تصویب خلع سلاح حزبالله توسط دولت لبنان، اگر عملی شود، نهتنها ساختار دفاعی لبنان را متزلزل میکند، بلکه محور مقاومت را با چالش راهبردی جدی مواجه میسازد. این مصوبه با توجه به شواهد سیاسی، محصول فشارهای مستقیم ایالات متحده و برخی کشورهای غربی و عربی است که به دنبال کاهش نفوذ ایران و تضعیف توان بازدارندگی در برابر رژیم صهیونیستی هستند. ارتش لبنان با وجود داشتن نیروهای منظم، از نظر تسلیحاتی و آمادگی عملیاتی توان مقابله با ارتش رژیم صهیونیستی را ندارد. تجربه جنگ 33 روزه 2006 نشان داد که تنها نیرویی که قادر به تحمیل هزینه سنگین به تلآویو بود، حزبالله با توان موشکی و عملیات نامتقارن خود بود. خلع سلاح این گروه بهمعنای گشودن راه برای تجاوزات بیشتر رژیم صهیونیستی، افزایش تنشهای امنیتی در جنوب لبنان، و حتی احتمال وقوع جنگ داخلی میان گروههای لبنانی خواهد بود.
رویکرد حزبالله در این زمینه ریشه در توافق طائف (1990) دارد که بر خلع سلاح همه گروههای مسلح لبنان بهجز حزبالله تأکید داشت، زیرا این گروه مأموریت مشخصی در برابر اشغال رژیم صهیونیستی بر عهده داشت. از نگاه حزبالله، تا زمانی که تهدید خارجی از سوی رژیم صهیونیستی وجود دارد، خلع سلاح اقدامی غیرمسئولانه و برخلاف امنیت ملی لبنان است. از منظر جمهوری اسلامی ایران، حزبالله بخشی کلیدی از محور مقاومت و یک ابزار بازدارنده در برابر فشارها و تهدیدات رژیم صهیونیستی و آمریکا محسوب میشود. بنابراین، تهران این مصوبه را همسو با سیاستهای واشنگتن و تلآویو دانسته و آن را تلاشی برای تغییر موازنه قوا در منطقه میبیند. ایران احتمالاً از طریق حمایت سیاسی، رسانهای و تداوم کمکهای لجستیکی به حزبالله، تلاش خواهد کرد اجرای این مصوبه را با چالش روبهرو کند.
در مجموع، اجرای عملی این طرح بدون در نظر گرفتن واقعیتهای امنیتی لبنان، میتواند باعث تضعیف مقاومت، کاهش بازدارندگی منطقهای و افزایش خطر درگیری مستقیم با رژیم صهیونیستی شود. تجربه نشان داده که توان بازدارنده حزبالله، نه تنها برای امنیت جنوب لبنان، بلکه برای موازنه قوا در کل خاورمیانه حیاتی است.
ارسال نظرات