💢گزارش اندیشکده شورای آتلانتیک آمریکا از فروپاشی ساختارهای امنیتی پیشین در دریای سرخ
✍️بخش اول: ناهماهنگی بازیگران جهانی و تقویت روزافزون جنبش انصارالله
🔹یک ناو جنگی چینی که در ۲ ژوئیه ۲۰۲۵ لیزری را به سمت یک هواپیمای جاسوسی آلمانی در جنوب دریای سرخ نشانه گرفت، شاید بهترین علامت برای بیان واقعیتهای جدید دریایی باشد. قدرتهای متعددی اکنون با مأموریتها، قوانین، منافع و برداشتهای متفاوت از رفتار قابل قبول، در یک آبراهه واحد گشت میزنند. هواپیمای جاسوسی آلمانی در مأموریت گشتزنی معمولی و بخشی از عملیات «آسپیدس» اتحادیه اروپا بود که لیزر ناو چینی باعث فعالشدن هشدارهای امنیتی آن شد و هوپیما را مجبور به بازگشت به پایگاهش کرد.
🔹وزارت دفاع چین، ادعای آلمان را رد و اعلام کرد که «ناوگان نیروی دریایی چین در خلیج عدن مأموریت اسکورت انجام میداده است و در دریای سرخ عملیاتی انجام نداده و هیچ تجهیز لیزری را فعال نکرده است.» با این حال، ناوهایهای چینی چهار ماه پیش از آن در تمرینات مشترک «کمربند امنیت دریایی ۲۰۲۵» همراه با نیروهای روسیه و ایران در خلیج عمان شرکت کرده بودند که میتوان گفت، حادثه لیزر—چه واقعی یا ادراکشده—نه یک آزاردهی تصادفی بلکه بخشی از فشار هماهنگ علیه عملیات غرب بوده است.
🔹در همان هفته، وقایع در دریای سرخ به سمت خشونتی مرگبارتر رفتند. در آن هفته، غرب ضربات استراتژیکی را متحمل شد: حادثه لیزر، غرق شدن کشتیهای تحت پرچم لیبریا و اداره شده توسط یونان یعنی «مجیک سیز» و «اترنیتی سی»، کشته شدن چهار دریانورد و انتقال شش نفر دیگر به صنعا. این موارد تنها افزایش تصادفی خشونت نیستند، بلکه نمایشهای هماهنگشده نظم دریایی جدید هستند.
🔹زمانی که نیروهای انصارالله که توسط ایران حمایت میشوند، فیلم گرفتند که چگونه وارد کشتی متروکه «مجیک سیز» شده و مواد منفجره همزمانی را میگذارند و شعار مشهور خود را سر میدهند، بیانگر حساب شدگی و ارزش تبلیغاتی این حملات بود. این رخداد نتیجه خلأیی بود که غرب با محاسبات اشتباه خود همانند توافق استکهلم ۲۰۱۸ ایجاد کرده بود، توافقی که کنترل مقامات صنعا بر بندرهای کلیدی دریای سرخ را مشروع کرد.
🔹سردرگمی میان کنشهای دیپلماتیک و واقعیت استراتژیک تبدیل به الگویی شده است که مکررا غرب را بهسمت انتخاب کنترل در ازای تقابل سوق داده است، الگویی که بارها تکرار شده است. این الگو تا زمانی که انصارالله در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ برگ خود را رو کرد، همچنان پابرجا ماند.
🔹اقدامات همزمان انصارالله علیه تجارت دریایی و رژیم صهیونیستی، هماهنگی عملیاتیای را روشن میکند که از تهران نشأت گرفته و در میان نیروهای منطقهای تقسیم شده است. با چارچوببندی اقدامات دریایی یمن به عنوان همبستگی فلسطینی، انصارالله توانست جنگ اقتصادی را مشروع کند و در عین حال، آسیبپذیری غرب را در برابر تهدیدات نامتقارن نشان دهد.
🔹ترس غرب از درگیر شدن در دریای سرخ هرچند قابل فهم بود، اما در زمانی که نیاز به اقدام قاطع بود نیز عملیاتی نشد. مسیر تشدید تنشهای بعدی، اختلاف استراتژیک عمیقی را در ائتلاف غربی درباره نحوه برخورد با انصارالله نشان داد. زمانی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در مارس ۲۰۲۵ «عملیات راف رایدر» را برای پایان دادن به حملات انصارالله به کشتیهای دریای سرخ آغاز کرد، غرب دچار ضعف در تصمیمگیری بود که آشفتگی استراتژیک غرب را نشان داد.
🔹پایتختهای اروپایی که روی ماموریت دفاعی عملیات آسپیدس سرمایهگذاری سیاسی کرده بودند، اکنون مجبور به دفاع از الگویی شدند که خود آنها، آن را بیاعتبار کرده بودند. سردرگمی آنها درباره این که تشدید تنش یا تسامح خطرناکتر است حتی در میان فروپاشی مسیرهای دریایی، نشاندهنده تعهد نهادی به راهحلهای دیپلماتیک بود و آشکارا بیتوجهی به واقعیتهای زمینی درگیری را نشان میداد.
🔹در ادامه، عملیات آمریکا با اختلافات داخلی در آمریکا روبرو شد و رسانهها به منطق واشنگتن شک کردند. این سردرگمی سیاسی به همراه هزینه یک میلیارد دلاری و خسارات مادی از جمله از دست دادن دو جنگنده، باعث شد عملیات به اهداف بازدارنده خود نرسد.
🔹فشار داخلی آمریکا منجر به آتشبس ۶ مه بین آمریکا و انصارالله شد که محدودیتهای ساختاری اقدام نظامی یکجانبه در جنگ نامتقارن را نشان داد. شرایط توافقی که حملات انصارالله به کشتیهای آمریکایی را متوقف میکرد شاید به ظاهر کاهش تنش بود، اما حملات به کشتیهای مرتبط با اسرائیل را شامل نمیشد و به طور نهادی، یک نظام دوگانه ایجاد کرد که استراتژی عملیات دریایی گزینشی انصارالله را تأیید کرد.
🔹ناتوانی غرب در پاسخ منسجم به کنترل خطوط دریایی توسط نیروهای انصارالله، خلأ استراتژیکی ایجاد کرد که چین و روسیه با کمک ایران سریعاً از آن بهرهبرداری کردند.[....]
ارسال نظرات