روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
کمتر از 90 روز دیگر تا شکلگیری مجلس یازدهم زمان باقی است و منتخبان ملت که خوشبختانه از تخصصهای لازم برخوردارند، باید قدر این فرصتها را بدانند و برای تکتک لحظاتش برنامهریزی کنند تا بههنگام تکیه بر کرسی سبز مجلس با دستانی پر از ایدههای عملی به استقبال چهار سال مسئولیت خطیر نمایندگی بروند.
طبیعی است در شرایط فعلی یکی از مهمترین مطالبات مردم از مجلس آتی برنامهریزی برای حل مشکلات معیشتی و اقتصادی است و برهمین مبنا نیز منتخبان ملت میتوانند راهکارهایی را تدوین و ارائه کنند. بر این اساس پیشنهاد میشود:
1- با توجه به اینکه اکثریت قاطع منتخبان ملت در مجلس بعدی را نیروهای انقلابی و اصولگرا تشکیل میدهند و این نیروها نیز غالبا خود را مدیون تودههای محروم جامعه میدانند لذا شایسته است این جریان در یک همفکری و انسجام درونی به تدوین دو برنامه کوتاه و میانمدت برای اصلاح امور اقتصاد خصوصا بخش مسکن و مالیات به سود اقشار کمدرآمد و محروم بپردازد.
واقعیت این است که طی شش سال گذشته نتیجه اغلب تصمیمات در حوزه مسکن و مالیات به نفع طبقه پولدار و ثروتمند رقم خورده است. مثلا آقای عباس آخوندی وزیر سابق راه و شهرسازی با این تفکر که دولت نباید در تولید مسکن دخالتی داشته باشد سبب شد تا قیمت خانه به دلیل عدم عرضه کافی طی پنج سال(92تا97) چندین برابر افزایش یابد.
همچنین با عدم راهاندازی سامانه شناسایی خانههای خالی، ثروتمندانی که مساکن متعددی را احتکار کرده بودند با آسودگی خیال سود هنگفتی از بابت گرانی بازار اجاره و خرید و فروش به جیب زدند و یک ریال هم مالیات ندادند.
این درحالی است که ادعای جناب آخوندی مبنی بر عدم دخالت دولت در تولید مسکن به دلایل زیر فاقد وجاهت بود. اولا درکشور ما سالانه به یک تا یک و نیم میلیون واحد مسکونی جدید برای پاسخگویی به نیاز زوجهای جوان و نیز نوسازی بافتهای فرسوده نیاز است و دولت باید به این تقاضا پاسخ مطلوب بدهد و نمیشود صرفا با ژستهای روشنفکرمآبانه از زیر بار این پاسخگویی فرار کرد.
ثانیا در تمام کشورهای غربی و سرمایهداری توجه به تولید و دخالت دولت در این باره امری ضروری و انکارناپذیر است و در خود این کشورها هم دیگر تئوریهای پوسیده عدم دخالت دولت در تولید جایی ندارد.
ثالثا عقبنشینی دولت روحانی از نظریات جناب آخوندی و دخالت مستقیم در ساخت 400 هزار واحد مسکونی تحت عنوان طرح ملی مسکن نشان میدهد این حرفها حتی در خود دولت فعلی هم خریدار ندارد.
رابعا با رونق بخش مسکن و ساختوساز میتوان به صدها رشته شغلی که زیرمجموعه بخش ساختمان هستند رونق داد و از این طریق بهاشتغالزایی خیل کثیری از متقاضیان بازار کار پاسخ داد.
با این اوصاف جا دارد منتخبان مردم در مجلس یازدهم با تدوین یک برنامه کوتاهمدت و با استفاده از ابزار نظارتی خویش، دولت را به راهاندازی هرچه سریعتر سامانه املاک و اخذ مالیات از خانههای خالی مجاب نمایند هرچند که وزیر راه و شهرسازی فعلی گامهای مثبتی در این خصوص برداشته ولی نظارت مجلس آتی میتواند در جهت تحقق بهتر اهداف این سامانه موثر باشد.
همچنین منتخبان مردم در برنامه میانمدت میتوانند علاوه بر تهیه طرحهایی نظیر مسکن مهر (البته با حذف ایراداتش) به تقاضای انباشته بازار در این باره پاسخ دهند. از سوی دیگر در شرایطی که کشور با کمبود منابع درآمدی حاصل از فروش نفت مواجه است مجلس میتواند با گسترش پایههای مالیاتی جدید به افزایش منابع درآمدی دولت بدون تحمیل فشار به اقشار محروم و کمدرآمد کمک کند.
همچنین فراموش نکنیم طی سالهای اخیر عدهای سودجو با استفاده از کارتهای بازرگانی یکبارمصرف اقدام به واردات بیرویه کالا خصوصا کالاهای لوکس کردند و در این میان ،یک ریال هم مالیات ندادند. سخنگوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، چندی پیش در همین زمینه با بیان اینکه اتاق بازرگانی، ۶۰۰۰ کارت بازرگانی اجارهای صادر کرده است، گفت: اتاق مسبب ۲۸ هزار میلیارد تومان فرار مالیاتی است.
مجلس جدید طبیعتا میتواند با ریلگذاری مناسب درباره قانون صدور کارتهای بازرگانی جلوی فرار مالیاتی فوق را بگیرد.
2- بهبود فضای کسبوکار و اصلاح و انعطاف قوانین و ضوابط در جهت رونق تولید و حذف امضاهای طلایی در این باره یکی دیگر از خواستههای مردم از منتخبان مجلس یازدهم است. متاسفانه وضعیت کسب مجوز برای راهاندازی یک کار تولیدی آنقدر سخت و طاقتفرساست که عدهای عطای این مجوز را به لقایش میبخشند و بیخیال کارآفرینی میشوند.
چندی قبل یک عضو کانون عالی شوراهای اسلامی کار با اشاره به وجود موانع کارآفرینی در کشور اظهار کرد: «متأسفانه موانع بسیاری در مسیر کارآفرینان وجود دارد که اجازه نمیدهد ایدههای خود را به اجرا درآورند و تعدد دستگاههای صادرکننده مجوز باعث شده کارآفرینان نتوانند در فضای موجود کسب و کار، فعالیت کنند به نحوی که اگر کارخانهداری بخواهد کارخانهای راهاندازی کند برای گرفتن مجوز باید از هفت خوان رستم بگذرد».
دقت کنیم این وضعیت درحالی است که اولا؛ آمارهای غیررسمی نشان میدهد حدود ۶ میلیون نفر بیکار در جامعه وجود دارد و ثانیا؛ طبق هدفگذاری برنامه ششم توسعه سالانه باید یک میلیون شغل در کشور ایجاد شود لذا به نظر میرسد مجلس بعدی باید یکی از نخستین اقداماتش این باشد که بهجای تصویب قوانین جدید نسبت به چرایی عدم اجرای قوانین قبلی خصوصا قانون بهبود فضای کسبوکار که چند سال پیش در مجلس تصویب و به دولت ابلاغ شد ولی تاکنون به مرحله اجرا درنیامده، بررسی دقیق نماید؛ اگر اشکال از قانون است نسبت به رفع ایرادات اقدام کند و اگر هم تعلل بیجای مجری دلیل عدم اجراست باید با استفاده از بازوهای نظارتی، دولت را نسبت به اجرا مکلف کند.
همچنین با برداشتن انحصار و حذف امضاهای طلایی از بخشهایی که مانع اشتغال جوانان است و نیز تسریع و تسهیل مجوزهای شروع کسبوکار باعث کسب درآمد از ظرفیتهای مغفول مانده شود.
اقتصاد دیجیتال و نیز معادن و زنجیره معدنی از جمله این بخشهاست که ضمن فعالسازی باید به عنوان یک پایه جدید به اقتصاد اضافه و از این منظر بخش تولید ملی را تحکیم بخشید.
3- با توجه به اینکه کلیات لایحه بودجه سال99 در مجلس رد شده و سرنوشت این لایحه فعلا در هالهای از ابهام قرار گرفته است و حتی بحث از تصویب بودجه دو دوازدهم مطرح است (هرچند که چنین چیزی بعید به نظر میرسد و به احتمال قوی کلیات لایحه پس از یک وقفه چند روزه مجددا در صحن علنی بررسی و تصویب خواهد شد) اما آنچه که مسلم است اینکه منتخبان ملت در مجلس یازدهم میتوانند از همین حالا برای رفع اشکالات ساختاری بودجه که بارها مورد تاکید کارشناسان و حتی رهبر معظم انقلاب واقع شده است برنامه داشته باشند و نباید همچون مجلس و دولت فعلی پس از فرصتسوزیهای مکرر باز هم بودجه را با همان اشکالات مبنایی از جمله عدم شفافیت در بودجه شرکتهای دولتی، وابستگی به نفت و... تصویب نمایند.
4- دوری از حاشیهسازی و اهتمام جدی به کار و تلاش بیوقفه برای آحاد ملت علیالخصوص اقشار محروم میتواند به دلبستگی مردم به نمایندگانشان و نیز امیدآفرینی در جامعه کمک نماید. این روزها به نظر میرسد یک جریان سیاسی که با دست مردم در انتخابات مجلس رد صلاحیت شده است قصد دارد با ترفندهای نخنما شدهای نظیر حاشیهسازی برای انتخاب رئیس بعدی مجلس به تفرقه میان منتخبان ملت اقدام کند بنابراین شایسته است نیروهای انقلابی مجلس یازدهم با همان نسخه شفابخش وحدت این ترفند را در نطفه عقیم سازند و کام مردم را با خدمت مخلصانه و جهادی شیرین نمایند.
یکم) استوارت هال از مکتب بیرمنگام درباره «بازنمایی» REPRESENTATION معتقد است که؛ «رسانه، واقعیتی است که سرانجام حقیقت را کتمان میکند.» در پاسخ به این نگاه بد بینانه در مقالهای این نکته را یادآور شدم که؛ «اگر بپذیریم رسانه، واقعیتی است که سرانجام حقیقت را کتمان میکند؛ باید گفت در دنیای شبکههای اجتماعی امروز، همه حقیقت کتمان شدنی نیست.»
نگاه استوارت هال و پاسخ آن، حکایت این روزهای ما در خصوص حوادث مربوط به شیوع کرونا درایران است.
شبکههای اجتماعی قادر شدند که برخی از کتمان ورزیهای ابتدای حادثه کرونا در ایران را برملا کنند و سبب شوند تا موضوع، اینک بدون هر گونه کتمان – فارغ از درستی میزان آمار رسمی اعلامی – پیگیری شده و تلاشهای جدی برای کنترل آن در دستور کار قرارگاه کرونا قرار گیرد؛ اما این یک روی سکه است.
دوم) روی دیگر این سکه به یک «همبستگی ملی» و رعایت دقیق نکات آموزشی و بهداشتی نیازمند است. بیتردید اگر ما در شبکههای اجتماعی به نوع دیگری کرونا را بازنمایی کنیم و از واقعیت آن فاصله بگیریم؛ جز ترس، شایعه پراکنی و ایجاد خلل در این همبستگی ملی دستاورد دیگری نخواهیم داشت. کاستلز به درستی در تعریف و نقد شبکههای اجتماعی، جدای از تأیید قدرتی که در جامعه ایجاد میکند؛ روی دو نکته انگشت تأکید میگذارد:«فقدان سندیت – فقدان مشروعیت»
این نگاه به ما میآموزد که ما شبکههای اجتماعی را میبایست «یک شمشیر دو دم قلمداد کنیم که یک وجه آن، میتواند در جهت همبستگی ملی برای «عبور از این بحران» بهکار آید و وجه دیگر آن، میتواند «بحران زایی» کند و ما را با خود غرق نماید.
سوم) با وجود این، همچنان بر اطلاع رسانیهای صحیح، بی کم و کاست بههمراه آمار دقیق از سوی قرارگاه کرونا تأکید میورزیم زیرا این مهمترین نکتهای است که میتواند ضمن افزایش اعتماد عمومی، «باور ملی» را در جهت یک «کنشگری قدرتمند اجتماعی» تقویت سازد و ما را از این بحران به سلامت عبور دهد.
اگر بخواهیم شبکههای اجتماعی در ایران در جهت اول نقش آفرینی کنند و «خود- ارتباط گران»و «کاربران» در شبکههای اجتماعی و وب سایتها در مسیر همبستگی ملی و کنشگری اجتماعی – و نه شایعه پردازیهای ناخواسته- قدم بردارند؛ هیچ راهی جز تن دادن به اطلاع رسانیهای گسترده و دقیق همراه با افزایش آموزشهای پیشگیرانه نیست.
افزون بر آن، کرونا مانند هر بیماری تهدیدکننده سلامت مردم، نمیتواند و نمیبایست «سیاسی» شود. از اینرو، جناحها و جریانهای سیاسی باید در برابر پزشکان پرستاران و کادر درمانی کلاه از سر بردارند و در نهایت عزت، از جامعه پزشکی تکریم و قدردانی کنند. این امر به همین مقدار نیز، نباید بسنده شود؛ بلکه همراهی تمام عیار دستگاههای حاکمیتی و عموم مردم، به منزله قدردانی واقعی است.
در این میان، جدی گرفتن اطلاعرسانی قرارگاه کرونا از یک سو و پیامهای پیاپی بهداشتی از دیگر سو، راه را بر «هرگونه بازنمایی» واقعیت کرونا و دامن زدن به این بحران، مسدود میکند. البته رسانهها نیز، این وظیفه را دارند که -جدای از اطلاع رسانیهای رسمی- خبرهای مربوط به این رویداد را «به صورت میدانی» در سطح جامعه رصد کنند و تنها به اطلاع رسانیهای رسمی اکتفا نورزند و در عین حال با حفظ استقلال حرفهای، بازوی ستاد اطلاعرسانی و خبری قرارگاه کرونا باشند.
حدود 11 روز است که پای ویروس کرونا به کشورمان باز شده و طبق آمار رسمی منتشر شده توسط وزارت بهداشت تا روز گذشته در 26 استان مجموعا 593 نفر مبتلا و 43 نفر قربانی شده اند. ویروسی که شیوع آن از چین آغاز شد و حال تقریبا به بیش از 40 کشور دنیا سرایت کرده و جان نزدیک به سه هزار نفر را گرفته است.
درباره چیستی و نوع بیماری که این ویروس ایجاد می کند و راه های پیشگیری و مهار آن طی چند روز گذشته اطلاع رسانی های گسترده ای انجام شده و البته که خطر این ویروس به شدت مسری خصوصا در فضای مجازی بسیار بیشتر از واقعیت آن، بزرگ نمایی شده آن قدر که در ذهن برخی مردم متاسفانه ویروس «کرونا هراسی» لانه کرده و پرواضح است که هر چه زودتر این «لانه» تخریب و هر چه بیشتر و دقیق تر به توصیه های بهداشتی مسئولان بهداشت و درمان عمل شود، این ویروس و بیماری ناشی از آن سریع تر کنترل و ریشه کن خواهد شد همچنین تاکید اخیر سازمان بهداشت جهانی WHO بر ادامه مراقبت ها به همراه حفظ آرامش و غلبه بر ترس به عنوان ضرورتی انکارناپذیر برای کنترل و مهار این ویروس، نشان از این حقیقت دارد که همچنان رعایت نکات بهداشتی توسط تمامی افراد جامعه و پرهیز از ترس و دلهره بهترین، آسان ترین و موثرترین روش مقابله و مهار کروناست.
اما هدف اصلی نگارش این مطالب سه نکته اساسی است که به اجمال اشاره می شود.
1 – عزم جدی اکثر مردم کشورمان در رعایت نکات بهداشتی توصیه شده نشان می دهد که مردم در هر موقعیتی در صورت اطلاع رسانی سریع، دقیق، شفاف و صادقانه مسئولان ذی ربط، در هر زمینه ای همکاری های لازم را انجام می دهند.خصوصا در چنین مواردی که به سلامت جامعه مرتبط است.
2 – اهتمام دانشمندان، ویروس شناسان و پزشکان و داروسازان و دیگر متخصصان کشورمان برای ساخت «کیت تشخیص» کرونا و همچنین تلاش برای درمان دارویی و در گام بعدی ساخت واکسن کرونا، دیگر بار و در عرصهای جدید نشان می دهد که فرزندان این ملت همچنان در عرصه تولید علم، به رغم همه تحریم های ناجوانمردانه دولت آمریکا و کشورهای غربی، جزو پیشتازان پیشرفت های علمی جهان هستند و این واقعیتی غیرقابل کتمان و دلیلی روشن بر توان علمی متخصصان ایران عزیزمان است. واقعیتی که بدخواهان این ملت چشم دیدن آن را ندارند.
3 – نکته مهم و اساسی دیگر این که کرونا با وجود همه سختی ها و تلخی هایی که با خود آورد اما باعث شد بار دیگر حقایقی در جامعه روشن شود از جمله حقایقی از آن چه که در میان قشر و طیف پزشکان، پرستاران و مجموعه کادر بهداشت و درمان کشورمان می گذرد.
دیده ایم و شنیده ایم از معدود جراحانی که درمان بیماران را به جای این که ادای دین انسانی، وجدانی، دینی و وفاداری به سوگند پزشکی بدانند وسیله ای برای تجارت آن هم «تجارت ناسالم» خود قرار می دهند اما از این معدود جراحان و اقلیت پزشکان و پرستاران متبختر و غیرپاسخ گو و وظیفه ناشناس که بگذریم ماجرای کرونا نشان داد که اکثریت جامعه پزشکی و پرستاران و کادر بهداشتی درمانی کشورمان که بسیاری از ایشان ناشناخته و بی ادعا و در عین گمنامی و به دور از هیاهوهای کسب شهرت و ثروت، در عین انسانیت و وجدان مداری همه همت و توان خود را صرف مراقبت و درمان بیماران خصوصا مبتلایان به کرونا می کنند.
این نگاهبانان و پیام آوران سلامت جامعه با لباس های سفید و قلب های مهربان و پرمهرشان این روزها بار دیگر با مواجهه چهره به چهره و تماس نزدیک با بیماران به رغم مراقبت های لازم ضمن پذیرفتن ریسک و احتمال انتقال بیماری و در معرض خطر قرار دادن خود و به نوعی خانواده هایشان، وجدان مدارانه و وفادار به میثاق پزشکی و پرستاری، مراقبت و درمان بیماران را مهم ترین اولویت زندگی کاری خود قرار داده اند و ایثارگرانه در خط مقدم جبهه نبرد با کرونا مشغول خدمت به مردم هستند همین روزها از برخی مسئولان و پزشکان و پرستاران شنیده ایم که حدود 10 روز است که به طور مستمر در محل کار و بیمارستان هستند و فرصتی برای دیدار با خانواده های خود نیافته اند.
آری این بار «کرونا» نشان دهنده «باطن پاک و سالم» اکثریت جامعه پزشکی، پرستاری و کادر بهداشتی درمانی کشورمان، شد. خداوند به عزت و توفیق و سرافرازی همه خادمان ایران و ایرانیان بیفزاید. به مصداق حدیث شریف «من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق» از همه این عزیزان قدردانی و بالاترین درجات اجر اخروی را از خداوند منان برایشان مسئلت می کنیم.
واقعیت این است که ما خیلی وقت است وارد یک دنیای پر از اشکال مختلف نااطمینانیها شدهایم که هر کدام اینها ریسکهای بزرگی را برای مدیریت جوامع بوجود آوردهاند. علاوه بر جنگ و آسیبهای ناشی از مسائل طبیعی مثل زلزله، سیل و بیماریهای واگیر در اثر این پدیده جهانی شدن هم به این تصویر اضافه شده و از قضا این آخرین مورد، بیش از هر مشکل قبلی پیامدهای خیلی سنگینی میتواند برای همه اقتصادها و همه جوامع داشته باشد.
به همین دلیل است که مدیریت بحرانهای غیرمنتظرهای که همه جوامع امروز در اثر جهانی شدن پیش روی خود دارند تنها با شیوههای متداول گذشته امکان پذیر نیست و در این رابطه باید از همه ظرفیتهای جامعه برای مدیریت آن بهره گرفت و در اینجا مهمترین نقش را خود مردم باید ایفا کنند لازمه این کار این است که مردم به طور متقابل احساس همدلی با حاکمیت داشته باشند و شرط لازم برای این همدلی هم داشتن سهم و یک حرفه از محصول اجتماعی است.
در این صورت به نسبتی که مردم در جامعه صاحب مشارکت و سهم متناسب با شرکت شان هستند، نسبت به ارزشهای آن جامعه وفادار میمانند و در مقابل تهدیدها میایستند. چه تهدیدهای خارجی و چه داخلی و چه بحرانهای محیط زیستی و مصائب طبیعی و چه بحرانهای ناشی از بیماریهای مسری و واگیر مثل آنچه امروز با آن روبهرو هستیم. در چنین شرایطی است که میتوان از مردم به دلیل رشد آگاهیهایشان حداکثر مشارکت را برای عفونت زدایی از جامعهای که در آن زندگی میکنند داشت.
در شرایط کنونی با توجه به اینکه به دلایل متعدد سرمایه اجتماعی در نقطه خیلی نازلی قرار دارد، رویکرد برخورد صادقانه با مردم میتواند مشارکت بیشتر آنها را جذب کند. یکی از این اقدامات ایجاد فضاهای قرنطینهای در ورود و خروج از شهرهایی است که آسیبهای جدی بیماری کرونا در آنها وجود دارد. مثل قم، تهران و مناطقی از شمال کشور و چون دولت ظرفیت لازم برای این کار را ندارد در گام نخست باید از نیروهای مسلح بهعنوان همکار برای اجرای این کنترلها استفاده کند.
حضور نیروهای نظامی و انتظامی در مواجهه با بحران کنونی جدی بودن شرایط کنونی را به ذهن و فکر عموم مردم وارد میکند و آنها را نسبت به خطری که در مقابل شان قرار دارد، هوشیارتر میکند.
اگر خدای ناکرده در اثر بی مبالاتی تصمیمگیری، این بیماری گسترش پیدا کرده باشد و در یک مقیاس بسیار فراتر از آنچه رسما اعلام میشود، رفته باشد، آنوقت کنترل آن توسط نیروهای وزارت بهداشت به تنهایی امکانپذیر نخواهد بود و دراینصورت قاعدتا لازم است از همه نیروهای مردمی حتی کمک گرفته شود و با سازماندهی بهخصوص سازمانهای مردم نهاد و آموزشهای کوتاه مدت به آنها برای مواجهه با این مشکل یاری طلبید. بدون مشارکت مردم در حل بحرانها و مشکلات هیچ حکومتی نه تنها دولت پرمساله کنونی ما بلکه هیچ دولتی در دنیا قادر به مقابله نخواهد بود.
منتها هنوز مردم به این اطمینان نرسیده اند که مقیاس و اندازه و ابعاد این بحران تا چه حد جدی است و در آن صورت اگر به این نقطه واقف شوند، آنوقت دولت هم زمینهها را برای سازماندهی گروههای مختلف مردم در محلات شهرهای بهخصوص آسیب دیده میتواند سازماندهی کند و از طریق مشارکت نیروهای نظامی و انتظامی و بعد سازماندهی مردم در کنترل این بحران موفق شود. قطعا آسیبهای چنین بحرانهایی بسیار فراتر از آن چیزی است که دولتها تصور میکنند.
با وجودی که هنوز در جهان خیلی این پدیده ظهور جدی نداشته دولت ژاپن یکماه مدارس کشور را تعطیل اعلام میکند. خود اعلام یکماه تعطیلی نوعی هشدار و آگاه سازی به جامعه نسبت به عمق و گستردگی بحران است اما در جامعه ما درست برخلاف آن تلاش میشود این مساله را در ابعاد خیلی معمولی نشان دهند و این میتواند بحران را گسترده و طولانی کند.
این روزها که شیوع ویروس «کرونا» در بخش بزرگی از دنیا و از جمله کشور ما اذهان عمومی را متوجه خود کرده است، بار دیگر معضل دیرینه آشفتگی رسانهای و خبری مقابله با بحران ناشی از این بیماری را با دشواریهای جدی مواجه ساخته است.
انتشار اخبار دروغ و بزرگنمایی از تلفات و پیامدهای آن، القای یأس و مقابله با امیدآفرینی، تلاش برای بی اعتبارسازی اخبار و اطلاعات رسمی، دروغپراکنی و تشویش اذهان عمومی بخشهایی از یک سناریوی بزرگ «جنگ شناختی» است که این روزها در قالب «کروناهراسی» دنبال میشود.
جنگ شناختی دشمن البته چیز جدیدی نیست. یک سال پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانیه تحلیلی گام دوم به سناریوی دشمن در القای یأس اشاره کرده و فرمودند: «در طول این ۴۰ سال - و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است.
خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسنات بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنبالههای آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهدهاند که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند.
شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصره تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است.»
همانگونه که معظم له در این بیانیه اشاره فرمودند: جنگ رسانهای و روانی دشمن که اکنون به لایه ژرف تری، یعنی جنگ شناختی توسعه یافته به درازای عمر انقلاب اسلامی، سابقه دارد، اما امروز در میانه جنگ اقتصادی ملموستر نیز شده و در ماجرایی همچون شیوع «کرونا» رخ مینماید.
آنچه در ساحت جنگ اقتصادی و اجتماعی رخ میدهد اقدامات واقعی برای آسیبرسانی به امنیت اجتماعی و اقتصاد ملی است. اما بخش قابل توجهی از آسیبهایی که این روزها بر افکار عمومی وارد میشود، مابهازای چندانی در حوزه عینیت و عمل نداشته و بیشتر از جنس «ذهنی» است. اینچنین است که میتوان گفت: با نوعی جنگ شناختی پیچیده مواجهیم.
جنگ شناختی (Cognitive warfare) به معنای هدف قرار دادن قوه شناخت عموم مردم و نخبگان جامعه هدف با تغییر هنجارها، ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارها از طریق مدیریت ادراک و برداشت است. این نوع جنگ شکل تکامل یافته تر، پیشرفتهتر، عمیقتر و وسیعتر جنگ روانی است که مبتنی بر جامعه شبکهای (با زیرساخت رسانههای نوین) بوده و با مدیریت ادراک و برداشت انجام میگیرد.
تغییر نگرش در جامعه کشور هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسبات تصمیمگیران، اثربخش نمودن جنگ اطلاعاتی، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین تودهها و نخبگان با حاکمیت و نهایتاً تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی برخی کارویژههای جنگ شناختی هستند.
دشمن در جنگ شناختی، سه نقطه آماج اصلی را هدف قرار میدهد: ۱- ایده اصلی نظام: «اسلام ناب» و «ولایت مطلقه فقیه» (هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی)؛ ۲- ساختار نظام: مجموعه نهادها، ارکان و دستگاههای برآمده از ایده اصلی که مجموعه حکومت را شکل داده است و ۳- کارکرد نظام: نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که در واقع، نشان دهنده خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی آن را نشان میدهد. در نهایت هدف از این تهاجم، مشروعیت زدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، قداست زدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی است که در نهایت دشمن امیدوار است سبب رویگردانی اجتماعی و از بین رفتن سرمایه اجتماعی نظام شود.
در واقع آنچه باعث نتیجه بخشی جنگ اقتصادی میشود، اثربخشی جنگ شناختی است. جنگ شناختی سبب میشود بیش و پیش از آنکه جنگ اقتصادی ساختار و کارکردهای اقتصاد ملی را به چالش بکشاند، جامعه را در مسیر هموارسازی سناریوی دشمن و آسیبرسانی درونزا قرار دهد.
نتیجه اجرای راهبردهای دشمن در جنگ شناختی آن است که در حین انتشار اخبار شیوع کرونا، صادرات غیرنفتی ایران (که در زمان تحریم، محل اصلی ارزآوری کشور است) دچار اختلال شده و با انتشار شایعه احتمال قرنطینه، بازار داخلی در حوزههای مختلف دچار نوسان و نابسامانی شده و یا آنکه کالاهایی با منشأ کاملاً داخلی دچار کمبود یا افزایش افسارگسیخته قیمت میشوند.
دشمن در جنگ شناختی امیدوار است مردم را نسبت به آینده ناامید، نسبت به نهادهای رسمی بدبین و نسبت به سرنوشت عمومی جامعه بی تفاوت کند. در چنین شرایطی منافع فردی بر منافع جمعی و ملی غلبه مییابد و خسارت حاصله متوجه همه افراد جامعه میگردد.
اکنون به نظر میرسد نخبگان جامعه اعم از مسئولان و گروههای مرجع اجتماعی با هر سلیقه و گرایشی، تهاجم شناختی دشمن و مخاطرات ناشی از هرگونه رفتار هیجانی مبتنی بر منفعت فردی را برای جامعه تبیین کرده مراقب باشند خود نیز در این پازل دشمن بازی نکنند.
حال برای شکستن محاصره دشمن در جنگ شناختی چه باید کرد؟ ۱- فراموش نکنیم که نقطه آماج تهاجم دشمن، ملت ایران بوده و فشارهای روانی و اقتصادی دشمن بیشتر بر گُرده ملت سنگینی میکند. ازاینرو یکی از اساسیترین نقاط هدف جبهه خودی در این دفاع هوشمندانه، سبکتر کردن فشارهای گوناگونی است که باعث رنج و تألم ملت میشود و نیز کاهش محسوس زمینههای ناراضیسازی مردم است.
البته ناگفته پیداست که یکی از اولویتهای اصلی اعمال نکردن فشار بیشتر بر مردم بر اثر تصمیمات غلط و چالشافزا است. ۲- «همدلی مسئولان با مردم» در شرایط کنونی بر کاهش تألمات و رنجهای ملت، بهویژه محرومان و مستضعفان مؤثر است. اگر مردم و بهویژه کمتر برخوردارها بهمعنای واقعی کلمه حس کنند که مسئولان درد و رنجهای آنان را درک و حتی آن را تا حدی مستقیماً لمس میکنند، تحمل این رنجها و مشکلات سهلتر میگردد.
۳- «تعامل صادقانه مسئولان با مردم» از کلیدهای عبور از چالشها و پیشگیری از بحران در شرایط کنونی است. علاوه بر آن بازار جنگ روانی و شایعات زمانی داغ میشود که در رسانهها و تریبونهای رسمی کشور اطلاعرسانی به حداقل میرسد و عرصه برای رسانههای بیگانه و کانونهای شایعهپراکن بازمیگردد. در این شرایط لازم است مسئولان برای مخاطب (که همان مردم ایران هستند) احترام بگذارند و بهجای انتشار عبارات مبهم و خنثی، اطلاعرسانی هدفمند و آرامشبخش را در دستور کار قرار دهند.
از مهمترین ستونهای تأثیرگذاری سناریوی دشمن در شرایط کنونی، القای نامیدی و یأس پراکنی در سطح افکار عمومی است بهگونهای که هیچگونه چشمانداز مثبت و امیدبخشی در مقابل دیدگان مردم نباشد و در مقابل ترس و واهمه نسبت به سرنوشت آتی، مخاطبان را به اقدامات هیجانی و بعضاً مخرب ترغیب کند.
متأسفانه در عمل بخشی از اقدامات برخی از متولیان امر نیز در جهت تحکیم همین سناریو بوده و دانسته و یا نادانسته در حال ناامیدسازی مردم هستند. طبیعتاً هنگامیکه از امیدآفرینی سخن به میان میآید، مقصود «حرفدرمانی» -مشابه آنچه گاه شاهدش بودیم- نیست، بلکه حرفدرمانی و لفّاظی به ناامیدی و شکاف مردم و مسئولان دامن میزند.
سیاستورزان، مقامات و افراد متنفذ در حوزههای گوناگون رسمی و غیر رسمی بسیاری از اندیشهها، رفتارها، عملکردها، راهکارها و راهبردهای خود را با استناد به تلاش برای استحکام، تقویت، مصلحت و دفاع از نظام توجیه میکنند. اما واقعیت عینی و سنجش پذیر موید این امر است که برخی سیاستورزان، مسئولان و افراد متنفذ در حوزههای گوناگون بسیار بیشتر از بدخواهان خارجی به نظام آسیب میزنند.
ظاهراً بخش قابل توجهی از سیاستورزان و صاحبمنصبان تفاوت ذاتی، ساختار و معنای میان نظام و جناح را درک نکردهاند. و پر بیراه نیست اگر گفته شود همین فقدان تفکیک میان نظام و جناح منشاء بیسابقهترین چالشهای اجتماعی و ملی در عرصههای معیشتی، روابط خارجه، اقتصادی و... است. نظام مدیریت کلان سیاسی کشور، یک جناح سیاسی نیست. نظام، نظم موجود در یک جامعه است. نظمی که تمامی فعل و انفعالات اجتماعی را مدیریت و هدایت میکنند.
یک جناح سیاسی اهداف بخش خاصی از یک جامعه را نمایندگی می کند. اما نظام سیاسی ابزار تحقق اهداف جمعی (ملی) است. به عبارتی نظام سیاسی، تجسم عینی اراده جمعی (ملی) است.
نظام برگرفته از واژه یا مفهوم نظم است.
نظم در هر ساختاری، از جمله فیزیکی، اجتماعی، روحی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، صنعتی، علمی و... بنیاد ثبات، امنیت، آرمش، رفاه، توسعه و... است. در جوامع بشری، نطفه نظم در رحم اذهان اندیشمندان متولد میشود.
بر همین اساس، نظام حاکمیتی در هر کشوری نمود یا انعکاس محتویات اذهان نخبگان، افراد متنفذ و بهطور کلی حاکمان آن جامعه است. نظام مدیریت کلان یک جامعه یا کشور؛ تبلور درک، دانش، دیدگاه، تصور و باور حاکمان نسبت به چیستی، اهمیت و کاربرد نظم اجتماعی (سیاسی) در آن جامعه است.
شاید یکی از بنیادیترین ویژگی های آشکار نظامهای سیاسی در اعصار تاریخی گوناگون؛ نوع درک، باور و تصور نخبگان و حاکمان از چیستی، چگونگی و اهمیت نظم در جوامع بشری است. به باور نگارنده بنیادی و خطرناکترین دشمن نظام مدیریت کلان سیاسی یک کشور، ادغام یا تلقین هدفمند و آگاهانه جناح سیاسی و نظام سیاسی است.
اگر اندیشههای فوق را برای لحظهای درست تلقی کنیم، آنگاه، ریشه بسیاری از بینظمیهای موجود در حوزهای روابط خارجه، اقتصادی، مالی، سیاسی، فرهنگی، صنعتی، علمی، اداری و... قابل درک و ملموس میشود و اینکه چگونه باید آنها را حل و فصل کرد.
شاید مهمترین دریافت یا نتیجهگیری از این موجز این باشد که ادقام و تلقین یک جناح سیاسی و نظام مدیرت کلان سیاسی پیامدی جزء هزینه های گزاف، ناپایداری، بی نظمی، ناامیدی و...نخواهد داشت. به عبارتی، خلط مفاهیم جناح سیاسی و نظام سیاسی منجر به شرایط نامطلوب اجتماعی می شود که هم اکنون در همه عرصه ها شاهد آن هستیم.
ظاهراً برخی صاحبمنصبان به منظور تحقق اهداف جناحی، عامداً، نظام مدیریت کلان سیاسی را با یک جناح سیاسی یکسان تلقی می کنند. و در راستای اجرایی کردن این هدف، بخشی از شهروندان (عوام یا منعت طلب) را با روشهای گوناگون روانشناختی برای پذیرش یک جناح سیاسی به عنوان نظام مدیریت کلان سیاسی تربیت میکنند.
تلقین یک جناح سیاسی به عنوان نظام مدیریت کلان سیاسی روش حکمرانی در دورها و قرون پیشین که علوم گوناگون همانند آنچه در جوامع امروزی توسعه نیافته بود، ممکن بود. اما با توجه به توسعه خرد جمعی که حاصل توسعه بیسابقه علوم به ویژه علوم انسانی و اجتماعی و خرد جمعی بوده است، دیگر خلط یا تلقین یکسان بودن مفاهیم جناح سیاسی و نظام سیاسی نه تنها ممکن نیست بلکه پرهزینه، ناپایدار و سر منشاء انواع آشفتگیهای اجتماعی خواهد بود. جناح سیاسی و نظام سیاسی ذاتاً متشکل از عناصر کاملاً متفاوت و متناقض هستند. ایجاد چشم انداز روش بی شک منوط به تفکیک جناح سیاسی از نظام سیاسی است.
ارسال نظرات