29 فروردين 1403 - 11:33

تبیین:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۲۹ فروردين

نظم جدید در غرب آسیا با نقش‌آفرینی ایران

مسعود اکبری

پس از حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل، مؤسسه تحقیقات و فناوری جورجیا آمریکا در گزارشی نوشت: «پروژه‌هایی مانند کریدور تجاری «آی مِک»IMEC) India Middle East-Europe Corridor ) برای مدت نامحدودی از مسیر فعالیت خارج شده است.»
کریدور اقتصادی «هند- خاورمیانه-اروپا» و به عبارت دقیق‌تر کریدور «هند- اسرائیل- اروپا» در اصل ایده‌ای «آمریکایی-اسرائیلی» بوده است. هدف اصلی این کریدور این بوده که هند را از طریق امارات، عربستان و اردن، به اسرائیل و سپس به اروپا وصل کند. یکی از دلایل اصلی راه‌اندازی این کریدور، تقویت اقتصاد اسرائیل بوده است. 
یادداشت تفاهم احداث کریدور آی مِک- ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳ (۱۹ شهریور ۱۴۰۲) در حاشیه اجلاس ۲۰۲۳ سران گروه ۲۰ (G20) به میزبانی دهلی‌نو توسط دولت‌های هند، آمریکا، امارات، عربستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا و اتحادیه اروپا رونمایی شد. پیش از آن آمریکا برای نهائی شدن و به رسمیت شناختن این کریدور، پیگیری‌های گسترده‌ای را انجام داده بود. 
یکی از دلایل ایجاد این کریدور، رقابت با بندر چابهار و به عبارتی رقابت با کریدور شمال- جنوب با محوریت ایران بوده است. بندر چابهار و کریدور شمال- جنوب، به شدت موجب نگرانی آمریکا و و متحدان آن و از جمله اسرائیل بوده و هست.
کریدور شمال- جنوب که مسیری راهبردی و مهمی برای کشورهای در مسیر آن یعنی روسیه، ایران، آذربایجان و هند و همچنین کشورهای حاشیه این کریدور به شمار می‌رود، می‌تواند در بهره‌مندی کشورها از اثرات مثبت این کریدور نقش ایفا کند. تکمیل این کریدور و بهره‌مندی از آن در کنار درآمدهای مختلفی که در کشور وجود دارد می‌تواند درآمد قابل ملاحظه دیگری را نیز از طریق ترانزیت نصیب کشورمان کند.
کریدور 7200 کیلومتری شمال- جنوب، هند را از طریق بنادر چابهار و بندرعباس ایران به روسیه و فنلاند متصل می‌کند. شاخه غربی این کریدور از خاک جمهوری آذربایجان عبور می‌کند. بخشی از کریدور میانی شرق به غرب نیز از جمهوری آذربایجان عبور کرده و این کشور را از طریق ارمنستان یا گرجستان به ترکیه متصل می‌کند. 
در صورت توسعه بندر چابهار و ایفای نقش ویژه ایران در حوزه ترانزیت، کشورمان به یکی از اصلی‌ترین بازیگران تجارت بین‌الملل در منطقه تبدیل خواهد شد. به همین دلیل مدت‌هاست که آمریکا و اسرائیل با همراهی تعدادی از کشورهای منطقه در پی هدف قرار دادن ظرفیت‌های جغرافیایی ایران و کارشکنی در پروژه‌های ترانزیتی بوده است. عملیات تروریستی اخیر در چابهار و راسک در همین پازل قابل تعریف است. 
همان‌طور که ملاحظه کردید، هند در کریدور شمال- جنوب، ذی‌نفع است. حال سؤال اینجاست که چرا این کشور به کریدور «آی مِک» پیوسته بود؟! پاسخ را باید در فشارهای آمریکا و اسرائیل به این کشور جست‌وجو کرد.
و اما تحولات رخ داده پس از عملیات طوفان‌الاقصی و در ادامه عملیات غرورآفرین نیروهای مسلح ایران در حمله به اسرائیل (عملیات وعده صادق)، هند را ملزم خواهد کرد که مجددا به کریدور شمال- جنوب پیوسته و آن را در اولویت قرار دهد.
چه آنکه در ماه‌های اخیر و پس از عملیات طوفان‌الاقصی، اقتصاد هند نیز به واسطه شراکت با اسرائیل، تحت‌الشعاع قرار گرفته است. به عنوان نمونه، ارزش سهام برخی از مهم‌ترین شرکت‌های هندی به‌طور قابل توجهی کاهش یافته است. این روند موجب شد که احزاب مختلف هند تاکید کنند که این کشور باید از کریدور آی‌مِک خارج شده و کریدور شمال- جنوب را در اولویت قرار دهد.
«آرون کی سینگ» سفیر سابق هند در آمریکا و اسرائیل اخیرا در اظهارنظری گفته است: «نفوذ در غرب آسیا بدون در نظر گرفتن نقش ایران، اشتباه راهبردی است.اتکاء صرف به اعراب و اسرائیل در غرب آسیا برای هیچ طرفی دستاورد ندارد».
اینکه غربی‌ها اذعان می‌کنند که «پروژه‌هایی مانند کریدور تجاری «آی مِک» برای مدت نامحدودی از مسیر فعالیت خارج شده است.»، مصداقی از «جنگ اراده‌ها» است. 
حالا این ماجرای کریدور «آی مِک» را بگذارید کنار ماجرای توقیف کشتی اسرائیلی MSC ARIES در روزهای گذشته. رسانه‌های صهیونیستی عملیات دریایی ایران در توقیف کشتی پرتغالی مرتبط با صهیونیست‌ها را به مثابه تهدید جدی ایران در قطع کریدور تجاری و ترانزیتی به اراضی اشغالی عنوان کردند. کریدوری که از امارات آغاز و با عبور از عربستان و اردن به اسرائیل منتهی می‌شود.
شبکه تلویزیونی صهیونیستی «کان» به نقل از «دانی زاکین» مدیر رادیو ارتش اسرائیل در گزارشی اعلام کرد: «عملیات دریایی ایران بسیار مهم است، زیرا ایرانی‌ها با این اقدام، درصدد وارد کردن ضربه اقتصادی مشابه با حملات دریایی یمنی‌ها به کشتی‌های عازم اسرائیل در کانال سوئز بودند و با این اقدام جسورانه قدرت خود را به رخ کشیدند.»
یکی از تحلیلگران صهیونیست نیز در اظهارنظری اذعان کرد: «ایران کشتی اسرائیلی را در تنگه هرمز توقیف کرد. این یک تغییر بزرگ بازی است. این یک بار دیگر تأیید می‌کند که امارات، عربستان سعودی، اردن و قطر به اسرائیل کمک می‌کنند تا محاصره حوثی‌ها را از طریق مسیر زمینی از بندر امارات دور بزنند. 
ایران هم اکنون در حال قطع این مسیر است. اگر حزب‌الله با پهپادهای خود مسیر مدیترانه را قطع کند، اسرائیل در محاصره تجاری کامل قرار خواهد گرفت.»
اکنون به دلایل متعدد، آمریکا و رژیم صهیونیستی دو بازنده بزرگ در منطقه غرب آسیا هستند. امروز وقتی در مورد باب المندب، مدیترانه شرقی و تنگه هرمز صحبت می‌شود دیگر چیزی از هژمون آمریکا باقی نمانده است و اسرائیل نیز در مخمصه قرار گرفته است. 
در حال حاضر جنگ اراده‌ها میان ایران و آمریکا، از «تنگه هرمز تا کانال پاناما» امتداد دارد. سال گذشته ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از حدود۷ ماه دریانوردی و پیمایش بیش از ۷۰ هزار کیلومتر و با عبور از دریاها و تنگه‌های مختلف و گذر از اقیانوس هند، اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام، به کشورمان بازگشت.
در آن مقطع «ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در اظهارنظری گستاخانه با اشاره به مأموریت ناوگروه ارتش ایران گفته بود: «ما معتقدیم و گفته‌ایم که این‌گونه کشتی‌های جنگی جایی در نیمکره غربی ندارند.» این لفاظی و لاف‌زنی مقام آمریکایی هیچ مانعی در اراده پولادین جوانان غیور کشورمان ایجاد نکرد و صدالبته این جوانان عزیز را مصمم‌تر کرد. نتیجه آن شد که ناوگروه ۸۶ ارتش بی‌اعتنا به تهدیدها و تحریم‌ها، در سواحل قاره آمریکا پهلو گرفت.
در همان مقطع پایگاه خبری «واشنگتن فری بیکن» در مقاله‌ای با عنوان «کشتی‌های جنگی ایران در کانال پاناما» نوشت: «نیروی دریایی ایران قرار است برای اولین بار کشتی‌های جنگی خود را در کانال پاناما مستقر کند. این گذرگاه آبی که یک مسیر تجاری مهم در حیاط‌خلوت آمریکا است تا به حال شاهد حضور نظامی ایران نبوده است.»
چندی پیش نشریه «نشنال اینترست» در گزارشی به قلم «هیو دی سانتیس» نوشت: «آمریکا باید برای جهانی آماده شود که در آن قدرت، جای آرمان‌های لیبرال را خواهد گرفت و غرب برای حفظ ثبات بین‌المللی باید قوانین جدید را در هماهنگی با دولت‌هایی که در نظم جهانی جدید تاثیرگذار بوده‌اند، تدوین کند.»
در ادامه این گزارش آمده است: «پس از سه دهه از پایان جنگ سرد، دیگر جامعه‌ای متشکل از کشورهایی که توسط یک سیستم روابط بین‌الملل مبتنی بر قوانینی با الگوبرداری از ارزش‌های لیبرال- دموکراتیک آمریکا به هم مرتبط شده‌ باشند، مانند یک رؤیا به نظر می‌رسد.»
ما در مقابل آمریکا و به عبارت دقیق‌تر در مقابل جبهه استکبار درگیر جنگ اراده‌ها هستیم. در این جنگ هر چند طرف مقابل در ظاهر در حوزه‌های مختلف و از جمله رسانه، از تجهیزات بیشتری برخوردار است. اما تفاوت اصلی در این میان آن است که ما «توکل بر خدا» را داریم و آن‌ها از این امتیاز بزرگ و اساسی محروم هستند.
«الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إیمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»؛ اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست. (سوره مبارکه آل‌عمران، آیه 173)
رهبر معظم انقلاب- ۱۴ خرداد ۹۸- فرمودند: «مقاومت البتّه هزینه دارد، بدون هزینه نیست، امّا هزینه‌ تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینه‌ مقاومت. وقتی شما در مقابل دشمن تسلیم می‌شوید، باید هزینه بدهید. رژیم پهلوی در مقابل آمریکا تسلیم بود - خیلی اوقات هم ناراحت بودند، ناراضی بودند امّا تسلیم بودند، می‌ترسیدند- هم نفت می‌داد، هم پول می‌داد، هم باج می‌داد، هم تو سری می‌خورد...هزینه سازش، هزینه‌ تسلیم، هزینه‌ عدم مقاومت، از هزینه‌ مقاومت به مراتب بیشتر است؛ هزینه‌ مادّی هم دارد، هزینه‎ معنوی هم دارد.»
ما اکنون با یک نظم جدید جهانی مواجه هستیم و «خاورمیانه جدید» 
(غرب آسیای جدید) نیز در همین پازل تعریف می‌شود. «ران بن یاشای» کارشناس نظامی روزنامه یدیعوت آحارونوت چندی پیش گفته بود: «اسرائیل سیر قهقرایی خود را به سوی فروپاشی در پیش گرفته است و بحران فعلی مرحله‌ای جدید و در عین حال مهم در مسیر فروپاشی آن محسوب می‌شود تا در مرحله بعدی حذف شدن اسرائیل از نقشه خاورمیانه (غرب آسیا) رقم بخورد.»

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز چهارشنبه ۲۹ فروردين

با ارز 28500 چه می کنید؟

مهدی حسن زاده

روز گذشته در نشست خبری مشترک وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه بر تداوم پرداخت ارز 28500 در سال جاری تاکید شد. داوود منظور، رئیس سازمان برنامه گفت: یارانه نهاده‌های دامی مثل کنجاله ذرت با ارز ترجیحی ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی تامین می‌شود. نرخ مبادله ۴۰ هزار تومان و امسال بناست ۱۱ میلیارد دلار ارز ترجیحی به واردات کالاهای اساسی و نهاده‌های کشاورزی وارداتی اختصاص یابد. اختلاف این عدد با نرخ بازار مبادله‌ای شامل ۱۵۰ همت می‌شود و پرداخت آن با دولت است. این اظهارات در حالی است که بهمن ماه سال قبل زمانی که بخش اول بودجه 1403 در مجلس بررسی می شد، پیشنهاد برخی نمایندگان برای کاهش سقف تخصیص ارز 28500 به 10 میلیارد دلار در سال 1403 با مخالفت دولت مواجه شد. به گزارش خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) در نشست علنی روز شنبه (۷ بهمن ماه 1402) مجلس شورای اسلامی، داوود منظور، رئیس سازمان برنامه و بودجه در مخالفت با این پیشنهاد گفت: «امسال (سال 1402) ۱۸.۵ میلیارد دلار باید برای کالاهای اساسی و دارو تخصیص داده شود که تاکنون بخش عمده آن انجام شده است. اما در مفروضات لایحه بودجه ۱۴۰۳ که به مجلس ارسال شده است، این مبلغ را به ۱۵ میلیارد دلار برای سال بعد کاهش دادیم؛ زیرا بخشی از مصارف سال جاری به تجدید نظر نیاز دارد.» با این حال در کمتر از 3 ماه از آن اظهار نظر، روز گذشته رئیس سازمان برنامه رقم پیش بینی شده برای ارز 28500 در سال جاری را 11 میلیارد دلار بر می شمارد. با ذکر این مقدمه، به موضوع تولد ارز 28500، در فاصله زمانی چند ماه پس از حذف ارز 4200 می پردازیم. از همان ابتدا واضح بود که پس از همه هزینه ها و مشقت هایی که حذف ارز 4200 تحمیل کرد، بازگشت به سیاست مشابه در نرخ 28500، به معنای تکرار تجارب شکست خورد قبلی بود. سیاست جدید هم از لحاظ تثبیت نرخ 28500 طی حدود یک سال و نیم اخیر و هم از جهت نگاه گشاده دستانه به تامین ارز طیف وسیعی از کالاها جای انتقاد داشت. با این حال و با فرض این که ممکن است در کوتاه مدت گریزی از تعیین نرخ ترجیحی برای تامین ارز برخی کالاها نباشد، پرسش این است که برنامه بانک مرکزی برای روز سرنوشت ساز حذف ارز 28500 چیست؟ چراکه به طور کاملا روشنی می توان مطمئن بود که سیاست ارز 28500 هم مثل ارز 4200 دائمی نخواهد بود حتما روزی به مرحله حذف این ارز خواهیم رسید. در حقیقت یک سال و نیم سیاست تثبیت نرخ ارز در 28500 برای طیف وسیعی از کالاهای اساسی و حدود 40 هزار تومان برای بسیاری دیگر از کالاها و همزمان روند صعودی نرخ ارز بازار غیررسمی که اکنون به بالای 66 هزار تومان رسیده است، نشان داده است که تداوم این سیاست غلط است چرا که مطالعات علمی در ماجرای ارز 4200 نشان می دهد که اگرچه برخی کالاهای اساسی کاملا متاثر از این نرخ گذاری هستند اما در برخی دیگر از کالاهای اساسی اختصاص ارز 4200 هیچ اثری نداشت. از سوی دیگر یادآوری این نکته مهم است که حذف یک باره این ارز شوک تورمی جدیدی ایجاد می کند که در ادامه 5 سال تورم بالای 40 درصد، ممکن است تبعات اقتصادی و اجتماعی نامناسبی به دنبال داشته باشد. با این ملاحظه اگرچه سوزاندن فرصت مصوبه مجلس برای کاستن از حجم ارز 28500 از سوی دولت اقدام بسیار غلطی بود اما حرکت از سقف 15 میلیارد دلار ارز 28500 که در 7 بهمن توسط رئیس سازمان برنامه عنوان شد تا 11 میلیارد دلاری که روز گذشته از سوی وی گفته شد، مسیر اصلاحی امیدبخشی طی شده است اما به نظر می رسد این مسیر باید به شکل زیر ادامه یابد: 1 - نرخ ارز ترجیحی 28500 به تدریج و با شیبی ملایم افزایش یابد تا فاصله این نرخ با نرخ بازار بیش از این نشود چرا که تشدید این فاصله تبعات زیادی در کاهش انگیزه تولید و تشدید انگیزه واردات و همچنین فسادهای ناشی از ارز چند نرخی دارد. 2 - سقف اختصاص ارز 28500 به تدریج و با حذف هر چه سریعتر کالاهایی که اختصاص این ارز به آن ها اثر چندانی ندارد صورت گیرد. بررسی تجربه ارز 4200 و حذف تدریجی برخی اقلام آن پیش روست و می توان از آن تجربه درس گرفت. 3 - خوشبختانه کالابرگ الکترونیک پس از تعلل های اولیه، اکنون با استقبال قابل قبولی مواجه شده است. می توان با تعدیل نرخ ارز 28500 و کاهش سقف آن به تدریج منابع لازم برای افزایش منابع کالابرگ الکترونیک را تامین کرد و حمایت غذایی لازم را در شرایط تورمی فعلی که به ویژه قشر حقوق بگیر از جمله کارگران با افزایش کمتر از تورم دستمزد دچار مشکل هستند، به عمل آورد.

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۲۹ فروردين

دستاورد‌های راهبردی عملیات وعده صادق
حسین عبداللهی‌فر
 درحالی که هنوز ابعاد امنیتی، نظامی، راهبردی و سیاسی عملیات «وعده صادق» کاملاً روشن نشده و رژیم صهیونیستی با تمام توان تلاش می‌کند میزان آسیب ها، خسارت‌های جانی، مالی و نظامی خود را پنهان نماید اهمیت، عظمت و شکوه تصمیم جمهوری اسلامی در تنبیه مستقیم متجاوز و آتش باران موشکی و پهپادی آسمان سرزمین‌های اشغالی به اندازه‌ای چشمگیر و خیره کننده است که به وضوح و آسانی می‌توان در خصوص بخشی از دستاورد‌های آن قلم زد. 

البته روشن شدن بخش اعظم پیامد‌های مثبت این عملیات تاریخی و کم نظیر نیازمند زمان و مجال بیشتری است، اما پرداختن اجمالی به دستاورد‌های آن می‌تواند به شیرینی و غرور ملی ناشی از آن کمک کند. 
۱. تغییر عینی تصور غلط آسیب‌ناپذیر سامانه‌های دفاعی رژیم صهیونیستی که از گنبد آهنین، فلاخن داود و پیکان شروع و تا دوازده سامانه ساخته کشور‌های غربی از فضای این کشور حفاظت کرده و تصویر غیرواقعی از امکان حمله به آن ایجاد کرده بود. 
۲. تبیین عملی انتقام سخت به شکل محکم، قاطعانه و افتخارآمیز در شرایطی که تکرار این واژه و عدم تعبیر آن در فضای حقیقی سبب شده بود تا از منظر برخی از دوستان و دشمنان نظام اسلامی مفهوم انضمامی آن کمرنگ شود. 
۳. شکست قاطع و آنی دشمنان انقلاب اسلامی به ویژه امریکا در جنگ اراده و ناتوانی غرب از منصرف کردن ایران اسلامی با زبان تهدید و تطمیع در تنبیه رژیم منحوس صهیونیستی به شکل مستقیم و از داخل خاک ایران. 
۴. اثبات توانایی بالای عملیاتی، اطلاعاتی، هماهنگ‌سازی در طراحی، اجرای دقیق، بی‌نقص و شجاعانه یک عملیات آشکار و در معرض دید جهان.
۵. آشکارشدن پایبندی سپاه اسلام و جبهه مقاومت به موازین اخلاقی و حقوق بشری در عین برخورداری از قدرت و اقتدار.
۶. تفسیر عملی و عینی مفاهیم قدرت و اقتدار در ادبیات نوین سیاسی و نظامی که در قالب توان کشور‌ها برای تحقق اهداف و برنامه بروز یافته و دارندگان آن‌را معرفی می‌نماید. 
۷. افزایش توان بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران که به صلح و امنیت منطقه و جهان کمک می‌کند. 
۸. شکست تفکر انفعالی مرعوبین غربزده که تحت عناوین جنگ جهانی سوم، خطر بمب اتم و فروپاشی اقتصادی به هراس افکنی و ارائه تصویری هیولایی از رژیم صهیونیستی می‌کردند. 
۹. تقویت روحیه و انگیزه دلیرمردان جبهه مقاومت و رزمندگان گروه‌های جهادی حماس، عزالدین قسام، حزب الله، انصارالله، حشدالشعبی و... که در حال حاضر مشغول نبرد میدانی با اشغالگران قدس هستند. 
۱۰. خشنودی عمیق و قلبی مردم جهان، مسلمانان منطقه به ویژه مظلومان فلسطین و غزه که بیش از ۱۹۰ روز تحمل بمب و موشک، قحطی و جنایت شادی بر لبان آن‌ها نقش بست. 
۱۱. افزایش انسجام ملی و همبستگی اجتماعی داخل کشور با تشدید غرور ملی. 
۱۲. افزایش سطح محبوبیت جمهوری اسلامی و رهبر مقتدر آن در افکار عمومی جهان به ویژه مردم تحت ستم منطقه که نسبت به عملکرد رهبران خویش شرمنده و رنجیده خاطرند. 
۱۳. اثبات برتری فناوری هوایی و فضایی کشورمان در مقابل قدرت‌های بزرگ مدعی پیشرفت‌های نظامی و تکنولوژیکی جهان که با همه توان خویش قادر به دفع حملات موشکی و پهپادی ایران نشدند. 
۱۴. تغییر قاعده جنگ و معادله قدرت به نفع جمهوری اسلامی ایران که اعلام می‌دارد از پس هر گونه تجاوز و تعرض به خاک، پایگاه، منافع و شخصیت‌های کشورمان را مستقیم پاسخ خواهد داد. 
۱۵. اصلاح اشتباه محاسباتی دشمن در برآورد غلط از توان دفاعی خود که سبب بروز ناامنی و تهدید صلح در منطقه می‌گردید. 
۱۶. صدور پیام آشکار به همه دشمنان ملت ایران مبنی بر خط قرمز بودن تعرض به خاک ایران و عملی شدن تهدیدات مسئولان نظام اسلامی.
۱۷. افزایش ضریب امنیتی و صلح منطقه با تعریف معادله تنیبه متجاوز بدون اجازه نهاد‌های متولی صلح جهانی به ویژه شورای امنیت. 
۱۸. کاهش صددرصدی تهدیدات فیزیکی از سوی کشور‌های معاند و مخالف نظام اسلامی که دارای سامانه‌های دفاعی چندلایه و حمایت‌های بی‌دریغ غرب نیستند. 
۱۹. پرده‌برداری آشکار و علنی از وابستگی نظامی و دفاعی رژیم صهیونیستی به غرب و امریکا و ناتوانی راهبردی و تاکتیکی کشور‌های حامی این رژیم در دفاع از آن. 
۲۰. ناکام‌سازی برنامه روانی و شناختی در فضای رسانه‌ای به منظور کمرنگ‌سازی شکست دشمن و اهمیت و عظمت توان نظامی ایران اسلامی که در این زمینه لازم است اصحاب رسانه و جهادگران تبیین تلاش بیشتری صورت دهند

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز چهارشنبه ۲۹ فروردين

رنسانس رویارویی دولت‌ها

علی بمان اقبالی

 در حالی که توجه جهانی بر تحولات غزه و تداوم جنایات اسرائیل بر علیه فلسطینیان متمرکز می باشد؛ در جغرافیای پیرامونی دریای سیاه بیش از دو سال از بحران اوکراین می گذرد و تقابل محور یورآتلانتیک و روسیه نتیجه ملموسی نداشته است و اگر چه طرفین درگیر بویژه اوکراین و روسیه متحمل خسارات عدیده انسانی و مادی شده اند، ولی فعلا کیف و کرملین مصمم به ادامه منازعه هستند. هم چنین باید اذعان نمود که فشارهای سیاسی و تحریمی غرب نتوانسته در کوتاه مدت اقتصاد و ساختار نظامی و دفاعی روسیه را دچار ضعف ملموس نماید و در این بخش فرایند ملموس تشدید تقابل قدرت نرم غرب و مسکو بویژه در مجامع بین المللی و حوزه دیپلماسی عمومی می باشد که تعبیر ساده آن خروج از دوره تسامح و تساهل طرفین پس از سه دهه می باشد.

در حال حاضر پوتین نه تنها به خوبی به قدرت و حاکمیت خود ادامه داده است، بلکه با ساختاری  که همه امور را  نظارت کرده و کاملا بر شرایط مسلط می باشد و در نتیجه انتخابات اخیر ریاست جمهوری  مشروعیت مردمی خود را با مشارکت بیش از ۸۰درصدی و کسب آرائ بیش از سه چهارم تثبیت نمود. در این شرایط مهمترین سوال مربوط به چگونگی پایان جنگ با اوکراین است که در شرایط موجود امکان مصالحه  طرفین از طریق مذاکره مستقیم و یا با میانجی گری محدود می باشد، لذا  چه احتمالی برای پایان دادن به جنگ در اوکراین باقی می ماند؟ اگر به گذشته رجوع کنیم، دو گزینه برای پایان دادن به رویارویی دولت ها داریم:

مشخصه اولی  پیروزی های قاطع نظامی بود که منجر به شکست حریف شد که – در جنگ اول – منجر به انفجار دولت آلمان و در دوم به فروپاشی آن شد که در مورد اول، پایتخت توسط جمعیتی که محدودیت های جنگ بر آنها به مدت چهار سال سکوت را تحمیل کرده بود، اشغال شد و در مورد دوم، توسط ارتش های پیروز روسیه. که نتیجه هر دو، تسلیم بدون قید و شرط بود. بنابراین بنظر نمی رسد امروز کسی به چنین سناریویی برای روسیه فکر کند که از طرفی  اشغال مسکو توسط ناتو و یا تانک های اوکراینی چیزی بیش از یک فانتزی کابوس وار  است و به ویژه پس از تهاجم  بهار و تابستان سال جاری، هیچ پیروزی تماشایی  که منجر به فروپاشی ارتش روسیه شود  در جبهه اوکراین قابل امیدواری نیست. و از سوی دیگر متقابلاً، پس از شکست تهاجم فوریه-آوریل ۲۰۲۲، هیچ پیروزی قاطع روس‌ها و یا احتمالاً با اشغال کیف و تغییر قدرت سیاسی در اوکراین در دسترس نیست، لذا فشار نظامی باقی خواهد ماند، اما جبهه در پایان جنگ تعیین کننده نخواهد بود.

روزنامه وطن امروز

درود بر سلیمانی هرگاه که آسمان فلسطین روشن می‌شود
جمهوری اسلامی برای منطقه نعمت است
علی عسکری
در میان فیلم‌هایی که از شب حساس عملیات انتقام ایران مخابره می‌شد، قاب‌ها و فریم‌های زیادی در تاریخ ماندگار شد. تصویر موشک‌ها بر فراز آسمان کربلا، مسجدالاقصی و... همگی در ذهن و حافظه مردم منطقه باقی خواهد ماند اما در میان همه این فیلم‌ها و تصاویر، یک فیلم متفاوت نیز بسیار چشم‌نوازی می‌کرد و آن هم هیجان و خوشحالی غیر قابل وصف مردم در شهر الخلیل بود که کاملا هیجان‌زده، بر بام خانه‌های خود شعار «به خاطر خون قاسم سلیمانی»، «درود بر سلیمانی هرگاه که آسمان فلسطین روشن می‌شود»، «سیدعلی خامنه‌ای همان کسی است که به یاری زنان غزه شتافت» و «یالثارات الغزه» سر می‌دادند. این ویدئو را باید در کنار تصاویر مردم ایران قرار دهیم که همان شب هیجان‌زده در خیابان‌های تهران و دیگر شهر‌ها شعار لبیک یا غزه سر می‌دادند. این تکه فیلم‌ها تنها نشانه‌هایی از رخدادی بزرگ‌تر است که ما از آن تحت عنوان «مقاومت، نقطه اتحاد جان‌ها» یاد می‌کنیم. لازم است ۲ سطح از سیاست‌ورزی را از یکدیگر تفکیک کنیم. کشور‌ها در یک تقسیم‌بندی کلی به ۳ دسته تقسیم می‌شوند؛ نخست کشور‌های استراتژیک هستند. این دسته از کشور‌ها، اصطلاحا نقشه خود را برای جهان داشته و در نقشه کشور دیگری بازیگری نمی‌کنند. این کشور‌ها هر یک به دنبال خلق نظمی جدید در نسبت با خود بوده، از همین رو برای خویش جایگاهی محوری در مناسبات جهانی لحاظ می‌کنند. برای نمونه کشور‌هایی همچون آمریکا، روسیه و چین جزو کشور‌های استراتژیک در عرصه جهانی هستند. در مرتبه بعد اما کشور‌های ژئوپلیتیک قرار دارند. این کشور‌ها دارای طرح و ایده‌ای برای نظم نوین جهانی نیستند اما ممکن است به واسطه موقعیت سوق‌الجیشی، دسترسی به منابع حساس انرژی یا هر دلیل دیگری دارای نقش مهمی در منطقه باشند. برای نمونه عربستان و ترکیه کشور‌هایی با چنین مختصاتی هستند. در دسته سوم نیز‌ کشورهای عادی قرار دارند که حائز جایگاه خاصی در مناسبات جهانی نیستند. برای مثال کویت چنین کشوری است. ذکر این دسته‌بندی مقدمه‌ای برای طرح ۲ مدل از سیاست‌ورزی بود. به احتمال زیاد هر گاه نامی از سیاست انگلیسی برده می‌شود، به طور ناخودآگاه شعار «تفرقه بینداز و حکومت کن» به ذهن همه خطور می‌کند. این جمله هم پیچیده‌ترین سیاست انسانی تاریخ معاصر و هم تاریخ یک قرن گذشته غرب آسیا را در قالبی مختصر و کوتاه توضیح می‌دهد. برای توضیح بیشتر باید گفت منطقه غرب آسیا در یک قرن گذشته بویژه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ اول جهانی، همواره درگیر اختلافات و نزاع‌های گوناگون ملی، قومی و دینی بوده است. ریشه این موضوع را اما می‌توان به رفتار و عملکرد استعمار برای ملت‌سازی‌های دروغین در این منطقه بازگرداند. به نحو دقیق‌تر در میانه فروپاشی دولت عثمانی، ما شاهد آن هستیم با رضایت روسیه، ۲ کشور فرانسه و انگلیس طی قرارداد سایکس - پیکو منطقه را میان خود تقسیم می‌کنند. با گذار از دوره استعمار سنتی و افزایش سطح آگاهی مردم برای دستیابی به حق استقلال، استعمارگران پیر و کهنه‌کار جهانی اما سیاست پیچیده‌تری را به کار گرفتند تا هر چند به ظاهر نیروهای نظامی خود را از منطقه جمع می‌کنند اما همواره بتوانند منطقه را تحت کنترل خود نگه دارند. سیاست آنان را می‌توان ذیل کلیدواژه از بین بردن اراده سیاسی در منطقه توضیح داد. برای توضیح بیشتر یک مثال را طرح می‌کنیم. کشور عثمانی که در جریان جنگ اول جهانی از بین رفت چگونه کشوری بود؟ فرآیند انسجام‌یابی آن چگونه بود؟ به عبارت دیگر چه مولفه‌ای عثمانی را شکل داد و تبدیل به یک امپراتوری بزرگ کرد؟ طبیعتا همه ما می‌دانیم عنصر قومی ترک‌ها در شکل‌گیری این امپراتوری نقش پررنگی داشته است اما حقیقت آن است که عثمانی ترک‌بنیاد نبود، چرا که در قلمرو خود گروه‌ها و تکثر‌های مختلف دیگری را نیز جمع کرده بود. قلمرو عثمانی شامل فلسطین، سوریه و حتی بخش‌هایی از عربستان نیز می‌شد. این قلمرو را اما یک نظریه سیاسی تحت عنوان «نظریه خلافت» شکل داد، لذا عثمانی یک اراده سیاسی بود. در حقیقت کشور‌هایی که اراده سیاسی هستند در ذیل نقشه‌های دیگر کشور‌های استراتژیک خود را قرار نمی‌دهند، لذا خود یک کشور استراتژیک هستند. این موضوع را می‌توان پیرامون ایران ما نیز طرح کرد. هدف استعمار طی یک قرن گذشته زدودن اراده‌های سیاسی از منطقه غرب آسیا بوده است. این منطقه به واسطه تاریخ بسیار غنی، دین پر از پتانسیل اسلام و موقعیت حساس جغرافیایی کاملا ظرفیت ظهور اراده‌های سیاسی را در خود داشته است که می‌توانستند نظم جدید آمریکایی را در جهان متزلزل کنند. بر همین اساس تمام همت استعمار زدودن اراده‌های سیاسی از منطقه بوده است.
اما روش استعمار برای تحقق این پروژه چگونه بوده است؟ این استعمارگران با دامن زدن به امواج ناسیونالیسم‌ قومی و از طرف دیگر هویت‌خواهی‌های افراطی دینی، تلاش داشتند هر نوع هویتی در این منطقه را به مرز خون و تنش با دیگر هویت‌ها نزدیک کنند. در نهایت نیز با تقویت این سبک از هویت‌یابی شاهد شکل‌گیری کشور‌هایی هستیم که تقریبا می‌توان آنها را به عنوان چند واحد جمعی مستقل اما در ذیل یک قدرت سیاسی توضیح داد. برای مثال کافی است در این میان به کشور‌هایی مانند عراق و لبنان توجه کنید. ساختار قدرت سیاسی در عراق با توجه به هویت‌یابی‌های مسموم استعماری همواره مبتنی بر سهم‌خواهی‌های قومی و مذهبی شکل گرفته است. لبنان نیز نمونه تام و تمامی است که به لحاظ تضاد‌های قومی و دینی در صدر قرار داشته و بیش از 15 قومیت و مذهب به طور جدی با یکدیگر به رقابت می‌پردازند. در این میان اما پروژه‌ای تحت عنوان کشور اسرائیل برای تکمیل نقشه استعمار دارای جایگاه ویژه‌ای است. اسرائیل دقیقا نقطه‌ای است که به واسطه آن زدودن اراده‌های سیاسی از منطقه شدت گرفته است.
تاکنون از خود پرسیده‌اید چرا هر گاه و در هر کشور منطقه، افراد یا گروهی داعیه تجزیه‌طلبی و جدایی‌خواهی را طرح می‌کنند به سرعت با اسرائیل وارد رابطه می‌شوند؟ روابط میان اسرائیل با تجزیه‌طلبان کرد در کردستان، روابط اسرائیل با جمهوری آذربایجان و تجزیه‌طلبان ترک و حتی فراتر از این روابط اسرائیل با تجزیه‌طلبان سومالی و... این همه سوژه به نظر حاوی این پیام است که هر نوع تجزیه‌ای به نفع استعمار و کارگزار آنان در منطقه یعنی اسرائیل است. دلیل این موضوع اما به نظر روشن است. واحد‌های هویتی مختلف پس از استقلال آنقدر به لحاظ توان اقتصادی، نظامی، سیاسی و... ضعیف می‌شوند که ناچار برای حیات خود باید در نقشه کشور‌های بزرگ‌تر ایفای نقش کرده و به نوعی وابسته آنان شوند. به عبارت ساده‌تر در نظم آمریکایی جهان کشور‌های ژئوپلیتیک و کشور‌های عادی کاملا ظرفیت و توان پذیرش نقش و همکاری را دارند. 
نقطه مقابل این سیاست اما چیست؟ نقطه مقابل سیاست مذکور را می‌توان ساخت اراده‌های سیاسی دانست؛ پروژه‌ای که به نظر می‌توان آن را به انقلاب اسلامی و ایده امام خمینی(ره) برای منطقه نسبت داد. امام خمینی(ره) در ایده سیاسی‌شان خود بر موضوع مستضعفان در برابر مستکبران تمرکز می‌کنند. ما در حقیقت باید از  مستضعفان آشنایی‌زدایی کرده و با این مفهوم به عنوان یک اراده سیاسی مواجهه کنیم. مستضعفان یک نظریه سیاسی است که می‌تواند کلیت منطقه را در نظم نوین جهانی دخیل کند. به همین واسطه باید گفت جمهوری اسلامی یک نعمت برای کل منطقه است. منطقه تا پیش از جمهوری اسلامی همواره از ناحیه بیگانگان تعیین تکلیف می‌شد اما این بار انقلاب اسلامی به دنبال تغییر موازنه و حضور در لایه نظم نوین جهانی است. برای این مضمون می‌توان نشانه‌های مختلفی را
ارائه کرد.
این پرسش مهمی است که چرا جمهوری اسلامی همواره تاکید دارد حزب‌الله لبنان باید در چارچوب‌های رسمی کشور لبنان فعالیت کند. یا آنکه این مساله قابل توجه است که جمهوری اسلامی هیچ‌گاه مولد جدایی‌طلبی شیعی در عراق نبوده است، بلکه اعتقاد به حکومت و قدرت فراگیر در عراق دارد. ایده تشکیل ارتش مشترک میان ملل مسلمان را نخستین بار سیدجمال‌الدین اسدآبادی طرح کرد اما با وقوع انقلاب نیز امام خمینی، راه نابودی اسرائیل را بسیج ملل اسلامی می‌دانستند. سیاست امام خمینی برای تشکیل بسیج جهانی مستضعفان و اتحاد ملل مسلمان منطقه برای حل مسائل مختلف از جمله معضل اسرائیل برآمده از نظریه سیاسی‌ای است که به توضیح آن پرداختیم.
بنابراین می‌توان چنین جمع‌بندی کرد که محور مقاومت در نقطه جمع و اتحاد مردم منطقه ایستاده و در مقابل اسرائیل کانون تشتت و تفرقه است.
 
روزنامه رسالت

نتایج عملیات وعده صادق

محمدکاظم انبارلویی

۱- ضربه بازدارنده ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ سپاه اسلام مثل یک بمب خبری در جهان منفجر شد، ضربه تاریخ‌ساز مقابله به مثل ایران، یک پرده‌برداری جدید از ایران انقلابی در نگاه جهانیان و به‌ویژه جهان اسلام بود.
این ضربه هوشمندانه محصول تصمیم یک رهبر انقلابی است که دید آفاقی ، انفسی ، انسان‌شناسی و خودشناسی حکمی دارد و در قامت فرمانده کل قوای نظامی ایستاده و با تدبیر و شجاعت جلوی شرارت رژیم صهیونیستی و فریب و نیرنگ ناتو را گرفته است.
آزادگان جهان و مؤمنین جهان اسلام و ملت‌های منطقه به‌ویژه ملت فلسطین از ضرب شست سپاه اسلام شادمان و دشمنان انقلاب و اسلام مغموم شدند.
عملیات طوفان‌الاقصی معادله جدیدی از قدرت را در غرب آسیا به نمایش گذاشت. ضربه موشکی و پهپادی محیرالعقول ایران نشان داد، سرنخ این تحولات سریع دست کیست و نظم جدید غرب آسیا با کدامین اراده به سمت اقتدار و ساماندهی پیش می‌رود. باید خداوند بزرگ را به خاطر این پیروزی عظیم سپاسگزار بود و سجده شکر بجای آورد.
اکنون پهلوانان محور مقاومت به‌ویژه ملت فلسطین در منطقه با یک فهم امیدوارانه از آینده به سمت‌وسوی یک ساخت جدید از قدرت در حرکت هستند هیچ قدرتی در جهان قادر نیست این حرکت را متوقف کند.
۲- قدرت «نرم» و «سخت» آمریکا در جهان به دلیل اشتباهات راهبردی آسیب جدی دیده است. رژیم صهیونیستی در محاصره جبهه مقاومت گیر افتاده اس و هرروز حلقه محاصره تنگ‌تر می‌شود.
راهبردهای آمریکا در منطقه پس از پیروزی انقلاب اسلامی هیچ‌کدام موفق نبوده است.
نه از پروژه خاورمیانه بزرگ خبری است و نه از توطئه نیل تا فرات. هر چه هست عقب‌نشینی گام‌به‌گام و افتادن در تله راهبردی جمهوری اسلامی در منطقه است.
آمریکا و رژیم صهیونیستی حتی قدرت اثرگذاری در مجامع بین‌المللی به‌ویژه شورای امنیت سازمان ملل را هم ازدست‌داده‌اند. طناب «وتو» هم نمی‌تواند آن‌ها را  از این سقوط راهبردی نجات  دهد.
ضربه ۲۶ فروردین به‌قدری کوبنده، هراس‌انگیز و جدی بود که طرف مقابل در واشنگتن و تل‌آویو حتی به ذهن خود راه‌ نمی‌دهد که پاسخی بدهد.
۳- کابینه جنگی نتانیاهو پس از ضربه ۲۶ فروردین به جمع‌بندی برای واکنش نرسید.
شورای امنیت ملی تهدید کرده است اگر رژیم صهیونیستی به شرارت خود ادامه دهد با پاسخ ۱۰ برابری ایران روبه‌رو خواهد شد.اکنون جوانان سلحشور سپاه و ارتش اسلام دست به ماشه خشاب موشکی و پهپادی نشسته‌اند و منتظر فرمان جدید هستند. ایران اسلامی در پاسخ دوم، ورق تازه‌ای از تاریخ تحولات غرب آسیا را نشان خواهد داد و خطوط قرمز خود را قدری بالاتر ازآنچه در محاسبات آمریکا و غرب روی آن حساب بازکرده‌اند، جابه‌جا خواهد کرد.
۴- در عملیات محیرالعقول «وعده صادق» یک پایگاه عملیاتی و یک پایگاه اطلاعاتی منهدم شده است. پیام این عملیات آن است که پایگاه‌های اطلاعاتی و عملیاتی رژیم صهیونیستی زیر ضربه چکش موشکی و پهپادی ایران است. مفهوم «بازدارندگی» در واکنش ایران در ذهن اشرار تروریست ارتش آمریکا و رژیم صهیونیستی خوب نشسته است. این مفهوم درست همان چیزی است که آن‌ها نمی‌خواهند در دستگاه هاضمه فکری و راهبردی خود بنشانند!
۵- روزنامه ‌هاآرتص نوشته است: «جای کتکی که خورده‌ایم تا سال‌ها درد خواهد کرد. ما باخته‌ایم، حقیقت را باید گفت. ما باید اعتراف کنیم شکست‌خورده‌ایم. ما باید در مقابل دستگاه نتانیاهو بایستیم... اهداف جنگ در غزه محقق نمی‌شود. گروگان‌ها بازنمی‌گردند حماس تسلیم نمی‌شود. ما باید حقیقت را بگوییم. جایگاه بین‌المللی ما زیر مشت و لگد افتاده است و ...»
تصویری که هاآرتص از رژیم اشغالگر قدس بعد از عملیات وعده صادق ترسیم می‌کند تصویر یک رژیم روبه‌افول ، مضمحل و فروپاشیده است این را ما نمی‌گوییم خود آن‌ها به ‌آن اعتراف دارند.
منبع: بصیرت

ارسال نظرات