روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
چند هفتهای است که یک ویروس، نه فقط فکر و ذهن مردم ایران که، مردم تمام دنیا را به خود درگیر کرده. بیش از ۴۰ کشور در سرتاسر دنیا با این ویروس درگیرند و تقریبا همه مطمئنند، دیر یا زود این ویروس، سراغ کشور آنها هم خواهد آمد. چندی پیش سازمان بهداشت جهانی به همه کشورهای جهان هشدار داد تدابیر لازم را برای مقابله با این ویروس اتخاذ کنند چرا که «کرونا پشت دروازه همه کشورهاست.» در اینباره گفتنیهایی هست:
۱- اگر اهل فضای مجازی و دنبال کردن اخبار باشی، متوجه خواهی شد که در میان کشورهایی که با «کرونا» درگیرند، هیچ کشوری- تأکید میشود- هیچ کشوری مثل «ایران»، تحت فشارهای رسانهای و روانی از سوی دشمنانش نیست. در ایران عزیز، «کرونا» سلاحی شده در دستان مخالفانش، برای بمباران افکار با اخبار مملو از «ترس» و «یأس» و «استرس» و این در حالی است که ترس و استرس، جزو عواملی است که گفته میشود، سیستم ایمنی بدن را کاهش میدهد! اینکه چرا ویروس کرونا به ایران یا مثلا چین که میرسد «مرگبار» است اما مثلا در عربستان یا آمریکا «نه»، در ادامه خواهیم فهمید. فقط این را بدانید اگر این ویروس به روسیه هم برسد، «خیلی مرگبار» خواهد شد!!
۲- «کفتارهای سیاسی»، شاید برای توصیف کشورهایی که از هر فرصتی ولو یک ویروس برای ضربه زدن به رقبا یا دشمنانشان استفاده میکنند، «کم» باشد. آنها قطعا بهدنبال «هراسافکنی» در کشورند تا اول، تعادل روانی جامعه را به هم بزنند تا، «بازار» تعادل خود را از دست بدهد، و پس از آن، به هم خوردن تعادل، منجر به مثلا، هجوم به فروشگاهها برای خریدهای اضافی، کاهش کالا، افزایش تورم و در یک کلام افزایش فشارها به مردم شود. نتیجه نهایی هم، اضافه شدن یک مشکل به انبوهی از مشکلات اقتصادی، روحی و روانی است و...این قصه سر دراز دارد! آنها دشمنند و تکلیف ما با دشمن روشن. اما طی روزهای گذشته برخی کفتارهای وطنی نیز از این ویروس، تغذیه کردهاند. ماسک خریدند و انبار کردند تا چند برابر قیمت بفروشند. در حالی که مردم به آن نیاز داشتند. شایعهها ساختند تا مثلا لیموترش را ۲۵ هزار تومان بفروشند! این روزها، به فضل الهی و هوشیاری مردم و مسئولین خواهد گذشت اما حرامخواران یادشان باشد، با مردم، «بد معامله کردند»!
۳- این اتفاق با همه تلخیهایش، یک «شیرینی» با خود داشت. مردم قدر پزشکان و پرستاران و بهطور کلی کادر درمانی را بیشتر فهمیدند. الحق و الانصاف، کار کردن با چنین شرایطی، شجاعت و فداکاری زیادی میطلبد. بنده با اطلاع میگویم، کسانی را میشناسم که روزانه چیزی حدود ۱۰۰ بیمار مشکوک به کرونا را از نزدیک معاینه میکنند، به نگرانیهایشان گوش میدهند، تلاش میکنند آرامشان کنند، گاهی هم بهخاطر فشار کار و استرس و نگرانی، عصبانی هم میشوند. یکی از این عزیزان در روزهای نخست جدی شدن مسئله میگفت، آنقدر مردم از ترس ابتلا به این ویروس به بیمارستان آمده بودند که پرسنل بیمارستان، ماسک برای زدن نداشتند چون، بسیاری از آنها را به همین مراجعهکنندگان داده بودند تا آرامشان کنند! برخی از مبتلایان به این ویروس، از میان همین کادر درمانی بیمارستانها هستند. شاید این روزها باعث شود، مردم همانطور که بعد از حادثه تلخ پلاسکو، قدر آتشنشانان زحمتکش را فهمیدند، قدر این عزیزان را نیز بفهمند.
۴- وقتی کشوری دچار «بحران روانی» است، یعنی روان مردمش دچار ترس و استرس شده و آرام نیست، راهحل انتشار اخبار جعلی و «منفی» نیست. خدا میداند طی دو هفته گذشته چقدر درباره این ویروس، اخبار و تصاویر کذب تهیه و منتشر شد. اخباری که متأسفانه برخی رسانههای به ظاهر معتبر! نیز برای اهدافی خاص تهیه کرده و بلافاصله هم آن را تکذیب میکردند! در شرایطی مثل شرایط الان، آنقدر که خبر بد
روح و روان آدمی را به هم میریزد، تکذیب آن حال آدمی را خوب نمیکند! امروز هیچ اقدامی مثل پمپاژ اخبار منفی و جعلی برای به هم زدن آرامش روانی جامعه مضر نیست. در کنار واقعیات میتوان، اخبار «خوب» در این حوزه را برجسته کرد، مثل این واقعیت مهم که، میزان کُشندگی کرونا چیزی حدود ۲ درصد است و این میزان بسته به سن افراد و شرایط سلامتی و جسمی فرد کمی بالا و پایین میشود.
۵- شرایط «بحرانی» بهترین زمان برای محک خوردن «مدیران» یک کشور است. کرونا در این مدت، بیش از اینکه جان مردم را گرفته باشد، آرامش را از آنها گرفته است. مدیران کشور در کنار تمام وظایفی که دارند، حتما باید وظیفه تزریق آرامش به جامعه را هم مدنظر قرار دهند. اگر این آرامش مهم نبود، دشمن آن را هدف قرار نمیداد! طبق گزارشهایی که منتشر شده، کشورهای چین و فرانسه در این امر تا حدود زیادی موفق عمل کرده و تقریبا جلوی پیشروی آن را گرفتهاند. این نکته مهم هم یادمان باشد که، وقتی همه دنیا گرفتار بحران شده باشد، هیچکس از بیرون به کمک ما نخواهد آمد. راستی! دقت کردهاید اصلا، کسی راجع به زلزله و سیلی که برخی شهرها را گرفتار کرده، حرفی نمیزند؟! واکنشمان را وقتی مثلا چند سال پیش در کرمانشاه زلزله آمد با امروز که در خوی زلزله آمده و سیل برخی از هموطنانمان را تهدید میکند، مقایسه کنید!
یکی نیست؛ هست؟!
۶- کافی است در گوگل کلمه Corona Biological Weaponرا جستوجو کنید. اینکه این ویروس ممکن است، آزمایشگاهی و ساخته دست بشر باشد، «محتمل» دانسته شده. برخی میگویند آمریکا با هدف جلوگیری از ادامه رشد اقتصادی و نظامی چین این ویروس را به جان این کشور انداخته. این احتمال، اصلا بعید نیست. خوب یا بد، دنیای امروز، دنیای «سیاست منهای اخلاق» است. در چنین دنیایی هر اتفاقی ممکن است حتی پول درآوردن با جان مردم! همین دو روز پیش روزنامه انگلیسی ایندیپندنت مگر ننوشت: «راهحل پایان جنگ در یمن و کشتار مردم بیگناه این کشور بسیار ساده است اما کشورهای غربی بهدلیل منافع اقتصادی خواستار تداوم این جنگ هستند.»؟! اما اگر این ویروس آزمایشگاهی و ساخت بشر باشد، به احتمال قریب به یقین، کنترل آن از دست سازنده خارج شده چرا که شرایط نشان میدهد، این ویروس مظنونین اصلی را هم گرفتار کرده است. دیروز اعلام شد آمریکا بهدنبال اختصاص یک بودجه دو و نیم میلیارد دلاری برای مقابله با این ویروس است!
۷- وقتی مدیر بیمارستان چینی که مبتلایان به ویروس کرونا در آن بستری هستند، به این ویروس مبتلا شد، اعلام شد ایشان محکم پایکار مانده و با تمام توان برای نجات مردمش میجنگید و از جان خود مایه میگذاشت همین روحیه قطعا در توقف شیوع این ویروس در چین موثر بوده است. دیروز آقای ایرج حریرچی، معاون محترم وزیر بهداشت کشورمان هم گفت به این ویروس مبتلا شده است. ایشان در هفتههای گذشته وسط میدان مبارزه با کرونا بود و ابتلایشان به احتمال زیاد بهخاطر همین پایکار بودن است. ضمن اینکه برای شفای ایشان دعا میکنیم و انشاءالله مانند بسیاری دیگر از مبتلایان به زودی شفا مییابند، باید گفت، با وجود چنین مدیرانی میتوان امیدوار بود، از این مرحله نیز به فضل الهی و خیلی زود عبور خواهیم کرد
انشاءالله...
غرض از نوشتن این مقاله تضعیف «شورای نگهبان» نیست. نگارنده از بیان این مطالب هیچ انگیزه جناحی ندارد و هدف سیاسی هم دنبال نمیکند. انتشار این مقاله نیز به عمد به پایان انتخابات موکول شد تا بیان این موارد حمل به تلاش برای ایجاد بی اعتمادی به مجلس شورای اسلامی و کاهش میزان مشارکت رأیدهندگان نشود. هدف از این مقاله بیان یک ایراد حقوقی و طرح یک پیشنهاد اصلاحی است تا مجلس شورای اسلامی - آنطور که باید و شاید - واقعاً در رأس امور قرار بگیرد، چرا که بدون اعمال این اصلاحات، ساختار کنونی چنین اجازهای به آن نمیدهد. اما چرا مجلس در ساختار کنونی در رأس امور نیست؟ چون در ساختار کنونی «شورای نگهبان» - به دلیل مُدل اعمال نظارتی که از آن تبعیت میکند - در رأس امور قرار گرفته است:
در نظامهای سیاسی دنیا سنجش «مطابقت مصوبات مجلس با اصول قانون اساسی» طبق دو مُدل صورت میگیرد. مُدل اول مُدل موسوم به Abstract review است؛ و مُدل دوم مُدل Concrete review نام دارد.
در مُدل اول، نهاد مسئول نظارت (نهاد همتای شورای نگهبان) پیش از اینکه مصوبه مجلس به قانون تبدیل شود، نظارت خود را اعمال میکند. یعنی یک نظارت پیشینی (A priori) دارد. اما اعمال این نظارت - هر چند یک نظارت پیشینی است - معمولاً بر «همه» مصوبات اعمال نمیشود؛ بلکه نظارت نهاد ناظر صرفاً بر مصوبات اُرگانیکی اعمال میشود که هدف آنها قانونگذاری در مورد حوزه ساختاری و روابط میان-نهادی است. یعنی اگر مجلس بخواهد قانونی تصویب کند که مثلاً اختیار یک نهاد حکومتی را افزایش یا کاهش دهد، یا اگر بخواهد برای برگزاری همهپرسی قانون تصویب کند، یا اگر بخواهد تغییر در ساختار حکومت اعمال کند، آنگاه نهاد نظارتی وارد عمل میشود و مطابقت آن قانون را با قانون اساسی ارزیابی میکند.
در مُدل دوم نهاد نظارتی «پس» از تبدیل شدن مصوبه به قانون و صرفاً در صورت «ثبت درخواست» (Constitutional challenge) میتواند مطابقت یک قانون مورد مناقشه را با قانون اساسی مورد بررسی قرار دهد. یعنی، در این مُدل، قوانین مصوب مجلس - پس از اجرا - و فقط در صورت وجود تردید در مورد مطابقت آنها با قانون اساسی مورد نظارت نهاد ناظر قرار میگیرند. در این مُدل منطق این است که مطابقت قانون با اصول قانون اساسی تنها در «عمل» و پس از «اجرای قانون» قابل تشخیص است.
در این مُدل «ثبت درخواست» نیز - در برخی نظامها - صرفاً از جانب مقامات رسمی (که قانون تعیین کرده) قابل وصول است و در برخی سیستمها هر شهروند میتواند در شرایطی خاص این درخواست نظارت را مطرح نماید. به عنوان مثال، در کشوری که پیرو چنین مُدلی است، تصور کنید قانونی وضع شده که مقرر داشته حمل مواد مخدر بالای فلان حجم «قاچاق» محسوب میشود و فردی مطابق آن قانون بخاطر حمل بالای آن حجم به جرم «قاچاق» متهم شده است. در چنین مُدلی، آن فرد میتواند مطابقت قانون مذکور را با «اصل برائت» که در قانون اساسی ذکر شده مغایر بخواند و قانون را در «دادگاه قانون اساسی» یا «دیوان عالی» مورد «چالش قانون اساسی» قرار دهد. در این صورت، نهاد ناظر - که معمولاً دادگاه است - وارد عمل میشود و مطابقت آن قانون را با اصل برائت مصرح در قانون اساسی مورد سنجش قرار میدهد.
حال، مُدلی که در ایران پیاده میشود، مُدل اول است. یعنی شورای نگهبان در ایران پیش از تبدیل شدن مصوبه به قانون و - بدون ثبت درخواست و وجود مناقشه - مطابقت آن را با قانون اساسی و شرع بررسی میکند. اما با این تفاوت عمده که در ایران - برخلاف اغلب نظامهای سیاسی در دنیا - نهاد نظارتی (شورای نگهبان) نه فقط بر قوانین اُرگانیک و ساختارمحور که بر «همه» مصوبات مجلس نظارت دارد. یعنی هم نظارت پسینی دارد، هم نظارت مستمر و هم نظارتی که بر همه جنس قانون اعمال میشود.
یعنی در عمل، شورای نگهبان بر مصوبات مجلس شورای اسلامی «حق وتو» دارد.
در واقع، وقتی یک نهاد در معرض وتوی یک نهاد دیگر است، دیگر نمیتواند منطقاً در رأس امور قرار داشته باشد.
اگر بازیگران صحنه سیاست همچنان قائل به این هستند که مجلس باید «در رأس امور» باشد، لازم است یک اصلاح اساسی در شیوه اعمال نظارت شورای نگهبان انجام دهد.
این اصلاح میتواند تغییر در قانون باشد به نحوی که شورای نگهبان صرفاً بر قوانین خاص (یعنی قوانین اُرگانیک، مهم و ساختارمحور) نظارت داشته باشد؛ یا قانون به نحوی تغییر کند که شورای نگهبان صرفاً به صورت «موردی» و در مورد قوانین بحثبرانگیز (که در مطابقت آنها با قانون اساسی و شرع تردید وجود دارد) اعمال نظارت کند؛ یا اینکه قانون به نحوی عوض شود که مُدل اعمال نظارت شورای نگهبان از مدل اول (Abstract) به مُدل دوم (Concrete) تغییر شکل و ماهیت دهد.
مجلس روز دوشنبه با کلیات لایحه بودجه ۹۹ مخالفت کرد. این مخالفت طبیعتا به منزله بازگشت لایحه به دولت و ارسال لایحه دو دوازدهم از سوی دولت به مجلس و تصویب آن تا پایان سال بود. توضیح این که در لایحه دو دوازدهم، دولت از مجلس درخواست میکند که در دو ماه نخست سال آینده، درآمدها و هزینه ها مطابق دو ماه نخست امسال به اضافه درصدی افزایش براساس تورم باشد تا پس از نهایی شدن بودجه در سال بعد، درآمدها و هزینه ها متناسب با بودجه نهایی شده تعدیل شود.
با این حال مجلس پس از نشست غیرعلنی دیروز تصمیم گرفت تا لایحه بودجه را به کمیسیون تلفیق برگرداند تا پس از برخی تغییرات در این کمیسیون، مجدد هفته آینده به صحن علنی بازگردد و تا پایان سال نهایی شود.واضح است که بلاتکلیفی بودجه ای برای کشور مضر است. آن هم در شرایطی که رکود اقتصادی و کسادی ناشی از شیوع بیماری کرونا، اقتصاد کشور را مورد تهدید قرار داده است. در چنین شرایطی تلاش برای نهایی شدن بودجه ضروری است. با این حال با توجه به نکات و ایراد هایی که درباره لایحه بودجه ۹۹ مطرح شده است_ تا جایی که کلیات آن چند روز قبل در مجلس رد شد- تصویب عجولانه آن در مهلت اندک ممکن است به معنای تصویب بدون بررسی کارشناسی کافی در مجلس تلقی شود.
از سوی دیگر مجلس احتمالا پس از تغییر بیش از ۸۰ درصد نمایندگان در انتخابات اخیر، شاید انگیزه کافی برای اقدامات مهم نداشته باشد. آن هم در شرایطی که مجلس آینده با یک بدنه اقتصادی قوی از کارشناسانی مواجه است که می تواند به تدوین بودجه ای قوی کمک کند. اگرچه در عمل با توجه به این که آغاز به کار مجلس آینده از خرداد سال آینده خواهد بود، بودجه دو دوازدهم نیز توسط همین مجلس تصویب خواهد شد.
اکنون مجلس با آزمون مهمی مواجه است. لایحه بودجه ۹۹ و در مجموع اقتصاد کشور در سال ۹۹، شرایط ویژه و تعیین کننده ای در ادامه روند فعالیت کشور در ابعاد مختلف خواهد داشت. تنظیم بودجه ای متوازن که بتواند بار سنگین افت شدید درآمد نفت را جبران کند، کلید اصلی عبور از آثار تحریم هاست. تصویب چنین بودجه حساسی به صورت شتابزده در مجلسی که عملا یکی از مجالسی است که تعداد اندکی اقتصاددان را در خود دارد و شاید انگیزه کافی برای بررسی بودجه نداشته باشد، ممکن است، گره گشای اقتصاد کشور نباشد.گذشته از آن بهتر نیست مجلس یازدهم که باید بر روند اجرای بودجه ۹۹ نیز نظارت داشته باشد آن را تصویب کند .
لذا پیشنهاد می شود که بودجه به صورت سه دوازدهم مصوب شود و مجلس آینده نیز به صورت غیررسمی با حضور اقتصاددانان حاضر در آن جلسات خود را تشکیل دهد و اصلاحات مدنظر را به ویژه در زمینه جایگزینی منابع درآمدی مطمئن به جای درآمد نفت و به جای سایر منابع درآمدی نامطمئن پیش بینی شده در لایحه بودجه، نهایی کند. این پیشنهاد از این جهت ضروری است که در عمل مجلس آینده با حضور چهره های اصلی اقتصادی مجلس فعلی و چند اقتصاددان متخصص و با سابقه کارشناسی تشکیل خواهد شد و هم توان کارشناسی و هم انگیزه بیشتری برای اعمال اصلاحات لازم در بودجه را دارد. لذا پیشنهاد می شود که مجلس دهم با پرهیز از شتابزدگی در تصویب لایحه بودجه ۹۹، عنان کار در این زمینه را به مجلس یازدهم و تیم اقتصادی کارشناسی و تازه نفس آن بسپارد.
کرونا این روزها به بحث داغ و روز دنیا تبدیل شده است. میتوان گفت تمامی رسانههای جهان هر روز درباره این ویروس خاص سخن میگویند. همزمان با مبارزه دولت و مردم چین برای شکست دادن آن، تحلیلهایی نیز در این باره بر صفحه رسانههای جهان نشسته است. بهخصوص که طی چند روز اخیر، کروناویروس از وحشت کشندگی، به تأثیرگذاری مستقیم بر اقتصاد چین و همچنین دیگر کشورهای جهان رسیده است.
اولین موضعی که در این باره مطرح شد، «جنگ بیولوژیک» امریکا علیه چین و اقتصاد روبه رشد آن بود. بهویژه که هالیوود پیشتر در سالهای گذشته فیلمهایی در این باره ساخته است. از این دست سوژهها در فیلمهای هالیوودی دیده میشود. هالیوود از بزرگترین رسانههای امریکایی است که جهان را آنگونه که دولتمردانش میخواهند به نمایش درمیآورد و همچنین به آمادهسازی ذهنی افکار عمومی میپردازد تا سیاستهای امریکا را در جهان پیاده کند. از طرفی دیگر برخی نیز اینگونه تحلیلها را «تئوری توطئه» مینامند و معتقد هستند که اگر چه طی دو دهه اخیر اقتصاد چین از مقام ششم دنیا به جایگاه دوم رسیده و اکنون اقتصاد و سیاست امریکا را تهدید میکند، اما نمیتوان بهراحتی به این نتیجه رسید که کروناویروس جنگ جدید امریکا در مقابل چین باشد. البته که قابل یادآوری است عمده رویکردها و اقدامات امریکا در جهان بر اساس سیاست توهم توطئه است. از جنگهای پیشدستانه تا «احتمال» حمله به امریکا از سوی کشورها و کسانی که مورد هدف امریکا قرار میگیرند و ترور میشوند.
هر چه هست چین تاکنون توانسته در برابر آن مقاومت و از افزایش تعداد کشتهها جلوگیری کند. اما اینکه تا چه اندازه چهره فرهنگی این کشور را مخدوش کرده، جای تأمل دارد. همزمان که اینکشور در حال عبور از آن است، جهان در حال مبتلا شدن است. اروپا از دروازه ایتالیا به این دام افتاده، امریکا نیز دچار آن شده است. آنچه برای ما مهم است ورود این ویروس به ایران است. در کنار تعداد قربانیان و جنگ رسانهای وحشتآفرین که علیه ایران در حال انجام است، نمیتوان از تأثیر تحریمها بر افزایش قدرت کرونا در ایران گذشت. قبل از هر چیز باید بر این مسئله تأکید کرد از آنجا که تحریمها بیش از سیاست، اجتماع و بیش از دولتمردان، مردم را هدف قرار میدهد، اقدامی ضدبشری است و جنگ تحریمی را میتوان نوعی اقدام علیه بشریت نامید؛ سلاحی که امریکا سالهاست از آن علیه بسیاری از کشورهای مخالف خود، به کار میبرد و مردمش را هدف قرار میدهد.
در ایران یکی از مهمترین مسائلی که طی ماههای اخیر مورد توجه قرار گرفته، بحث تحریم دارویی است. اگرچه مقامات امریکایی همواره تأکید میکنند که ایران تحت چنین تحریمی نیست، اما حتی اگر این گفته را بپذیریم، نمیتوان از این جمله که دیروز در یورونیوز منتشر شده، گذشت: «هرچند امریکا اعلام کرده که کالاهای بشردوستانه به ویژه دارو و تجهیزات پزشکی را از تحریمهای خود استثنا کرده، اما ایران به دلیل هراس بسیاری از بانکهای جهانی از تحریمهای ایالات متحده برای تأمین دارو با مشکل روبهرو است.»
بنابراین همه چیز به تحریمبودن یا نبودن دارو نیست بلکه بحث هراس بانکها و شرکتها از تحریمهای امریکا علیه خود است؛ بنابراین یا دست به اقدام و ارسال دارو نمیزنند یا اینکه کمتر و محتاطتر وارد این عرصه میشوند. این موضوع چقدر میتواند بر مبارزه علیه کرونا در ایران تأثیر گذاشته و روند آن را آهسته کند؟ روز گذشته نیوزویک در این باره نوشت: «تحریمهای امریکا تلاشهای ایران برای مبارزه با ویروس کرونا را تحت تأثیر قرار داده و آن را پیچیده کرده است.»
یا اینکه «تحریمهای ایالات متحده علاوه بر اینکه مانع توانایی ایران در نبرد با کرونا میشود، مانع دسترسی ایرانیان به اطلاعات مربوط به این بیماری و تکثیر آن هم شده است. ماده ۱۹ یک سازمان مستقر در لندن که از آزادی بیان و آزادی اطلاعات در سراسر جهان حمایت میکند، روز دو شنبه گفت ایرانیان به دلیل محدودیتهای اقتصادی تحمیل شده از سوی ایالات متحده از دسترسی به پایگاه داده ویروس کرونا «دانشگاه جان هاپکینز» باز ماندهاند. این دادهها جزو خدمات وبسایت آمازون است که به دلیل تحریمهای امریکا، اکثر خدمات خود را در ایران ممنوع کرده است.» روزنامه چینی ساوثچاینا مورنینگپست نیز نوشته که «تحریمها مشکلات ایران را برای مقابله با ویروس کرونا دوچندان کرده است.» آیا این موارد نمیتواند شواهد و اسنادی برای اثبات این موضوع باشد که امریکا با جنگهای غیرنظامی، مردم عادی را به کام مرگ میکشاند؟ آیا نهادی، سازمانی، انسانی هست که پاسخگوی این جنایت علیه بشریت، نه فقط در برابر ایران بلکه در برخی دیگر از کشورهای جهان هم باشد؟
در طول تاریخ بیماریهای مسری فراوانی مانند طاعون یا وبا حتی در تغییر مسیر تاریخ نیز نقش داشتند از این منظر هرچند بیماری کرونا به خطرناکی حتی بیماریهای معاصری چون آنفولانزای خوکی و ابولا نیست اما گستره و قدرت نفوذ کرونا سبب شد تا هراس عمومی در سراسر جهان به خصوص در کشورهایی که با این ویروس در ارتباطاند حاکم شود. اما این هراس و اضطرابی که پزشکان نیز معتقدند سیستم دفاعی بدن را ضعیف میکند، در ایران تفاوتهایی با بیشتر کشورها دارد. هراس جمعی ایرانیها ناشی از احساس ناامنی از اقدامات مقابلهای است که از سوی مسئولانشان در حوادث بسیاری دیدهاند. سیل، زلزله، مراسم عزاداری و اساسا هر حادثه و بلایی، آنها را با یک مدیریت بحرانِ منطقی و کارآمد روبهرو نکرده است.
این احساس بیپناهی در برابر مشکلات، هراس و اضطراب مردم ایران را بیش از حد طبیعی کرده است. که به طبع آن اثر این بیماری را نیز فزون خواهد کرد. اما این نوشتار قصد ندارد تا در شرایط فعلی به نقد رفتار مسئولان و طرح پرسش های متعددی که بارها در رسانه ها مطرح شده، بپردازد. چرا که اساسا در هر حادثهای اصحاب رسانه چون کوبیدن آب در هاون درخصوص چراها، بایدها و نبایدها گفتهاند و هنوز ستاد بحران کرونا چند روز بعد از آمدن کرونا تشکیل میشود. بنابراین سخن گفتن با مسئولانی که شاید خود را مرکز فهم هستی میدانند چندان اثری نداشته باشد.
روی سخن این نوشتار با هموطنانی است که احتمالا این روزها و شبها را با فکر یک ویروس سپری میکنند. بیشک اگر بتوان مرهمی برای این شرایط تجویز کرد کنار گذاشتن تمام ذهنیتهای آموخته و ناآموخته ما از کودکی تا امروز است.
به بیان دیگر چارهای نداریم جز آنکه مانند پزشکانی که در سالهای بیماریهای فراگیر، با نرفتن در گرداب افکار منفی جان سالم به در بردند عمل کنیم و فراموش کنیم که تمهیدات لازم برای جلوگیری از این بیماری انجام نمیشود.
باید فراموش کرد که از ابتدا به ما فرهنگ همدلی در شرایط سخت و بحرانی را نیاموختند و در این شرایط بهتر است به جای هراس انداختن در دل یکدیگر، راههای پیشگیری را آموزش دهیم.
کرونا جدی است اما به اندازه همان ۲ درصدی که در منشا این بیماری یعنی چین فوتی داشته است و نه بیشتر. کرونا جدی است و به جای حرص خوردن از جدی نگرفتن سیاستگذاران فقط به اطرافیانمان روحیه دهیم.
بیتردید این بیماری نیز تمام میشود اما کرونا میتواند فارغ از همه ترسها و بدیهایش برای ما تمرین از صفر شروع کردن باشد این بیماری حتی میتواند تمرین دوبارهای برای رعایت بهداشت فردی و جمعی باشد. تمرین امیدبخشی به آینده از دل خودمان و نه امیدوار به چشم مسئول و حتی منتخبی از مردم باشد. کرونا را حتی با تمام بدیهایش میتوان به فال نیک گرفت و تجربه همزیستی و عطوفت نوعی را تمرین کرد. کرونا قطعا نه به عقاید سیاسی کسی کار دارد و نه به جایگاه آن. بنابراین در این شرایط بهتر است این روزها با نگاهمان از پشت ماسکهایمان به هم امید بدهیم. امید بدهیم که روزی خودمان با شروع دوباره از صفر مسیر تاریخ را انسانی تر تغییر دهیم.
ارسال نظرات