سه‌شنبه ؛ 22 مهر 1404

طلاق خونین طالبان و پاکستان؛ اتحاد تاریخی چگونه یک شبه فروریخت؟

پاکستان دهه‌ها وقت و منابع خود را صرف پرورش، پناه دادن، مسلح کردن، آموزش و تأمین مالی طالبان کرد اما همان‌طور که دکتر فرانکنشتاین دریافت، همیشه نمی‌توان هیولاهایی را که می‌آفریند کنترل کرد.
کد خبر : 20244

تبیین:

 

بمباران کابل و سپس درگیری‌های شدید مرزی طالبان با نظامیان پاکستان در مرز دیورند شاهدی بر طلاق غیرقابل باور دو معشوق دیرین بود.

روابط میان پاکستان و طالبان از دهه‌های ۱۹۹۰ تا اوایل ۲۰۲۰ بر پایه‌ی منافع راهبردی مشترک و شبکه‌های متداخل امنیتی و اطلاعاتی شکل گرفت؛ اما از ۲۰۲۲ به بعد، رابطه‌ای که زمانی «گرم» و دارای همکاری‌های پنهان و علنی بود، به فاصله‌گیری، تنش مرزی و تبادل اتهامات و حتی شکاف راهبردی تبدیل شده است.

اتحاد به کما رفته

 پاکستان دهه‌ها وقت و منابع خود را صرف پرورش، پناه دادن، مسلح کردن، آموزش و تأمین مالی طالبان کرد که آن را ابزاری مناسب برای اعمال نفوذ بر افغانستان و دستیابی به «عمق راهبردی» در برابر هند می‌دانست. اما همان‌طور که دکتر فرانکنشتاین دریافت، همیشه نمی‌توان هیولاهایی را که می‌آفریند کنترل کرد.

از دهه ۱۹۹۰ و در جریان سلطه اول طالبان بر افغانستان، پاکستان یکی از محدودی کشورهای حامی طالبان بود و عناصر اطلاعاتی-نظامی پاکستان (از جمله بخش‌هایی از ISI) به‌عنوان پل‌های ارتباطی و پشتیبان سیاسی و لجستیکی شناخته می‌شدند. این اتحاد بر ایده «استراتژیک دِپت» مبتنی بود — یعنی داشتن نفوذ در افغانستان به‌عنوان ابزاری در برابر هند و رقبا.

 پس از اشغال افغانستان توسط ناتو نیز پاکستان به ارائه پشتیبانی لجستیکی، نظامی و معنوی از طالبان افغانستان و شبکه حقانی در خلال مبارزاتشان علیه دولت پیشین افغانستان و نیروهای آمریکایی ادامه داد که در نهایت به بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان در سال ۲۰۲۱ انجامید.

همکاری‌ها اغلب رسمی نبود؛ ارتباطات سازمانی، تأمین مالی بخشی از نیروها، و گذرگاه‌های امن برای افراد و تدارکات، مولفه‌های کلیدیِ این رابطه بودند. در کنار آن، اسلام‌آباد امیدوار بود که طالبان پس از تسلط، حملات گروه‌هایی مثل TTP (Tehreek-e-Taliban Pakistan) را مهار کند؛ انتظار یا نوعی معامله ضمنی وجود داشت.

 پاکستان از دگرگونی قدرت و روی کار آمدن متحد دیرینه‌اش بسیار خرسند بود و خود را پیروز اصلی رقابت منطقه‌ای و بین‌المللی در افغانستان می‌دانست. با این حال این شور و شعف دوام زیادی نداشت و گویی طالبان امارت اسلامی دیگر آن طالبان سابق نیست و ابرهای اختلاف و تنش خیلی زود آسمان روابط دو طرف را پرکرد.

شوک اصلی زمانی به اسلام آباد وارد شد که حکومت امارت اسلامی حمله تروریستی اخیر در منطقه توریستی پاهلگام در جامو و کشمیر هند را محکوم کرد. وزارت خارجه طالبان با ابراز تسلیت به خانواده‌های قربانیان - که عمدتاً ۲۶ غیرنظامی هندی بودند - تأکید کرد که چنین حملاتی امنیت منطقه را به خطر می‌اندازد. پیام این اشاره ضمنی برای پاکستان بسیار شفاف بود.

تا پایان سال گذشته، روابط به حدی تیره شده بود که محمد صادق خان نماینده ویژه پاکستان در امور افغانستان، برای گفت‌وگو با رهبران ارشد طالبان عازم کابل شد تا ظاهراً تنش‌ها را کاهش دهد. اما در حالی که او در کابل بود، در ۲۴ دسامبر (3 دی 1403)، نیروی هوایی پاکستان به اهدافی متعلق به طالبان پاکستانی (معروف به تحریک طالبان پاکستان یا تی‌تی‌پی) در استان پکتیکا افغانستان حمله کرد و ۴۶ نفر را کشت. این حمله، پاسخ به حمله تی‌تی‌پی در ۲۱ دسامبر دانسته شد که به کشته شدن ۱۶ سرباز پاکستانی انجامیده بود.

از اواخر ۲۰۲3 و در ۲۰۲۴–۲۰۲5 موارد متعدد تبادل آتش، بسته شدن گذرگاه‌های مرزی (مثل تورخم و چمن)، و حتی اتهام به حملات هوایی متقابل رخ داده است. این حوادث نشان می‌دهد که اختلافات تاکتیکی به سطحی رسیده که هر دو طرف واکنش‌های نظامی مستقیم نشان می‌دهند.

اکنون روابط پاکستان با افغانستان به باتلاق راهبردی تبدیل شده است. این باتلاق آن‌قدر عمیق است که در زیر فشار فزاینده افکار عمومی، بخش‌هایی از دولت پاکستان پیشنهاد کرده‌اند که برای کمک به ایالات متحده روی آورده و حتی پایگاه‌های پهپادی در اختیار آمریکا قرار دهند تا شبه‌نظامیان در افغانستان را هدف قرار دهد.

چراییِ فروپاشی اتحاد

 چند عامل هم‌زمان و دنباله‌دار باعث شدند رابطه از «دوستان نزدیک» به «رقیبِ محتمل» تبدیل شود:

الف) مسئله پناهگاه و فعالیت‌های TTP

 پاکستان بارها طالبان را متهم کرده که به گروه‌های شبه‌نظامی پاکستانی، به‌ویژه TTP، پناهگاه یا فضای عملیاتی داده‌اند؛ این اتهامِ تکرارشونده و حملاتِ TTP به هدف‌های پاکستانی، یکی از اصلی‌ترین دلایل خشم اسلام‌آباد و آغاز واکنش‌های نظامی و دیپلماتیک بوده است. در واکنش، پاکستان از گزینه‌های نظامی، از جمله حملات مرزی و هدف‌گرفتن مقرهای مشکوک، استفاده کرده که خود موجب موج تازه‌ای از تخاصم شده است.

واقعیت این است که مقاومت دو دهه‌ای طالبان در برابر استیلای نظامی آمریکا و نهایتاً پیروزی آن در میدان سیاسی و نظامی به عاملی الهام بخش برای تی‌تی‌پی تبدیل شده به صورتی که این گروه اکنون مصمم است با پاکستان همان کاری را بکند که گروه مادرش با افغانستان کرد: حکومت را به دست گیرد و امارت اسلامی دیگری تشکیل دهد.

در این میان ترس مشترک از گسترش داعش یا همان دولت اسلامی ولایت خراسان (ISKP) نیز در نزدیک‌تر کردن دو گروه موثر بوده است.

داعش خراسان که در مناطق قبایلی شمال پاکستان و برخی ولایات افغانستان و در راس آنها ولایت کنر فعالیت دارد جریان مداوم تبلیغات ضد طالبان خود را از طریق سخنگوی خود، بنیاد رسانه‌ای العظیم، برای تضعیف اعتبار حکومتی و اقتدار مذهبی طالبان افزایش داده است.

داعش خراسان به طور خاص با انتقاد از تعاملات طالبان با قدرت‌های غربی، استدلال می‌کند که اقدامات طالبان مغایر با شریعت اسلامی است. بر اساس تبلیغات این گروه تروریستی، طالبان پس از به قدرت رسیدن توسط آمریکایی‌ها، «جهاد جهانی علیه رژیم‌های کافر را رها کرده است». این گروه همچنین حکومت امارت اسلامی را متهم می‌کند که در ازای مشروعیت بین‌المللی و سود مالی، به عنوان مهره قدرت‌های خارجی مانند ایالات متحده، روسیه و چین عمل می‌کند و  در عین حال رنج جهانی مسلمانان را نادیده می‌گیرد

داعش، طالبان را به پیروی از مکتب فکری «بسیار ناقص» دیوبندی متهم می‌کند و آن را به عنوان یک «جنبش قومی-ملی‌گرای پشتو محور» مرتد معرفی می‌کند

با وجود چنین تخاصمی طبیعتاً طالبان از نزدیک شدن داعش به گروه تحریک طالبان و جذب نیرو در مناطق فعالیت آن در صورت تضعیف تحریک طالبان بسیار نگران است.

نکته مهم اینکه داعش خراسان از اعضای ناراضی TTP و طالبان افغانستان متولد شده است. تا سال گذشته، داعش خراسان در تبلیغات خود از اتخاذ مواضع مخالفت‌آمیزعلیه تحریک طالبان و درگیری‌های فیزیکی و خصومت‌های آشکار  اجتناب می‌کرد. این امر برای محروم کردن دشمن مشترک آنها، نیروهای امنیتی پاکستان، از هرگونه مزیت استراتژیک بود، زیرا هر دو گروه ظاهراً در مناطق تحت کنترل خود در پاکستان همکاری تاکتیکی داشته‌اند . 

رسانه اصلی تحریک طالبان پاکستان، عمر مدیا ، نیز در دو سال گذشته تولیدات رسانه‌ای خود را افزایش داده است. این رسانه مطالب چاپی و صوتی و تصویری را به زبان‌های پشتو، اردو، انگلیسی و دری منتشر می‌کند و عمدتاً روایتی خصمانه و ضد دولتی را تبلیغ می‌کند، در حالی که تا حد زیادی از سرزنش آشکار داعش یا دولت اسلامی ولایت خراسان اجتناب می‌کند

با این حال، از اواسط سال جاری میلادی (2025)، محصولات رسانه‌ای داعش خراسان ردیه‌های ایدئولوژیکی در حکم به ارتداد تحریک طالبان منتشر شده است، که به اعتقاد آنها ناشی از روابط عمیق تاریخی و سازمانی آنها با طالبان افغانستان است.

در پایان ماه مه ۲۰۲۴، قاری شعیب باجوری، ایدئولوگ ارشد و عضو شورای رهبری تحریک طالبان پاکستان در ویدئویی که در به اشتراک گذاشته شد، داعش خراسان را به عنوان گروهی متشکل از «عناصر افراطی تحریک طالبان پاکستان»، القاعده و طالبان افغانستان سرزنش کرد. او تأکید کرد که تحریک طالبان پاکستان هیچ وابستگی یا توافقی با داعش خراسان ندارد، اما با این حال، با آنها در جنگ نیست. او تأکید کرد که هدف اصلی تحریک طالبان پاکستان، جهاد علیه دولت پاکستان و تثبیت کنترل خود در مناطق قبایلی پاکستان است.

پس از این، رسانه‌ی العظیمِ داعش خراسان با انتشار یک پیام صوتی ۴۷ دقیقه‌ای در ماه ژوئیه با عنوان «آنها با تطهیر خود در برابر کفار، اعتبار خود را در اسلام از دست دادند» به این سخنان واکنش تلافی‌جویانه نشان داد. در این تکذیبیه، داعش خراسان اظهارات رهبر ارشد تحریک طالبان پاکستان را رد کرد و گفت که جداشدگان تحریک طالبان پاکستان که در ابتدا به داعش خراسان پیوستند، مانند «حافظ سعید خان» و «گل زمان فاتح»، رهبران بنیانگذار داعش خراسان،  «مجاهدین واقعی» بودند و هرگونه قرابت و همکاری ایدئولوژیک بین هر دو گروه را رد کرد.

داعش خراسان همچنین تحریک طالبان پاکستان را به عنوان یک «شبه نظامی محلی دیوبندی قبیله‌ای» که برخلاف جهاد تهاجمی جهانی خود، جنگ خود را در مرزهای پاکستان محدود می‌کند، مورد انتقاد قرار داد زیرا از سال ۲۰۱۸، تحریک طالبان پاکستان تأکید کرده است که هیچ برنامه منطقه‌ای یا جهانی فراتر از پاکستان ندارد.

علاوه بر این، در این فایل صوتی، داعش خراسان استدلال کرد که طالبان نه تنها موضع ایدئولوژیک تحریک طالبان پاکستان را هدایت می‌کند، بلکه بر مسیر عملیاتی آن در پاکستان نیز کنترل دارد. این گروه همچنین تحریک طالبان پاکستان را به عنوان نماینده نیروهای طرفدار دموکراسی و احزاب سیاسی اسلام‌گرای پاکستان مانند جمعیت علمای اسلام که مرتباً توسط داعش خراسان هدف قرار گرفته می‌شود، مورد انتقاد قرار داد .

مع الوصف اکنون می‌توان درک کرد که چرا طالبان افغانستان در برابر اجرای خواسته اسلام آباد برای سرکوب و قطع ارتباطات با تحریک طالبان دست به عصا و ملاحظه‌کارانه عمل می‌کند.

ب) تنش‌های مرزی؛ طالبان حکومتی متفاوت از طالبان مبارز

تنش‌های بین افغانستان و پاکستان فراتر از تروریسم مرزی است؛ این تنش‌ها ریشه در ادعاهای ارضی رقابتی و هویت‌های ملی متضاد دارد. طالبان پس از تسلط مجدد (آگوست ۲۰۲۱) دیگر یک گروه شورشی نیست که الزاماً تحت‌الحمایه کامل بازیگر خارجی باشد؛ آن‌ها تلاش دارند حیثیت حکومتی و استقلال سیاسی نشان دهند، از جمله تأکید بر حاکمیت ملی و مواضع تاریخی درباره خط دیورند

این گرایش به «دولت‌سازی» با انتظارات پاکستان (که می‌خواست طالبان به عنوان شریک کنترل بر مرزها عمل کند) در تناقض افتاد

حمایت طالبان افغانستان از تی‌تی‌پی، همراه با اختلافات مداوم بر سر خط دیورند، ترس پاکستان از تجزیه‌طلبی را شعله‌ور می‌کند. دولت پاکستان از به رسمیت شناختن رژیم تحت رهبری طالبان در کابل خودداری می‌کند، در حالی که خواستار اقدامات ملموس علیه تی‌تی‌پی است که همچنان تهدیدی وجودی برای ثبات پاکستان محسوب می‌شود.

ج) فشارها و منافع بازیگران خارجی

 چین خواستار ثبات و تضمین علیه تهدیدات امنیتی به پروژه‌های اقتصادی‌اش است؛ با این حال، اولویت‌های پکن (مثل نگرانی از شبه‌نظامیان اویغور) ممکن است متفاوت از خواست‌های امنیتی پاکستان باشد و این اختلافِ اولویت‌ها به پیچیدگی رابطه می‌افزاید.

همچنین، هرگونه تغییر در رویکرد طالبان به روابط با هند رابطه پاکستان و طالبان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. حمله هوایی اخیر پاکستان به کابل نیز درست زمانی روی داد که امیرخان متقی وزیرخارجه امارت اسلامی در یک سفر رسمی به دهلی‌نو رفته بود تا زمینه‌های تقویت روابط با هند را فراهم کند.

پیامدها و هزینه‌ها

 تداوم درگیری و تنش روابط میان طالبان و پاکستان می تواند پیامدهای مختلفی در پی داشته باشد.

در حوزه امنیتی؛ افزایش حملات مرزی، گسترش تروریسم، احتمال تشدید درگیری و حتی درگیری‌های موضعی گسترده‌تر، پیامد مستقیم برای حفاظت از مرزهای پاکستان و ثبات داخل افغانستان وجود دارد.

 در حوزه اقتصادی؛ اختلال در خطوط تجاری مرزی و گذرگاه‌های مهم (تورخم/چمن) که تاثیر منفی بر تجارت دو کشور و پروژه‌هایی مانند ترانزیت به آسیای میانه و حتی کریدور اقتصادی راهبردی پاکستان به نام «سیپک» خواهد گذاشت

 ناامنی و بحران اقتصادی و معیشتی به نوبه خود تبعات اجتماعی- انسانی خود را به دنبال خواهد داشت و موجب آواره‌شدن مرزنشینان، رشد ناامنی و اختلال در زندگی روزمره مردمِ دو سوی مرز می‌شود.

در حوزه دیپلماتیک؛ تنش‌های رو به افزایش موجب از دست رفتن امکان تعامل سازنده و کاهش ظرفیت‌های میانجی‌گری منطقه‌ای (مثلاً چین) برای ایجاد فضاهای همکاری خواهد شد.

   نتیجه‌گیری

 فروپاشی اتحاد سابقِ پاکستان و طالبان یک پدیده چندعاملی است: از انتفاع تاریخی و شبکه‌های پنهان تا تغییرات هویتی طالبان پس از تسلط بر کابل.

این تحول نه تنها ریشه‌های تاریخی را به چالش کشیده، بلکه معادلات امنیتی و اقتصادی منطقه را نیز به هم زده است. آینده رابطه و در نتیجه ثبات مرزها و مقابله با اشاعه تروریسم و امنیت مسیرهای ترانزیتی بستگی مستقیم به انتخاب‌های راهبردی هر دو طرف و مداخله/واکنش بازیگران منطقه‌ای دارد. برای کاهش تنش، ترکیبی از فشار دیپلماتیک، تضمین‌های اقتصادی برای طالبان، و راه‌حل‌های منطقه‌ای لازم است.

منبع: الوقت

ارسال نظرات