پنجشنبه ؛ 13 شهريور 1404
13 شهريور 1404 - 11:56
نویسنده:بهادر نوکنده

از تهدید مشترک تا سرمایه نمادین: تحلیلی بر چرخه انسجام و واگرایی در جامعه ایران

کد خبر : 19770

از تهدید مشترک تا سرمایه نمادین: تحلیلی بر چرخه انسجام و واگرایی در جامعه ایران

بهادر نوکنده

کارشناس مسائل استراتژیک

تجربه تاریخی ایران بارها نشان داده است که جامعه ایرانی در مواجهه با تهدیدهای خارجی، سازوکار ویژه‌ای از انسجام و همبستگی را فعال می‌کند. در لحظه‌هایی که موجودیت کشور، جان و سرزمین مردم یا عزت ملی در معرض خطر مستقیم قرار گرفته، جامعه توانسته است شکاف‌های سیاسی، طبقاتی و فرهنگی خود را به حاشیه براند و حول یک هویت جمعی مشترک متحد شود. این هویت، که بر دو رکن «ایرانیت» و «اسلامیت» استوار است، در واقع چتری فراگیر ایجاد می‌کند که گروه‌های متنوع اجتماعی را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. چنین انسجامی، اگرچه غالباً اضطراری و موقعیتی است، اما نشان‌دهنده ظرفیت‌های نهفته‌ای در حافظه تاریخی و فرهنگی ایران است.عامل کلیدی در ایجاد این انسجام، وجود یک «تهدید مشترک» است؛ تهدیدی که برای مردم واقعی، ملموس و فوری باشد. به همین دلیل است که در دوران جنگ تحمیلی، یا در شرایط خاص منطقه‌ای، مردم احساس کردند که آینده و امنیت‌شان در گرو مقاومت جمعی است. اما این انسجام همیشه خودبه‌خود شکل نگرفته است. اعتماد مردم به مدیریت بحران و روایت‌های رسمی نیز نقشی اساسی داشته است. هر جا این اعتماد تقویت شد، انسجام پایدارتر بود و هر زمان بی‌اعتمادی یا تناقض در اطلاع‌رسانی رخ داد، بخشی از جامعه از دایره همبستگی کنار کشید. بنابراین، می‌توان گفت که انسجام ملی تابع دو محور اساسی است: نخست، شدت و وضوح تهدید بیرونی؛ دوم، میزان اعتماد به نهادهای داخلی در مواجهه با آن.در این فرآیند، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نقش برجسته‌ای ایفا کرده‌اند. آنها با بازنمایی تهدید، تقویت حافظه تاریخی و بازآفرینی تصاویر مقاومت، به بسیج افکار عمومی کمک کرده‌اند. تجربه‌های گذشته، به‌ویژه جنگ تحمیلی، همواره به‌عنوان یک مرجع ذهنی عمل کرده و الگویی از فداکاری و وحدت را به جامعه یادآوری کرده است. در کنار این، رهبری سیاسی و مذهبی با پیام‌های وحدت‌بخش، احساس تعلق و امید را تقویت کرده‌اند. این پیام‌ها وقتی با پیوندهای خرد خانوادگی و محله‌ای ترکیب شده، توانسته انرژی اجتماعی لازم را برای شکل‌گیری انسجام ملی آزاد کند.اما باید توجه داشت که این انسجام، اگرچه فواید بسیاری داشته است، خالی از هزینه نبوده است. در کنار مشارکت مردمی، تقویت روحیه مقاومت و رشد همیاری اقتصادی، فشار روانی شدیدی بر خانواده‌ها تحمیل شده است. اضطراب ناشی از ناامنی و آینده نامعلوم، نوعی فرسایش اجتماعی را به‌دنبال داشته که گاه آثار آن سال‌ها پس از پایان بحران باقی مانده است.

پس از عبور از تهدید، الگوی دیگری ظاهر می‌شود: جامعه به‌تدریج به اختلافات و مطالبات درونی بازمی‌گردد. تجربه جنگ تحمیلی نشان داد که با پایان خطر فوری، انسجام اضطراری جای خود را به بازتعریف شکاف‌ها، طرح انتقادات و بیان خواسته‌های متنوع اجتماعی می‌دهد. این بازگشت، نشانه ضعف نیست، بلکه بخشی طبیعی از پویایی جامعه است. با این حال، یک سرمایه نمادین ارزشمند باقی می‌ماند: آگاهی جمعی از اینکه ملت ایران در لحظات سرنوشت‌ساز، توانایی وحدت و مقاومت دارد.برای تبدیل این انسجام موقتی به انسجامی پایدار و سازنده، مجموعه‌ای از پیش‌شرط‌ها ضروری است. نخست، شفافیت در اطلاع‌رسانی؛ هرچه فاصله روایت رسمی با واقعیت کمتر باشد، اعتماد عمومی تقویت خواهد شد. دوم، عدالت اجتماعی؛ مبارزه جدی با تبعیض و فساد می‌تواند به عامل اصلی همبستگی تبدیل شود. سوم، مشارکت واقعی مردم؛ جامعه باید احساس کند که نه فقط برای او، بلکه با او تصمیم‌گیری می‌شود. چهارم، توجه به نسل جوان؛ اگر نسل جدید نتواند ارزش‌های ملی و دینی را با تجربه زیسته خود پیوند دهد، سرمایه اجتماعی در بلندمدت آسیب خواهد دید. و نهایتاً، سیاست خارجی هوشمندانه؛ کاهش سطح تهدیدهای خارجی و مدیریت عقلانی روابط بین‌المللی می‌تواند فشار روانی و اقتصادی بر جامعه را کمتر کرده و انسجام داخلی را تقویت کند.به‌طور کلی، می‌توان گفت انسجام ملی در ایران پدیده‌ای پویا و چندوجهی است. در شرایط تهدید به اوج می‌رسد، اما پس از رفع خطر، به وضعیت عادی و شکاف‌های درونی بازمی‌گردد. هنر حکمرانی و مدیریت اجتماعی در این است که از سرمایه نمادین لحظه‌های خطر استفاده کند و با اصلاحات درونی، مشارکت فراگیر، عدالت و دیپلماسی هوشمندانه، این انسجام اضطراری را به همبستگی پایدار تبدیل نماید. تجربه تاریخی ایران نشان می‌دهد که ظرفیت این کار وجود دارد، اما تحقق آن نیازمند اعتمادسازی، عدالت و آینده‌نگری مستمر است.

ارسال نظرات