روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
اگر منافقان و کسانی که در دلهاشان مرض است و شایعهافکنان در مدینه، از کارشان دست برندارند، تو را سخت بر آنها مسلط میکنیم تا دیگر جز مدت کوتاهی در کنارت نمانند. در حالی که ملعوناند و هر جا دیده شوند کشته شوند. سنت خدا در اقوام گذشته و قبل از این نیز همین بود، و تو هرگز سنت خدا را دگرگون نخواهی یافت. سوره احزاب آیات 60 تا 62 این آیات مدنی که شیوه ایجاد و حفظ آرامش روانی جامعه و برخورد با سه گروه موذی منافقان، بیماردلان و شایعهسازان اجتماع را بسیار گویا و راهگشا بیان میکند، داروی مشکلات امروزین جوامع مسلمین و پادزهر سمومی است که دشمنان حیلهگر و نفوذیهای خودفروش، به اجتماع مسلمین وارد میکنند. خداوند در این آیاتِ تهدیدگر و تحدیدگر، این سه گروه را تشر میزند که اگر آدم نشوند و دست از خباثت برندارند، در مدت کوتاهی یا معدوم میشوند یا تبعید. به گونهای که جامعه اسلامی، بیلوث آنان خواهد شد و همسایگان پیامبر مکرم در مدینه النبی، تنها مؤمنین پاکباخته یا توابین راه یافته خواهند بود. وه که اگر میشد چه میشد.
سه گروه موذی و دغل منافقین، مرضداران و اراجیفگویان اگرچه انگلوارههای جوامع اخلاق محورند و از رحمت و رأفت اسلامی سوءاستفاده میکنند و تا میتوانند تولید هزینه و مشکل میکنند ولی تجمیع و حکم مشترکشان در این سه آیه به خاطر این است که در اصل، مأموریت و رگ و ریشه و بدبختی این نخالهها یکی است. و ایمان واقعی به قلب این سه نفوذ نکرده است و دلیل آن برای منافق، بیعقلی، برای بیماردل، مرض و برای شایعهساز، کِرمی است درونی که همیشه مورد توجه و تحریک دشمنان بوده و هست. شیوه کار اینها هم متفاوت است. منافقان با ظاهر دینی و قلب بیدین، مرضداران با عقدههای روانی، و اراجیفگوها با شایعهسازی، مسلمانان را آزار میدهند و جامعه را مضطرب و ملتهب میکنند برای ایجاد اغتشاش و اعوجاج و ارتعاش در دنیا و دین و دل مؤمنین. این سه گروهِ شیطانپسند، همیشه امید و عمله دشمنان بوده و دست شکسته مسلمیناند و همیشه در بزنگاهها و گردنههای تاریخ، فرمان پیچاندهاند. لعنت خدا و بندگانش بر آنها که قابل هدایت نیستند.
چند ماهی است بیماری جهشیافتهای به نام کرونا به جان جهان افتاده و پیش از خود، خبرش قربانی میگیرد. گفتهاند ریشهاش از چین و به خاطر فرهنگ «هر جنبندهخواری» آنهاست. مثل جهان غرب که در آن زندهخواری و همنوعخواری و جنینخواری تا حشرهخواری یافت میشود. ولی سؤال این است که با توجه به قدمت این شیوه تغذیه در چین، چرا همیشه در آستانه جهشهای اقتصادی کشورهایی مثل چین و برزیل چنین بیماریهایی به وجود میآیند؟ بیماری سارس سال 2003 چین را زمینگیر کرد. جنون گاوی هم برزیل را و امروز کرونا و باز هم چین. سابقه سیاه و نوع برخورد مسئولین و رسانههای غربی و تجربه با تجربهها میگوید که بعید است در این یکی نیز دست آمریکا و متحدانش در میان نباشد. مخصوصاً زمانی که وزیر بازرگانی دولت ترامپ، ناشیانه اعتراف میکند که «شیوع کرونا در چین میتواند بازگشت مشاغل به ایالات متحده را تسهیل کند.» این فرصت طلایی آمریکا میتواند به خاطر عقب افتادن رقیب، احیای شرکتهای سرمسازی و کارخانههای تجهیزات پزشکی و بهداشتی و جبران ورشکستگی بوئینگ یا... باشد.
طبق گفته رئیس سازمان بهداشت جهانی، در هر دقیقه، پنج نفر در جهان با اشتباه پزشکی میمیرند. یعنی سالانه بیش از دو میلیون و ششصدهزار نفر. طبق اعلام رسانههای انگلیس، سالانه 40 هزار نفر در بیمارستانهای این کشور توسط پرستاران، از گرسنگی و تشنگی میمیرند(غیر از تعداد کشتهشدگان تبانی شرکتهای بیمهای با بیمارستانها). چندین ماه است که جنگلهای استرالیا آتش گرفته و بیش از یک میلیارد نوع جانور و دهها انسان از بین رفتهاند و میلیونها تن دی اکسید کربن توسط این مستعمره بریتانیا به حلقوم جهان ریخته شده و مردم این کشور مجبور به تظاهرات علیه بیعرضگی دولت شدهاند. 66 هفته است که دولت فرانسه با مردمش میجنگند. 500 هزار کودک یمنی زیر دندان سعودی در حال جویده شدنند. اسرائیل تعداد مبتلایان و کشتهشدگانش کروناییاش را پنهان میکند. کره، ژاپن، فرانسه، امارات، عربستان و... نیز همینگونه. آمریکا پنجاه روز است که علت مرگ تفنگدارانش در عینالاسد را ضربه مغزی خفیف اعلام میکند و جنازههایشان را در میان پایگاههای دیگرش تخس کرده و به اسم تصادفی و شوخی با چاقو و... میپیچاند. در سال گذشته حدود 16000 نفر در آمریکا با آنفلوآنزا مردهاند و... ، چرا رسانههای غربی و سعودی به این تراکم در مورد ایران «دروغ اغراقآمیز» میگویند؟
در بایکوت خبری عجیب آمریکا هیچ سلبریتی و رسانهای حق سؤال ندارند و در قحطی صداقت در سعودی، خبرنگار پرسشگر را با اره ریز ریز میکنند و در اسرائیلی که اصلاً کسی نمیداند در آنجا چه خبر است، با این حال همینان خجالت نمیکشند که ایران را متهم به کتمان کرونا میکنند. رسانههای بیحیای ضدانقلاب هم که پول میگیرند تا دروغ بگویند، مشغول پمپاژ لجن در رسانههاشان هستند تا اعتماد مردم را مخدوش و دل آنها را خالی کنند. از دید آنها انتخابات، کرونا، سقوط هواپیما، اغتشاشِ بنزینی و... سوژههای خبری نیستند، حربههای حملهاند و هیزمهای آتشافروزی. دشمن تلاش میکند که بتواند برای نظام از هر خبر، یک خطر بسازد. البته که از این شیاطین حربی؛ جز این انتظار نیست و از مزدور وطنفروش توقعی غیر این نمیرود. جان کلام در مورد منافقین و مرضداران و شایعهسازان داخلی است که متأسفانه آزادانه فعالند و حتی از بیتالمال هم ارتزاق میکنند. حساب تبانی تلگرامی و ساخت بدل و فیلترشکن با پهنای باند زیاد، به کنار، سؤالِ دیگر این است که متولی فضای مجازی کشور و مسئول نظارت کیست و کجاست؟
تلگرام برای اغتشاشگران و غارتگران، مدرسه است و اینستا ترور حاج قاسم و حضور 40 میلیون خونخواهش را سانسور و بلاک میکند و برخی مسئولین که توان و توفیق بیان حقیقت را ندارند، خودیها را به سانسور متهم میکنند و زبان به واقعیت نمیچرخانند و جربزه صداقت ندارند، نتیجه همین میشود که منافقین و مرضداران و شایعهسازان، فضای رسانهای را دست میگیرند و هرچه میخواهند و میتوانند در فضای افکار عمومی میپراکنند و مطمئناند که مسئولین اصلی و مرتبط ناپیگیرند. در کدام کشور به درد بخورِ دنیا، فضای مجازی اینچنین بیصاحب است و دروغگویان تا این حد آزادند؟ شیوه دشمن، گرفتار کردن مرعوبین در رودربایستیهاست. خودشان میکنند و «خودکمبینان» را با اداهای روشنفکرانه و دموکراتیک سرگرم میکنند. با موشک میکشند ولی برای «قلمتراش» دیگران لب گاز میگیرند. همگی نقض عهد کردهاند و به مای تنها مانده در برجام از حقوق بینالملل و تمدن میگویند و جالب اینکه هنوز این شیوه «خود کردن و منع کردن دیگرانِ» آنها برای برخی جواب میدهد.
دشمنی ممتد ضدانقلاب به سرکردگی آمریکا، انگلیس و اسرائیل بر احدی از عقلا پوشیده نیست ولی سؤال این است که چرا اقدام مؤثری برای کوتاه کردن دست آنها نمیشود؟ الان چند سالی است که مشکلات طبیعی سیل، زلزله و بیماری، مزید بر بیتدبیری برخی شده است و سالهای منحصر به فردی را در جهان از سر میگذرانیم و این ویژگی برای ایرانی که آماج بدترین تحریمها و بیشترین نفوذیهاست، مضاعف است و سکون و سکوت در قبال جنگ روانی دشمن خیانت است. درد و رنجِ بیمدیر بودن هلال احمر در این شرایط ویژه، غافلگیری همیشگی مدیریت بحران کشور، سرطانِ «طمع» سودجویان و محتکرانی که عصا از کور میدزدند و... بماند، چرا برخی در تحدید قدرت و رفع انحصار تلگرام و اقمار داخلی آن و اینستا و امثال آنها که تهدیدگر امنیت ملی و اسلحه دشمن برای جنگ روانی علیه مردم است تردید دارند و تعلل میکنند و اگر دستگاه قضا فیلتر میکند، با شبیهسازی و تولید فیلترشکن برای آنها با قانون و امنیت روانی مردم بازی میکنند؟
چرا مجازاتها بازدارنده نیست؟ چرا یک بار برای همیشه با طمعکاران و محتکران به گونهای برخورد نمیشود که عبرت سایرین بشود؟ خدارا شکر که انتخابات مجلس با وجود امواج و سیلابهای تخریبی دشمنان و نفوذیها به صحت و سلامت و موفقیت برگزار شد و مردم رغبتشان را به شعارهای انقلاب نشان دادند و گفتند که از منتخبان جدید چه میخواهند. پاکدامنی و پاکدستی مسئولان و شجاعت آنها دربرخورد با مشکلات و مشکل آفرینان، قطعاً خواسته مردم است که مستلزم قانونگذاری خوب و نظارت بر حسن اجرای آن است. مهم این است که نمایندگان محترم منتخب جدید بدانند که عملکرد خوب و خداپسندانه آنان باعث روی کارآمدن دولتی انقلابی، طاهر، صادق، جوان و خدمتگزار خواهد شد که بتواند با قدرشناسی مردم، روحیه و اعتمادشان را مرمت کند و کشور را از نو بسازد و امنیت خاطر مردم را با صداقتش آنگونه فراهم کند که در مشکلات مشابه، از مسئولین و مردم صدای یکدلی و یکرنگی و اعتماد شنیده شود.
جلسه ستاد ملی مبارزه با کرونا دیروز جمعه برگزار شد؛ چون بنا بر گزارشهای واصله به تعبیر کارشناسان بیماریهای عفونی و وزیر محترم بهداشت در روزهای آینده به سمت پیک بیماری خواهیم رفت؛ بنابراین ضرورت بسیج امکانات ملی و بالا بردن دقت و اعمال برخی سختگیریها، تصمیماتی بود که در جلسه دیروز اتخاذ شد. پیش از این رئیس جمهوری در جلسه هیأت دولت گفته بود از روز شنبه (امروز) کارها به روال عادی بازخواهد گشت؛ منظور رئیس جمهوری در افواه و افکار عمومی به گونه دیگری برداشت شد درحالیکه برای حاضران جلسه و مسئولان امر این مسأله به معنای روان شدن تصمیمات، پرهیز از تصمیمات متفرقه و متناقض، اجتناب از بخشی نگری و حاکم شدن انسجام و انضباط بیشتر در امور بود تا تصمیمگیری متمرکز و فرماندهی در ستاد ملی قوام یابد. منظور از عادی بودن برگشت به مصوبه تصمیمگیری متمرکز بود.
در جلسه دیروز ستاد ملی مبارزه با کرونا آخرین آمارهای مبتلایان و قربانیان کرونا بررسی و علت تناقضات آماری ارزیابی شد. یکی از این موارد آمار یک نماینده بود که مشخص شد مجموعه فوت شدگان شهر خود را مطرح کرده که به دلایلی غیر از کرونا درگذشتهاند. همچنین درباره نسبت بین افراد مبتلا و فوت شده از کرونا در ایران دلایل علمی ارائه و معلوم شد این نسبت با معیارهای مشابه هم مطابقت دارد و به دلایلی که توضیح داده شد مخرج کسر در ایران با احتساب افرادی که درگیر شدند و دچار تشدید نشدند و ثبت نشدهاند و...، نزدیک به شاخص نمونههای مشابه در جهان است.
ستاد تصمیم گرفت که مدارس کشور تا روز دوشنبه تعطیل شود. روز دوشنبه درباره تمدید تعطیلی مدارس مجدد بررسی و تصمیمگیری خواهیم کرد. قرار شد وزیران آموزش و پرورش و ارتباطات و صداوسیما تمهیداتی بیندیشند که تعطیلی مدارس به منزله تعطیلی آموزش نباشد و چند ایده برای تداوم آموزش هم مطرح شد. در جلسه گزارش شد که برخی مراکز تجمع غیرضرور مثل برخی سالنهای ورزشی کوچک تعطیل شوند و برخی افراد که از این رویه پیروی نمیکنند مطابق دستورالعملها با آنها برخورد شود.
درباره فعالیت و ساعات کاری ادارات دولتی بحثهای مفصلی صورت گرفت. اعضای جلسه بر ضرورت استمرار تولید و چرخش امور تأکید داشتند به شرطی که جامعه با مشکل روبهرو نشود و مسائل جاری زندگی مردم دچار کاستی نشود، مقرر شد در مرحله اول افراد آسیب پذیر دورکار شوند و در هر استان نیز استانداران به تناسب درباره کاهش یا کار منعطف تصمیمگیری کنند. درباره بهداشت در محیط کار بیش از گذشته با همکاری هر یک از دستگاهها با وزارت بهداشت اقدام خواهد شد. یکی از مباحث مهم گزارشی بود که وزیر ارتباطات به جلسه ارائه داد. بر اساس یافتههای مبتنی بر دادههای الکترونیکی خط شیوع بیماری نشان داد که چگونه عدم مراعات افراد مبتلا یا مشکوک به ابتلا و سفرهای غیرضرور آنها موجب انتقال بیماری شده است.
این نقشه میتواند مبنای شیوعیابی پیشنگر هم باشد. مقرر شد درباره ورود و خروج از شهرهای با ابتلای بالا، تصمیماتی سختگیرانه اتخاذ شود. در گام اول تیمهای بهداشتی همراه با نیروی انتظامی در مبادی ورود و خروج شهرها مستقر و افراد مشکوک بسرعت قرنطینه خواهند شد. در این زمینه قرار شد در حمل و نقل عمومی الگوهای کنترلی بیشتری متناسب با شرایط مشخص و اعمال شود.
در این جلسه با تأکید معاون اول محترم رئیس جمهوری قرار شد سناریوهای حاد هم متصور و درباره آن تمهیداتی اندیشیده شود. نیروهای مسلح برای ساخت بیمارستانهای سیار اعلام آمادگی کردند. در یکی دو هفته گذشته هم اقدامات اولیه را مهیا کردهاند و در صورت درخواست وزارت بهداشت در محلهای پیشبینی شده مستقر خواهند شد و نگرانی بابت تخت بیمارستانی وجود نخواهد داشت. در جلسه تمام کارشناسان و متخصصان همکاری مردم و رعایت بهداشت فردی را مهمترین اقدام کنترلی میدانستند.
چنانچه توصیههای بهداشتی اجرا و ماندن در خانه و پرهیز از ارتباطات غیرضرور مراعات شود، شیوع بیماری بهطور چشمگیری کاهش خواهد یافت. یکی از متخصصان ایمنی، آرامش روانی مردم همراه با رعایت بهداشت را در فرآیند پیشگیری از بیماری بسیار حیاتی میدانست. اقدامات ویران کننده ذهنی و اخبار جعلی به عنوان زمینه ساز گسترش ویروس عمل میکند. امروز رسالت رسانههای با مسئولیت اجتماعی ایناست که ضمن نقد دلسوزانه اجازه ندهند که عدهای این بحران جهانی را که در ایران نیز گسترش یافته تبدیل به بازی با امنیت روانی مردم کنند.
این روزها شاهد اظهارنظرهای افراد با دانش اندک و رشتههای غیرمرتبط هستیم. همه باید برای کمک به مدیریت بحران نسبت به عدم اشاعه اظهارنظرهای غیرکارشناسی مبادرت کنند. وظیفه فردی همه ما ایناست که از بازنشر کردن اینگونه اظهارنظرها و نوشتههای مأیوس کننده و غیرواقعی اجتناب کنیم. سامانههای وزارت بهداشت و احیاناً سامانه جدیدی که ایجاد خواهد شد باید بهترین مرجع اطلاعگیری برای مردم باشد. البته اقدام تعدادی سایت یا برخی افراد برای انتقال آموزش و اطلاعرسانی درست هم قابل مشاهده است. در پایان اشاره کنم که تا اواخر اسفند نیازمند مراعات و همراهی بیشتر مردم هستیم. خرید لوازم بهداشتی در حد لازم باشد. ستاد ملی مبارزه با کرونا آمادگی لازم را برای شرایط پیک ایجاد کرده است. کمک مردم ضریب نفوذ اقدامات را بشدت افزایش خواهد داد. آماده بودن به معنای نگران بودن نیست، بلکه به معنی همکاری بیشتر و عمل به توصیهها و کم کردن رفت و آمد و کمک به آرامش روانی جامعه است.
معادلات در ادلب با کشته شدن 33 سرباز متجاوز ترکیه ای توسط ارتش سوریه به شدت پیچیده شده است .
روسیه اعلام کرده است این حمله به نیروهای تروریستی بوده و ترکیه هیچ اطلاعی درباره حضور نیروهای خود در میان تروریست ها نداده بود. حمله در خارج از مراکز مشخص شده دیده بانی ارتش ترکیه صورت گرفته و در حقیقت ترکیه در یک اقدام خلاف پروتکل های رسمی نیروهایش را جابه جا کرده بود. این حادثه با واکنش تند اردوغان مواجه شد. از آن جا که ناتو و دولت های اروپایی به این موضوع واکنشی نشان ندادند و صرفا درچند بیانیه رفع تکلیف کردند، ترکیه مجبور شد مرزهای خود با اروپا را به روی پناهندگان به مدت ۷۲ ساعت باز کند تا همراهی بروکسل را با خود داشته باشد. این بازگشایی هرچند تغییرات مهمی در منطقه ایجاد می کند اما چیزی جز ابزار فشار ترکیه بر اروپا برای فشار به ایران و روسیه و دولت سوریه نیست .اما به نظر می رسد اردوغان در تنگنای بدی در ادلب گرفتار شده است .در واقع این روزها در سوریه چه خبر است و سمت وسوی تحولات به کجا می رود؟
با آغاز عملیات در حلب و ادلب در واکنش به اقدامات نقض آتش بس، دولت سوریه بخش های راهبردی از این مناطق را به خاک خود بازگرداند و بخش های باقی مانده از استان حلب و همچنین ادلب را از اشغال تروریست ها خارج کرد. مهمترین اقدام دولت سوریه پاک سازی اتوبان بین المللی حلب- دمشق و بازگشایی آن برای مسافران و افراد عادی است. این اتوبان از آن نظر اهمیت دارد که در صورتی که دولت سوریه بخواهد برای پشتیبانی و حمایت نیروهای خود در حلب و ادلب تسلیحاتی را از دمشق به این دو منطقه اعزام کند، می تواند از زیرساخت مهم زمینی استفاده کند. از سوی دیگر مناطق تحت تصرف تروریست ها زیر آتش توپخانهای ارتش سوریه قرار گرفته و امداد رسانی زمینی ترکیه نیز کمک حال تروریست های مستقر در ادلب نخواهد بود. با این حال از منظر راهبردی آزادی این مناطق دو دستاورد نظامی و امنیتی به دنبال دارد.الف :آزادی کامل منطقه حلب و پایان جدا سازی بخش هایی از سوریه به عنوان دولت در تبعید و پایان دادن به سناریوی دو دولتی سوریه برای همیشه؛ این دستاورد از منظر امنیت و ژئوپلیتیک بزرگ ترین دستاورد دولت سوریه از آغاز بحران در این کشور محسوب میشود.
ب: دولت سوریه با آزاد سازی اتوبان حلب- دمشق قدرت آتش خود،پشتیبانی لجستیکی و همچنین توان نبرد در شمال را به نحو عجیبی افزایش داده و قادر خواهد بود تدارکات نظامی آینده برای جنگ در ادلب را تامین کند؛ از این منظر اهمیت عملیات اخیر بسیار بالاست.افزون بر این،بر خلاف ادعاهای رسانه ای، ترکیه در محیط عملیاتی عقب نشینی کرده است. مراکز دیده بانی و مراقبت ارتش ترکیه در خاک سوریه پس از آن که عقب نشینی گسترده نیروهای میدانی تروریستی را دید، مجبور شد در اسرع وقت مراکز را تخلیه و به مناطق عقب تر منتقل کند. این اقدام ترکیه در حالی است که اردوغان برای عملیات سوریه خط و نشان بسیار زیادی کشید و حتی مدعی شد تدارکات بسیار زیادی را به ادلب منتقل کرده است.
البته این تدارکات منتقل شده اما واقعیت این است که تاثیری در صحنه نداشته و اشراف اطلاعاتی و عملیات پهپادی دقیق ارتش سوریه ضربات سنگینی وارد کرده است. در طرف دیگر ترکیه از فضای رسانه ای ادلب استفاده کرده و بخش هایی از گروه های تروریستی مناطق ادلب را به لیبی و سایر مناطق درگیر منتقل کرده است. در آخرین عملیات ترکیه در لیبی چند تن از تروریست های سوریه مورد حمایت ترکیه در عملیات زمینی ارتش خلیفه حفتر کشته شدند. به عبارت دیگر ترکیه از خاک سوریه و بخش های ادلب به عنوان پادگان نیروهای عملیاتی- شبه نظامی برای عملیات خارجی خود و در حقیقت از خاک سوریه برای هدایت عناصری استفاده می کند که انتقال آن ها به داخل خاکش می تواند تاثیرات امنیتی بر نظم عمومی ترکیه بگذارد.موضوع دیگری که در عملیات ادلب کمتر به آن توجه شده، عزم جدی دولت سوریه برای پایان دادن به پرونده گروه های تروریستی در این کشور است.
هرچند سوریه عملیاتی پدافندی و واکنش گرا را در ادلب و حلب آغاز کرد اما واقعیت این است که حمله تروریست ها بهانه ای بود تا سوریه مانع از گسترش،تقویت و استقرار کامل گروههای تروریستی در ادلب و بخشهایی از حلب شود. بدین معنا سوریه با فراغت از بخشهای جنوبی و شرقی و تجمیع نیروهایش در بخش های مختلف آماده پایان نبرد ۹ ساله در خاک خود است. مسئله ای که هم طرف ترکی از آن مطلع است و هم بازیگران خارجی خوب میدانند آمادگی و پشتیبانی رزمی سوریه در مناطق شمالی بیش از یک عملیات ساده در ادلب و حلب خواهد بود.
ترک ها نیز میدانند اگر واکنشی گسترده و تقابلی به عملیات سوری ها نشان دهند باید با محور مقاومت و ارتش روسیه درگیر شوند و در صورت چنین رخدادی، ناتو حمایتی از آنکارا نخواهد کرد. ناتو خوب میداند اوضاع بحرانی منطقه چقدر به درگیری ناتو و محور مقاومت نزدیک است و پس از شهادت سرداران سلیمانی و ابو مهدی المهندس این تخاصم،آماده یک نبرد فراگیر وگسترده است . بر همین اساس نه آمریکا و نه ناتو از آنکارا در این میدان حمایتی نخواهند کرد.
در این میان،آنکارا خوب می داند که سوریه ادعای حاکمیت بر مناطق استان اسکندرون دارد و معتقد است پس از فروپاشی عثمانی دولت ترکیه این مناطق را اشغال کرده است. در صورتی که ترکیه بخواهد نبرد را در نوار شمالی ادامه دهد، به طور حتم این بهانه دست دولت سوریه است که برای بازپس گیری اسکندرون جنگ را به خاک ترکیه کشانده و این مناطق را تحت تاثیر بحران ادلب قرار دهد. این بدان معناست که ترکیه پس از جنگ جهانی دوم درگیر بزرگ ترین بحران امنیتی خود خواهد شد که می تواند اقتصاد شکننده این کشور را با فروپاشی مواجه سازد.
امروز کرونا مهمترین مشکلی است که ما ایرانیان با آن مواجه هستیم و مبارزه با آن عملا در صدر اولویتهای کشور و با فاصله زیادی از دیگر مشکلات مانند تحریم و تهدید نظامی و مانند آن قرار دارد. مدیریت مبارزه با کرونا طی نزدیک به دو ماه گذشته کارنامه قابل قبولی نداشته و فرصتهای زیادی را از دست داده است. ماحصل کار این مدیریت امروز آماری است که پیش چشم ما است؛ آماری که در آن نسبت فوت به ابتلا تناسبی با آمارهای دیگر کشورها ندارد. در مورد این آمار تنها سه فرض ممکن است: یا نظام سلامت کشور ضعیف است و نتوانسته فوتیها را در حد 1الی 3 درصد ابتلا، یعنی استاندارد جهانی، نگه دارد. یا مدیریت بهداشت کشور از ویروس عقب مانده و قادر به بیماریابی نیست یا پردهپوشی در کار بوده است.
به باور نگارنده که تجربه 4 سال کار نزد سازمان بهداشت جهانی (WHO) را دارم، ترکیبی از فروض دوم و سوم میتواند علت مشکل باشد. برخی اظهارات مقامات بهداشتی نیز موید این برداشت و گویای رویکرد کمتر حرفهای آنها است: اینکه «مردم ما آنقدر فهیم، شریف و باشخصیت هستند که خودشان رعایت میکنند.» اینکه «قرنطینه مال قبل از جنگ اول است» اینکه «ما اعتقادی به تعطیلی مدارس نداریم» و مانند اینها سخنانی نیستند که بر اصول حرفهای و تجربه جهانی منطبق باشند.
آسانگیری در مورد مراودات مستقیم و غیر مستقیم با چین و بیتصمیمی در مورد مسافران از مبدا چین و از دست دادن فرصت برای قرنطینه کانون بحران با هدف جلوگیری از سرایت ویروس به دیگر مناطق کشور، عدم همکاری کافی با WHO از دیگر مشکلات است. وزارت بهداشت همچنین بهرغم دو ماه فرصت نتوانسته امکانات و ملزومات پیشگیری، تشخیصی، درمانی و حفاظتی لازم برای مردم و بویژه برای پرسنل بهداشتی را فراهم کند و در همه زمینهها کمبود جدی وجود دارد. البته طی روزهای اخیر شاهد تحولی مثبت در جهت بهبود نحوه برخورد با موضوع بودهایم.
نادیده گرفتن سخنانی عجیب در مورد عادی شدن اوضاع از روز شنبه و نیز تصمیم به تعطیل برخی مجالس مذهبی و نمازهای جمعه حاکی از رویکردی مثبت است.اما هنوز ظاهرا تا برخوردی قاطع و مصمم با مشکل فاصله داریم. سخنان وزیر بهداشت گویای ادامه تردید و تزلزل است. ایشان از جمله گفت: «در ستاد مبارزه با کرونا قرار شد ورود به حرم را محدود کنیم. البته نظر ما غلیظتر بود [یعنی ظاهرا تعطیلی] ولی اکثریت ستاد نپذیرفتند؛ به رأی اکثریت احترام گذاشتیم.» ایشان باید در مورد این سخن خود به مردم که جان و زندگی و شرایط اقتصادی و اجتماعیشان در معرض تهدید است توضیح دهد. اینکه مردم در حرم نایستند بلکه راه بروند چقدر در عمل قابل اجرا است و حتی اگر قابل اجرا باشد، چقدر تاثیر دارد.
مهمتر اینکه متناسب با گامهای مثبت لازم است که مردم بدانند اعضای این ستاد چه کسانی هستند و چگونه برگزیده شدهاند که رای مسئولان بهداشتی کشور در آن در اقلیت است و نظرات تخصصی آنها در آن نادیده گرفته میشود. چرا اساسا در چنین امر به غایت تخصصی که نظر متخصصین باید در آن تعیین کننده باشد، رایگیری میشود.سوال مهمتر این است که آیا سایر تصمیمات نیز به این ترتیب گرفته شده و در آینده گرفته خواهند شد. اگر مقامات ما بپذیرند که کرونا با توجه به مخاطرات جدی آن برای کشور، از جمله لطمه به اقتصاد و صادرات غیر نفتی و تشدید رکود و تورم اولویت اول کشور است و اگر همانطور که دولت چین اذعان کرد، مقامات ما نیز بپذیرند که «کرونا آزمایشی است برای ساختار اداری کشور و ظرفیت حکمرانی»، همه نهادهای حکومتی باید تابع و در خدمت مختصصین بهداشت عمومی برای شکست ویروس باشند.
با توجه به نظراتی که توسط جامعه پزشکی طی هفتههای اخیر ابراز شده و نیز با توجه به تجربه کشورهای دیگر، قطعا ضروری است که مدیریت مبارزه با کرونا در دست ستادی مرکب از جمعی از مجربترین و کارآمدترین پزشکان اجتماعی، ایمیونولوژیستها، ویروسشناسان و متخصصین بهداشت عمومی باشد و بقیه مقامات و ارگانها بهعنوان مشاوران و مجریان تصمیمات چنین ستادی عمل کنند. توان علمی کشور از نظر ویروسشناسی و ایمیونولوژی بسیار بالا است، اما از این توان طی دو ماه گذشته استفاده چندانی نشده است. پرسنل بهداشتی نیز بارها نشان دادهاند که هم از توان بسیار بالایی برخوردارند و هم آماده از خودگذشتی در راه انجام وظایف خود هستند. ما ضمن اینکه تمام قد در برابرشان میایستیم و دستشان را میبوسیم، باید با تامین امکانات لازم و سیاستگذاری درست شرایط را برای استفاده حداکثری از تواناییهای آنها فراهم کنیم.
امید است نشانههای جدید حاکی از حرکت وزارت بهداشت و مقامات سیاسی کشور و مجلس در چنین جهتی تقویت شود. با این حال، نتیجه رایگیری در ستاد مبارزه با کرونا در مورد تعطیلی حرمهای مطهر علامت خوبی نبود و نشان داد که اگر سیر امور همچنان به همین ترتیب باشد، بیتعارف مشکل تشدید خواهد شد. در این میان، مجلس میتواند و باید نقش عمدهای در نظارت بر کار وزارت بهداشت و تحقیق و سوال در رابطه با عملکر دولت در این حوزه و تصحیح مسیر ایفا کند.
چندی پیش کتابی مشتمل بر اشعاری در وصف شهید سلیمانی چاپ شد که نام آن را مکتب سلیمانی گذاشتند، بعد از آن عزیزی طی یادداشتی ویژگیهایی را برای مکتب سلیمانی ذکر کرد که ازجمله آن فراجناحی بودن سردار شهید بود؛ بنابراین جای نگرانی است (حتی با نیت خیر) که مکتب سلیمانی از جایگاه اصلی و همترازی با مکتب تنزل و تقلیل یابد و دستمایه مسائل عاطفی و تعلقات به آن عزیز سفر کرده گردد. نگارنده بر این باور است که مکتب سلیمانی باید در همان ترازی طرح شود که چیستی مکتب در حوزه اندیشه تعریف میشود. شاید بسیاری از خوبیهای سردار شهید مرتبط با مکتب نباشد، اما قابل دفاع و ترویج باشد.
اگر مکتب یک مشرب و چارچوب فکری است باید ابتدا گرایش مکتب سلیمانی احصا شود. بدون تردید مکتب سلیمانی یک مکتب تخصصی، فقهی، فلسفی یا سیاسی نیست. او نه فقیه بود و نه فیلسوف و نه سیاستمدار به معنای جانمایی در حوزه قدرت بود. اما خوشبختانه بین نیاز امروز جامعه ما و مشرب فکری و مکتب سلیمانی همبستگی و رابطه حداکثری وجود دارد. نگارنده معتقد است مکتب سلیمانی یک «مکتب تربیتی» است. جذابیت شخصیت ایشان برای جوانان مسلمان نمود این مهم است. تأثیر بر شخصیت آدمی و جهتدهی به رفتار و بینش وی خاصیت مکتب سلیمانی است.
او انسانساز است. همانگونه که خود در مکتب امام ساخته شد و آنقدر رشد کرد که خود به مثابه مکتب شد. قطعاً حصر شخصیت وی در حوزه نظامی منجر به تولد و گسترش مکتب سلیمانی نخواهد شد، بلکه «سلوک مکتبی» وی در همه ابعاد اجتماعی، اعتقادی و رفتاری موضوعیت دارد. بهزعم نگارنده شهید سلیمانی دارای اصول، جوهره و ویژگیهایی است که جمیع آنها او را در قالب یک مکتب متمایز به تصویر میکشد که به شرح ذیل است.
۱- معنویت: شاید جذابترین ویژگی سلوک رفتاری سردار شهید معنویت و گرایش به دعا و نجوای الهی، ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت، اخلاص، خضوع و خشوع و در یک کلمه الهامبخشی مؤمنانه بود.
۲- امتگرایی: سردار سلیمانی از معدود مجاهدان این زمانه جهان اسلام بود که به عزت و عظمت امت اسلامی فکر میکرد. مانند سیدجمال به سراغ آنان میرفت، سخن میگفت و بشیر و نذیر بود. برای دور کردن توطئهها از امت اسلامی جهاد میکرد و مأمن و پناهگاه رزمندگانی بود که از سراسر جهان اسلام در ذیل پرچم اسلام جمع شده بودند. غیریت او در امتگرایی همانند امام غرب بود. پاکسازی جهان اسلام از نظام سلطه هم مأموریت و هم آرمان وی بود. او بیش از ۲۰ سال با امت اسلامی زندگی کرد، به دیگران آموخت و خود نیز تجربه آموخت و سرانجام در راه اعتلای وحدت جهان اسلام و مبارزه با سلطه غرب بر جهان اسلام از یکسو و مبارزه با تحجر از سوی دیگر شهید شد.
۳- ولایتمداری: سردار سلیمانی هشت سال به فرمان امام جنگید، ۲۲ سال به فرمان رهبر انقلاب آسایش و زندگی را بر خود حرام کرد. او خیر دنیا و آخرت جوانان را در همراهی با نظام جمهوری اسلامی دانست. حکمت را برجستهترین شاخص رهبری خویش میدانست و نگاه و تصمیم او را همیشه راهگشا میدانست، خود را سرباز ولایت میدانست و عشق دوطرفه ایشان و رهبری شاید نمونهای کمنظیر در طول تاریخ انقلاب اسلامی است. بهزعم نگارنده رهبر معظم انقلاب بعد از امام برای هیچکس بهاندازه شهید سلیمانی نسوخت و نگریست و وصیت شهید سلیمانی نیز نشان داد که دال مرکزی گفتمان این وصیتنامه «خامنهای» است. معنای دیگر ولایتمداری سردار شهید، اعتقاد به «اسلام سیاسی» بود و آن را با محوریت ولایت فقیه راهگشا میدانست.
۴- دشمنشناسی: شهید سلیمانی کانون دشمنی با ایران و جهان اسلام را شناخته بود. آرایش صحنه برای او آرایش حق و باطل بود. او همانند امام جنگ همهجانبه غرب با ما را جنگ ایمان و رذالت تفسیر میکرد و کشته شدن در این مسیر را «توفیق شهادت» میدانست و برای وصول به آن سالها تلاش و خودسازی کرد. او امریکا و صهیونیسم و تحجر را سه عامل تهدیدکننده جهان اسلام و امت اسلامی میدانست و مبارزه را نیز در این نقطه متمرکز کرده بود. او جوانان با ظاهر نامناسب را نیز فرزندان ملت مسلمان ایران میدانست و از نگاههای سطحی و نازل به آنان رنج میبرد و معتقد بود فقط با سلوک، اخلاص و عمل (نه به زبان) میتوان آنان را به آبشخور حق وارد و فتحالفتوح امام را مجدداً زنده کرد.
۵- مجاهدت: تلاش ۴۰ ساله و بدون وقفه در راه هدف و تلاش برای دوری از زخارف دنیا برای ثابتقدم ماندن در مسیر مجاهدت، سیره عملی شهید سلیمانی بود. دنیا برایش بسیار کوچک بود و مجاهدت شبانهروزی خود را با هدف رسیدن به قرب الهی تنظیم کرده بود که اوج آن شهادت بود.
۶- مردمگرایی: دور بودن از پرستیژ، درجه و حصارهای مدیریتی و قاطی بودن با مردم ویژگی دیگر شهید سلیمانی است. این همان سیره و آورده انقلاب اسلامی است که بعضاً آسیب فراوانی دید، اما سردار سلیمانی این خصلت را در خود حفظ کرد. بیآلایش و خاکی بود و سربازی را بر سرداری ترجیح میداد و درجه و جایگاه او را احاطه نکرد. در سیل خوزستان میان مردم رفته بود. با بچهها مأنوس بود و عشق به مردم در سیره عملی و اخلاقی وی مشهود بود.
این ویژگیهای مکتب سلیمانی میتواند الگوی آموزشی و تربیتی کشور شود. مراکز تربیت معلم ما میتوانند محورهای شش گانه ذکر شده را راهبرد آموزشی خود قرار دهند. آموزش در احزاب و تشکلهای دانشجویی نیز میتواند متأثر از این جهتگیریها باشد تا افرادی مکتبی، عمیق و مجاهد خروجی آنان باشد و اینچنین کادر نظام جمهوری اسلامی در این مکتب تربیتی ساخته خواهد شد. مکتب سلیمانی نه از متون وی بهدست میآید و نه از سخن گفتن وی. سیره عملی سلیمانی عصاره مکتب اوست. ثبت این سیره عملی خصوصاً از زبان گمنامان نیروی قدس لازم است.
چندین وقت است که حوادث ریز و درشت گریبانمان را گرفته و رها نمیکند. هر صبح که ملت چشم باز میکنند یا فاجعه ای رخ داده یا فاجعه در حالِ رخ دادن است! ما گرفتار چرخه ای شده ایم که هر دم بحران میزاید. خیلی وقت است که تعداد روزهای بحرانی از تعداد روزهای عادی سبقت گرفته است تا جایی که اکنون دیگر به ندرت روزی عادی را خاطر می آوریم! از اساس انگار واردِ جهانِ بحران شده ایم؛ همیشه پایمان در چاله ای گیر است و هر وقت هم زور میزنیم که خود را از چاله بکَنیم، ناگاه در چاهی سقوط می کنیم. انگار پای حکمرانیمان حسابی لنگ شده و از هیچ سنگی هم سالم نمی گذرد.
بیش از دو سال است که داریم در این زمین و با این زمینه گفت وگو میکنیم. بیش از دو سال است که از بحران سخن میگوییم اما همچنان وضعیت تغییری نمیکند. بیش از دوسال است برای یکدیگر نسخه شفا تجویز میکنیم. حکومت از مردم، بردباری میخواهد؛ روشنفکران از حکومت، اصلاحات مطالبه میکند؛ مردم از نهادهای رسمی و غیررسمی، اعتمادِ از کف نهاده را میخواهند؛ و خلاصه همه برای "دیکری" نسخه میپیچیم. خب هیچکدام محقق نشده است؛ لذا همه از هم طلبکارند! در وضعیتی هستیم که هیچ کس از هیچ "دیگری" راضی نیست، و همین هر روز بی طاقتترمان میکند.
با کمترین تردید باید گفت که این حوادث، "بازتابِ عمل" است. اینگونه نیست که بی جهت و از بختِ بد، این همه بلا بر سرمان آوار شده باشد. ما کارهای نبایدی کرده ایم (و یا کارهای بایدی نکرده ایم) که اینچنین در گردبادِ مسائل گیر افتاده ایم. به نظرتان کارنامه چه کسی یا چه گروهی در این میان قابل دفاع است و پای کداممان گیر نیست؟ یک چرخ در خیابان بزنیم؛ نه، جایی نمی خواهد برویم؛ یک نگاه به خودمان بکنیم؛ چقدر بیرحم شده ایم؟ یک نگاه به قضاوت های مان بکنیم؛ چقدر بی انصاف شده ایم؟ یک نظر به سازمان تحت مدیریت مان بیندازیم؛ چه میزان حضور و عدم حضورمان تاثیر واقعی در کارکردِ آن دارد؟ یک نظر به رفتار سیاسی خود بیندازیم؛ چه میزان با اخلاق فاصله گرفته ایم؟ یک دم در تصمیماتمان درنگ بکنیم؛ چه تصمیمات مهمی را معطل کرده ایم تا منافع مستقیم و غیرمستقیم خودمان یا باندمان به خطر نیفتد؟
ما همه بد کردیم؛ چطور متوقع باشیم بد نبینیم؟ مردم نسبت به هم بی رحم و مسئولان نسبت به مردم بی رحم تر شده اند ولذا طبیعی است که در قانون کائنات باید حسابرسی شود. نمیتوان همه اتفاقات را به یک ویروس کرونای چینی تنزل داد بلکه رابطه مستقیم بین آنچه پیش تر انجام داده ایم با آنچه امروز بر سرمان است برقرار است. بارها گفته ام که سبک زندگیِ ما، واکنش کائنات را در پی دارد و امروز بی رحمیِ ما و ازدیادِ ظلمی که در حق یکدیگر می کنیم، خشم کائنات را با خود خواهد آورد. بارها نوشته ایم که سبک حکمرانیِ ما، دیگر پاسخگوی نیازهای امروزِ ما نیست. ما نیاز داریم در هر دوی آن، تجدیدنظرِ جدی بکنیم. شیفت در سبک زندگی نیازمندِ عزمِ اجتماعی است و شیفت در سبک حکمرانی نیازمند اراده سیاسی است. خشم و شورش در هستی، نتیجه تعویق در این تصمیمات است.
اگر این اتفاقات موجبات تنبه را فراهم نیاورد و تغییری در سبک حکمرانی و سبک زندگی آحاد ایجاد نکند، مسیر از چاله به چاه ادامه خواهد یافت. اینبار برای خود نسخه بپیچیم و گریبان خود را بگیریم. اگر نهضت "اعترافات" به کج راهیِ خویشتن به راه بیندازیم که چه بهتر! ما همه نیازمندِ تجدیدنظریم. درنگ دیگر جایز نیست.
ارسال نظرات