تبیین:.
در صحنه شرم الشیخ، رفتار رئیس جمهور آمریکا از منظر روانشناسی سیاسی، بسیار قابل تامل است. شرم الشیخ میدانی بود که ترامپ تلاش داشت همزمان وجوه متناقضی از خود «قدرت نمایی، خودمحوری، زورگویی و قلدری، صلح خواهی، حمایت تام و تمام از صهیونیست ها، میانجی گری، تهدید کنندگی، تحقیر مخالفان و ستایش همراهان» به نمایش بگذارد.
یکی از ابعاد برجستۀ حضور ترامپ در شرمالشیخ، نمایش قدرت و ادعای رهبری جهان بود. ترامپ در سخنرانیهایش بر واژگانی مانند «دوران جدید»، «صلح بزرگ منطقهای»، «دستاورد تاریخی» و «قدرت حاکم» تأکید کرد تا نشان دهد که آمریکا نه فقط میانجی، بلکه نیرویی است که معادلات را شکل میدهد. این رفتار از منظر «صلح از طریق قدرت» که در ادبیات ترامپ نیز به صراحت از آن یاد شده و از ستون های اصلی سیاست خارجی آمریکا نیز می باشد؛ قابل تفسیر است.
یکی از ویژگیهای محسوس و مشهود این اجلاس، تاکید ترامپ بر جایگاه مرکزی خود و همینطور تلاش برای سرمایهگذاری شخصی در نقش «همه کاره و تعیینکننده» بود. ترامپ در سخنرانیها و مواجهه با رهبران دیگر، به روشهای تحسین، تحقیر و خودستایی متوسل گشت. کسانی که با ترامپ کاملا هماهنگاند، ستوده و کسانی که کمی فاصله دارند، تحقیر شدند. در این صحنه، رهبران کشورهای متحد آمریکا و شرکت کننده در اجلاس، به مثابه بازیگران درجه دوم نقشآفرینی نموده و لوازم و ابزاری برای صحنه آرایی نمایش ترامپ و برجسته سازی نقش او بودند. اجلاس شرمالشیخ، اگرچه با عنوان «نشست صلح منطقهای» برگزار شد، در واقع بخشی از یک نمایش سیاسی بزرگ بود که ترامپ تلاش کرد در آن نقش قهرمان و محور را ایفا کند.
یکی دیگر از نشانههای نمایش قدرت ترامپ، ورود با تاخیر او به اجلاس بود. چنین رفتاری در دیپلماسی رسمی امری نامتعارف و بی احترامی به سایر اعضای اجلاس محسوب می شود. پرواضح است که این تاخیر عامدانه، آگاهانه و ابزاری برای کنترل و مدیریت صحنه نمایش بوده و ترامپ می خواسته بگوید که «من رئیس هستم»، «من فراتر از قوانین نشست هستم»، «من مرکز تحولات هستم» و «دیگران بدون من، جایگاهی ندارند.» قطعا تداوم چنین رفتار نمایشی متکبرانه و از بالا به پایین ترامپ، در درازمدت خطرات راهبردی نظیر «کاهش اعتماد متحدان و انفعال آنان در میدان های آینده» را برای آمریکا به همراه خواهد داشت.
در رسانهها و بیانیههای پس از اجلاس، ترامپ ادعا کرد که سند امضا شده بسیار «جامع» و «قوی» است؛، با وجود آنکه ناظران و تحلیلگران بینالمللی گفتند که جزئیات آن بسیار مبهم بوده و اغلب کلیات را بدون عملیاتی کردن ارائه کرده است. همگان می دانند که این نمایش قدرت آمریکایی، بهتنهایی نمیتواند تضمینی برای موفقیت طرح صلح باشد؛ زیرا در پس صحنه، مسائل عمیقتر سیاسی، امنیتی، تاریخی و تضاد منافع و ایدئولوژیک وجود دارد که نمیشود با ژست و نماد آنها را برطرف ساخت.
اجلاس شرم الشیخ بیش از آنکه اجلاسی برای صلح باشد؛ در بسیاری از ابعاد «شوی ترامپ» یا صحنه آرایی و قدرت نمایی او بود؛ زیرا به وضوح استراتژی رئیس جمهور قلدرمآب آمریکا مبتنی بود بر «نمایش قدرت»، «برتریطلبی شخصی» و «تحقیر مضاعف متحدان و رقبا». بسیاری از تحلیلگران معتقدند که این اجلاس بیشتر از آنکه به حل بنیادین مساله فلسطین و جنگ غزه بپردازد؛ بستری برای بازسازی تصویر آمریکا بهعنوان عامل تعیینکننده منطقهای و جهانی و شخصیت سازی ترامپ که سودای جایزه صلح نوبل را داشته است، بود.
جمهوری اسلامی ایران با وجود دعوت شدن به اجلاس شرم الشیخ؛ با واقع بینی، درک درست از شرایط زمانی، شناخت مدل رفتاری ترامپ و براساس منافع ملی بلند مدت، ترجیح داد که به منظور حفظ و ارتقای اقتدار و عزت ملی، در اجلاس نمایشی ترامپ شرکت نکند. همواره رویکرد رفتاری ایران مبتنی بر «قدرت و عزت» بوده است و هیچگاه نخواسته بازیچه دست قلدران و زورگویان باشد. ایران با وجود آنکه در زمانه دو ساله جنگ خانمان سوز غزه که منجر به جنایات بی شماری از سوی صهیونیست ها شده که زبان از گفتن آن عاجز است و قلم از نوشتن آن قاصر؛ از هر ایده و ابتکاری که منجر به توقف نسل کشی و جنایت صهیونیست ها، خروج ارتش رژیم یاغی و کودک کش از نوار غزه، بازگشت آوارگان فلسطینی و بازسازی غزه می شد، حمایت می کرد؛ ولی از آنجاییکه که غربی ها بویژه دولت آمریکا را شریک و همدست صهیونیست ها می داند و اعتمادی به ژست صلح جویی و میانجی گری آنان ندارد؛ از جامعه جهانی و نهادهای بین المللی خواسته است که بر نقض عهد رژیم صهیونیستی و آمریکا و جلوگیری از تجاوز مجدد به غزه مراقبت نمایند.
ارسال نظرات