تاکنون دو روایت متفاوت از کشتار ارامنه توسط دولت عثمانی صورت گرفته است. در یک روایت، برخی منابع ادعا می کنند که در جریان نسل کشی ارامنه در سال ۱۹۱۵ بیش از ۱.۵ میلیون نفر از جمعیت دو میلیون نفری ارامنه ساکن قلمرو امپراطوری عثمانی در نتیجه ی سیاست های بی رحمانه ی سلاطین عثمانی جان خود را از دست دادند که اکنون به «نسل کشی ارامنه» از آن یاد می شود. در روایت دوم که از سوی ترکیه و کشورهایی همچون جمهوری آذربایجان مطرح می شود، مدعی هستند این ارامنه بودند که مسلمانان را مورد اذیت و آزار قرار می دادند و رفتار دولت عثمانی متاثر از رفتار ارامنه نسبت به مسلمانان بوده است. ضمن اینکه در کشتار ارامنه همچون داستان هولوکاست بزرگنمایی شده است و چنین چیزی واقعیت خارجی ندارد. اما صرف نظر از واقعیت داشتن این موضوع یا بزرگنمایی آن، یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه آمریکایی ها که در کشتار انسان های بی گناه از زمان شکل گیری خود در قالب یک دولت، تاکنون ید طولایی داشته، صلاحیت ورود به این موضوع را ندارند.« بایدن» رئیسجمهور آمریکا هفته گذشته بیانیهای منتشر کرد و وقایع سال ۱۹۱۵ در امپراطوری عثمانی مربوط به کشتار ارامنه به دست نیروهای این امپراطوری را به صورت رسمی «نسلکشی» نامید. وزارت خارجه ترکیه با انتشار بیانیهای این اقدام بایدن را به شدت محکوم کرد و مدعی شد که «اظهارات بایدن مبنای علمی و حقوقی ندارد» و در نهایت، وزارت خارجه ترکیه سفیر آمریکا در آنکارا را احضار کرد. بنابراین، بایدن با بیانیه خود خط جدیدی از تنش را در روابط بین آمریکا و ترکیه به وجود آورد؛ روابطی که تاکنون نیز پرتنش بوده، اما باید دید که این خط جدید چه بعد تازهای به تنشهای موجود میدهد و چه تأثیری در روابط دو کشور دارد.
اقدام بایدن از آن روی صورت گرفت که در جریان کارزار انتخاباتی، او وعده داده بود که در صورت پیروزی، در ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ بیانیهای صادر خواهد کرد و نسلکشی ارامنه را به صورت رسمی اعلام میکند و دو سال قبل از بایدن، مجلس نمایندگان آمریکا در اکتبر ۲۰۱۹ با ۴۰۵ رأی موافق در برابر ۱۱ رأی مخالف کشتار ارامنه را به دست حکومت عثمانی «نسلکشی» خواند. مقامات ترکیه در آن زمان اقدام کنگره را به لحاظ حقوقی بیارزش اعلام کردند و تنها آن را در جهت مصرف داخلی ارزیابی نمودند و اکنون نیز همین تصور را نسبت به بیانیه رئیسجمهور آمریکا دارند و آن را به عنوان بده و بستان با لابی ارامنه در آمریکا میدانند.
رئیس جمهور آمریکا در حالی کشتار ارامنه - بر فرض واقعیت داشتن آن - در 106 سال پیش را محکوم می کند و در سالگرد این کشتار، بیانیه صادر می کند که امروز یک سر کمک اصلی نظامی- اطلاعاتی به سعودی ها و اماراتی ها می باشد که 6 سال و اندی است بر سرمردم بی دفاع و زنان و کودکان مظلوم یمنی بمب های خوشه ای که یک سلاح ممنوعه است و مقامات کاخ سفید به سعودی ها داده اند، می ریزند. اگر دولت عثمانی با سلاح های ابتدایی به ارامنه حمله کرده و جان آنها را می گرفته است، امروز سعودی ها در سایه کمک های نظامی آمریکا که یک قلم آن انعقاد قرارداد 110 میلیارد دلاری برای تامین تجهیزات دولت سعودی بود، نسل کشی مسلمانان را در بخشی از سرزمین اسلامی رقم می زنند.
کارنامه سیاه آمریکا در نقض حقوق بشر و کشتار انسان های بی گناه از زمان شکل گیری، بویژه در 100 سال اخیر گویای این واقعیت است که حداقل این کشور و مقامات آن که دست هایشان به خون ملت ها آلوده است، شایستگی نمایندگی افکار عمومی در مذمت نسل کشی و دفاع از مردم را ندارند.نمونه های زیر بخشی از نسل کشی آمریکایی ها در جهان را نشان می دهد:
این حمله که به بهانه انفجار برجهای دوقلو و از بین بردن «بن لادن» و « القاعده » انجام گرفت اما باعث کشتار فجیع مردم افغانستان شد. آمریکایی ها 20 سال است که با هواپیمای بمب افکن بی 52 به خود اجازه داده بمب های 10 تنی را بر سر مردم بیگناه افغانستان بریزد و با استفاده از سلاح های میکروبی زنان و کودکان افغانی را فلج کند. اگر این نسل کشی نیست پس چه چیزی نسل کشی است؟! آنچه بعد از 20 سال اشغالگری در افغانستان حاصل شده چیزی جز افزایش کشت مواد مخدر، ناامنی فراگیر، رکود و فرقه گرایی و رشد تروریسم نبوده .
آمریکا در سال ۲۰۰۳ و به بهانه نابودی سلاحهای شیمیایی صدام به این کشور حملهای غیر قانونی کرد. جنگی که کارشناسان از آن به عنوان فجیعترین شکست ارتش آمریکا نام می برند؛ چرا که ایالات متحده با وجود ایجاد ناامنی 18 ساله در این کشور هیچ گاه نتوانسته به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کند. اما حاصل این جنگ ویرانگر وآنچه مردم عراق در طول این سال ها تجربه کردند، کشتار و دمیدن بر اختلافات مذهبی بوده است. اگر امروز آمریکایی ها دولت عثمانی را به جهت نسل کشی ارامنه در سال 1896برای اختلافات دینی محکوم می کنند نباید فراموش کنند که آنها هر روز در عراق و دیگر بلاد اسلامی بر اختلافات مذهبی و قومی می دمند تا زمینه یک نسل کشی دیگر را فراهم کنند.
آمریکا به بهانه مبارزه با داعش بدنبال وقوع بیداری اسلامی در تونس، مصر و... ائتلافی را شکل داد. این ائتلاف جز حملات هوایی پراکنده نتیجه دیگری در زمینه از بردن داعش در سوریه نداشت. اکنون که پرده ها فرو افتاده و ماهیت داعش برای افکار عمومی جهان روشن شده است، می توان گفت ملت سوریه تاوان قدرت طلبی کشوری را می پردازد که با سنگینترین حمایتهای مالی، سیاسی و تجهیزاتی از تروریستهای داعش حمایت می کرد. اگر کشتار بیش از 100 هزار نفری در سوریه و آواره شدن 50 درصد جمعیت 22 میلیون نفری این کشور نسل کشی نیست، پس به چه چیزی می توان گفت نسل کشی؟ طبیعی است نسلی که خانه و کاشانه خود را ناچار شود ترک کند، هرچند ممکن است امروز نفس بکشد ولی اصالتا او را کشته اند.برکسی پوشیده نیست که داعش پیاده نظام آمریکا در این نسل کشی بوده است.
بر اساس آخرین آمارها در سال 99، از ابتدای تجاوز ائتلاف سعودی تاکنون بیش از 48 هزار شهروند یمنی کشته و زخمی شده اند که از این تعداد، 17 هزار نفر بر اثر حملات زمینی، هوایی و دریایی بوده است.در تجاوزسعودی ها به یمن در طول این 6 سال و اندی، بیش از 7 هزار زن و کودک جان خود را در حملات جنگنده های سعودی از دست داده اند. حالا سوال این است، آواره کردن بیش از 3 میلیون نفر و این تعداد کشته در کشوری که از لحاظ مذهبی با سعودی ها اختلاف دارند اگر نسل کشی نیست، پس چه چیزی است؟ آیا آمریکا که مدرن ترین تجهزات نظامی را در اختیار دولت سعودی قرار می دهد، شریک نسل کشی یمنی ها نیست ؟ بنابراین، دست چنین دولتی که در این نسل کشی ها مستقیم و غیر مستقیم آلوده است، آیا می تواند مدعی محکوم کردن نسل کشی ارامنه توسط دولت عثمانی آنهم نه امروز ، بلکه 106 سال پیش باشد!
ارسال نظرات