تبیین:
امتناع ایران از حضور در شرمالشیخ نه نشانهی انزوا، بلکه جلوهای از درک عمیق راهبردی و هوشمندی دیپلماتیک است. نظام سلطه، از رهگذر مدیریت بحرانهای ساختگی و بیثباتسازی کشورهای محور مقاومت، در پی آن است که توازن قدرت منطقهای را به سود خود بازآرایی کند. در چنین شرایطی، عدم حضور ایران را باید نوعی «نیتخوانی سیاسی» دانست؛ امتناعی آگاهانه برای آنکه در زمین دشمن بازی نکند و در معادلهای که هدفش تضعیف استقلال منطقهای است، مهرهی هیچ سناریویی نشود.
آمریکا سالهاست پروژهی عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با جهان عرب را با ابزارهایی چون نشستهای منطقهای، پیمانهای امنیتی و سازوکارهای اقتصادی پی میگیرد. اجلاس شرمالشیخ نیز امتداد همین مسیر بود؛ تلاشی برای القای وجود اجماع علیه محور مقاومت و نمایش انسجام میان کشورهای عربی و رژیم اشغالگر. این نمایش، بیش از آنکه دیپلماتیک باشد، نوعی «عملیات روانی» برای مشروعیتسازی حضور صهیونیسم سیاسی در ساختار امنیتی خاورمیانه محسوب میشود.
دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، اما، بر سه اصل عزت، حکمت و مصلحت استوار است. بر پایهی همین منطق، گفتوگو و حضور بینالمللی تنها زمانی معنا دارد که بر محور قدرت، استقلال و منافع ملی شکل گیرد. گفتوگویی که بر تهدید، تحریم و سلطه مبتنی باشد، نه « مذاکره » بلکه « تسلیم » است. سیاست خارجی ایران نه در پی انزواست و نه در پی نمایشهای بیثمر؛ بلکه بر راهبرد تعامل فعال و عزتمندانه با جهان عاری از سلطه و قدرتهای نوظهور متمرکز است.
از این منظر، پیشنهاد برخی جریانهای داخلی برای حضور در نشستهایی مانند شرمالشیخ بهعنوان گشایش دیپلماتیک، در واقع، تلقی سادهانگارانهای از روابط بینالملل و مفهوم قدرت است. تجربهی چند دههی گذشته نشان داده است که هرگاه سیاست خارجی کشور از موضع اقتدار فاصله گرفته و با ادبیات «تسلیم در برابر فشار» سخن گفته است، طرف مقابل نه تنها امتیازی نداده بلکه فشارها را افزایش داده است.
نتیجه آنکه، عدم حضور ایران در شرمالشیخ، تصمیمی سنجیده، عقلانی و عزتمندانه بود؛ تصمیمی که نشان داد جمهوری اسلامی در بازیهای طراحیشدهی دشمن شرکت نمیکند، بلکه قواعد بازی را خود تعریف میکند. این موضع نه انفعال، بلکه کنشی فعال و هدفمند است که بر شناخت دقیق از ساختار قدرت جهانی، تجربهی تاریخی ملت ایران و راهبرد مقاومت هوشمندانه استوار است.
ارسال نظرات