پنجشنبه ؛ 12 تير 1404
11 تير 1404 - 10:24
مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۴

یادداشت ها/ ایران پسا بشارت فتح

آنچه کاملاً مشهود است ایران پسا بشارت فتح و پس از جنگ ۱۲ روزه با صهیونیسم جهانی، ایرانی دیگر است و تمامی مؤلفه‌ها و اجزای آن در دو سطح ملت و دولت دچار یک تغییر ماهوی شده است.
کد خبر : 19313

تبیین:

کیهان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۴

ادعای مذاکره پساجنگ و چند سؤال اساسی؟!

دکتر محمدحسین محترم 

۱- رهبر معظم انقلاب پس از سخن سخیف رئیس‌جمهور آمریکا که گفته بود ایران باید تسلیم بشود با تاکید مؤکد بر اینکه «چنین اتّفاقی هرگز نخواهد افتاد»، گفتند «این حرف برای دهان رئیس ‌جمهور آمریکا خیلی بزرگ است... و موجب استهزاء اوست». این ادعای ترامپ همان ادعای مقامات قبلی آمریکاست که گفته بودند «باید ریشه و موجودیت ملت ایران را بخشکانیم»! اما چون با تمام فشارها و توطئه‌هایشان نتوانستند و فشار حداکثری و تحریم‌هایشان خنثی شده و نتیجه عکس داده است، حال به گزافه‌گویی دیگری افتادند. البته اینکه از خواسته خشکاندن ریشه ملت ایران به تقاضای تسلیم شدن این ملت و از گزینه تحریم به گزینه جنگ رسیدند خود به نوعی اعتراف به شکست و ناتوانی در مقابل ملت ایران است. رهبر معظم انقلاب قبلا نیز در حوادث و توطئه‌ها و فتنه‌های سال‌های گذشته با اشاره به گزارش محرمانه کاسپار واینبرگر وزیر دفاع اسبق آمریکا که از اعضای کمیته روابط خارجی سنای آمریکا خواسته بود با شدیدترین تحریم‌ها ریشه موجودیت ملت ایران را بخشکانند، تاکید کردند «احمق‌ها! جمهوری اسلامی، ایران و این ملت عظیم را با کجا مقایسه می‌کنید!؟...طراحی‌ها جوری بود که اینها خیال می‌کردند کار جمهوری اسلامی تمام شده، احمق‌ها باز اشتباه کردند و ملت را نشناختند... هرچه فشار بیاورید و با جبهه مقاومت بجنگید، مقاومت محکم‌تر و پرانگیزه‌تر و گسترده‌تر می‌شود.خیال می‌کنند ایران اسلامی ضعیف خواهد شد. من عرض می‌کنم باذن‌الله‌ تعالی ایران قوی‌، مقتدرتر هم خواهد شد». لذا ۴۲ سال پس از طراحی‌های خبیثانه آمریکا ریشه‌ ملت ایران نه‌تنها خشکانده نشده بلکه قوی‌تر و مستحکم‌تر از گذشته در منطقه و جهان رشد کرده و سران گذشته آمریکا «در تاریخ گم و گور شدند» و اکنون نیز ملت ایران تسلیم نخواهد شد چرا که «مشکل دشمنان ما این است که هنوز ملت ایران را نشناخته‌اند».
۲- وزیر محترم امور خارجه در گفت‌وگوی ویژه خبری با اذعان به اینکه آمریکا به دیپلماسی و روند مذاکرات «خیانت» کرد، از «بررسی مذاکره پس از جنگ» سخن گفت و البته گفت بر اساس مصلحت کشور و مردم تصمیم گرفته خواهد شد. اگر می‌خواهیم «مصلحت کشور و مردم» را مدنظر قرار دهیم باید یک بار و برای همیشه و حتما سیاست رهبر معظم انقلاب را محور اصلی بررسی‌های خود قرار دهیم که بارها و بارها تاکید کرده‌اند «دعوت رئیس‌جمهور آمریکا به مذاکره برای فریب افکار عمومی دنیاست و مذاکره با دولت آمریکا رفع تحریم نخواهد کرد، و گره تحریم‌ها را کورتر خواهد کرد و فشار را افزایش خواهد داد»، همان‌گونه که در وسط مذاکرات اخیر نهایت فشار را با جنگ اعمال کردند. رهبری تذکر داده بودند که دولتمردان از تجربه تلخ دولت حسن روحانی درس بگیرند که«این تجربه است برای دولت و دولتمردان آینده، و مردان فعّال در صحنه». بررسی‌کنندگان مذاکره پس از جنگ حتما این سخنان رهبری را باید جلوی چشمان خود داشته باشند که اولا «جنتلمن‌های پشت میز مذاکره، همان تروریست‌های فرودگاه بغداد هستند، این دست چدنی‌ است که از پوشش و دستکش مخملی بیرون می‌آورند». آیا جنگ اخیر وسط مذاکرات این سخن رهبری را به اثبات نرساند؟!. ثانیا «طرف مقابل، قبول مذاکره از سوی ایران را به معنای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی می‌داند؛ می‌خواهد بگوید که ما بالاخره با فشار اقتصادی و تحریم‌های شدید توانستیم ایران را به زانو دربیاوریم». ثالثاً «قبل‌ها بنده این را می‌گفتم که مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره این است که آنها یک چیزی بگویند، ما آن را قبول کنیم؛ بعضی‌ها می‌گفتند نه خیر این‌جور نیست؛ امّا حالا خود آمریکایی‌ها صریح این را می‌گویند». آیا این واقعیت را بارها در گفت‌وگوی اخیر از زبان ویتکاف و ترامپ و ونس و... نشنیدیم؟! رابعاً «به تعبیر امام بزرگوار، آمریکا تا وقتی آدم نشود؛ مذاکره ما و آمریکا سَم است، و با این دولت کنونی [ترامپ]، یک سَمّ مضاعف است... مذاکره با کسی که آدم حسابی باشد غلط است، حالا اینها که آدم حسابی هم نیستند؛ که زیر حرفشان می‌زنند، تعهّدشان را به هم می‌زنند، پابند به هیچ چیز نیستند»! آیا طعم سم بودن مذاکره را از حمله مستقیم آمریکا به خاک کشور با شهادت سرداران و دانشمندان و زنان و کودکان عزیز ایران احساس نکردیم؟!. خامسا «مرتّب تکرار کردم که به آمریکایی‌ها نمی‌شود اعتماد کرد بعضی‌ها سختشان بود قبول کنند، امّا امروز خودشان می‌گویند نمی‌شود اعتماد کرد»! آیا خود وزیر محترم خارجه و رئیس‌جمهور محترم اذعان نکردند که نمی‌شود به آمریکا اعتماد کرد؟علاوه‌بر اینکه ظریف هم قبلا اعتراف کرد که اشتباه کردم که فکر می‌کردم امضای جان کری تضمین است! پس سخن از بررسی مذاکره با آمریکا در پساجنگِ آمریکایی چه منطق سیاسی و دیپلماتیکی دارد!؟ آقای عراقچی حتما فراموش نکرده‌اند که سران سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان که از حمله اسرائیل به ایران خبر داشتند، از سه روز قبل از حمله، به هیچ‌کدام از درخواست‌ها و تماس‌های تلفنی وی پاسخ ندادند! حال چگونه اکنون به درخواست آنها از بررسی مذاکره سخن می‌گویند؟! آیا زمان آن نرسیده است که از سیاست «تهدید- مذاکره- تحمیل» فاصله بگیریم؟! باری‌، وقتی که وسط مذاکرات به ایران حمله کردند به‌خوبی حکمت هشدارها و تذکرات مکرر رهبری برای دنیا آشکار شد و به‌خصوص برای مسئولان کشور و ملت ایران و حتی هر آدم عامی به اثبات رسید که ادعای مذاکره آمریکا فریب، و فقط ابزاری برای افزایش فشار، و با هدف تسلیم و تجزیه و نابودی ایران، و هسته‌ای و غنی‌سازی و حقوق بشر و موشک و همه‌، بهانه برای رسیدن به این هدف است. رهبری قبل از حمله به ایران بر اساس قاعده عقل و تجربه و آینده‌نگری و تهدیدات آشکار هشدار داده بودند «گمان نمی‌کنیم این مذاکرات به نتیجه برسد».
۳- علاوه‌بر تجربه تلخ دولت حسن روحانی ما یک تجربه شیرین را هم پیش‌رو داریم و آن اینکه آیت‌الله رئیسی رئیس‌جمهور شهید به این راهنمایی‌های رهبری گوش داد و از تجربه دولت حسن روحانی استفاده کرد و اجازه نداد فشار بر کشور بیشتر شود و در اولین مصاحبه‌اش در پاسخ خبرنگاری که سؤال کرد آیا شما با آمریکا مذاکره می‌کنید؟، بدون هیچ ابهامی و با گفتن صریح «خیر»، مانع زمینه‌سازی دشمن برای آغاز جنگ علیه ملت ایران شد و به فرمایش رهبری«اجازه نداد که دشمن بتواند بگوید که من با تهدید و تطمیع، یا با حیله توانستم ایران را به پای میز مذاکره بکشانم؛ نگذاشت.»
۴- بنیانگذار جمهوری اسلامی (ره) فرموده بودند «بکشید ما را ملت ما بیدار‌تر می‌شود»! در جنگ تحمیلی کنونی از دست دادن سرداران عزیز و دانشمندان بزرگ و مردم بی‌گناه و وارد آمدن خساراتی به کشور موجب بیدارتر شدن ملت ایران شد. البته ملت ایران پس از ۴۰ و اندی سال با جنایات گوناگون آمریکا به چنان سطحی از فهم و آگاهی و بصیرت و بیداری رسیده‌اند که توانستند در فتنه‌های گذشته و جنگ اخیر چون کوه پشت ولایت فقیه بایستند «تا آسیبی به این مملکت وارد نشود»، اما این جنگ بیش از ملت می‌تواند مایه بیدارتر شدن برخی از مسئولان کشور شود تا مجدداً با باز کردن مجدد باب مذاکره‌، ناخواسته زمینه‌ساز فشار بیشتر بر مردم و تهدید جدیدی علیه کشور نشوند، همان‌گونه که رئیس‌جمهور محترم در پایگاه اطلاع‌رسانی خود تیتر زده است «امیدوارم این جنگ ما را بیدار کند». همچنین این جنگ موجب منزوی شدن جریان غربگرای داخلی شد تا با فریبکاری و فضاسازی نتواند زمینه‌ساز تغییر محاسبات مسئولان و تحقق توطئه‌ها و سناریوهای فریبکارانه آمریکا و صهیونیست‌ها علیه کشور شود. هرچند این جماعت‌، وقیح‌تر از آن هستند اما ملت ایران چهره آنها را شناخته و برای مقابله با هرگونه «صلح تحمیلی» نیز همچون «جنگ تحمیلی» پشت ولایت فقیه ایستاده‌اند. به‌خصوص رئیس‌جمهور محترم که خطر تهدیدات دشمن را به‌خوبی از نزدیک لمس کردند، باید مراقب برخی مشاوران نفوذی که می‌گفتند اگر مذاکره کنیم جنگ نمی‌شود، باشند. حال که مذاکره کردیم ولی جنگ شد، همان‌ها می‌گویند اگر آتش‌بس و مذاکره کنیم جنگ تمام می‌شود! 
 ۵- قطعا ادعای تخفیف تحریم‌ها که در روزهای اخیر از زبان ترامپ و ویتکاف مطرح شد حیله جدیدی است. چون آنها بهتر از برخی داخلی‌ها فهمیده‌اند که در پساجنگی که در آن شکست خورده‌اند، خیلی سخت است که ایران را به پای میز مذاکره کشاند. برای همین به‌زعم خودشان هویج بزرگتری را وسط انداخته‌اند تا ایرانی‌ها را فریب دهند. این درحالی است که علی‌رغم تحریم‌های متعدد آمریکا، بر اساس گزارش تارنمای بین‌المللی ردیابی نفتکش‌ها، صادرات نفت ایران به چین به نزدیک دو میلیون بشکه در روز رسیده و مؤسسه کپلر از رکوردشکنی صادرات نفت ایران به چین خبر داده است. لذا دولت آمریکا که گرفتار «ایران‌گیت» دیگری شده و نمی‌داند عواقب ناکامی خود در تجاوز به ایران را که سی ان ان و ‏آسوشیتدپرس و رویترز و ‏وال استریت ژورنال و ‏نیویورک تایمز و دیگر رسانه‌های معتبر آمریکایی در حال افشا کردن آن هستند، چگونه تحت‌الشعاع قرار دهد، دل به انحراف افکار عمومی و فریب ملت ایران بسته است. اولا این ادعای ترامپ به معنای لغو تحریم‌ها یا شُل گرفتن آنها علیه کشورمان و همان اتهامی که خودش به بایدن می‌زد، نیست. او تلاش دارد توقف جنگ و عدم ایجاد اختلال در بازار جهانی نفت را به چینی‌ها بفروشد و فروش نفت به چین را که با وجود شدیدترین تحریم‌های آمریکا اکنون در حال انجام است، به کشورمان بفروشد. ثانیا آنچه مشخص است کشورهای غربی و آمریکا با تمام توان در حال ارسال تسلیحات پیشرفته و مهمات و موشک به اسرائیل هستند که بعید نیست برای حمله دوباره به ایران آماده شود. لذا به گفته مؤسس و سردبیر وبگاه میدل ایست آی، «یکی از افتخارات ترامپ این بوده که با مشغول کردن ایران به مذاکرات و دادن فرصت به اسرائیل برای آماده‌سازی حملاتش، ایران را فریب داده است». «دیوید هِرست» تاکید می‌کند «ایران نباید برای بازگشت به میز مذاکره‌ای که خود ترامپ دو‌بار آن را ترک کرده، عجله‌ای نشان دهد، چون اکنون گزینه‌های متعددی دارد و اصلاً نیازی به توافق ندارد، اگر تجربه ملاک قضاوت باشد». در نتیجه با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب هم در سومین پیام تلویزیونی هیچ اشاره‌ای به آتش‌بس نکردند و ما اکنون در موقعیت توقف جنگ و منطقه خاکستری هستیم، نه در وضعیت آتش‌بس یا صلح‌، در این شرایط هرگونه مذاکره‌ای، هم در منطق دیپلماتیک و هم در منطق نظامی بی‌معنی است. 

جوان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۴

ایران پسا بشارت فتح

سهیلا صفایی

آنچه کاملاً مشهود است ایران پسا بشارت فتح و پس از جنگ ۱۲ روزه با صهیونیسم جهانی، ایرانی دیگر است و تمامی مؤلفه‌ها و اجزای آن در دو سطح ملت و دولت دچار یک تغییر ماهوی شده است. در این خصوص به نکاتی به اختصار اشاره می‌کنیم. 
۱- همبستگی، اتحاد ملی و هم افزایی در سطح ایران بزرگ و حول محور وطن کاملاً مشهود است. در این روز‌ها همبستگی دولت و ملت به شکل اعجاب‌انگیزی رخ داد. با توجه به گسل ها، شکاف‌های بین نسلی و دوقطبی‌های کاذب که طی دهه‌های گذشته به کمک شبکه‌های نفوذ و رسانه‌های متصل به آنها ایجاد شده بود و به شکل آشوب‌ها و ناآرامی‌های اجتماعی هر از گاهی رخ می‌نمود و به کف خیابان هم می‌رسید، این دو قطبی‌های جعلی با گسست و ویرانی روبه رو شد. 
چنین اتحاد و همدلی شاید به ذهن هیچ کس از آحاد ملت و دولت خطور نمی‌کرد، اما با هدایت داهیانه رهبری و هوشیاری ملت و همبستگی حول محور وطن شکل گرفت، پر دامنه شد و بسیاری از توطئه‌ها و نقشه‌های شوم دشمن در راستای آشوب‌های اجتماعی، تغییر نظام سیاسی، و تلاش جهت تجزیه و خرد کردن ایران را در نطفه خفه کرد. باطل السحر آن نیز وحدت و همدلی همه ایرانیان جهت حفظ تمامیت ارضی ایران بود. اجزای این همدلی بسیار متفاوت و گسترده بود، از فعالان رسانه‌ای، اهل هنر و فرهنگ و سینما تا متفکران و اندیشمندان داخل و خارج نشین تا حتی مخالفان سیاسی گله‌مند از نظام تا صدا و سیما و شبکه‌های رسانه‌ای داخل و برنامه ریزان آنها در این همبستگی نقش کارآمد و فعال داشته‌اند و حتی پاره‌ای مجریان و خبرنگاران صدا و سیما نیز به شمایلی از شجاعت و ایستادگی نیز بدل شده و در سطح جهانی باز تولید و بازنشر شدند. البته این همبستگی و انسجام ملی که در فرمایشات رهبری نیز مؤکد به آن اشاره شد، بسیار حساس است و بایستی به شدت از آن مراقبت کرد. در مناظرات نخبگانی جناح‌های سیاسی نبایستی آن را به سر حد مناظرات حزبی و مناظرات انتخاباتی تنزل داد. بایستی با هوشیاری هرچند تمام‌تر آن را حفظ و به عنوان پیشران مقابله‌ای با نفوذ و تجاوز‌های احتمالی و پسینی دشمن‌پا برجا داشت. صرف نظر از خوشامد یا نیامد احزاب و گروه‌های سیاسی دایره این همبستگی فراتر و فراخ‌تر از مناظرات و منافع جناحی و اصحاب سیاست در ایران است. 
۲- با توجه به تعمق در رخداد‌هایی که این روز‌ها بر ایران رفت و می‌رود، ممکن است با دشمن وارد چالش‌های خطرناک‌تر و آسیب‌های بیشتری نیز بشویم چنانکه به گفته «ورشایمر» تحلیلگر ارشد امریکایی، هدف اصلی محور عبری امریکایی کوچک‌سازی ایران بزرگ است. 
نشتی و نفوذ اطلاعاتی دشمن که حتی به درون جامعه ایرانی رسید، گسترده و شبکه شد، به طوری که بسیاری از اقدامات ریز پرنده‌ها و پهپاد‌ها به کمک همین شبکه نفوذ در داخل اتفاق افتاد. این غفلت اطلاعاتی بایستی مورد توجه و بازبینی جدی قرار گیرد. دیگر اینکه بسیاری از مواضع خام، ناپخته و ساده لوحانه حول محور اعتیاد به مذاکره بایستی ترک شود. خوش خیالی بخشی از نظام سیاست خارجی که به شکل غیر واقع بینانه‌ای متأسفانه نهاد‌های امنیتی و اطلاعاتی را نیز با خود هم‌سو کرد و به حذف سرمایه‌های فاخر امنیتی و نخبگانی منجر شد، پر واضح است که این دیگر یک سلیقه و انتخاب سیاسی نیست. انتخاب اشتباه مذاکره که در دو هنگام رخ داد، تله مذاکراتی در عمان مسقط و مذاکره با تروئیکای اروپایی در این جنگ خود را به خوبی نشان داد و ثابت کرد که مذاکره یک فریب عملیاتی بود ولا غیر. حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی کشور بر تمامی احزاب سیاسی و حکمرانی فرض می‌کند که از غفلت و گزینش راهبرد‌های خطای گذشته درس بگیرند. چه آنکه ضرر آن تنها یک انتخاب سیاسی صرف نیست تکرار این اشتباهات و از یک سوراخ مکرراً گزیده شدن منافع ایران، جان مردم و وطن را در معرض خطر بیشتر قرار می‌دهد. امید آنکه در دوران پسا بشارت فتح شاهد درایت کیاست و شجاعت نظام حکمرانی و پرهیز از غافلگیری‌های پسینی باشیم. 

شرق/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۴

ملت

کامبیز نوروزی
 

حمله تجاوزکارانه اسرائیل، دوگانه مهمی را روشن‌تر از همیشه آشکار کرد که درباره ‌نوع استفاده از کلمه ملت در عرصه سیاسی ایران است. این دوگانه شامل کاربرد واژه ملت توسط دو قطب متضاد، یعنی دولتمردان از یک سو و اپوزیسیون برانداز از سوی دیگر است.

‌1- به‌جز رهبر انقلاب که همیشه در بیاناتشان از واژه‌های ملت و مردم استفاده می‌کردند، با شروع تجاوز به ایران، سایر مقامات هم بسیار بیش از گذشته واژه ملت و ملت ایران را به کار بردند؛ ملت را ارج نهادند و ‌به دفاع و ایستادگی خواندند. سخنان درست و برحقی است، اما این ملت که در زمان جنگ چنین ارج و منزلتی می‌یابد، در زمان‌های دیگر کجاست؟ نظام گزینشی ادارات و سازمان‌های عمومی چنان به سختی رفتار می‌کنند که خیلی از آحاد ملت از فیلتر تنگ آن نمی‌گذرند. دانشجویان و استادانی که با رعایت قانون، منتقد سیاست‌های جاری هستند، با خطرهایی همچون اخراج، تعلیق و امثال آن روبه‌رو می‌شوند. بخش بزرگی از ملت در صدا‌و‌سیما جایی ندارد. چیزی نشان نمی‌دهد. فیلترینگ ملت را از دسترسی به منابع اطلاعات محروم کرده است. این فهرست می‌تواند ادامه داشته باشد. ملتی که در شرایط جنگ چنین محترم شمرده شده و ارج گذاشته می‌شود، در شرایط عادی کجاست؟ ملتی که به موجب اصل پنجاه‌و‌ششم قانون، صاحب حق حاکمیت است و سرزمین متعلق به اوست، چه جایگاهی در نظام دارد؟

2- بخش بزرگی از جریان اپوزیسیون برانداز، آشکارا از تجاوز اسرائیل به ایران شادمان است. آنها به این می‌اندیشند که زیر سایه بمب‌های اسرائیل بیایند و قدرت را به دست بگیرند. آنها که اغلب در خارج و در امنیت کامل زندگی می‌کنند، در‌واقع به ادعای نجات ملت ایران است که از ویرانی سرزمین و کشتار ملت حمایت می‌کنند و تجاوز نظامی اسرائیل را مشروع و درست می‌دانند. 

اینها منکر فضیلت برتری به نام حفظ سرزمین از تجاوز بیگانه‌اند که در هر کشوری یک وظیفه ملی است. در تمام کشورها همکاری و همراهی با متجاوز به سرزمین رذیلتی نابخشودنی و شایسته شدیدترین سزاهای اخلاقی و کیفرهای قانونی است و چنین کسانی را خائن می‌نامند.

اما..‌.

ملت و میهن دو مفهوم منطبق بر یکدیگر هستند. وقتی کسی به سرزمین تجاوز می‌کند، بالطبع به ملت آن سرزمین تجاوز کرده است. وقتی دزد به خانه می‌زند، فقط به خانه نیست که تجاوز کرده است، اعضای آن خانه نیز قربانی تجاوز هستند. واژه ملت در‌برگیرنده یک مفهوم تاریخی است. ملت برساخته یک تاریخ است. آنها شعار ایران می‌دهند ولی از متجاوز جنایت‌پیشه‌ای که به قلمرو سرزمین ایران حمله آورده است، حمایت می‌کنند. شعار ملت می‌دهند ولی برای کسی که به سرزمین حمله می‌کند و کشتار می‌کند، دست می‌زنند و سوت می‌کشند. سخیف‌تر و مضحک‌‌تر سخن کسانی است که می‌گویند این جنگ ملی و میهنی نیست. پس اسرائیل به چه چیز حمله کرده است؟ نتیجه فاجعه‌بار این دیدگاه آن است که سرزمین نه متعلق به ملت، بلکه متعلق به حکومت‌هاست. یعنی این دیدگاه عملا از ملت خلع ید می‌کند.

این دسته هم ملت را فقط ابزاری می‌بیند که با قربانی‌کردنش به پشتوانه جنگ‌افروز متجاوز به قدرت برسد. سرزمین ویران شود برای رسیدن به قدرت به کمک بیگانه تجاوزگر.

تأسف‌بار است که نزد هر دو گروه، ملت به مفهومی موقت بدل شده است که حضور و منزلت او در یک جدول زمانبندی قرار دارد. در وقت تنگی و عسرت و خطر و مرگ و ویرانی، ملت محترم است و باید حضور داشته باشد؛ در سایر اوقات نیازی به ملت نیست و بهتر است نباشد. احترام کلامی دارد ولی جایی برای او وجود ندارد.

با آنها که در همراهی با متجاوز بیگانه از جنگ و تجاوز به سرزمین و ملت حمایت می‌کنند، سخنی نیست. روی سخن با دولتمردان است. ملت را ملت موقت نکنید. ضروری است کارگزاران نظام در بخش‌های مختلف نیز از این نگاه پیروی کنند و ملت را چنان که ملت هست، ببینند.

ملت را نه‌فقط در جنگ و سختی که در آرامش و صلح هم ملت بدانید. آنگاه خواهید دید ملتی که چنین از تجاوز بیگانه منزجر است و می‌ایستد، چگونه ایران را به صلح، پیشرفت و ترقی می‌رساند.

رسالت/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۴

آنچه امروز آشکار شد

مسعود پیرهادی
جنگ دوازده‌روزه‌ای که پشت‌سر گذاشتیم، اگر هیچ دستاوردی نداشت جز روشن‌کردنِ چراییِ برخی مواضع انقلاب اسلامی، همین یک نکته کافی بود تا غبار تردید از ذهن‌ها کنار رود. حالا برای هر چشم بینایی معلوم شد که چرا سال‌هاست در این سرزمین شعار «مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر انگلیس» طنین‌انداز است؛ شعاری که نه از سر کینه کور، بلکه برآمده از تجربه تلخ ملت‌های منطقه و خون‌های ریخته‌شده در خیابان‌های بیروت، دمشق، بغداد و غزه است.
دیروز کسانی می‌گفتند «نه غزه، نه لبنان»؛ گمان می‌کردند اگر صورت‌مسئله مقاومت را پاک کنند، سایه جنگ از سر ایران کم می‌شود. اما امروز، همان‌ها می‌بینند که پایداری غزه و لبنان، نخستین خاکریز امنیت ملی ماست. اگر حماس و حزب‌الله نبودند، اگر فرماندهان ایرانی در دمشق و بغداد خط نبرد را طراحی نمی‌کردند، آتش همین جنگ، نه دوازده‌روزه بلکه طولانی‌مدت و از سال‌ها پیش فرود می‌آمد. حضور مستشاری در سوریه و لبنان و حمایت همه‌جانبه از محور مقاومت، نه هزینه‌ای اضافه، که سرمایه‌گذاری راهبردی بر امنیت و عزت ایران بوده است.
کسانی که دلخوش به برجام بودند و آن را نوشداروی اقتصاد وانمود می‌کردند، حالا با چشم خود می‌بینند چگونه همان دولت‌هایی که سند توافق را امضا کردند، به‌وقت عمل، پشت امضاهایشان پنهان شدند و بر تحریم‌های تازه افزودند. برجام، خسارت محض بود؛ نه به‌خاطر اصل مذاکره، بلکه چون مذاکره‌ای بود بی‌تضمین، با طرفی که بدعهدی بخشی از هویت سیاسی‌اش است. دلواپسان آن روز، امروز دل‌گرم به حقانیت استدلال خودند: آمریکا به لبخند و وعده، نزدیک نمی‌شود؛ باید بدبین بود و معادلات را بر پایه بدعهدی او نوشت.
جنگ اخیر نشان داد چرا رهبر انقلاب سال‌هاست از «ایرانِ قوی» سخن می‌گویند. قوی‌‌شدن یعنی توان مهار دشمن در دورترین نقطه، یعنی بازسازی زیرساخت در کمترین زمان، یعنی سازمان رزمِ جان‌سختی که با ترور فرمانده یا خرابکاری در تأسیسات از پا نمی‌افتد. امروز روشن شد که اگر هیمنه غرب در این منطقه ترک برداشته، به برکت رشد قدرت موشکی، پهپادی و شبکه مقاومت است.
غده سرطانیِ منطقه، تنها با نسخه مقاومت مهار می‌شود؛ هیچ میز مذاکره‌ای قدرتِ جراحی ندارد مگر آن‌که پشتوانه میدان را حس کند.
مذاکره، برای ما که تجربه قجریِ ترکمانچای را در حافظه تاریخی خود داریم، اگر بدون تکیه بر قدرت ملی باشد، جز فریبکاریِ حریف نیست. آمریکا و اروپا، در نهایت، با همان چشمی به ما نگاه می‌کنند که به دیگر کشورهای محنت‌زده منطقه: یا تابع باش یا تحقیر شو. ما اما در این دوازده روز نشان دادیم تابع نیستیم و ایستاده‌ایم تا تحقیر نشویم.
و سرانجام این نکته حیاتی لازم به ذکر است؛ هرکس میان اسرائیل و آمریکا در مواجهه با ایران تفکیک قائل شود، یا جاهل است یا خائن؛ چرا که اسرائیل بدون چتر امنیتی واشنگتن یک روز هم دوام نمی‌آورد و آمریکا بدون متغیّر اسرائیل نمی‌تواند بازی ژئوپلیتیک خود را در غرب آسیا پیش ببرد. ما امروز نه‌تنها به دشمنان، که به دوستان هم نشان دادیم هزینه مقاومت، بسیار کمتر از هزینه سازش است؛ و این بزرگ‌ترین دستاورد جنگ دوازده‌روزه بود.

خراسان/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۴

از جنگ ترکیبی تا بازدارندگی ترکیبی

استاد علی نهاوندی

(محَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ  وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم)محمد (ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان اند.نکته بسیار دقیق در این آیه آن است که فرمود اشدا علی الکفار، عرب وقتی می گوید (شد الشیء) به معنای (احکمه) یعنی محکم کاری کردن و سفت کردن است. به این معنا که برنامه جبهه حق نسبت به معاندان و کفار باید با قاطعیت، سختگیری، محکم کاری و قدرت نشان دادن باشد. قطعا یکی از ابزارهای شدت و قدرت رویارویی نظامی است لکن تنها جنگ نشانه محکم کاری و قدرت نمایی نیست، بلکه طبق این آیه، طراحی جبهه حق و برنامه های پیروان پیامبر باید به گونه ای باشد که کار را بر دشمن سخت کند تا او هرگز به فکر تجاوز و تعدی نیفتد و این همان عامل بازدارندگی ترکیبی و تسلط قاطع بر دشمن است.بی تردید جنگ ما با استکبار به ویژه رژیم تبهکار صهیونی یک جنگ ترکیبی است و همان گونه که جنگ ترکیبی ارکان و ابعادی دارد، باید بازدارندگی ترکیبی باشد و آن نیز اضلاع و عناصر محوری دارد.اکنون این سوال مطرح است که قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران پس از جنگ  تحمیلی آمریکا و اسرائیل چیست؟ به نظر می رسد بازدارندگی ترکیبی که نقشه تجاوز دشمن را نسبت به میهن اسلامی نقش بر آب می کند عبارت اند از شناخت و تقویت موارد زیر:
۱. بازدارندگی سخت: این نوع بازدارندگی توانایی اعمال اراده از طریق ابزارهای نظامی و توانایی موشکی، قدرت هوایی و دریایی نیروی مقتدر سپاه اسلام است که باید تقویت شود و عامل تعیین کننده بازدارندگی سخت است. تاکتیک های جنگ نامتقارن و عنصر غافلگیری در این جنگ بسیار مهم است.
۲.بازدارندگی نرم: این نوع بازدارندگی اعمال اراده و متقاعد کردن دشمن از طریق میانبرهای فرهنگی، سیاسی و دیپلماسی است.ابزارهای بازدارندگی نرم عبارت است از:
الف- افزایش قدرت دیپلماسی و میدان داری در عرصه سیاست خارجی
نکته مهم آن که باید دانست دیپلماسی فقط مذاکره نیست و مذاکره نیز مساوی با تسلیم و سازش نیست، بلکه می تواند ابزار مهمی برای پیشبرد اهداف و نتایج جنگ بوده و عامل بازدارندگی بالایی داشته باشد. 
 ب- بازدارندگی از طریق اشراف اطلاعاتی و قدرت داده کاوی
ج- بازدارندگی از طریق توانمندی های اقتصادی و قدرت تجاری
د-بازدارندگی با ابزارهای رسانه ای، اقناع مخاطب و روایت سازی و جلوگیری از بحران ادراکی
۳.بازدارندگی راهبردی و عمومی: تقویت ایمان و روحیه ایثار و معنویت از یک سو و نیز اتحاد و انسجام ملی و همبستگی اجتماعی از سوی دیگر حول محور منافع ملی و حفظ استقلال
 همه این موارد تحت هدایت رهبر حکیم، آگاه و شجاع و نیز گوش به فرمان بودن آحاد جامعه، اعم از مردم و مسئولان میسور خواهد شد و این عامل مولفه منحصر به فردی را ایجاد کرده که در دنیای امروز بی نظیر است و عامل بازدارندگی بزرگی محسوب می شود.

وطن امروز/ مروری بر یادداشت روزنامه‌های چهارشنبه یازدهم تیرماه ۱۴۰۴

ترامپ عطر جدید برند خودش را تبلیغ کرد؛ منافع شخصی اصلی‌ترین عامل تصمیمات رئیس‌جمهور آمریکا
کاسبان اتاق بیضی

مصطفی نصری

نهاد دولت در آمریکا در عمل به ابزاری برای تأمین منافع اقتصادی و سیاسی گروه‌های خاص تبدیل شده است. از تبلیغات عطرهای شخصی دونالد ترامپ گرفته تا حمایت‌های مالی گسترده از شرکت‌های ایلان ماسک، از درخواست‌های جنجالی مانند افزودن مجسمه ترامپ به کوه راشمور تا تلاش برای کسب جایزه صلح نوبل، همگی نشان‌دهنده این واقعیت است که دولت در آمریکا بیش از آنکه در خدمت مردم این کشور باشد، در خدمت صاحبان قدرت است. رسوایی‌های اخیر، مانند هک ایمیل‌های نزدیکان ترامپ و جدال‌های سیاسی و تسویه‌حساب بین او و ایلان ماسک، تنها گوشه‌ای از این کارکرد معیوب را علنی کرده است. این مسائل، همراه با استفاده از سیاست خارجی و اهرم نظامی به عنوان ابزاری برای مشروعیت‌سازی شخصی، تصویری از یک دولت را ترسیم می‌کند که اولویتش نه حل مشکلات عمومی، بلکه حفظ و تقویت قدرت و منافع گروه‌های خاص است، حتی اگر این منافع به قیمت کشانده شدن پای آمریکا به یک جنگ پرهزینه تمام شود. 
* دولت شخصی
یکی از بارزترین ویژگی‌های کارکرد نهاد دولت در آمریکا، استفاده از آن به عنوان ابزاری برای تأمین منافع اقتصادی است. این موضوع در رفتارهای دونالد ترامپ، چه در دوره‌های ریاست‌جمهوری‌اش و چه در فعالیت‌های شخصی او، به وضوح دیده می‌شود. در جدیدترین نمونه از این منفعت‌طلبی روز گذشته دونالد ترامپ در شبکه اجتماعی خود از راه‌اندازی عطرهای شخصی با نام «پیروزی ۴۷-۴۵» خبر داد. این اقدام که یک فعالیت تجاری شخصی محسوب می‌شود، بخوبی نشان‌دهنده استفاده از جایگاه سیاسی برای پیشبرد منافع اقتصادی است. نامگذاری این عطرها به «پیروزی ۴۷-۴۵» نه تنها به دوره‌های ریاست‌جمهوری او اشاره دارد، بلکه تلاشی برای تقویت برند شخصی‌اش با استفاده از نفوذ سیاسی است. این رویکرد تنها به فعالیت‌های تجاری شخصی محدود نمی‌شود. دولت آمریکا، بویژه در دوره‌های اخیر، به طور گسترده‌ای از منابع عمومی برای تأمین منافع اقتصادی گروه‌های خاص استفاده کرده است. نمونه بارز این موضوع، حمایت‌های مالی گسترده از شرکت‌های تحت مدیریت ایلان ماسک است. شرکت‌های ماسک، از جمله تسلا و اسپیس‌ایکس، در طول سال‌ها بیش از ۳۸ میلیارد دلار درآمد را در قالب قراردادها، وام‌ها، یارانه‌ها و اعتبارات مالیاتی از دولت هدف قرار داده بودند. بر اساس ادعای واشنگتن‌پست،  تنها در سال ۲۰۲۴، دولت‌های فدرال و محلی متعهد به پرداخت ۶ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار به این شرکت‌ها شده‌اند. این حمایت‌ها بویژه در حوزه خودروهای الکتریکی و قراردادهای فضایی، نقش کلیدی در تبدیل ایلان ماسک به یکی از ثروتمندترین افراد جهان داشته است. با این حال، جدال‌های اخیر بین ترامپ و ماسک این منافع را به مرور قطع کرده تا جایی که حتی جدال لفظی روز گذشته ترامپ و ماسک نیز در یک روز سهام شرکت تسلا را 4 و نیم درصد کاهش داد. ترامپ روز گذشته در اظهاراتی ماسک را به بهره‌برداری بیش از حد از یارانه‌های دولتی متهم و حتی تهدید کرد ممکن است او را از آمریکا اخراج کند. این جدال که به کاهش سهام تسلا در معاملات پیش از بازار منجر شد اثبات‌کننده این موضوع است که بهره‌مندی‌های ماسک از رانت دولتی تا چه حد در تبدیل شدن او به ثروتمندترین مرد جهان موثر بوده است. چیزی که اکنون به ابزاری برای انتقام‌گیری از او تغییر ماهیت داده و البته ترامپ نیز در زیست اقتصادی و سیاسی شخصی‌اش از آن بهره می‌برد. همان‌طور که درباره عطرهای «پیروزی 47-45» دیده شد.
* برند‌سازی برای آینده
علاوه بر جنبه‌های اقتصادی، نهاد دولت در آمریکا به ابزاری برای مشروعیت‌سازی سیاسی و تقویت وجهه عمومی سیاستمداران تبدیل شده است. یکی از جنجالی‌ترین اقدامات اخیر دونالد ترامپ، درخواست او برای افزودن مجسمه‌اش به یادبود ملی کوه راشمور است. این یادبود که به دلیل حکاکی چهره‌های ۴ رئیس‌جمهور برجسته آمریکا (جرج واشنگتن، توماس جفرسون، تئودور روزولت و آبراهام لینکلن) شهرت دارد، نمادی از تاریخ و ارزش‌های ملی آمریکا محسوب می‌شود. درخواست ترامپ برای افزودن مجسمه‌اش به این یادبود تلاشی برای جاودانه‌سازی تصویر او به عنوان یک رهبر تاریخی است. این اقدام در کنار تلاش‌های او برای کسب جایزه صلح نوبل، نشان‌دهنده استفاده از نهاد دولت برای شخصیت‌پردازی‌های وی است. 
* ابزار سرپوش گذاشتن بر فساد
یکی دیگر از جنبه‌های کارکرد نهاد دولت در آمریکا، تلاش برای سرپوش گذاشتن بر رسوایی‌ها و فسادهای سیاسی است. اخبار منتشرشده در روز گذشته درباره هک ایمیل‌های سوزان وایلز (رئیس کارمندان کاخ سفید)، لیندزی هالیگان (وکیل دونالد ترامپ)، راجر استون (مشاور سیاسی ترامپ) و استورمی دنیلز (بازیگر فیلم‌های بزرگسالان که ادعا می‌شود با ترامپ رابطه داشته و حق‌السکوت دریافت کرده است)، نمونه‌ای از این موضوع است. هکرها اعلام کرده‌اند حدود ۱۰۰ گیگابایت ایمیل از این افراد را افشا خواهند کرد. این رسوایی که به روابط غیرقانونی و پرداخت‌های مشکوک اشاره دارد، نشان‌دهنده عمق فساد در حلقه‌های نزدیک به قدرت است. با این حال، نهاد دولت به جای پاسخگویی به این اتهامات، اغلب به سرپوش گذاشتن بر آنها یا منحرف کردن توجه عمومی متوسل می‌شود. در حالی که ترامپ به‌رغم فسادهای اقتصادی و اخلاقی، همچنین تشویق هوادارانش به اشغال کنگره در دادگاه آمریکا محکومیتی دریافت نکرد و عملا واجد مصونیت قضایی محسوب ‌شد، سودای دریافت جایزه صلح نوبل و درخواست‌هایی مانند افزودن مجسمه به کوه راشمور، می‌تواند به عنوان تلاش‌هایی برای جلب توجه عمومی و منحرف کردن آن از رسوایی‌ها تفسیر شود. این رویکرد که در آن نهاد دولت به جای شفافیت و پاسخگویی، به ابزاری برای مدیریت تصویر عمومی تبدیل می‌شود، یکی دیگر از ایرادات اصلی کارکرد دولت در آمریکاست.
* چاقوی تسویه حساب
جدال لفظی ترامپ و ماسک - که روز سه‌شنبه بار دیگر خبرساز شد - نمونه‌ای دیگر از کارکرد نهاد دولت به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع سیاسی است. ماسک که پس از جدایی از دولت ترامپ ایده تأسیس یک حزب سوم را مطرح کرده بود، بار دیگر در پستی اعلام کرد آمریکا به یک حزب جدید سیاسی نیاز دارد که «واقعا به مردم اهمیت بدهد». این اظهارات که به طور غیرمستقیم دولت ترامپ را هدف قرار می‌داد، با پاسخ تند او مواجه شد. ترامپ در اظهاراتی کنایه‌آمیز، ماسک را تهدید کرد ممکن است مجبور شود به آفریقای جنوبی بازگردد و حتی اشاره کرد وزارت بهره‌وری دولت (DOGE) که توسط خود ماسک تاسیس شده ممکن است علیه خود او اقدام کند. این جدال بیانگر آن است که نهاد دولت به جای تمرکز بر حل مسائل عمومی، به میدان نبردی برای تسویه‌حساب‌های شخصی تبدیل شده است. کاهش ارزش سهام تسلا پس از این اظهارات، نشان‌دهنده تأثیر مستقیم این جدال‌ها بر اقتصاد و بازارهای مالی است و تأیید می‌کند نهاد دولت در آمریکا، بیش از آنکه در خدمت مردم باشد، به ابزاری برای پیشبرد منافع سیاسی و اقتصادی گروه‌های خاص تبدیل شده است.
* قمار روی جان آمریکایی‌ها
سیاست خارجی آمریکا نیز از این کارکرد دولت مستثنی نیست. دونالد ترامپ در دوره‌های ریاست‌جمهوری‌اش بارها از سیاست خارجی به عنوان ابزاری برای تقویت جایگاه سیاسی خود استفاده کرده است. به عنوان مثال، در جریان تنش‌های اخیر بین ایران و اسرائیل، ترامپ پس از حمله ایران به پایگاه العدید، بلافاصله موضع خود را از «براندازی در ایران» تغییر داد و ادعا کرد با این کار به دنبال آتش‌بس بوده است. این تغییر موضع که ظاهراً برای حفظ شانس دریافت جایزه صلح نوبل انجام شد، نمونه‌ای از استفاده حداکثری از امکانات دولتی برای مشروعیت‌سازی شخصی است. رئیس‌جمهور آمریکا برای کسب منفعت سیاسی خود کشورش را تا یک جنگ بزرگ برده و جان آمریکایی‌های حاضر در منطقه را در گرو کسب یک جایزه قرار داد. چنین اقداماتی نشان می‌دهد نهاد دولت در آمریکا، به جای تمرکز بر منافع ملی، به ابزاری برای تقویت وجهه سیاسی و شخصی سیاستمداران تبدیل شده و در این قمار بی‌ارزش‌ترین چیز منافع و حتی جان مردم خود آمریکاست.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات