29 خرداد 1402 - 10:09

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۲۹ خرداد

پیشنهاد بی‌شرمانه در نیمه‌شب!
تقی دژاکام

خانم فرزانه روستایی همکلاسی ما در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تماس گرفت و گفت امشب می‌خواهم به خانه شما بیایم. جا خوردم و البته رویم هم نشد که بپرسم چرا و چطور این‌طور بی‌مقدمه و.... در هر صورت ایشان به همراه یکی از خانم‌های همدوره‌ای ما در دانشکده به منزل ما آمدند. آن‌موقع خانم دکتر روستایی در روزنامه اصلاح‌طلب جامعه دبیر بخش بین‌الملل یا معاون سردبیر یا هر دو بود و طبیعتاً بحث و گپ ما از همان سر شب خیلی جدی حول مسائل سیاسی روز دور زد.
اما فارغ از مسائل سیاسی روز، معلوم شد که خانم روستایی آمده است تا با اصرار، مرا راضی کند از کیهان جدا و در روزنامه جامعه مشغول شوم و هر چه توضیح می‌دادم که من در اکثر موارد با مواضع کیهان همراه و با بسیاری از موضع‌گیری‌های جامعه مخالفم و هیچ دلیل عقلی برای این جدایی ندارم، کوتاه نمی‌آمد و اصرار‌های خودش را تشدید می‌کرد. اگر اشتباه نکنم بحث حقوق بیشتر را هم مطرح کرد و از آن مهم‌تر اینکه تو به جامعه بیا و همین چیز‌هایی را بنویس که در کیهان می‌نویسی! تعجب کردم و گفتم: مگر می‌شود من در آنجا هم همین مقالات و یادداشت‌ها را بنویسم؟! و او می‌گفت من تضمین می‌کنم که تو در جامعه هیچ منع و مانعی برای نوشتن نداشته باشی و هر چه نوشتی بدون تغییر منتشر شود.
در هر صورت، من در آن لحظه که دیگر به ساعت یک نیمه‌شب نزدیک می‌شدیم چیزی به ذهنم رسید. راستش فکر کردم که چه چیزی می‌تواند «خط قرمز» روزنامه جامعه و گردانندگانش که بسیار به دکتر سروش نزدیک بودند، باشد. اولین مورد بارز تفاوت شدید آن‌ها با دکتر شریعتی بود. شریعتی یک دینمدار معتقد به ایدئولوژی و تفکیک روحانیت به انقلابی و غیرانقلابی و سیاسی و غیرسیاسی بود. یاد فریادهایش در شب شام غریبان در مسجد جامع نارمک تهران افتادم که گفته بود: «اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا با خانه بت، مساوی است.» به‌خصوص یاد این جمله معروف او افتادم که به دینداران سیاست‌گریز گفته بود: «وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی شاهدِ عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هر کجا که می‌خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است». یاد این افتادم که شریعتی به تقلید و مرجعیت اعتقاد داشت و مرجع خودش را امام خمینی انتخاب کرده بود؛ نکته‌ای که در گزارش‌های متعدد ساواک هم آمده بود، با این تأکید که «شریعتی از طرفداران خود خواسته است که همه‌جا برای مرجعیت خمینی تبلیغ کنند.» خود شریعتی در چند جا با اشاره و تصریح به این موضوع اشاره می‌کند از جمله در کتاب خودسازی انقلابی: «.. ظهور روح‌های انقلابی و شخصیت‌های پارسا، آگاه و دلیری که به خاطر وفادار ماندن به ارزش‌های انسانی و پاسداری از حرمت و عزت اسلام و مسلمین گاه به گاه در برابر استبداد، فساد و توطئه‌های استعمار قیام می‌کرده‌اند، از این‌گونه است. قیام‌هایی که از زمان میرزای شیرازی تا اکنون، آیت‌الله خمینی، شاهد آن بوده‌ایم.» یا آنجا که در تحلیل قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، از «پایان مماشات روحانیت با سلطنت» یاد و از امام خمینی تجلیل می‌کند. بگذریم از تصریح مکرر او در تفکیک روحانیت قاعد و ساکت و غیرسیاسی با روحانیان انقلابی و خوشفکری، چون مطهری، خامنه‌ای، صدر، طالقانی و بهشتی و اینکه: «اول گفتند با ولایت مخالف است! بعد که دیدند یک میلیون نسخه کتاب و نوار از من درباره ولایت، در دسترس مردم قرار گرفته، گفتند: نه؛ با روحانیت مخالف است! در این باره عرض می‌کنم (و تذکار این مطلب، نه به خاطر مصلحت است – چرا که خدا و خلق می‌دانند که تاکنون دروغی را به خاطر «مصلحت» نگفته بودم و نگفته‌ام و نخواهم گفت و سرنوشتم حاکی از این است که نگفته‌ام و به خاطر اعتقاد و ایمان خود و ضرورت اجتماعی و مسئولیت فکری من است) که من در طول این مدتی که می‌توانستم – در هر سطحی، چه در اروپا و چه در اینجا – کار کنم، حرف بزنم و خدمتی انجام دهم، همیشه قوی‌ترین، مؤمنانه‌ترین و متعصبانه‌ترین دفاع را از "‌روحانیت راستین و مترقی"، از جامعه علمیِ "‌درست و اصیل اسلامی‌" کرده‌ام و در اینجا حتی به خود شما هم گفته‌ام که دفاع، نگاهبانی و جانبداری از این جامعه علمی نه فقط وظیفه هر مسلمان مؤمن است بلکه – از آنجا که آخرین و تنها سنگری است که در برابر هجوم استعمار فرهنگی غرب، ایستادگی می‌کند، وظیفه هر "‌روشنفکر مسئول‌" است ولو معتقد به مذهب هم نباشد.»
این‌ها و خیلی نمونه‌های دیگری را که به نقل از دکتر اینجا و آنجا به‌خصوص در سالگرد درگذشت شریعتی در کیهان نوشته بودم، در مغزم مرور کردم و گفتم: «خانوم روستایی! موافقید برای اولین مطلب، یک یادداشت جانانه برای دکتر شریعتی بنویسم؟!» خانم روستایی که نه انتظار موافقت من را داشت و نه انتظار چنین پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای! را، خیلی صریح گفت: «نه آقای دژاکام! ما در جامعه قرار نداریم در دفاع از شریعتی چیزی بنویسیم. شریعتی یک متفکر ایدئولوژی‌زده بود و ما باید برای نسل جوان و دانشجویمان از شخصیت‌های مناسب و معاصر استفاده کنیم.» خندیدم و گفتم: «فکر کردم همه آن چیز‌هایی را که در کیهان می‌نویسم، می‌توانم در یک روزنامه اصلاح‌طلب هم بنویسم، به‌خصوص درباره شخصیت روشنفکری، چون دکتر شریعتی، اما ظاهراً آنجا دستم بسته‌تر از کیهان است. من همین‌جا می‌‎مانم و بدون خط قرمز‌هایی اینچنینی به وظیفه خودم عمل می‌کنم!»
خیلی از نیمه‌شب گذشته بود که دو خانم همکلاسی ما در دانشکده حقوق، منزل ما را در خیابان هانری کربن ترک کردند، در حالی که از شکار یک صید ناامید شده بودند.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز دوشنبه ۲۹ خرداد

آقای دکتر ظریف با فرصت بی نظیری که داشتید، چه کردید؟

محمد سعید احدیان

جناب آقای دکتر ظریف وزیر سابق محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران   سلام علیکم مطلب و اظهارنظر اخیر شما فضایی دو قطبی ایجاد کرد که برای فروکش کردن التهاب های سیاسی باید کمی صبر می‌کردم تا شرایط برای گفتن و شنیدن حرف های منطقی آماده شود.  بر شما و کسانی که قلم این‌جانب را دنبال کرده اند پوشیده نیست که موضع این‌جانب در قبال برجام و جناب‌عالی همیشه مبتنی بر اصولی بوده است که هیچ گاه مثل برخی مجبور به اتخاذ موضع دوگانه نشده ام که دیروز مخالف پرسروصدای  برجام بودند و امروز در قبال احیای برجام سکوت می‌کنند. این‌جانب برخلاف بسیاری از نیروهای انقلاب، برجام را مسئله اصلی و شاخص انقلابی‌گری ندانسته‌ام و با محاسبه هزینه و فایده، تایید آن را با شروطی مفید و در صورت رعایت نشدن آن شروط، دارای ضرر دانسته‌ام که تایید مشروط برجام توسط رهبرانقلاب را هم در کلیت موید همین نگاه می‌دانم. درباره شخص جناب‌عالی هم این‌جانب عملکرد شما را با تبیین نقاط قوت و ضعف نقد و بررسی کردم و در حوزه شخصیتی با پیروی از تصریحات حضرت آقا، مدافع برخی ویژگی های فردی مثل «امانت داری» و «تدین» بودم. اطلاع دارید که همین مواضع بنده، هزینه سنگینی از سوی سوپرانقلابی ها علیه این جانب داشته و دارد.    جناب‌عالی اذعان می‌کنید که نمی‌توان این جانب را با یک دسته بندی کلی جزو گروه مخالفان قرار داد، بنابراین درخواست حقیر این است که این عرایض مشفقانه و دلسوزانه را بدون پیش فرض منفی مطالعه فرمایید.   به نظر می‌رسد در مسیری که مدتی است توسط جناب‌عالی در حال طی شدن است، این نگرانی وجود دارد که اگر مورد توجه تان قرار نگیرد می‌تواند لطمه جدی به شما بزند.  مواضع شما به گونه ای است که ظاهرا حمایتی را که توسط نظام از شما و مذاکرات هسته ای صورت گرفته، به هیچ می‌انگارید. حرف از مخالفت با دیدار جناب‌عالی با ترامپ رئیس جمهور آمریکا می‌زنید و چنان از اعلام آمادگی برای مجازات شدن در صورت موفق نشدن می‌گویید که ساده اندیشانه این تصور را در مردم ایجاد می‌کند که اگر این دیدار صورت گرفته بود، مشکلات بین ایران و آمریکا حل می‌شد، در حالی که شما باید واقع‌بینانه‌تر از همه درباره نتیجه دیدار با رئیس جمهوری مثل ترامپ سخن بگویید که تبلیغاتی بودن همه رفتارهایش امری بدیهی محسوب می‌شود. همان رئیس جمهوری که با سروصدای زیاد با رهبرکره شمالی دیدار کرد اما در عمل به هیچ نتیجه ای نرسید. علاوه بر آن، چنان با افسوس از مجوز نگرفتن برای دیدار با ترامپ سخن می‌گویید که گویی هیچ فرصتی برای امتحان این روش نداشته‌اید و هیچ اشاره‌ای نمی‌کنید که برای اولین بار به دولت آقای روحانی و مشخصا شما اجازه داده شد، ساعت ها به صورت علنی با وزیر خارجه آمریکا به طور مستقیم مذاکره کنید. نظام در طول تاریخ دیپلماسی خود تاکنون به چه کسی اجازه داده است این گونه پای میز مذاکره علنی با کشوری بنشیند که دشمنی‌اش بر کسی پوشیده نیست؟ البته با توجه به این که آغاز مذاکرات با آمریکا از پایان دولت آقای احمدی نژاد شروع شده بود، نشان می‌دهد اجازه مذاکره یک تصمیم راهبردی بود اما اجازه مذاکره علنی دو وزیر خارجه با همه هزینه هایی که در جبهه مقاومت داشت، منحصرا به شما داده شد و عجیب نیست فرصتی که به شما داده شد تا ادعاهای خود را پیگیری کنید، در ادبیات شما کمتر مشاهده می‌شود؟ جناب آقای ظریف، خلاف انصاف است که با حمایت منحصر به فردی که شاملش شدید، در این مدت به گونه‌ای اظهارنظر کرده‌اید که این تصور در مردم ایجاد شود، اجازه‌های لازم به شما داده نشده است. انصاف حکم می‌کند این خطای خود را اصلاح کنید.  1-خطایی که از اظهارات شما مشهود است، ندیدن خطاهایی است که شما داشتید در استفاده از فرصت منحصر به فردی که نظام برای دیپلماسی به شما داده بود. اظهارات شما به گونه ای است که گویی کارنامه روی زمینی وجود ندارد! بالاخره شما به توافقی رسیدید و نظام به صورت مشروط آن را تایید کرد. آیا وقت آن نرسیده به جای این که نقاط قوت را به پای خود بنویسید و عدم توفیقات را به نام بقیه فاکتور کنید، منصفانه بر اشتباهاتی که در استفاده از فرصت بی نظیری که نظام برای توافق به شما داد، صحه بگذارید؟ این جانب در این مقال بنای تبیین نقاط قوت را ندارم اما به عنوان کسی که برجام را حاوی نقاط قوت و دستاوردهای مناسبی  می‌دانم که به رغم اجرای ناقص، منافعش بیش از هزینه هایش بوده است، با توجه به اظهارات یک سویه شما وظیفه خود می‌دانم که برخی نقاط ضعف عملکرد شما را تبیین کنم تا جای مدعی و پاسخگو عوض نشود. جناب آقای ظریف، در حالی که جمهوری خواهان در آمریکا با بیانیه و اظهارنظر به صراحت تاکید می‌کردند که برجام را در صورت پیروزی در انتخابات (حتی رئیس جمهوری غیر از ترامپ) کنار خواهند گذاشت، جناب‌عالی ساده اندیشانه در مرداد 94 در شورای راهبردی روابط خارجی تضمین دادید: «اطمینان می‌دهم آمریکا نمی‌تواند از برجام خارج شود» آیا بهتر نیست به جای اصرار بر مواضع پیشین که راه حل کشور را در دیدار با شخصی مثل ترامپ تصویر می‌کنید، بپذیرید نگرانی های رهبر انقلاب دقیق‌تر از نگاه شما بود؟ جناب آقای دکتر ظریف، آیا اجرا نشدن شروط تایید برجام و مشخصا نگرفتن نامه مستقل از رئیس جمهور آمریکا نقش کاملا مستقیمی‌در اجرا نشدن تعهدات این کشور در لغوعملی تحریم ها نداشت؟ شما تصریح کرده اید مواردی را که نتوانستید در مذاکره به نتیجه برسانید به سمع و نظر رهبری نظام رسانده‌اید اما مسئله اجرای درست همان برجامی است که تایید شد. هم شما و هم ما خوب می‌دانیم که نه تنها مجوزی توسط ایشان برای اجرای برجام بدون گرفتن نامه رئیس جمهور آمریکا داده نشد بلکه با ادعاهای مبنی بر رعایت این شرط به صراحت مخالفت شد. این جانب در گفت‌وگویی، بر اهمیت رعایت این شرط تاکید کردم اما متاسفانه مخالفان برجام به جای مطالبه دقیق این مسئله و دیگر شروط برجام، همچنان در حال مخالفت با کلیت برجام بودند. رهبری نظام در ایام بعد از توافق به خصوص در جلسه 12 شهریور 94 بر نکته مهمی در اجرای برجام تاکید کردند که از سوی شما به آن بی توجهی شد که به نظر می‌رسد ریشه بسیاری از مشکلات در اجرای درست برجام است. ایشان در آن جلسه تاکید کردند: «مسئولان آمریکایی خیلی بد حرف می‌زنند؛ باید تکلیف این حرف‌ها روشن بشود؛ بالاخره [یک‌] طرف قضیه ما هستیم، یک طرف هم آمریکایی‌ها هستند. یک بار می‌گویند که چهارچوب تحریم‌ها حفظ خواهد شد؛ پس ما نشسته‌ایم این چند وقت، برای چه صحبت کرده‌ایم؟ صحبت کردیم که چهارچوب تحریم‌ها برداشته بشود، تحریم‌ها برداشته بشود. قرار است که چهارچوب تحریم‌ها حفظ بشود! حالا من نمی‌دانم معنای «چهارچوب تحریم‌ها حفظ بشود» چیست؟ ممکن است باز این را هم یک جور معنا کنند اما آن چه از این حرف برمی‌آید، درست مخالف آن علتی است که ما رفتیم برای مذاکره؛ والّا ما چرا مذاکره کنیم! ... این که نشستیم مذاکره کردیم، در بعضی از موارد کوتاه آمدیم، یک امتیازاتی دادیم، عمدتاً برای این بود که تحریم‌ها برداشته بشود؛ اگر بناست تحریم‌ها برداشته نشود، پس معامله‌ای وجود ندارد، دیگر اصلاً این معنا ندارد. مسئولان این را باید مشخّص کنند و نگویند که مثلاً او برای قانع کردن رقبای داخلی خودش این حرف را می‌زند. بله، دعوایی که در آمریکا هست، دعوای واقعی است؛ بنده عقیده ندارم که دعوای صوری و ظاهری است، واقعاً اختلاف دارند، علّت اختلافشان هم برای ما روشن است؛ لکن به‌هرحال آن چه رسماً گفته می‌شود، پاسخ لازم دارد؛ اگر پاسخ داده نشود همان تثبیت خواهد شد.» متاسفانه به رغم این تاکید حکیمانه که اگر پاسخ لازم داده نشود، همان حرف ها تثبیت خواهد شد، تیم مذاکره کننده هسته ای تصریح می‌کرد که حرف های مسئولان آمریکا کارکرد داخلی دارد. واقعیت این است که برداشت رهبرانقلاب از تثبیت شدن حرف نادرست واقع بینانه‌تر از شرایط بود چرا که فعالان اقتصادی در دنیا مبتنی بر قواعد حقوقی عمل نمی‌کنند بلکه بر اساس منافع و میزان ریسک عمل می‌کنند و آمریکایی ها در کنار سکوت ما توانستند برای جامعه اقتصادی دنیا این حرف را «تثبیت» کنند که ساختار تحریم ها حفظ شده است و بازگشت به تحریم با یک اراده سیاسی توسط آن‌ها ممکن است و از همین طریق ریسک فعالیت اقتصادی در ایران را بالا بردند و در نتیجه سرمایه گذاران اقتصادی به رغم حضورهای زیاد و پرسروصدا در ایران، عملا جرئت نکردند از ترس تحریم های احتمالی وارد سرمایه گذاری جدی شوند و این سوال همچنان باقی ماند که این نگاه نادرست تیم مذاکره کننده هسته ای، چه تاثیری بر لغو نشدن کامل تحریم ها داشت و چه کسی پاسخگوی این لطمه بزرگ اقتصادی به منافع مردم ایران خواهد بود؟  2 - نقطه ضعف بسیار بزرگ بعدی، نبود یک تیم اقتصادی مسلط به تجارت خارجی و تحریم ها در تیم مذاکره کننده بود که باعث شد دشمن در برجام خلل و فرج هایی جای‌گذاری کند تا ما عملا  از این توافق بهره کافی را نبریم. همان طور که از زمانی که رئیس سازمان انرژی اتمی‌به صورت مستقیم در مذاکرات حضور پیدا کرد، باعث شد برجام در بخش هسته ای، تقریبا دچار خطای مهمی نباشد. رفع نشدن این نقص در مذاکرات بعدی و نبردن متخصصان بانکی و تجارت خارجی نیز نشان داد که جناب عالی اعتقادی به این اشکال مهم در نبردن متخصصان حوزه اقتصادی ندارید. آیا تردیدی وجود دارد که تصمیم های تا این حد تخصصی در تجارت خارجی نمی‌تواند فقط توسط تیمی حقوقی دنبال شود؟    آن چه ذکر شد، نقاط ضعف اصلی بود که به صورت مستقیم باعث شده بود طرف مقابل بتواند اجازه ندهد تحریم ها آن گونه که قرار بود، رفع شود. این جانب از آن دسته افرادی بودم و هستم که برجام مشروط را قبول داشته و دارم اما این که شما متوقعانه همه هزینه های تحریم را بر دوش نظام می‌اندازید، منصفانه نیست، در حالی که خطاهای خود را در استفاده نکردن درست از فرصت منحصر به فردی که برای دیپلماسی در اختیارتان قرار داده شده است، نادیده می‌گیرید البته ما بی تعهدی  طرف مقابل را عامل اصلی می‌دانیم و شما را مقصر اصلی استفاده نکردن کامل از برجام نمی‌دانیم اما وقتی می‌بینیم به جای این که بر تعهد نداشتن دشمن به عنوان دلیل اصلی وضعیت فعلی تاکید می‌کنید و انگشت خود را به سوی جبهه خودی می‌گیرید، وظیفه داریم دلیل اصلی داخلی سوءاستفاده دشمن را تبیین کنیم. 3- و اما نمی‌توانم تعجبم را از موضع شما درباره قانون اقدام راهبردی کتمان کنم چون هنوز به خاطر دارم که جناب عالی به صراحت، مخالفت خودتان را با این قانون اعلام و تصریح کردید که با تصویب این قانون پرونده ما قطعا به شورای امنیت می‌رود و قطعنامه شورای امنیت درباره برجام لغو می‌شود. این که آن روز چنان تحلیلی را داشتید، عجیب نمی‌دانم اما تعجبم از این است که امروز چنین ادعایی را مطرح می‌کنید که اولا روشن شده است نگرانی شما از شورای امنیت رفتن پرونده ایران به دلیل قانون اقدام راهبردی نادرست بوده است و ثانیا شما بیشتر از هرکس دیگری اشراف دارید که در 6 دور مذاکره ای که در دولت بایدن کردید، تنها ابزارهای چانه زنی تیم مذاکره کننده شما در گفت‌وگو با طرف مقابل همین نتایج قانون مجلس است. البته اثبات این ادعا چندان سخت نیست، فقط کافی است متن پیش نویس توافقی را که در وین به جمع بندی رسیده بودید، منتشر کنید تا مشخص شود، عمده ستانده های ما در رفع تحریم ها در برابر داده‌هایی بوده است که قانون مجلس باعث آن بود، مانند پروتکل الحاقی، غنی سازی 20 درصد و... یعنی اگر ما این‌ها را نداشتیم،  آورده‌ای نداشتیم که به عنوان امتیاز بدهیم و امتیاز لغو تحریم ها را بگیریم.  اما نکته مهم‌تر این است که شما و به خصوص آقای روحانی به گونه‌ای سخن می‌گویید که گویی پیش از این قانون، برجام توسط آمریکا رعایت می‌شد در حالی که آمریکا از برجام خارج شده و تحریم ها را برگردانده بود و اروپا هم به هیچ کدام از تعهدهای رسمی خود برای حفظ برجام پایبند نبود. به عبارت دیگر از برجام چیزی به نفع ما اجرا نمی‌شد که قانون مجلس آن را به هم زده باشد.  4- در بیانی، از این که ایرانی ها بر اساس اهداف تصمیم می‌گیرند و نه امکانات انتقاد کرده‌اید و به گونه ای تاکید بر واقع گرایی در قبال آرمان گرایی داشتید. آن چه نگران کننده است، ترجیح واقع گرایی بر آرمان گرایی نیست بلکه ندیدن واقعیت های روشنی است که تجربه آن در سیاست خارجی پیش چشم ماست. این که شما به عنوان وزیر امور خارجه ایران در طولانی‌ترین مذاکرات قرن با 6 وزیرخارجه دنیا شرکت می‌کنید که نشان از جایگاه و اهمیت کشور عزیزمان ایران دارد، آیا واقعیتی روشن نیست؟ این که از تحقیر شاه ایران در نشست سران 3 کشورآمریکا ، شوروی و انگلیس در کشورمان، به چنین جایگاهی در نظام دنیا رسیدیم، بهترین شاهد برای  این نیست که اهداف‌مان متناسب با امکانات‌مان بوده است؟ آیا دادن حق غنی سازی به ایران که خط قرمز کشورهای هسته ای بود، واقعیتی روشن نیست؟ آیا شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه واقعیتی روشن نیست؟ آیا ضعف رژیم صهیونیستی در برابر حزب‌ا... لبنان و شکست‌های پی در پی آن‌ها واقعیت‌هایی روشن نیست؟ آیا حفظ دولت سوریه در برابر حملات داعش و جبهه غرب واقعیتی روشن نیست؟ آیا شکست عربستان در جنگ یمن و تقابل با ایران در عراق و لبنان و اجبار به عقب نشینی از مواضع خود، واقعیت‌هایی روشن نیست؟ آیا پیروزی ایران در جنگ تحمیل شده توسط شرق و غرب، واقعیتی روشن نیست؟ هرچه در حوزه سیاست خارجی به نقطه هدف‌های ایران نگاه می‌کنم یا به آن‌ها رسیده‌ایم یا در مسیر رسیدن به آن‌ها درحال پیشرفت هستیم. نمی‌دانم منظورتان دقیقا چه مصداقی بوده است که از منطبق نبودن اهداف با امکانات سخن گفتید، اما اگر منظورتان شکست در رفع کامل تحریم ها در برجام است که فکر می‌کنید توقع غیرمنطقی از شما مطالبه شده است، اولا پس چرا مدعی رسیدن به هدف شده بودید و تاکید داشتید که رفع تحریم‌ها به دست آمده است؟ ثانیا دلیل اجرایی نشدن رفع تحریم ها منطبق نبودن اهداف با امکانات نبوده است بلکه بدعهدی آمریکا بوده است که اگر شروط ایران در برجام توسط شما با جدیت پیگیری می‌شد، بی تردید امکان بدعهدی کمتر بود. خلاصه آن که به نظر می‌رسد برداشت تان از واقعیت ها دقیق نیست؛ علاوه بر آن ما باور داریم برای رسیدن به دستاوردهای بزرگ، باید همت های بزرگ داشت همان طور که اگر هر کشوری که در تاریخ به جایی رسیده است، از همت های بلند رسیده است.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۲۹ خرداد

کلمه رمز بن‌فرحان در تهران

سعدالله زارعی
روابط ایران و عربستان پس از 87 ماه که به طور یک‌جانبه از سوی ریاض قطع شده بود به یکباره و با سرعت به سمت بازگشایی رفت. سفر وزیر خارجه عربستان سعودی به تهران پس از حدود ده روز از بازگشایی مراکز دیپلماتیک ایران در ریاض و جده بیانگر آن است که توافقات پکن و جدول زمانی اجرای آن پیش رفته است. در همان حال در اظهارات «فیصل بن فرحان» در تهران دو کلیدواژه وجود داشت؛ «همکاری در زمینه امنیت دریایی» و «عاری‌‌سازی منطقه از سلاح‌های کشتار جمعی» که البته می‌توان این‌ها را در دو کلمه «امنیت پایدار» جمع کرد. درخصوص موضوع روابط ایران و عربستان و آنچه در بیان وزیر خارجه عربستان سعودی آمد، گفتنی‌هایی وجود دارد: 
۱- روابط تهران - ریاض در چهار دهه گذشته در دو مقطع دستخوش تنش گردید؛ یک مقطع سال 1366 و پس از فاجعه کشتار زائران بیت‌الله‌الحرام و یک مقطع هم پس از وقوع جنگ میان عربستان و یمن بود که جمع این دو مقطع حدود ده سال می‌شود در بقیه موارد روابط 
دو کشور برقرار بوده و اینک ما دوباره به فصل برقراری روابط رسیده‌ایم. تأثیرات برقراری روابط ایران و عربستان بر محیط داخلی دو کشور و بر منطقه و سطح بین‌الملل را می‌توان با نگاه به 30 سال روابط سیاسی آن در عصر جمهوری اسلامی و ده‌ها سال پیش از آن ‌اندازه‌گیری نمود. البته در این میان ممکن است این تأثیرات با لحاظ شرایط زمانی ضریب بخورد ولی به هر حال یک «پدیده» و امر ناشناخته‌ نخواهد بود. 
۲- روابط دو کشور با «درخواست خاص» ریاض از سر گرفته شده و البته با استقبال فوری تهران هم مواجه گردیده کما اینکه ایران 
طی سال‌های گذشته بر بازگشایی روابط تأکید داشته است. گفت‌وگوهای بین دو کشور طی حدود سه سال گذشته در قالب «مذاکرات بغداد» با درخواست عربستان برای بحث درباره یمن و با میزبانی عراق شکل گرفته و در ادامه به گفت‌وگوهای بدون میزبان تبدیل گردیده و دو کشور مسلمان به طور مستقیم وارد مباحث شده‌اند و این یک علامت بسیار خوب و بیانگر پایداری روابطی است که در مرحله جدید باز طراحی شده است. گفت‌وگوی مستقیم مورد علاقه جمهوری اسلامی است در عین اینکه استفاده از ظرفیت دوستان دیگر برای حل یک مسئله هم مورد اهتمام تهران می‌باشد. گفت‌وگوی بدون میزبان مورد استقبال ریاض هم هست؛ چه اینکه دولت عربستان سعودی جایگاه خود را در یک ارتفاعی تعریف کرده که وجود میانجی در مذاکرات دوجانبه‌اش یک خلل به حساب می‌آید. ریاض در موضوع باز‌سازی روابط سیاسی با تهران بیش از سایر موارد روی وجود میانجی به‌خصوص آنکه عرب باشد، حساس بود. در مذاکرات پکن هم عربستان تمایلی به وجود میزبان در مذاکرات نداشت. 
3- بن فرحان در اظهارات خود در تهران ضمن آنکه مطالبی راجع به اهمیت روابط تهران - ریاض و آثار منطقه‌ای آن بیان نمود، 
از دو کلیدواژه حساس استفاده کرد و در واقع خواست دلیل بازگشایی روابط با ایران را توضیح دهد؛ آنچه وزیر خارجه عربستان به طور ضمنی در بیان خود آورد، اهمیت ویژه‌ای دارد، خواه دلایل اصلی باشند یا نباشند. بیان فیصل بن فرحان ناظر بر این است که شرایط محیطی، عربستان را به بازگشایی روابط کشانده است. این البته بیان دیپلماتیک مناسبی نیست و بوی انفعال از آن جاری است. شاید هم این بیان برای آرام‌‌سازی فضای ذهنی مخالفان بازگشایی روابط با تهران یعنی دولت ایالات متحده و رژیم ‌اشغالگر صهیونیست، صورت گرفته است که در این صورت توأم با دو پیام است؛ یک پیام که جنبه عملیاتی دارد، این است که عدم رفع مشکل ناشی از افزایش قدرت ایران برای عربستان از سوی آمریکا، ریاض را به چاره‌جویی کشانده و پیام دیگر که جنبه تبلیغاتی دارد این است که این بازگشایی در چارچوب سیاست مشترک ریاض - واشنگتن صورت گرفته و در تعارض با راهبردهای امنیتی آمریکا در منطقه نیست!
4- دو کلیدواژه فیصل بن فرحان یعنی «امنیت دریایی» و «عاری‌‌سازی منطقه از سلاح‌های کشتار جمعی» در فضای گسترش توانایی‌های نظامی و هسته‌ای ایران در دوره ریاست‌جمهوری جو بایدن، دارای معانی خاص می‌باشد و نیاز به مرور این دو موضوع دارد؛ ریاست‌جمهوری بایدن با این وعده شروع شد که آمریکا در صورت پیروزی او به برجام باز می‌گردد و این موضوع به طور خاص مورد قبول عربستان سعودی نبود، چرا که امتیازی مهم - از حیث ‌پرستیژی و نه کارکردی - برای ایران به حساب می‌آمد، بازگشت آمریکا به برجام در عین حال محدودیت‌های موقتی را متوجه ایران می‌کرد و آمریکا را قادر به استفاده از مکانیسم ماشه می‌نمود که این برای عربستان مطلوب بود، اما اثر قطعی و ضمناً درازمدت هم نداشت و شرایط را برای ریاض در ‌هاله‌ای از ابهام قرار می‌داد. اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ آمریکا به برجام بازنگشت، موضوع اولویت‌دار دیگری- جنگ اوکراین - آمریکا و اروپا را درگیر کرد و دامنه شکست پی‌در‌پی اوکراین از روسیه، آمریکا و شرکای آن در این جنگ را در وضعیت بازنده قرار داد و در این میان با طرح شدن موضوع ورود پهپادهای ایرانی به جنگ اوکراین، 
بیم برخی از کشورهای منطقه را پررنگ‌تر کرد تا رسید به ورود موشک ‌هایپرسونیک فتاح به چرخه قدرت نظامی ایران. بنابراین همه علامت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای از تغییر فضا حکایت می‌کردند. جنگ اوکراین به عنوان یک شاخص در عرصه رقابت‌های ژئوپلیتیک جهانی و حرکت توقف‌ناپذیر نظامی ایران به عنوان یک شاخص در عرصه رقابت‌های ژئوپلیتیک منطقه‌ای، تکلیف خیلی از موضوعات را مشخص می‌کند و این را همگان درک می‌کنند. 
نکته دوم بحث هسته‌ای و سلاح کشتار جمعی است. البته ادبیات عاری‌‌سازی منطقه از سلاح کشتار جمعی بیش از دیگران ادبیات ایران بوده و در 40 سال گذشته، هیچ‌‌کس به ‌اندازه ایران از آن استفاده نکرده است و این هم واضح است که «آدرس سلاح‌های کشتار جمعی منطقه کجاست». طرح موضوع ضرورت عاری‌‌سازی منطقه از سلاح کشتار جمعی از سوی بن فرحان در تهران ‌اشاره‌ای به رژیم اسرائیل ندارد. 
کما اینکه در همین روزها شاهد اظهارات بعضی مقامات آن در عادی‌‌سازی یا علنی‌‌سازی رابطه با تل‌آویو بودیم، بدون آنکه در آن به وجود سلاح هسته‌ای اسرائیل ‌اشاره‌ای آمده باشد. در همان حال همه از جمله عربستان به‌طور قطعی می‌دانند که در ایران اراده‌ای برای ساخت سلاح کشتار جمعی وجود ندارد. پس چرا وزیر خارجه عربستان در تهران از ضرورت خلع سلاح هسته‌ای صحبت کرد؟ اظهارات بن فرحان می‌تواند یک اسم رمز هم باشد و به رژیم اسرائیل ربط داشته باشد. اما چه ربطی؟ 
همه می‌دانیم که رژیم صهیونیستی از حیث تهدیدات داخلی و خارجی در چه وضعیتی قرار دارد. هم‌اینک حدود 70 درصد نیروهای اصلی ارتش - و به‌طور کلی 50 درصد نیروهای اصلی و غیراصلی ارتش - در کرانه باختری که رژیم آن را خرمن در حال ‌اشتعال می‌داند، درگیر شده و توجه فلسطینی‌ها و جبهه مقاومت هم به سمت آن معطوف گردیده است. همین چند روز پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با آقای «زیاد النخاله» و چند نفر دیگر از رهبران جنبش جهاد اسلامی فلسطین، روی اهمیت تحولات کرانه باختری تأکید و خاطرنشان کرد «اقتدار روزافزون گروه‌های مقاومت در کرانه باختری، کلید اصلی به زانو درآوردن دشمن صهیونیستی است». در این معادله، طرف فلسطینی، سلاح کرانه را دارد و طرف اسرائیلی سلاح اتمی و کاملاً پیداست که رژیم اسرائیل نمی‌تواند از سلاح اتمی برای حل مشکل خود در مواجهه با فلسطینی‌ها استفاده کند و این در حالی است که سران مستاصل این رژیم در یک جمع‌بندی غلط، ایران و نه فلسطینی‌ها را عامل مشتعل شدن کرانه به حساب می‌آورند. اظهارات فیصل بن فرحان در تهران می‌تواند این‌گونه ترجمه شود که رژیم از طریق وزارت خارجه عربستان این پیام را به تهران منعکس کرده که حاضر به معاوضه بمب با کرانه است یعنی اگر ایران قول دهد کرانه را آرام می‌کند، اسرائیل درباره سلاح هسته‌ای خود آماده مذاکره می‌شود. این گمانه‌زنی است و در عین حال می‌تواند واقعیت هم داشته باشد، چه اینکه جای بحث از کنترل سلاح کشتار جمعی که تهران نیست. این بحث در منطقه ما یک مرجع ضمیر بیشتر ندارد و آن هم رژیم نامشروع اسرائیل است. اما این معادله مدنظر ایران نیست، ایران خود رژیم صهیونیستی را
یک موجودیت کشتار جمعی می‌شناسد، نه سلاح هسته‌ای آن را و در همان حال ‌اشتعال کرانه باختری یک ‌اشتعال دستوری و درخواستی نیست، بلکه محصول سیاست‌های ضدانسانی خود رژیم صهیونیستی و سرکوب پی‌در‌پی فلسطینیان و نادیده گرفتن حقوق آنان است. بله بن فرحان درست می‌گوید سلاح کشتار جمعی رژیمی که به هیچ تعهدی پایبند نیست و در همان حال خود را مستظهر به پشتیبانی دولت‌های آمریکا و اروپا می‌داند و با سکوت اغلب دولت‌های عربی هم همراهی می‌شود، یک خطر واقعی است. 
روزنامه رسالت

انقلاب اسلامی چگونه لرزه بر پیکره غرب افکند؟
حجت الاسلام  والمسلمین علی شیرازی
انقلاب اسلامی ملت ایران، تحت زعامت دو فقیه و رهبر  جامع الشرایط، عارف و حکیم  ، در طول 44 سال اخیر مبانی قدرت آمریکا در نظام بین الملل را به چالش کشیده است. انقلاب اسلامی ایران و گفتمان برخاسته از آن ، آثار و تبعات گفتمانی و راهبردی زیادی در نظام بین الملل داشته است از جمله اینکه:
   ۱. ایدئولوژی نظام آمریکا را با چالش جدی مواجه ساخت 
   ۲. فلسفه و مبانی ارزشی آمریکا را از اعتبار انداخت 
   ۳. اندیشه های مادیگرایانه نظریه پردازان آمریکایی را باطل کرد 
   ۴. مشارکت سیاسی مردم آمریکا در انتخابات را کاهش داد 
   ۵. نظام سیاسی آمریکا را در میان مردم خود بی اعتبار کرد 
   ۶. ناتوانی آمریکا در تحمیل خواسته های خود بر ملت آمریکا و دولت های جهان را به نمایش گذاشت 
   7. اقتدار آمریکا را در جهان از بین برد 
   8. مشروعیت سیاسی آمریکا را نابود کرد 
   9. جایگاه منطقه ای و بین المللی آمریکا را بی اعتبار نمود 
   10. موج اسلام خواهی و گرایش به اسلام را در آمریکا رشد داد 
   ۱1. مقدمه سقوط فیزیکی آمریکا را فراهم ساخت
ماهیت و اصالت انقلاب اسلامی، به اندازه ای گیرا و تأثیرگذار بوده است که حتی برخی نظریه پردازان و سیاستمداران غربی نتوانسته اند نسبت به عظمت آن سکوت کنند.
الف:   پایپز دانیل، رئیس انجمن سیاست خارجی آمریکا می گوید: دنیای غرب به علت نفوذ افکار (امام ) خمینی بار دیگر اسلام را کشف کرده است و این ما آمریکایی ها
 را با مشکل مواجه می کند.   
   ب: هیلاری کلینتون، وزیر خارجه اسبق آمریکا می گوید: ما در پرتگاه نابودی دموکراسی خود قرار داریم. همه اصولی که برای ما مهم است در خطر نابودی است.
  ج: کاندولیزا رایس، وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز در یکی از مواضع خود اعتراف 
می کند که  رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها، با صرف بیشترین بودجه ها، در زمانی بسیار طولانی کشیده و مجریانی ماهر اجرای آن را به عهده گرفته اند، با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند.
      د: ویکتور دیویس هانسون، نویسنده روزنامه لس آنجلس تایمز، در تحلیلی،آمریکا را در سراشیبی سقوط می بیند و عوامل افت قدرت آمریکا را تبیین می کند؛
تمامی این مواضع و سخنان، نشان دهنده عظمت انقلاب اسلامی ایران و قدرت آشکاری است که طی بیش از 4 دهه اخیر امپریالیسم نوین آمریکا و متحدانش را در برابر دیدگان بشریت به چالش کشیده است.در همین نقطه، بیش از پیش متوجه جمله حکیمانه رهبر انقلاب اسلامی، حضرت  امام خامنه ای   می شویم :
« در بحبوحه تلاش های استعمار آمریکا و غیر آمریکا و در اوج پیروزی استکبار، ناگهان در یک نقطه بسیار حساس، یک انقلاب عظیم همراه با رهبری فوق العاده و بی نظیر، در میان احساسات و عواطف و آگاهی ها و نیروهای مخلصانه و صادقانه یک ملت قهرمان - که اسلام به کلی آن ها را منقلب کرده و ترس را از وجودشان ریخته - سر می کشد؛ تمام نقشه هایشان به هم ریخت.»
روزنامه وطن امروز

سفر بلینکن به پکن؛ دست پایین آمریکا در برابر چین
 
سیدمحسن حسینی
 «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا 5 سال بعد از آخرین سفر یک مقام ارشد آمریکایی به چین سفر کرد. روابط ۲ کشور در طول این 5 سال دستخوش تحولات بسیار زیادی شده است. از تلاش کاخ سفید برای فشار حداکثری به چین در دولت دونالد ترامپ تا تلاش جو بایدن برای مدیریت و احیای روابط ۲ کشور. 
با وجود اشتیاق واشنگتن برای ترمیم روابط با پکن، مجموعه‌ای از رویدادها در یک سال گذشته باعث بدتر شدن اوضاع و تشدید تنش‌ها میان ایالات‌متحده و چین شد. کشف و انهدام بالن‌های چینی بر فراز آمریکا، تشدید فزاینده تنش‌ها بر سر تایوان، اختلافات میان ۲ کشور بر سر مسائل تجاری و تکنولوژیک و تحریم‌های آمریکا علیه شرکت‌های چینی، موانع سر راه واشنگتن برای تنش‌زدایی با پکن است تا جایی که سفر بلینکن که قرار بود ماه فوریه (بهمن سال گذشته خورشیدی) انجام شود را به تاخیر انداخت. 
با وجود تنش‌های موجود، وزیر خارجه آمریکا مجبور شد با چند ماه تاخیر بالاخره به چین سفر کند و به نظر می‌رسد چاره‌ای هم جز این نداشت.
۱- اقتصاد آمریکا که طی سال‌های گذشته وضعیت چندان مطلوبی نداشته تاب تحمل تنش‌های فزاینده با یک ابرقدرت اقتصادی را ندارد و مجبور است در برابر آن دست به عصا حرکت کند. به‌رغم تعرفه‌های سنگینی که دولت ترامپ بر واردات کالاهای چینی وضع کرد، ایالات متحده همچنان واردکننده عمده کالا و خدمات از چین است؛ نشانه‌ای از میزان وابستگی بازار آمریکا به اقتصاد چین. همچنین حرکت ایالات متحده به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر طی سال‌های گذشته باعث افزایش وابستگی واشنگتن به پکن در تامین مواد معدنی مورد نیاز خود شده است. چین عرضه‌کننده ۸۰ درصد عناصر معدنی نادری است که آمریکا از آنها برای ساخت توربین‌های بادی، صفحه‌های خورشیدی، باتری خودروهای برقی، گوشی‌های همراه، کامپیوترها، تجهیزات پزشکی، سیستم‌های دفاع ملی و حتی فناوری‌های نفت و گاز استفاده می‌کند. از سوی دیگر چین در خط مقدم مبارزه برای کاهش سلطه دلار در تجارت جهانی است و با همکاری شرکای خود از جمله ایران، روسیه و برخی کشورهای دیگر مانند برزیل و هند به دنبال حذف دلار از معاملات دوجانبه و جایگزینی آن با ارزهای ملی است. چین اکنون دلار را از معاملات بورسی خود حذف کرده و با برزیل، ایران و روسیه با استفاده از ارزهای ملی معامله می‌کند. تداوم چنین روندی خطر جدی برای اقتصاد آمریکا و آغاز یک بحران جدی در این کشور است. 
2- با آغاز دوره جدید رهبری شی جین پینگ و انتخاب وی برای یک دوره 5 ساله دیگر، پکن تحرکات دیپلماتیک خود را در عرصه بین‌المللی تقویت کرده، از لاک دفاعی بیرون آمده و تلاش می‌کند نقش بیشتری را در موضوعات و چالش‌های مهم برعهده گیرد. طرح صلح 12 ماده‌ای برای حل و فصل بحران اوکراین، میانجیگری در مسائل غرب آسیا از جمله حصول توافق راهبردی میان ایران و عربستان و افزایش نقش‌آفرینی در موضوعاتی نظیر مناقشه فلسطین از مواردی است که پکن طی چند ماه گذشته به آن ورود کرده است. افزایش نفوذ چین در جهان از یک سو و افول قدرت آمریکا در نظام بین‌الملل، ایالات‌متحده را به این فکر انداخته که ادامه تقابل با پکن نتیجه‌ای جز انزوای روزافزون واشنگتن در پی نخواهد داشت و آمریکا به هر نحوی شده باید اختلافات خود را با این کشور حل و فصل کند و از بروز یک تقابل تمام‌عیار با پکن جلوگیری کند. بلینکن قبل از پرواز به چین گفته بود در این سفر تلاش می‌کند از اشتباهات محاسباتی در روابط میان ۲ کشور دوری کند و روابط با پکن را به سمت یک مدیریت مسؤولانه سوق دهد. 
3- تحکیم روابط پکن و مسکو در بحبوحه تنش نظامی میان ناتو و روسیه در اوکراین و اتحاد ۲ کشور با همکاری قدرت‌های منطقه‌ای برای مقابله با هژمونی آمریکا دیگر نگرانی واشنگتن است. سفر بلینکن به پکن احتمالا با هدف جلوگیری و سنگ‌اندازی در مسیر روابط فزاینده پکن - مسکو با استفاده از ابزار فشار و تهدید است. بویژه اینکه گفته می‌شود بلینکن در پکن تلاش می‌کند مقدمات دیدار شی و بایدن را در آینده نزدیک فراهم کند. 
4- در شرایطی که به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال 2024 نزدیک می‌شویم، ایالات متحده هیچ چاره‌ای جز تنش‌زدایی با چین ندارد. با توجه به جایگاه ممتاز چین در عرصه بین‌المللی و بازی بی‌نقص پکن در عرصه دیپلماتیک، واشنگتن برای دستیابی به اهداف خود در ارتباط با چین باید امتیازات زیادی را به پکن تقدیم کند. 
منبع: بصیرت

ارسال نظرات