارای قدرت نظامی سازمانیافتهای است که میتواند عملیاتهای مستقل را اجرا کند.
- نفوذ شهری: کنترل کامل بر مراکز جمعیتی و اداری اصلی در جنوب.
نقاط ضعف:
- حساسیت عربستان: رابطه پرتنش با ریاض، که STC را از دستیابی به کنترل کامل و مشروعیت منطقهای باز میدارد.
- مخالفت برخی قبایل: در مناطقی مانند المهره و بخشهایی از حضرموت، نفوذ STC با مقاومتهای قبیلهای مواجه است که آن را به یک بازیگر صرفاً جنوبی محدود میکند.
1.1- عربستان سعودی و نیروهای الدرع الوطن
عربستان سعودی تلاش کرده است تا از طریق ایجاد موازنه در جنوب، از پیشروی کامل امارات جلوگیری کند. نقش ریاض در شرق یمن، بیشتر مبتنی بر تلاشی برای حفظ حداقل نفوذ و جلوگیری از تسلط کامل طرف مقابل است.
- مأموریت: حفظ نفوذ استراتژیک در مناطق مرزی با عربستان، کنترل مسیرهای لوجستیکی و مهار پیشرویهای STC در عمق خاک جنوب یمن.
-
اقدامات اخیر:
- اعزام نیرو: اعزام نیروهای محافظهکارتر وابسته به دولت مستقر در عدن به مناطق حساس شرق یمن.
- شناسایی و پشتیبانی هوایی: افزایش پروازهای شناسایی جنگندههای سعودی بر فراز مناطق مورد مناقشه.
-
مذاکره با قبایل: تلاش برای بستن قراردادهای وفاداری محلی به منظور ایجاد کمربند امنیتی نیابتی در برابر نفوذ STC.
- مشکل راهبردی: واکنش پسینی ریاض اغلب پس از پیشرویهای STC، اقدام به واکنش کرده و زمانسنجی خود را از دست داده است. این امر نشاندهنده عدم وجود یک استراتژی یکپارچه برای جنوب و شرق یمن در سیاست خارجی عربستان است.
1.1- حزب اصلاح (اخوانی)
حزب اصلاح، که زمانی به عنوان ستون اصلی نظامی و سیاسی دولت به رسمیت شناخته شده توسط ریاض عمل میکرد، در حال حاضر در موقعیت تضعیف شده قرار دارد:
- وضعیت: فروپاشی ساختار میدانی در مناطق تحت نفوذ امارات و STC بسیاری از پادگانها و واحدهای نظامی وابسته به اصلاح یا به کنترل STC درآمدهاند، یا از نظر تجهیزاتی و مالی وابسته به ریاض شدهاند که این وابستگی کارآمدی آنها را کاهش داده است.
- حذف از پادگانها: در بسیاری از مناطق، نیروهای اصلاحی جای خود را به نیروهای الدرع الوطن یا ساختارهای محلی وابسته به STC دادهاند. این تضعیف به معنای کاهش توانایی آنها در ایجاد مقاومت جدی در برابر تحرکات جدید است.
1.2- قبایل حضرموت و المهره
این قبایل، به ویژه در شرق، نقش حیاتی در تعیین ثبات یا بیثباتی منطقهای دارند.
-
نقش: آنها بازیگران اصلی در تأمین امنیت خطوط ارتباطی، انتقال کالاها و منابع (بهویژه انرژی) و تعیین اعتبار دولت یا گروههای مسلط بر منطقه هستند.
- رفتار: رفتار این قبایل به شدت معاملهمحور است. اولویتبندی آنها منافع محلی، امنیت قبیلهای و کسب منافع اقتصادی مستقیم از سوی هر بازیگری است که توانایی ارائه آن را دارد ،چه ریاض، چه ابوظبی و چه STC این انعطافپذیری، عاملی برای جلوگیری از تثبیت کامل یک هژمونی واحد در شرق است.
1.1- انصارالله
موضع انصارالله در قبال تحولات جنوب یک استراتژی صبر و بهرهبرداری از شکافهاست.
- راهبرد: عدم ورود مستقیم به تنشهای داخلی جنوب. انصارالله ترجیح میدهد رقابتهای داخلی میان ائتلافهای متخاصم (امارات/عربستان، STC) عمیقتر شود.
-
دستاوردها: این استراتژی به انصارالله اجازه داده است تا:
- اختلافات میان دشمنان اصلی خود را افزایش دهد.
- مستقیماً درگیر جنگهای فرسایشی جنوب نشود.
- بازدارندگی دریایی خود را، که اهرم فشار مهمی بر ائتلاف است، تثبیت نماید. این امر به ویژه در تحولات مرتبط با دریای سرخ، موقعیت صنعاء را تقویت کرده است.
2. تحلیل سناریوها
تحولات شرق یمن را میتوان در قالب سه سناریوی اصلی مدلسازی کرد که هر یک دارای درجات متفاوتی از احتمال وقوع هستند:
سناریوی اول: یکپارچگی جنوب علیه انصارالله (احتمال: کم)
در این سناریو، فرض بر این است که عربستان و امارات اختلافات خود را کنار گذاشته و STC را متقاعد میکنند که جبهه جنوبی را تحت یک فرماندهی واحد، با هدف نهایی نبرد با انصارالله، متحد کند.
-
دلایل کماحتمالی:
- مغایر با هویت STC: هویت و اهداف بلندمدت (استقلالطلبی) با هرگونه ساختار واحدی که تحت سیطره ریاض باشد، در تضاد است.
- مخالفت قبایل: قبایل اصلی حضرموت و المهره علاقهای به پیوستن به یک ساختار متحد با اولویتهای جنوبی ندارند.
- تضاد با منافع ریاض: ریاض خود در حال حاضر مایل نیست یک جنوب کاملاً متحد و قدرتمند را ببیند که ممکن است تهدیدی برای مرزهایش باشد.
سناریوی دوم: طرح مشترک ابوظبی–ریاض برای حذف اصلاح (احتمال: متوسط، اما بخشی از واقعیت است)
این سناریو در گذشته قوی بود و همچنان بخشی از واقعیت عملیاتی را توضیح میدهد، جایی که هر دو بازیگر منطقهای توافق ضمنی بر سر حذف بازیگران وابسته به اخوان المسلمین (اصلاح) داشتهاند تا کنترل مستقیمتر بر منابع و بنادر را به دست آورند.
-
توضیح: این طرح تا حد زیادی محقق شده است. تضعیف اصلاح در شبوه و حضرموت نتیجه این رویکرد مشترک بود.
- چالش نهایی: این سناریو ناکامل است زیرا اختلافات اصلی بین ابوظبی و ریاض همچنان باقی استSTC. عقبنشینی نمیکند و امارات به دنبال گسترش نفوذ خود در مناطق کلیدی شرقی (مانند میدانهای گازی) است، که این امر با منافع ریاض در حفظ برتری اقتصادی در شرق در تضاد است.
سناریوی سوم: غافلگیری عربستان و تلاش اضطراری برای بازیابی مواضع (معتبرترین سناریو: احتمال بالا)
این سناریو نشاندهنده دینامیک فعلی است که در آن امارات از طریق STC، ابتکار عمل را در دست گرفته و عربستان را در موقعیت دفاعی قرار داده است.
-
شواهد میدانی:
- سقوط سریع مواضع: مناطقی که پیشتر تحت کنترل نیروهای وابسته به ریاض بودند، به سرعت تحت نفوذ STC یا نیروهای محلی مورد حمایت ابوظبی قرار گرفتند.
- پیشروی STC: حرکت منظم به سمت مناطق مرزی و شرق حضرموت، که نشاندهنده یک استراتژی از پیش تعیینشده است.
- واکنش اضطراری ریاض: اعزام نیروهای تازهنفس به مناطقی مانند شبوه و تلاش برای مذاکره با رهبران قبایل برای خرید زمان، نشان میدهد که عربستان نتوانسته است روند تحولات را پیشبینی یا کنترل کند.
- پیامد: این سناریو منجر به ایجاد یک «واقعیت جدید در زمین» میشود که ریاض مجبور است آن را بپذیرد و صرفاً به دنبال حفظ موازنه قدرت در مقابل آن باشد، به جای آنکه آن را تعیین کند.
1. پیامدهای راهبردی
بازآرایی قدرت در شرق یمن، پیامدهای عمیقی برای تمام بازیگران داخلی و خارجی خواهد داشت.
1.1- برای جنوب یمن (حضرموت، شبوه، عدن)
- افزایش چندپارگی: به جای یکپارچگی، شکافهای هویتی، قبیلهای و سیاسی عمیقتر خواهند شد. کنترل نظامی در دست STC خواهد بود، اما مشروعیت سیاسی آن توسط قبایل و مناطق شرقی (به ویژه حضرموت) به چالش کشیده میشود.
- کاهش انسجام دولت عدن: دولت مستقر در عدن، که حمایت عربستان را دارد، به طور فزایندهای به حاشیه رانده شده و از نظر عملیاتی و لجستیکی ضعیف خواهد شد.
- گسترش نفوذ شورای انتقالی STC: کنترل فزایندهای بر منابع اقتصادی و مسیرهای دریایی و زمینی اصلی پیدا میکند، که بنیانهای یک دولت مستقل آینده را (اگرچه به شیوهای غیر مشروع) پیریزی میکند.
1.2- برای عربستان سعودی
- تهدید امنیت مرزی: کاهش نفوذ در شرق یمن به معنای افزایش فضای عملیاتی برای گروههایی است که ممکن است از خلاء امنیتی بهره ببرند، یا درگیریها به مرزهای جنوبی عربستان کشیده شود.
- کاهش نفوذ در شرق: ریاض در حال از دست دادن توانایی خود برای تأثیرگذاری بر سیاستهای انرژی و امنیتی در بزرگترین استان یمن (حضرموت) است.
-
افزایش وابستگی به نیروهای الدرع الوطن: عربستان مجبور است بیشتر بر نیروهای محلی متکی شود که وفاداری آنها به اهداف بلندمدت ریاض کمتر از وفاداری به منافع محلی است. این امر میتواند هزینههای عملیاتی بلندمدت را افزایش دهد.
1.1- برای امارات متحده عربی و STC
- تثبیت نفوذ: امارات موفق شده است نفوذ خود را در سواحل مهم و حضرموت (به ویژه مناطق نفتی) تثبیت کند، بدون اینکه نیاز به تحمل هزینههای سیاسی گسترده منطقهای داشته باشد.
- افزایش اشتراکات با STC: این دو بازیگر به دلیل منافع مشترک کوتاهمدت، به یکدیگر نزدیکتر میشوند، هرچند که اهداف بلندمدت آنها (استقلال در مقابل نفوذ منطقهای) ممکن است در آینده تضاد یابد.
1.2- برای قبایل شرق یمن
- افزایش قدرت چانهزنی: با ضعیف شدن ساختارهای دولتی و ائتلافی، قبایل توانایی بیشتری برای مذاکره مستقیم با بازیگران بیرونی (امارات، عربستان) برای کسب منافع پیدا میکنند.
- نقشآفرینی در نظم امنیتی جدید: قبایل به جای پیروی از یک دولت مرکزی، تبدیل به عاملان اصلی در حفظ یا برهم زدن نظم امنیتی منطقهای خواهند شد.
1.3- برای انصارالله
- افزایش قدرت راهبردی بدون ورود مستقیم: این مهمترین دستاورد برای صنعاء است. تضعیف جبهه مقابل، به ویژه در جبهه جنوبی که همواره تهدیدی برای حاکمیت آنها تلقی میشد، بدون صرف منابع نظامی گرانبها، حاصل شده است.
-
تضعیف جبهه دشمن: اختلافات داخلی و رقابتهای منطقهای، تمرکز ائتلاف متخاصم را از هدف اصلی (مقابله با صنعاء) منحرف کرده است.
- تثبیت بازدارندگی دریایی: با توجه به اینکه تمرکز ائتلاف بر مدیریت بحران جنوب است، فشار بر انصارالله در زمینه امنیت دریایی کاهش یافته و اهرم فشار آنها در هرگونه مذاکرات آتی تقویت میشود.
1. جمعبندی نهایی
تحولات شرق یمن بیانگر یک شکست ساختاری در مدل ائتلاف سعودی برای مدیریت بحران یمن است. رقابت میان بازیگران کلیدی ائتلاف – عربستان و امارات – عملاً به «هژمونی دوگانه» در جنوب منجر شده است، جایی که هر بازیگر بخشهایی از ساختار قدرت را کنترل میکند. این امر باعث شده است که تمرکز نیروهای مخالف انصارالله از «جنگ علیه صنعاء» به «جنگ داخلی و رقابت بر سر منابع و نفوذ در جنوب» تغییر یابد.
از منظر راهبردی، این روند نه تنها معادلات قدرت در جنوب را به نفع نیروهای منطقهای همسو با محور مقاومت تغییر میدهد، بلکه موقعیت انصارالله را در هرگونه مذاکره آینده تقویت میکند. عدم وجود یک استراتژی واحد در میان نیروهای ائتلافی، عاملی کلیدی در تحلیل پیشبینی وضعیت امنیتی یمن در میانمدت خواهد بود. هرگونه تلاش سعودی برای بازگشت به وضعیت پیشین، مستلزم پذیرش هزینههای سیاسی و نظامی بسیار بالاتر از گذشته خواهد بود، در حالی که امارات موقعیت خود را بر اساس واقعیتهای زمینی تثبیت کرده است.
ارسال نظرات