محمد ایمانی
۱- آقای ظریف، خیلی با مروّت است، نشان به آن نشان که هر وقت نمیتواند از عملکرد خود دفاع کند، شهید سلیمانی را شریک عملکرد خویش (سپر بلا) قرار میدهد و رفیق همدل آن شهید میشود. اما در عین حال، هر جا هم که لازم باشد، دوگانهسازی میکند و برای فرار از مسئولیت، چنین وانمود میکند که میدان (شهید سلیمانی)، نگذاشت او دیپلماسی مطلوب خود را پیش ببرد! این دوگانگی را در روایت وارونه از ماجرای افغانستان و سوریه و عراق میتوان دید.
۲- همزمان با فعال شدن مدعیان اصلاحات برای انتخابات، آقای ظریف چند هفتهای است در قامت تبلیغاتچی این طیف ظاهر شده و با ادبیاتی تحریفآمیز سخن میگوید. یادش به خیر، وقتی کسانی از حاج قاسم سلیمانی میخواستند به خاطر محبوبیت بالایش نامزد انتخابات شود، میگفت: «دیگران هستند که نامزد انتخابات شوند، من نامزد گلولهها هستم». اما ما دیپلمات ارشدی را هم سراغ داریم که برای برنده شدن جناح متبوعش در انتخابات، از آمریکاییها درخواست همراهی کرد. سند اگر میخواهید، سخنان وی در شورای روابط خارجی آمریکا (۲۶ شهریور ۱۳۹۳) که با لحنی همدلانه و ملتمسانه گفت: «ما روندی را شروع کردهایم که هدف از آن، تغییر فضای سیاست خارجی کشور است. اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا ۱۶ ماه دیگر که انتخابات پارلمانی برگزار میشود، به این عملکرد ما پاسخ دهند. وقتی قبلاً در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵، توافقهایی کردیم و تلاشهای ما از جانب اتحادیه اروپایی رد شد، مردم جواب ما را با انتخاب رئیسجمهوری متفاوت دادند که مرا هم زود بازنشسته کرد. حالا بار دیگر من زنده شدهام. به نظر من غرب در انتقال پیامی که میخواهد به ایران منتقل کند باید بسیار دقت کند».
۳- سردار سلیمانی، هرگز به آمریکا اعتماد نکرد؛ بر خلاف طیف خوشخیال و خوشبین به غرب که بارها اعتماد کردند، امتیازات هنگفت از جیب ملت ایران دادند، خدعه و بدعهدی دیدند، و با این همه، باز هم اعتماد به آمریکا را ترویج کردند و متاسفانه، جبهه اصلی را در داخل و در مقابل منتقدان دلسوز گشودند. حاج قاسم -مانند اعضای تیم ظریف- هرگز نگفت: «امضای کری تضمین است» و «امکان ندارد آمریکا زیر تعهدش بزند»، تا سپس در اثر آشکار شدن واقعیات و اعتراض افکار عمومی اعتراف کند: «توافق با آمریکا، به اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد»؛ «نتیجه پایبندی به برجام، تحریمهای بیشتر بود. درسی که از برجام گرفتیم این بود که مقاومت، بهتر از رویکرد فعلی دولت، در سیاست خارجی جواب میدهد».
اما عجیبتر از این اعترافات تلخ و پر هزینه تیم ظریف، موضع بعدی آقای روحانی بود که گفت: «ترامپ کمسواد، با یک خط خطی از برجام خارج شد؛ رئیسجمهور جدید آمریکا فقط یک امضا کند، به تعهدات بر میگردیم»! روانشناسی این تیم، کاملا دست دشمن بود که وبسایت رادیو فرانسه، مهر ماه ۱۳۹۲ نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. طبق این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، فروشنده، قیمت را کمتر خواهد کرد».
۴- حاج قاسم سلیمانی، کمر آمریکا را در منطقه شکست و با این وجود، آقای ظریف میگفت آمریکا میتواند ظرف پنج دقیقه، توان دفاعی ما را نابود کند! تحریمهای ویزا، سیسادا و آیسا، و دیپورت حمید ابوطالبی -نماینده ویژه روحانی برای سازمان ملل- در دولت اوباما (و نه ترامپ)، محصول ضعفی بود که برخی دولتمردان برجام زده نشان دادند. دولت اوباما با نقض یا دورزدن تعهدات و تهدید شرکتها، مانع استفاده ایران از حقوق خویش شد؛ تا آنجا که آقای ظریف، از جان کری میخواست برای شرکتهای طرف همکاری با ایران، «نامههای آرامشبخش» (Comfort letter) صادر کند، اما چنین اتفاقی نیفتاد. از وعده۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی، فقط قرارداد ۴.۸ میلیارد دلاری با شرکت توتال امضا شد که آن هم میراثی جز سرقت اطلاعات ایران و نقض قرارداد، بر جا نگذاشت! این، سرنوشت «تعلیق» تحریمهایی بود که هر سه ماه یک بار باید درباره تمدید یا عدم تمدید آن، توسط کنگره و دولت آمریکا تصمیمگیری میشد! مشابه همین روند خسارتبار، در زمینه وعدههای دیگر هم اتفاق افتاد: وعده بازگشت ۱۵۰ میلیارد دلار پول بلوکه شده ایران، تعهد غرب برای بازسازی رآکتور بتنریزی شده اراک و تامین کیک زرد مورد نیاز ایران، معامله ۲۰۰ فروند هواپیما، افزایش مبادلات بانکی میان ایران و اروپا، لغو قطعی ۸۰۰ تحریم، چرخیدن چرخ کارخانهها، احترام به اتباع و گذرنامه ایرانی (مانند دیپورت کردن آقای ابوطالبی توسط آمریکا و بازداشت آقایان اسدالله اسدی و حمید نوری در اروپا).
۵- در همین دوره ماه عسل با اوباما و اروپا بود که آقای ظریف به تلخی گفت: «پس از ۲۰ ماه نمیتوانیم حتی یک حساب بانکی در لندن باز کنیم». حتی آلمانیها، از دادن سوخت به هواپیمای ظریف که مهمان کنفرانس امنیتی مونیخ بود، امتناع کردند. پس از آن هم، روحانی با دادن تضمین پیشاپیش به خانم موگرینی (مبنی بر ادامه اجرای تعهدات، در صورت خروج آمریکا از توافق)، اطمینان و جرأت خروج از برجام را به دولت ترامپ داد. شهادت شهید سلیمانی هم در همان فضای وادادگی و دیپلماسی التماسی دولت آقای روحانی صورت پذیرفت.
۶- اعتماد به آمریکا و زمزمه برجام ۲ و ۳ در دوره توهین و عهدشکنی اروپا و اوباما، درست بر خلاف هشدارهای شهید سلیمانی بود؛ ولو ظریف سعی دارد خود را هماهنگ با آن شهید وانمود کند و قصور و تقصیرهای طیف خود را پای «مرد میدان» بنویسد. شهید سلیمانی مهر ماه ۱۳۹۵، درباره تحرکات جریان تحریف برای ترویج خوشبینی به دشمن، هشدار داد و گفت: «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند دشمن نیست، دوست است. اگر صاحب منصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دوصدایی دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».
۷- حاج قاسم، همچنین ۹ اسفند ۱۳۹۷، از سادهاندیشی درباره برجام برحذر داشت و گفت: «برای دشمن، این برجام، سه ضلعی است نه یک ضلعی. اوباما فکر میکرد به مرور زمان به دو ضلع دیگر میرسد، اما آدم عجولی که آمده، اصرار دارد به سرعت برسد و تصورش این بود که میرسد. اینکه اصرار میکنند بر برجام ۲ در منطقه، برای این است که میخواهند این تحرکی را که از ایران اسلامی به جهان اسلام روح و جان داده، بخشکانند. اگر العیاذ بالله ما رفتیم و در برجام ۲ شرکت کردیم، به همین تمام میشود؟ نه، برجام اصلی در داخل ایران است. تلاش آنها به اینجا منتهی نخواهد شد و برجام ۳ هم خواهند داشت، چون معتقدند چشمه باید خشکانده شود و این چشمه، ایران است».
۸- دی ماه ۱۳۹۳، هنگامی که آقای ظریف پس از مذاکرات رسمی در ژنو، مشغول قدم زدن با جان کری بود، و همزمان، سازمان سیا و پنتاگون، داعش را پشت مرزهای غربی ایران تجهیز میکردند، سردار سلیمانی با آقای امیر عبداللهیان، معاون آقای ظریف تماس گرفت و دلسوزانه هشدار داد؛ «سردار سلیمانی به من زنگ زدند. با کنایه و خندهای به من گفت دارید با آمریکاییها قدم میزنید؟! سپس گفتند این پیامی را که میخواهم بگویم، به آقای ظریف برسانید. گفتند ما اسناد دقیقی به دست آوردیم، مبنی بر اینکه در جریان سقوط موصل، چند هواپیمای غول پیکر آمریکایی در فرودگاه موصل به زمین نشسته و ژنرال های آمریکایی پیاده میشوند و فرماندهان داعش، روی فرش قرمز به استقبال آنها میروند. آنها به مدت ۵ ساعت در سالن vip فرودگاه موصل مذاکره میکنند. در تمام این ۵ ساعت هم، سلاح ها و تجهیزات پیشرفته آمریکایی از هواپیماها پیاده میشد و در اختیار نیروهای داعش قرار میگرفت. جزئیات این مذاکره و فایل آن در اختیار سردار بود. میخواستند با این اسناد به ما بگویند دشمنی که در حال مذاکره با شماست، قابل اعتماد نیست و بدانید در آن روی سکه، این کارها را میکند».
۹- گرد هم آمدن فضیلتهایی مانند درایت، صداقت، شهامت و جانفشانی در یک شخصیت، سردار سلیمانی را در جایگاه خدمتگزاری حکیم، محبوب ملت ایران کرد و در مقابل، حامیان دیپلماسی التماسی را که از سوی انبوه رسانهها تحسین و تمجید هم میشدند، از چشم مردم انداخت. آقای ظریف، چند سال قبل در مصاحبه با «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری»، هر چند بدگویی و شبههافکنی بسیاری علیه «میدان» و «فرمانده آن» کرد، اما اعتراف نمود: «قبل از شهادت شهید سلیمانی در تمامی نظرسنجیهایی که ما داشتیم، از سال ۹۶ تا ۹۹؛ محبوبیت من از ۹۰، آمد روی ۶۰ درصد، و محبوبیت شهید سلیمانی، رفت روی ۹۰ درصد. مردم ما، قهرمان بودن در منطقه را میپسندند. ما هم نوکر مردم و هم نوکر آنچه میپسندند، هستیم».
انفجار سد کاخوفکا چه پیامدی برای جنگ بین مسکو و کییف دارد؟
اوکراین؛ صحنه نبردهای آخرالزمانی
فرزانه دانایی
بعد از وقوع انفجار در سد کاخوفکای اوکراین، به نظر میرسد جنگ در این کشور به سطح جدیدی از تهاجمات رسیده است. با وجود اینکه هنوز هیچکدام از طرفین جنگ در اوکراین، مسؤولیت حمله به این سد مهم در جنوب اوکراین را برعهده نگرفتهاند اما به نظر میرسد هر دو طرف بهشدت از این حمله و از بین رفتن زیرساختهای منطقه جنوب اوکراین ضرر میبینند.
سد کاخوفکا در جنوب اوکراین در سرزمینهایی واقع شده است که هماینک در کنترل ارتش روسیه قرار دارند. سرازیر شدن آب پشت سد به منطقه خرسون موجب آواره شدن مردم در مناطق پایین دست رودخانه دانیپرو شده است. بنا به گفته دولت اوکراین به حدود 42 هزار نفر از مردم در روستاهای پایین سد هشدار داده شده است که خانههای خود را ترک کنند و تا روز گذشته، ایجاد شکاف در سد و سرازیر شدن آب، منجر به مفقود شدن حداقل 7 نفر در منطقه شده است. آنطور که منابع روس اعلام کردهاند، انتظار میرود سیل ناشی از ایجاد شکاف در سد، طی چند روز آینده اوج گرفته و منجر به ویرانی عظیمی در منطقه شود.
نگرانیها درباره مردم حاضر در منطقه تنها به روستاهای پایین دست سد خلاصه نمیشود زیرا در بالادست این سد نیز در فاصله ۲ ساعته بهسمت شمال، نیروگاه هستهای زاپروژیا قرار دارد که از آب انباشته شده در منطقه برای خنک کردن رآکتورهای خود استفاده میکرد و انتظار میرود با پایین رفتن سطح آب، مشکلات بسیار بزرگتری برای این نیروگاه به وجود بیاید.
میزان خسارات وارده و نتایج احتمالی این حمله به سد کاخوفکا و البته وجهه غیرانسانی این کار که زیرساختهای غیرنظامی را هدف قرار داده است، باعث شده ۲ طرف درگیر در جنگ، یکدیگر را به انجام این حمله متهم کنند. در شرایط حاضر نیز تشخیص اینکه کدام طرف جنگ در حال دروغگویی است بسیار سخت است زیرا هر ۲ طرف از این اتفاق ضرر میبینند. با این حال بررسی نشانهها و اقدامات قبلی میتواند تا حدودی انگیزه دولت متخاصم در این باره را روشن کند.
یکی از نکات مهم در بررسی حمله به سد کاخوفکا این است که این سد در منطقهای قرار دارد که اینک در دست نیروهای روس است و تنها در شرایطی روسیه انگیزهای برای هدف قرار دادن سد و از بین بردن روستاهای نزدیک به آن خواهد داشت که بداند بزودی این منطقه را به اوکراین واگذار خواهد کرد که البته شواهدی از این مساله اصلا وجود ندارد. در عین حال چالشهای ۲ طرف و درگیریهایشان بر سر نیروگاه اتمی زاپروژیا و متهم کردن یکدیگر به اینکه هرکدام از طرفین قصد دارند این نیروگاه را مورد هدف قرار داده و کل منطقه را به آتش بکشند، یکی دیگر از نشانههایی است که میگوید دولت اوکراین نفع تبلیغاتی در انفجار سد دارد. در زمان تسخیر نیروگاه اتمی نیز بارها هر دو طرف یکدیگر را متهم میکردند قصد دارند نیروگاه را مورد هدف قرار دهند اما نگرانیهای بینالمللی بعد از مدتی با کنترل کامل روسیه بر اوضاع و وارد شدن نیروهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای به منطقه تا حد زیادی بر طرف شد. اگر روسیه قصد داشت زیرساختها یا نیروگاههای اوکراین را هدف قرار دهد، این کار را نه در منطقهای که خود حضور و تسلط دارد، بلکه در منطقهای انجام میداد که هنوز در دست دولت اوکراین است تا نشان دهد دولت زلنسکی در شرایط ضعف قرار دارد.
یکی دیگر از مسائلی که تردیدها راجع به دست داشتن روسیه در این انفجار را بیشتر میکند، همزمانی این اقدام با افزایش تهاجمات نظامی اوکراین به مناطق تحت کنترل روسیه است. اوکراین چند روزی است که اعلام کرده است تهاجماتش علیه نیروهای روس را با قدرت بیشتری ادامه میدهد و از آن با عنوان عملیات پاتک یاد میکند. البته همان طور که از قبل نیز پیشبینی میشد، حملات تلافیجویانه اوکراین به اهداف روسیه بیشتر از اینکه نظامی باشد، تبلیغاتی است. زمانی که پهپاد اوکراینی به کاخ کرملین حمله کرده بود نیز رسانهها بیان میکردند این اقدام همزمان با اینکه کییف در حال طراحی برنامهای برای انجام حرکات تلافیجویانه علیه مسکو است، بسیار مشکوک است و نشان میدهد اوکراین نه در صحنه نظامی، بلکه تلاش دارد در صحنه تبلیغات جنگی، دست به پاتک بزند. با وجود اینکه دولت اوکراین انجام این کار را تکذیب کرده و آن را اقدامی تبلیغاتی از جانب روسیه میدانست اما در نهایت منابع اطلاعاتی ایالات متحده نیز مسؤولیت این کار را متوجه اوکراین دانستند. حالا هم درست زمانی که حملات تهاجمی اوکراین به اهداف روسیه شروع شده و بلافاصله با دفاع نیروهای روس و در بخشهای مهم اوکراین با شکست مواجه شده، نشانه رفتن سد به عنوان یک زیرساخت غیرنظامی نشانمیدهد این کار، از طرف هر کدام از طرفین درگیر در جنگ نیز انجام شده باشد، صرفا به عنوان اقدامی تبلیغاتی برای ترساندن طرف مقابل انجام شده است. اقداماتی از این دست به نظر میرسد همچنان در روزهای آتی نیز ادامه داشته باشد. بعد از ماجرای سد، حالا فعالان محیطزیست از اقدام جنگی دیگری در سرزمینهای تحت تصرف روسیه در اوکراین نگرانند و آن خرابکاری در خط لوله انتقال آمونیاک در منطقه خارکیف است؛ خط لولهای که روز گذشته منفجر شد و میتواند بهسرعت باعث ایجاد بحرانهای زیستمحیطی در منطقه شود. در این اتفاق نیز روسها، «خرابکاران اوکراینی» را مقصر میدانند و اوکراین همچنان در این باره سکوت کرده است.
خبر جدید دیگری که همزمانی عجیبی با حوادث اخیر در اوکراین دارد، اعتراف یک روزنامه آمریکایی درباره اطلاع داشتن دولت بایدن از برنامه اوکراین برای منفجر کردن خط لوله نورد استریم بوده است؛ اتفاقی که البته پیش از این با اسناد افشاشده توسط یک روزنامهنگار آمریکایی اعلام شده بود که توسط نیروهای آمریکایی انجام شده است و حالا روزنامه واشنگتن پست برای کاستن از میزان ابعاد ورود و حضور ایالات متحده به جنگ اوکراین، اعلام میکند این کار «با اطلاع مقامات آمریکایی» بوده و توسط ایالات متحده انجام نشده است. در حالی که این گزارش کییف را در این اقدام خرابکارانه دخیل میداند اما این تئوری را که توسط «سیمور هرش» روزنامهنگار سرشناس آمریکایی ارائه شده بود، مبنی بر اینکه ایالات متحده این خط لولهها را نابود کرده، رد نمیکند. سیمور هرش ماه فوریه ادعا کرد دولت جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا به سیا دستور داد با کمک نیروی دریایی نروژ این خط لولهها را منفجر کند.
تمام این اخبار و تبعات ناشی از وارد شدن جنگ به سطح تازه درگیریها نشان میدهد اوکراین و روسیه برای وارد شدن به جنگی آخرالزمانی با هدف از بین بردن تمام زیرساختهای حیاتی نظامی و غیرنظامی این کشور آماده میشوند. شاید هر ۲ طرف بر این عقیدهاند که اگر قرار باشد زمینی را از دست بدهند، بهتر است این زمین، زمین سوخته باشد اما در نهایت این کار به ویرانی حداکثری اوکراین و عقب بردن این کشور در طول تاریخ ختم خواهد شد.
دروغ همیشگی آمریکاییها
حنیف غفاری
«جان کربی» هماهنگکننده ارتباطات راهبردی در شورای امنیت ملی کاخ سفید در یک نشست خبری مدعی شده است که ایرانیها درباره ( احیای) برجام با حسن نیت مذاکره نکردند.وی در ادامه مدعی شده است :
«ببینید، برجام در حال حاضر در دستور کار (دولت آمریکا) نیست، ما روی آن متمرکز نیستیم. (البته) حالا هیچچیزی درباره این واقعیت که ما خواهان اطمینان یافتن از عدم دستیابی ایران به توانمندی سلاحهای اتمی هستیم، تغییر نکرده است.»
کلیگویی این مقام آمریکایی و دیگر مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا طی ماههای اخیر مسبوق به سابقه بوده است. این سخنان، متشکل از دو جزء است :یکی ادعای عدم پیگیری مذاکرات احیای توافق هستهای از سوی آمریکا و دیگری، مقصرجلوه دادن جمهوری اسلامی ایران در پروسه مذاکرات گذشته!
اکنون جان کربی بار دیگر به همین فرمول رفتاری و گفتاری نخنما استناد کرده است. در خصوص مواضع اخیر کربی، نکاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه نهتنها مقامات آمریکایی طی هفتههای اخیر مذاکرات احیای برجام را در قالب دیپلماسی پنهان و از طریق واسطه گران منطقهای ( عمان و قطر) و حتی اروپایی را در دستور کار قرار دادهاند، بلکه پیشنهاداتی را در راستای توافق موقت یا جایگزینی برجام با توافقی دیگر را از طریق این واسطه گران ، خطاب به دستگاه دیپلماسی ما مطرح کردهاند که با پاسخ حقوقی و قاطعانه کشورمان مواجه شدهاند.
بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران معتقد است تا زمانی که امکان احیای توافق هستهای از طریق ارائه ضمانتهای اعتباری از سوی وزارت خزانهداری آمریکا ( به شرکتهای سرمایهگذار خارجی در ایران ) وجود دارد، اساسا طرح گزینههای دیگر ازجمله «توافقی جدا از برجام»دستاوردی منطقی، حقوقی و اقتصادی برای کشورمان ندارد.
فراتر از آن، بخش مهمی از رایزنیهای ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص اماکن و پروندههای ادعایی ، در مسیر احیای توافق هستهای مورد تعریف و ارزیابی قرارگرفته است.
بر همین اساس، جمهوری اسلامی ایران«مختومه شدن»پروندههای ادعایی را پیششرطی اساسی جهت احیای توافق هستهای میداند. پروندههایی که مفتوح ماندن آنها اساسا برای کشورمان قابل توجیه نیست.
نکته دوم،مربوط به بازی مقامات آمریکایی با کلمات میباشد! بایدن و همراهانش از بهکارگیری کلمه «برجام» یا « مذاکرات احیای برجام» در ادبیات گفتاری خود اجتناب کرده و آن را با کلماتی مانند «مذاکرات هستهای » جایگزین میسازند. این در حالی است که مذاکرات هستهای از دید جمهوری اسلامی ایران، مذاکراتی است که معطوف به احیای توافق هستهای باشد نه جایگزینی آن با توافقی دیگر! یکی از مهمترین مواردی که در جلسه استماع اخیر کنگره آمریکا و مقامات وزارت خارجه این کشور مطرحشده، اتفاقا مربوط به همین مسئله میباشد.در این میان، مقامات آمریکایی کماکان در میان تناقضات و پارادوکس ها حرکت میکنند. ادعای جان کربی در حالی صورت میگیرد که سران گروه ۷ در نشست هیروشیما، برجام را مفیدترین راهحل دیپلماتیک برای موضوع هستهای ایران توصیف کردند.این بیانیه، در تعارض با مواضع قبلی مقامات آمریکایی و اروپایی در خصوص گذار از احیای توافق هستهای و توقف کامل این روند بوده است! به عبارت بهتر، بیانیه اخیر گروه ۷ را میتوان نقطه آشکارساز بازگشت علنی غرب به راهکار احیای توافق هستهای تلقی کرد. بااینحال، باید مراقب تاکتیکهای مشترک آمریکا-اروپا در پیشبرد این روند بود.
نکته سوم، به پایان تاریخمصرف بازی دوگانه برجامی آمریکا در دو حوزه دیپلماسی پنهان و آشکار بازمیگردد. هراندازه زمان سپری میشود، مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا در پیشبرد این بازی دوگانه بیشازپیش دچار خطا و سردرگمی رفتاری و محاسباتی میشوند.نتیجه این دوگانه سازی عامدانه ، چیزی جز رسوایی برای مقامات آمریکایی نیست. بنابراین، بهترین راه برای مقامات آمریکایی، پایان دادن به این بازی تاکتیکی و تن دادن به واقعیاتی ازجمله نظارت دقیق افکار عمومی دنیا بر روی مواضع ضدونقیض آنهاست! به نظر میرسد مقامات آمریکایی خود را در عرصه دیپلماسی عمومی و هدایت افکار عمومی دنیا، بیش ازآنچه هستند قدرتمند تصور کردهاند! این تصور، در آیندهای نزدیک میتواند هزینههای زیادی برای واشنگتن در نظام بینالملل و در همان عرصه دیپلماسی عمومی ایجاد کند.
ارسال نظرات