روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
هرکس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، بیشک زیانی آشکار دیده است / او با وعده دادن، آنها را در آرزوها میافکند و به آنان جز وعده فریب نمیدهد. (سوره نساء، آیه 119/ 120)
مبارک بودن ماه رمضان، جدای از آنکه بهخاطر میهمانی گسترده خدا برای بندگان مؤمن و آمرزش گناهان آنهاست، به این دلیل نیز هست که شیطان در بند است. هرچند که نفس اماره آزاد است و شوربختانه تا دَم مرگ همراه آدمی میماند و به بدی و فحشا دستور میدهد و در نبود شیطان کارها را خراب میکند ولی همین شیطانِ دربند یعنی شکست بزرگ جبهه کفر و طغیان. یعنی شکاف در جبههای که طاقت ما ضعیفان را تاق کرده و روح را به نفسنفس و بندگیمان را از رونق انداخته است. یعنی مجالی برای نفس کشیدن جانِ آدمی و مهلتی برای تجدید قوا و مدتی که میتوان بدون بیگانگان، با خدا خلوت نمود و نفس تازه کرد و با خدا سفره دل باز کرد. میتوان کمی طعم بهشت را چشید و نه ناز یار را کشید که او ناز ما میکشد. میتوان ندای عاشقانه معشوق را شنید و در هوای حبیب، پر کشید. «ای بندگانم که بر خود ستم و اسراف کردهاید از رحمت خدا ناامید نشوید که تمامی گناهان را میآمرزد، چون که آمرزنده و رحیم است».1
ماه رمضان است و تمرین بندگی. میدانیم بندگان خدا، بنده هوا و هوس و شیطان نیستند. آنکه برای خدا بندگی میکند، بندگان خدا را رفیق است و خدمتشان میکند و آنها از دست و زبان و تصمیماتش در اماناند. اهل خیانت نیست. اهل جنایت، هرگز. نه ظلم میکند و نه زیر بار ظلم میرود و نه ظلمنامه امضا میکند. چون زیرک است و باهوش، دشمنان در او طمع نمیکنند. آزاده است و دروغ نمیگوید. رضایت خدا را با دنیا عوض نمیکند و شرافتش را به جیفهای که به عطسه بز هم نمیارزد نمیفروشد. میداند که بهای جانش بهشت است و جز به آن نمیفروشدش. و این ماه بهترین فرصت برای کسب فضایل و ازاله رذایل است اگر قدر بدانیم.
بیماری امان جهان را بریده و همه را غیر آنها که تمکن بریدن از اجتماع دارند، گرفتار مرگ و معیشت کرده است. جهانیان مستأصل و بیپناه و حیران، به عاقبت کار میاندیشند. سوداگری اندیشکدههای صهیونی در ایجاد «نُرم جدید» است یا برهکشان کارخانههای واکسنسازی، یا تصفیه نژادی آنگلوساکسونها فعلاً بماند، ولی آنچه مهم است بلای تولیدشده توسط علم بیایمانی است که حیات خود را در مرگ دیگران میبیند. شاید آیندهای دورتر از امروز مشخص شود که کرونا بیماری مهم، خطرناک و کشندهای بود که استکبار جهانی آن را به دروغهای بزرگ تکثیر کرد تا اقتصاد رو به افول غرب را نجات دهد و شیپوری شد تا با آن خیابانها را خالی کنند و جوانمردانشان را به مسلخ بکشانند و دین و فرهنگ، آموزش، اقتصاد و معیشت و خانواده آنها را به یغما برند تا نظم نوین شیطانی شکل بگیرد. هرگز و مبادا.
باید از سلامتی خود و دیگران مراقبت نمود تا این بلای بزرگ هم از سر مردم برود و خاطراتش با درسها و عبرتها بماند. آیندگان باید بدانند که هم کرونای انگلیسی مردم را به ستوه آورد و هم نفوذیهای انگلیسی. یکی سلامت مردم را نشانه رفت و یکی سفره مردم را فشرد و روز عید نوروز، مردم را برای دو عدد مرغ، به صف کرد. باید بماند که دغدغه انقلابیون، نجات ایران از فقر و فساد و تبعیض بود و دغدغه انحرافیون توزیع فقر و فاصله طبقاتی و تولید فیش نجومی و به اسارت کشیدن ایران اسلامی. برجام در تاریخ ماندگار شد بهعنوان سندی که با آن هم چرخ سانتریفیوژها را منفجر کردند و هم چرخ معیشت مردم را شکستند و تمام همت دو دولت اعتدالی اصلاحات، صرف قراردادی شد که در میان خندههای بیدلیل، نخوانده امضا شد. باید بماند که برای آنکه ایران خانه خوبان شود، عدهای رنج دوران بردند و عدهای دیگر گنج دوران را غارت کردند. ظاهر ایرانی داشتند ولی حتی جنس لباسشان هم ایرانی نبود. بینشان از اخلاق و غیرت ایرانی. فرزندانشان یا زاییده غرب و یا دوتابعیتی و مفتخور. خودشان وقیح و دروغگو و کلافهکننده.
هرچه ایرانیان برای استقلالشان کردند اینان برای وابسته کردن ایران کردند. هرکاری جز قوی شدن و قوی ماندن. هر ذلتی به جای عزت. و هر تحقیر و تمسخری را از جانب دشمنان به جان خریدند تا بتوانند مأموریت برجام 1 و 2 و 3 را به سرانجام برسانند. باید بهخاطر سپرد تا مبادا اشتباه تَکرار شود که دیگر فرصتی نیست و هرگز نباید به پراشتباههای پُررو، مغرور، کمتوان، نفوذی و مرموز اعتماد کرد که به خیرِ تدبیرشان امیدی نیست، فقط شَر نرسانند و بروند و برنگردند. باید به یاد سپرد زمانی که دشمن در زمین واقعی میجنگید اینان پاسخش را در فضای مجازی توئیت میکردند. نطنز را اراذل صهیون به آتش کشیدند و اینها به جای تنبیه دشمن، رو به خودی چرخاندند و لغز نوشتند که جواب قطع برق، ترک وین نیست. ندانستند که جواب حماقت و خیانت هم رحمت و مغفرت نیست. همانگونه که برای اشعث و شبث و ابوموسی نبود.
در روزگار کرونا به جای تقویت تلویزیون که در همه خانهها هست، دانشآموزان ایرانی را در فضای رهاشده مجازی رها کردند. بچههای برخی روستاها برای دریافت آنتن باید از تپهها بالا میرفتند و اینها برای کلاب هوس خود، جوش زدند و پیگیر شدند و آنها که از استبداد رأی به خدایشان پناه بردند، پربینندهترین سریال تلویزیون را ممنوع کردند. منشور شهروندی در تراکم اتوبوس و مترو، له میشد و اینها برای قبرستان شهر، کیک تولد قاچ میکردند و مشغول تغییر نام خیابانها شدند. این حقایق تلخ میماند که پزشکان و پرستارانی شب و روز را به تیمار بیماران و مبارزه با ویروس هار کرونای انگلیسی سپری کردند و برخی حتی به اندازه ممنوع کردن مسافرتهای نوروزی به ترکیه سراسر آلوده و کیش و قشم و شمال حاضر به هزینه نشدند و بعد از عید که آمارها 4 و 5 برابر شد، مرز عراق را باعث آن دانستند و دیگر هیچ. کسبوکارها را تعطیل کردند و مسافرتها به ظاهر ممنوع و نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
آیندگان باید بدانند که مردم، عزیزانشان را در دفاع از وطن و حرم و سلامت کشور تقدیم کردند و برخی برای فرزندانشان در کشور دشمن، جا نرم کردند تا پس از سردرآوردن از تخم، بیایند و ادای ژنرالهای پیروز را درآورند و ادامه راه ریپورترها را پی بگیرند. چه میشود با جماعت حرف و حذف گفت وقتی اقتصاد را ویران کردند و یارانه را از 38 دلار به یک و نیم دلار رساندند و میگویند اقتصاد را برتر از آلمان کردهاند. چنان رونق اقتصادی ایجاد کردند که قیمت روغن هم نجومی شد و سیب زمینی هم روی خود را با سیلی سرخ کرد، بعد هم از گزارش صد روز پایانی دولت خبر میدهند که خدا به خیر کند و انشاءالله و به امید خدا همانگونه که گفتند، با رفتن دولت، سایه شوم کرونا و تحریم هم از این مملکت کم شود و بروند و هرگز هم تَکرار نشوند.
انتخابات پیش رو بیشک مهمترین انتخاباتی است که برایمان جای هیچ اشتباهی باقی نگذاشته است و شورای محترم نگهبان هم بهعنوان امین امام و امت باید بیش از پیش مراقبت کند و شرط امانت بهجا آورد تا دیگر افراد اشتباهی یا به اشتباه در این عرصه نیایند. متأسفانه جایگاه مهم ریاستجمهوری با اختیارات وسیعش با اشتباهات مکرر، ندانمکاری و یا به دلایل دیگر و نیز با کارنامه تقریباً خالی دو دولت اخیر، چنان مخدوش شده که هرکسی به خود اجازه حضور در این عرصه خطیر را میدهد و برخی از مردم را نیز به حضور در انتخابات مردد کرده است که همین دلخوری رفراندومی است علیه بیکفایتی آنهایی است که به جای پاسخگویی، حاشیه میسازند و به جای کار، حرف میزنند و یکجانشیناند. مثال عجیبی است که میگوید نعلی بهخاطر یک میخ افتاد و اسبی بهخاطر آن افتاد. سرداری از روی اسب به زمین افتاد و سپاهی بهخاطرش شکست خورد و دشمن پیروز شد و کشوری به غارت رفت. این حکایت یک اهمال است که میتواند یک انتخاب اشتباه باشد.
تقسیم کار دشمنان است که بعد از بررسی نشانیهای دادهشده نفوذیها، با قراردادهایی که باید نخوانده امضا شوند، دستها را میبندند و طبق آن خرابکاری و ترور میکنند و به بهانه بازرسی، اثرسنجی میکنند. کار نفوذی، نفوذ است و تأثیرگذاری. دشمنانی در لباس دوست. چهره آراسته و سرشت پلید و مرضِ در دلها را نهان کرده. ادای دوست دارند و رفتارشان به دشمن میماند. آشنا نیستند، غریبهاند و حتی اجنبی. زبان دشمن در دهان دارند و فکر اهریمنی میپرورانند. در خلوتشان فتنهگرند و اهل تمسخر و بیایمان به آرمانها. با حضور آنها دشمن، با جنگ پرهزینه خود را بیآبرو نمیکند و نیازی به غارت ندارد چراکه اینها هرکدامشان به اندازه یک لشگر مغول غارتگر و تخریبگراند. در ماه مبارک رمضان که شیطان در بند است، باید از اینها به خدا پناه برد تا مبادا با اقدامی دیگر، مردمشان را در بند شیطان بزرگ کنند. باید دانست هرچه بکاریم همان بدرویم و باید به امید روزهای خوب و آزادی و با حضور حداکثری و آگاهانه، فردی را شایسته مردم نجیب ایران و آرزوهای بزرگش برگزید و به امید خدا وطن را دوباره آباد و سرافراز کرد. انشاءالله.
1- برگرفته از آیه 53 سوره زمر
این روزها شهر وین میزبان مذاکراتی میان مسئولان دیپلماتیک و فنی ایران و کشورهای 1+4 است که با هدف احیای توافق هستهای و لغو تحریمها انجام میشود. این در حالی است که به موازات فشارهای خارجی علیه ایران و مانعتراشی برای جلوگیری از احیای برجام، شماری از جریانهای داخلی مخالف دولت و این توافق، همه توان خود برای مانع تراشی و سنگاندازی در مسیر این مذاکرات را به کار گرفتهاند. به اعتقاد مخالفان برجام، دولت کنونی جمهوری اسلامی ایران نباید دوره خود را موفقیتآمیز به پایان برساند ...
یعنی برای کسانی که نگاه بخشی، گروهی و حزبی دارند رفتن دولتها به عنوان یک فرصت تلقی نمیشود. این در حالی است که انتقال مسالمتآمیز و آسان قدرت که با رأی مردم انجام میشود، نشان دهنده اقتدار نظام سیاسی است. در حقیقت این روند یک دستاورد برای نظام به شمار میآید که دولتهای مختلف با برنامههای متفاوت بر سر کار بیایند و با رأی مردمی که پای صندوقهای رأی حضور یافتهاند، برنامههای خود را پیش ببرند.
مخالفان دولت چنین نگاهی ندارند و این گونه میاندیشند که باید برجام را ناکارآمد نشان داده و هر دستاوردی پیرامون آن را نفی کنند. توافق هستهای در حالی به دست آمد که برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم بود که یک بحران بینالمللی به صورت کاملاً دیپلماتیک حل شد. آن هم در شرایطی که ایران 6 قطعنامه تحت فصل 7 داشت که در نتیجه این مذاکرات لغو شد. این بسیار اتفاق مهمی بوده است که علی رغم تأکید مکرر پیرامون آن، از سوی مخالفان برجام نادیده گرفته شد و آنها هیچ ارزشی برای آن قائل نبودند. زیرا به اعتقاد آنها موضوع این مذاکرات و توافق با دولت آقای روحانی گره خورده است. آنها ناراحت هستند که این دولت موفق شد بحران تا این سطح پیچیده را از طریق دیپلماسی حل کند. در حالی که تصمیم به مذاکره و مسیر اجرای این توافق با عالی ترین نهادهای تصمیم گیر در سطح نظام و مقام رهبری بوده است.
نکته دیگر این است که از نگاه منتقدان و مخالفان، اگر قرار است وضعیت اقتصادی و دیپلماتیک کشور بهبود پیدا کند، این بهبودی باید بعد از مرداد سال 1400 و پس از مشخص شدن رئیس جمهوری بعدی اتفاق بیفتد تا این موفقیت به حساب خودشان گذاشته شود یعنی در حقیقت این گروهها اهمیتی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و باز شدن گره معیشتی آنها قائل نیستند و تنها اهداف سیاسی خود را پیگیری میکنند. حال آنکه چه در دوره پیش از برجام این مردم بودند که بار فشار مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها را به دوش میکشیدند و اگر هم تحریمها لغو شود، باز این مردم هستند که از آن نفع میبرند. از این رو هرگونه کارشکنی در مسیر مذاکراتی که هدف لغو تحریمها را دنبال میکند، عملاً به معنای گروگان گرفتن معیشت مردم است.
در چنین فضایی آسیبهای ناشی از غلبه اهداف انتخاباتی و جناحی بر هر موضوع دیگری همچون موضوع برجام و لغو تحریمها موجب از دست رفتن فرصتهایی برای کشور میشود که شاید بزودی دوباره فراهم نشود. در شرایط جاری باید همه مردم، گروهها و نهادهای سیاسی و نظامی تمام قد و یکپارچه از مذاکره و مذاکره کنندگان حمایت کنند چون آنها با مجوز عالیترین سطح یعنی مقام رهبری گفتوگو میکنند و دولت بدون اجازه و هماهنگی گامی در این زمینه برنمیدارد. بنابراین با توجه به فرصتی که از طرف امریکا برای نجات برجام فراهم شده است، نباید اجازه داد برخی با ایجاد تهدید و مانعتراشی مانع بهرهبرداری از این مذاکرات شوند. باید در مقابل امریکا یکپارچه بود تا حرف ایران پیش رود.
اخوانالمسلمین و منابع نزدیک به دولت ترکیه در حال بحث روی ارائه راهکاری به عربستان هستند که بتواند با حفظ چهره، از جنگ یمن خارج شود و به همین دلیل به دنبال نزدیک شدن بیش از پیش به عربستان و حتی کمک به او در این جنگ هستند.
تغییر سیاست دولت بایدن در قطع حمایتهای نظامی و اطلاعاتی واشنگتن از خاندان سعودی و همچنین برنامه وی برای خودداری از فروش سلاحهای تهاجمی به عربستان، باعث شده است که ترکیه فرصت را غنیمت دانسته و سعی کند بهترین نتیجه را از انزوای عربستان برای خود به دست بیاورد. از روزهای پایانی اسفندماه، خبرها حکایت از این داشت که ترکیه به دنبال فرستادن تجهیزات نظامی و مهمتر از آن، گروههای مبارز سوری (تروریستها) به عربستان برای همراهی با این کشور در جنگ یمن است. حضور یکباره و ناگهانی ترکیه در زمین جنگ یمن، آن هم در زمانی که آمریکا و عربستان سعودی به دنبال خروج آبرومندانه از این رسوایی بزرگ قرن هستند، برای بسیاری از تحلیلگران حوزه بینالملل جای تعجب و شگفتی باقی گذاشته بود. با این حال تیره بودن روابط آنکارا ـ ریاض در طول چند سال گذشته به دلیل حمایت اردوغان از قطر در ماجرای تیرگی روابط قطر و عربستان، باعث شد ترکیه در همین مدت باقیمانده تا اعلام نهایی پایان یافتن جنگ در یمن، سعی کند نام خود را در کنار عربستان قرار دهد.
حمایت ترکیه از عربستان احتمالا شامل ارائه پهپادهای نظامی به این کشور باشد؛ ابزاری نظامی که توانست در درگیریهای لیبی و همچنین جنگ چندروزه آذربایجان و ارمنستان بخوبی بدرخشد و نتیجه جنگ را تغییر دهد. براساس گزارشهای خبری منتشر شده در رسانههای عربستانی، ظاهرا سران حزبالاصلاح یمن که یکی از شاخههای اخوانالمسلمین در این کشور است، از ترکیه خواستهاند که به نفع عربستان وارد میدان مبارزه شود. با این حال جایگاه حزبالاصلاح نیز در ماجرای یمن چندان به صورت واضح و مشخص تبیین نشده است. امارات که خود یکی از متحدان عربستان در حمله به یمن بوده است، از همان ابتدای امر مخالف حضور و فعالیت حزبالاصلاح و درگیریاش با مساله جنگ بوده است و تا به امروز این تنها عربستان بوده است که با محافظهکاری و تردید فراوان اجازه فعالیت این حزب در کمپین حمله به یمن را داده است.
عربستان سعودی نیز از این توافق جدید با ترکیه هم در مساله جنگ یمن و هم در مسائل بینالمللی سود خواهد برد. بعد از منتشر شدن گزارش دولت بایدن و سازمان سیا از قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار عربستانی که در کنسولگری عربستان در استانبول به قتل رسید، سعودیها از این بیم دارند که با از دست دادن پشتیبانی آمریکا بویژه پشتیبانی دولت بایدن از محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، مجبور شوند در شرایطی جنگ یمن را به پایان برسانند که به هیچ کدام از اهداف خود در این جنگ نرسیدهاند. حضور ترکیه در این جنگ نشان میدهد هم در ماجرای قتل خاشقجی و هم در مساله یمن، ترکیه میتواند متحد خوبی برای عربستان باشد. این اتحاد به زعم سعودیها میتواند حاوی پیام مهمی به ایران در منطقه نیز باشد و آن پیام این است که در صورت حضور نداشتن آمریکا در منطقه یا حتی بازگشتش به برجام، ائتلاف خاندان سعودی با اردوغان میتواند موازنه قدرت در منطقه را به نفع سعودیها تغییر دهد.
ترکیه در بحرانهای مختلف منطقهای نشان داده است سعی دارد از حضور خود در مرزهای سوریه بیشترین نفع را ببرد. از همین رو است که در جنگ بین ارمنستان و آذربایجان، خبرها از فرستادن تروریستهای سوری به آذربایجان برای جنگ با ارمنستان حکایت داشت و حالا نیز قرار است این گروهها که در سوریه نتوانستند اقدامی انجام دهند و در مقابل دولت بشار اسد شکست خوردند، به یمن بروند تا شکستی بر شکستهای مزدوران سعودی بیفزایند. بر اساس خبرهای منتشر شده، ترکیه به هر کدام از این تروریستها پیشنهاد حقوق و دستمزد ۲۵۰۰ دلار در ماه را داده است تا بتوانند به همراه دیگر مزدوران سعودی در جنگ با یمن شرکت کنند. لیندسی اسنل، یکی از خبرنگاران مستقر در ترکیه در شبکه اجتماعی خود ضمن اشاره به این مبلغ گفته است به فایل صوتیای دسترسی دارد که نشان میدهد این مبارزان ۴۰۰ دلار هنگام عزیمت به یمن دریافت میکنند و ۲هزار دلار نیز بعد از مستقر شدنشان در جبهه جنگ به خانوادههایشان داده میشود در این میان ۱۰۰ دلار نیز به آنها داده میشود تا بتوانند پاسپورت تهیه کرده و خرج سفرشان به عربستان را بدهند. او بیان کرده است که پیش از این تعدادی از آنها در جبهه آذربایجان بودند و در آن زمان نیز به همین میزان حقوق دریافت میکردند. البته برخی از آنها در همان زمان اعلام کرده بودند این مبلغ را نمیگیریم تا در خط مقدم جبهه باشیم و جانمان را به خاطر آذریها نمیدهیم!
یکی دیگر از مسائلی که نشاندهنده همکاری نزدیک ترکیه با عربستان در جنگ با یمن است، ساقط شدن یک پهپاد ترکیهای به دست نیروهای انصارالله در یمن است. این پهپاد مربوط به کارخانه «وستل کارایل» بوده است. همان کارخانهای که گفته میشد دولت ترکیه در ازای فروش ۴۰ فروند از این پهپادها به عربستان مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار از خاندان سعودی دریافت کرده است. استفاده از این نوع پهپادها قبلا در درگیریهای لیبی نیز توسط ترکیه سابقه داشته است و برخی گزارشها نشان میدهد در بحران قفقاز نیز نیروهای ترک، از همین پهپادها در مقابل نیروهای ارمنستان استفاده کردند.
ترکها تنها با این توجیه به جنگ یمن و شریک شدن در رسوایی و بیآبرویی این جنگ پیوستهاند که احساس میکنند «عربستان سعودی در این جنگ تنها مانده است»! روزنامه ینی شفق از روزنامههای حامی دولت اردوغان در این باره نوشته است: «ترکیه تنها کشوری است که میتواند حافظ عربستان در این جنگ باشد»! برخی تحلیلگران بر این عقیدهاند بیشتر از اینکه ترکیه تمایلی برای حضور در جنگ یمن داشته باشد، این عربستان است که خواهان حضور آنکارا و حمایت اردوغان است زیرا میداند پس از خروج آمریکا از منطقه نمیتواند به دشمنی همزمان خود با ترکیه و ایران ادامه دهد و کشاندن ترکیه به نزدیکی خود، تنها راه برای مقابله با ایران است. با وجود همه این خبرها و تحلیلها، حقیقت آشکار در زمین جنگ یمن، قدرت گرفتن هر روزه انصارالله و مردم یمن و ضربات محکمی است که به مواضع و منافع سعودی در کشور خودش میزنند. حملات پهپادی و موشکی یمنیها به تاسیسات نفتی سعودی، موازنه قدرت در روزهای پایانی این جنگ را به نفع مردم یمن تغییر داده است و عربستان حالا بدون حمایت دولت ایالات متحده به دنبال راهی برای خروج آبرومندانه از این جنگ است.
برخی دیگر از رسانههای منطقهای در این خصوص نوشتهاند حتی اگر آنکارا نیز به دنبال راهی برای محکم کردن پیوندهای خود با عربستان بود، جنگ یمن، بدترین جا برای آشتی دوباره ۲ کشور به حساب میآید. ترکیه هماکنون در طرف اشتباه ایستاده است و زمانی وارد میدان نبرد با حوثیها شده که از هماینک نیز مشخص است حتی اگر مردم یمن پیروز این جنگ نباشند، عربستان نیز پیروز میدان نخواهد بود.
حتی پیش از تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها از سوی مجلس نیز پیشبینی میشد که آمریکا بدون قید و شرط به برجام بپیوندد. برای اینکه خود بایدن گفته بود که خروج آمریکا از برجام اشتباه بوده و اگر امری اشتباه بوده باید بتواند بدون قید و شرط به برجام بازگردد و اشتباه را اصلاح کند. این به معنای این است که تحریمهای برجامی یعنی آن تحریمهایی که به برجام مربوط بود به خصوص تحریم بانکی که بسیار مهم است برداشته شود.
البته تحریم آمریکا علیه ایران در مورد بانک ممکن است، برداشته شود اما به نظر نمیرسد که عدم تصویب لوایح FATF توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام اجازه دهد که حتی با رفع تحریمهای بانکی از این امتیاز استفاده کنیم. آمریکاییها احتمالا در این مذاکرات که پشت در ایستادهاند زمینههایی را برای بازگشت به برجام ایجاد میکنند و امید میرود که با برگشتن آمریکا به این توافق تحریمها برداشته شود.
از طرفی رژیم صهیونیستی دست و پا میزند که میان ایران و آمریکا توافقی صورت نگیرد و برجام احیا نشود. صهیونیستها کماکان مایلند در ایران تهدیدی علیه موجودیتشان ادامه پیدا کند.
برای اینکه آنها تاکنون به اعتبار این مساله استفادههای زیادی کردهاند. از جمله اینکه در منطقه نفوذ کردند و کشورهای شیعه منطقه را از ایران به عنوان بانی و آغازگر امپراطوری شیعه ترساندهاند و کشورهای اهل سنت را نیز به عنوان رقیب از ایران ترساندهاند. آنها توانستهاند در ایجاد داعش همکاری کنند و با کشورهای امارات، بحرین و... رابطه برقرار کنند و در جمهوری آذربایجان حضور داشته باشند. از سوی دیگر یک نظریه در میان دموکراتها وجود دارد که میگوید اگر با ایران مثل یک کشور متعارف جهانی رفتار شود که بتواند تجارت و سرمایه گذاری کند، قدم در راه توسعه بگذارد منجر به ایجاد نوعی قانونگرایی در ایران میشود که خود به خود مانع از برخی تحرکات خواهد شد.
برای اینکه منافع اقتصادی و تجاری مطرح میشود. هر چند که اگر نبود برخی هزینههای برون مرزی در همین شرایط نیز ایران میتوانست برای خود یک توسعه اقتصادی مناسب و بدون تورم داشته باشد. این تورمها ناشی از هزینههای برونمرزی است و مقداری هم راجع به هزینههای غیر مولد داخلی است که به برخی هزینههای تبلیغاتی داده میشود که تورمآفرین است. با همه این احوال این تصور میرود که ایران در قالب جامعه بینالمللی بتواند به عنوان یک عنصر فعال خواستار صلح در آید.
امید میرود که با ایران مدارا کنند و کشور بتواند وارد عرصه اقتصادی و سیاسی بینالمللی شود و دریابد که چگونه با بهرهمندی از شرایط عقلانی و قانونمداری درون مرزی و برون مرزی میتواند با منابعی که دارد قدم به عرصه توسعهای بگذارد که همان توسعه حافظ صلح و امنیت ایران و منطقه باشد.
یک روز پس از آن که رئیسجمهور آمریکا، خروج رسمی و قطعی نیروهای آمریکایی از افغانستان را اعلام کرد، وزیر خارجه آمریکا با سفر به کابل، همچون بایدن، تاکید کرد ماموریت آمریکا در افغانستان (کشتن بن لادن و سرکوب القاعده) پایان یافته و دلیل دیگری برای باقی ماندن نیروهای آمریکایی در افغانستان وجود ندارد. آمریکا، سپتامبر(شهریور) پیش رو را آخرین موعد خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان اعلام کرده اما سوال اساسی این است که آیا آمریکا فقط با هدف کشتن بن لادن و سرکوب القاعده پا به میدان پر خطر و پر هزینه جنگ در افغانستان گذاشت؟ سخت است بتوانیم بپذیریم آمریکا فقط برای رسیدن به دو هدف فوق، هزاران میلیارد دلار در افغانستان صرف کرده باشد و وجود کشورهای رقیب قدرتمندی همچون روسیه، ایران و چین، هیچ نقشی در تصمیم آمریکا به این لشکر کشی پرخرج نداشته باشد.
صرف نظر از این که آیا آمریکا به اهداف خود از حمله به افغانستان دست یافته یا نه؟ این واقعیت به خوبی روشن است که ادعای آمریکا، دروغ و غیر واقعی است. چرا که اگر آمریکا فقط به دنبال دست یابی به اهداف فوق بود، علی القاعده پس از کشته شدن بن لادن در سال ۲۰۱۱ ( حدود 10سال قبل) باید از افغانستان خارج میشد.
10سال حضور گسترده آمریکا در افغانستان پس از مرگ بن لادن، گویای این حقیقت است که ماندن آمریکا در این جغرافیا، به دلایل دیگری صورت گرفته و بعید به نظر می رسد که آن عوامل، اکنون وجود نداشته باشد. با این حساب، پذیرش این مطلب که آمریکا واقعا قصد خارج شدن کامل از افغانستان را داشته باشد، خیلی سخت و دور از ذهن است و هنوز شواهد قابل قبولی از این که آمریکا به راستی تصمیم گرفته باشد افغانستان را ترک کند، در دست نیست.
منتها در این باره، باید به وجه دیگری از رخدادهای افغانستان نیز توجه کرد. بایدن، پیش از رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا، بارها گفته بود افغانستانی ها هرگز با همدیگر متحد نخواهند شد و از سوی دیگر، کمک به ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمند، وظیفه آمریکا نیست. آن چه از سخنان بایدن بر می آید این است که فضای مطلوب آمریکا برای افغانستان، همین شرایط به هم ریخته و نابسامان کنونی است.
در سایه همین بی نظمی هاست که آمریکا میتواند فعالیت های پیدا و پنهان خود در منطقه را از طریق ابزار های گوناگون (از جمله گروه های تروریستی) پیش گیرد. رئیس سازمان سیا هم از خطر تبدیل شدن افغانستان به کانون گروه های تروریستی پس از خارج شدن آمریکا سخن گفته است. می توان از مجموع گفته های دولتمردان آمریکایی این طور استنباط کرد که آمریکا تمایل دارد افغانستان بار دیگر، جغرافیای جولان گروه های تروریستی در تقابل با یک دولت ضعیف باشد. طالبان، هفته گذشته اعلام کردند در کنفرانس استانبول شرکت نخواهند کرد و بلافاصله در اطلاعیه ای دیگر، خبر دادند که تا خروج کامل نیروهای خارجی از افغانستان، در هیچ اجلاس و کنفرانس بینالمللی که درباره افغانستان باشد، حضور نخواهند یافت.
موضع جدید آمریکا، میتواند چراغ سبزی جدی به طالبان شمرده شود و در نقطه مقابل، سفر بلینکن به کابل، احتمالا میتواند به عنوان قوت قلب ارگ نشینان کابل از حمایت نسبی آمریکا از آن ها تلقی شود. به عبارت روشن تر، آمریکا اکنون بر آتش جنگ های فرسایشی در افغانستان خواهد دمید. جنگ هایی که نه طرف طالبان در آن پیروز شوند و نه هم دولت افغانستان، بتواند طالبان را نابود کند.
در چنین شرایطی، هم بهانه های طالبان برای شرکت نکردن در مذاکرات صلح از آن ها سلب خواهد شد و هم مدام بهانه هایی برای آمریکا به منظور ادامه حضور در افغانستان به دست خواهد آمد. این فرض، تنها در یک صورت میتواند نقض شود و آن این که میان طالبان و آمریکا، توافق محکم و پشت پرده ای صورت گرفته باشد که آمریکا زمینه تسلط طالبان بر افغانستان را فراهم کند و در عوض، طالبان، اجازه فعالیت نیروهای آمریکایی با تغییر پوشش از نظامی به مستشار و دیپلمات را بدهند.
از روزی که نشست وین برگزار شده، همواره جریانی به دنبال القای این مفهوم است که دوران عسر و حرج ملت ایران تمام شده و همانطور که در سال ۹۴ برای برجام مکرر این ادبیات اغواکننده را به جامعه پمپاژ میکردند که از فردای امضای برجام بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار وارد کشور خواهد شد و نگران آن بودند که ورود این میزان ارز به کشور را چگونه با سرمایهگذاری خارجی میتوانند مدیریت کنند، اکنون هم برخی خوشبین به وعدههای توخالی دشمن، حرف از قول طرف امریکایی بر رفع تحریمها میزنند و این نسیه نقد نشدنی را بار دیگر همچون انتخابات ۹۶ قصد دارند برای ملت ایران فاکتور کنند تا بار دیگر با اغوای افکار عمومی، به مطلوب خود در انتخابات ۱۴۰۰ نائل آیند. با همین نگاه است که رئیسجمهور همچون سال ۹۶ که وعده عمل نشده حل مشکلات کشور در ۱۰۰ روز را داد بار دیگر مدعی میشود که اگر بگذارند، ما در ۱۰۰ روز پایانی دولت دوازدهم مشکلات مردم و کشور را حل میکنیم.
ظاهراً سیاست «ماکیاولی» مربوط به دوران رنسانس قرن ۱۵ میلادی و مختص ایتالیای آن روز و توصیههای او هم فقط خاص «شهریار» نبوده و بسیار سیاستمداران پس از او بودهاند که جا پای ماکیاولی گذاشته و از همان ابزار و شگردها برای اغفال مردم استفاده کردهاند. چرا برخی هنوز تصور میکنند مردم قرن ۲۱ میلادی همچون مردمان قرن ۱۵ هستند! ماکیاولی در توصیه به شهریار گفته بود: مردم ذهن فراموشکاری دارند و شهریار باید از این ویژگی مردم استفاده و خوشیها را ذره ذره و سختیها را یک دفعه بر آنان عارض کند. چون با دریافت خوشیهای ذره ذره، همیشه مردم خود را مدیون شهریار میدانند و با عارض شدن سختیها نیز، چون ذهن فراموشکاری دارند به مرور زمان آن را فراموش میکنند.
آقای رئیسجمهور باید بدانند که مردم این عصر با دوران رنسانس تفاوت ماهوی دارند و با خیال اینکه مردم سالهای سختی را که در این مدت داشتهاند فراموش کردهاند، یک وعده را دو بار نمیتوان برای آنها فاکتور کرد. ملت ایران حل مشکلاتشان را با رفع تحریمهای امریکایی! و حضور بیش از ۲۵۰ هیئت اقتصادی اروپا و... برای سرمایهگذاری در ایران پس از امضای برجام که فقط دستاورد آن ۳ میلیون دلار – آن هم صرفاً روی کاغذ بود - را در ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوری آقای رئیسجمهور در سال ۹۶ دیدند و این تجربه تلخ آنچنان آزاردهنده است که حاضر نیستند زیر بار وعده ۱۰۰ روزه آقای روحانی در پایان دولت دوازدهم نیز به بهانه باز کردن گارد مذاکره با غرب در وین بروند. آن وعده، ارمغانی که برای مردم داشت این بود که دلار ۳۹۰۰ تومانی ۲۰ شهریور ۹۶ را امروز به ۲۴ هزار تومان رسانده است و مرغ ۷۵۰۰ تومان را به بالای ۲۴ هزار تومان – البته اگر یافت شود- و قس علیهذا.
ظاهراً قرار است با وعده جدید دولت در نشست وین و مذاکراتی که انجام میشود، بازار ارز در هفتههای آینده به مهمترین ابزار دولت برای مهندسی آرای انتخاباتی تبدیل شود. چرا که دولت یک برداشتی از وضعیت حاضر کشور و نگاه مردم به انتخابات دارد که شاید این برداشت درست باشد، ولی راه رضایت مندی مردم را یا نمیداند - که بعید است که نداند - یا با همان نگاه ماکیاولی تلاش دارد با تغییراتی در زندگی مردم آن هم موقت، گرایش مردم به خود و جریان حمایتکننده خود در این دو دوره را تغییردهد. کسی منکر این نیست که تأثیر شرایط اقتصادی ماههای قبل از انتخابات بر رفتار سیاسی مردم به دلیل شاخصهای کلی اقتصادی بر روی جهت دهی آرای مردم و تأیید عملکرد و یا انتظارات از یک جریان فکری تأثیرگذار است و میدانیم که از مهمترین شاخصهای درک تورم در کشورمان قیمت دلار است؛ لذا با اتفاقات و تلاشهایی که این روزها دارد میافتد به نظر میرسد دولت با استفاده از فرصت احتمالی احیای برجام و تزریق ارز به بازار، به دنبال کاهش قیمت دلار در هفتههای منتهی به انتخابات است.
مهمترین ریسکهای بازار ارز در سال ۱۴۰۰ مربوط به این ۹ مورد بوده است: ۱- سرنوشت برجام؛ ۲- سرنوشت FATF؛۳- میزان تولید و صادرات نفت و گاز؛۴- بازگشت ارزهای صادراتی حاصل از فروش نفت و صادرات غیرنفتی؛ ۵- اثرات بودجه ۱۴۰۰؛ ۶- موفقیت دولت در آزادسازی منابع ارزی بلوکه شده در سایر کشور ها؛ ۷- سیاست ارزی دولت در دو ماه منتهی به انتخابات؛ ۸- نرخ بهره حقیقی و ۹- انتظارات و پیش داوری عمومی از نگاه اقتصادی کاندیدای پیروز در انتخابات.
در این میان سه موضوع احیای برجام، پذیرش FATF و سیاست انتخاباتی دولت به عنوان ریسکهای کوتاه مدت بازار ارز مطرح هستند و دولت در صدد است از آنها در این دو ماه باقیمانده به انتخابات استفاده کند. هرچند دولت آقای روحانی و اصلاحطلبان، با موضعگیریهایی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام نسبت به تصویب و پذیرش FATF وجود دارد، چندان امیدی به بهرهگیری انتخاباتی از FATF ندارند. اما تلاش میکنند با استفاده از فرصت احیای برجام و تأمین ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار ارزهای بلوکه شده در کرهجنوبی، عراق و... و افزایش عرضه ارزبه بازار، قیمت دلار را به منظور دستیابی به اهداف انتخاباتی کاهش دهند.
دولت به خوبی از تأثیر کوتاه مدت احیای برجام بر کاهش نرخ ارز در بازار آگاه است و قصد دارد این دریچه را با استفاده از افزایش قابل توجه ارز تا زمان انتخابات باز نگه دارد. روز ۱۵ فروردین و در پی انتشار خبر نشست مشترک ایران و امریکا در وین برای مذاکره درمورد برجام، قیمت دلار از ۲۶هزار تومان به ۲۴ هزار تومان سقوط کرد، اما بلافاصله با مداخله صرافی ملی (بانک مرکزی) اندکی رشد کرد و در محدوده ۲۵ هزار تومان تثبیت شد. این یعنی دولت تلاش میکند قیمتهای فعلی را تا زمان شروع تزریق ارز حفظ کرده و از کاهش ناگهانی نرخ ارز به عنوان شوک به رأی دهندگان خاکستری در انتخابات پیش رو بهره ببرد.
هرچند باید به این نکته توجه داشت که در حالت کلی، بدون زمینهسازی شوک روانی بازگشت امریکا به برجام، تزریق دلار به تنهایی نمیتواند باعث کاهش محسوس نرخ ارز گردد وچه بسا زمینه را برای خروج سرمایه از کشور فراهم نماید.
نکته مهم اینجاست که اگر دولت نتواند بستر لازم را برای ورود کاندیدای خود فراهم نماید – چه به دلیل اختلافات در درون جریان اصلاحات برای اجماع روی کاندیدای مورد نظر یا عدم تأیید کاندیدای مورد تأکید اصلاح طلبان توسط شورای نگهبان، آنها این امکان را در اختیار دارند با ایجاد زمینه افزایش نرخ ارز، خواسته یا ناخواسته موجب کاهش مشارکت عمومی در انتخابات شوند و دولت آینده را با مشکل مواجه کنند. از همین رو، تلاش برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ باید راهبرد اصلی و کلان همه دلسوزان نظام و جریان وفادار به انقلاب و نظام اسلامی باشد و در این زمینه از هیچ کوشش تبلیغی و ترغیبی مردم برای حضور در انتخابات نباید غفلت کرد.
ارسال نظرات