يکشنبه ؛ 31 فروردين 1404
31 فروردين 1404 - 12:39

روایت فریادواشک پشیمانی در بازسازی یک جنایت/اراذل ذلیل شدند

فریادهای مادری داغ‌دیده، اشک‌های پشیمانی یک متهم ۱۸ ساله و نگاه‌های خشمگین مردم، خیابان بهشتی تهران را به صحنه‌ای متفاوت از عدالت بدل کرد؛ جایی که بازسازی صحنه حمله خشن اراذل و اوباش، نه فقط یک پرونده، که زخمی از دردهای پنهان جامعه را روایت می‌کرد.
کد خبر : 18832

تبیین:

صدای فریاد‌های یک مادر، پیش از هرچیز در فضا طنین انداخته بود. مادری که فرزندش قربانی خشونت گروهی از اراذل و اوباش شده بود، بی‌محابا فریاد می‌کشید، گریه می‌کرد، با مشت به بدن یکی از متهمان می‌کوبید و می‌گفت: «باید جواب پس بدین! چرا زدیدش؟ چرا باهاش این کارو کردید؟ باید دادگاهی بشید!»

مردم هم بی‌قرار بودند؛ نگاه‌های پرخشم و حرف‌هایی که زمزمه نبود، فریاد بود: «باید ادبشون کنن! بذارید ما با اینا حرف بزنیم! قانون به کنار، اینا باید مزه درد رو بچشن!» صبح روز گذشته، در خیابان بهشتی تهران، بازسازی صحنه یکی از پرونده‌های جنجالی اخیر برگزار شد؛ حمله شش نفره اراذل و اوباش به یک دکه فروش مواد غذایی در چهارراه اندیشه، که به مجروح شدن شدید دو شهروند و تخریب اموال آنها منجر شده بود. صحنه‌ای که در ساعت ۲۳ شب با عربده‌کشی و ضرب و شتم آغاز شد و با گریه و پشیمانی متهمان در بازداشتگاه به پایان رسید.

وقتی موتور‌های خشم در دل شب می‌غرند

به گفته سرهنگ سعید راستی، معاون عملیات پلیس اطلاعات تهران بزرگ: «این افراد حوالی ساعت ۲۳، سوار بر موتورسیکلت از محله نظام‌آباد به محل حادثه آمده و پس از عربده‌کشی، با حمله به دکه، اقدام به ضرب و جرح دو شهروند و تخریب دکه و یک خودرو کرده‌اند.»

در جریان این حمله، دو نفر از مراجعان دکه به شدت از ناحیه دست مجروح شدند؛ به‌گونه‌ای که اکنون با ناتوانی حرکتی مواجه‌اند. عاملان این حادثه، پس از جنایت، از محل متواری شدند، اما پلیس عملیات گسترده‌ای را در شش نقطه تهران و اطراف آن برای شناسایی و کمتر از ۲۴ ساعت بازداشت آنها ترتیب داد. در عملیات هم‌زمان پلیس، هر شش نفر بازداشت شدند. سه نفر از آنها به دلیل مقاومت در برابر مأموران، از ناحیه پا و زانو هدف گلوله قرار گرفتند. دو متهم دیگر هنوز متواری هستند و تحت تعقیب‌اند. سرهنگ راستی تأکید کرد که این افراد دارای سوابق متعدد شرارت، سرقت و مواد مخدر هستند و حمله اخیرشان تنها با هدف ایجاد رعب و وحشت صورت گرفته است.

اشک‌هایی که دیگر دیر است

یکی از متهمان، جوانی ۱۸ ساله است؛ صدایش آرام، نگاهش پُر از حسرت. با مادربزرگش زندگی می‌کند. پدر و مادرش مدت‌ها پیش از هم جدا شده‌اند و هیچ‌کدام برای تربیت او پا پیش نگذاشتند. در مصاحبه‌ای که با او داشتم فقط یک جمله را تکرار می‌کند: «من اشتباه کردم، من فقط دنبال رفاقت بودم، نه درگیری...»

یوسف ۱۸ ساله می‌گوید: «من محصل هستم، معتاد هم نیستم، فقط به خاطر رفاقت رفتم که الان پشیمانم، اصلا من آخرین نفری بودم که از موتور پیاده شدم، کاش مادربزرگم نفهمد من کجا هستم، خیلی پشیمانم». اما تصویر متهم ۱۸ ساله از همه ماندگارتر بود. قدش از همه بلندتر، اما روحش به چشم می‌آمد که فروریخته. با صدای بلند گریه می‌کرد. زانویش می‌لرزید. وقتی مأمور از او خواست رو به جمعیت بایستد و صحنه را بازسازی کند، گفت: «من غلط کردم... نمی‌خواستم اینجوری شه...»

در میان نگاه‌ها، لبخند نبود. فقط سنگینی و سکوتی که فریاد می‌زد: کاش یک نفر، فقط یک نفر، زودتر جلوی این سقوط را گرفته بود.

عدالت، اما با طعم درد

در تهران بزرگ، به گفته پلیس، ۱۵ نفر از اراذل و اوباش مسلح در ماه‌های گذشته، توسط پلیس زمین‌گیر شده‌اند. رسیدگی به پرونده‌ها در دادسرای امنیت با جدیت در حال انجام است.
قانون می‌گوید که باید مجازات شوند. خانواده‌ها، اما می‌پرسند: چرا باید بچه‌ام برای خرید یک بطری آب، با دست شکسته برگردد؟ و جامعه می‌پرسد: چرا هنوز هم پسران ۱۸ و ۲۰ ساله باید «رفاقت» را در قمه‌کشی و عربده‌جویی بجویند؟ پایان گزارش؛ اما نه پایان یک درد

این گزارش، بازخوانی یک صحنه بود. اما شاید صحنه‌ی اصلی، خیلی زودتر از این آغاز شده؛ جایی در خانه‌ای بدون محبت، کوچه‌ای بدون نظارت، مدرسه‌ای بدون تربیت.

صدای آن مادر هنوز در گوشم است: «جواب بدید... چرا زدینش؟!» و صدای یوسف ۱۸ ساله هم، که گفت: «فقط می‌خواستم پای رفاقت بمانم...»

منبع: تسنیم

ارسال نظرات