سلیمی نمین در نشست پهلوی بدون روتوش:
پژوهشگر و استاد حوزه تاریخ گفت: رضاخان تنها پادشاهی است که بدون جنگ و تنها به دستور خارجیها قسمتهایی از ایران را جدا کردهاست.
پژوهشگر و استاد حوزه تاریخ گفت: رضاخان تنها پادشاهی است که بدون جنگ و تنها به دستور خارجیها قسمتهایی از ایران را جدا کردهاست. در سالروز فرار شاه مخلوع نشست «پهلوی بدون روتوش» عباس سلیمی نمین پژوهشگر و استاد حوزه تاریخ اظهار داشت: شیوه تغییر سلسله قبل از دوران پهلوی متفاوت است، در دوران قبل از پهلوی پادشاهان از طرق مختلف به قدرت میرسیدند. یا پسری پدر را میکشت یا برادری برادر دیگر را میکشت و به قدرت میرسید یا دودمانی، دودمان دیگر را کنار میزد. در دوران پهلوی یک عامل دیگر پدید آمد و آن پدیده بیرونی بود. تا قبل از دوران پهلوی پدیده بیرونی را بینقش یا کاملا بیرنگ بود و این نوع جدید از تغییر در سلسله پادشاهی، استبداد سنگینی را به همراه داشت.
وی همچنین در پاسخ به سوالی در رابطه با نفوذ قدرتهای خارجی در ایران در روی کار آمدن رضاشاه و به قدرت رسیدن پهلوی اول، گفت: قدرتهای خارجی، برنامههای آشکار و پنهان دارند که هر دو باید مورد توجه قرار گیرند. مثلا تبانی روسیه تزار و انگلستان که باعث تقسیم ایران شد. باعث تفکیک حوزه اقتدار روسها در شمال ایران و حوزه اقتدار انگلیسیها در جنوب کشور شد. از طرفی روسیه تزار، ارتش قزاق را بوجود آورده بود که در تهران هم خودنمایی میکرد و پلیس جنوب هم توسط انگلیسیها در جنوب کشور برای تسلط بر چاههای نفت تشکیل شد.
این پژوهشگر تاریخ افزود: به دلیل اینکه هنوز دولت دست نشانده نبود، تضعیف دولت مرکزی و تحت فشار قرار دادن آن معنا پیدا کرد و اگر دولت دستنشانده بود سلطه خارجی به دنبال تقویت آن میبود. در این بین اتفاق تاثیرگذاری همچون تبدیل رژیم سرمایهداری در روسیه به رژیم سوسیالیستی رخ میدهد. در این حالت، همه رویکردهای سلطهگرانه روسیه، یعنی امتیازات و منافع و نیروهای دست نشانده خود را از ایران خارج میکند. این بهترین موقعیت برای انگلیس است که میتواند باعث شود او تسلط خویش را بیشتر کند؛ لذا انگلیسیها از عوامل پنهان و آشکار خود برای تسلط بیشتر استفاده میکنند. در چارچوب قرارداد ۱۹۱۹ پلیس جنوب و ارتش قزاق با ژاندارمری متحد شد و ارتش نوین توسط انگلیسیها تشکیل شد. این بهترین فرصت برای دستیابی به تسلط بیشتر بود. بعد از این همه عوامل دست به دست هم دادند تا کودتا اتفاق بیفتد و سلسله پهلوی روی کار بیاید. رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران، افزود: زمانی که ارتش قزاقها در اختیار روس تزاری بود، خود رضاخان به عنوان خبرچین برای انگلیس مشغول بوده است. این در اولین گزارش سفارت آمریکا درباره کودتا منتشر شده است. رشوهدادن و مدال دادن به افراد توسط انگلستان نمونهای از این ارتباطات مخفی و آشکار انگلیسیهاست. از زمان شکلگیری کودتا انگلیسیها تلاش کردند برهم ریختن جامعه ما متوقف و تضعیف دولت مرکزی معکوس بشود. امنیت حفظ شده و قدرت دولت افزایش یابد. مثلا به خزعل دستور داده میشود با رضاخان به طور کامل هماهنگ شود. رئیس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران افزود: در مورد پهلویدوم که توسط فراماسونها تحت حمایت قرار گرفت و رسما توسط آنها در مجلس معرفی شد، باید گفت: او هیچ امتیازی در حکومت نداشت. محمدرضا پهلوی در دورانی که برای تحصیل به سوئیس رفت، هیچ علمآموزی خاصی نداشت.
هیچ کس نمیتواند بگوید او حتی یک مقطع تحصیلی را پشت سر گذاشته باشد. همه کسانی که ادعای تطهیر انگلیسیها در به قدرترساندن پهلویدوم را دارند هم نمیتوانند چنین ادعایی کنند. پهلوی دوم درست است که توسط انگلیسیها روی کار آمده است، ولی مدام از طرف آنها تحت فشار است. او به این دلیل که حس میکند شاید برادرش اهرم فشاری برای جانشینی او باشد برادرش را به طور مخفیانه و در طی حادثهای میکشد. او همچنین به شدت از نخست وزیران قوی و دارای علم مثل قوام میترسد. این پژوهشگر تاریخ علت سقوط پهلوی را علقه نداشتن به ایران دانست و افزود: تا قبل از کودتای ۱۳۳۲ مردم احساس میکنند اگر به او فرصت داده شود میتواند اصلاح شود، اما کودتای ۲۸ مرداد نشان میدهد این جوان هیچ علقهای به ایران ندارد و تفاوتی هم با پدرش ندارد. رضاخان تنها پادشاهی است که بدون جنگ و تنها به دستور خارجیها قسمتهای از ایران را جدا کرده است. دعوای کودتای ۲۸ مرداد این بوده که شما دارید نفت را غارت میکنید. در این معادله یک سمت ملت ایران است و در طرف دیگر چپاول گر خارجی است. شاه در کنار مردم نایستاد و در نهایت همکاری موثر عوامل خارجی و دربار پهلوی ملت ایران در این قضیه شکست خورد و تحقیری دیگر توسط پهلوی رقم خورد.
عد از این ملت ایران به این جمعبندی رسید که او هم مثل پدرش علقهای به ایران ندارد. سلیمی نمین در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه تصویری که مستندهای شبکههای معاند ارائه میدهند این است که شاه در دهه پنجاه دارای اقتدار جهانی شده و قدرتهای جهانی او را سرکوب میکنند، گفت: در چارچوب دیپلماسی عمومی، کشورهایی که تا دیروز بر ما مسلط بوده اند باید بتوانند گذشته خود را تطهیر کنند. ملت ایران اگر سابقه آمریکا و انگلیس را بدانند هزاران شبکه تلویزیونی و ماهوارهای هم نمیتوانند چنینکاری بکنند. آنها دلشان برای درک و فهم ملت نمیسوزد بلکه بدنبال این هستند که بتوانند ملت ایران را فریب دهند. وی پایان سلسله شاهنشاهی را این گونه توصیف کرد: شاه هم مثل پدرش به دنبال فرار کردن از کشور است که ژنرال هایزر میگوید نیروهای نظامی را رها نکنید، ولی او، چون مثل پدرش خائف است رها کرد و رفت. او بعد از تظاهرات چهارمیلیونی مردم تاب نداشت و میترسید که این چهار میلیون نفر به سمت کاخ بیایند و او کاری برای مقابله نمیتوانست بکند. شاه خائف است و میخواهد برود تا آمریکاییها دوباره مسائل را فیصله دهند و او دوباره مثل کودتای سال ۳۲ برگردد که چنین چیزی به دلیل متفاوت بودن حجم اعتراضات مردمی امکانپذیر نشد.
ارسال نظرات