روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
۱- مردم، عائله مدیران کشور هستند. معیشت و جان و مال و ناموس و ایمان و اعتقادات مردم باید غیرتمندانه صیانت شود. رهبر انقلاب دقیقاً سه سال قبل (۱۱ اردیبهشت ۹۵) در جلسه آسیبهای اجتماعی، خطاب به مسئولان فرمودند «اهمیت کار را، بزرگی مسئولیت را، خطرات ناشی از آن را آدم توجه بکند، آن وقت میفهمد که چه قدر باید در این زمینه تلاش کرد و شب و روز نشناخت.
چگونه یک مسئول یا یک عنصر مؤمن و انقلابی میتواند این کار بلندمدت را شبانهروزی و با تمام وجود پی بگیرد و خسته نشود؟ وقتی که حس کند خود او، جزئی از آن خانواده است و مشکل مردم، مشکل اوست. ما مردم را باید عائله خودمان بدانیم. ما مسئولین کشوریم دیگر… این ملت، این کشور، این مرزها، این فضای زندگی، عائله ما است… ما در واقع باید اهتماممان به وضعیت مردم، مثل اهتماممان به داخل خانواده خودمان باشد.».
۲- آیتالله جوادی آملی در دیدار آقای محمدرضا عارف به صراحت و به درستی در تبیین دوگانه «غیرت- دیاثت» فرمودند «در فرهنگ قرآنی، غیرت را سه عنصر معرفت، هویت و غیرزدایی تشکیل میدهند؛ غیرزدایی به این معنا است که اجازه ندهیم بیگانه به حریم ما نفوذ کند. بیگانه را در حریم خود راه دادن و وارد حریم غیرشدن با غیرت سازگار نیست… کسانی که راه نفوذ بیگانگان را در فضای اقتصادی و یا سیاسی به روی کشور میگشایند از غیرت اقتصادی و یا سیاسی برخوردار نیستند».
۳- وقتی مردم عائله مسئولان باشند، باید نسبت به معاش و معاد و امنیت اقتصادی و اخلاقی و اجتماعی آنها غیرت ورزید و حریمشان را از دستدرازی غیر مصون داشت. کم نیستند مسئولانی که غیرتمندانه مدیریت میکنند و نسبت به تعدی کنندگان حریم حقوق عمومی و خصوصی حساسند.
اما برای شکستن یک سد، لازم نیست همه آن را یکجا منهدم کنند، اگر رخنهای در گوشهای پدید آید و بهموقع مسدود نگردد، میتواند به شکاف و فروریزی سد منتهی شود. از دشمن مستکبر، توقعی جز دشمنی در قالب تحریم اقتصادی و ترویج هنجارشکنی و قانونشکنی و ارتکاب جرائم نیست. اما از کسانی که بهعنوان مدیر، لباس امانتداری مردم را میپوشند، حتماً توقع هست در مقابل اخلالگران بازار، رانتخواران و محتکران، و متعرضان به امنیت و اخلاقی عمومی حساس باشند.
۴- بعضاً دیده میشود معاش و معاد مردم، دستخوش دستدرازی است اما برخی مدیران و تریبونداران و اصحاب سیاست و رسانه، اعتراض نمیکنند؛ اگر نگوییم که بعضاً حامی مجرمان و متعدیان هستند و زمینه و امکانات ارتکاب جرم و خیانت را فراهم میکنند. آنچه در چند سال اخیر، در بههم ریختن بازار ارز و خودرو و سکه و طلا و مایحتاج مردم از یکسو، و ترویج بیبندوباری و حرمت شکنی نسبت به احکام دین یا متدینین شاهد بودهایم، از همین قصور و تقصیر حکایت میکند.
دولتمردان اولاً، نمایندگان مجلس ثانیاً، قوه قضائیه ثالثاً و خود مردم و نخبگان و رسانهها رابعاً، در این باره مسئولیت دارند. میتوان طبق مسئولیت عمل کرد، یا در برابر روندهای غلط و خسارتآمیز، رضایت داد و ساکت نشست، و یا بدتر از همه، مقصران و متخلفان را کمک کرد و برای آنها مجال و بسط ید فراهم نمود. در اینجا باید غیر از مجرم، با شریکان و معاونان و مسببان جرم نیز برخورد سخت کرد، به ویژه اگر مسئول باشد.
۵- در این چند خبر تامل کنید؛
- معاون اول قوه قضائیه: «بهدلیل دستگیری معاون ارزی بانک مرکزی و مدیران کل و مسئول حراست بانک مرکزی، تحت فشار هستیم. مسئول حراست بانک مرکزی را که نیروی وزارت اطلاعات است، دستگیر کردهایم و فشارهای زیادی هم تحمل میکنیم». چرا باید از مقصران و متخلفان بر باد دادن ۱۸ میلیارد دلار ارز کمیاب در دوره تحریم که رانتی ۱۳۰ هزار میلیارد تومانی را به کام رانتخواران ریخت، حمایت کرد؟ مدیر حراستی که برای فلان رانتخواران ارزی سندسازی میکند تا او بتواند چند صد میلیون دلار (۴۲۰۰ به قیمت تومان) دریافت کند، بیآنکه وارداتی داشته باشد، سزاوار مجازات است یا حمایت؟!
- معاون اول قوه قضائیه با اشاره به احضار آقای «ح-ف»: «کسانی گفتند اگر فلان کس را قبل از انتخابات احضار کنید، ما اعلان جنگ میکنیم» ولی ما تسلیم نشدیم. برخی که خودشان قائل بودند که باید افراد علنی مجازات شوند، امروز حرفهای دیگری را مطرح میکنند»
-رئیس سازمان بازرسی کل کشور: «علی صدقی (مدیر نجومیبگیر بانک رفاه کارگران با حقوق و پاداش ۷۳۰ میلیون تومانی) با اصرار فریدون رئیس بانک رفاه شد. او با وجود پرونده در مرجع قضایی، منصوب شد. زمانی که صدقی رئیس بانک ملی بود، پرونده سنگینی داشت و پرونده وی هنوز هم در دادسرا مفتوح است. ولی متاسفانه با اصرار و لابی مستقیم فریدون، وی رئیس بانک رفاه شد».
- همزمان با انتشار فیش حقوقی چند مدیر بانکی که از ۳۵ تا ۷۳۰ میلیون تومان حقوق میگرفتند، حراست یکی از این بانکها بهجای کشف و گزارش پیشاپیش جرم، دنبال زدن رد کسانی بود که فیشهای حقوقی مذکور را منتشر کرده بودند! چرا؟ به علت آلوده بودن، یا بیغیرتی و انفعال؟ (البته در این میان انصافاً نباید از خدمات مهم قاطبه حراستها در زمینه تامین سلامت نوع دستگاهها غافل ماند و قدرشناسی نکرد).
۶- وزیر ارتباطات اخیراً در قبال برخی انتقادها، به کلام امیر مومنان (ع) تمسک جست؛ اینکه امام میفرماید «شیوه معاویه غدر است و اگر نیرنگ ناپسند نبود، من زیرکترین مردم بودم». کدام معیار بالاتر از امیر مومنان علیهالسلام؟ باید از وزیر محترم پرسید اگر امیر مومنان (ع) امروز بود و بیمبالاتی در برابر تقلای دشمن برای نفوذ و اشغال سایبری را میدید، چه میفرمود؟ آیا سرزنش نمیکرد که چرا در برابر دستدرازی دشمن غیرت به خرج نمیدهید و همه اطلاعات و ارتباطات خود را بر بساط تحت سیطره دشمن حراج کردهاید؟
اگر امیر مومنان میشنید دولتمرد ارشدی میگوید «تحولات دنیای ارتباطات چنان با زندگی مخلوط شده که دیگر این اختیار را نداریم بگوییم کدام تحولات و دستاوردها خوب است یا بد، حلال است یا حرام»، چه میگفت؛ میپذیرفت که با این بد فهمی، حلال و حرامهای الهی تعطیل شود؟! مدیریتی که این چنین -به غلط و خلاف واقع- از خود رفع مسئولیت کند، دیگر به چه کار میآید و اصلاً برای چه هست؛ هموار کردن معبر دشمن؟! چنین مدیرانی اگر در دوره محاصره شعب ابیطالب در کنار پیامبر اعظم (ص) بودند، چه حکمی میدادند، انفعال و تسلیم یا مقاومت جانانه؟
۷- امیرمومنان در نامه ۶۲ نهجالبلاغه فرمود «الا ترون الی اطرافکم قد انتقصت… آیا نمیبینید به مرزها دست انداختهاند (قلمروتان رو به نقصان است) و سرزمینهایتان را اشغال میکنند؟ خدا شما را بیامرزد؛ برای جنگ با دشمن حرکت کنید، در خانه نمانید، که به ذلت بازگشته، پستترینها نصیب شما گردد». حضرت همچنین درخطبه ۳۴ نهجالبلاغه فرمودند «تُکادُونَ وَ لا تَکیدُونَ وَ تُنْتَقَصُ اَطْرافُکُمْ فَلا تَمْتَعِضُونَ، لا یُنامُ عَنْکُمْ وَ اَنْتُمْ فی غَفْلَهًْ ساهُونَ. برای شما نقشه طراحی میکنند و شما نقشه نمیکشید.
قلمرو و شهرهایتان به تصرف دشمن میرود، به خشم نمیآیید. دیده او بیدار است و شما در بیخبری به سر میبرید. به خدا قسم شکست خوردند آنان که یکدیگر را خوار ساختند… به خدا سوگند، آنکه دشمن ر ا فرصت دهد تا گوشت وی را بخورد و استخوانش را بگدازد و پوست از تنش جدا سازد، مردی است ناتوان و زبون، با دلی ضعیف در سینه درون. تو اگر میخواهی اینگونه باش، اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصت سلطه به دشمن بدهم، با شمشیر مشرفی چنان بزنم که استخوان ریزههای سرش بپرد، و بازو و قدمش قطع شود، و بعد از آن، خداوند هر چه را خواهد انجام دهد.»
۸- آیا وزارت ارتباطات و اطلاعات و ارشاد و اقتصاد و صنعت و این قبیل، پاسدار مرزهای ما محسوب نمیشوند؟ اگر جاهایی «نقشه دشمن» برای به هم ریختن ثبات اقتصادی یا امنیت اجتماعی و اخلاقی، با تحرکات «گروهکها» برای سربازگیری و جذب میلیشیای چشم و گوش بسته، و تمایلات فزونخواهانه و هنجارشکن «طیف اشرافیتطلب» به هم نزدیک شد، آیا نباید ترمینالهای تلاقی و هم افزایی آنها را ناامن کرد؟ اگر مطلوب دشمنان و بدخواهان، ترویج ناامنی چندجانبه و گسترش انواع جرائم است، آیا نباید در مقابل آنها، قاطعیت به خرج داد؟! رهبر انقلاب سالها قبل بر ضرورت تامین اینترنت امن تاکید کردهاند؛ «اینترنت یکی از نعم بزرگ الهی است، اما در عین حال یک نقمت بزرگ هم هست؛ یعنی یک چاقوی دو دم و خطرناک… اینترنت الان مثل یک جریان افسارگسیخته است… این مثل آن است که کسی یک سگ وحشی را بیاورد، بگویند قلادهاش کو؟ بگویند سفارش کردهایم آهنگر قلاده را بسازد».
اما همچنان مدیران ذیربط، بروز برخی خسارتهای بزرگ اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و امنیتی را به عوامل دیگر نسبت داده و اهتمام کافی برای تامین شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات به خرج نمیدهند. دلسوزانه عرض میکنیم برخی مسئولان نمیتوانند در پیشگاه الهی، به سادگی، خود را از داشتن مسئولیت در قربانی شدن امثال چند روحانی و غیرروحانی به شهادت رسیده در تهران و همدان، یا ستایش قریشی کودک معصوم ششساله، و یا فروپاشی برخی خانوادهها و نابودی انبوه استعدادهای جوان تبرئه کنند.
۹- برخی نشریات و سیاستپیشگان، که بلافاصله برای فلان اتفاق ناگوار در پاریس و لندن، پیام تسلیت و محکومیت صادر کردند یا عزادار شدند، حتی از ابراز تاسف و ناراحتی نسبت به شهادت مظلومانه یک روحانی سادهزیست در همدان و انزجار نسبت به شرور و جنایتکار سابقهدار استنکاف کردند.
کمترین حد امر به معروف و نهی از منکر، که نشانه حیات انسانی میباشد، برآشفتگی روحی و تلخکامی ناشی از مشاهده ارتکاب منکر است. امیر مومنان (ع) کسانی را که جاذبه و دافعه نسبت به معروف و منکر نداشته باشند، «میّت الاحیاء» و «میّت بین الاحیاء» (مردهای میان زندگان) و انسان زیر و رو شدهای که سفلگی شخصیت بر او حاکم شده، مینامد.«من لم یعرف بقلبه معروف و لم ینکر منکرا، قُلِبَ فَجُعِلَ اعلاهُ اسفله و اسفله اعلاه.» (حکمت ۳۷۵ نهجالبلاغه).
۱۰- اگر در علم حقوق، از میزان مسئولیت مباشران و معاونان و مسببان جرم سخن به میان میآید، در سنت الهی، سهم رضایت به جرم و جنایت و خیانت، کمتر از اصل ارتکاب آن نیست. امیر مومنان در خطبه ۲۰۱ نهجالبلاغه فرمود «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَی وَ السُّخْطُ… ای مردم! همانا مردمان را رضایت و نارضایتی (نسبت به رفتارها) گرد هم جمع میکند. همانا ناقه ثمود را تنها یک نفر پی کرد؛ امّا کیفر و عذاب الهی آن، همه قوم ثمود را فرا گرفت، زیرا همگی به عمل آن یک نفر راضی بودند.
بنابراین خداوند سبحان میفرماید فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِین. آن قوم، ناقه را پی کردند و سرانجام (هنگام نزول بلای فراگیر) پشیمان شدند و طولی نکشید سرزمین آنان همچون آهن گداختهای که در زمین نرمی فرو رود با فریاد وحشتناکی فرو رفت». دقیقاً با همین منطق است که در زیارت عاشورا ضمن لعن قتله کربلا و تامینکنندگان آنها، میگوییم «وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّهًًْ سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِه. خداوند لعنت کند گروهی را که جنایات در کربلا را شنیدند و به آن رضایت دادند». از حضرت امام رضا علیهالسلام نقل شده که فرمود «لَوْ أنَّ رَجُلا قُتِلَ بِالْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ بِالْمَغْرِبِ لَکانَ الرّاضِی عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَریکُ الْقاتِلِ. اگر کسی در شرق عالم قتلی انجام دهد و دیگری در غرب جهان راضی به آن قتل باشد، در پیشگاه خداوند، شریک قاتل خواهد بود».
ترور ناجوانمردانه یک روحانی در همدان دوباره بحث مهم فضای مجازی را پیش کشید. بطور قطع در آینده هم هر اتفاقی رخ دهد به نحوی پای فضای مجازی به میان خواهد آمد و این طبیعی است. در مهمترین واکنشها مقام معظم رهبری نیز به موضوع اشاره داشتند: «قاتل روحانیِ همدانی در صفحه اینستاگرام با چهار نوع اسلحه تصاویری از خود منتشر کرده است که مقابله با اینگونه موارد وظیفه نیروی انتظامی است.» شاید پرداختن به رابطه جرم و فضای مجازی با توجه بههمین رویداد تأثرآور جالب باشد.
وقوع این جنایات در اصل ربطی به فضای مجازی ندارد. البته ممکن است فضای مجازی در تشدید انگیزههای مجرم مؤثرباشد، همچنان که میتواند درتخفیف این انگیزه عمل کند.ولی نکته بسیارمهم این است که فضای مجازی بهترین فرصت را برای ردیابی مجرمین و نیزجلوگیری از وقوع جرم فراهم میکند. مشروط براینکه دستگاههای امنیتی و پلیسی ما دو نکته را توجه کنند. اول اینکه تواناییهای نرمافزاری و سختافزاری خود را در این فضا به بالاترین سطح برسانند. دوم اینکه اولویتهای نظارتی و کنترلی خود را واقعی و منطقی کنند و دنبال مسائل اصلی باشند. مسائلی که در امنیت اختلال ایجاد میکنند. این یادداشت در مقام توضیح نسبی این ادعا است.
مجرمین یا کسانی که درصدد ارتکاب جرم هستند را به دو دسته کلی میتوان تقسیم کرد.گروه اول مجرمین سادهلوح و عادی هستند. مجرمینی که درک روشنی از فضای مجازی و پیچیدگیهای آن ندارند و در این فضا به نحوی رفتار میکنند که به سرعت و به سادگی شناخته میشوند. مثل همین جنایتکار که پیشتر فیلم و تصاویر نمایشی خود را با اسلحه در اینستاگرام پخش کرده و حتی بعد از ترور نیز انجام این جنایت را اعلام کرده است. مثل برخی افرادی که سرقت میکنند و به سرعت اموال مزبور را از طریق سایتهای اینترنتی به فروش میگذارند! مثل کسانی که تصاویر خود را از حضور در محل جرم منتشر میکنند.
مثل کسانی که تهدیدات خود را از طریق فضای مجازی عملی میکنند و… تمام این رفتارها میتواند سرنخهای مناسبی برای پیشگیری از وقوع جرم یا کشف آن باشد. در واقع اگر بگوییم ضربالمثل، کور از خدا چی میخواد؟ دو چشم بینا. دراینجا کاربرد دارد. اگر ما و پلیس ودستگاههای امنیتی دنبال شفافیت و کسب اطلاعات از مجرم باشیم، چه چیزی بهتراز فضای مجازی؟ بویژه برای بخش بزرگی از مجرمین که به نسبت سادهلوح هستند. درتلفنهای هوشمندشان انواع و اقسام تصاویر و گفتوگوها و ارتباطات که نشانه تأیید جرم آنان باشد وجود دارد. اتفاقاً پلیس و دستگاه امنیتی از این امکان بهرمند شدهاند ولی باید بیشتر و قویتر وارد میدان شوند.
گروه دوم مجرمین پیچیده و به لحاظ تعداد اندکی هستند که از فضای مجازی به نحو مؤثر و کارآمدی برای ارتکاب جرم استفاده میکنند. مقابله با این گروه نیز مستلزم آن است که دستگاههای پلیسی توانایی فنی بالاتری را نسبت به هر مجرم احتمالی پیدا کنند و اتفاقاً و بهدلیل آنکه فضای مجازی در کنترل و در دسترس است با اقدامات فنیتر میتوان این مجرمین را نیز شناسایی کرد. در همین مورد اتفاق اخیر، میتوان گفت که شرور مزبور از زمره مجرمین سادهلوح است که حتی تصاویر خود با اسلحه را در اینستاگرام گذاشته و نزدیک به ۵۰ هزار نفر فالوئر داشته است! خب چه امکانی بهتر از اینکه با کمترین هزینه وی را دستگیر میکردند؟ اگر این کار انجام نشده است، ضعف فضای مجازی نیست، بلکه نقطه قوت آن است.
جالبتر اینکه پس از جنایت نیز در فضای مجازی خودش اعلام خبر کرده و پلیس نیز از همین طریق او را شناسایی کرده و در نهایت به سراغ او رفته است. با توجه بهویژگیهای مجرمین؛ قاطعانه میتوان گفت که بیش از ۹۰ درصد آنان سادگیهای خود را دارند و بهطور قطع اگر از فضای مجازی استفاده کنند، رد پایی را در آنجا خواهند داشت و این بهترین فرصت برای کنترل، پیشگیری و کشف جرم است. ضعف خودمان را به فضای مجازی ربط ندهیم. فضای مجازی فرصت و امکانی مناسب است که از آن باید استفاده کرد. اینکه مجرمین یا پلیس بر آن غلبه پیدا کند، به تواناییهای آنان بستگی دارد و باید پلیس در این فضا دست بالا را داشته باشد.
البغدادی که از زمان اعلام خلافت در مسجدجامع نوری شهر موصل در تیر ۱۳۹۳، دیگر در انظار عمومی حاضر نشده بود، پس ازحدود۵سال اختفا، ویدئویی ۱۸ دقیقه ای از خود منتشرکرده که موجی از بحث های مختلف را در میان تحلیل گران دامن زده است، به ویژه آنکه ژست ضد صلیبی او با توجه به حوادث تروریستی اخیر درسریلانکا مشکوک و قابل تامل است، اما به راستی پشت پرده ظاهر شدن دوباره ابوبکر البغدادی چیست؟
۱- مؤسسه تراث علمی از موسسات داعشی منتقد البغدادی ۳ روز قبل جزوه ای با نام الخلافة الوهمیه را به قلم ابی عیسی المصری از مفتی های منتقد البغدادی منتشر کرد. در این جزوه المصری با ارائه دلایلی خلافت البغدادی را زیر سوال برد و آن را مشروع نمی داند.
یکی از ادله اصلی المصری حضورنداشتن رسانه ای البغدادی است. مصری مدعی می شود چگونه خلیفه ای که هیچ نشانه ای از او نیست می تواند خلافتش مشروع باشد؟ این اشکال دقیقاً همان اشکالی بود که در سال ۲۰۱۴ ابومحمد مقدسی و بسیاری دیگر از مفتی های سلفی جهادی بعد از اعلان خلافت از سوی ابومحمد عدنانی و خلیفه نامیدن البغدادی مطرح کردند.
در آن زمان نیز بلافاصله مؤسسه فرقان خطبه البغدادی در مسجد موصل را منتشر کرد. به نظر می رسد اکنون نیز ویدئوی منتشر شده از البغدادی کاملاً از موضعی انفعالی و از یک سو نشان دهنده وجود اختلافات عمیق در گروه تروریستی و از سوی دیگر نشان دهنده ضعف مفرط آن است.
انتشار اخبار عدم تبعیت گروهی از فرماندهان داعش در نبرد باغوز از البغدادی نیز به خوبی نشان دهنده عمق این اختلافات و ضعف داعش است. شکست سال گذشته داعش در شهر «رقه» به عنوان مهم ترین پایگاه این گروه تروریستی در سوریه، شاید به اندازه ناکامی اخیر این گروه در روستای «باغوز» در مرز میان عراق و سوریه برای تشکیلات داعش سنگین و مهلک نبود.
اگر ذره ای امید برای احیای به اصطلاح خلافت برای البغدادی باقی مانده بود، با شکست ماه گذشته این گروه در باغوز در برابر نیروهای دموکراتیک سوریه، نقش بر آب شد.از مهم ترین دلایل شکست داعش نیز امتناع برخی فرماندهان داعش از ادامه نبرد بود که حکایت از تشدید اختلافات سرکرده های داعش با البغدادی داشت.
حالا او با انتشار ویدئو در پی روحیهبخشی به اعضا و هواداران داعش در سراسرجهان است. او در این ویدئو البته اگر قابل وثوق باشد، به بیعتکنندگان جدید در برخی کشورها تبریک میگوید تا توسعه سازمان داعش را به نمایش بگذارد، یعنی در واقع میخواهد نیروهای خود را از کشورهای مختلف از عراق و مصر تا کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و نیز تا سرحدات اروپا یعنی فرانسه، بلژیک و در عین حال استرالیا و چچن جذب کند.
بدون شک اشاره البغدادی به تابعیت افراد داعش برای خدمت به استراتژی این گروه در مرحله آینده است. ازگفته های البغدادی بر می آید که وی بنا دارد داعشی های سوری وعراقی را نیز از درگیری های مستقیم بازدارد تا طبق تاکتیک "گرگهای تنها" عمل کنند و در عین حال گروههای زیرزمینی داعش در سوریه وعراق دوباره احیا شوند.
۲- داعش پس از شکست های متوالی، ناگزیر از رویای جاه طلبانه تشکیل خلافت کوتاه آمده و اکنون تلاش می کند حیات خود در اذهان عمومی را از طریق انجام عملیات های تروریستی اغراق شده در نقاط متنوع جهان تداوم بخشد. گویا دیگر انجام عملیات تروریستی در خاورمیانه از «برد تبلیغاتی» کافی برخوردارنیست وباید نقاط دیگری هدف قرار گیرد.
در این ویدئو نیز او بر خلاف گذشته، دشمن اصلی مسلمانان را به زعم خود، از شیعه به مسیحیت تغییر داده و ژست ضد صلیبی گرفته است، در حالی که اگر به خاطر داشته باشیم، بر مبنای فلسفه «دشمن نزدیک» در این گروه، هیچ گاه مسیحیان هدف اصلی این گروه نبودند، اما برای شیعیان از سوی داعش فقط فرمان مرگ صادر می شد به طوری که درزندان بادوش در شمال موصل و پایگاه اسپایکر در استان صلاح الدین و از توابع تکریت هزاران شیعه توسط این گروه تکفیری قتل عام شدند.
اما حالا تاکید اساسی البغدادی بر نبرد با صلیبیهاست به گونهای که نبرد با دشمنان نزدیک یعنی حکومت های ایران، عراق، سوریه و دیگر حکومتهای نامشروع از دید داعش بر خلاف گذشته به حاشیه رفته است.خلاصه آنکه اگر اولین ظاهرشدن البغدادی سرآغازی برای "اعلام خلافت خودخوانده" داعش بود آفتابی شدن مجدد او به نظر سرآغازی برای مرحله جدیدی از مراحل این گروه تروریستی است؛ مرحلهای که اولویتهای جغرافیایی و ایدئولوژی داعش را تغییر داده و با هشدار درباره "درگیریهای طولانیمدت" رویکرد جدیتری در پیش گرفته است.
این رویکرد تقریباً انحراف از رویکرد "ابومصعب الزرقاوی" و نزدیک شدن به رویکرد "اسامه بن لادن" موسس القاعده را نشان میدهد.در نتیجه این رویکرد، از این پس همه نقاط جهان بیش از پیش در معرض تهدید داعش قرار می گیرد؛ تهدیدی که با افزایش احتمال واکنش تند مسیحیان افراطی، امنیت مسلمانان را هم به خطر خواهد انداخت و ضریب تنش و ناامنی در همه کشورهای جهان را افزایش خواهد داد.
در نهایت به نظر می رسد به رغم آنکه البغدادی با انتشار این ویدئوی ۱۸ دقیقه ای تلاش دارد تا چهره ای منسجم و فعال از داعش به نمایش بگذارد اما عملاً این نمایش را علاوه بر آنکه جلوه ای واضح از انفعال و ضعف داعش و تلاش برای منسجم کردن طرفدارانی است که هر ساعت در حال پراکنده شدن از گرد البغدادی هستند، می توان اعلامیه ای برای ورود به دوره ای جدید از فعالیت این گروه تروریستی دانست که قبلاً القاعده آن را پیموده و مدت ها قبل به دوران حضیض خود رسیده است. آیا سرنوشت بن لادن و القاعده در انتظار ابوبکر البغدادی است؟
واقعیت این است که دولت آنقدر روی قیمت بنزین رفتار یکسانی بروز نداده که نمیتوان روی طرحهای انباشته در ذهنش که صحبتی هم از آن به میان نیاورده، تحلیلی انجام داد. حتی وقتی موضوع در مجلس هم مطرح شد، صحبتهای متناقضی شنیده شد.
درحقیقت وقتی همه چیز سیر صعودی پیدا کرده و میزان واردات بنزین طی چند سال گذشته افزایش یافته و از طرف دیگر مصرف بنزین هم بیشتر شده تا جایی که برای اولین بار به بالای ۱۰۰ میلیون لیتر در روز هم رسید و آمارها حاکی از افزایش مصرف بنزین در این شرایط دارد.
نکتهای که همیشه مطرح بود این است که دولت یا دولتها باید نسبت به حمل و نقل روشهایی اتخاذ کنند که حمل و نقل عمومی گسترش پیدا کند تا به این صورت بتوان مصرف را تحت کنترل درآورد؛ بهخصوص بهخاطر شرایطی که در آن قرار داریم و تحریمها هم گستردهتر دارد فراگیر میشود، بنابراین اتخاذ تصمیمی مورد نیاز است. منتها نه این دولت بلکه دولتهای قبل هم میخواستند از طریق افزایش قیمت موضوع را تحت کنترل درآورند. ولی هیچ موقع هم تحت کنترل درنیامد و مصرف کننده هم به قیمت جدید عادت کرد.
اما اخباری که طی روزهای گذشته منتشر شده، حاکی از آن است که بنزین سهمیهبندی میشود و میزان خاصی به همه خودروها تعلق میگیرد که با همین قیمت فعلی است و قیمت برای کسانی که میخواهند بیشتر مصرف کنند، افزایش پیدا میکند. درواقع یک مقدار بالاتر از قیمت بنزینهای سوپر عرضه میشود.
درحقیقت مشخص نیست در خصوص بحث قیمت بنزین چه کسانی تصمیم نهایی را میگیرند. این مجموعه اطلاعاتی است که در اختیار داریم اما ما برای بحث مربوط به بنزین یک راهکار زیربنایی در نظر نمیگیریم. حمل و نقل داخل شهری یکی از مسائلی است که با کمبود آن مواجه هستیم. یعنی زمانی که بهخصوص مردم به سر کار خود میروند و باید از وسیله نقلیه عمومی استفاده کنند تعداد کم و محدود است.
هرچند بعضاً وسط روز گریزی میزنند و از اتوبوسهای خالی تصویر میگیرند که مسافر کم است در حالی که این ملاک نیست و ملاک عمده در مواقع پیک است. بنابراین مشکل در جهت تامین وسایل نقلیه عمومی است. از طرف دیگر هم تعداد خودرودارها افزایش پیدا کرده.
بسیاری از خودروها به واسطه ایجاد درآمد در چرخه حمل و نقل قرار گرفتهاند. تعداد خودروهایی که تحت قالب اینترنتی فعالیت میکنند، افزایش پیدا کرده و کسانیکه به این تاکسیهای اینترنتی پیوستهاند، بعضاً افراد تحصیلکرده هستند که نشان از این واقعیت دارد که به عنوان یک شغل پذیرفتهاند و اتفاقاً تعدادشان هم بسیار بالاست.
در همین حرکت اگر قیمتهای بنزین افزایش پیدا کند روی اقلام دیگر هم این افزایش سرریز خواهد شد و بحث عمومی که روی تورم داشتیم اینجا هم آثار خود را خواهد گذاشت بهواسطه اینکه با شغل مستقیماً ارتباط پیدا میکند، یکی از موضوعات کلانشهرهایی مثل تهران، تبریز، مشهد و شیراز با توجه به جمعیتی که حمل و نقل را به عنوان یک اصل تلقی میکنند و از آن استفاده مینمایند، افزایش قیمتهای بنزین در بحث مربوط به تورم بهخصوص از نظر روانی اثرگذار است.
اینکه گفته میشود حداکثر برای سهمیه دوم یعنی کسانی که میخواهند بیشتر مصرف کنند که اتفاقاً همین بحث خودروهای اینترنتی و آژانسها و سایر حمل و نقلهایی که مورد مصرفشان بنزین است، آثار روانی مضاعف خواهد شد. در دهه گذشته قیمت بنزین هر سال ۱۰ درصد در ابتدای سال افزایش مییافت که آثار روانی خیلی کمی روی تورم داشت و به عبارت اقتصاددانها، حساسیت و کشش آن پایین بود و آثار روانی برای تورم دربرنداشت ولی با حذف مکانیزم افزایش ۱۰ درصدی هر ساله و گره خوردن قیمت بنزین با فوب خلیج فارس از آن به بعد در قیمت بنزین تغییری حاصل نشد، بنابراین هرگونه تغییر، بر آثار روانی بیشتری تاثیرگذار خواهد بود.
ظاهراً قیمت فعلی برای میزانی از مصرف بنزین حاکم خواهد بود و بهعلاوه بنزین آزاد با نرخی که حداکثر ۳۰ درصد در بنزین معمولی و اصطلاحاً بدون سرب افزوده خواهد شد، مطرح شده است. قطعاً اگر این روند پلکانی صورت بگیرد، آثار روانی بیشتر تاثیر میگذارد و مصرف کنندگان هر آن انتظار دارند که در مواقع مختلف این افزایش باز هم افزایش پیدا کند درحالی که بهتر بود یکباره این افزایش قیمت اعمال میشد تا آثارش بتواند سریع خنثی شود. باید منتظر بمانیم که دولت نظر خود را اعلام کند و نگذارد جنبههای روانی که الان در جامعه اتفاقاً آمادگی آن هم وجود دارد، عمیقتر شود.
دموکراتها از ابتدا امید زیادی به تحقیقات رابرت مولر بسته بودند. رابرت مولر، مدیر سابق افبیآی، دو سال قبل از سوی وزارت دادگستری امریکا و به عنوان بازرس ویژه مأمور رسیدگی به پرونده مداخله روسیه در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال ۲۰۱۶ شد.
فضای پرتنش آن موقع امریکا و بهخصوص تحلیل و گمانهزنیهای گسترده رسانهای باعث شده بود مخالفان ترامپ تصور کنند که مولر با سابقه درخشان کاریاش مچ ترامپ را خواهد گرفت و تبانی او با روسیه در آن انتخابات را برملا خواهد کرد.
واقعیت این است که مولر و تیم تحقیقاتیاش تا مرز چنین چیزی نزدیک شدند، حتی دامنه تحقیقات آنها به نزدیکترین افراد به دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، هم رسید، اما در نهایت، گزارش او چنین اتهامی را تأیید نکرد.
هرچند که گزارش مولر اتهام تبانی ترامپ یا یکی از اعضای ستاد انتخاباتی او با روسها را در جریان آن انتخابات تأیید نکرد، اما از سوی دیگر، افراد وابسته به او را هم از انجام چنین عملی تبرئه نکرده است. علاوه بر این، مولر در گزارش خود دست کم به ۱۰ مورد اشاره میکند که به گفته وی، میتوانند از مصادیق ممانعت از عدالت توسط ترامپ به شمار بروند.
همین دو وجه رنگ و بویی ابهامآمیز به گزارش مولر داده و اعضای دموکرات مجلس نمایندگان برای تعیین تکلیف خود در قبال این گزارش، قرار گذاشتهاند جلسهای در این مورد برگزار کنند که دیروز انجام شد. برگزاری این جلسه در حالی است که رهبران دموکرات در این مجلس و به خصوص نانسی پلوسی معتقد است استیضاح ترامپ راهحل معقولی برای مقابله با او نیست و راه به جایی نخواهد برد و در مقابل، بیشتر نمایندگان دموکرات و به خصوص آنهایی که بعد از انتخابات میاندورهای ماه فوریه به مجلس نمایندگان راه پیدا کردند، نظری مخالف دارند.
آنها معتقدند که هم موضوع ممانعت از اجرای عدالت و هم دیگر تحقیقات در حال انجام پیرامون ترامپ دلیلی برای استیضاح او هستند. بنابراین، جلسه روز سه شنبه بیشتر از اینکه روزی حساس برای ترامپ باشد، روزی حساس برای خود اکثریت دموکرات مجلس نمایندگان است که تکلیف خود را با گزارش مولر معلوم کنند و بتوانند به سیاستی یکدست برای مقابله با او برسند.
مشکل کار آنها در این است که گزارش مولر وضعیت بغرنجی از انتخاب دو سمت متناقض پیش پای آنها گذاشته است. از یک سو، این گزارش به قدر کافی ابزار مناسب به دست آنها نمیدهد تا یکی از دو اتهام اصلی تبانی با روسیه یا ممانعت از اجرای عدالت را بر ترامپ وارد کنند. علاوه بر این، اکثریت جمهوریخواه در مجلس سنا مانع دیگری است که مسیر استیضاح ترامپ را برای آنها بسیار سخت کرده است.
به این دو دلیل است که پلوسی و همفکرانش در این مدت سعی کردهاند به هر نحو که شده دیگر اعضای دموکرات در مجلس نمایندگان را از فکر استیضاح ترامپ منصرف کنند. از سوی دیگر، عدم واکنش قاطع و جدی بعد از گزارش مولر علیه ترامپ به پایگاه اجتماعی دموکراتها و افکار عمومی مردم امریکا ضربهای جدی وارد خواهد کرد.
حقیقت این است که بسیاری از امریکاییها در انتخابات میاندورهای با این امید کاندیداهای دموکرات را راهی مجلس نمایندگان کردند که آنها در مجلس علیه ترامپ کاری بکنند و اگر حالا کاری نکنند، آنها را از خود دلسرد کرده و این موضوع تأثیر منفی بر انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ خواهد گذاشت.
با وجود این، هرگونه اقدام و واکنش جدی در مورد ترامپ باید حساب شده و محتاطانه باشد، چرا که او نشان داده در شانتاژ و عوامفریبی استاد است و از کوچکترین فرصتها بیشترین بهرهبرداری را میکند. بنابراین، اگر هرگونه واکنش تند در مورد او و به خصوص شروع روند استیضاح منجر به شکست شود، او بهترین موقعیت را برای عوامفریبی پیدا میکند تا هم با ایجاد هیاهو سرپوشی بر نقاط ضعف خود بگذارد و هم اینکه به رقبای دموکرات خود بتازد.
واقعیت این است که او از همین اکنون دست به کار شده و تندترین عبارات را در مورد کاندیداهای دموکرات مثل جو بایدن یا برنی سندرز به کار میبرد و ناکامی اعضای دموکرات مجلس نمایندگان میتواند این موقعیت او را تقویت کند.
بنابراین، دموکراتها در شرایط سخت و پیچیدهای قرار گرفتهاند و به نظر میرسد که در جلسه روز سه شنبه بیشتر از هر چیز محتاج به ایجاد هماهنگی و انسجام بین خودشان هستند تا اینکه بتوانند بهترین روش را برای مقابله با ترامپ و عوامفریبی او پیدا کنند.
سفر محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران به نیویورک برای شرکت در اجلاس چندجانبهگرایی و صلح سازمان ملل متحد با بازتابهای فراوانی در داخل و خارج از کشور روبهرو شد. این سفر در حالی صورت گرفت که تقابل میان ایران و ایالات متحده به تعبیر کارشناسان در نقطه جوش خود قرار دارد و طی هفتههای گذشته علاوه بر اقدام آمریکا در قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی خود، معافیت خریداران نفت ایران نیز توسط این کشور تمدید نشد.
با این حال ظریف در این سفر در مصاحبه و سخنرانیهای مختلف خود از آمادگی ایران برای تبادل زندانیان میان دو طرف سخن گفت. وی همچنین بارها تاکید کرد که این ایران نبوده که میز مذاکره را ترک کرده، بلکه آمریکاییها با خروج خود از یک توافق بینالمللی و مورد تائید جامعه جهانی به مذاکره پشت کردهاند.
در همین راستا بود که در شرایط ملتهب کنونی و در حالی که برخی گمانهزنیها احتمال بروز رویارویی مستقیم میان دو کشور را مطرح میکردند، به یکباره یخ جوّ موجود شکسته شد و بسیاری از تحلیلگران این مسئله را مقدمهای برای حل و فصل تنشها یا حداقل تلاش برای یافتن راهکاری برای کاهش التهابات توصیف کردند.
در همین راستا، امری که فارغ از رد و بدل شدن پیامها و تفسیرهای رایج در خصوص آنها لازم است مورد توجه قرار بگیرد، استراتژی وزیر خارجه ایران در آمریکا برای استفاده از منابع رسانهای این کشور در جهت تقویت موضع ایران و نیز تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی بینالمللی است. به گفته اغلب کارشناسان ایران هر چه قدر در زمینه امنیتی و نظامی پیشرفت داشته، اما همچنان موضوع دیپلماسی عمومی از حلقههای مفقوده سیاست خارجی کشور محسوب میشود.
اگر دیپلماسی عمومی یا همان قدرت نرم را ابزاری کاربردی برای ارتباط هدفمند دولتها با سایر شهروندان جهان تلقی کنیم، به طور حتم یکی از زیرمجموعههای محوری آن به موضوع رسانه بازمیگردد، امری که به عنوان رکن چهارم دموکراسی و در قالب مصاحبه، متن، تصویر و فضای مجازی از اساسیترین بسترهای هدایت، نفوذ و جلب توجه افکار عمومی قلمداد میشود.
شواهد در دنیای نوین نشان داده به عنوان نمونه بیان یک دیدگاه یا در مرکز توجه قرار گرفتن در عرصه بینالمللی اگر بخواهد از مواضع نهادی، رسمی، دیپلماتیک و با طرح راهبردهای کوتاهمدت، میانمدت و یا حتی بلندمدت صورت بگیرد، شاید نیاز به صرف میلیونها دلار منابع مالی و هفتهها و ماهها صرف وقت نیروی انسانی داشته باشد، حال اینکه چنین امری میتواند در کوتاهترین زمان ممکن با یک اثر هنری، مسابقه ورزشی و مصاحبه مطبوعاتی با کمترین هزینه ممکن تحقق پیدا کند.
موضوعی که ظریف با توجه به تجربه بینالمللی و تواناییهای فردی خود سعی کرده در طول شش سال گذشته از آن جهت بهرهمندی از اهرم کارآمد رسانهها به عنوان یکی از ارکان مهم دیپلماسی عمومی استفاده کند. او در سفر اخیر خود به نیویورک با رسانههای مختلفی مصاحبه کرد که نمونه بارز آن گفتوگو با شبکه فاکس نیوز به عنوان راستگراترین شبکه آمریکایی مورد علاقه دونالد ترامپ بود. مسئلهای از منظر ناظران به بیان دیدگاههای اصولی ایران در میان لایههای مختلف طرفداران ترامپ تعبیر شد.
تا به اینجای کار همه چیز بهظاهر به صورت مطلوب نمایان میشود، اما نکته اساسی این است که در دنیای کنونی که اطلاعات و دانایی با پس زدن پول و زور به عنوان مهمترین رکن قدرت بروز و ظهور کرده و اکنون نه صرف در دسترس بودن اطلاعات، بلکه اهمیت تفسیر آن محوریترین مورد بهرهمندی از جریان اطلاعات است و قدرت و جنگ سرنوشتساز نهایی در دنیای کنونی و آینده در تفسیر و مدیریت اطلاعات است، پای نهادن یکتنه به این میدان گسترده تا چه حد میتواند جوابگو و حتی ادامهدار باشد؟
شواهد نشان میدهد عرصه دیپلماسی عمومی از چنان اهمیتی در نظام جهانی برخوردار است که بازیگران مهم بینالمللی با صرف هزینههای مختلف مالی و زمانی به صورت سازمانیافته وارد آن میشوند، زیرا هرگونه خلل و اشتباه در راهبردهای طراحی شده میتواند به یکباره تمامی رشتهها را نزد افکار عمومی پنبه کند.
به همین دلیل ورود به چنین عرصه مهمی نیاز به نقشه راهبردی، کار سازمان یافته و بهرهگیری از تمامی پتانسیلهای داخلی دارد و به دوش کشیدن این بار سنگین به صورت یکتنه پس از مدت زمانی نهتنها کارآمدی خود را از دست خواهد داد، بلکه میتواند علاوه بر فرسوده کردن شخص، نتیجه معکوس نیز در بر داشته باشد.
این در حالی است که در داخل کشور گروههای مختلفی از جریانهای سیاسی، اساتید دانشگاهی، فعالان رسانهای و نیز هنرمندانی وجود دارند که با دل و جان حاضر به یاری رساندن به دیپلماسی عمومی کشورشان هستند، اما همچنان با نادیده گرفتن این ظرفیت مهم، تنها به ظرفیت و تجربه یک نفر تکیه میشود. امری که پیامدهای آن نشان میدهد به طور طبیعی زیر بار سنگین دیپلماسی عمومی در حال تحلیل رفتن و از دست دادن سرمایه اجتماعی خویش است.
وقتی خدای متعال خود را معلم توصیف، و رحمت و محبت را مقدمه تعلیم، وتعلیم هدفمند را مقدمه "رشد" اعلام می کند، احساس کرامت و بالندگی وصف ناپذیری را به همه معلمان انسان پرور و تاریخ ساز جهان ارزانی می دارد.
دوازدهم اردیبهشت نیز سالروز شهادت استادگرانقدری است که با علم وعمل و سلوک حکمت آمیز خود منزلت معلمی را بیش از پیش رفعت بخشید وبه مقام قرب رساند و به نشان افتخاری برای تعیین روز بزرگداشت مقام معلم تبدیل شد.
با این امید که مسئولان عالی نظام تعلیم وتربیت کشور از قبیل شورایعالی انقلاب فرهنگی، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی در تربیت معلم و استاد، استاد شهید علامه مرتضی مطهری را الگوی کادرسازی خود قرار دهند و تلاش کنند مانند او پرورش دهند تا انقلاب اسلامی بتواند افقهایی را که ترسیم کرده است را محقق نماید.
اکنون انقلاب اسلامی در گام دوم، برای تحقق اهداف وآرمانهای خود، به ظرفیت سازی بیشتر برای تربیت راهبران و مدیران توانا، پاکدست، امین و آزاد ازتعلقات پَست، ومصمم واستوار وشجاع و پرتلاش نیازمند است، تا بتواند راه پر فراز و فرود خود را آن گونه که برایش ترسیم شده است طی کند و با صلابت و اقتدار موانع پیش رو را یکی پس از دیگری بردارد و با ایجاد و عرضه تمدّن عظیم اسلامی به جهان بشریت، و کسب شایستگی از معبر آزمونهای دشوار، زمینه را برای ظهور «ولایت عظمی» عجل الله تعالی فرجه الشریف، فراهم سازد. چرا که بر اساس سنت الهی، رشد یافتگی و توانمندی برای رسیدن و رساندن به قله آرمانها، جز با مجاهدت و مقاومت در برابر دشمنان، و اندوخته سازی تجربه های کلان، حاصل نخواهد شد.
اگر چه انقلاب اسلامی در بستر حوادث و رویدادهای پیش روی خود ازجمله سالهای دفاع مقدس توانست از بسیاری تهدیدها، فرصت سازی کند و مدیران جهادی و کارآمد مورد نیاز خود را پرورش دهد اما در گام دوم وبرای ادامه راه، بیش از گذشته نیازمند کادر سازی هدفمند وتربیت انسانهای پرهیزگار، دانشمند، ماهر، ومصمم است تا بتواند این کشتی را از میان امواج سهمگین حوادث ودشمنی ها عبور داده و به ساحل نجات برساند.
بدون تردید برخورداری از نیروی انسانی پرورش یافته در «تراز انقلاب اسلامی» گنجینهای ارزشمند وبهمثابه پشتوانه اساسی برای اعتلای کشور است، اما این دستاوردی نیست که تصادفی حاصل شود و یک فرایند هدفمند و زمانبر است و ازلوازم آن برخورداری از بینش مبتنی بر وحی ونگرش غیر التقاطی نسبت به انسان برنامهریزی، همت بلند و پشتکار است و سنگ بنای آن نیز توسط نظام تعلیم وتربیت کشور باید پیریزی شود.
آیا در آموزش و پرورش و آموزش عالی فعلی که مسئولیت اصلی را در این زمینه برعهده دارند، چنین قابلیت وظرفیتی به وجود آمده است؟
نظام تعلیم وتربیت ما درچند دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نقشه راه نداشت وحالا که بیش از هفت سال ازتصویب و ابلاغ سند تحول آموزش و پرورش در شورایعالی انقلاب فرهنگی می گذرد، انگیزه اجرای آن وجود ندارد! چون سند، مدیران مجری خود را توصیف نکرده است! و مدیرانی که خود در تراز انقلاب پرورش نیافته اند و مبانی آن را باور ندارند و بعضی از آنها نقشه راه «دشمن نوشته» ۲۰۳۰ را بدون سر و صدا کاشت می کنند نمی توانند یا نمیخواهند با اجرای سند تحول در جهت حذف منافع دراز مدت دشمنان اسلام و انقلاب در این کشور ریلگذاری کنند!
رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: نکته مهمی که باید آیندهسازان در نظر داشته باشند این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیتهای طبیعی و انسانی کمنظیر است و بسیاری از این ظرفیتها با غفلت دست اندرکاران تاکنون بیاستفاده یا کماستفاده مانده است. همتهای بلند و انگیزههای جوان و انقلابی خواهند توانست آنها را فعال و در پیشرفت مادی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند.
مهمترین ظرفیت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است.
اینکه هفته بزرگداشت مقام معلم پس از چند دهه هنوز دولتی برگزار می شود و از سوی خانواده ها (بدون دستور العملها و یادآوری های وزارتی و مطالبه مدرسه ای) به ندرت اقدام خود جوشی درجهت تجلیل ازمعلمان فرزندشان دیده می شود نشانه آن است که مردم ما هنوز نظام آموزش وپرورش فعلی را خیرخواه ودلسوز فرزندان خود باور ندارند.
بدون تردید کلاس ومدرسه وکتاب و درس وتمرین و ورزش و اردو و… حول محور یک معلم ومربی «لایق و اهل» اعتبار و مفهوم پیدا کرده و اثر بخش می شود وتغافل نسبت به این مسئله مهم است که کارآمدی این وزارت را هم در حوزه آموزش وهم درحوزه پرورش هرسال بیشتر از سال قبل کاهش داده است.
اسناد بالا دستی هرچه متعالی باشند، راهبردها وراهکارها هرچه عالی باشند برنامه ریزیهای آموزشی وپرورشی هرچه ممتاز باشند وکتابهای درسی هرچه گسترده و آموزنده، تا نیروی خط مقدم ارتباط بادانش آموز یعنی معلم ومربی، ممتاز ومتعالی تربیت نشده و ممهز ولایق نباشند، درجهت «رشد» متعلم و متربی اتفاق مهمی نخواهد افتاد.
نتیجه اینکه اگر ملت ایران بتواند به کمک مدیران پرورش یافته و لایق وپاکدست، از آزمونها و چالشهایی که با آن مواجه می شود، موفق و سربلند عبور کند، به خوبی از عهده راهبری این انقلاب و پیشرانی آن در ادامه مسیر تا رسیدن به تمدن نوین اسلامی در گستره جهان، برخواهد آمد. و این معلمان کشور هستند که باید بتوانند مدیرانی در تراز انقلاب اسلامی پرورش دهند. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که افق متعالی انقلاب را همیشه یادآوری می کردند خطاب به معلمان کشور فرمودند: شماها معلم نسلی هستید که درآتیه «همه مقدرات کشور» به آن نسل سپرده می شود.
به همین دلیل باید تاکید شود که اعتقاد و باورمندی مسئولان عالی وزارت آموزش وپرورش نسبت به بزرگداشت مقام معلم را صرفاً ازطریق اقداماتی از قبیل ریلگذاری صحیح برای تربیت معلم در تراز انقلاب اسلامی وتحقق مطالبات آموزشی و پرورشی خانوادها از معلم و مدرسه و همچنین تأمین کرامت و آسودگی خاطر معیشتی معلمان که بارها دربیان رهبر معظم انقلاب اسلامی وسیاستهای کلان اجرائی ابلاغ شده، می توان باور کرد و نه صرفاً با سالی یک بار مراسم تقویمی موسوم به بزرگداشت.
ارسال نظرات