نقدي بر آسيبشناسي محمد رضا تاجيك بر اصلاحات
نگران اصلاحات يا پايان عصر غرب گرايي؟
میتوان دریافت بین اصلاحطلبان و تاجیک از جهات گوناگونی اختلاف است که مهمترین آنها تفاوت در اندیشه و دغدغه آنهاست. یک اصلاحطلب واقعی امروز نگران وضعیت کشورش است؛ ولو اینکه منافع خود را در موفقیت نظام نیابد، اما تاجیک، نظام را در آستانه فروپاشی میانگارد و خودش و اصلاحطلبان را بالای دار
پایگاه رهنما :
اصلاحطلبان چندی پیش نشستی با عنوان «آسیبشناسی جریان اصلاحات» تشکیل دادند که یکی از سخنرانان آن «محمدرضا تاجیک» بود. وی در این نشست آسیبهای مد نظر خود را در قالب تعابیری، چون «بیکفایتی، بیمحتوایی، بحران حاملان و عاملان، استبدادگری، استفاده ابزاری از مردم، رسیدن به هدف با هر وسیله، افراطیگری با ژست دموکراتمنشانه، انتقادگری به جای پاسخگویی، نومیدی، خمودگی و نتیجتاً از دست دادن پایگاه رأی» مطرح کرد و در توضیح هر یک سخن گفت.
طرح آسیبهای بزرگتر از چالش و چالشهای بدون بازگشت، بحرانی نشان دادن وضعیت و مهمتر از آنها واگویه کردن آشکار اینگونه مطالب که محفل آسیبشناسانه را به دادگاهی بیحیثیتکننده بدل میکند، نمیتوان تصادفی، درون جریانی و با اهدافی سازنده توصیف کرد.
افزایش شکاف بین اصلاحطلبان
دکتر تاجیک در مقام ارائه راه حل به اصلاحطلبان میگوید: «اگـر میخواهیم اصلاحطلبی را دوباره بـه جامعه معرفی کنیم، باید فاصله خود را نسبت بـه اصلاحطلبان مرسوم و معروف مشخص کنیم. »
این در حالی است که بیشترین آسیب اصلاحطلبان ناشی از اختلافات میان طیفهای متعدد آنهاست. توصیه تاجیک به فاصله با اصلاحطلبان مرسوم، به معنای شعلهور کردن آتش اختلافات آنهاست. به ویژه آنکه تاجیک آنها را قدرتطلب و خود را اصلاحطلب واقعی نامیده و به مقابله با آنها برخاسته است. اصلاحطلبان امروز هر کجا که هستند چه در فراکسیون امید و چه در شوراها، چه آنها که درون گردونه تصمیمگیری هستند و چه آنها که معترض شورای سیاستگذاریاند، دچار مسائل اختلافی عمیقی هستند و به وحدت رساندن آنها زمان و توان زیادی میطلبد. ضمن آنکه آنها هنوز نتوانستهاند درباره نحوه مواجهه با دولت به راه حل مشترکی برسند و هر راهی که پیش میگیرند، برایشان هزینههایی دارد و میتواند به اختلافات درونی خودشان از یکسو و شکاف آنها با اعتدالیون از سوی دیگر دامن بزند.
به این ترتیب طرح اصلاحات تاجیک حتی اگر با نیت سازنده باشد، این تردید را ایجاد میکند که یا وی از اختلافات درونگروهی این جریان در بیخبری به سر میبرد و نمیداند این جریان اکنون با چه مشکلاتی مواجه است یا میداند؟ اگر نمیداند صلاحیت نسخهپیچی ندارد؛ چون نسخه شفابخش باید با وضعیت بیمار همخوانی داشته باشد و حال او را وخیمتر نکند و اگر میداند باید در نیت او تردید کرد!
واکاوی دیگر توصیههای وی نشان میدهد، ظاهراً گزینه دوم درستتر است. چنانچه میگوید: «در این مسیر اصلاحطلبی باید ابتدا تردید سـپس واکاوی، ویران و از نو بنا کنیم. بر ویرانههای ساختمان نمور و پر ترک اصلاحطلبی باید عمارتی نو بنا کنیم، این راه برونرفت اصلاحات از وضعیتی است که دچارش شده است. در غیر این صورت تردید ندارم این جریان به طور فزایندهای از صحنه سیاست جامعه و کنشگریهای اجتماعی و فرهنگی ایران خارج خواهد شد. »
الزامات نو اصلاحطلبی مهیا نیست
با توصیه مذکور کاملاً روشن میشود، نظریهپرداز نو اصلاحطلبی، اصلاحطلبان را در حال فروپاشی میداند و چون به تعمیر این بنا اعتقادی ندارد، میگوید باید عمارتی نو بنا کنیم. به عبارت روشنتر، وی پیشنهاد میدهد خود اصلاحطلبان به تخریب این ساختمان کمک کنند. این پیشنهاد زمانی میتواند سازنده باشد که اولاً، تخریب ساختمان فاجعهبار نباشد و تمهیدات لازم اندیشیده شده باشد. ثانیاً، امکان و فرصت ساخت مجدد وجود داشته باشد. ثالثاً، نقشه ساختمان جایگزین از پیش تهیه شده باشد. امروز اصلاحات در شرایطی است که نه تنها هزینههای بنای یک ساختمان جدید را ندارد؛ بلکه حتی نمیداند در سر کسانی که از عمارت نو سخن میگویند، چه نقشهای وجود دارد و حتی فرصت نجات خویش از زیر آوار این مخروبه را هم ندارد. چه کسی به اصلاحات تضمین میدهد که پس از کمک به تخریب خودش بتواند دوباره خود را بسازد.
تاجیک البته از موضوعات دیگری نیز سخن میگوید تا کمتر بتوان در نیات درونش تردید روا داشت. آنگاه که از اصلاحطلبان میخواهد به تقابل گفتمانی با هدف فشار از بیرون رو کنند، بیپرده میگوید:
«معتقدم هر مقدار از بیرون به ما هجمه وارد شـود تقویت، غنی، فربه، استوار، فراگیر و مقبولتر میشویم، مشکل زمانی است کـه از درون از هم بپاشیم. همیشه «دگر» درون مخربتر از دگر بیرون است، دگر بیرون به مقاومت و تقویت ما میافزاید و ما را آبدیده و کارکشته میکند. »
تقابل با کدام گفتمان؟
این اعتقاد و باور تاجیک که فشار از بیرون موجب فربگی یک جریان سیاسی میشود، سخن درستی است؛ اما مشروط بر آنکه این فشار ناشی از تقابل با گفتمانهای غیر باشد که بعید است مقصود وی رویارویی با گفتمانهای لیبرال دموکراسی یا مارکسیستی باشد؛ اما اگر منظور وی تقابل با گفتمان انقلاب اسلامی باشد، باید بداند که نمیتواند این تقابل را سازماندهی کند و از فشار آن برای فربگی گفتمان اصلاحات بهره گیرد؛ چرا که اولاً، اصلاحطلبی یکی از دالهای اصلی گفتمان انقلاب اسلامی است و غیریتسازی با آن، گفتمان اصلاحات را به سمت گفتمانهای غیر و معاند میکشاند.
ثانیاً، اصلاحطلبان به یاد دارند همه جریانهایی که به تقابل با نظام رو آوردهاند؛ از سازمان مجاهدین خلق تا مجاهدین انقلاب، از جبهه ملی تا ملیـ مذهبیها و نهضت آزادی، از جنبشیها تا میثمیها، از انحرافیها تا فتنهچیها همه و همه خود حذف شدهاند؛ چرا که نظام بر حق از پشتوانه مردمی برخوردار بوده و مردم وقتی جریانهای سیاسی را در مقابل حق ببینند، در برابرش میایستند. اصلاحطلبان به خوبی میدانند اولین چراغ تقابلشان با دین و انقلاب اندک پایگاه اجتماعی آنها را نیز از بین میبرد.
ضمن آنکه اصلاحطلبان میدانند بخش مهمی از مشکلات امروزشان به دلیل تقابل گفتمانی و بعضاً تقابل سیاسی و امنیتی است که در گذشته صورت داده و البته از نقش تاجیک هم به منزله نویسنده مانیفست شورش ۸۸ غافل نیستند. نسخهای که به قول خودش با ادبیات تودهایها نوشته و از قبل آن توانسته است نقش اول فیلم قلادههای طلا را به خود اختصاص دهد.
با این اوصاف میتوان دریافت، بین اصلاحطلبان و تاجیک از جهات گوناگونی اختلاف است که مهمترین آنها تفاوت در اندیشه و دغدغه آنهاست. یک اصلاحطلب واقعی امروز نگران وضعیت کشورش است؛ ولو اینکه منافع خود را در موفقیت نظام نیابد، اما تاجیک، نظام را در آستانه فروپاشی میانگارد و خودش و اصلاحطلبان را بالای دار؛ چنانچه میگوید: «تردید نداشته باشید اگر نظم و نظام کنونی ساقط شود در فردایش یک دیکتاتوری و استبداد خشن برپا خواهد شد. کسانی که در متروپلهای دموکراسی نشستهاند و رسانه دارند، هنوز به قدرت نرسیده مخالـف خـود را برنمیتابند، هنوز به جایی نرسیدهاند اعلام میکنند اولین کسانی را که بالای دار میبریم، روحانیون، اصلاحطلبان و فعالان مدنی داخل کشور هستند. »
با پیشفرضی که تاجیک مدنظر قرار داده، همه سخنانش مقبول است؛ اما آیا اصلاحطلبی این است که برای نجات خویش تلاش کند یا کشور، مردم و مرامش؟ آیا روشی که برای نجات اصلاحات پیشنهاد میشود، به برپایی دیکتاتوری کمک نمیکند؟
به نظر میرسد باید در صداقت این افراد شک کرد؛ چراکه اگر به فکر نجات اصلاحطلبان باشند، نجات کشور مقدمه نجات آنهاست. در چنین شرایطی همه باید کمک کنند تا در مقابل دشمن پیروز شویم نه به فکر یک جریان و گروه خاص باشیم؛ اما واقعیت آن است که عدهای امروز نگران دوران پساپیروزی ملت بر ترامپ بوده و آن روزگار را پایان عصر غربگرایی در ایران میدانند. از نظر برخی روشنفکران، حیات اصلاحات در تعامل با غرب و آمریکاست؛ از این رو توصیه امروزشان را باید به مثابه خودکشی پیش از مرگ تفسیر کرد.
ارسال نظرات