29 بهمن 1403 - 10:53

یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۳

۱۲ به وقت مونیخ غزه و تهران، اشتباه محاسباتی ترامپ با میزبانی از نتانیاهو، انقلاب اسلامی؛ الهام‌بخش مقاومت و وحدت در منطقه؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.
کد خبر : 18449

تبیین:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۲۹ بهمن

12 به وقت مونیخ غزه و تهران

محمد ایمانی
۱)شصت و یکمین نشست سالیانه «کنفرانس امنیتی مونیخ»، ۲۶ تا ۲۸ بهمن برگزار شد. این کنفرانس که سال ۱۹۶۳ میلادی بنیان گذاشته شد، به عنوان «داووس امنیتی» (معادل «مجمع جهانی اقتصاد») شناخته می‌شود. هر چند که اعتبار کنفرانس به تبع تزلزل موقعیت جهانی غرب، طی چند سال اخیر زیر سؤال رفته، اما نشست امسال، نمایشی بی‌سابقه از این تزلزل بود. کنفرانسی که چند سال قبل، فرصتی برای اهانت به نماینده ایران شده بود، این بار، موقعیتی را برای توهینی بزرگ‌تر به اروپا و آلمان فراهم کرد، تا ثابت شود که دنیا چقدر کوچک، و زمین چقدر گرد است.
۲) برگزاری یک نشست در سطح مقامات عالی‌رتبه، از ثبات امنیتی میزبان حکایت می‌کند. اما شهر مونیخ، در روز قبل از شروع کنفرانس، با حمله خودرویی به تجمع اتحادیه‌های کارگری مواجه شد که طی آن، حداقل ۳۷ نفر مجروح و دو نفر کشته شدند. این رویداد امنیتی هولناک، پیش درآمد بدی برای کنفرانس مونیخ بود و یک روز بعد، آمریکا و آلمان، مقابل چشم ناظران به تیپ هم زدند. به هم ریختگی تدارکات نشست تا حدی بود که دعوت نامه‌ای هم برای شاهزاده علّاف پهلوی ارسال، و بعدا پس گرفته شد. به دنبال این اتفاق، شازده عصبانی گفت: 
«کنفرانس مونیخ، به دستور دولت آلمان و تحت تهدید جمهوری اسلامی، دعوت خود را پس گرفت. این نشان می‌ دهد که [آیت‌الله] خامنه‌ای برای برلین تصمیم می‌‌گیرد».
۳) مثل معروفی است که می‌گوید «سگ می‌زد و گربه می‌رقصید». این، حکایت امسال کنفرانس مونیخ است؛ جایی که فرستاده ترامپ، به دولت میزبان و اروپایی‌ها توهین کرد و میزبان، مجبور به مواجهه شد. میزبانان آلمانی در حالی با توهین طرف آمریکایی مواجه شدند که بهمن ۱۳۹۶، وزیر امور خارجه ایران را به کنفرانس دعوت کردند، اما هنگام بازگشت آقای ظریف، به بهانه تحریم‌ها، از دادن سوخت‌ به هواپیمای حامل وی خودداری کردند. هفت سال بعد، معاون رئیس ‌جمهور آمریکا، در جریان سفر به آلمان، با رهبر حزب «آلترناتیو برای آلمان» دیدار کرد و از این حزب راست‌گرای افراطی به عنوان شریک سیاسی آمریکا نام برد. ونس در عین حال، در اقدامی توهین‌آمیز، حاضر نشد با صدراعظم آلمان دیدار کند. در این باره نشریه پولیتیکو نوشت: «ملاقات نکردن جی دی ونس با شولتس در حاشیه کنفرانس مونیخ، نشان ‌دهنده تحقیر جدی کشور میزبان در زمانی است که تنش میان آمریکا و اروپا بالا گرفته است. یک مقام آلمانی گفت: «من از شولتس خوشم نمی‌‌آید، اما او صدراعظم ماست؛ این بی‌احترامی، جای تعجب ندارد. دولت ترامپ به متحدانش اهمیتی نمی‌‌دهد». یک دیپلمات ارشد اروپایی هم رفتار ونس را «شکستی خجالت‌آور» توصیف کرد و گفت: «این نشان می‌‌دهد که تیم ترامپ، آلمان را به عنوان یک قدرت بزرگ در اروپا جدی نمی‌گیرد. ایلان ماسک، دستیار ترامپ، مکررا از حزب راستگرای ای‌اف‌دی حمایت کرده است».
۴) ماجرا به همین جا ختم نشد. معاون ترامپ در کنفرانس مونیخ، با حمله به اتحادیه اروپا و آلمان گفت: «تهدید اصلی علیه امنیت غرب، نه از سوی روسیه و چین، بلکه از داخل اروپا و انحراف از ارزش‌های دموکراتیک نشأت می‌‌گیرد. لغو انتخابات در رومانی و اظهارات برخی مقامات درباره امکان تکرار این اتفاق در آلمان، تهدید دموکراسی است. برخورد‌های پلیسی در آلمان و محدود کردن رسانه‌ها و حذف محتوای به ‌اصطلاح نفرت‌پراکنی از سوی برخی دولت‌های اروپایی، قابل پذیرش نیست. رهبران اروپا به ‌جای سرکوب جریان‌های راستگرا، با آنها همکاری کنند و نگرانی ‌های شهروندان را جدی بگیرند». سخنان بی‌پروای فرستاده ترامپ، صدر اعظم آلمان را مجبور کرد تا در کنفرانس مونیخ بگوید: «آلمان اجازه دخالت خارجی را نمی‌‌دهد. هرگونه مداخله خارجی در امور کشور ما محکوم است. مردم آلمان اجازه نخواهند داد اشخاص ثالث به نفع حزب راست افراطی مداخله کنند. تنها ما خودمان تصمیم می‌‌گیریم که دموکراسی چه مسیری را طی کند، نه هیچ کس دیگر. احزاب دموکرات در آلمان با توجه به تجربه نازیسم (دوران هیتلر) دیدگاه مشترکی دارند و این، دیوار آتشی در برابر احزاب راست ‌افراطی است... آلمان هرگز از صلح تحمیلی در اوکراین حمایت نخواهد کرد».
۵) مواضع دولت ترامپ، همچنین با واکنش‌ منفی مقامات اروپایی رو‌به‌رو شده و رئیس ‌جمهور فرانسه در صدد برگزاری نشستی اضطراری‌ با حضور رهبران اروپایی برآمده است. در حالی که بوریس جانسون، نخست‌وزیر اسبق انگلیس گفته «اروپا در موضوع اوکراین و موضع آمریکا، مثل مرغ سرکنده بال بال می‌‌زند»، کیت کلاگ، فرستاده ویژه آمریکا در امور اوکراین، در اجلاس مونیخ گفت: «آمریکا، روسیه و اوکراین مستقیما در گفت‌وگوهای صلح شرکت خواهند داشت، اما از اروپا دعوت نخواهد شد». گزارشگر شبکه BBC می‌گوید: «در قسمت خبرنگاران، همه ناباورانه به شکاف عمیق میان آمریکا و اروپا نگاه می‌‌کنند و نگرانند. برگزارکنندگان کنفرانس، صحبت از این می‌‌کنند که آمریکای تحت رهبری ترامپ، دیگر لنگر ثباتی برای غرب نیست، بلکه یک تهدید است و باید محتاطانه با آن برخورد شود. آمریکای ترامپ، بزرگ‌ترین چالش برای اتحاد و انسجام اروپاست».
۶) ولودیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین در کنفرانس مونیخ گفت: «بیایید صادق باشیم، ما نمی‌‌توانیم احتمال اینکه آمریکا در لحظه‌ای حساس به اروپا «نه» بگوید را رد کنیم. آمریکا ممکن است زمانی که اروپا مورد تهدید قرار بگیرد از آن حمایت نکند. بنابراین داشتن یک ارتش واحد اروپایی ضروری است». او که ملت و کشورش را قربانی اعتماد به آمریکا کرده، یک روز قبل هم گفته بود: «ایالات متحده، هرگز اوکراین را به ‌عنوان عضوی از ناتو در نظر نگرفته است». این در حالی است که دولت ترامپ از اوکراین خواسته، ۵۰ درصد مالکیت مواد معدنی کمیاب خود را به آمریکا واگذار کند(!) قابل تامل این که معاون ترامپ قبل از عزیمت به مونیخ و در مصاحبه‌ با وال استریت ژورنال، روسیه را هم تهدید کرده و گفته بود: «اگر پوتین با توافق صلحی که ضامن استقلال بلندمدت اوکراین باشد موافقت نکند، آمریکا تحریم ‌های بیشتری اعمال خواهد کرد و احتمالا دست به اقدام نظامی می‌زند».
۷) در حالی که برخی محافل در ایران می‌خواستند از ترامپ، تصویر تاجری محترم، تعامل‌پذیر و حتی قابل شراکت بسازند، از گرینلند و کانادا و پاناما گرفته تا آلمان و اوکراین، تصویری دقیق از ماهیت غیر قابل اعتماد و خیانتکار شیطان بزرگ را به دست می‌دهند. فراعنه متوهم آمریکایی، فقط سودای مالکیت و بلعیدن غزه مقاوم را ندارند، بلکه خیانت و تحقیر را حتی به نزدیک‌ترین متحدان هم روا می‌دانند. چنان که «تد کروز» سناتور آمریکایی درباره دیدارش با سفیر دانمارک به فاکس نیوز گفته است: «سفیر دانمارک، ناراحت و دلخور بود و گفت ‌گرینلند فروشی نیست. خندیدم و گفتم می‌دانید چیست؟ همه‌ چیز فروشی است! شما یک دوست و متحد مهم هستید، اما دوستان می‌توانند درباره منافع مشترک مذاکره کنند[!] از زمانی که پرزیدنت ترامپ در این باره صحبت کرده، جنبش استقلال‌ گرینلند در حال رشد بوده و اگر استقلال خود را اعلام کند، دانمارک چیزی به دست نخواهد آورد».
۸) فوریه ۲۰۱۷ که هنوز معادلات جهانی به اندازه امروز تغییر نکرده بود، «ولفگانگ ایشینگر» رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ، در گزارش سالانه تصریح کرد: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا، زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند. فضای امنیتی جهان مسلما بی‌‌ثبات‌تر از هر مقطع دیگر از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و انتخاب ترامپ، نهادهایی همچون اتحادیه اروپا و ناتو را در وضعیت متزلزلی قرار داده... دولت جدید آمریکا ممکن است به منزله کاتالیزور [شتاب‌دهنده تحولات] عمل کند. احتمالا ما در آستانه دوره عبور از غرب هستیم؛ دوره‌‌ای که در آن بازیگران غیر غربی، امور بین‌المللی را شکل می‌‌دهند. برخی از اساسی‌ترین ارکان غرب و نظم جهانی لیبرال تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به بحران‌ها، ضعف را آشکار کرده و زمینه را برای پر کردن خلأ توسط کشورهایی مانند روسیه و ایران فراهم آورده است».
۹) هفت سال بعد، گزارش تازه «شاخص امنیتی کنفرانس مونیخ» می‌گوید: «پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ، درک و دریافت عمومی از آمریکا به عنوان تهدید افزایش یافته و شهروندان کشورهای بزرگ صنعتی، نگرانی بیشتری دارند. نگرانی‌‌ها درباره اقدامات واشنگتن، به ‌ویژه در آلمان و کانادا، روندی افزایشی را نشان می‌‌دهد. برای تهیه این شاخص، هزار نفر از هر یک از کشورهای عضو گروه هفت (۷ کشور صنعتی) و کشورهای اصلی گروه بریکس (به استثنای روسیه) یعنی برزیل، هند، چین و آفریقای جنوبی مورد پرسش قرار گرفتند و در همه این کشورها (جز آفریقای جنوبی)، درک و دریافت از آمریکا به عنوان تهدید، افزایش یافته است. 
روی کار آمدن ترامپ، به معنای روگردانی آمریکا از جهان‌گرایی لیبرال و احتمالاً فاصله گرفتن از نقش تاریخی «قدرت تأمین‌کننده امنیت اروپا» خواهد بود. در حالی که سیاست خارجی آمریکا در سال‌های آینده را احتمالاً رقابت با چین تعیین خواهد کرد، همین امر می‌ تواند به تسریع روند چندقطبی شدن نظام بین‌الملل بینجامد. شهروندان کشورهای عضو گروه «جی۷» نسبت به این تحول، در مقایسه با مردم کشورهای گروه «بریکس»، خوش‌بینی کمتری دارند. چند قطبی شدن نظم جهانی، با شکافی ایدئولوژیک همراه است. لیبرال دموکراسی‌ها، تحت فشار و حتی در حال عقب‌نشینی هستند».
۱۰) در حالی که وابستگی تاریخی به آمریکا، اوکراین و اروپا و کانادا را در مقابل فشارهای باج‌خواهانه ترامپ منفعل کرده است، اقتدار مقاومت غزه موجب شد تا حتی نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، به اولتیماتوم ترامپ بی‌محلی کند و به اراده حماس برای مبادله سه اسیر صهیونیست در ازای آزادی ۳۷۰ اسیر فلسطینی تن بدهد. ترامپ هفته گذشته تهدید کرده بود که «اگر تا ساعت ۱۲ شنبه، همه گروگان‌‌ها از غزه آزاد نشوند، دروازه‌های جهنم باز می‌‌شود». اما حماس، پای موضع خود ایستاد و اعلام کرد که طبق توافق و در مرحله ششم مبادله اسیران، فقط سه نظامی صهیونیست را آزاد می‌کند. حماس، مجاورت خانه شهید یحیی سنوار را برای آزادی سه اسیر صهیونیست تعیین کرد، در حالی که در پاسخ به لاف ترامپ درباره تخلیه غزه از مردم، روی بنرها نوشته شده بود: «مهاجرتی در کار نیست، مگر به قدس». نتانیاهو، تن دادن به خواست حماس را بر اعتماد به لاف ترامپ ترجیح داد و مبادله را پذیرفت. مقارن این رویداد مهم، ترامپ در یک عقب‌نشینی آشکار گفت: «اکنون، اسرائیل باید تصمیم بگیرد که در ساعت ۱۲ ظهر شنبه، چه کاری انجام خواهد داد. ما از هر تصمیمی که اسرائیل بگیرد، حمایت خواهیم کرد»!
۱۱) روزی نیست که تحلیلگر یا سیاستمداری در آمریکا و اروپا، درباره افتادن نقاب از چهره تمدن لیبرال و نابودی قدرت آمریکا هشدار ندهد. آنها از اینکه حربه قدرت نرم آمریکا پس از قدرت سخت آن، کُند و ناتوان شده، به شدت ابراز نگرانی می‌کنند و می‌گویند قدرت اجماع‌ساز و رهبری‌کننده آمریکا، به قدرت «خود ویرانگر» تبدیل شده است. نظریه «پایان تاریخ» (استیلای اخلاقی لیبرالیسم) کجا، و یاغی‌گری دولت آمریکا کجا؟! در این شرایط، باید از ملت بزرگ ایران تجلیل و قدرشناسی کرد که در مقابل تهدیدات دشمن، جا نزدند، حماسه کم نظیر ۲۲ بهمن را در کف میدان پدید آوردند، و تومار عملیات فریب دولت ترامپ را در هم پیچیدند. این، نتیجه لبیک ملت و رئیس‌جمهور، به رهنمود‌های رهبر حکیم انقلاب است. چند هفته قبل، خبرنگار از ترامپ پرسید: «ایران ضعیف شده، چرا به تاسیسات هسته‌ای‌اش حمله نمی‌کنید!؟»؛ و او در حالی که نتانیاهو در کنارش نشسته بود، پاسخ داد: «ممنونم که این را می‌‌گویی! اما ایران در حال حاضر، نه‌‌تنها ضعیف نیست، بلکه آنها بسیار قدرتمند هستند». وحدت و همدلی است که این پیام اقتدار ایران را بر چشم و ذهن و جان دشمنانش مستولی می‌کند.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۲۹ بهمن

اشتباه محاسباتی ترامپ با میزبانی از نتانیاهو 

‌رسول سنایی راد
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا در هفته‌های اخیر مواضعی نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرده است که بتواند دوگانه اجباری معامله یا جنگ را البته با ترجیح مذاکره و معامله و افکار عمومی القا کند. 
در همین حال، مستأجر کاخ سفید اقدام به طرح پیشنهاد پیگیری اقداماتی کرده که اراده او را برای به کارگیری حربه فشار نیز نشان دهد. اقداماتی مثل تشدید تحریم ناوگان تجاری و تأکید بر سخت‌گیری بیشتر علیه نفتکش‌ها و افراد مؤثر در عرصه انتقال نفت، فشار و تهدید علیه شرکت‌های چینی خریدار نفت ایران و شرکت‌های کمک‌کننده به دور زدن تحریم‌ها توسط ایران و همچنین طرح مکرر تلاش برای جلوگیری از فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان که با هدف مداخله در اوضاع داخلی و ایجاد هراس عمومی از آینده اقتصادی و معیشتی و زمینه‌سازی برای آشوب داخلی به حساب می‌آید. 
مجموعه این مواضع و اقدامات را می‌توان ابزاری برای واداشتن جمهوری اسلامی به تغییر رفتار سیاسی و حرکت به سمت پذیرش توافق مطلوب امریکا دانست که با تصور غلط قرار داشتن ایران در شرایط ضعف و برخورداری امریکا از موضع قدرت صورت می‌گیرد. 
با این حال، او که سند یادداشت امنیت ملی علیه جمهوری اسلامی را امضا کرده که در آن به امکان اقدام نظامی علیه کشورمان اشاره شده، امضای آن را با توصیه اطرافیان اعلام داشته و تأکید دارد که ترجیح او عدم استفاده از چنین اقدامی است که در واقع شرایط یا وضعیت عدم قطعیت را بتواند بر ما تحمیل کند و فرصت هرگونه اقدام را برای خود باقی نگه دارد. 
در واقع ترامپ با برخورداری از سابقه بازی و رفتار سیاسی با نقش مرد دیوانه‌نما در گذشته و بازی با چهره یا نقش عاقل قاطع در دور جدید سعی دارد در این دور از ریاست جمهوری خود میراثی ماندگار از برخورد با مهم‌ترین مسائل سیاست خارجی باقی گذارد که ایران و منطقه غرب آسیا یکی از این مسائل است. 
اما پذیرش نتانیاهو، نخست‌وزیر جلاد و تروریست رژیم صهیونیستی به عنوان اولین مهمان خارجی کاخ سفید در دور جدید ریاست جمهوری ترامپ، گویای تأثیرپذیری ترامپ از مواضع و خواسته‌های این جنایتکار بی‌آبرو است که اعلام سیاست اخراج ساکنان غزه و به مالکیت درآوردن این سرزمین فلسطینی به قیمت آوارگی فلسطینیان به سایر سرزمین‌ها و آن هم با وادارسازی کشور‌های عربی به پذیرش اجباری آوارگان، به خوبی گویای دنباله‌روی ترامپ از خواسته‌های صهیونیست‌هاست. به عبارتی آنچه صهیونیست‌ها نتوانستند در جنگ با حماس به دست آورند، آن را از زبان ترامپ اعلام داشته و با اراده امریکایی پیگیری می‌کنند. 
البته واکنش به این سیاست و اراده نژادپرستانه در دنیای بشریت و جهان اسلام کاملاً منفی است و نه تنها دبیرکل سازمان ملل و کشور‌های عربی به مخالفت با آن برآمده‌اند، حتی برخی کشور‌های اروپایی هم به مغایرت آن با حقوق انسانی و بین‌المللی اشاره داشته و آن را غیرعملی دانسته‌اند. 
همان‌گونه که توقف مبادله اسرا در غزه به دلیل کارشکنی صهیونیست‌ها رخ داده، اما ترامپ طرف فلسطینی را تهدید به ویرانگری کرده و تا روز شنبه برای آزادسازی یکباره اسرا ضرب‌الاجل تعیین کرده است. موضعی که با واکنش کشور قطر به عنوان میانجی و هشدار بسیاری از کشور‌ها و دبیرکل سازمان ملل متحد به عنوان خطر بازگشت به فاجعه مواجه شده است. 
به نظر می‌رسد در حالی که ترامپ با معاونان و وزیرانی کم تجربه و وابسته به او، به جای افراد با تجربه و مستقل محاصره شده، امروز در دام وسوسه و فریب صهیونیست‌های جنایتکاری افتاده که شکست در جنگ ۱۶ ماهه و همچنین بی‌اعتباری اخلاقی ناشی از نسل‌کشی و جنایت جنگی موجب بحران موجودیت و بقای رژیم جعلی این باند جنایتکار شده و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. 
صهیونیست‌ها به خوبی از علاقه ترامپ برای ارائه و ترسیم چهره قاطع از خود استفاده کرده و او را به همان مسیر اشتباه و بی‌نتیجه مستأجران قبلی کاخ سفید، یعنی بایدن و همراهانش انداختند که منابع مادی و حیثیتی امریکا را صرف تروریسم دولتی صهیونیستی و جنایت و نسل‌کشی باند جنایتکار اشغالگر فلسطین کرد و امریکا را شریک جنایت‌هایی کرد که واکنش آن حتی در ملت‌های غربی هم نفرت و انزجار بوده است. 
بدیهی است رویکرد ترامپ نسبت به جمهوری اسلامی هم قبل از اینکه به واقعیت گره خورده باشد، به تصویرسازی غلطی است که صهیونیست‌ها به او منتقل کرده و محاسبات او را به مسیری اشتباه برده‌اند. 
نفی مذاکره با امریکا از سوی رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی و اعلام مغایرت آن با هوشمندی، عقلانیت و شرافت که با حضور پررنگ ملت غیور و شریف ایران اسلامی در مراسم ۲۲ بهمن و اجماع و وحدت ملی بر روی این موضع حکیمانه رهبری همراه شد، باید این پیام را به مستأجر جدید کاخ سفید بدهد که او با کشوری قدرتمند مواجه است که نه تنها سابقه خود او را در بدعهدی و نقض برجام به یاد دارد، تجربه برخورد پیشینیان او با لیبی و عراق را نیز در حافظه تاریخی خود جا داده و به کار می‌گیرد. 
این دو کشور پس از اعتماد به وعده امریکا و انگلیس و خلع سلاح و پرداخت غرامت به امریکا و پذیرش تمام شروط تعیین شده در پایان با حمله و اشغال مواجه شده و هنوز پیامد‌های اعتماد به آن وعده‌ها گریبانگیرشان است که از دست رفتن امنیت و بی‌ثباتی مداوم داخلی آشکار‌ترین آنها محسوب می‌شود.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز دوشنبه ۲۹ بهمن

انقلاب اسلامی؛ الهام‌بخش مقاومت و وحدت در منطقه

میثم امرودی

پیروزی انقلاب اسلامی الهام‌بخش جنبش‌های آزادیبخش در منطقه شد. در کشور‌هایی مانند لبنان، فلسطین، یمن و عراق جنبش‌های مقاومت شکل گرفتند که بسیاری از آنها تحت تأثیر اندیشه‌های امام خمینی (ره) و رهبری آیت‌ا... خامنه‌ای قرار داشتند. برای مثال، حزب‌ا... لبنان به‌عنوان یکی ازموفق‌ترین جنبش‌های مقاومت، با الهام از اندیشه‌های امام خمینی (ره) شکل گرفت و توانست در برابر اسرائیل ایستادگی کند.

بسیاری از کسانی که در شکل گیری نهضت مقاومت نقش داشتند، همواره درخاطرات خود از شجاعت وقاطعیت رهبرکبیر انقلاب اسلامی در برابر دشمنان سخن می‌گفتند. در یکی از این خاطرات نقل شده است که درست در ابتدای شکل گیری نهضت مقاومت زمانی که بیشتر مراجع عظام هنوز برای مقابله با اسرائیل تاکیدی نداشتند و بر این باور بودند که این اقدام به شهادت نیرو‌های مبارز منجر خواهد شد، حضرت امام (ره) در فتوایی خطاب به مبارزان تاکید کردند که بایستید، شما پیروزید. خفتی که امروز اسرائیلی‌ها در لبنان تجربه کردند و مجبور به عقب‌نشینی از سرزمین‌های این کشور شدند نشان می‌دهد که همان تاکید و فتوا، شکل گیری جریان حزب‌ا... و مقاومت را در لبنان رقم زد. شکل گیری حشدالشعبی در عراق و انصارا... در یمن با چنین شابلونی صورت گرفته و همین یکپارچگی عامل وحدت در محور مقاومت است که همه فرمان‌ها، وعده‌ها و افق‌های روشنی که حضرت امام (ره) درنظر داشتند در این راستا محقق شد. 
 وحدت شیعه و سنی در جبهه مقاومت
یکی از دستاورد‌های مهم انقلاب اسلامی، ایجاد وحدت عملی میان شیعه و سنی در جبهه مقاومت بود. این وحدت در لبنان، یمن و فلسطین به‌وضوح دیده می‌شود. برای مثال در لبنان، شیعیان و اهل سنت درکنار یکدیگربه مقاومت دربرابر اسرائیل پرداختند. شهیدان اسماعیل هنیه و یحیی سنوار که هردو اهل سنت بودند، در کنارشهید سیدحسن نصرا... که شیعه بود، با قوت مبارزه کردند ودر این راه به شهادت رسیدند. ازطرف دیگرنیرو‌های شیعه حوثی دریمن ازمردم غزه که عمدتا اهل سنت هستند، حمایت می‌کنند. این تعاریف درحقیقت شکل گیری وحدت عملی شیعه وسنی رانشان می‌دهد واین مسأله چیزی جزوعده‌ای که حضرت امام (ره) داده بودند، نیست. انقلاب اسلامی همچنین باعث شد تا اسطوره ابرقدرتی آمریکا و اسرائیل در منطقه فرو بریزد. امروز، آمریکا و اسرائیل با چالش‌های جدی در منطقه مواجه هستند و پایگاه‌های آنها دائما مورد حمله قرار می‌گیرد که این وضعیت نشان‌دهنده ضعف روزافزون آنها در منطقه است. آغازگر روند ضعف آمریکا و اسرائیل در منطقه، حضرت امام (ره) بودند و در پی ایشان مقام معظم رهبری این مسیر پربرکت را ادامه دادند. از آغاز شکل گیری نهضت حضرت امام (ره) امروز بسیاری ازکشور‌های منطقه جرات کوچک‌ترین تعرضی و اعتراضی علیه آمریکا را نداشتند و به این مسأله در فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری نیز اشاره شده است.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز دوشنبه ۲۹ بهمن

جریان سازی ترامپ

عبدالرضا فرجی راد

آمریکای ترامپ به دنبال این است که این بار راستگرایان اروپایی در کشورهای اروپایی به قدرت برسند. دفعه قبل هم چنین تلاشی را کرد ولی بخاطر مشکلات داخلی و به ویژه کرونا ادامه کار سخت شد. حالا که چند دولت راست در ایتالیا، مجارستان، اتریش و اسلواکی سر کارند و حامی ترامپ، وی تلاش می کند که دولت آلمان هم از راست ها شکل بگیرد. تغییرات در آلمان به سمت جبهه راست می تواند به تغییرات در کشورهای دیگر هم منجر شود. ترامپ اگر بتواند جنگ اوکراین را تمام کند که خواسته اکثریت مردم اروپا بخاطر وضعیت بد اقتصادی است تمایل به راست گرایی بیشتر می شود. ترامپ می خواهد اروپا را در مشتش داشته باشد. وقتی می گوید کانادا یک ایالت امریکا باشد یعنی دولتی سر کار بیاید که در اختیار امریکا باشد نه ترودوی دموکرات.
این فشار برای ایران هم خطرناک است و از دیروز ترامپ پای خود را در یک کفش کرده که اروپا باید مکانیزم ماشه را فعال کند که این فشار می تواند موثر افتد و مذاکرات ایران و اروپا را هم بی اثر کند.
این احتمال هست که در مذاکرات بعدی ایران و اروپا، اروپاییان به ما بگویند تا مذاکراتی را با امریکا اغاز نکنید مذاکرات ما نتیجه ای نخواهد داشت.
دوستانی که فکر می کنند مذاکرات بین ایران و اروپا می تواند مشکلی از تحریم ها را حل کند در اشتباهند زیرا این ترامپ با ترامپ قبلی تفاوتش این است که از بحرانها در چهارگوشه دنیا سو استفاده می کند و با اقتدار دنبال اول امریکا و منافع است و اخلاق هم ذره ای در برنامه هایش نقشی ندارد. یعنی اینکه اروپا گرفتار امنیت خود و جنگ اوکراین است پس باید تحت فشار قرار گیرد تا تسلیم شود.
ایران از نظر اقتصادی هیچوقت اینقدر بد نبوده پس باید خواسته ها را حداکثری کرد. جناح ترامپ از بحرانها حداکثر سو استفاده را می کند و برایش هم مهم نیست که المان، مصر، اردن ، کانادا، دانمارک و حتی عربستان از متحدین امریکا هستند. او بر این باور است اگر می خواهند در قدرت بمانند، باید تسلیم باشند.

روزنامه شرق

جایگزین مذاکره با آمریکا چیست؟

جلیل سازگارنژاد
 

اینک که در مقابل تهدیدهای فزاینده و گزافه‌گویی‌های رئیس‌جمهور آمریکا، جمهوری اسلامی ایران بنای مذاکره با آمریکا را ندارد، باید ببینیم چه راهکار و روش جایگزینی برای مذاکره مطرح می‌شود. در این زمینه باید موارد و واقعیت‌های انکارناپذیری را مورد توجه قرار داد.

 

1- روش عمومی دولت‌های مستقر در آمریکا برای حفظ موقعیت برتر و استمرار نقش ابرقدرتی و دست‌یابی به اهداف خود پیوسته با تهدید و ارعاب ملت‌ها و کشورها همراه بوده است. استفاده مستقیم و غیرمستقیم از مداخله نظامی، اعمال تحریم‌های اقتصادی، فشارهای سیاسی و سوءاستفاده از ابزارهای قانونی در مجامع بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، آژانس انرژی اتمی و... از نمونه اقداماتی است که آمریکا طی سال‌های طولانی و در نقاط مختلف جهان به آنها متوسل شده است و امروزه نیز باوجود حرکت جهان به سوی چندقطبی‌شدن و ایجاد اتحادیه‌ها و قطب‌های جدید سیاسی و اقتصادی، آمریکا همچنان از نفوذ و قدرت برتری در جهان برخوردار است.

2- اظهارات و اقدامات ترامپ تازگی ندارد. او در دوره اول ریاست‌جمهوری خود نیز همین اقدامات را اعلام و برخی از آنها را اجرا کرد. بنابراین از قبل قابل پیش‌بینی بود که او برای تحقق خواسته‌های نامشروع خود از طریق اعمال قدرت و فشار سیاسی و اقتصادی علیه ایران اقدام خواهد کرد.

 

3- رژیم نامشروع اسرائیل یک نهاد غربی ساخته و مورد حمایت آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی بوده و به عنوان اهرم فشار در خاورمیانه و سرگرم‌سازی کشورهای منطقه در حالت جنگ‌های فرسایشی مورد استفاده غرب قرار می‌گیرد. اسرائیل مهم‌ترین مانع برپایی و استقرار صلح در خاورمیانه و اصلی‌ترین مخالف حل اختلاف ایران با آمریکا از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی است.

4- کشورهایی مانند روسیه و چین نیز در چارچوب منافع و حفظ جایگاه بین‌المللی خود هیچ‌گاه حاضر نیستند منافعشان را با ایران پیوند زده و به‌ندرت و به غیر از موارد استثنائی حتی راضی به استفاده از حق وتوی خود در شورای امنیت به نفع ایران نیستند و این را به تجربه در چندین قطع‌نامه سازمان ملل نشان داده‌اند.

5- جریان اقلیت تندروی درون کشور نیز که از بانیان ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به سازمان ملل و صدور قطع‌نامه‌های شورای امنیت و ایجاد تحریم‌های گسترده علیه ایران بوده‌اند، پیوسته با روش‌ مذاکره و بهره‌گیری از دیپلماسی در سیاست خارجی مخالفت ورزیده تا از منافع پنهان و آشکار و جایگاه سیاسی خود نگهبانی کنند.

6- تجارب جهانی به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم برای مقابله با گردنکشی‌های آمریکا در کشورهای مختلف نیز به عنوان واقعیت‌های انکارناپذیر در دسترس است. در یادداشت‌های یکم و پانزدهم بهمن‌ماه برخی از روش‌هایی که قرین توفیق بوده است مانند تدابیر اتخاذشده از سوی ژاپن، ویتنام، چین و کره‌شمالی را یادآوری کردم که می‌تواند به عنوان الگوی موفق مورد استفاده قرار گیرد. بدون تردید همان‌گونه که در بیانیه وزارت امور خارجه هم تأکیده شده، بهترین و کم‌هزینه‌ترین و خردمندانه‌ترین روش برای حل اختلافات بین دولت‌ها روش دیپلماسی، گفت‌وگو و مذاکره است و این یک تجربه جهانی است. علاوه بر واقعیت‌های اشاره‌شده، کشور با چندین چالش و بحران مهم در شرایط فعلی و ماه‌های آینده مواجه است.

الف) همگام با نزدیک‌شدن به پایان دوره پیش‌بینی‌شده در برجام، امکان بازگشت مکانیزم ماشه و ارسال مجدد پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و اعمال دوباره تحریم‌های مرتبط با آن به صورت جدی مطرح و محتمل است.

ب) ناترازی‌های انرژی از جمله کمبود شدید و محسوس برق و گاز و فرآورده‌های نفتی که تهدیدی جدی برای نیروگاه‌ها، کارخانه‌های بزرگ و واحدهای تولیدی و توقف و تعطیلی آنها و بی‌کارشدن کارگران است.

ج)‌ ناترازی مالی به ویژه کمبود منابع ارزی کشور به دلیل احتمال کاهش صادرات نفت و فرآورده‌های نفتی و پتروشیمی ناشی از تحریم‌های جدید آمریکا و شورای امنیت که موجب کسری شدید بودجه دولت برای تأمین مایحتاج مردم و افزایش نرخ تورم و موج جدید و شدید گرانی‌ها خواهد شد. این موارد تابلوهایی است که تصویر نگران‌کننده‌ای از ایران در سال آینده نشان می‌دهد.

حال در چنین شرایطی باید چه کرد:

الف) دولت باید به‌صراحت راه‌حل برون‌رفت از مشکلات یادشده را با مردم در میان بگذارد. با توجه به درهم‌تنیدگی قدرت بین قوای سه‌گانه و دستگاه‌های حاکمیتی،‌ قطعا دولت نمی‌تواند به‌تنهایی نسبت به حل مشکلات اقدام مؤثری انجام دهد. بنابراین اکنون که تصمیم نظام بر عدم مذاکره است، باید روش جایگزین و طرح و روش و برنامه‌ای که می‌تواند ایران را از تنگناهای پیش‌گفته خارج کند، اعلام کنند.

ب) رئیس‌جمهور و دولت به اندازه سهم و نقش و اختیارات و قدرت خود باید نسبت به ارائه طرح‌ها و پیشنهادهای راهگشا با بهره‌گیری از تجارب بین‌المللی و ملی و استفاده از دیدگاه‌های دلسوزان و خیرخواهان خبره و باتجربه کشور با جدیت اقدام کند. آنچه امروز متأسفانه از دستگاه سیاست خارجی و دولت مشاهده می‌شود (با وجود همه تنگناها و محدودیت‌های قابل درک) این است که دولت مجری سیاست‌ها و برنامه‌های رقیب انتخاباتی خود شده است. سیاست‌هایی که در گذشته ایران را با چالش‌های ویرانگر مواجه ساخته و آثار شوم آن همچنان گریبانگیر کشور است. با تأسف فراوان برخی از بلندگوهای تبلیغاتی و رسانه‌ای مانند صداوسیما نیز مبلغ همان سیاست هستند. دولت باید با دیپلماسی فعال و گسترده و فراگیر ضمن ایفای تعهدات خود به مردم، تلاش حداکثری برای برون‌رفت کشور از انزوای سیاسی طراحی‌شده از سوی دولت آمریکا را خنثی کند.

ج) در سیاست‌گذاری مفهومی است با عنوان «Agenda Setting» که می‌گوید هرگاه شما برای حل یک مشکل دستورالعمل و پیشنهاد نداشته باشید، دیگران برای شما دستورالعمل تهیه می‌کنند. سیاست خارجی ایران باید در مقابل تهدیدات قابل پیش‌بینی آمریکا پیش‌دستی کرده و طرح و برنامه خود را برای حل اختلافات زودتر از حضور نخست‌وزیر جنایتکار اسرائیل در آمریکا  ارائه می‌کرد.

سیاست خارجی و دیپلماسی ایستای دولت وفاق (نمونه آن اظهارات ناامیدکننده آقای پزشکیان در بوشهر درخصوص حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را می‌توان نشانه بارز انفعال در سیاست خارجی دانست) در داخل و خارج موجب شد تا دیگران پیشنهادهای خود را مطرح کنند و دولت را در مقابل عمل انجام‌شده قرار دهند، لذا فعال‌شدن جدی و بهره‌گیری از تمام ظرفیت‌های ملی و بین‌المللی ایرانیان ساکن وطن و خارج از آن و کشورهای دوست و حتی منتقدین و مخالفین سیاست‌های منطقه‌ای ایران باید فرصت فشار مضاعف بر کشور را کاهش دهد. کشورهای اروپایی و همسایگان هم از دیگر ظرفیت‌هایی است که می‌تواند در یک دیپلماسی فعال به مدد دولت بیاید. 

روزنامه خراسان

از قهرمان اوکراین تا شیر اردن

مصطفی غنی زاده 

زمانی که رسانه‌های غربی تلاش داشتند تا زلنسکی را به عنوان یک قهرمان ملی معرفی کنند، برخی دوستان ایرانی ما هم در هیجان افتاده و فکر کردند این کمدین صحنه‌بازی، واقعا یک قهرمان برای دفاع از کشورش است. او که به جای تدبیر برای جلوگیری از جنگ با روسیه، تن به خواسته‌های آمریکا داد و حاضر شد موشک‌های تاکتیکی ناتو را بدون گرفتن تضمین دفاعی از آنان در اوکراین پذیرا باشد. او نفهمید آمریکا می‌خواهد اوکراین را به عنوان گوشت دم توپ برای روسیه قرار دهد و عملا روسیه و چین را با چنین جنگی، تضعیف کند. رویای اتصال به اروپا آنچنان توهمی ایجاد کرده بود که هیچ عقلانیتی برای او و دوستانش امکان‌پذیر نبود. زلنسکی، اوکراین را تبدیل به زمین سوخته میان روسیه از یک طرف و اروپا و آمریکا از طرف دیگر کرد و یکی از بزرگ ترین بحران‌های دهه اخیر را به داخل کشورش کشاند. فانتزی کمک نظامی غرب به او هم صرفا به پرداخت پول محدود شد و حالا فیلم‌هایی از سربازگیری در کشورش، تبدیل به نمادی از نجنگیدن برای وطن کرده است.
اما برگ جدید دفتر تاریخ اوکراین وقتی بود که این قهرمان ملی و مقاوم در مقابل پوتین، با اولین سخنان ترامپ مبنی بر لزوم واگذاری معادن خاص و بسیار نادر به آمریکا، مشتاقانه به او لبیک گفت. قهرمان ملی اوکراینی‌ها آن قدر ضعیف و حقیر بود که برای دادن معادن کشورش به یک کشور دیگر، حتی چند ساعت هم صبر نکرد. او که با وارد شدن به این جنگ، بخشی از خاک کشورش را در اختیار طرف روس می‌بیند، حالا باید بخش دیگری از مرغوب‌ترین نقاط خاک کشورش را برای سال‌های متمادی در اختیار رقیب روسیه یعنی آمریکا قرار دهد تا کمک مالی این سه سال علاوه بر سودش را برگرداند. معادله را ببینید؛ او به شوق اتصال و بخشی از اروپا شدن، به آمریکا و ناتو اجازه داد تا موشک‌هایشان را در مرز روسیه مستقر کنند. با این کار و اصرار غیرعاقلانه به آن، روسیه را به جنگ با خود فراخواند. حالا سه سال جنگ، نابودی زیرساخت‌ها، از دست رفتن حدود ۲۰ درصد از خاک اوکراین، کشته شدن ده‌ها هزار نفر و... را به دست آورده. اما در مقابل قطعی است که دیگر بخشی از اروپا نخواهد شد و قرار نیست ناتو با او قراردادی ببندد. حالا هم بابت تمام پول‌های گرفته از آمریکا، باید دارایی‌های زیرزمینی خود را برای سال‌های متمادی بدهد و از همه بدتر این که قرار است رهبران روسیه و آمریکا درباره پایان جنگ اوکراین با هم مذاکره کنند و احتمالا بدون رضایت زلنسکی و هموطنانش، بخشی از خاک اوکراین را به روسیه هدیه بدهند. این چهره قهرمان پوشالی است که رسانه‌های غربی برای دنیا ساختند. مردی که کشورش را به آتش افکند و حالا قرار است حتی سر خاکسترهای به جا مانده هم مذاکره و درواقع معامله شود. 
حالا به شیر اردن برسیم. مردی که در راستای هر آن چه صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها خواسته‌اند، قدم برمی‌دارد. او برای قدرت، صرفا اتکای به خارج دارد و در کشوری که بیش از ۵۰ درصد جمعیت آن را مهاجران فلسطینی تشکیل می‌دهند، حتی توان دفاع از کاخ خود را ندارد. حالا در زمانی که مشخص است اردن توان میزبانی از فلسطینیان بیشتر را ندارد و اساسا امکان انتقال جمعیت از غزه وجود ندارد و مردم همراهی نمی‌کنند و این طرح به معنای پایان موضوع فلسطین است، او حتی نمی‌تواند به ترامپ یک «نه» بگوید. ترامپ مانند یک زیردست او را به کاخ سفید می‌کشاند و دستورش را به او ابلاغ می‌کند و در نهایت او هم با رفتارهای هیستریک خود، صرفا می‌گوید باید با دیگر کشورهای عربی مشورت کند تا شاید کسی دیگر «از خارج» حمایت او را به عهده بگیرد. او که سعی داشته خود را قهرمان اردن جا بزند، پس از مقابله با موشک‌های ایران که به سمت رژیم صهیونیستی می‌رفتند، حالا دیگر یک خائن عربی و ملی شناخته می‌شود. وضعیت اقتصادی اردن هم اصلا خوب نیست و رشد اقتصادی این کشور همیشه در گیرودار اعداد بسیار پایین بوده است. 
این وضعیت قهرمانان پوشالی است که بدون اتکا به مردمشان و صرفا برای کپی‌کاری از یک نسخه فیلمی-هالیوودی سعی دارند یک تیپ رسانه‌پسند بزنند و در راستای رضایت غربیان، حتی کشورشان را هم آتش بزنند. جایی که با طناب پوسیده غرب، به چاه جنگ یا حتی صلح ظاهری برود. تصور کند که کسی غیر از خودش، از خارج برای او دل می‌سوزاند. به بازی رسانه‌های معروف جهانی و حضور در مراسم اسکار و گرمی دل ببندد. این وضعیت تمسخرآمیزی است که آن قهرمان پوشالی را به نمادی از حماقت و خیانت برای تاریخ تبدیل می‌کند.
 
روزنامه رسالت

فرّار یا کرّار

جواد شاملو 
وقتی کار فتح قلعه‌های باقی‌مانده یهودیان در منطقه خیبر سخت شد و سپاه اسلام عملا متوقف مانده بود و هر فرمانده از سپاه اسلام بدون فتح از میدان باز‌می‌گشت، پیامبر خدا به مسلمانان وعده‌ای دادند که نوید پیروزی بود: «لادفعن الرایة غدا ان‌شاء‌الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علی یده». یعنی فردا پرچم را به کسی می‌سپرم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند؛ کسی که حمله می‌کند و فرار نمی‌کند. 
پیامبر صلوات الله علیه از عشق امیرالمؤمنین علیه السلام به خدا و خودشان سخن گفتند. گویی که او چون خدا و رسولش را دوست دارد با تمام توان خود به سمت دشمن یورش می‌برد و خدا و پیامبرش هم چون او را دوست دارند به‌طور کامل به حمایت و نصرتش می‌پردازند. چنین کسی هم تمام توان خود را به کار می‌بندد و هم از تمام لطف و نصر الهی بهره‌مند می‌گردد و چنین ترکیبی لاجرم به فتح ختم می‌شود. با چنین نیرویی است که در قلعه از جا کنده می‌شود؛ با چنین نیرویی است که سر مرحب با کلاهخود سنگ‌نشانش به دو نیم می‌شود. 
این قطعه از تاریخ، تفسیر آن آیه از قرآن است که می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ». خدا به برخی فرماندهان سپاه اسلام، فرصت جنگیدن داد تا مسائلی آشکار شود وگرنه او علی علیه‌السلام را داشت که می‌تواند با عشق بی‌حدش به خدا و با عشق بی‌حد خدا به خود، از دروازه مستحکم یک قلعه به عنوان سپر استفاده کند و اینچنین مایه عزت اسلام و ذلت کفر گردد. 
از این جهت مهم است که نگاه ما به وقایع امروز جهان از جنس فرصت است یا تهدید. ما اگر «کرار غیر فرار» باشیم؛ اگر عاشق خدا و اولیای خدا باشیم و معشوق آن‌ها، از هر فرصتی برای خدمت به این راه استفاده می‌کنیم و اگر غیر از این باشد، فرصت‌ها را به‌مثابه «دردسر» می‌بینیم. آن‌ها را بلاهایی می‌بینیم که هرچه زودتر باید شرشان کنده شود. 
همه ما، از من نگارنده گرفته تا فلان مقام مسئول، اگر پس از پذیرش آتش‌بس توسط حماس و رژیم اشغالگر و پایان موقتی جنگ غزه، نفس راحتی کشیدیم و پنداشتیم که از شر یک جنگ مزاحم و اخبار سیاهش و نگرانی‌ها و خطرهایش راحت شده‌ایم؛ در وهله اول دشمن را نشناخته‌ایم و نفهمیده‌ایم که یهود اگر در خیبر پناه می‌گیرد برای آن است که فرصت دیگری خلق کند و جنگ احزاب دوباره‌ای راه بیندازد‌. در وهله دوم خدا را نشناخته‌ایم و پنداشته‌ایم اگر ما بیخیال جهاد با ستمگران شویم، خدا هم راه خود را معطل ما می‌کند. نه! عربده‌ مرحب‌ها خاموش باید گردد و مقرهای طراحی نابود کردن اسلام فرو باید بپاشد، یا به دست ما، یا به دست محب و محبوب واقعی خدا. در وهله سوم هم خودمان را نشناخته‌ایم. به گمان خودمان خدا را دوست داشته‌ایم و او هم ما را دوست داشته؛ حال آنکه نشانه عشق خدا «کرار» بودن است. این خصلت امثال تهرانی‌مقدم بود که روی سنگ مزارش از عشق به مبارزه با اسرائیل سخن گفت. جنگ با اسرائیل برای تهرانی‌مقدم مثل نفس کشیدن بود، آرامش او در جنگ با اسرائیل بود؛ او اگر بود، شبیه همچو منی منتظر شنیدن خبر آتش‌بس نمی‌شد تا سرش به کار خودش گرم شود. 
حال آنکه جنگ هم به پایان نرسیده. غزه ویران است؛ ترامپ با وقاحتی بی‌مانند در تاریخ و خباثتی که حتی صدای ظالمان دنیا را هم درآورده، مثل آب خوردن از انتقال مردم غزه سخن می گوید و این بلوف کثیف را، این امضای ناپاک‌زادگی را بارها و بارها تکرار می‌کند. محور مقاومت، مهم‌ترین عضو جغرافیایی خود که سوریه باشد را ندارد. حزب‌الله هم سیدحسن نصرالله را ندارد و دولت جدید لبنان به‌روشنی نشان می‌دهد که برای ایران، بیروت دیگر آن بیروت سابق نیست. 
این‌ها پیام ناامیدی نیست؛ بلکه امروز وقت کرار شدن است. از جنس کراریت حاج‌قاسم که رهبر انقلاب می‌فرمود خواندن گزارش‌های عملکردش انسان را از این متحیر می‌ساخت که او چگونه می‌تواند اینقدر کار کند. 
عدم تحقق وعده صادق۳ تنها وقتی می‌تواند توجیه‌پذیر باشد که مقاومت، طوفان‌الاقصی دیگری خلق کند و خیبر در هم پیچیده شود. همانگونه که اگر مسلمین خیبر را فتح نمی‌کردند؛ یهود مدینه را فتح می‌کرد، شرایط ما هم امروز کاملا دو لبه است. یا پیروزیم یا بازنده، یا کراریم یا فرار، یا با حیدریم یا با دیگران. چشم‌ها همچنان به ایران است؛ یک یاعلی باید گفت تا پرده توهم قدرت دشمن دریده شود؛ کاری که حماس در طوفان‌الاقصی کرد.
روزنامه وطن امروز
 
سرنوشت انتقال پایتخت در انتظار ایده جدید مرکزیت ‌زدایی
آسیب‌های گریز از مرکز

مصطفی نصری

تصمیم‌گیری درباره تفویض اختیارات به استان‌ها که مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم بار دیگر بر آن تاکید کرده، ممکن است مشکلات موجود را حل نکند و در عین حال، به اختلالات اجرایی، افزایش اختلافات میان مناطق و کاهش همبستگی ملی منجر شود. با این حال، وضعیت متمرکز فعلی نیز در بسیاری از موارد باعث کندی روند تصمیم‌گیری‌ها و افزایش بروکراسی شده است، تا جایی که استانداران حتی برای کوچک‌ترین تغییرات نیاز به تأیید از مرکز دارند.
* راه درست تفیض اختیار است، نه تمرکز‌زدایی
 تفویض اختیارات به مقامات استانی، اگر به ‌طور مؤثر و با نظارت صحیح انجام شود، می‌تواند رویکردی میانه و مناسب باشد. بسیاری از استان‌ها با مشکلات خاص خود نظیر بحران‌های زیست‌محیطی، مسائل امنیتی و چالش‌های اقتصادی مواجهند که ایجاب می‌کند تصمیمات سریع و متناسب با شرایط محلی اتخاذ شود. در این موارد، واگذاری برخی اختیارات به استانداران می‌تواند منجر به سرعت در حل مسائل و کاهش وابستگی به مرکز شود. اما این فرآیند نباید به ‌گونه‌ای باشد که باعث تضعیف سیاست‌های کلی و انسجام ملی شود، چرا که تمرکززدایی بدون یک برنامه منسجم می‌تواند به اختلافات داخلی و کاهش کنترل دولت بر سیاست‌های کلان منتهی شود. در شرایط کنونی که کشور با بحران‌های اقتصادی، محیط‌زیستی و اجتماعی روبه‌رو است، ضروری است در کنار افزایش کارآمدی، همبستگی ملی حفظ شود، لذا اقدام مطلوب، تفویض اختیارات به شکل مرحله‌ای و هوشمندانه است تا هم بهره‌وری افزایش یابد و هم شکاف‌های منطقه‌ای کاهش یابد.
* فدرالیسم اقتصادی ضد عدالت است
بحث فدرالیسم اقتصادی نیز در ایران همیشه با چالش‌های جدی روبه‌رو بوده است. ایده‌ای که به استان‌ها امکان می‌دهد درآمدهای خود را مدیریت کنند و از استقلال بیشتری در حوزه اقتصادی برخوردار شوند، به ‌عنوان راهی برای توسعه مطرح می‌شود. این اقدام می‌تواند به بی‌عدالتی اقتصادی، افزایش ناهماهنگی‌ها و تضعیف وحدت ملی منجر شود. برای اجرای چنین مدلی، نیاز به تغییرات بنیادین در قوانین و ساختار کشور است. طبق اصل 45 قانون اساسی، ثروت‌های عمومی، شامل منابع طبیعی، تحت کنترل حکومت قرار دارد و باید برای تأمین مصالح عمومی و نیازهای کشور مصرف شود. در مدل فدرالیسم اقتصادی، اگر هر استان بتواند به‌ طور مستقل منابع خود را مصرف کند، این موضوع با سیاست‌های توزیع عادلانه منابع در سطح ملی مغایرت خواهد داشت. علاوه بر این، اجرای چنین مدلی مستلزم تغییرات گسترده در ساختار اقتصادی، حکومتی و تقسیمات کشوری است. یکی از چالش‌های اساسی فدرالیسم اقتصادی، چگونگی توزیع منابع و تنظیم ارتباط اقتصادی میان استان‌هاست. اگر هر استان به ‌طور مستقل درآمدهای خود را مدیریت کند، ممکن است استان‌های با منابع غنی سریع‌تر پیشرفت کنند، در حالی که استان‌های فقیرتر عقب بمانند و نابرابری‌های اقتصادی افزایش یابد. این نابرابری می‌تواند اختلافات منطقه‌ای را تشدید و انسجام کشور را تهدید کند. در بسیاری از استان‌ها، زیرساخت‌های لازم برای خودکفایی اقتصادی وجود ندارد و برخی استان‌ها به دلیل مشکلاتی همچون کمبود نیروی انسانی متخصص و ضعف در جذب سرمایه‌گذاری نمی‌توانند به ‌طور مستقل اقتصاد خود را اداره کنند. بنابراین فدرالیسم اقتصادی نه‌تنها به حل مشکلات این استان‌ها کمکی نخواهد کرد، بلکه ممکن است شکاف‌های اقتصادی را عمیق‌تر کند. این ایده در شرایطی که ایران با ساختار حکومتی متمرکز مواجه است، به نظر می‌رسد پیچیدگی‌های زیادی دارد و بدون اصلاحات اساسی، ممکن است به بی‌ثباتی بیشتر منجر شود.
* تجربه مثبت استانداران ویژه
ایده تمرکززدایی و واگذاری اختیارات به استانداران، در دولت سیزدهم در برخی مناطق خاص مانند سیستان‌وبلوچستان و خوزستان از طریق انتصاب استانداران ویژه به‌ عنوان یک راهکار برای تسریع در حل مسائل فوری این مناطق پیگیری شد. این اقدامات، بویژه در شرایطی که برخی استان‌ها با بحران‌های خاص مانند مشکلات اقتصادی، زیست‌محیطی و زیرساختی روبه‌رو هستند، می‌تواند مؤثر واقع شود. با اعطای اختیارات بیشتر به استانداران در این مناطق، روند بروکراتیک و کند تصمیم‌گیری کاهش می‌یابد و مقامات استانی قادر خواهند بود مشکلات فوری را سریع‌تر حل کنند. در استان‌هایی که با بحران‌هایی همچون تأمین آب و اشتغال مواجهند، این نوع واگذاری اختیارات می‌تواند منجر به تسریع در حل مسائل و اتخاذ تصمیمات محلی شود. با این حال، لازم است این اختیارات در چارچوب قانونی و با نظارت دقیق از سوی دولت مرکزی اعمال شود تا از انحرافات احتمالی جلوگیری شود. در غیر این صورت، ممکن است تصمیمات غیرکارشناسی به مشکلات جدیدی منجر شود. بنابراین واگذاری اختیارات باید به‌ گونه‌ای انجام شود که هم سرعت اجرایی افزایش یابد و هم هماهنگی با سیاست‌های کلان کشور حفظ شود.
* بدون طرح قابل ارزیابی هر ایده‌ای شعار‌زده است
یکی از نکات مهم در این بحث، عدم وجود یک برنامه جامع و کلان از سوی دولت است. اگر دولت مرکزی نتواند استراتژی مشخصی برای حکمرانی و حل مشکلات کلان کشور ارائه دهد، واگذاری اختیارات به استان‌ها ممکن است به تکثیر نتایج غیرکارشناسی و بی‌اثر منتهی شود.  هرگونه اعطای اختیارات بیشتر به استان‌ها بدون برنامه‌ریزی دقیق و بدون در نظر گرفتن پیامدهای احتمالی، می‌تواند به تشدید اختلافات و تنش‌های اجتماعی منجر شود. این مشکل بویژه در مسائلی مانند اختلافات آبی میان استان‌ها بیشتر به چشم می‌آید. اگر این طرح‌ها به‌ طور صحیح پیاده‌سازی نشود، ممکن است تنها به یک شعار بی‌پشتوانه تبدیل شود و هیچ‌گونه تأثیر واقعی نداشته باشد. بنابراین هرگونه تصمیم‌گیری در این زمینه باید با دقت، کارشناسی و هماهنگی با سیاست‌های کلان کشور انجام گیرد تا از بروز مشکلات جدید جلوگیری شود. بدون ارائه یک طرح جامع قابل نقد و بررسی هر ایده‌ای از جمله تمرکززدایی شعار‌زده و بی‌حاصل خواهد ماند، همانطور که ماجرای انتقال پایتخت در بین اظهارات متضاد مقامات دولتی مبنی بر جدیت و عدم جدیت در تحقق آن سرگردان مانده است.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات