پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
19 خرداد 1398 - 11:33
بررسی نوع مواجهه رسانه‌ها با موضوع قتل همسر دوم نجفی

سناریوسازی بعد از قتل

چند روزی است که از انتشار خبر قتل همسر دوم نجفی؛ شهردار سابق تهران می‌گذرد. خبری شوکه کننده که واکنش‌ها و تحلیل‌های متفاوتی به همراه داشت و به دلیل دربرداشتن چندین ارزش خبری نه‌تن‌ها رسانه‌های مختلف در پوشش گسترده‌تر آن از یکدیگر سبقت می‌گرفتند، بلکه مخاطبان عام و خاص نیز نمی‌خواستند هیچ خبری پیرامون این رویداد را از دست بدهند.
کد خبر : 3141

پایگاه رهنما :

چند روزی است که از انتشار خبر قتل همسر دوم نجفی؛ شهردار سابق تهران می‌گذرد. خبری شوکه کننده که واکنش‌ها و تحلیل‌های متفاوتی به همراه داشت و به دلیل دربرداشتن چندین ارزش خبری نه‌تن‌ها رسانه‌های مختلف در پوشش گسترده‌تر آن از یکدیگر سبقت می‌گرفتند، بلکه مخاطبان عام و خاص نیز نمی‌خواستند هیچ خبری پیرامون این رویداد را از دست بدهند.
پرده اول؛ القای تصویر استعفای اجباری
تا قبل از وقوع این حادثه پر حاشیه‌ترین اخبار در مورد نجفی، به استعفای او از شهرداری تهران در بهار سال گذشته برمی‌گشت. استعفایی که نجفی دلیلش را این‌طور گفت؛ «اصلی‌ترین مسئله من معالجه بیماری است که هم‌اکنون عارض شده، البته همیشه دلایل مشدد هم وجود دارد، اما آن‌ها دلایل اصلی نیست». همین یک جمله کافی بود تا جریان رسانه‌ای حامیان او با فضاسازی و شایعه پراکنی استعفای نجفی را برخلاف واقعیت‌های پشت پرده به مردم ‏نشان دهند. برای این منظور تئوری‌های مختلفی مطرح شد. برخی علت استعفا را فشار دستگاه‌های امنیتی عنوان کردند. برخی دیگر سعی داشتند استعفا را به موضوع رقص دختران در مراسم روز زن مقابل شهردار و اعتراضات آن پیوند دهند و سعی کردند با تیتر‌هایی همچون «استعفای اجباری به خاطر رقص چند کودک» دلیل استعفا را فشاری بیرونی از سوی افراد بی‌منطق جلوه دهند. در این میان سیاستمداران و روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلبی هم بودند که انگشت اتهام را به سمت دادستان کل کشور بردند و با انتقاد شدید از او، اظهاراتش را دخالتی نا به‌جا و غیرقانونی قلمداد کردند؛ اما برخلاف جوسازی‌ها اظهارات دادستان، حاوی هیچ نکته‌ای برای فشار آوردن به نجفی برای پذیرش استعفا نبود. انتقادات اصلی دادستان به سیاسی‌کاری شورای شهر تهران برمی‌گشت و بیان کرده بود که وقتی شهردار رسماً اعلام می‌کند که توان کار سنگین کلان‌شهر تهران را ندارد و به علت بیماری، ادامه کار با این کیفیت را خیانت می‌داند؛ چرا شورای شهر همچنان از پذیرش استعفا امتناع می‌کند و با رأی خود عنوان می‌کنند که شما مریض و ناتوان نیستی و کار نکردنت خیانت است. در این میان برخی اعضای شورای شهر و رسانه‌های متبوعشان نیز با وارونه کردن حقیقت، مبارزه با ویژه خواری را دلیل استعفا عنوان کردند. برای مثال الهه کولایی در توییترش نوشته بود: «اصلاح‌طلبان شورای شهر تهران، با پشتیبانی از دکتر نجفی و نپذیرفتن استعفای او، پایبندی‌شان را به دفاع همه‌جانبه از حقوق مردم تهران به نمایش بگذارند. مبارزه با فساد و رانت و ویژه‌خواری، استواری و یکپارچگی می‌خواهد». این تئوری‌پردازی‌های کاذب و اتهامات، مرتب در فضای رسانه‌ای اصلاحات پروبال داده می‌شد و گهگاه توسط رسانه‌های معاند خارجی نیز دنبال می‌شد تا یک استعفای ساده را به چالش کمبود اختیارات مقامات مسئول در کشور و فشار‌های امنیتی ارتباط دهند. جوسازی رسانه‌ای که آن‌قدر حرفه‌ای عمل می‌کرد که توانست در آن زمان افکار عمومی را از پاسخگویی در مورد عملکرد نامناسب شهردار و بلاتکلیفی بیش از یک ماه کلان‌شهر تهران به حاشیه برده و تئوری فشار برای استعفای اجباری را مسئله اصلی قلمداد کند؛ اما در همان زمان حاجی دلیگانی نماینده مردم شاهین‌شهر در مجلس در مصاحبه‌ای «استعفای شهردار را نتیجه جلسه‌ای در سعدآباد با حضور روحانی، خاتمی، ناطق‌نوری، جهانگیری و سیدحسن خمینی می‌دانست که با موضوع استعفای نجفی برگزار شد و در نهایت، جمع‌بندی جلسه بر این شد که دیگر باقی ماندن آقای نجفی در شهرداری تهران به صلاح آن‌ها نیست. در واقع اصل تصمیم برای اینکه نجفی دیگر شهردار نباشد در این جلسه اتخاذ شده است». این موضوع نشان می‌دهد بسیاری از کسانی که حامی نجفی بودند و در روی کار آمدن آن دخالت داشتند از علت اصلی استعفا و مشکلات نجفی در آن زمان نیز اطلاع دقیق داشتند، اما بااین‌حال ازیک‌طرف با اصرار بیهوده نجفی را که آمادگی قبول پست شهرداری نداشت به‌اجبار در این سمت گذاشتند و از طرف دیگر با طرح شایعات دروغین در رسانه‌ها قوه قضاییه و دستگاه‌های امنیتی را به دخالت و اعمال فشار متهم کردند.
پرده دوم؛ قهرمان‌سازی از قاتل
در خرداد قتل میترا استاد همسر دوم شهردار سابق تهران بار دیگر نام نجفی را بر سر زبان‌ها انداخت. این بار اعتراف زودهنگام نجفی به قتل رسانه‌ها را به واکنش‌های شتاب‌زده واداشت. این واقعه حواشی زیادی به همراه داشت و واکنش طیف‌های مختلف سیاسی را برانگیخت؛ از سکوت اصلاح طلبان گرفته تا انتقاد‌های اصولگرایان. واکنش رسانه‌های رسمی اصول‌گرا و فعالان رسانه‌ای آن‌ها نیز در دودسته قرار گرفت. عده‌ای به طلب عاقبت‌به‌خیری از خدا و عبرت گرفتن از حادثه کفایت کردند و عده‌ای دیگر نیز از این جنایت به‌عنوان شکستی برای جبهه اصلاحات تعبیر کردند؛ اما رسانه‌های رسمی اصلاح‌طلب، سیاستمداران، فعالان و حامیان آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی، بلافاصله بعد از قتل میترا استاد، فضاسازی جدیدی را رقم زدند. جنبه‌های مختلف این قتل، ضربه سنگینی به گفتمان این جریان وارد کرد و افشای زوایای پنهان زندگی یکی از افراد پرنفوذِ جریان اصلاحات، تیر‌هایی را به سمت ‏شعارهایشان روانه کرد. موضوعاتی، چون چندهمسری، خشونت علیه زن تا مرز قتل، حمل سلاح و تفنگدار بودن، آن‌هم به‌صورت غیرمجاز، رفاه و عافیت‌طلبی در زندگی شخصی و... هرکدام به‌تن‌هایی نابودکننده سرمایه اجتماعی یک جریان محسوب می‌شود. به‌خصوص برای کسانی که در همه انتخابات‌ها شعار‌های حمایتی از زنان را ابزار می‌کردند. هر فردی در هر رده‌ای ممکن است در زندگی شخصی خود اشتباهاتی داشته باشد، اما نجفی کسی بود که به‌غیراز سمت‌ها و پست‌های مهم کشوری جزو نخبگان اصلاحات و حتی زمانی به‌عنوان گزینه‌ای برای ریاست‌جمهوری مطرح بود. به همین دلیل واکنش رسانه‌ای بزرگان سیاسی همفکر او عمدتاً با سکوت و یا بیان جملات مبهم همراه شد. حتی زنان دولتی و اصلاح‌طلبی که تا همین چند وقت پیش نگران پایمال شدن حق زنان در ممنوعیت ورود به استادیوم‌ها بودند و با انتقاد شدید از رفتار‌های پلیس اجتماعی در برخورد با دختران خیابان انقلاب، آن را خشونت علیه زن قلمداد می‌کردند، این بار بعد از قتل یک زن جوان صرفاً به تماشای جنایت پرداختند؛ اما حامیان رسانه‌ای آن‌ها بیکار ننشستند و مثل همیشه تاکتیک‌های فضاسازی رسانه‌ای را برای موفقیت در پروپاگاندای خود به کار گرفتند. هدف اصلی تبرئه قاتل در اذهان عمومی و جلوگیری از ریزش سرمایه اجتماعی بود. سیلاب دروغ در رسانه‌ها سرازیر شد و هشتگ‌های عجیب به راه افتاد. حامیان حقوق زن این بار به حمایت از هم‌حزبی خود هشتگ من هم قاتل هستم را توئیت می‌کردند و چشمان پر از غرور و اطمینان قاتل را توصیف می‌کردند. هرلحظه یکی از جنبه‌های مثبت شخصیت نجفی در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شد و مخاطب با قاتلی فرهیخته روبه‌رو می‌شد. برای مقتول هم که دیگر توان دفاع از خود نداشت، از تاکتیک‌هایی، چون اتهامات دروغ، برچسب‌زنی و اهریمن نشان دادن یا فاسد الاخلاق شمردن او استفاده شد. این افراد مدعی اخلاق‌مداری نه‌تن‌ها از سیاه کردن آینده پسر مقتول با طرح چنین اتهاماتی ابا ‏نداشتند بلکه تصویرش را نیز به‌راحتی منتشر کردند. ‏ بسیاری به‌جای دلسوزی برای مقتول قاتل را مورد ترحم قرار می‌دادند و با لایق مرگ دانستن مقتول، این حادثه را تاوان نجفی برای مبارزه با فساد تعبیر کردند. همه‌چیز به‌تدریج برگشت و چنان فضاسازی شد که در نگاه برخی قاتل، قهرمان و مقتول مورد نفرت قرار گرفت. گویی حالا که نجفی قاتل شده، در فضای روانی جامعه باید حتی از عملی، چون قتل هم جرم‌زدایی شود.
پرده آخر؛ انتخابات پیش رو.
اما بررسی فضاسازی رسانه‌ای پیرامون این دو رویداد نشان می‌دهد، افکار عمومی در ایران نه‌تن‌ها در معرض جنگ روانی رسانه‌های معاند خارجی قرار دارد بلکه در داخل نیز پروپاگاندایی قوی برای دستیابی به اهداف خود، همواره با توسل به تاکتیک‌های مختلف در جهت گمراه‌سازی مردم و تحریف واقعیت حرکت می‌کند. این‌ها در کنار عملکرد ضعیف رسانه ملی برای آگاه‌سازی مردم مسئله را پیچیده‌تر می‌کند. آن‌هم در جامعه‌ای که افکار عمومی تصمیم-گیرندگان اصلی هستند و انتخاب‌های مستقیم مردم تعیین‌کننده سرنوشتشان است. در این جامعه ارزش‌گذاری برای بالا بردن سواد رسانه‌ای مردم ضرورتی مهم است، چرا که همیشه مردم و منافع عمومی قربانی اصلی این پروپاگاندا محسوب می‌شوند. در این وضعیت این سؤال مطرح است که در این فضای رسانه‌ای مسموم که سیاه را سفید نشان می‌دهد و حقایق را دگرگون می‌کند؛ آیا رسانه‌های آگاهی‌بخش، خود را برای انتخابات‌های پیش رو آماده کرده‌اند؟ و آیا سطح سواد رسانه‌ای مردم آماده گذر کردن از فضای تبلیغاتی پیش از انتخابات و اخذ تصمیم درست در جهت منافع عمومی است؟ یا اینکه باید همچنان سرنوشت کشور اسیر فضاسازی‌های رسانه‌ای ببینیم؟
برچسب ها: سناریو رسانه نجفی

ارسال نظرات