روزنامه کیهان**
آدرس غلط جریان غربگرا/کمال احمدی
۳- جریان معلومالحالی که در صدر این نوشتار از آن یاد شد به بهانههای مختلف میکوشد آمریکا را معادل کل جهان جا بزند. این در حالی است که اولا؛ تجربه جمهوری اسلامی که طی چهل سال گذشته با آمریکا رابطه نداشته بیانگر این واقعیت است که ایالات متحده معادل کل جهان نیست و میتوان با وجود قطع رابطه با آن با بسیاری از کشورهای دنیا تعامل داشت و تجارت کرد و از این ناحیه هم به پیشرفتهای خیرهکنندهای در عرصههای مختلف دست یافت. ثانیا؛ اغلب افرادی که به گزاره موهوم جهان دانستن آمریکا دامن میزنند ظاهرا میخواهند سوءمدیریتشان در ارتباطگیری با سایر کشورها را توجیه نمایند. مثال عینی این مطلب در ماجرای واکسن مشاهده شد؛ دولت روحانی ماهها میخواست واکسن وارد کند، اما توفیق چندانی در این امر نداشت و حتی در برههای تلاش کرد این عدم توفیق را به FATF گره بزند، ولی دولت رئیسی به فاصله چند روز پس از روی کارآمدنش توانست ضمن تعامل با دولت چین دهها میلیون دُز واکسن وارد کرده و سطح واکسیناسیون عمومی را به بیش از ۶۰ درصد رساند. علاوه بر این، دیروز وزیر نفت از آغاز صادرات فرآوردههای نفتی از دو هفته آینده به کشورهای مختلف جهان خبر داد همچنین عضویت دائم ایران در سازمان همکاریهای شانگهای که بعضی از برترین کشورهای اقتصادی دنیا عضو آن هستند در همین دو ماه اخیر و پس از کنار رفتن تفکر کدخدا دانستن آمریکا در کشورمان رخ داد. آیا این اتفاقات نشان نمیدهد که آمریکا کل جهان نیست؟
**************
روزنامه وطن امروز**
«پلن B» آمریکا چیست؟/فاطمه فهیمی
در هفتههای اخیر تلاشهای دیپلماتیک متعددی برای آینده مذاکرات ایران و ۱+۵ در حال انجام است. آمریکا، اسرائیل و اروپا نگران هستند تغییر دولت و مواضع دولت جدید موجب شود ایران به میز مذاکرات بازنگردد و یا مسیر سابق را در همراهی با غرب در مذاکرات نداشته باشد. هفته گذشته آنتونی بلینکن بعد از دیدار با یائیر لاپید، وزیر خارجه اسرائیل اعلام کرد پنجره ایران برای بازگشت به توافق در حال بسته شدن است و ما آمادهایم در صورت عدم تغییر مسیر ایران به گزینههای دیگر روی آوریم و این رایزنیها با متحدان و شرکای ما بخشی از آن است.
رابرت مالی هم بعد از آن گفت در صورت شکست تلاشها برای بازگرداندن ایران به مذاکرات به گزینههای دیگر رو میآورند که از آن به عنوان «پلن بی» یاد میکنند. اینکه آیا به وضوح هماکنون «پلن بی» برای مقابله با ایران وجود دارد یا نه مورد توافق نیست، اما به نظر میرسد این طرح باید شامل مجموعهای از استراتژیهای چندجانبهای باشد که در مجموع فشار علیه ایران را بیشتر کند. با پیگیری وضعیت اخیر تحریمها و مناسبات دیپلماتیک آمریکا، میتوان پی برد مساله روابط تجاری ایران و چین بسیار در آینده مهم خواهد بود.
در دیوار تحریمهای آمریکا بویژه در حوزه فروش نفت شکافهایی ایجاد شده که نشان میدهد سیاست فشار حداکثری ترامپ نیز به نتیجه نرسیده است. بنا بر گزارشهای شرکتهای ردیابی تانکرها، فروش نفت ایران از سال ۲۰۲۰ دو برابر شده و ایران در ۶ ماه اخیر روزانه نزدیک به یک میلیون بشکه نفت به چین فروخته است. صادرات محصولات پتروشیمی ایران نیز به جهان افزایش یافته است. این شکاف میتواند مسیر بیاثر شدن تحریمها را برای کشور تقویت کند و همچنین از منظر آمریکاییها، احتمال بازگشت ایران به مسیر مذاکرات سابق را کمتر میکند؛ لذا به نظر میرسد یکی از اجزای مهم «پلن بی» آمریکا میتواند تمرکز بر روابط تجاری و اقتصادی ایران و چین باشد. آمریکا تلاش میکند با فشار بر چین در این زمینه نقاط تنفسی ایران را مسدود کند و دوباره ایران را به ریل قدیمی مذاکرات بازگرداند.
رصد تحرکات اخیر آمریکاییها در چند ماه اخیر نیز این فرضیه را تایید میکند. یکی از موضوعاتی که گفته شد در سفر وندی شرمن به چین در تابستان گذشته مطرح شده بود مساله ایران بود. وندی شرمن بعد از آن سفر اعلام کرد آمریکا در استراتژی کلی خود نسبت به چین سیاست «تری سی» * یعنی رقابت، همکاری و رویارویی را در پیش گرفته است. با آنکه رقابتهای استراتژیک و تقابل میان آمریکا و چین در سالهای اخیر به طور فزاینده در حال افزایش است، اما آمریکا امیدوار است بتواند در مسائلی که با چین ممکن است اشتراک منافع داشته باشد همکاری کند. این امر در دیدار ۳۱ اکتبر آنتونی بلینکن با وانگیی، وزیر خارجه چین نیز به صراحت مطرح شد. بلینکن ایران را از جمله همین نقاط اشتراک منافع چین با آمریکا یاد کرد که ۲ کشور میتوانند بر سر آن با هم همکاری کنند.
تاکنون چین بارها در برابر فشارهای آمریکا برای عدم خرید نفت از ایران مقاومت و از رابطه تجاری خود با ایران دفاع کرده است. سخنگوی وزارت خارجه چین در پاسخ به پرسش خبرنگار رویترز در ابتدای ماه مارس درباره فشار آمریکا برای عدم خرید نفت از ایران گفته بود موضع پکن درباره همکاری چین با ایران در زمینه اقتصادی و تجاری شفاف و اصولی بوده و این همکاریها همواره بر مبنای قوانین و حقوق بینالمللی بوده است و پکن با هر گونه تحریم یکجانبه مخالف است. او از آمریکا خواست دستهای دراز خود را کوتاه کند و از مجازات فرامرزی خود علیه اشخاص و کشورهای ثالث دست بردارد.
اما اینکه چین تا کجا و چقدر با ایران همراهی میکند و در مساله ایران در مقابل آمریکا تا کجا بر مواضع خود پافشاری میکند، بستگی زیادی به نوع کنش ایران در مساله مذاکرات و تعامل با چین دارد.
چین تاکنون تلاشهای زیادی برای بازگرداندن ایران به مذاکرات انجام داده است. برخی عقیده دارند در صورت شکست این تلاشها، آمریکا بتواند یک اجماع بینالمللی علیه ایران شکل دهد و چین نیز تحت فشار قرار گیرد.
عنصر موثر دیگر نوع تعامل ایران با چین است. با توجه به سوابق همکاریهای ایران و چین بعد از برجام و تمایلات غربگرایانهای که آن زمان در کشور وجود داشت، چینیها به ایرانیها سوءظنهایی دارند که گمان میکنند ایران ممکن است چین را به عنوان طعمهای در برابر غرب ببیند و با بهبود روابطش با غرب بار دیگر پلهای ارتباطی خود را با چین قطع کند. اگر چه چین امیدوار است دولت جدید نگاه متعادلتری به این کشور داشته باشد، اما مناسبات عینی ما با چین است که تعیین میکند پازلهای بازی در کجا و چگونه بنشیند.
به نظر میرسد دولت جدید باید ضمن حرکت اصولی در مسیر مذاکرات مطابق با منافع ملی کشور، نیازمند است در تعامل با چین به ۲ رویکرد اصولی بپردازد؛ ابتدا آنکه گامهای عینی و در عین حال دقیق و هوشمندانهای را در راستای توافق بلندمدت انجامشده بردارد و چین را نسبت به مواضع اعلامی خود مطمئنتر کند و از سوی دیگر با توجه به تمرکز سیاستهای آمریکا بر مناطق حاشیه چین، مراقبت کند تا ضمن به حداکثر رساندن منافع ملی کشور در این مناطق از همراهی با سیاستهای آمریکا ضد چین حمایت علنی انجام ندهد.
-------------------------------
پینوشت
*Three Cs: Cooperation ,confrontation, competition
**************
روزنامه خراسان**
پیامهای یک ضرب شست/امیر مسروری
پس از شهادت سردار سلیمانی توسط ارتش تروریست آمریکا، جمهوری اسلامی ایران هر نوع نفرات را که به صورت مستقیم با ارتش آمریکا در ارتباط هستند به عنوان سازمان تروریستی اعلام و تاکید کرد که هر نوع تهدید منافع توسط ارتش تروریستی آمریکا با واکنش در برابر یک گروه تروریستی همراه خواهد بود. این اعلام از دو جهت اهمیت ویژه داشت: هر نوع تبادل، همکاری و گفت وگوی نظامی و امنیتی در منطقه با ارتش آمریکا پایان یافت. در کنار آن ایران نشان داد واکنش هم تراز در قبال اقدامات پنتاگون نخواهد گذاشت ارتش آمریکا به راحتی در منطقه فعال باشد. کما این که سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه نیز در تیرماه امسال بیان کرد: ملتهای منطقه و سپاه نخواهند گذاشت آب خوش از گلوی آمریکاییها پایین برود. آبروریزی ۲۵ اکتبر یا همان بازپس گیری دزدی دریایی آمریکا نمونهای واضح از این رویکرد نیروهای مسلح ایران در برابر ارتش آمریکاست. طبق اخبار منتشر شده این اقدام در حالی صورت گرفت که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از دزدیده شدن و مصادره غیر قانونی نفت و سرمایه ملی ایران در آبهای عمان، وارد عمل شد و نگذاشت اقتصاد ایران پس از تغییر رویکردهای اخیر، اسیر سیاست بازی کاخ سفید باشد! این اقدام از چند جهت اهمیت ویژه دارد:
۱- به طور معمول در چنین حوادثی ارتش آمریکا به سبب نوع اطلاع رسانی جمهوری اسلامی ایران در قبال حوادث، رویکرد انتشار قطرهای را در دستور کار قرار میدهد و تلاش دارد با اطلاعات کم یا فریب، مانع از اطلاعرسانی ماجرا شود. ماجرای سرنگونی پهپاد گلوبال هاوک و موارد مشابه از جمله موشک باران پادگان عین الاسد نمونهای از این رویکرد است. سکوت ارتش آمریکا از ۳ آبان تا ۱۳ آبان نشان میدهد ابعاد ضربه وارد شده سنگین، غیر قابل توجیه و غیر قابل انکار بوده است. موضوعی که میتواند اقتدار ناوگان پنجم ارتش آمریکا و پایگاههای حمایتی همانند جزیره دیهگو گارسیا را زیر سوال ببرد و نشان دهد هیچ کدام از این اهداف قابلیت تقابل آتش و واکنش هم تراز را ندارد. درخصوص جزیره دیه گو گارسیا باید به این نکته اشاره کرد که این جزیره یکی از دژهای غیر قابل نفوذ ارتش آمریکاست که هدفش نظارت بر کل غرب آسیا و انجام عملیات علیه ایران اسلامی است! پایگاهی که اشرافش به دریای عمان به همراه هواپیماهایی، چون «راکول بی ۱ لنسر» آن را به چهرهای هالیوودی از ارتش آمریکا تبدیل کرده است.
۲- دیگر پیام این اقدام به کشورهای منطقه از جمله کشورهای مورد توجه ناوگان پنجم است. ناوگان پنجم تنها وظیفه حفاظت از منابع مستقیم ارتش آمریکا را در خلیج فارس برعهده ندارد. حفظ و ثبات دولتهای خلیج فارس و موارد مشابه، دیگر ماموریت این ناوگان است که مستقیما پس از جنگ نفتکشها برعهده گرفته است. عدم توان مقابله و حفاظت از اهداف خود در این عملیات ضد دزدی نشان داد ایران در صورت تهدید هر کشور منطقهای قادر است معادلات منطقه را برای همیشه تغییر دهد و ناوگان حمایتی ارتش آمریکا هیچ کاری نمیتواند انجام دهد! بستن تنگه هرمز یکی از این موارد است.
۳- در سالهای اخیر جبهه معارض انقلاب اسلامی پیامهای مختلفی علیه سپاه منتشر کرده است. تا جایی که تلاش کرد جایگاه اجتماعی سپاه را تقلیل دهد. در این بین سپاه هم به ماموریت خود ادامه داد و بدون واکنش در قبال چنین پیامهایی بر آن شد هدفش یعنی ایران مقتدر و آباد را دنبال سازد. عملیات بازپس گیری، تکرار امضای عهدنامهای است که سپاه با مردم ایران بسته است. سپاه بار دیگر عزت نفس ایرانیان را بالا برد. در واقع نیروهای مسلح ایران بار دیگر عزت نفس ایرانیان را بالا بردند. عزتی که بدخواهان برای خدشهدار سازی آن به هر فتنهای تمسک جستند.
۴- سرنوشت عبرت آموز کاپیتان و خدمه کشتی دیگر پیام این اتفاق است. طبق اخبار منتشر شده در فضای مجازی، کاپیتان و خدمه این کشتی، افرادی هستند که چندی پیش و در مسیر انتقال سوخت فروخته شده ایران به ونزوئلا، به مالکان آن یعنی مردم ایران خیانت کردند و نفت را در اختیار دولت آمریکا قرار دادند. سرنوشت بد خائنان به ملت ایران و واکنش سنگین سپاه نشان داد، هرکس بد ایرانیان را بخواهد مطمئنا با سرنوشت بدی مواجه خواهد شد. به تعبیری دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد!
**************
روزنامه ایران**
پیک ششم و ضرورت تعیین شاخصی برای ایمنی جمعی/بیژن یاور
در آستانه پیک ششم همهگیری کووید ۱۹ یکی از مسائلی که پیش روی ماست باید به کندی فرایند واکسیناسیون و تقابل بین موافقان و مخالفان دریافت واکسن اشاره کرد! هر چند بدیهی است که برای حفظ سلامت و ایمنی همه مردم، واکسیناسیون امری ضروری، اما این به تنهایی کافی نبوده و رعایت پروتکلهای بهداشتی نیز بسیار ضروری است! باید در نظر داشت که یکی از عوامل مهم برای ایجاد پذیرش واکسیناسیون که امری کاملاً منطقی و حیاتی نیز هست، مقابله و پاسخ به اینفودمیکها یا هجمه اطلاعات نادرست در زمینه واکسیناسیون است!
این روزها تلاش و کوشش شبانه روزی دولت خدمتگزار برای تأمین واکسن از داخل و خارج از کشور با وجود تمام مصایب و مشکلات و تحریمها ستودنی است! اما مسأله این است که متأسفانه شاهد این هستیم که افرادی از جامعه که تعداد آنها کم هم نیست با دریافت واکسن مخالفت میورزند که روند واکسیناسیون را کند کرده است! دلیل این امر میتواند اینفودمیکها یا هجمههای اطلاعاتی نادرست در حد وسیع در شبکه اجتماعی باشد، مبنی بر عوارض واکسیناسیون و البته افرادی که در هر شرایطی بهدنبال سودجوییهای خاص خود بوده و برخی افرادی که به هر نحوی میخواهند اختلالی ایجاد نمایند و نشان دهند که فعالیتها خوب پیش نمیرود و برای این منظور ذهن جامعه را مکدر مینمایند، واکسیناسیون یک فرد ممکن است امری اختیاری باشد، اما زمانی که در جامعه و اجتماع مطرح میشود، امری ضروری واجباری است. چراکه عدم کسب ایمنی اکثریت مردم و عدم تحقق ایمنی جمعی (Herd Immunity)، همه را در معرض خطر پیکهای بعدی به طور شدیدتری از جمله پیک پیش رو یعنی پیک ششم قرار میدهد! لذا هرچند معمولاً از روشهای اقناعی، ایجابی و با فرهنگسازی و آموزشهای لازم استفاده میگردد، اما به نظر میرسد بهدلیل زمان کم تا پیک ششم و احتمال آسیبپذیری بالا در این خصوص باید از روشهای اجباری و اعمال قانون استفاده کرد. متأسفانه عادی انگاریها و کاهش معنی دار رعایت پروتکلهای بهداشتی از جمله عدم استفاده از ماسک، شرکت در دورهمیهای خانوادگی و نمونههای مشابه و تمایل غیرمنطقی به عادیسازی شرایط نیز مزید بر علت شده است!
مقاومت در برابر تغییر موضوع جدیدی نیست و موضوع مبحث «مدیریت تغییر» میباشد. اگر تاریخچه واکسیناسیون را بررسی کنیم، نمونههای مشابهی را در این خصوص ملاحظه میکنیم! به طور مثال زمانی که واکسن آبله در ابتدای تولید خود بود، مقاومتهای زیادی در این خصوص انجام شد! زمان قدیم با زمان حال تفاوتهایی دارد و آن اینکه در قدیم شاید، چون میزان خرافات بیشتر و سطح سواد، دانش و آگاهی کمتر بود واکسیناسیون با مشکل بیشتری مواجه میشد! اما امروز، با وجود اینکه مشکلات زمان قدیم از نظر سطح سواد و دانش و نمونههای مشابه کمتر وجود دارد متأسفانه برخی خرافات مدرن از راه نشر اطلاعات نادرست منتقل و برخی افراد هم ناخواسته در حلقههای بعدی، اطلاعات نادرست را منتشر میکنند! دانشگاهها، پژوهشگاهها، پژوهشکدهها و مراکز علمی مختلف باید گوش شنوا برای سؤالات مردم بوده و به اینفودمیکها، به روز و براساس ابعاد مختلف همهگیری کووید ۱۹ پاسخ دهند تا شبهات مردم برطرف شود. در بسیاری از موارد دیده شده است که با ارائه توضیحات منطقی اکثریت قریب به اتفاق مردمی که واکسن نمیزدند واکسیناسیون را میپذیرند و برای تعداد اندک باقیمانده نیز میتوان تدابیر کنترلی در نظر گرفت. نتیجه اینکه به نظر میرسد روند فرایند واکسیناسیون کند شده است و این کند شدن دلایل مختلفی از جمله اینفودمیکها دارد که باید برای آن راه حلهایی جدی اندیشید! شاید بتوان اینگونه مطرح و پیشنهاد کرد که در صورت طراحی شاخصی برای میزان نیل به ایمنی جمعی مثلاً به درصد، این خود میتواند یک زمینه تطبیقی ایجاد نماید تا بدانیم کجا بوده ایم، در کجا قرار گرفته ایم و چقدر راه پیش رو داریم! اعلام تعداد واکسنهای دریافت شده دوز اول یا دوم یا هر دو شاید برای برنامهریزان و مدیران آمار خوبی باشد، اما برای عموم مردم شاخصی شفاف و ساده برای درک بهتر اینکه به چه میزان به ایمنی جمعی نزدیک شدهایم، نخواهد بود! اینکه ایمنی جمعی به چه اندازهای تحقق یافته است، مثلاً ۶۰ درصد، میتواند مبنای عددی مناسب در زمان برای مقایسه ایجاد کند! و رویکردی برنامه ریزانه داشته باشد.
این شاخص از طرفی، هم به برنامهریزان ومدیران برای ارزیابی عملکرد خود برای مثال در قالب داشبورد مدیریتی کمک خواهد کرد و هم از طرف دیگر از طریق این شاخص، مردم به راحتی متوجه خواهند شد که به چه میزانی برای نیل به ایمنی جمعی باقیمانده است و در کجا قرار دارند! که خود این آگاهی باعث میگردد تا قدرت و توان اجتماعی و نیروی محرکه برای واکسیناسیون و رعایت پروتکلهای بهداشتی با شتابی مضاعف را فراهم آورد! لذا در چنین شرایطی با تحقق سریعتر ایمنی جمعی، پیکهای بعدی کنترل شدهتر خواهد بود! منافع و حقوق اجتماعی ایجاب میکند که در صورت عدم رعایت تصمیمها توسط برخی از افراد، مراجع ذیصلاح اعمال قانون نمایند. به عبارتی سادهتر با ورود به اجتماع، حقوق فردی تبدیل به حقوق اجتماعی و جمعی میگردد که رعایت آن ضروری خواهد بود. توجه داشته باشیم که واکسیناسیون در جهان از نظر اکثریت مردم پذیرفته شده است. متفاوت بیندیشیم!
**************
روزنامه شرق**
با کدام راهبرد؟/سیدمصطفی هاشمیطبا
امامجمعه محترم اردبیل در سفر اخیر ریاستجمهوری به این استان بیاناتی درخصوص استراتژی دولت برای مقابله با برخی مسائل مطرح کردند. هرچند در برخی از پیشنهادهای بیانشده ازسوی ایشان مباحث کارشناسی مطرح است، اما اینکه یک امامجمعه دیدگاه راهبردی درخصوص کشور دارد، بسیار مایه امید و شادمانی است. در حقیقت ایشان به کلیات مسائل کشور توجه و بههرحال طبقهبندی مورد نظر را بیان کردند، شیوهای که اصولا در دولتهای کشور وجود ندارد بلکه حسب فضای روز معمولا رؤسای جمهوری و وزرا نظراتی را بیان میکنند. اگر دیدگاه راهبردی بر تصمیمگیران حاکم باشد، تصمیمگیران اولویتها را میسنجند و با توجه به توان دولت آن را تنظیم کرده و به اجرا میگذارند. قرار نیست که همهچیز در اولویت باشد، زیرا قراردادن همه مسائل بهصورت موازی و در اولویت یکسان نشان میدهد که سیاستگذاران مفهوم اولویت را به درستی تشخیص ندادهاند. اگر به برنامه ششم توسعه نگاه کنیم، درمییابیم که تهیهکنندگان و تصویبکنندگان آن مطالب متعددی را بهصورت موازی مورد توجه قرار دادهاند و نتیجه چنین برنامهنویسی پس از گذشت شش سال از شروع اجرای آن، معطلماندن تقریبا تمام موارد ذکرشده در برنامه ششم است و اگر اقداماتی نیز در طول شش سال از تصویب برنامه انجام شده است، مواردی بوده که اگر برنامه نبود هم در روال عادی کشور به همین صورت انجام میگرفت. اولویتگذاری یعنی بلهگویی به موارد مهم و گفتن خیر به بقیه موارد، درحالیکه نوعا ما به همه موارد بلی میگوییم و از عهده آن هم برنمیآییم. این رویه «سلطان به سلامت باشد همهچیز بر وفق مراد است» از ابتدا در کشور ما وجود داشته است، اما تفاوتی که کرده آن است که در گذشته اطرافیان پادشاه این جمله را به پادشاه میگفتند تا از رضایت او، کلاهی از نمد حاکمیت برای خود فراهم آورند، اما اینک حکومتیان به مردم این را میگویند و درعینحال که مردم نابسامانیها را لمس میکنند، حکومتیان به مردم میگویند آسوده باشید که همهچیز بر وفق مراد است و دلیل آنهم وعدههای شفاهی و کلامی در سخنرانیهاست و پشتیبان علمی و بوروکراتیک و خیلی شیک آن در قالب برنامه به جامعه عرضه میشود. آیا تاکنون از مسئولی شنیدهایم که بگوید اوضاع فلان کار خوب نیست؟ البته برای حمله به رقیب گاهی سیاستمداران چنین میکنند، اما بلافاصله پس از ناکارشدن حریف، همهچیز را زیبا جلوه داده و از اقدامات مشعشع آینده میگویند. آقای احمدینژاد با ذکر اینکه تحریمها کاغذپاره است نشان میداد که در ظل توجهات ایشان کاغذپارههای تحریم مثل معاهده مشرکان مکه علیه رسولالله (ص) به پودر تبدیل میشود و با تخصیص یارانه برای همه مردم اعم از فقیر و غنی ایران را گلستان میدید. آقای روحانی هم باوجود ظاهر متفاوت و البته باوجود مهم دانستن تحریمها میخواستند جامعه را مصون از تحریمها (بهزعم خودشان بهخاطر اقداماتشان) نشان دهند. درحالیکه هم بهخاطر تحریمها و هم سیاستهای مردمنمایی و ضدتوسعهای و در طول سالهای گذشته شرایط عمومی جامعه و کشور در سراشیبی فقر و فروپاشی سرزمینی سوق پیدا کرده است. البته نه اینکه استراتژی برای کشور وجود نداشته بلکه شیوه حکمرانی دانسته یا ندانسته بر کشور تحمیل شده است. میتوان استراتژیهای تحمیلی به کشور را چنین برشمرد.
۱- صرف منابع کشور بدون جایگزینی؛ یعنی مصرف نفت، گاز، برق، آب زیرزمینی، زمین، جنگل
۲- آزادبودن مصرف در کشور به هر مقدار و در هر زمان برای مردم و تشویق مردم به مصرف با دادن یارانههای پنهان حتی برای قشر بسیار مرفه با درآمدهای کلان
۳- آزادی واردات هر نوع کالا برای اقناع سلیقه انواع مصرفکننده با ارز حاصل از نفت
۴- تزریق ارز نفتی و طلا به بازار به رقم ۳۵۰ میلیارد دلار که عمدتا توسط قاچاقچیان و صادرکنندگان سرمایه خریداری میشود.
۵- وعدهدادن به مردم برای آبادانی با شروع دهها هزار طرح عمرانی و عدم تکمیل آنها در طول ۲۰ سال گذشته
۶- بیتوجهی به کشاورزی و محیط زیست و بیتوجهی به تخریب آب و خاک کشور.
از همه مسئولان قبلی و فعلی باید پرسید اگر کشوری چنین استراتژیهایی را در دستور کار قرار دهد آیا آنان را به نادانی متهم نمیکنیم؟
اگر پاسخ مثبت باشد، باید خیلی فوری استراتژیهای جدید را تعریف و به آن پای بفشاریم و اگر پاسخ منفی باشد، باید یقین کنیم که ایران در آینده وجود نخواهد داشت. از یک سو رشد جمعیت بهخصوص در نواحی مرکزی به صفر گرایش پیدا کرده و جمعیت سالخورده بهسرعت زیاد میشود و از سویی به دلیل بحرانهای طبیعی دستساز خودمان مهاجرت از مرکز و نقاط مختلف کشور بهخصوص به شمال کشور و حاشیهنشینها افزایش پیدا میکند و آثار تمدنی در شهرهایی مثل اصفهان و شیراز تخریب میشود و نیز بسیاری عوارض دیگر که ذکر آن در این مقوله نمیگنجد.
پس بیانات امامجمعه محترم اردبیل واقعی و صادق است و باید دولت و حکمرانی استراتژی کشور را تدوین و به هر قیمت به مورد اجرا بگذارد. البته نه آنکه هر مورد و مسئلهای که در محدوده کشور وجود دارد و بهعنوان اولویت خوانده شود و بهعنوان استراتژی مطرح شود. در رسانه خواندم که وزیر محترم کشور گفتهاند اگر به اسلام دل بدهیم، ظرف ۱۰ سال از عداد ۱۰ اقتصاد برتر دنیا خواهیم بود. هرچند برخی به این نظر نقد وارد کردهاند، اما این بیان نشان میدهد که به اسلام دل نبستهایم، البته مردم به اسلام دل بستهاند و جمهوری اسلامی ایران را با ۹۸ درصد آرا قبول کردهاند؛ پس معلوم میشود مسئولان به اسلام دل نبستهاند. حال اگر به قول ایشان به اسلام دل ببندیم اولا وظیفه شرعی را انجام دادهایم و انجام وظیفه بر عهده ماست. ثانیا حسب دستورات صریح قرآن کریم باید اسراف نکنیم، راه بیگانه به کشور را ببندیم (میخواهد کالا باشد یا فرهنگ) وعده غیرعملی ندهیم، به عدالت قیام کنیم، به مستضعفین توجه کنیم، یستمعون القول و یتبعون احسنه باشیم و دیگر دستورات قرآنی. معلوم است که به اینها دل نبستهایم. حال اگر چنین کنیم و جزء ۱۰ اقتصاد دنیا هم نباشیم، نگران نشویم. حداقل انسان که میشویم! و حتما اقتصادمان هم رشد خواهد کرد.
ارسال نظرات