12 مهر 1403 - 10:15

یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۳

شرایط منطقه و چند جمله حرف حساب با اهالی رسانه، تغییر دکترین اتمی برای مقابله با نظم «ابرویرانگر» اسرائیلی، نبرد در جنوب لبنان؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.
کد خبر : 17327

تبیین:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۱۲ مهر

شرایط منطقه و چند جمله حرف حساب با اهالی رسانه 

جعفر بلوری
شرایط حاکم بر منطقه، اگر نگوییم «بی‌سابقه»، «کم سابقه» است. رویارویی ایران با آمریکا و رژیم صهیونیستی «علنی‌تر» شده و رفته رفته طرفین «تعارفات دیپلماتیک» و «جنگ‌های غیرمستقیم و پنهانی» را کنار گذاشته و در حال ورود به نوعِ دیگری از تقابل با یکدیگرند. ترور ناجوانمردانه سید مقاومت و حدود 400 غیرنظامی دیگر با 85 تُن بمب سنگرشکنِ آمریکایی - و اعلام آن در تریبون‌های رسمی- و از آن سو، حمله بی‌سابقه، سنگین و پُرخسارت سه‌شنبه شب ایران به سرزمین‌های اشغالی، از جمله دلایل این ادعاست. این وضع به کجا خواهد رسید؟ آیا رژیم صهیونیستی دست از پا خطا کرده و پاسخ این حمله را خواهد داد؟ اگر «بله» پاسخ بعدی ایران چگونه خواهد بود؟ آیا این تقابل در نهایت به «جنگ تمام عیار» بین ایران و متحدانش در یک طرف و رژیم صهیونیستی و متحدانش از طرف دیگر، ختم خواهد شد؟ و سؤال آخری که در این یادداشت به آن می‌پردازیم این است که، در چنین فضای پُرتنشی، رسانه چه نقشی دارد؟ بخوانید:
1-ریشه رفتارهای جنون‌آمیز رژیم صهیونیستی را می‌توان درون سرزمین‌های اشغالی یافت. نباید فراموش کرد مدتها قبل از عملیات طوفان‌الاقصی، این سرزمین اشغال شده به شدت درگیر مشکلات داخلی بود. روی کار آمدن دولت‌های ائتلافی ضعیف که با یک استعفا فرومی‌پاشید، در این سرزمین تبدیل به امری عادی شده بود. ورود «فرا ارتودوکس‌ها»(Ultra-Orthodox) به داخل کابینه رژیم صهیونیستی و خشم و تظاهرات‌های اعتراضی شهرک‌نشینان علیه افتادن کنترل امور در دستان این افراطیون عصرحجری و به طور کلی به هم ریختگی بی‌سابقه داخلی، از جمله دلایل ابتدائی وضعیتی است که امروز صهونیست‌ها درگیر آنند. می‌خواهیم بگوییم، اگر عملیات طوفان‌الاقصی هم نبود، این رژیم رو به سراشیبی بود و حماس با این عملیات بی‌نظیر و تاریخی، به این سراشیبی شیب و سرعت بیشتری داد. رژیمی که در سراشیبی سقوط است یا حتی حس می‌کند در حال سقوط است! برای نجات خود، دست به رفتار جنون‌آمیزی می‌زند. می‌خواهیم دلایل تغییر در رفتارهای امثال نتانیاهو که به شرایط امروز منجر شده است را ریشه‌یابی کنیم. 
2- صهیونیست‌ها طی یک‌سال گذشته، به اندازه تمام 75 سالی که برای خود کشور جعل کرده‌اند، تحقیر شدند. چه در جریان عملیات طوفان الاقصی، چه در جریان جنگ غزه و چه در رویارویی با محورهای قدرتمند مقاومت مثل یمن و حزب‌الله و عراق. صهیونیست‌ها تحقیرشدگانی هستند که در طول تاریخ عادت کرده بودند، با دادن لقب‌هایی مثل «چهارمین ارتش قدرتمند جهان»، «دموکرات‌ترین کشور منطقه» و.... دیگران را تحقیر کنند. چنین رژیمی برای بازگشتن به قبل، دست به هرکاری می‌زند. تغییر روش جنگ از «پنهانی» و «کنترل شده» به «علنی و دیوانه‌وار» می‌تواند به این دلایل هم باشد.
3- این که فرجام این روند، چه خواهد بود به‌ مؤلفه‌های متعددی بستگی دارد. اگر رژیم صهیونیستی به همین روندی که شروع کرده ادامه دهد، وقوع جنگ تمام عیار در منطقه حتمی است. اگر افسارشان کشیده شود، زمان فروپاشی‌شان کمی به عقب خواهد افتاد. در این که این رژیم رفتنی است شکی نیست و این ادعا نیز صرفا یک تحلیل ژورنالیستی نیست. دلایل زیادی وجود دارد که اثبات می‌کند، «اسرائیل» رفتنی است. مهم‌ترینِ این دلایل، «مصنوعی بودن» اسرائیل است. کشورهای مصنوعی و زورکی، که حیات خود را در مرگ دیگری می‌بینند، نمی‌توانند ادامه دهند. فرهنگ، تمدن و کشور را نمی‌توان به زور پول و خون و قدرت ساخت. بنابر این اگر آمریکا و رژیم صهیونیستی به سیاست‌های فعلی خود ادامه دهند، باید منتظر جنگ نهائی و سرنوشت ساز بود. جنگی که سرنوشت منطقه را تعیین خواهد کرد!
4- احتمال این که دشمن، در واکنش به سیلیِ تاریخی سه‌شنبه شب ایران، دست از پا خطا کند، وجود دارد. در همین رابطه «سی ان ان» سه‌شنبه شب اعلام کرد، ایران تعداد زیادی موشک بالستیک را به سمت اسرائیل (احتمالا مراکز حساس نظامی، زیرساخت‌های اقتصادی و...) نشانه رفته است تا چنانچه اسرائیل پاسخ حملاتش را داد، اقدام کند. برای این که معنای این جملات را بهتر بفهمیم یادآوری می‌کنیم که در حملات سه‌شنبه شب - به قول آن افسر سابق سیا- ایران شرافتمندانه جنگید و زیرساخت‌های اقتصادی و غیرنظامیان را هدف قرار نداد. اما طبق گزارش سی ان ان، حمله بعدی بسیار متفاوت‌تر از عملیات وعده صادق 2 خواهد بود! در این صورت وقوع هر سناریویی محتمل است. 
5- تجربه ثابت کرده است، موازی و کنارِ هر جنگ سختی، یک جنگ نرم و رسانه‌ای به راه می‌افتد که اهمیت آن بعضا حتی، از جنگ سخت بیشتر است. رسانه می‌ترساند، روحیه می‌دهد، مطالبه می‌کند، به واکنش‌های بعدی جهت می‌دهد، شکست را پیروزی و پیرزی را شکست جلوه می‌دهد، متحد می‌کند، اتحادها را می‌شکند، ضعف را قوت و قوت را ضعف «جا» می‌زند و... در شرایط امروز ایران و منطقه نیز، رسانه نقش بسیار بسیار مهم و پررنگی دارد. تردید نداشته باشید اگر مطالبه مردمی -که خود متاثر از رسانه و تحلیل‌های کارشناسی است- نبود، سپاه پاسداران چه بسا باز هم این عملیات را عقب‌تر می‌انداخت. 
به عبارتی درخواست‌های مردم برای زدن رژیم صهیونیستی که از طریق رسانه‌ها به خوبی پوشش داده شد و به گوش مسئولین رسید، تاثیر بسزایی در، هم عملیاتی شدن وعده صادق 2 و هم موفقیت آن داشت. این رسانه باید همچنان در میدان باشد و مردم را به اتحاد دعوت کند. «اتحاد» بی‌نظیری که امروز بین مردم ایران و محورهای مقاومت شکل گرفته، باید با کمک همین رسانه‌ها حفظ شود در غیر این صورت رسانه‌های داخلی و خارجیِ حریف با خبرهای جعلی مثل «یحیی سنوار جاسوس اسرائیل بود»! و استفاده از برخی تکنیک‌های شیطانی این اتحاد را شکسته و روحیه بالای ما را تضعیف خواهند کرد. هیچ ارتش و قدرت نظامی بدون حمایت‌های مردمی و اتحاد ملی-که از هنرهای رسانه است- نمی‌تواند به راحتی حریف دشمن شود. اگر رسانه‌های ما درست عمل نکنند، دشمن می‌تواند با رسانه‌های خود، ورق را برگرداند.
6- قبل از عملیات وعده صادق 2، با هدف شکستن اتحاد محورهای مقاومت و مردم بود که، رسانه‌های دشمن با تمام قدرت به میدان آمده بودند. آنها کشتار زنان و کودکان را «موجه» جلوه داده و از نتانیاهو و اسرائیلِ بازنده، یک برنده ساخته بودند. فقط یک لحظه به این جملات دقت کنید: «رژیمی برای کُشتن یک نفر، 85 هزار کیلو بمبِ سنگرشکن 2000 پوندی را به یک محوطه محدود می‌ریزد. بمب‌هایی که حامل موادشیمیایی و سمی هم هستند. نزدیک به 400 غیرنظامی بی‌گناه کنار این یک نفر به شهادت می‌رسند طوری که اجساد برخی از آنها به دلیل تکه تکه شدن، اصلا قابل تفکیک و شناسایی نیستند. این‌جا رسانه [دشمن] طوری این جنایت قرون وسطایی را پوشش می‌دهد که اولا توجهات از آن 400 نفر به طور کامل پَرت می‌شود و ثانیا از عامل این جنایت هولناک، یک پیروز و قهرمان می‌سازد!» 
7- مخاطب جملات بعدی، مردم و اهالی رسانه هستند. این اتحاد باید حفظ شود. اولین شرط حفظ این اتحاد نیز، فاصله گرفتن از رسانه‌های دشمن و رجوع به رسانه‌های شناسنامه‌دار و معتبر است. رژیم صهیونیستی و آمریکا در همین غزه و لبنان نشان داده‌اند، جان خبرنگار و مردم عادی و حتی کودکان و نوزادان، ذره‌ای برایشان اهمیت ندارد و برای رسیدن به اهداف شیطانی‌شان حاضرند طی یک بازه زمانی یک ساله، 42 هزار غیرنظامی را فقط در غزه سلاخی کنند و وقتی اعتراضی شنیدند بگویند، زیر ساختمان کودکستانی که بمباران کردیم چند نظامی پنهان شده بودند! بی‌خاصیت بودن سازمان‌های عریض و طویل بین‌المللی نیز  تاکنون، باید بر همگان معلوم شده باشد. این روحیه و اتحاد مثال زدنی که با سیلی جانانه وعده صادق 2 ایجاد شده است، به هر قیمتی که شده باید حفظ شود.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۱۲ مهر

تغییر دکترین اتمی  برای مقابله با نظم «ابرویرانگر» اسرائیلی

علی قنادی

اسرائیلی‌ها عملیات ترور سیدحسن نصرالله، دبیرکل شهید حزب‌الله لبنان را «عملیات نظم نوین» نام گذاشتند. نظم نوینی که اسرائیل درباره آن صحبت می‌کند، به معنای کاربرد قدرت ویرانگری آغشته به فناوری چونان یک نیروی خلاق برای اثرگذاری بر ذهن‌ها و روان‌ها است. هدف، فراتر از خرید صرف امنیت، اعمال یک هژمونی مبتنی بر فناوری نظامی «ابرویرانگر» در غرب آسیا است. تصاویر روزانه‌ای که ارتش اسرائیل از انفجار‌های دهشتناک بمب‌ها و موشک‌هایش در غزه و لبنان تولید و به یمن شبکه‌های اجتماعی در تیراژ وسیع پخش می‌کند، تصویری نیش‌دار و دورنمایی موجز از همین نظم جدید، مبتنی بر این واقعیت است که در هرگونه رویارویی آینده، نه‌تن‌ها هیچ‌کس و هیچ‌جایی امن نیست، هیچ‌چیزی هم دیگر امن نیست (انفجار پیجرها). دلیلی نداشت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در سخنرانی سازمان ملل علاوه بر تهدیدکردن ایران که «اگر ما را بزنید ما شما را می‌زنیم. جایی در ایران نیست که دست بلند اسرائیل به آن نرسد»، بقیه دول غرب آسیا را هم به تهدیدش ضمیمه کند و بگوید «و این در مورد کل خاورمیانه صادق است.» این شمایی از تلاش اسرائیل برای پایه‌گذاری هژمونی نظامی مبتنی بر فناوری ابرویرانگر بر کل غرب آسیا است و ترور دبیرکل حزب‌الله را نیز، نقطه عطف کارگزاری این نظم جدید می‌داند. 
در تهران، استدلال‌ها کماکان حول این می‌چرخد که «سیدحسن رفت، اما نصرالله می‌آید»، «حزب‌الله زنده است» و چیز‌هایی از این‌دست؛ استدلال‌هایی که البته سازه‌های معنایی قدرت و تاب‌آوری نهاد‌های اجتماعی هستند. با این حال، واقعیت این است که ضعف و سستی بنیان‌های قدرت مادی نهاد‌های اجتماعی (دولت، گروه، جنبش یا هر چیز دیگر)، در خوشبینانه‌ترین حالت، آن‌ها را دچار فرسایش کرده و قوت سازه‌های معنایی آن‌ها را نیز تحت‌تأثیر قرار خواهد داد. 
راه‌حل چیست؟ آیا ایران و محور مقاومت، به نظم جدیدی که تل‌آویو به یمن حفاظت و حمایت فعالانه واشینگتن در مسیر آن گام گذاشته، رضایت خواهند داد؟ در حالی که از صنعا تا تهران و از اینجا تا بغداد، دمشق، غزه و بیروت، پاسخ‌ها به این پرسش منفی است، راه‌حل‌ها از بی‌عملی و پذیرش وضع‌موجود تا اتخاذ دیپلماسی چندجانبه فعال یا اقدام جنگی با دامنه محدود یا فراگیر، تنوع دارد. به جز گزینه «بی‌عملی»، هرکدام از گزینه‌ها قادرند تا حدی شرایط را بهبود داده، بنای بازدارندگی را احیا کنند، ولی طبیعتاً ظرفیت برخی کمتر و استعداد بعضی راه‌ها بیشتر و درعین‌حال پرخطرتر است. تجربه یک‌سال بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نشان می‌دهد دیپلماسی مبتنی بر فشار افکار عمومی جهان، نتوانسته ابرویرانگری اسرائیل را متوقف کند. گزینه پاسخ محدود نظامی از نوعی که در عملیات وعده صادق ۲ انجام شد، هرچند مؤثر است ولی در شرایطی که رهبران دولت عبری، عزم خود را برای کاربرد فناوری نظامی ویرانگر برای برقراری نظم نوین جزم کرده‌اند، احتمالاً به بازدارندگی کافی نینجامیده و ممکن است به تصاعد دامنه کشمکش کشیده شود. در حالی‌که دیگران، ممکن است راه‌حل‌های خلاقانه دیگری هم برای مهار اوضاع تجویز کنند، یک راه‌حل فوری در دسترس، تغییر در دکترین هسته‌ای ایران است. در شرایطی که دکترین هسته‌ای ایران در طول پنجاه واندی سال گذشته (با احتساب دوره پهلوی) استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌‎ای بوده، امروز تهران ظرفیت، زمینه‌مندی و فرصت لازم را برای تحول بی‌درنگ در این برنامه خود دارد. کنت والتز، نظریه‌پرداز شهیر، چند دهه قبل بین «توانایی‌های بازدارنده از جنگ» و «توانایی‌ها برای جنگیدن» تمایز قائل شده و نیروی هسته‌ای را جزو توانایی‌های بازدارنده از جنگ خوانده بود و می‎گفت تاریخ بشر سلاحی سراغ ندارد که به اندازه تسلیحات هسته‌ای به صلح و ثبات کمک کرده باشد: «کسانی که عاشق صلح‌اند، باید دوست‌دار سلاح هسته‌ای باشند!» این استدلال والتز مبتنی بر این واقعیت بود که دهشت و وحشت ناشی از نابودی این تسلیحات نامتعارف، به‌قدری بزرگ و پرقوت است که دولت‌ها هرگز به‌فکر کاربرد آن‌ها نخواهند افتاد. اساساً تسلیحات هسته‌‎ای جامعه‌پذیری بی‌سابقه‌ای درباره کسب و مالکیت، لفاظی و کاربرد، بر مالکان خودشان (دولت‌ها) تحمیل می‌کنند که آن‌ها محکوم به تبعیت از این جامعه‌پذیری هستند. قریب به ۸۰ سال بعد از ابداع اولین سلاح هسته‌ای در پروژه معروف منهتن، فقط و تنها یک دولت، آن‌هم صرفاً یک‎مرتبه از تسلیحات هسته‌ای استفاده کرده است. امریکایی‌ها تنها به این دلیل، دو بمب اتم بر سر مردم ناکازاکی و هیروشیما فروانداختند که نه‌فقط ژاپن سلاح اتمی نداشت، بلکه در دنیایی می‌زیستند که هیچ دولت دیگری غیر از خودشان، مسلح به این سلاح‌های ویرانگر نبود. 
در دنیایی که آن را زیست می‌کنیم، در شرایط جنگی پرمخاطره (تهدید وجودی)، تنها چیزی که ۹ دولت مسلح به سلاح اتمی و اسرائیل اتمی را مجاب می‌کند از سلاح هسته‌ای استفاده نکنند، اطلاع از این واقعیت است که دولت‌های هماورد آن‌ها نیز مالک سلاح هسته‌ای هستند. چرا روس‌ها این‌قدر از سلاح هسته‌ای دم می‌زنند، زیرا اوکراین بعد از فروپاشی شوروی، غرق در انگاره‌های لیبرالی، خود را خلع سلاح هسته‌ای کرد. 
سناریویی را تصور کنید که وقایع آغازشده از ترور دبیرکل حزب‌الله لبنان تا عملیات وعده صادق ۲ گسترش یافته، به تصاعدی بزرگ و بزرگ‌تر کشیده شده، پینگ‌پنگ کشمکش تا مرز تهدید امنیت وجودی اسرائیل پیش برود. آیا امکان صدور یک اولتیماتوم هسته‌ای آشکار یا مخفی از طرف اسرائیل منتفی است؟ 
«گزینه سمسون» که دکترین غیراعلامی و غیراعلانی کاربرد سلاح هسته‌ای اسرائیلی‌ها است و ریشه در فرهنگ استراتژیک عبری دارد، حائز شواهدی جدی دال بر این است که آستانه تحمل اتمی اسرائیل، به مراتب پایین‌تر از دیگر دارندگان سلاح هسته‌ای است. این یعنی آنکه، احتمال اتکای دولت عبری به گزینه اتمی، بیشتر از دیگر مالکان تسلیحات هسته‌ای است. نیویورک‌تایمز در ژوئن ۲۰۱۷ فاش کرد که در روز‌های قبل از جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷، اسرائیل قصد داشت تیمی از چتربازان را با بالگرد وارد سینا کند تا با نصب و ایجاد یک انفجار هسته‎ای از راه دور، هشداری مقابل کشور‌های متخاصم ایجاد کنند!
رئالیست‌‎های زیادی معتقدند ماهیت دهشتناک تسلیحات هسته‌ای، دولت‌های مالک آن‌ها را مقابل همدیگر حزم‌اندیش و محتاط‌تر کرده و منجر به افزایش ثبات می‌شود؛ چیزی که برخی داده‌های تجربی هم آن را تأیید می‌کند، اما این مستلزم وجود یک «کفو هسته‌ای» است. امریکا سال‌ها اصرار می‌کرد که یک پاکستان اتمی جنوب آسیا را بی‌ثبات می‌کند و با دستیابی اسلام‌آباد به سلاح اتمی مخالف بود، ولی هند و پاکستان بعد از برقراری موازنه در سطح استراتژیک در سال ۱۹۹۸، حتی در سطح متعارف نیز تنش کمتری تجربه کرده‌اند. در شبه‌جزیره کره، در حالی مناسبات سئول- پیونگ‌یانگ از سال ۲۰۰۶ (زمان دستیابی شمالی‌ها به سلاح اتمی) پرتنش شده که برخی می‌گویند دستیابی کره جنوبی به سلاح هسته‌ای، مناسبات دو کره را کم‌تنش‌تر خواهد کرد. 
در مورد ایران چطور؟ غرب آسیا، منطقه‌ای بی‌ثبات است که نشانه‌ها حاکی است، به‌سمت بی‌ثباتی بیشتر نیز در حرکت است. نظم نوینی که اسرائیل در شامگاه ترور دبیرکل حزب‌الله با کاربرد ۸۳ تن بمب سنگرشکن کلید زد، یک نظم لیبرال مبتنی بر قدرت اقتصادی، یا حتی نظمی رئالیستی بر پایه توازن قوا نیست. چنین نظمی، قدرت خلاق فناوری را، برای ایجاد دهشت هژمونیک برپایه «ابرویرانگری» طلب می‌کند، واقعیتی که صحنه‌های آن را، تا همین اواخر در غزه و حالا در لبنان می‌دیدیم و می‌بینیم. در چنین نظمی، هیچ چیز و هیچ‌کس مصون نیست. دیروز پیجر و بی‌سیم‌ها منفجر شدند و آنگونه که نیویورک‌تایمز به درستی نوشته، فردا «اتومبیل‌ها، یخچال‌های ما، ترموستات‌های خانگی و بسیاری چیز‌های مفید دیگر در حول و حوش ما آسیب‌پذیر هستند.» همان‌گونه که نتانیاهو در سازمان ملل گوشزد کرد، دست بلند اسرائیل، نه فقط برای ایران، بلکه «درباره کل خاورمیانه صادق است.» این دست بلند، زمانی نیروی هوایی دولت عبری بود، ولی حالا همه چیز است. فناوری، به‌ویژه هوش مصنوعی، این قابلیت را دارد که شکاف استراتژیک ناشی از انحصار رهبران اسرائیلی بر تسلیحات هسته‌ای را چند برابر کند. دیگر فقط، تغییر در دکترین هسته‌ای، یک الزام نیست. دکترین‌های مرتبط نیز بایستی به‌روزرسانی شوند.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۱۲ مهر

نبرد در جنوب لبنان

عبدالرضا فرجی راد

حزب الله لبنان در حال بازیابی خود است و نبرد در جنوب لبنان به صورت زمینی به آن ها در این امر کمک می کند.
از سوی دیگر حمله موشکی ایران هم به آن ها روحیه داده است.
باید توجه داشت که ورود ارتش اسراییل به خاک لبنان می تواند هزینه سنگینی از نظر تلفات برایشان داشته باشد.
این جنگ و گریزها گروه حزب الله را توانمند می کند و نیروهای جوان به تدریج پخته می شوند و می توانند جای فرماندهان از دست رفته را بگیرند.
روز گذشته رسانه ها نیز به شکلی این موضوع را تایید کردند.
۲۴ عملیات حزب‌الله از بامداد دیروز و کشته و زخمی شدن ده‌ها نظامی اسرائیلی در همین راستا است.
منابع اسرائیلی گزارش دادند در نتیجه عملیات ارتش رژیم صهیونیستی و تلاش برای پیشروی در جنوب لبنان ۱۴ نظامی کشته و ۳۹ نفر زخمی و همچنین ۳ تانک مرکاوا منهدم شده‌اند.
المنار نوشته است که مرکز درمانی «زیو» اسرائیل اعلام کرده امروز ۳۹ نظامی مجروح در نتیجه درگیری‌ها در جنوب لبنان را پذیرش کرده است.
شاید تاکید اسرائیل به صورت زمینی در لبنان این شرایط را برای آن‌ها بدتر کند

روزنامه شرق

گفتمان دولت چهاردهم‌ نه به شرایط موجود

سیدمصطفی هاشمی‌طبا

از مجموعه اظهارات مقامات دولت چهاردهم و حتی برخی عملکردهای این دولت چنین برمی‌آید که دولت چهاردهم با وجود اظهارات قبلی، حرکت ‌روی ریل‌های کار گذاشته‌شده در دولت‌های قبلی را با وجود همه مشکلات حاصل از آنها، ترجیح می‌دهد و با استدلال اینکه «نمی‌شود کاری کرد» سیاست «دستش نزن بدتر می‌شود» را در پیش گرفته است و به‌زودی در موعد تقدیم لایحه بودجه 1404 همان لوایح قبلی را دست‌کاری کرده و با کسر بودجه‌های پنهان و آشکار به مجلس تقدیم می‌کند. می‌گویید نه! منتظر باشید.

البته دولت هم حق دارد، زیرا دست به هرجا بگذارد، صدای اعتراض از آن محل بلند می‌شود، زیرا همه ما یاد گرفته‌ایم که تنها به بخش خود نگاه کنیم و به دیگران اهمیت ندهیم. حتی اگر این دیگران «ایران» باشد.

اما چرا این‌گونه می‌گوییم؟ آقای رئیس‌جمهور گفتند که برای اجرای قانون برنامه هفتم با رشد هشت درصد GDP 200 میلیارد دلار ارز می‌خواهیم و صد میلیارد آن باید از خارج تأمین شود. البته آقای معاون اول ظاهرا عقیده به 250 میلیارد دلار دارند. پس وقتی این پول نباشد، برنامه هفتم هم اجرا نخواهد شد و رشد هشت درصد GDP محقق نخواهد شد، درحالی‌که رئیس مجلس می‌گوید ما سالانه صدها میلیارد دلار را هدر می‌دهیم و برنامه هفتم برای جلوگیری از این هدررفت است. دوستان ظاهرا معادله چندمجهولی می‌دهند و معلوم نیست چه کسی باید آن را حل کند.

 

وقتی برنامه هفتم را نتوان اجرا کرد و از هر تغییری به دلیل فریاد «بلند فریادان» ترس داشته باشیم، راکد‌ ماندن به قیمت فساد و تباهی کشور را به «چوب در سوراخ زنبور کردن» ترجیح می‌دهیم.

در طول سال‌های دراز، همه وزرای اقتصادی از کسر بودجه، فروش اوراق قرضه و مانده بدهی دولت‌های قبلی شکایت داشته‌اند و چون نوبت به آنان رسیده، همان کرده‌اند و امسال هم سازمان برنامه و بودجه و آقای دکتر همتی همان کار را خواهند کرد و شاید استدلال آنها چنین باشد که اگر دولت لایحه «بد» به مجلس ندهد، مجلسیان کمتر از «بدتر» را قانع نمی‌شوند، همچنان که در سال‌های گذشته مجلس مرتبا سقف لایحه بودجه دولت را افزایش داده است و البته این استدلال هم مردود است که از ترس مردن، خودکشی کنیم. شما اصلاحات بفرمایید، بگذارید دیگران مانع شوند «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد».

هرچه گفته می‌شود بزرگ‌ترین ناترازی که عامل اصلی ناترازی‌های دیگر است، ناترازی سیاست‌های خارجی (اعم از سیاسی و اقتصادی) با سیاست‌های داخلی است و کشوری که 40 سال فضای جنگ را احساس می‌کند و اکنون غلیظ‌تر شده، نمی‌تواند مانند کشوری که بی‌تهدید است، در سیاست‌های داخلی عمل کند‌. 

هرچند به آن باور دارند اما دائما به مردم نوید زندگی بهتر، سفره گسترده‌تر و رفع مشکلات معیشتی (و البته خانه‌دارشدن) را می‌دهند و تجربه سال‌های گذشته چنین است که این وعده‌ها عملی نمی‌شود. همه می‌گویند بودجه جاری متورم است اما مانند سال قبل ناگهان اعتبار یک نهاد را 70 درصد افزایش می‌دهند. وقتی گفته می‌شود طرح‌های عمرانی را به بخش خصوصی واگذار کنید، می‌گویند نمی‌شود و حتی ناگهان طرح‌هایی که در بودجه اعتباری ندارد، مثل ساخت ورزشگاه 400‌هکتاری جنوب تهران مطرح می‌شود و در دولت جدید هم بر اجرای آن تأکید می‌شود، درحالی‌که نه مفید است و نه ضروری و در همان حال بسیاری از طرح‌ها با سابقه ده‌ها سال ناتمام است. وقتی اصرار بر تداوم ساخت دو نیروگاه اتمی به هزینه 10 میلیارد دلار و با سوخت روسی می‌شود و برای نیروگاه‌های خورشیدی تره خرد نمی‌کنند و وقتی در مقابل اسراف و تبذیر آب و انرژی و دیگر موارد بی‌تفاوت می‌گذرند، آیا نمی‌توان فهمید که دولت، ماندن و رکود را بر هر تغییری، اگرچه مثبت، ترجیح می‌دهد؟

تمام این مسائل به خاطر آن است که دولت هنوز گفتمانی برای خود انتخاب نکرده است. اگر برخی عقیده دارند که گفتمان دولت، «وفاق» است، خود بهتر می‌دانند که اولا تکیه بر این کلمه آب در هاون کوبیدن است و ثانیا به فرض درستی و صحت و نیز تمکین همه گروه‌ها، مذاهب و تیره‌ها به وفاق، چه اتفاقی می‌افتد؟ پس از وفاق چه می‌خواهند انجام دهند، هر‌چند وفاق امری ذهنی است و اذهان را به‌سادگی نمی‌توان تغییر داد.

شعار انتخاباتی رئیس‌جمهور «برای ایران» بود و حال باید گفتمانی را انتخاب کند که نتیجه‌اش حاصلی «برای ایران» داشته باشد. درد بزرگ ایران در همه زمینه‌ها اعم از آب و خاک و انرژی و مسائل مالی ناترازی است و این ناترازی با افزایش جمعیت، هجوم مهاجران افغان و ایجاد توقعات جدید از طرف مسئولان محترم پوپولیست، با دمیدن بر شعله مصرف، روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. اگر بپرسید چه کنیم، در این راه به چند گزینه می‌توانیم برسیم. 1- به قول آقای رئیس‌جمهور یا معاون اول اگر 250 میلیارد دلار برای اجرای برنامه هفتم پول داشته باشیم (حال از چه منبعی، معلوم نیست. به هر حال وصف‌ العیش، نصف‌ العیش)، آن وقت چه می‌شود؟ بدون توجه به برنامه هفتم بخشی بزرگ به واردات و فروش ارز و طلا در داخل اختصاص می‌یابد. واردات تشویق می‌شود و کارها هم به روال گذشته ادامه پیدا می‌کند. با اعمال پخش 250 میلیارد دلار در جامعه شاید رشد هشت درصد آماری پیدا شود که البته اگر از نظر کیفی دقت کنیم، نگاه به عقب است. در این حال تکلیف پدیده‌های نابودکننده ایران مثل نشست زمین، بی‌آبی، آلودگی، خشک‌شدن چاه‌ها و فرسودگی زیربناهای اقتصاد چه خواهد شد؟ البته پاسخ سکوت خواهد بود و واضح است که در اصل، پیداکردن 250 میلیارد دلار تصوری ناممکن است. 2- به هر حال از هر منبعی این 250 میلیارد دلار پیدا شود و به فرض صرف اجرای برنامه هفتم شود. چون مصرف برنامه توسعه‌ای شده است، آثار تورم یا بیماری هلندی آن در جامعه پیدا می‌شود و رشد هشت درصد هم اتفاق نمی‌افتد. طبعا معیشت مردم هم به دلیل تورم و مسائل دیگر ضعیف خواهد شد و محرومیت‌ها افزایش پیدا می‌کند و البته باز هم داشتن 250 میلیارد دلار امری خیالی خواهد بود. 3- راه واقع‌بینانه، درک واقعیات جامعه، اتکا به توانایی‌های کشور، قبول اثرات تحریم‌ها و نپذیرفتن اف‌ای‌تی‌اف، تلاش برای کسب ارز بیشتر و محافظت از هدررفت آن با مدیریت دقیق، بررسی اثرات مثبت مالی پیمان‌های شانگهای و بریکس، اعتقاد بر پیداکردن راه‌حل ناترازی‌ها و دورکردن خواب و خیال برای پیداکردن 250 میلیارد دلار از «من حیث لا یحتسب» است و به قول معروف کلاه خود را قاضی کنیم و بدانیم که مردم می‌دانند فضای جنگ و تحریم، شرایط زیستی و اقتصادی کشور را تنگ کرده و وعده‌های ارتقای معیشتی و زندگی مردم بی‌اساس است، بنابراین هرچه زودتر این را دریابیم و دولت گفتمان صرفه‌جویی و مبارزه با اسراف و رانت‌خواری‌ها و زیاده‌خواهی‌ها را انتخاب کند، زیرا یقین بدانیم که می‌توان از محل اسراف‌نکردن و صرفه‌جویی، ده‌ها میلیارد دلار کسب کرد و نیز هم‌زمان تصمیم بگیرد تا به تولید و صادرات و نجات سرزمین و کشاورزی اهمیت بدهد و شرایط را برای کارآفرینان با ایجاد تسهیلات لازم و قطع‌نشدن گاز و برق کارخانجات و دیگر تمهیدات لازم فراهم آورد. امروز به این شجاعت و واقع‌بینی نیاز داریم و در کنار آن می‌توانیم قانون برنامه هفتم را به صورت گزینشی و ترجیحی به انجام برسانیم؛ و الا ریل فعلی سرنشینان، واگن‌های روی آن را به فنا خواهد برد.
 
روزنامه رسالت

یاغی مست در شوک باران سجیل

جواد شاملو
عملیات «وعده صادق۲» تنها یک انتقام نبود؛ بلکه منطقی‌ترین، راهبردی‌ترین و درست‌ترین تصمیمی بود که بنا بر حکم هر عقل سلیمی از سوی قوای مسلح ایران و به‌طور مشخص، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اتخاذ شد. شاید حال درونی نگارنده به‌گونه‌ای باشد که نگارش متنی حماسی و سرشار از غرور و افتخار از عملیات کوبنده سپاه آسان‌‌تر باشد؛ اما مهم است که ابتدا وجه عقلانی و ضروری این عملیات را مورداشاره قرار دهیم و توضیح دهیم که فرقی ندارد ما چه اعتقادی داشته باشیم و حتی فرقی ندارد ایران راه ترس را پیش‌گرفته باشد یا راه شجاعت را، راه دیپلماسی را یا راه میدان را؛ با هر دکترین یا منطق و یا تفکری پاسخ سریع و کوبنده و پر سروصدا به غوغا سالاری و قلدرمآبی رژیم صهیونیستی و شخص بنیامین نتانیاهو، برای «دفاع» از ایران ضروری بود. همین ضرورت دفاعی بود که در کشور بین همه جریان‌ها وفاقی کامل در حمایت از عملیات ایجاد کرد. اگر منطق «وعده صادق۲» تنها انتقام خون سیدالشهدای مقاومت، شهید سیدحسن نصرالله رحمت‌الله علیه بود، بااینکه بازهم یک منطق کاملا مقدس و محترم و درست و ضروری بود، اما توان ایجاد این وحدت و هم‌گرایی و هم‌رأیی و وفاق کم‌نظیر را نداشت. چراکه ما می‌دانیم در اندیشه سیاسی برخی جریان‌های داخل کشور مسائلی مانند عزت و حمایت بی‌قیدوشرط و دینی از محور مقاومت چندان اولویتی ندارد. اما امنیت ملی را همه می‌فهمند. مانند قضیه ورود  ایران در جنگ داخلی سوریه و جلوگیری از به قدرت رسیدن گروهک‌های تروریستی مخصوصا داعش. در آن قضیه انگیزه اعلا و اهم نیروهای ایران، همان دفاع از حرم بود و شهدای آن جنگ هم هیچ عنوانی را با عنوان مدافع حرم عوض نمی‌کنند، اما بسیاری فقط با منطق امنیت ملی می‌توانند ورود ایران در آن بحران را فهم و هضم کنند.  
برای فهم آنچه در حال رخ دادن است باید به شهادت شهید دکتر اسماعیل هنیه بازگردیم. اسماعیل هنیه برجسته‌ترین چهره حماس بود. امکان نداشت شخصیت‌های برجسته محور مقاومت را پیش چشم بیاوریم و چهره او را تجسم نکنیم.
شهادت او هرچند به غلط، اما می‌تواند برای برخی افراد به معنای تضعیف شدید حماس باشد. این ترور در ایران انجام شد و در خود تهران. آن‌هم درست در اولین روز کاری دولت جدید. یعنی در این ترور هم شخصیت برجسته است، هم مکان قطب دشمنی با اسرائیل است و هم‌زمان، زمان کاملا به‌خصوصی است. یعنی سه خط قرمز به‌طور هم‌زمان شکسته شده است! هم یکی از برجسته‌ترین چهره‌ها ترور شده، هم به خاک ایران حمله شده و هم در زمانی این کار انجام‌شده که به‌طور نمادین، نوعی اعلام جنگ به کشور باشد. این ترور مطلب مهمی را عیان کرد: نتانیاهو احتیاط را کنار گذاشته است. معلوم شد دشمن دیگر به‌مانند یک شطرنج‌باز نمی‌جنگد؛ بلکه مانند کسی می‌جنگد که به زیر میز شطرنج زده و هیچ چارچوب مشخصی برای جنگیدن ندارد. او به‌جایی رسیده که برای نجات تنها باید پیروز مطلق باشد، پیروزی نصفه و نیمه به او کمکی نمی‌کند. دلیل این «بزن‌بهادری» دشمن، هم در شرایط داخلی و عدم مقبولیت نتانیاهو در جامعه اسرائیل است و هم در خط قرمزهایی که مقاومت در طوفان‌الأقصی از آن‌ها گذشت. از جهتی، معلوم بود که آتش‌بسی در کار نخواهد بود. آنکه می‌خواهد به عقب برگردد، می‌داند تا کجا باید جلو بیاید. به همین دلیل به نظر می‌رسد انتقام شهید هنیه باید با قدرتی همانند عملیات «وعده صادق۲» انجام می‌شد که به هر دلیل نشد.
در وهله بعد، رژیم غاصب خط قرمز حزب‌الله که سید شهید آن را به‌صراحت اعلام کرده بود زیر پا گذاشت و بیروت را مورد حمله قرار داد. حمله‌ای که پیش‌درآمدش انفجار پیجرها و بیسیم‌ها بود و البته در همین مرحله هم جان تعدادی از افراد غیرنظامی را گرفت. اما دشمن آنجایی دست‌فرمان خود را دوباره عیان کرد که ضاحیه بیروت را زیر حملات سهمگین هوایی گرفت و قصد کرد حزب‌الله را هم به‌زعم و گمان باطل خود از ریشه درآورد؛ همان تصمیمی که در مورد حماس گرفته بود. برای این کار ۸۵ تن بمب بر سر نقطه‌ای از ضاحیه ریخت و در نهایت «مرد حماسه‌ها» را به شهادت رساند. بازهم حقیقتی اعلام شد: «رژیم دیگر مرزی نمی‌شناسد؛ چشمش را بسته و فقط می‌زند». این تصویر «قاتل دیوانه» که دشمن از خود ساخت باید شکسته می‌شد. خود را به دیوانگی زدن، هوچی‌گری، لات‌بازی، عربده‌کشی راه‌انداختن و در یک کلام، غوغاسالاری، راهبردی است که گاهی جواب می‌دهد و می‌تواند همه طرف‌ها را به انقیاد بکشاند. در این موقعیت باید پاسخی به یاغی داده شود که ژست جنون و خشم غیرقابل مهار او را بشکند و او را بر سر جا بنشاند. کاری که عملیات هنرمندانه «وعده صادق۲» از پس آن برآمد. اگر این اتفاق نمی‌افتاد و تهور و تجری دشمن سرکوب نمی‌شد، امنیت ایران بدون تعارف در معرض خطر بود. در اینجا دیگر نمی‌توان به گزاره «دشمن جرئت نمی‌کند» اعتماد کرد. بلکه باید با هوشمندی، هرگونه حرکتی را از سوی دشمن محتمل دانست و با آن با نهایت جدیت روبه‌رو شد و باور داشت که طبل ظلم هرچه پرصداتر، توخالی‌تر! این هنر نیست که اراده دشمن را همواره دستکم بگیریم و با خود بیندیشیم او از یک جایی به بعد جلوتر نمی‌آید. کسی که از غوغا سالاری و محو شدن دیگران در سایه دیوانه‌بازی و شوک‌آفرینی‌اش بهره می‌برد، به هیچ مرزی قانع نمی‌شود. آنچه باعث تحدید اراده دشمن می‌شود، تنها و تنها توانایی ماست و این توانایی باید مدام به دشمن یادآوری شود؛ چراکه طمعِ جبهه باطل او را فراموش‌کار و خوش‌خیال می‌سازد. 
اما «وعده صادق۲» چگونه در توقف «نَفَس‌کش‌طلبی» و «به‌سیم‌آخرزنی» دشمن موفق بود؟ نکته اول حجم عملیات بود. تعداد موشک‌های شلیک‌شده و قدرت تخریب آن‎ها آن‌قدری بود که مستی را از سر دشمن بپراند. فرود ۱۸۰ موشک بالستیک بر نقاط مختلف اراضی اشغالی یعنی یک اقدام پرخسارت و پرتلفات که خواه‌ناخواه کابوس تل‌آویو با خاک یکسان‌شده را برای صهیونیست‌ها زنده می‌کند.
ویژگی بعدی این عملیات، مرگ ابدی رؤیای گنبد آهنین بود. رد شدن ۹۰ درصد موشک‌ها از سامانه دفاعی دشمن عملا به معنای شکست مهم‌ترین پروژه پدافندی اوست. این یعنی رژیم صهیونیستی هیچ‌گاه نمی‌توانددر سرزمین های اشغالی ،‌در یک منطقه امن ، بدون آژیر قرمز و بدون پناهگاه‌های مملو از جمعیت به جنایت بپردازد.
ویژگی سوم، پوشش رسانه‌ای بی‌نظیر و درجه‌یک آن بود. ساعت ۸ تا ۹ شب، همه مردم می‌توانند پای تلویزیون‌ها باشند. آن تصاویر زنده عجیب‌وغریب از تل‌آویو که با هر موشک همراه می‌شد و تا اصابتش به زمین رهایش نمی‌کرد، از شعف و هیجان اشباعمان می‌کرد.
و ویژگی آخر، حمایت تمام سلایق کشور از عملیات بود که مهم‌ترین پیام را به صهیونیست‌ها رساند: کار به جنگ برسد، همه ما یک نفریم، یک نفر! مثل مهدی طارمی رو به روی دروازه‌بان صهیونیست....
روزنامه وطن امروز
 
اکتبر را فراموش نکن!
محمد سلحشور
1- کمتر از زمان استراحت بین 2 نیمه یک مسابقه فوتبال زمان برد؛ شاید این جمله کوتاه را بعدها درباره مطلع اکتبر 2024 در کتاب‌ها بنویسند و پس از آن بگویند چگونه در یکی از پرتلاطم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین روزهای تاریخ غرب آسیا، سرنوشت جنگ با یک هنرنمایی ایرانی در آسمان ارض اشغال‌شده جهت دیگری یافت. عملیات «وعده صادق2» و نفوذ کهکشانی از موشک‌های فراصوت ایرانی که به شکل سریالی از گنبد چندلایه پدافندی اسرائیل عبور کرد، از سرنوشت‌سازترین صحنه‌هایی بود که ایرانیان به صورت زنده به تماشایش نشستند. هرچند نفوذ، دقت و انفجار این موشک‌ها آینده را از پس پرده رازآلود خود خارج نکرده و هنوز می‌توان از هر احتمالی سخن گفت اما آنچه دیگر برچسب احتمال ندارد، بی‌اعتباری فرضیه نفوذناپذیری گنبدآهنین اسرائیل در برابر اراده ایران به آغاز نبرد است. این لحظات را می‌توان نقاط عطف در هر صحنه جنگ و نزاعی دانست، حوادثی که روایت‌ساز می‌شوند و یک روایت تثبیت‌شده را بی‌اعتبار می‌کنند. با این حال اگر قرار بود صهیونیست‌ها خود انتخاب کنند که در چه ماهی از سال قاب عریانی پادشاهی‌شان ثبت شود، آخرین گزینه‌شان «اکتبر» بود؛ ماهی که حالا هر بار آن را مرور می‌کنند یاد خاطرات جدیدی می‌افتند.
2- عملیات «وعده صادق2» در حالی در شامگاه نخستین روز اکتبر رقم خورد که هنوز کابوس 7 اکتبر سال گذشته برای اشغالگران پایان نیافته است. آنها پس از 7 دهه تقلا برای تثبیت باور شکست‌ناپذیری و نفوذناپذیری خود، سنگین‌ترین ضربه نظامی تاریخ جعلی خود را از جایی خوردند که انتظارش را نداشتند. پارتیزان‌های تربیت‌شده در امنیتی‌ترین زندان روباز جهان یعنی باریکه 40 کیلومتری غزه مقدمات عملیاتی را چیدند که تا ساعت‌ها پس از وقوعش کمتر کسی واقعیت داشتنش را باور می‌کرد. عبور از چند لایه حفاظ امنیتی و نفوذ به اراضی اشغالی و سرانجام وارد کردن صدها تلفات جانی به صهیونیست‌ها و به اسارت گرفتن چند صد نفر از آنها کابوسی بود که اسرائیل برای رسوخ نکردن آن به تخیل مردم منطقه سال‌ها تلاش کرده بود. ضربه ترمیم‌ناپذیر مقاومت فلسطین به رژیم صهیونیستی تصویر اقتدار آنها را چنان مخدوش کرد که یک سال جنایت بی‌وقفه و ارتکاب کلکسیونی از جنایت‌های جنگی نیز نتوانسته چهره مخدوش شده آنها را به پیش از 7 اکتبر برگرداند. هر چند میان اکتبر 2023 تا اکتبر 2024 کوهی از جسم‌های بی‌جان قربانی نسل‌کشی در غزه، کرانه باختری و لبنان تلنبار شده است و جنون کودک‌کشی صهیونیست به دنبال ایجاد یک ارعاب جمعی برای منصرف کردن هر گروهی از مقاومت به تکرار این عملیات است اما این جنایات نه‌تنها مقاومت را محدود نکرده که گستره عمل آن به عراق و یمن نیز رسیده است. از همین منظر «وعده صادق2» در پس نخستین عملیات «وعده صادق» یکی دیگر از تصاویری را که صهیونیست‌ها سال‌ها برای تثبیتش تلاش کرده بودند مخدوش کرد. میلیاردها دلار هزینه و سال‌ها تبلیغات برای ایجاد این باور که آسمان اراضی اشغالی نفوذناپذیر است تنها در چند دقیقه و با رقص و نورافشانی موشک‌های ایرانی چنان بی‌اعتبار شد که دیگر کسی این افسانه را باور نخواهد کرد. اگر اکتبر 2023 نشانی برای سقوط زمین صهیونیست‌ها و تزلزل آنها در برابر عملیات مقاومت بود، اکتبر 2024 را باید با بی‌حیثیت شدن سامانه گنبد آهنین به خاطر آورد.
3- یکی دیگر از شباهت‌های اکتبر 2024 با اکتبر 2023 تعریف موازنه جدیدی است که صهیونیست‌ها را از خواب‌های‌شان برای ایجاد منطقه جدید بیدار کرد. یک سال قبل و در چنین روزهایی بود که نتانیاهو با نشان دادن نقشه تمام فلسطینی با پرچم اسرائیلی در سازمان ملل (و ریشخند به مرزهای 1967) خبر از آغاز عصر جدید روابط میان اشغالگران با جهان عرب داد. او مکررا از تعریف ژئوپلیتیک جدیدی در منطقه سخن می‌گفت که اراضی اشغالی را به محور کریدور جدید اقتصادی برای پیوند میان آسیا و اروپا تبدیل می‌کرد. ضربه کاری 7 اکتبر نه تنها صهیونیست‌ها را به اغما فرو برد که این رژیم را نیز درگیر زنجیره‌ای از بحران‌های وجودی کرد که حداقل در کوتاه‌مدت و میان‌مدت تمام نقشه‌هایش برای شکل‌دهی به یک نقش جغرافیایی جدید را از بین برد؛ مساله‌ای که در اکتبر 2024 نیز به شکل جدیدی تکرار شد. صهیونیست‌ها و شخص نتانیاهو پس از انجام دادن سلسله‌ای از عملیات‌های تروریستی در لبنان و نهایتا ترور شهید سیدحسن نصرالله از شروع یک نظم جدید برای منطقه سخن گفتند؛  نظمی که ناظم و طراح آن صهیونیست‌ها خواهند بود. باور به اینکه با حذف رهبران حزب‌الله امکان مهار مهم‌ترین گروه مقاومت فراهم می‌شود و پس از آن ایران را وارد یک فضای جنگی می‌کند. طرح ادعاهایی همچون رسیدن به زمان مناسب برای حمله به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران در این فضا مطرح می‌شد. عملیات «وعده صادق2» اما موازنه را به یکباره تغییر داد و امنیت شیشه‌ای رژیم را بیش از پیش برای ساکنان اراضی اشغالی عینیت بخشید. از همین جهت اکتبر 2024 موازنه و نقشه راه صهیونیست‌ها را بیشتر از اکتبر 2023 تغییر داد. آنها هیچ‌وقت اکتبر را فراموش نمی‌کنند!
منبع: بصیرت

ارسال نظرات