روزنامه کیهان **
در باب قدرت و انواع آن/ جعفر بلوری
چرا آمریکا در ویتنام، با آن همه قدرت و تجهیزات نظامی از ویتنامیهایی که حداقل امکانات و تجهیزات را داشتند شکست میخورد؟ چرا آمریکا، انگلیس، اسرائیل، امارات و ائتلافی از کشورهای عربی و آفریقایی در جنگ یمن، حریف مشتی بیاباننشین نمیشوند؟ چرا تمام دنیای غرب و کشورهای مرتجع عربی بعلاوه عراقِ تحت حاکمیت صدام، از ایرانِ تازه انقلاب کرده تحریم شدهای که توان تولید حتی سیم خاردار را هم نداشت شکست میخورند؟ حقیقتا ایران با تکیه بر کدام «قدرت» است که میتواند به تنهایی و با دستان خالی 8 سال در برابر 40 کشور با آن همه ثروت و قدرت و تجهیزات جنگی مقاومت کند و حتی یک سانت از خاک خود را از دست ندهد اما اوکراین با وجود داشتن حمایتهای عجیب و غریب از 40 کشور، نمیتواند حریف یک کشور شود و این همه شهر و مناطق استراتژیکش را به راحتی از دست میدهد؟! چرا اوکراینی که تمام دنیای غرب و بسیاری از کشورهای شرقی انواع و اقسام تسلیحات مدرن را در اختیارش قرار داده و حتی ارتشی اجارهای از سرتاسر جهان برایش تدارک دیدهاند، نمیتواند روسیه را اخراج کند؟ مگر صدها هزار نیروی خارجی با دریافت حقوق و دستمزد بالا برای اوکراین نمیجنگند؟ واقعا چرا صهیونیستها که از حمایتهای بیحد و اندازه غرب و مرتجعین عرب برخوردارند، بیشترین ثروت و مرموزترین قدرتها و نفوذها را دارند، در برابر جوانان فلسطینیِ محاصره شده آنقدر عاجزند که اعلام میکنند «اسرائیل در حال فروپاشی است؟» (تامیر پاردو، رئیس سابق موساد همین دیروز) پاسخ آیا در داشتن و نداشتن «قدرت» است؟ اگر «بله»، مگر آمریکا با آن همه ثروت و تکنولوژی نظامی قدرتمند نیست؟ مگر قدرت 40 کشور بیش از قدرت یک کشور است؟ آن قدرتی که سپاه در ماجرای دزدی دریایی یونان از خود نشان داد و این کشور را (بخوانید آمریکا را) وادار به عقبنشینی و پسدادن نفتکش ایران کرد، چه نوع قدرتی است؟
پاسخ همه این سؤالها در دل همین کلمه «قدرت» نهفته است. ما انواعی از قدرتها را داریم. قدرت علم و دانش، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت اجتماعی و سیاسی و... اما این کدام قدرت است که داشتنش باعث میشود حریف همه این قدرت شد؟ بخوانید:
«قدرت» به تعبیر علامه جعفری رحمتاللهعلیه، بزرگترین نعمت خداست و عامل اساسی همه حرکتها و بود و نبودهاست. (ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، حکمت اصول سیاسی اسلام، جلد 11 صفحه 83) اما با توجه به چند مثال تاریخی که در بالا به آن اشاره شد، به این نتیجه میرسیم که ما نوعی قدرت داریم که چه بسا با داشتن توان بالای نظامی و اقتصادی و... هم نمیتوان حریف آن شد. بیایید نام آن را «قدرت مطلق» بگذاریم. آن قدرت مطلقی که به ویتنامیها کمک کرد تا با آن، آمریکا را از کشورشان فراری دهند چه بود؟ همینطور از افغانستان. آن قدرت مطلقی که بچههای بسیجی ما در جبهههای جنگ داشتند چه بود که توانستند با استفاده از آن، از دهها کشور اسیر بگیرند؟ اینجا قصد نداریم صرفا از قدرت توکل به خدای متعال و ایمان به غیب بگوییم که آن جای خود دارد و برترین است. امّا در این نوشته، بخشی از صحبتهای ما کاملا زمینی و دو دو تا چهارتای عادی است.
برتراند راسل، فیلسوف مشهور انگلیسی به بخشی از این سؤال ما به این شکل پاسخ میدهد: «به آسانی میتوان این دعوی را مطرح کرد که «باور دلها»، قدرت مطلق است و همه صورتهای دیگر قدرت از آن ناشی میشوند. ارتشها بیفایدهاند، مگر آنکه سربازان به امری که برایش میجنگند، باور داشته باشند. یا در مورد سربازان مزدور، مگر آنکه افراد باور داشته باشند که سردارشان میتواند آنها را به پیروزی برساند.... به این دلیل میتوان گفت که در امور اجتماعی قدرت اصلی همان قدرت باور است.» (همان) و علامه جعفری در تکمیل پاسخ راسل این طور مینویسد: «حقیقت باور که عبارتست از تصدیق یک قضیه با گرایش شدید به حقیقت بودن آن، دارای قدرتی است که دارنده آن، تا سرحد از دست دادن جان خود در دفاع از آن مقاومت میکند و این مقاومتِ ناشی از باور، قدرت نهایی شخص معتقد را به کار میاندازد، ولی لازمه اش آن نیست که حتما باید به پیروزی ظاهری مادی هم برسد. عمده خاصیت «قدرت باور» این است که دارنده آن، اگرچه نابود هم شود، خود را مغلوب نمیداند.»
بله! این «قدرت مطلقی» که باعث میشود، ویتنام با دستهای خالی، آمریکا را مغلوب کند، همان باور قلبی به هدفی است که آنها داشتند. باور قلبی به راهبری امام راحل است که مردم ایران را دسته دسته به سمت جبهههای جنگ کشاند تا با کمترین امکانات، با 40 کشور به صورت مستقیم و غیرمستقیم وارد جنگ شده و در نهایت هم پیروز شوند. آیا چیزی جز باور قلبی است که مردم یمن را به مقابله با آن همه کشور غربی، عربی و عبری و آن همه قدرت و تکنولوژی نظامی کشانده است؟! اینکه در اوکراین دیدیم، صفهای فرار از جنگ طولانیتر از صفهای پیوستن به میادین جنگی است، و یا همان ساعات اولیه آغاز جنگ مشاهده کردیم که برخی شهرها به راحتی آب خوردن سقوط کردند، یا اینکه میبینیم با وجود جذب این همه نیروی خارجی و مزدور و این همه تسلیحات مدرن جنگی برای جبهههای اوکراین، آسوشیتدپرس مینویسد، «اوکراین در حال شکست است» طبق اظهارات راسل، به دلیل نداشتن این «باور قلبی» است که، فردی در مختصات زلنسکی بتواند حریف فردی در مختصات پوتین باشد. سرباز زمانی با جان و دل و تا سرحد مرگ میجنگد که، به میدانی که وارد شده، به پرچمی که برایش میجنگد، به سرداری که فرمانش را اطاعت میکند «باور قلبی» داشته باشد. کجای دنیا سرباز اجارهای که برای پول وارد میدان جنگ شده، حاضر میشود تا سرحد جان بجنگد؟ کجای تاریخ سراغ دارید سربازی که هدفش پول است، برای پرچم یک کشور دیگر جان دهد؟ اگر این باور یا به قول راسل «باور دلها» یا همان «قدرت مطلق» وجود داشت، این همه سرباز اجارهای از اوکراین فرار نمیکردند:
«داکوتا یک کهنهسرباز از تفنگداران نیروی دریایی آمریکا که برای جنگ در اوکراین داوطلب شده بود، از لحظاتی میگوید که فشار حملات توپخانهای روسها به حدی شدت میگرفت که جمله «این عادی است» به یک شوخی در میان یگان او تبدیل شد. او که بعد از هفت هفته جنگ در خارج به خانهاش در اوهایو بازگشته، جزو لژیون داوطلبان غربی است که علیه روسیه سلاح به دست گرفتند. داکوتا هم مانند سایرین نخواست که هویت کاملش فاش شود چون نگران امنیت جان خود و نزدیکانش است. او به ما گفت که با به پایان رسیدن دومین شب حضورش، 8 تن از ۲۰ نیروی داوطلب در یگان او پستهایشان را رها کردند؛ یکی تظاهر کرد که زخمی شده و دیگری هم سلاحش را شکست تا مجبور نشود بجنگد.... اواخر آوریل (اردیبهشت) نیز راهی خانهاش در آمریکا شد...آنها که تعدادشان هزاران نفر است از تفاوتهای فاحشی میان آنچه که انتظار داشتند در جنگ ببینند و آنچه واقعا در جنگ اوکراین تجربه کردند، به ما گفتند...برخی کشته شدن دوستانشان را که دیدند به این نتیجه رسیدند که دیگر بس است...» (واشنگتنپست، خرداد 1401)
این «باور قلبی»، گاهی ریشه در احساسات وطنپرستانه و ناسیونالیستی دارد، گاهی ریشه در اعتقادات پاک دینی. سؤال نهایی این یادداشت این است: «اگر این دو باور قلبی مقابل یکدیگر قرار بگیرند، پیروزی با کدام یک خواهد بود؟»
بگذارید پاسخ این سؤال را با یک خاطره و نقل قول از یک سرباز ویتنامی که سالها با آمریکاییها جنگیده بود بدهم. دوست بسیجیام سالها پیش به نقل از یک رزمنده ایرانی که سرباز ویتنامی را در ایران ملاقات کرده بود برایم تعریف میکرد: پیرمرد ویتنامی میگفت، سالها با آمریکاییها جنگیده و صحنههای زیادی از جانفشانیها دیدهام. مثلا گاهی 20 مبارز ویتنامی برای اینکه بتوانند یک تیربارچی آمریکایی را از سر راه بردارند، در یک خط صاف پشت سر هم میایستادند و با چاقو، داس یا...حتی دستان خالی به سمت آن تیربارچی حمله میکردند. تیربارچی هم وحشتزده شروع به شلیک میکرد. وقتی به یک قدمی تیربارچی میرسیدیم، شاید 3 یا 4 نفرمان زنده مانده و همه تکهتکه میشدند. تیربارچی هم با دیدن این صحنه یا از حال میرفت و غش میکرد یا به دست ما تکهتکه میشد. من صحنههای شجاعانه زیادی در جنگ ویتنام دیدهام که شاید فوق تصور بشری باشد و با همین فداکاریها توانستیم آمریکا را شکست دهیم اما همه ناراحت بودیم. میترسیدیم و از کشته شدن دوستانمان هم به شدت غمگین میشدیم اما در اینجا و در جنگ ایران جوانان و نوجوانان با نشاط روی مین میروند. روی سیم خاردار میخوابند تا سایر دوستانشان از روی آنها رد شوند. همه جانفشانی میکنند اما در نشاط کامل. رزمندگان ایرانی طوری نشاط و شعف دارند که تصور میشود، برای کشته شدن نمیروند. (نقل به مضمون) درست مثل ماجرای حیرتانگیزی که راجع به امام حسین(ع) و ظهر عاشورا شنیدهایم. امام حسین(ع) هر چه به عصر عاشورا و لحظه شهادت نزدیک میشد، برافروختهتر و شادابتر میشد. انگار که مرگی در کار نیست و این، همان «قدرت مطلقی» است که تحت هر شرایطی و در مقابل هر قدرتی، پیروز میشود.
***************************************
روزنامه خراسان**
تجارب غلط مدیریت بازار ارز را تکرار نکنیم/مهدی حسن زاده
نرخ ارز کلیدیترین متغیر محسوس اقتصاد ایران برای خانوارهاست و مردم در عمل انتظارات تورمی خود را براساس نرخ ارز تعیین میکنند. تجربه چهار سال تورم سنگین از سال 97 تاکنون که بر بستر جهش نرخ ارز شکل گرفت نشان میدهد که چگونه نرخ ارز اثر تورمی فوری به جا میگذارد.
از سوی دیگر برخلاف دیدگاهی که در گذشته با اتکا به درآمد سرشار نفت معتقد به لزوم تثبیت نرخ ارز بود، بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران میدانند که نرخ ارز دیگر در بلندمدت قابل تثبیت نیست چرا که اتکا به درآمدهای نفتی به دلیل تحریم پذیری اقتصاد ایران و نوسان شدید قیمت نفت اطمینان بخش نیست. در این میان وضعیت بهینه در مدیریت منابع ارزی و همزمان مهار تورم این است که نرخ ارز رشد تدریجی و قابل پیش بینی داشته باشد و از جهش شدید آن جلوگیری شود.
در چنین شرایطی ترسیم چشماندازی قابل اطمینان برای نرخ ارز موجب میشود حداقل تورم روانی ناشی از افزایش آن مهار شود. از سوی دیگر تجربه سالهای مختلف مواجهه با بحران افزایش نرخ ارز نشان داده است که پول پاشی کور در بازار جز هدر دادن منابع ارزی کشور و سیگنال درماندگی بانک مرکزی نتیجه دیگری ندارد. تجربه موفق نیمه دوم سال 97 تا اواخر سال 98 در به رسمیت شناختن بازار آزاد ارز و تعیین قیمت صرافیهای دولتی متناسب با آن و در نتیجه مهار نوسانات شدید نرخ ارز موجب شد قیمت دلار در محدوده 10 تا 13 هزار تومان به طور نسبی تثبیت شود، آن هم در شرایطی که برخی درگیریهای نظامی جدی نظیر سرنگونی پهپاد متجاوز آمریکایی در خلیج فارس رقم خورد.
امروز بانک مرکزی برخلاف سال 99 که به دلیل شیوع کرونا با افت شدید قیمت نفت و صادرات نفت، دست خالی را داشت، با افزایش صادرات و نفت 120 دلاری دست پری در بازار دارد. آن چه میتواند شرایط را تغییر دهد، خاتمه دادن به سیاست دستوری تعیین نرخ صرافی بدون توجه به نرخ بازار است. این مسئله موجب شده است با وجود افزایش قیمت دلار در بازار به نزدیک 33 هزار تومان، نرخ صرافیهای بانکی و دلار تخصیصی به مسافران حدود 26 هزار تومان باقی بماند. واقعیت این است که با فروش دلار به نرخ ارزانتر از بازار و دستگیری دلالان به تنهایی اتفاقی رخ نمیدهد. در همین 10 سال اخیر بارها بازار دو نرخی و بگیر و ببند دلالان را دیده ایم و نتایج آن هم روشن شده است. برای مواجهه با اخبار منفی سیاسی که بازار ارز را تحت تاثیر خود قرار داده است، باید ابتدا پدیده افزایش نرخ ارز در بازار را به رسمیت شناخت و در وهله بعد با نزدیک کردن نرخ ارز صرافی به نرخ بازار، به تدریج این نرخ را کاهش داد. هر گونه اقدامی خلاف این قاعده منطقی اقتصاد، جز خسارت و تحمیل نرخ بالاتر ارز و تبعات تورمی سنگینتر برای ما نخواهد داشت.
تمرکز جدی بر بازار ارز موضوع مهمی است که ضروری است دولت سریع به فکر آن باشد. استفاده از اخبار مثبت اما فاقد تحقق مثل ادعای چندباره آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران در برخی کشورها، فقط موجب کاهش اعتبار رسانهای متولیان مدیریت ارزی و بانک مرکزی میشود. بازار ارز نیازمند اقدام عاجل برای جلوگیری از تثبیت نرخهای بالای 30 هزار تومان است. در چنین شرایطی از ناحیه رشد نرخ ارز، دستاورد دولت در حذف ارز 4200 مورد تهدید قرار میگیرد و تورم با شکل فزاینده تری اثرات خود را به اقتصاد ایران تحمیل خواهد کرد. امید که تدابیر دولت برای مهار رشد نرخ ارز هر چه زودتر مشخص و اجرایی شود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
نکاتی پیرامون نماز ماه ذیالقعده/یکشنبههای توبه/محمدامین علیدوست
یکی از ویژگیهای عرفان اسلامی، بهرهگیری از عنصر زمان و مکان است. در واقع سالک، مراقب است که هر لحظه و هر روزش را نردبانی کند به سوی لاهوت. به همین خاطر است که اساتید اخلاق در تاریخ اسلام دست به نگارش کتابهایی زدهاند که پر است از ادعیه و نماز و اذکار متناسب با ایام و لیالی ماههای سال؛ از کتابهای سید اهل مراقبه، جناب سید بن طاووس گرفته تا المراقبات میرزا جوادآقای ملکی تبریزی و مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی. در بین همه نمازها و اذکار، نماز یکشنبه ذیالقعده بین علمای اخلاق از شهرت و اهمیت خاصی برخوردار است. نماز یکشنبه ذیالقعده، نماز مستحبی و 4 رکعتی است که در روزهای یکشنبه ماه ذیالقعده خوانده میشود و فضایل بسیاری از جمله آمرزش گناهان و با ایمان مردن برای آن در روایات آمده است.
برای این نماز ثواب زیادی ذکر شده، از جمله اینکه سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال روایتی از رسول اکرم(ص) نقل کرده که حضرت فرمود: هر که این نماز را به جا آورد توبه او مقبول و گناهانش آمرزیده شود، دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، با ایمان میمیرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمیشود، قبرش گشاده و نورانی شده و والدینش از او راضی گردند، مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد، توسعه رزق پیدا کند، ملکالموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان دهد. مقام معظم رهبری سال ۹۴ درباره اهمیت نماز یکشنبههای این ماه فرمودند: «روزهای یکشنبه ماه ذیقعده ایام توبه و انابه است و عملی دارد که مرحوم عارف بزرگوار حاج میرزا جواد آقای ملکی در المراقبات نقل میکند از رسول مکرم اسلام که خطاب به اصحاب خود فرمود: کدام از شماها مایلید توبه کنید؟ همه گفتند ما میخواهیم توبه کنیم. ظاهرا ماه ذیقعده بوده است- طبق این نقل و این روایت حضرت فرمودند که در روزهای یکشنبه این ماه این نماز را -یک نمازی با یک خصوصیتی در مراقبات ایشان ذکر میکنند انجام بدهید. غرض، ایام در ماه ذیقعده که اول ماههای حرام است در این ۳ ماه متوالی، ایام و لیالی مبارک و متبرکی است، پر از برکات است؛ باید از اینها استفاده کرد». (18/۶/94 در دیدار اقشار مختلف مردم)
کیفیت نماز ذیالقعده آنچنان که سید بن طاووس نقل کرده بدین شرح است:
روز یکشنبه غسل بهجا آورد، وضو بگیرد و ۴ رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره «حمد» را یک مرتبه و سوره «توحید» را ۳ مرتبه و سوره «فلق» را یک مرتبه و سوره «ناس» را یک مرتبه بخواند و پس از نماز، 70 مرتبه استغفار کند و استغفار را با «لَاحَوْلَ وَلَا قُوَّهَ إِلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ؛ نیرویی جز خدای والای بزرگ نیست» ختم کند.
سپس بگوید: «یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ فَإِنَّهُ لَایَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ» ای توانا، ای آمرزنده، گناهان من و همه مردان و زنان مؤمن را بیامرز که گناهان را جز تو کسی نمیآمرزد.
***************************************
روزنامه ایران**
احیای 3 میلیون شغل با اصلاح ارز ترجیحی/نفیسه امامی/خبرنگار
بدون شک مهمترین دخالت در حوزه تصمیمات کلان اقتصادی در بخش کشاورزی طی ۱۰ سال اخیر، سیاست ارز ترجیحی یا دلار ۴۲۰۰ تومانی بوده است. تخصیص ارز ترجیحی از سال 97 در بخش کشاورزی و تأمین کالاهای اساسی تبعات بسیاری داشت و شاید بتوان گفت کمتر سیاستی بوده که این گونه رشد بخش کشاورزی و دامداری را تهدید کرده باشد. نکته بسیار مهم در این زمینه، اعطای ارز ترجیحی به واردات کالا بود که نتیجه آن، وابستگی شدید امنیت غذایی کشور به ارز و تأمین کالاهای اساسی از طریق واردات بود.
سید جواد ساداتینژاد وزیر جهاد کشاورزی هم بیشترین خسارت از تخصیص ارز ترجیحی را به حوزه کشاورزی اعلام کرده است و تداوم آن را باعث ایجاد تورم در بخش تولید و فرار و کوچ سرمایه از حوزه کشاورزی میداند. طبق گفته ساداتینژاد، ارز ترجیحی بهرهوری را بشدت کاهش داد و باعث ضرر به مصرفکننده شد. ضمن اینکه بودجه خودکفایی گندم را از بودجه دولت حذف کرد و زیرساختهای واردات را تقویت کرد که نتیجه این اقدامات، منجر به افزایش تغییر کاربری اراضی کشاورزی شد.
تولید کالاهای اساسی به دلیل پرداخت یارانه در زنجیره تولید و توزیع بشدت با سرکوب قیمتی مواجه شد و به همین علت اقتصاد و شکلگیری فعالیت اقتصادی در تولید کالاهای اساسی و کشاورزی با رکود مواجه شد، به عنوان مثال در زنجیره تولید نان، گندم توسط دولت خریداری میشد و در اختیار کارخانههای آرد قرار گرفت. کارخانهها هم با قیمت سرکوبشده، گندم را تبدیل به آرد کردند و سبوس را از آرد جدا کردند، درحالی که سبوس یکی از مهمترین پروتئینهای گندم است و اگر در نان وجود نداشته باشد نان قدرت سیرکنندگی خود را از دست میدهد. متأسفانه به علت سرکوب قیمتی سبوس در گندم در ابتدای زنجیره حذف میشد و در خوراک مردم تأثیر عمدهای میگذاشت.
در مرحله بعدی در این زنجیره، آرد به دست نانواییها میرسید اما در حالی که هزینهها افزایش پیدا کرده بود، باید نان با نرخ مصوب فروخته میشد .در نتیجه نانواییهایی که آرد دولتی دریافت میکردند، از کیفیت نان کم کرده و پخت به تعداد کافی را کاهش میدادند و به جای آن آرد را به صنف و صنعت و شیرینی فروشیها میفروختند. در این شرایط رقابت منفی شکل میگرفت و نانواییها به جای رقابت برای تولید کیفیتر نان، محصول بی کیفیتتری را به دست مردم میرساندند تا بتوانند آرد یارانهای را با قیمت بالاتر به فروش برسانند.
این زنجیره معیوب نشان میدهد رقابت در میان نانواییها وجود ندارد، در نتیجه نانها بشدت بیکیفیت اند و مشکل عدم سیرکنندگی دارند ،درصورتی که اگر این مشکل وجود نداشت، 20 تا 30 درصد از میزان مصرف نان کاهش مییافت.
ضربه دستکاری قیمت کالاهای اساسی به اقتصاد
سرکوب قیمتها تولید را از صرفه انداخت. در سمت عرضه هم وقتی قیمتها به علت ارز 4200 تومانی سرکوب میشوند، تولید به صرفه نخواهد بود و تقاضا برای مصرف بیشتر میشود، به عنوان نمونه دامدار به علت ارزان بودن نان و گران شدن نهادهها، برای خوراک دام نان اختصاص میدهد.
تولید با وجود سرکوب قیمتها بشدت آسیب دیده و ما در تأمین کالاهای اساسی به واردات وابسته شدهایم. ارز ترجیحی طی 4 سال برای کالاهای اساسی از 4 میلیارد دلار در سال 97 به 18 میلیارد دلار در سال 1400 رسیده که نشان دهنده وابستگی کشور به واردات است. پیشبینی میشود دولت در صورت تداوم تخصیص ارز 4200 تومانی در سال جاری، نیازمند به 25 میلیارد دلار برای ارز ترجیحی میشد.
اگر منابع مصرف شده برای ارز 4200 تومانی در بخشهای تولیدی و کشاورزی داخلی مورد استفاده قرار میگرفت، اشتغالزایی و رشد اقتصادی ایجاد میشد، در حالی که در عمل رشد اقتصادی با ارقام قابل توجهی به سمت واردات معطوف شده است.
رونق کشت دیم با حذف ارز ترجیحی
در موضوع گندم که قوت غالب مردم است این امکان وجود داشت که به جای مصرف منابع ارزی کشور برای سیاست ارز دولتی، کشت دیم احیا میشد، زیرا از این طریق، امکان تأمین غذای حدود 150 میلیون نفر وجود دارد اما به سمت کشت دیم حرکت نشد. اگر در زمان کشت دیم هم میزان بارش کاهش پیدا کند، نیمی از گندم مورد انتظار حاصل میشود که قابلیت تبدیل شدن به آرد را نخواهد داشت اما میتوان آن را برای خوراک دام استفاده کرد. متأسفانه تا قبل از این، چنین گامهایی برداشته نشد ولی به تازگی ستاد اجرایی فرمان امام خمینی (ره) و وزارت جهاد کشاورزی با این موضوع همراستا شدهاند و برنامههایی برای اجرا در نظر گرفتهاند.
برهم خوردن قیمتهای نسبی با ارز 4200 تومانی به نفع تولیدکننده و مصرف کننده نبود و ادامه تخصیص ارز 4200 تومانی جز هدررفت منابع ارزی هیچ عایدی دیگری برای اقتصاد نداشت. در همین راستا برآورد شده است با اجرای سیاستهای غلط این چنینی که سرکوب قیمت کالاهای اساسی و نهادههای دامی را در پی داشته، 3 میلیون شغل از دست رفته است، درحالی که ظرفیت شکلگیری آنها در کشور وجود داشت.
حالا دولت سیزدهم با اصلاح ارز ترجیحی و انتقال یارانه به انتهای زنجیره مصرف، مقدمات شکوفایی اقتصادی را در میانمدت فراهم کرده است. در این شرایط رقابت در کشاورزی مفهوم جدی پیدا خواهد کرد و به ارزانسازی قیمتها کمک می کند. با رقابتی شدن تولید، رشد سرمایهگذاری و افزایش کیفیت محصولات و پیشروی به سمت تولید ارگانیک رقم خواهد خورد و شرایط مطلوبی برای تولید ایجاد خواهد شد.
با اصلاح ارز 4200 تومانی، سرکوب قیمتها که به عنوان پاشنه آشیل برای تولیدکنندگان شناخته می شد، نقش کمتری در اقتصاد ایفا خواهد کرد و قیمتهای نسبی به دلیل تخصیص یارانهها مورد سرکوب شدید قرار نمی گیرند.
در چنین شرایطی می توان امیدوار بود که بخش کشاورزی که یکی از مهمترین و استراتژیکترین بخشهای اقتصادی هر کشوری است و همواره به دلیل لزوم و ضرورت خودکفایی در زمینه غذا و امنیت غذایی مورد تاکید قرار گرفته است، در این مسیر حرکت کند.
انتظار می رود با حذف سیاست های غلط گذشته وابستگی به واردات کالاهای اساسی به تدریج کاهش پیدا کند و ظرفیت اشتغال از دست رفته در بخش کشاورزی هم احیا گردد.
***************************************
روزنامه رسالت **
مجهول سازی به جای مجهول یابی!/حنیف غفاری
طی روزهای اخیر، شاهد بروز تحولات قابل توجهی در روند مذاکرات وین و مناسبات کشورمان و آژانس بین المللی انرژی اتمی هستیم. رافائل گروسی و همراهانش در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی متعاقب ابزار نگرانی ظاهری و کاملا سیاسی در خصوص سه مکان ادعایی قطعنامه ای را علیه کشورمان به تصویب رسانده اند. منابع رسانه ای و سیاسی در غرب نیز از پیچیده تر شدن روند حل و فصل اختلافات جاری در مسیر احیای برجام خبر می دهند. به راستی چه اتفاقی رخ داده است؟
واقعیت امر این است که غرب سیاست « مجهول سازی » را به جای «مجهول یابی » در قبال مذاکرات وین درک می کند. استدلال های مطرح شده از سوی ایران در خصوص لزوم ارائه تضمین های اعتباری در مسیر احیای توافق هسته ای ( که مربوط به فعالیت شرکت های خارجی در ایران می شود) و لزوم رفع محدودیت ها و موانعی که دولت قبلی آمریکا پس از خروج از برجام و تحت عنوان برچسب های غیر هسته ای وضع کرده است ، کاملا گویا و به لحاظ حقوقی مسموع و قابل استناد می باشد. اساسا یکی از اصلی ترین دلایل موفقیت تیم مذاکره کننده هسته ای در تثبیت خواسته هایی مانند ارائه تضمین های فنی ( ذاتی) از سوی آمریکا و راستی آزمایی در مسیر احیای برجام، ماهیت مستدل و منطقی این خواسته ها بوده است.
در حال حاضر، آمریکا و تروئیکای اروپایی نسبت به ماهیت حقوقی دیگر مطالبات ایران نیز آگاه هستند. مقامات کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا به وضوح می دانند که این خواسته ها نه تنها مصداق مطالبات فرابرجامی محسوب نمی شود، بلکه تحقق آنها شرطی لازم ( و نه کافی) جهت احیای این توافق به شمار می آید. در چنین شرایطی غرب از طریق رافائل گروسی ، مهره بازی خود در آژانس بین المللی انرژی اتمی دست به نوعی « مجهول سازی» علیه فعالیت های هسته ای کشورمان زده است.
غرب به تکثیر نقاط مجهول توافق هسته ای و پیچیده سازی آن نیاز دارد زیرا هر اندازه فضا مبهم تر و تیره تر باشد، امکان تمرکز افکار عمومی جهان بر روی «جرایم غرب در نقض برجام»و«بایسته های فنی ، حقوقی و اقتصادی احیای توافق هسته ای» کمتر می شود.
در ابتدا تاکید می شود که میان «مواضع سلبی واشنگتن»، «اقدام ضد ایرانی آژانس» و «رویکرد منفعلانه اروپائیان» ارتباطی مستقیم و غیر قابل انکار وجود دارد. هر سه مولفه ذکر شده، اجزای تکمیل کننده یک منظومه تاکتیکی علیه کشورمان محسوب می شود.
هدف مشترک این سه بازیگر( آژانس، اتحادیه اروپا و آمریکا) ، اجرایی ساختن تاکتیک «کسب امتیازات حداکثری»از جمهوری اسلامی ایران در مسیر دستیابی به توافق نهایی می باشد. پس از ناکامی غرب در پیشبرد تاکتیک «بازگشت پوچ به برجام»، اکنون بازیگران آمریکایی و اروپایی در صدد آن هستند تا با استناد به ظرفیت حقوقی و بین المللی آژانس ، تهران را بابت عبور از برخی خواسته های بر حق خود در مذاکرات تحت فشار قرار دهند. فراموش نکنیم که چند مجهولی جلوه دادن مذاکرات وین و ترسیم ابعاد تو درتو و چند لایه در قبال نقاط اختلافی از سوی سیاستمداران و رسانه های غربی و مقامات آژانس، نمادهای تاکتیک «مجهول سازی» و « مبهم کردن فضا» محسوب می شود. غرب خود به خوبی می داند که در مسیر بازگشت به توافق هسته ای باید چه تصمیمی گرفته و چه اقداماتی صورت دهد! جمهوری اسلامی ایران تا ابد به غرب فرصت نخواهد داد....
ارسال نظرات