مسعود اکبری
در ماههای اخیر، اخبار ادعایی درباره دستگیری افراد مرتبط با ایران در سرزمینهای اشغالی، به تیتر اصلی در رسانهها و مطبوعات صهیونیستی بدل شده است. شاباک(سازمان اطلاعات و امنیت داخلی رژیم صهیونیستی) در گزارشی از فعالیتهای خود در سال ۲۰۲۴ در رابطه با مسئله جاسوسی صهیونیستها برای ایران مدعی شده است که شمار بازداشتشدگان به دلیل فعالیت جاسوسی برای ایران، ۴۰۰درصد افزایش پیدا کرده است.
افزایش تعداد اشخاص متهم به جاسوسی برای ایران، منجر به شکلگیری نگرانیهای گستردهای در سرزمینهای اشغالی شده است، چرا که با چنین نفوذ گستردهای، ایران قادر به انجام اقدامات ضدامنیتی گستردهای در داخل سرزمینهای اشغالی خواهد بود.
در هفتههای گذشته شاباک و پلیس رژیم صهیونیستی در بیانیهای مشترک مدعی شدند که ۲ نظامی ذخیره را به دلیل همکاری با ایران بازداشت کردهاند. در این بیانیه ادعا شده است: «یکی از ۲ نظامی بازداشتشده، مطالب طبقهبندیشدهای را که در دوران خدمتش در یگان پدافند هوائی به دست آورده بود، به ایران منتقل کرده است.»
در همین رابطه «ایهود یاتوم» سیاستمدار صهیونیست در مقالهای نوشته بود: «از میان حلقههای جاسوسی دستگیرشده در ماههای اخیر، انتشار خبر دستگیری دو سرباز ارتش اسرائیل، که یکی از آنها در سامانههای گنبدآهنین خدمت میکرد، جدیترین خبر جاسوسی محسوب میشود.»
این سیاستمدار صهیونیست در ادامه نوشت: «آنچه نگرانکننده است این است که ایرانیان توانستند به ارتش، قلب تپنده سیستم گنبدآهنین نفوذ کنند. این یک موفقیت چشمگیر برای ایران است. نفوذ اطلاعاتی ایران از طریق جذب سربازان ارتش اسرائیل باید نگرانکننده باشد و سؤالات زیادی را در این رابطه ایجاد کند.»
پیشتر وبسایت خبری صهیونیستی «واللا» به نقل از گزارش نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی ادعا کرده بود که ایران در حال جذب جاسوس در اسرائیل است و شهروندان ما حاضرند برای پول به اسرائیل خیانت کنند.
چندی پیش «شالوم بنحنان»، یکی از مقامات ارشد سابق شاباک، با اشاره به تعداد قابلتوجه شهروندان رژیم صهیونیستی که آگاهانه موافقت کردند با جمعآوری اطلاعات یا برنامهریزی خرابکاری و حملات برای ایران علیه این رژیم کار کنند، گفت: «این اتفاق بزرگ و البته خطرناکی است.»
حال سؤال اینجاست که چرا صهیونیستها اقدام به جاسوسی برای ایران میکنند؟ در پاسخ باید گفت که گسلهای اجتماعی درونی این رژیم روزبهروز در حال افزایش است. در حقیقت، صهیونیستهای ساکن در سرزمینهای اشغالی، مهاجرانی هستند که از کشورهای خود به فلسطین اشغالی آمدهاند و به شکل طبیعی، بنیان فرهنگی، اعتقادی و ریشه تاریخی مشترکی در میان آنها وجود ندارد و در واقع میتوان گفت که مفهومی به نام «غیرت ملی» برای شهرکنشینان و ساکنان سرزمینهای اشغالی، مفهومی ناشناخته است. از اینرو نگاه آنها صرفاً متوجه منافع شخصی است.
عامل دوم، اختلافات درونی شدید میان دو جریان اصلی در سرزمینهای اشغالی، یعنی جریان سکولار و جریان حریدی است. همچنین تبعیض نژادی سیستماتیک علیه اقلیت و قومیتهایی که در سرزمینهای اشغالی ساکن هستند، عامل سومی است که در شکل دادن یا تشدید انگیزه انجام چنین اقداماتی بسیار تأثیرگذاراست.
عامل چهارم نیز شرایط اقتصای رژیم صهیونیستی است. برخلاف فضاسازی تبلیغاتی رژیم صهیونیستی و پروپاگاندای رسانهای صهیونیستها در رابطه با شرایط مطلوب زندگی در سرزمینهای اشغالی، شرایط اقتصادی رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر شاهد وضعیتی نابسامان بوده است که با روی کار آمدن دولت نتانیاهو و همچنین شروع عملیات طوفانالاقصی و تبعات این عملیات، وارد دورهای بحرانی شده است.
به اذعان رسانههای صهیونیستی، میزان جذب ساکنین سرزمینهای اشغالی به سرویسهای اطلاعاتی خارجی به دلیل نارضایتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، رشدی سرسامآور داشته است.
منابع رسانهای صهیونیستی در ماههای اخیر از بیش از ۶۰۰ اقدام جاسوسی به نفع ایران از جمله جمعآوری اخبار از محیطهای نظامی و امنیتی توسط شبکههای جاسوسی کشفشده، خبر داده بودند.
خبرگزاری رویترز پیش از این در گزارشی با اشاره به گسترش نفوذ ایران در عمق رژیم صهیونیستی نوشته بود: «اسرائیل، نگران حجم نفوذ اطلاعاتی ایران است. دستگیری حدود ۳۰ شهروند عمدتاً یهودی در اسرائیل که ادعا میشود در قالب ۹ هسته مخفی برای ایران جاسوسی کردهاند، نگرانیهایی را در اسرائیل برانگیخته و به گفته چهار منبع امنیتی اسرائیل، بزرگترین تلاش تهران در دهههای اخیر برای نفوذ به اسرائیل را نشان میدهد.»
علاوه بر این، رژیم صهیونیستی در مقابل حملات سایبری و از دست رفتن اطلاعات بسیار حساس، شدیداً آسیبپذیر شده است. رسانه صهیونیستی «اینتلیتایمز» پیش از این در گزارشی نوشت: «ایران به صورت جدی در حال کار برای جذب جاسوس و عملیاتیکردن اقدامات جاسوسی از میان اسرائیلیها است.»
روند رو به رشد جاسوسی صهیونیستها برای ایران، نهتنها یک چالش امنیتی، بلکه نشانهای از فروپاشی انسجام داخلی رژیم صهیونیستی است. این موضوع به وضوح ضعف ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این رژیم را آشکار میسازد. در حالی که رژیم صهیونیستی همواره ایران را به تلاش برای نفوذ متهم میکند، حقیقت این است که این نفوذ، بیش از هر چیز، ریشه در بحرانهای داخلی در سرزمینهای اشغالی دارد.
منطق عقلی نفی مذاکره با امریکا
سید عبدالله متولیان
رئیسجمهور روز پنجشنبه در اجتماع مدیران شهرستان اسلامشهر با تأکید بر اینکه نباید از تحریم و فشار بترسیم، گفت: «برخی میگویند ما هیچ راهی نداریم الا اینکه بنشینیم مذاکره کنیم، ما نگفتیم قرار نیست مذاکره کنیم، اما قرار نیست مقابل قلدرها سر خم کنیم. قرار نیست عدهای بیایند به ما بگویند همه سلاحهایت را کنار بگذار و بیا بنشین با ما مذاکره کن، آن وقت هر موقع هم که شما خواستی بیایی ما را بزنی و بروی، این چه منطق مذاکرهای است؟!»
این سخن رئیسجمهور محترم که تأکیدی بر سخنان مقام معظم رهبری در ۱۹بهمن در دیدار فرماندهان نیروی هوایی است، در عین حالی که دارای منطق عقلی و پشتوانه غیرت ملی بوده و هم در میدان عمل و هم در میدان حمایت ملی، مکرر (از جمله در راهپیمایی ۲۲بهمن امسال) از سوی مردم با استقبال گسترده مواجه شده است، طی سه هفته اخیر به ذائقه رسانههای بیگانه و برخی از وادادگان داخلی خوش نیامده است و (ضمن انجام اقدامات رسانهای و عملی برای تشدید فشار اقتصادی بر مردم ایران) به روشهای گوناگون و به بهانههای مختلف تلاش کردهاند فضای روانی جامعه را مسموم سازند و زمینه را برای تحمیل قبول مذاکره زیر فشار و قلدری امریکا فراهم کنند.
وقتی رئیسجمهور قلدر امریکا در «گزاره برگ» (یا همان فکت شیت) جدید خود رسماً و علناً میگوید «من برای رفع تحریم مذاکره نمیکنم» بلکه برای ایران خط و نشان میکشد که اگر علاوه بر نابودی توان هستهای خود، توان دفاعی را هم نابود کنید بمباران نخواهید شد، کدام انسان عاقلی با چنین موجود درندهخویی بر سر میز مذاکره مینشیند. وقتی مقام معظم رهبری مذاکره با شیطان بزرگ و ابرجنایتکار قرن (امریکای درندهخو و بیمنطق) را شرافتمندانه نمیدانند، به این معناست که طرفداران مذاکره با شیطان بزرگ بویی از شرافت انسانی نبردهاند. بدیهی است کسی که از عقل سلیم برخوردار باشد و اندکی هوش داشته باشد و نیز به شرافت ملت ایران فکر کند، میفهمد امروز سخن از اشتیاق به مذاکره نوعی بلاهت است.
دهها دلیل عقلی، نقلی و تجربی وجود دارد که با دشمن بیمنطق، قلدر و بدعهد نمیتوان مذاکره کرد، چون نه تنها به گرفتن امتیاز نقد و وعده نسیه فکر میکند و حاضر نیست یک قدم از مواضع خصمانه خود عقب بنشیند، بلکه رسماً در پی به تسلیم کشاندن یک ملت و نابودی استقلال ایران است. مذاکرات چهار دهه ایران و امریکا از آزادی گروگانها تا گفتوگوهای برجامی این حقیقت را مثل روز نشان میدهد. برخی در داخل نمیخواهند بپذیرند (یا دستور دارند به دشمن کمک کنند) که ما با دشمنی روبهرو هستیم که مجموعهای از صفات شیطانی: «طاغی»، «باغی»، «یاغی»، «سلطه گر»، «مستکبر» و «جنایتکار» را باهم دارد.
مهدی حسن زاده
محمد رستمپور
«زیرساخت دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا»؛ این تعبیر، توصیف مجله فارنپالیسی است از بنیاد یواساید (USAID)، آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده که به هزاران بنیاد و نهاد و موسسه و رسانه و سفارتخانه در 170 کشور کمک مالی میکند. صرف نظر از مخالفتهایی که با تعلیق کمکهای این بنیاد شده و اعتراضات برپا شده درباره اخراج نزدیک به 14 هزار نفر از پروژههای بلندمدتی که یواساید در کشورهای گوناگون داشته، اکنون میدان آزمون ایدههای آمریکا در موضوعات مختلف از جمله محیط زیست، بهداشت عمومی، فعالیتهای بشردوستانه، توسعه محلی و تغییرات سیاسی محدود شده است. ۲ هفته پیش، وبسایت انتقادی «اینترسپت» در گزارشی با اشاره به حمایت دموکراتها از فعالیتهای همجنسگرایان در اندونزی افشا کرد هر دلاری که آمریکا در این کشور مسلمان هزینه میکند، با هدف زمینهسازی برای تغییرات سیاسی است. استدلال اصلی دولت ترامپ بویژه ایلان ماسک که اینک با عنوان جدید «وزیر نهاد کارآمدسازی دولت» مشغول فعالیت است، آن است که هزینههای هنگفت چنین بنیادهایی نتوانسته تغییرات مورد نظر آمریکا را به همراه داشته باشد. مارک روبیو در یک گفتوگوی تلویزیونی گفته بود 80 درصد کمکها به جای آنکه صرف اهداف شود، هزینه فعالیتهای جاری شده است. فارنپالیسی در همان گزارش افزوده نفوذ سیاسی ایالات متحده کاملا وابسته به این شبکه قدرت نرم است و اگر آمریکا میخواهد ابرقدرت بماند و در عرصههایی مانند هوش مصنوعی در رقابت با چین عقب نیفتد، به چنین شبکهای برای جمعآوری اطلاعات و بازاریابی مدلها، همچنین جذب استعدادهای فکری کشورهای مختلف نیازمند است. همین ۳ هفته پیش و با رونمایی از هوش مصنوعی چینی «دیپسیک»، سهام شرکتهای سرمایهگذار در سایتها و باتهای هوش مصنوعی آمریکا با کاهش قابل توجهی روبهرو شد. برخی ارزان بودن دیپسیک را به دلیل استفاده از پردازندههای چینی دانستند و برخی دیگر، آشکارسازی نحوه کار دیپسیک در جمعآوری و تجزیه و تحلیل دادهها، همچنین امکان توسعه آن به دلیل منبع باز بودن آن را وجه تمایز این پردازنده خواندند. ماجرا اما به گفته پیتر سینگر، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران اوباما فراتر از اینهاست. چینیها اتفاقا از پردازندهها، نیمههادیها و سختافزارهای شرکت آمریکایی انویدیا (Nvidia) در راهاندازی دیپسیک بهره بردهاند، یعنی اتفاقا از همان ابزارهایی که برای سالیان سال است تحریم شدهاند.
علاوه بر این به استناد گزارش روزنامه «چاینا دیلی» تولید قطعات داخلی در چین برای توسعه هوش مصنوعی از 19 درصد به 64 درصد افزایش یافته است. ایلان ماسک در شبکه اجتماعی ایکس مرتباً کمکهای آمریکا برای بزرگداشت مناسبتهای خندهدار در کشورهای مختلف از طریق موسسات و نهادهایی با عناوینی مانند ترویج و توسعه دموکراسی را زیر سوال میبرد و به سم آلتمن، مدیر پروژه هوش مصنوعی «اوپنایآی» (OpenAI) احمق میگوید اما اکنون در نقطه عطف مسابقه فناوری چین و آمریکا، چیزهای بیشتری از هوش مصنوعی چینیها آشکار میشود. همان روزهای نخست رونمایی از دیپسیک، گاردین در گزارشی، دستکاری دادهها در دیپسیک را زیر ذرهبین برده بود. دیپسیک آشکارا سوالات چالشی درباره تاریخ یا رویدادهای سیاسی چین مثل میدان «تیان آن من» را به نحوی پاسخ میدهد که مطابق هنجارها و ارزشهای حزب کمونیست چین باشد. پیش از این هم دستکاری دادهها در موتورهای جستوجوی آمریکایی و روسی سوژه گزارشهای پرشماری شده بود. اما غیر از اهمیت تجاری و دیپلماتیک که هوش مصنوعی چینی را به یک سفیر باهوش و مبتکر و در دسترس تبدیل کرده است، چیزی که همزمانی ۲ واقعه تعلیق فعالیت بنیادهای قدرت نرم آمریکا مانند یواساید و ند (NED) و صعود دیپسیک از نظر تجاری و سیاسی را مهم میکند، توانایی این هوش مصنوعی چینی در تحلیل دادههای نظامی است. از نظر «پیتر وارن سینگر» که در حوزه جنگهای مدرن تحقیق و پژوهش میکند، نوآوری چینیها میتواند در توسعه هوش مصنوعی نظامی، پشتیبانی از پلتفرمهای تسلیحات، قابلیتهای جنگ سایبری و پردازش اطلاعاتی ادغام شود. این ویژگی، فناوری چینیها را صاحب امتیاز ژئوپلیتیک برجستهای میکند. ضمن آنکه تا سال 2030، ارزش بازارهای زیرساخت هوش مصنوعی در آفریقا و آسیای جنوب شرقی تقریبا 50 میلیارد دلار خواهد بود. دیپسیک در یک لحظه تمام کارکردهای یواساید و ند و بسیاری دیگر از لابیها و بنیادهای باسابقه پرشمار آمریکایی را پیدا کرده و امروز به محور توسعه خارجی چین تبدیل شده است. چنین تصویر و ترسیمی نشان میدهد تذکرات رهبر انقلاب مبنی بر جدی گرفتن این عرصه، چیزی فراتر از واکنش به اخبار روز یا اتفاقات معمول است. در سالی که گذشت، آیتالله خامنهای در ۴ سخنرانی به هوش مصنوعی توجه دادند؛ ۴ شهریور در پایان مراسم عزاداری حسینی در تشریح فراز «حَربٌ لِمَن حارَبَکُم» زیارت عاشورا تصریح کردند هوش مصنوعی میتواند عرصه یک نبرد باشد. ۲ روز بعد در دیدار هیات دولت چهاردهم، بهرهبرداری از هوش مصنوعی را از تسلط بر هوش مصنوعی تفکیک کردند و به دولت توصیه کردند زمینه تأمین فناوریهای زیرساختی هوش مصنوعی را فراهم کند، چرا که از نظر ایشان قدرتطلبهای دنیا «ایستگاهی مثل آژانس اتمی درست میکنند برای هوش مصنوعی - که الان دارند مقدماتش را فراهم میکنند - که اگر چنانچه به آن ایستگاه رسیدید، باید اجازه بگیرید که در فلان بخش از هوش مصنوعی استفاده کنید، در فلان بخش دیگر حق ندارید استفاده کنید!» یازدهم مهرماه در دیدار نخبگان و استعدادهای علمی، نیاز کشور به روحیه و فکر و توانایی و دانایی نخبگان در دانشهای جدید مانند هوش مصنوعی را یادآوری کردند و سرانجام در دیدار دانشمندان و متخصصان صنایع دفاعی کشور هم تمرکز بر نوآوری و ابتکار را یادآور شدند: «ابتکار و نوآوری حد یقف ندارد. نوآوری لازم است. این کافی نیست که ما توانایی آن را پیدا کنیم که دستگاهی را که دیگران ساختهاند، بسازیم یا تکمیل کنیم یا مثلا یک خرده پیشرفتهتر کنیم؛ این کافی نیست». بر مبنای همین ۴ سخنرانی میتوان گفت هوش مصنوعی باید به شکل نبردی سخت دیده شود که باید بر تولید علمی مبتکرانه استوار شود. این تولید علمی به ۲ عنصر نیازمند است: اولا روحیه دانشجویی و علمآموزی میخواهد، ثانیا سیاستگذاری مبتکرانه، تا تسلط بر این دانش به جای بهرهگیری از این دانش در اولویت قرار گیرد. اوپنایآی یا دیپسیک، هدفی جز تسلط بر اذهان و افکار ندارند و اکنون میتوان گفت فناوری جلوه جدیدی از قدرت نرم است، اگرچه آنقدر مستقل جلوه میکند که نفوذ نامحسوس آن فراموش میشود.
ارسال نظرات