انتشار تازه ترین گزارش شاخص مدیران خرید (شامخ) که براساس نظرسنجی از فعالان اقتصادی تهیه می شود، نشانه های رکود را به صورت واضحی نشان می دهد. براساس این گزارش، رکود هم از ناحیه عرضه و هم از ناحیه تقاضا دارد اقتصاد کشور را تحت فشار قرار می دهد. به طور خلاصه رکود از ناحیه تقاضا به این معناست که تقاضای مردم به دلایلی از جمله کاهش قدرت خرید و رشد کمتر دستمزدها به نسبت تورم، کاهش می یابد و در نتیجه فروش شرکت ها و بنگاه های اقتصادی کمتر می شود. رکود از ناحیه عرضه به کمبود مواد اولیه و مشکلات واحدهای تولیدی و بنگاه های اقتصادی برای تولید بیشتر کالا و خدمات بر می گردد. اقتصاد ایران به دلیل تورم مداوم بالای 40 درصد در 5 سال اخیر و رشد کمتر از تورم دستمزدها به ویژه در سال جاری، با رکود از ناحیه تقاضا مواجه است. سیاست های انقباضی بانک مرکزی برای کنترل رشد نقدینگی نیز بر این رکود هم از ناحیه تقاضا و هم از ناحیه عرضه اثر گذاشته است. علاوه بر این مشکلات تخصیص ارز و کمبود مواد اولیه از جمله برخی محصولات پتروشیمی نیز از دیگر عوامل رکودی در گزارش شامخ است.
اگر مسئله رکود را با نگاهی کلان تر ببینیم، عوامل رکودزای ریشه داری را در اقتصاد ایران می بینیم. یادداشت 8 آذرماه نگارنده که با عنوان «مانع مهم تداوم رشد اقتصادی مثبت» در همین ستون درج شد، ناترازی انرژی و کمبود برق در تابستان و گاز در زمستان برای صنایع و اثر خشکسالی بر بخش کشاورزی را به عنوان عوامل موثر بر رشد اقتصادی معرفی و اشاره کردیم که نباید به رشد اقتصادی متکی بر افزایش درآمد نفت دلخوش بود و باید رکود موجود در بخش های کشاورزی و صنعت را جدی گرفت.
واقعیت این است که اقتصاد ایران در چرخه ای مداوم از رونق و رکود قرار داشته است. این چرخه متناسب با افزایش درآمد نفتی و کاهش آن ناشی از افت قیمت نفت یا تحریم ها که فروش نفت را کاهش داده است، عمل می کند. در سال هایی که قیمت نفت افزایش یافته یا پیچ تحریم ها در عمل شل تر شده است، درآمد نفتی بیشتر رونق نسبی را رقم زده است. گاهی اوقات این افزایش درآمد در قالب پول پاشی، بخش های اقتصادی نظیر صنایع، کشاورزی و خدمات را از رونق نسبی بهره مند کرده و گاهی اوقات نظیر امسال، بیشتر باعث رونق خود بخش نفت و پروژه های نفت و گاز شده و سرریز چندانی به سایر بخش ها نداشته است. در این میان آن چه بازتاب وضعیت اقتصاد ایران است، مشکل جدی سرمایه در گردش و کمبود نقدینگی از یک سو و محدودیت در رشد دستمزدها از سوی دیگر است که رکود از سمت عرضه و تقاضا را تشدید کرده است، لذا فارغ از تصمیمات کلان و بلندمدت برای کاهش ناترازی انرژی، برای مواجهه با این دو مسئله باید تصمیمات عاجل تری گرفت. اکنون که عمده نهادهای پژوهشی و توصیه های کارشناسی بر دستمزد منطقه ای و سطوح متفاوت دستمزد برای مشاغل تاکید دارند، حرکت به این سمت ضروری است تا ضمن افزایش بیشتر دستمزدها در شهرهای بزرگ از طریق هزینه پایین تر استخدام نیروی کار در شهرهای کوچک تر، بتوان رونقی در اشتغال و فعالیت های اقتصادی در شهرهای کوچک ایجاد کرد. همچنین تغییر در سیاست های انقباضی بانک مرکزی و پررنگ تر دیدن مسئله رکود در کنار تورم و ضرورت تنظیم سیاست های پولی و بانکی به نحوی که از هول تورم در دیگ رکود نیفتیم، موضوع دیگری است که باید به آن جدی تر اندیشیده شود.
امام خمینی (ره) بعد از ترور شهید مطهری و شهادت این دانشمند و مبارز بزرگ در سخنرانی به این مناسبت فرمودند: «این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا میکند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر میشود.»
ملت ایران نیز ملتی بود که از همان ابتدای شکلگیریانقلاب اسلامی با مجاهدت و ایثار از کوچک و بزرگ و از زن و مرد در همه صحنهها نقشآفرینی کرد و بسیاری از آحاد این ملت برای پیروزی و دفاع از آن از همه هستی خود و از مال و جان خود گذشتند تا نهالی را بکارند که دنیای کفر و الحاد را به لرزه درآورد و همین وجه مردمی و همگانی انقلاب اسلامی بود که در دل خود یک روستازادهای به نام قاسم سلیمانی را به بشریت معرفی کرد که برای نابودی تروریستهای ضدانسان و دستپرورده نظام سلطه آنچنان فداکاری و در نهایت جان خود را نیز در همین راه تقدیم کرد و به همین خاطر بود که امام خمینی (ره) در ستایش از ملت ایران فرمودند که «من با جرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین (ع) و حسین بن علی (ع) میباشند.»
دقیقاً همین روحیه ملت ایران بود که انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند و اساساً بدون مشارکت آحاد مردم هیچگاه انقلابی به وسعت و عظمت انقلاب اسلامی قابلیت تحقق نداشت و همین روحیه بود که انقلاب اسلامی را از گردنههای سخت توطئه دشمنان در طی قریب به نیم قرن عبور داده است و دقیقاً با فهم همین مسئله در عدم توفیق توطئهها بوده که دشمنان این ملت بعد از انقلاب اسلامی با جنگ نرم و جنگ شناختی دامنهدار و مداوم به دنبال تغییر این روحیه و از بین بردن این هویت جمعی و براندازی مفهوم وطن در بینش ایرانیان برآمدهاند.
تقابل غرب و نظام سلطه با انقلاب اسلامی و محور مقاومت، صرفاً یک اختلاف سیاسی بین یک دولت با تعدادی دولت دیگر نیست بلکه یک نزاع تمدنی است. در روزگاری که غرب توانست با قدرت تمدنی، همه جهان را درنوردد و در اوج احساس پیروزی، این انقلاب اسلامی ملت ایران بود که با تکیه بر فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی و صدها سال انباشت فکری و معرفتی توانست در برابر غرب صفآرایی و سدی بزرگ در برابر فرهنگ مهاجم و سلطهگر غربی بنا کند و در این میان این ملت بزرگ ایران بود که رسالت تاریخی خود را انجام داد و برای رهایی بشریت از انقیاد فرهنگ سلطهجو، سرمایهسالار و وحشی غرب، بار مسئولیتی بزرگ و تاریخی را بر دوش گرفت.
امروز دشمنان به این تحلیل رسیدهاند که تا زمانی که ملت ایران در جای درست تاریخ ایستاده و از مقاومت در برابر غرب ضدانسان حمایت میکند در برابر این نهضت بزرگ کاری از پیش نخواهد برد و بلکه هر روز شکستهای بیشتری متحمل خواهد شد و با این روند عرصه تمدنی را در برابر تمدن اسلامی به رهبری ایران خواهد باخت. با همین تحلیل است که به خصوص در یک دهه اخیر تلاش زیادی برای گسست مردم از حاکمیت و ایجاد انشقاق بین مردم و نابودی هویت ملی و اسلامی ایرانیان شده است. با توجه به قدرت روزافزون نظامی ایران و ناتوانی دشمن از موفقیت در این عرصه، چه چیزی بهتر از نابودی هویت ایرانیان و ساختن خردهفرهنگهای ضدهویتایرانی و ضدهویت اسلامی برای تبدیل بخشی از جامعه به سربازان جنگ شناختی و نیز استفاده از آنها در عرصه میدانی در مواقع لازم است.
امروز به وضوح روشن است که تلاش زیادی برای ساخت یک خردهفرهنگ جعلی ضدایرانی و ضدوطنی در حال انجام است که با دشمن در هر صورت همنوا بوده و با هرچه متعلق به ایران و ایرانی است دشمنی دارد. از آیین آسمانی ملت ایران که پدران و مادران همیشه موحد این ملت با چشمانی باز آن را پذیرفتند و در راه آن تاکنون پایمردی کردند تا هرچه به هویت ملی ایران و با سرزمینی مثل ایران نسبت دارد.
حاج قاسم سلیمانی، بزرگمردی در تاریخ این سرزمین است که البته بزرگیاش علاوه بر ویژگیهای خاص شخصیتی درخشان خودش نماینده خیل عظیم مردانی است که مخلصانه و ایثارگرانه جان خود را در خارج از جغرافیای ایران تقدیم کردند برای محافظت از امنیت و آرامش ایرانیان و ملتهای منطقه که بخش بزرگی از آنان علاوه بر یکسانی در آیین اسلام با ایرانیان، روزگاری بخشی از ایران بزرگ بودند.
اگر کشوری و ملتی شخصیتی برابر با یک دهم حاج قاسم داشت برای همیشه تاریخش کفایت میکرد و مردمش برای همیشه خود را مدیون او میدانستند، ولی دشمن با استفاده از عدهای وطنفروش مزدورضدایران و ایرانی تلاش زایدالوصفی برای تخریب و توهین به این اسطوره بزرگ و سایر سربازان ملت ایران کرده و تلاش میکند با زشتترین و شنیعترین روشها بهترین فرزندان این ملت را مورد توهین و خدشه قرار دهد.
البته این اقدام به روشنی از سوی سرویسهای اطلاعاتی دشمن و شبکه معاندان و پیادهنظام خارجنشین انجام میشود و اندک فریبخوردگان داخلی که با آن همنوایی میکنند در اقلیت محض و بسیار ناچیز هستند که عمدتاً با تحلیل غلط از وضعیت خود و جامعه و تحت تأثیر جنگ شناختی پردامنه دشمن به این عملیات زشت رسانهای ملحق میشوند و تحلیل اینکه مشکلات روشن اقتصادی یا سوءعملکرد برخی مسئولان مسبب این ماجراست به هیچ عنوان درست نیست. مگر میشود به بهانه مشکلات اقتصادی در داخل کشور از اینکه هموطنت توسط پستترین دشمنان مردم و کشورت به خاک و خون بغلتند خوشحال شوی؟! در حالی که بررسیها هم نشان میدهد که عمده این فریبخوردگان اتفاقاً از قشر برخوردار جامعه نیز هستند.
چپ یا راست، مذهبی یا شلمذهب و غیرمعتقد، حزباللهی یا لیبرال، باحجاب یا بیحجاب برای دشمن فرق چندانی نمیکند و دشمنان این ملت نشان دادهاند که با همه مردم ایران، با هویت تاریخی ملت ایران و با تمدنسازی این ملت دشمن هستند و در موقع دشمنی برای آنها هیچ تفاوتی نمیکند که چه کسی و با چه اعتقادی آسیب میبیند. همانطور که تحریمهای ظالمانه، کل مردم ایران را نشانه گرفت و به همه آسیب زد، همانگونه هم گروهک داعش که امروز به یک شرکت سهامی یا یک پیمانکار تروریستی تبدیل شده که از کارفرماهای مختلف مأموریت دریافت میکند، در حادثه تروریستی کرمان اعلام کرد که شیعهها را هدف قرار داده و روشن است که برایش فرقی نمیکند که چه بخشی از ایرانیان آنجا بودند چراکه همه ایرانیان را مشرک دانسته و تکفیر کرده و مستحق مرگ میداند.
با این همه، همانطور که امام خمینی (ره) بیان کردهاند شهادت شهدای مظلوم حادثه کرمان باعث بیدارتر شدن ملت شده و به برکت خون این شهیدان گلگون کفن، آگاهیها بالاتر خواهد رفت. خون شهید بصیرتها را بیشتر میکند و باعث روشن شدن دست دشمن میشود و ملت را به یکپارچگی در برابر توطئهها میکشاند و همین باعث خواهد شد که ملت ایران قویتر از قبل به مسیر روشن و تمدنساز خود ادامه داده و هیچگاه به اسارت دشمن درنیاید چراکه به قول امام خمینی (ره) «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد.»
اقدام تروریستی در کرمان و برخی واکنشهای مجازی به آن، مجددا لزوم تقنین معقول در موضوعات مرتبط با فضای مجازی را برجسته کرده است. برخی افراد معدود با حسابهای کاربری خود به شکلهای مختلفی با این اتفاق ناگوار همراهی کرده و بهنوعی از آن حمایت کردند. برخی نیز با تمسخر و استفاده از عبارات ناشایست بهجای همدردی با خانواده این شهدا، موضوع را به شوخی گرفتند.
اتفاقی که منجر به واکنش جریان انقلابی و عموم مردم ایران در شبکههای اجتماعی و به دنبال آن کنشگری برای معرفی این افراد خاطی به مسئولین امر شد. البته دادستان کل کشور هم به دنبال این کنشگری، بهدرستی دستور برخورد با این افراد را صادر نمود و اخباری از برخورد انتظامی لازم هم منتشر گردید.
در تمامی کشورهای دنیا، حمایت از تروریسم در فضای مجازی با مجازات شدید، شامل جریمه مالی و زندان مواجه است. برای مثال فرانسه در این زمینه قوانین سختگیرانهای دارد که حتی اگر از یک پست برداشت حمایت از تروریسم(با تعریف خودشان از تروریسم) بشود، سریعا اقدام قضائی علیه آن فرد آغاز شده و مجازاتهای سنگین برایش لحاظ میشود. یک مثال عینی در دو ماه اخیر، یوسف اتال بازیکن فوتبال نیس فرانسه است که بعد از پست حمایتی از فلسطین و حماس با جریمه مالی سنگین و حبس تعزیری مواجه شد. حال اینکه مسئله فلسطین اساسا تروریسم نیست و اتفاقا حمایت از مظلوم است. در مثالی دیگر باید به کشور ترکیه اشاره کرد که حتی با فعالیت محدود کاربر در چنین زمینههایی، افراد را دستگیر و با آن برخورد میکند. جمع کثیر بازداشتیها بعد از کودتای ۲۰۱۶ که بعضاً با همین بهانه بود شاهد مثال این شرایط است.
در این زمینه، برخورد با افراد شناخته شده یا سلبریتی با مجازاتهای سنگینتری مواجه است. به این علت که دامنه اثرگذاری این افراد بیشتر است و هر پست آنان برای حمایت از تروریسم یا انتشار اخبار دروغین توسط آنان، گروه بیشتری از مردم را متأثر میسازد. لذا میزان مجازات باید در قانون با سطحی بالاتر در نظر گرفته شود.
همه اینها نشان از لزوم وجود قوانین بهروز و معقول و همخوان با واقعیت سایبر برای کشور دارد. قوانینی که هم کنشگری فعال، انتقادی، مشارکتی و… را محدود نسازد و هم بتواند از انتشار اخبار دروغین، حمایت از تروریسم و ضربه به منافع ملی کشور جلوگیری کند. تجربه برخی از کشورها در این زمینه میتواند مورداستفاده قانونگذاران ما باشد.
البته باید دقت داشت که علاوه بر تقنین در این زمینه لازم است تا برخی ملزومات اجرایی هم پیش برود. برای مثال مذاکره با شرکتهای بزرگ فضای مجازی برای حذف پستهای حمایتی از تروریسم بهویژه در موضوعاتی مانند انفجارهای کرمان، یکی از لوازم مدیریت این فضا است. البته انتظار حذف تمامی پستها یا وجود حتمی و قطعی یک نمایندگی در داخل ایران، احتمالا باتوجه به تحریمها، قدری سخت و زمانبر است. علاوه براین نیاز است تا مذاکره برای ایجاد پیمانها و قوانین بینالمللی و یا منطقهای(متناسب با تعاریف مشترک از تروریسم و افراطیگری) صورت گیرد تا شرکتهای بزرگ مجبور به پذیرش این قواعد شوند. البته در این زمینه تفاوت مصادیق تروریسم بین ایرانِ اسلامی و دیگر کشورها حائز اهمیت است. متأسفانه پس از کشته شدن ۲۲ هزار غیرنظامی در غزه، کشورهای غربی هنوز هم رژیم صهیونیستی را طرف محق دانسته و از تروریستی دانستن این دولت ابا دارند.
خلاصه اینکه باید با روشی معقول و صحیح به سمت روشی از تقنین رفت که در آن فرصتهای فضای مجازی بروز کرده و تهدیدات آن کاهش یابد.
ارسال نظرات