صنایع به دو نوع کاربر و سرمایهبر تقسیم میشوند. هاجونچانگ در کتاب «انداختن نردبان» به خوبی توضیح میدهد که انگلستان در مسیر توسعه، ابتدا در صنایع کاربر قوی شد و سپس به سمت صنایع سرمایهبر رفت. به همین دلیل هم بود که در مراحل ابتدایی توسعه، این کشور سعی میکرد جلوی مهاجرت کارگران ماهر را بگیرد ولی در ادامه بیشتر روی عدم صادرات کالاهای سرمایهای با تکنولوژی بالا متمرکز شد تا بتواند برتری صنعتی خود را نسبت به رقبا حفظ کند. ایران نیز امروز به طور جدی به دنبال تقویت تولید است. این هدف را نیز با دو راهبرد «پشتیبانی» و «مانعزدایی» دنبال میکند. شاید در مانعزدایی، بتوان موانع مربوط به همهی بخشهای اقتصاد را برداشت اما در پشتیبانی، خصوصاً اگر منظور پشتیبانی مالی باشد یا در پشتیبانیهای آموزشی و فنی نیز نیاز به تامین مالی باشد، به خاطر محدودیتها، دولت مجبور است بین بخشهای مختلف اولویتبندی کند. حال این سوال مطرح میشود که آیا تقسیم صنایع به کاربر-سرمایهبر میتواند در طی این مسیر راهگشا باشد؟
واقعیت این است که اقتصاد ایران، اقتصادی بزرگ است و بخش خصوصی ایران گاه با بهترین کالاهای با تکنولوژی بالا که تنها چند کشور، توان تولید آنها را دارند، رقابت میکند اما نمیتوان بر این اساس، برای کلیت اقتصاد تصمیم گرفت. نه باید تولید کالاهای با تکنولوژی بالا و صنایع سرمایهبر را تضعیف کرد و نه باید صنایع کاربر را کنار گذاشت. اما موضوع اینجاست که اگر نیاز به تعیین اولویت باشد، باید به کدام پرداخت!؟ اگر از جنبهی نیاز اقتصاد ایران نگاه کنیم، کشور با تعداد زیادی از جوانان تحصیلکرده و توانمند که هنوز به کارگیری نشدهاند مواجه است. بنابراین به نظر میرسد بیش از آنکه در این مرحله، ایران به بیشینه کردن سود در اقتصاد نیاز داشته باشد (که البته به آن هم نیاز دارد)، محتاج ایجاد اشتغال فراگیر برای جوانان است. تقویت صنایع کاربر میتواند این نیاز را پوشش دهد. معمولاً کشورهای با جمعیت بالا که با مشکل اشتغال مواجه هستند، چارهای جز تمرکز و توجه به صنایع کاربر برای تقویت اشتغال ندارند. به طور مثال چین که خود در چند سال آینده ابرقدرت اقتصادی دنیا میشود و گوی سبقت را از آمریکاییها میرباید، فقط به تولید در صنایع سرمایهبر مشغول نیست و از پوشاک گرفته، تا اسباببازی و مهر و تسبیح هم تولید میکند!
جهش نرخ ارز در اقتصاد ایران، خصوصاً پس از سال 1397 اگرچه برای صنایع سرمایهبر و بخشی از تولیدات ما که از مواد اولیه و واسطهی خارجی در خط تولید استفاده میکردند هزینههایی داشته است، اما از طرف دیگر، یک مزیت بسیار مهم برای اقتصاد ایران ایجاد کرده است. آن مزیت مهم، این است که افزایش نرخ ارز هزینهی نیروی کار در فرایند تولید را در مقایسه با سایر کشورها بسیار بهصرفه کرده است. به طور مثال وقتی حداقل دستمزدها در ترکیه حدوداً 400 یورو است، در کشور ما اگر به نیروی کار ماهیانه 4 میلیون تومان هم داده شود، باز با یوروی 27 هزار تومان تنها 148 یورو به کارگر پرداخت شده است. بنابراین صنایع کاربر ما به نسبت دیگر کشورها، مزیت رقابتی بسیار مهمی پیدا کردهاند و میتوانند با تولید کالاهای با کیفیت مشابه و یا حتی بهتر با قیمت ارزانتر، بازارهای کشورهایی را که پیشتر بر صادرات کالاهای کاربر تمرکز داشتند، از آنِ خود کنند. استفاده از این مزیت رقابتی، در این برهه از زمان هم میتواند صادرات ما را افزایش دهد و به رشد تولید کمک کند، هم در کاهش نرخ بیکاری نقش قابلتوجهی خواهد داشت.
ممکن است این تصور صورت بگیرد که تمرکز روی صنایع کاربر هزینهی بیشتری دارد و صنایع با تکنولوژی بالا که سرمایهبر هستند، بسیار پرسودترند. بنابراین نباید روی صنایع کاربری مانند پارچه، پوشاک، مبلمان، صنایعدستی، اسباببازی و ... هزینه کنیم. پاسخ آنکه اولاً اگر در کشور در مقابل صنایع سرمایهبر مانع ایجاد نکنیم، این صنایع با سرعت ملایم اما رو به رشد خودشان تقویت میشوند. در مقابل اگر بودجهی محدود دولتی در شرایط کنونی صرف حمایت از این بخشها شود، به دلیل ماهیت آن، تغییر قابل ملاحظهای در تولید و اشتغال رخ نخواهد داد. در ثانی، تاکتیک حمایت از صنایع کاربر قرار نیست برای همیشه، رویهی ایران باشد. پس از چند سال تمرکز روی این حوزه (از طریق آموزشهای لازم، سرمایهگذاریهای حداقلی و تلاش برای کسب بازارهای بینالمللی)، صنایع کاربر نیز به ریل خود افتاده و مسیر خود را پیدا میکنند. اقتصاد ایران نیز از بحران بیکاری جوانان عبور میکند. سپس میتوان از طریق مالیاتستانی از همین بخشهای کاربر، روی تقویت بخشهای سرمایهبر متمرکز شد.
بنابراین ما باید بنا به شرایط امروزمان، تصمیم بگیریم که میخواهیم چه نقشی در اقتصاد جهانی ایفا کنیم. داشتن یک راهبرد مشخص توسعهی صنعتی از الزامات تقویت تولید است؛ چیزی که متاسفانه اکنون یا وجود ندارد، یا اگر گوشهوکنار نظراتی هست، اجماعی روی آنها نیست. البته اجماع روی حمایت از صنایع کاربر کافی نیست؛ باید بخشهای مختلف کشور، نقش خود را به خوبی ایفا کنند. انعقاد قرارداد با شرکتهای با تجربهی بینالمللی برای ایجاد کارگاه در داخل کشور و استفاده از نیروی کار ارزان ایرانی میتواند شروع خوبی باشد. البته خیلی زود باید تجربه و فوت کوزهگری به بنگاههای داخلی انتقال یابد و این صنایع بومی شوند. در نهایت میتوان گفت، تقسیم صنایع به سرمایهبر-کاربر در شرایط کنونی میتواند افق دید روشنی برای تدوین مراحل ابتدایی نوشتن یک استراتژی توسعهی صنعتی متناسب با شرایط اقتصاد ملی به ما بدهد. ناگفته نماند، این مسیر (یعنی نیل از تقویت صنایع کاربر به سرمایهبر) مسیر عمدهی کشورهای توسعهیافته نیز بوده است.
ارسال نظرات