14 دی 1402 - 10:17

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز پنجشنبه ۱۴ دی

انتقام با قید فوریت! 

جعفر بلوری
رژیم صهیونیستی در یک بازه زمانی 9 روزه دو تن از فرماندهان برجسته مقاومت را ترور کرد. «سید رضی موسوی»، از فرماندهان سپاه قدس را در 4 دی ماه در سوریه و «صالح العاروری»، معاون رئیس دفتر سیاسی حماس را در دفتر کارش در ضاحیه جنوبی لبنان. هر دوی این شهدای بزرگوار با استفاده از پهپاد و شلیک موشک، در حالی که در خاک یک کشور دیگر حضور داشتند ترور شدند. عصر دیروز نیز انفجارهای تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان و مزار سردار شهید سلیمانی جان بیش از صد تن از هموطنان عزیزمان را گرفت و تعداد زیادی را هم مجروح کرد. حزب‌الله لبنان پیش از این هشدار داده بود، صهیونیست‌ها اگر در لبنان کسی را -سَوای از ملیتی که دارند-ترور کنند، قطعا پاسخ متناسب با آن را خواهند دید. ضمن این که، صهیونیست‌ها هم بهتر از هر کس دیگری می‌دانند، این ترورها بی‌پاسخ نمی‌مانند و دیر یا زود، انتقام آنها گرفته خواهد شد و سید حسن نصرالله نیز کسی نیست که وعده‌ای دهد و به آن عمل نکند. دلایل زیادی هم وجود دارد که بگوییم، صهیونیست‌ها در انفجارهای تروریستی دیروز کرمان دست دارند. با این تفاسیر سؤال این است: چرا صهیونیست‌ها با وجود آگاهی از قطعی بودن انتقام، دست به این ترور‌ها زدند؟ آیا ممکن است این ترورها باز هم تکرار شود؟ اگر «آری»، کِی؟
 پاسخ‌ها این سؤال در غزه و تحولات این روزهای این باریکه است. نزدیک به 3 ماه است که صهیونیست‌ها در غزه، وارد جنگی شده‌اند که شرایطش با جنگ‌های قبلیِ این رژیم زمین تا آسمان متفاوت است. صهیونیست‌ها، هیچ‌گاه در جنگی نبوده‌اند که بیش از یک ماه و 3 روز طول کشیده باشد. صهیونیست‌ها هیچ‌گاه، خسارات و تلفاتی را که در این جنگ متحمل شده‌اند، قبلا در هیچ جنگی متحمل نشده بودند. این خسارت‌های «بی‌سابقه» در همه حوزه‌ها دیده می‌شود. از تلفات نظامی و انسانی بگیر تا خسارت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، حیثیتی و...صهیونیست‌ها حتی در جنایت و کودک‌کشی نیز این بار رکورد زده‌اند؛ مثلا آن اندازه‌ای که آمریکا طی 20 سال در فلان کشور زن و کودک کشته، این رژیم طی 90 روز زن و کودک کشته است. میزان تنفری که در طول تاریخ از صهیونیست‌ها وجود داشته نیز این بار رکورد زده و شاید بتوان گفت، در هیچ بُرهه‌ای از تاریخ، این‌قدر نفرت از این رژیم و صهیونیست‌ها در جهان دیده نشده است. این که موضع بحث و تحلیل کارشناسان بین‌المللی طی فقط 3 ماه از «عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل» می‌رسد به «آیا اسرائیل در حال فروپاشی است؟» مسبوق به سابقه نیست. خسارت‌های اقتصادی این رژیم در این جنگ نیز «بی سابقه» است. بانک مرکزیِ رژیم صهیونیستی و همین‌طور «تومر فدلون» و «استیون کلور» دو محقق و کارشناس صهیونیست اخیرا خسارات این رژیم در جنگ فعلی غزه را بیش از 55 میلیارد دلار برآورد کردند!
خلاصه این که اوضاع صهیونیست‌ها این بار آن‌قدر «وخیم» است که طبق گزارش‌های متعدد، اداره امور این «کشور جعلی» و همین‌طور جنگ را نه «بنیامین نتانیاهو»، «دیوید بارنیا» یا «یواف گالانت» که، کاخ سفید، سیا و پنتاگون به دست گرفته‌اند و هزینه‌ها و تسلیحات مورد نیاز صهیونیست‌ها را هم آلمان، انگلیس و چند کشور مرتجع و ثروتمند عربی تامین می‌کنند. اصلا همه این‌ها به کنار. «مهاجرت معکوسی» که با شروع این جنگ شدت گرفته است، می‌تواند به تنهائی به فروپاشی این رژیم منجر شود. چگونه؟! بخوانید:
مگر نه این که «اساس تاسیس رژیم صهیونیستی از زبان بانیان اولیه آن، جذب یهودیان سراسر جهان به سرزمین‌های اشغالی است؟!» بن‌گوریون، نخستین نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در باب ضرورت مهاجرت یهودیان جهان به سرزمین فلسطین می‌گوید: «مهاجرت به فلسطین به منزله خونی است که ادامه حیات اسرائیل را بیمه می‌کند و ضامن امنیت و آینده آن است...ما اراضی را به تصرف درآورده‌ایم اما بدون اسکان یهودیان آنها هیچ ارزش واقعی نخواهند ‏داشت؛ اسکان... فتح واقعی است.» از هفتم اکتبر(مهر) و با آغاز عملیات «طوفان الاقصی»، مهاجرت معکوس شدت گرفته و بنابر اعلام منابع عبری، ده‌ها هزار نفر از متخصصان و سرمایه‌داران این رژیم از این سرزمینِ نا امن، مهاجرت کرده‌اند. 300 هزار صهیونیست کارشان به مشکلات روانی و مراجعه به روانشناس کشیده شده و صدها نظامی نیز به دلیل دچار شدن به اختلالات روحی و روانی اخراج شده‌اند. باز، بر اساس منابع عبری زبان، بیش از 56 درصد صهیونیست‌ها، موافق ترور رهبران مقاومت و کشتار ساکنان غزه و فلسطینی‌ها هستند و ایران را مسئول اصلی فلاکتی که در آن هستند می‌دانند. با توجه به فضائی که در خطوط بالا گوشه‌ای از آن توصیف شد می‌توان گفت، به پاسخ سؤال اول این یادداشت نزدیک شده‌ایم؛ صهیونیست‌ها برای توقف مهاجرت معکوس هم که شده به «دستاوردسازی» نیاز دارند و ترور رهبران مقاومت و کشتار مردم بی‌گناه را به مثابه دستاوردی می‌بینند که می‌تواند، روند فرار صهیونیست‌ها از فلسطین اشغالی را -لااقل-کُند کند. صهیونیست‌ها نگران انتقام ایران و مقاومت هستند اما نگران «جامعه وحشت زده و در حال فروپاشیِ» خود هم هستند. آنها با این ترورها، هم در حال تسکین درد ناشی از ضربه 7 اکتبرند هم در حال روحیه دادن به نیروهای مسلحی‌اند که گفته شده، به دلیل تلفات بالا 5 تیپ آن در حال فرار از غزه‌اند. یک دلیل دیگر نیز هست که صهیونیست‌ها، با وجود آگاهی از «پاسخ و انتقام» مقاومت و ایران، گزینه ترور را کنار نمی‌گذارند.
اینکه انتقام نباید، هیجانی باشد درست. این که باید به موقع و در جای مناسب پاسخ داده شود هم درست. اما گاهی باید کنار این «انتقام»، قید «فوری» را هم گذاشت تا اهرم بازدارندگی، به درستی و کامل عمل کند. همه می‌دانیم، آنچه ما بین این 10 روز در سوریه و ضاحیه و کرمان اتفاق افتاده، «واکُنشی» بوده در برابر «کُنش» مقاومت در غزه و در واقع این اسرائیل است که، با این ترور‌ها به دنبال انتقام است اما، اگر پاسخ متناسب، حساب شده و «فوری» به این ترورها داده نشود، قطعا این ترورها ادامه خواهد داشت حتی در تهران! محور مقاومت از زمان ترور سردار سلیمانی تاکنون، تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه را به نصف کاهش داده، صهیونیست‌ها را در بدترین و آسیب‌پذیرترین شرایط قرار داده و بیش از 5000 افسر و نظامی صهیونیست را فقط در غزه هدف قرار داده که همه آنها، کشته، زخمی و یا به طور دائم معلول شده‌اند. نظامیان آمریکایی نیز در منطقه، کم ضربه نخورده‌اند. اما گاهی، در کنار این «پاسخِ رَوَندیِ کمتر جلوی چشمِ نیاز به تحلیل و توضیح»، باید پاسخ «نقطه‌ای پُرسروصدا و فوری» هم داد تا مؤثر افتد و اثر بازدارندگی داشته باشد.
چرا محور مقاومت و رهبر این محور، درست مثل صهیونیست‌ها، اسامی برخی فرماندهان نظامی و میدانی صهیونیست را لیست نمی‌کند و درست مثل همین صهیونیست‌ها در رسانه‌ها اعلام نمی‌کند «هرجا این افراد دیده شوند، کشته خواهند شد؟» ما فکر می‌کنیم اگر چنین کند، و به پاسخ‌های فوری و پر سروصدا هم رو آورد، این ترورها درست مثل خود اسرائیل رفته رفته محو خواهد شد؛ در غیر این صورت باید منتظر ترورهای بعدی بود!
عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز پنجشنبه ۱۴ دی
انتقام از حاج قاسم
 
 حسن اصفهانی 
 چهار سال از شهادت ابرمرد عرصه جهاد و شهادت حاج قاسم سلیمانی گذشت. شهادتی که باور آن سخت و مواجهه با آن بسیار تلخ بود. چهار سال گذشت و با همه سختی هایی که مردم در زندگی خود دیدند، باز هم عشق به حاج قاسم در دل ها فروکش نکرده است و حاج قاسم هنوز در قلب ملت جای دارد.
همین واقعیت است که دشمن را بی تاب کرده و آن ها را به جایی رسانده است که در زمان و مکانی منسوب به سردار دل ها، در سالگرد شهادت آن بزرگمرد و در گلزار شهدای کرمان که چون حلقه ای نگین پیکر حاج قاسم را در بر گرفته است، دست به جنایت زده و تروری کم سابقه و دهشتناک را رقم بزند. تروری که خون پاک بیش از 103 مرد و زن و کودک را سرازیر کرد و جنایتی را آفرید که در تاریخ این سرزمین کم سابقه است و از نظر تعداد شهدا در حملات تروریستی رقم عجیبی را ثبت کرده است.
این موضوع فارغ از ابعاد سیاسی - امنیتی و ضرورت پاسخگویی به جنایتکاران و تروریست ها، حاوی نکته ای مهم و کلیدی است و آن هم جایگاه ویژه و نمادین شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی است. نگین خاتم شهدای مقاومت، چنان نقش بی بدیلی را در سپهر جهان مقاومت ایفا و چنان نقشه های طراحی شده دشمنان از صهیونیست ها تا داعش را با شکست مواجه کرده است که اقدامات جنایتکارانه دشمنان نیز به نوعی، در واکنش به شخص حاج قاسم و به نوعی علاوه بر ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران، حاوی انتقام از آن بزرگمرد است. لذا در این جنایت سالروز شهادت حاج قاسم و محل استقرار پیکر مطهر آن شهید والامقام مدنظر قرار می گیرد تا نشان دهد جنایت سحرگاه 13 دی ماه سال 98 در شهادت سردار رشید اسلام و همرزمانش از جمله ابومهدی المهندس، به تنهایی آتش کینه را در درون دشمنان سیلی خورده از سردار، کم نکرده است و این جنایتکاران سعی می کنند به هر نحو ممکن و در هر زمان و مکانی که منتسب به آن شهید عزیز است، زهر خود را بریزند و از عاشقان حاج قاسم انتقام بگیرند.
اکنون ملت ایران عزادار است و قلب همه ما با دیدن تصاویر شهدا و زخمی های واقعه تروریستی دیروز در کرمان جریحه دار است، اما در کنار این عزا و این احساسات جریحه دار شده، توجه به این واقعیت چشم نواز که چگونه شهید حاج قاسم سلیمانی حتی پس از شهادت خود این گونه الهام بخش است، دلگرم کننده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب در پیام خود به مناسبت شهادت جمعی از هموطنان در گلزار شهدای کرمان، «جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند.»
تردیدی نیست که جنایتی در این ابعاد باید با پاسخ سخت و متناسب جمهوری اسلامی ایران مواجه شود. حتی در شرایطی که آمر و عامل میدانی این اقدام تروریستی مجزا باشند، باز هم لازم است هر یک از آن ها ضرب شست جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت را به گونه ای احساس کنند که موجب بازدارندگی آن ها در اقدامات بعدی شود
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز پنجشنبه ۱۴ دی
مسیر حاج قاسم مسیر نترسیدن است
کبری آسوپار

اینجا مردمی برای همیشه ایستاده‌اند؛ صدای ما را از کرمان نه، از کل ایران می‌شنوید!
خبر جدیدی روی داده و خبر‌های فوری و لحظه به لحظه از انفجار در مسیر گلزار شهدای کرمان می‌گوید؛ دو انفجار، ده‌ها شهید و ده‌ها مجروح؛ در عصر چهارمین سالگرد ترور سردار دل‌ها، گلزار اجباراً از آن خیل عظیم جمعیتی که آمده‌اند تا بر مزار سرباز خود بوسه زنند، تخلیه می‌شود و ایران در سوگ و بهت فرو می‌رود.
خبر همان‌قدر که جدید است، تکراری است. طی همین یک سال و نیم گذشته، دوبار شاهچراغ، بار‌ها سیستان و بلوچستان و سربازان و درجه داران مرزبانی، حتی پلیس راهور؛ آن ۳۱ شهریور خونین در رژه اهواز، خردادی که روزه بودیم، در بهارستان تهران؛ ملت ایران همیشه هدف تروریسم بوده و همیشه هم متهم به حمایت از تروریسم شده است، در حالی که از قضا بزرگ‌ترین ملت ایستاده مقابل تروریسم است و برای نبرد‌ها با تروریست‌ها، حتی وقتی در خاک ایران هم نبوده‌اند، صد‌ها شهید داده است.
یک شهید یا صد شهید، مردم ایران یک ملت واحد هستند و اگر یکی از آن‌ها هدف قرار بگیرد، گویی همه ملت ایران هدف قرار گرفته‌اند و به همه ما حمله شده است. یک شهید کودک است، آن دیگری مادر، آن یکی امدادگر و دیگری کارگر، یکی خبرنگار، یکی نظامی، یکی دکتر، یکی شهری، یکی روستایی و یکی پلیس و یکی مداح و این یکی‌ها همه با هم یک عدد هستیم به بزرگی یک ملت.
از دهه‌ها قبل تروریسم علیه مردم ایران شکل گرفته است و تا دولت‌های مستکبر باقی هستند، بعید است پایان بیابد، چه آنکه همیشه می‌توانند گروهک‌ها، دولت‌ها، بهانه‌ها و آدم‌هایی را بسازند که علیه آن‌ها که می‌خواهند مستقل باشند، عملیات تروریستی انجام دهند.
دهه ۶۰ که اوج ترور‌های کور علیه مردم ایران بود، از قضا با هر تروری ملت متحدتر شدند. در این سال‌ها هم وضعیت از این حیث تفاوتی نکرده است. ملت ایران پس از هر ترور گرچه غمگنانه سوگوار می‌شود، اما از آن سوگ و بهت اولیه زود برمی‌خیزد. تجربه همین را نشان داده است. همین است که از ساعاتی پس از انفجار‌های کرمان، مزار حاج قاسم باز شلوغ می‌شود.
چرا این مردم حاج قاسم را دوست دارند؟ چون او برای این ملت حاضر شد جانش را هم بدهد. محور مانیفستی که سردار سلیمانی بر مبنای آن عمل کرد و پیش رفت- در همه دهه‌های عمرش از لشکر ۴۱ ثارالله تا فرماندهی سپاه جنوب شرق تا فرماندهی نیروی قدس، از خوزستان تا سیستان و بلوچستان تا دمشق و حلب و اربیل - این بود که از چیزی نمی‌ترسید. مردمی هم که او را در قلب و عمل دوست دارند، از چیزی نمی‌ترسند و برای همیشه در همین مسیر خواهند بود. چه راه خود حاج قاسم باشد و چه راه زیارت مزار او که این هر دو، البته از هم جدا نیست. اینجا مردمی برای همیشه ایستاده‌اند؛ صدای ما را از کرمان نه، از کل ایران می‌شنوید!

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز پنجشنبه ۱۴ دی

عبور از خط قرمز ایران
مصطفی انتظاری
عملیات تروریستی دیروز کرمان در چهارمین سالگرد ترور سردار سلیمانی، با توجه به این‌که در خاک ایران انجام شده و وسعت شهدای آن در تاریخ انقلاب بی‌نظیر بوده، بی‌تردید عبور از خط قرمز کشورمان است.
تهران در هفته‌های اخیر راهبرد صبر استراتژیک را در پیش گرفته است. این راهبرد با هدف کنترل وحشیگری‌های رژیم صهیونیستی انتخاب شده تا این رژیم اشغالگر با گسترش دامنه جنگ، فرصت فرار از زیر بار مسئولیت جنایات خود را در غزه پیدا نکند. تل‌آویو در این مدت تلاش‌های بی‌وقفه‌ای را برای درگیر کردن ایران با متحدانش انجام داد. اوج این درگیری‌ها پس از شکست پروژه‌های خرابکارانه بنزینی، دو عملیات تروریستی در دمشق و بیروت بود که در یکی از آنها، مستقیما یک مقام نظامی کشورمان هدف قرار گرفت. با این حال پاسخ تهران به چنین اقداماتی، صبر هوشمند بود. این سیاست، تل‌آویو را واداشت تا چنان‌که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی صراحتا گفته، عملا وارد فاز جنگ با ایران شود. سیاستی که گفته شده در جلسه امنیتی این رژیم درباره‌اش تصمیم‌گیری شده است. نتیجه این جنگ عریان، عملیات تروریستی فاجعه‌بار در تهران بود؛ آن هم در سالگرد ترور مردی که بزرگ‌ترین ضربه‌ها را به صهیونیست‌ها و پیمانکاران منطقه‌ای آن‌ها زده بود. این عملیات تروریستی به دلیل آن‌که در داخل خاک ایران انجام گرفته و نیز به شهادت ده‌ها شهروند ایرانی منتهی شده، عبور کامل از خط قرمز ایران است. تهران بار‌ها نشان داده حاضر به مماشات با جریاناتی که امنیت شهروندانش را تهدید می‌کند، نبوده و به همین دلیل انتظار می‌رود راهبرد صبر استراتژیک تهران که پس از عملیات طوفان الاقصی در پیش گرفته شده در روز‌های آینده تغییر کند. این‌که سطح پاسخ ایران به گستاخی آمران عملیات تروریستی کرمان تا کجا خواهد بود در روز‌های آینده روشن خواهد شد، اما آنچه روشن است، این‌که تهران سیگنال آغاز جنگ و کشیده شدن آتش تنش به داخل خاک کشورمان را دریافت کرده و در برابر آن منفعل عمل نخواهد کرد.
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز پنجشنبه ۱۴ دی

رسانه‌ها؛ ضلع مهم انتخابات پرشور

هوشمند سفیدی

بی تردید، هر انتخاباتی، برای ملت و حاکمیت، یک رویداد سرنوشت ساز است و می تواند گویای بسیاری از نمایه های سپهر سیاسی باشد؛ ۱۱ اسفندماه سال ۱۴۰۲ نیز از این قاعده مستثنی نیست بنابراین انتخاباتی که قرار است کمتر از دو ماه آینده در ایران برگزار شود، دارای اهمیت و حساسیت بسیار زیادی است، زیرا علاوه بر اهمیت ذاتی خود، هم به لحاظ بین المللی و هم به لحاظ داخلی، موارد بسیاری وجود دارد که به ویژگی های خاص این دوره از انتخاب می افزاید . نرخ پایین مشارکت در دوره یازدهم انتخابات مجلس و شکل گیری رکوردهای قابل توجه مثلاً در انتخابات پارلمانی ترکیه، از جمله عوامل خاصی هستند که بر اهمیت این دوره می افزاید.

به دلیل همین اهمیت و ویژگی هاست که راهبرد «انتخابات پرشور» برای انتخابات ۱۱ اسفند اتخاذ شد و ضروری است کلیه سیاست ها به تحقق راهبرد کمک می کند.

یکی از سیاست هایی که در این زمینه باید مدنظر باشد «سیاست رسانه‌ای» است؛ برکنار از سیاست های رسانه صدا و سیما، نقش مطبوعات و رسانه های مستقل را در این زمینه باید جدی گرفت و اقدامات لازم برای همراهی جدی آنها در این رویداد سیاسی بی نظیر انجام داد.

به نظر می رسد ترسیم میدان باز رسانه ای، حمایت معنوی و مادی جدی از رسانه های مستقل، افزایش تیراژ، و مراقبت از عدم ایجاد تنش های رسانه ای به نحوی که در این مقطع مرجعیت رسانه های داخلی تا جای ممکن تقویت شود، از جمله این اقدامات ضروری و فوری است.

متأسفانه در حال حاضر، بسیاری از رسانه های مستقل، زیر فشار اقتصادی، در حال احتضار هستند و طبیعی است در این وضعیت، علی رغم میل باطنی، آن ها نتوانند آنچنان که بایسته و شایسته است، عمل کنند.

باید توجه داشت که «رسانه» یکی از اضلاع مهم انتخابات پرشور است، بی توجهی به این بخش  جبران ناپذیر است، ضمن اینکه سرمایه اجتماعی رسانه های مستقل را باید «فرصت» ارزشمندی تلقی کرد. آنچه می تواند این قابلیت را بالفعل کند، برگزاری جلسه نیست، بلکه حمایت واقعی، ملموس، میدان باز و مراقبت همزمان است.

به همین دلیل، نگرانی رئیس جمهور در زمینه رسانه را که در جلسه با فعالان حزبی و سیاسی مطرح شد، باید مهم تلقی کرده و سیاست های فوری برای رفع آن منظور کرد

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز پنجشنبه ۱۴ دی

ترور معنادار

جلال میرزایی
حادثه تلخ تروریستی بعدازظهر دیروز چهارشنبه در کرمان که شهادت و مجروحیت تعدادی از هم‌وطنان کشورمان را در مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی به دنبال داشت، از ابعاد مختلف می‌تواند ارزیابی شود؛ چرا‌که این ترور کور اگرچه به شدیدترین لحن ممکن محکوم است، اما در عین حال می‌توان آن را معنادار تلقی کرد. باید در نظر داشت بعد از عملیات طوفان الاقصی توسط جنبش حماس، با وجود آنکه رژیم صهیونیستی کشتار بی‌سابقه‌ای را در نوار غزه در دستور کار قرار داده، نتوانسته است به دستاورد و موفقیت چشمگیری دست پیدا کند. از طرف دیگر درگیری هم‌زمان صهیونیست‌ها در باریکه غزه، مرزهای شمالی فلسطین اشغالی با حزب‌الله لبنان و همچنین در دریای سرخ باعث شده است اکنون فشار بی‌سابقه امنیتی، نظامی و دفاعی به مقامات صهیونیستی وارد شود. در این میان، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا به تکرار سعی کردند با متهم‌کردن ایران در حمایت از گروه‌هایی مانند حماس، جنبش جهاد اسلامی، انصارالله و حزب‌الله، عملا جامعه جهانی را به سمت برخورد با تهران بکشانند. بنابراین باید این گمانه را مطرح کرد که شاید صهیونیست‌ها برای برون‌رفت از بحران کنونی که در آن دست و پا می‌زنند، به دنبال کشاندن ناامنی به داخل مرزهای ایران باشند. اینکه درست در مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی این عملیات تروریستی در استان کرمان صورت گرفته است، مؤیدی بر این واقعیت است که قطعا این اقدام تروریستی با هدف ارسال پالس‌ها به تهران باشد. درست در سالگرد ترور سردار مبارزه با تروریسم سعی شده است با انجام این اقدام تروریستی در استان کرمان، ایران را درگیر ناامنی کنند؛ آن‌هم در شرایطی که در سه ماه گذشته تهران همواره بر حمایت قاطع و صریح خود از محور مقاومت تأکید داشته و نماد این محور (مقاومت) هم با سردار سلیمانی بوده است. در نتیجه انجام عملیات تروریستی در مراسم سردار سلیمانی، با هدف تخریب این قدرت و قاطعیت ایران در حمایت از محور مقاومت است. پس می‌توان این احتمال را داد که بعد از حادثه تروریستی کرمان، دست‌های پیدا و پنهانی به دنبال آن هستند که تقابل ایران و رژیم صهیونیستی وارد مراحل جدی‌تری شود. در شرایطی که رژیم صهیونیستی در سه ماه گذشته بی‌سابقه‌ترین ضربات را متحمل شده‌، این‌دست حوادث تروریستی در داخل ایران مورد انتظار بوده است و اتفاقا در این میان باید برطرف‌کردن ضعف‌های نهادهای اجرائی که وظیفه مقابله با تروریست را دارند، بیش از پیش مورد بررسی قرار گیرد و افراد پاسخ‌گو باشند که به چه دلیل یا دلایلی گاهی این ضعف‌ها خودی نشان می‌دهند و اتفاقات تلخی رخ می‌دهد

روزنامه وطن امروز

شهید العاروری؛ مردی که دست فلسطینی‌ها در کرانه باختری را پر کرد
مهدی بختیاری
 ترور «صالح محمد سلیمان العاروری» نایب‌رئیس دفتر سیاسی حماس به همراه چند نفر دیگر از مسؤولان این جنبش در ضاحیه جنوبی بیروت، از مهم‌ترین ترورهای فرماندهان و مسؤولان گروه‌های فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی در چند سال اخیر بود.
العاروری اگرچه یک مسؤول سیاسی در جنبش حماس بود اما کار خودش را از شاخه نظامی (القسام) آغاز کرد و در لیست ترور اسرائیل (خصوصا از چند ماه قبل از آغاز عملیات توفان الاقصی) قرار داشت که مقامات این رژیم از جمله بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نیز به آن تصریح کرده بودند. العاروری سال 1966 در روستای عاروره در رام‌الله متولد شد و مدرک فوق لیسانس خود را در رشته شریعت اسلامی از دانشگاه الخلیل گرفت و از همان مقطع با عضویت در جنبش مقاومت اسلامی (حماس) نقشی مهم در مبارزه علیه اشغالگران ایفا کرد که منجر به دستگیری او شد. العاروری چند سال را در زندان‌های رژیم صهیونیستی به سر برد تا اینکه در نهایت سال 2010 با آزادی از زندان، از سرزمین فلسطین تبعید شد و به دنبال آن، به عضویت دفتر سیاسی حماس درآمد و سال 2017 به عنوان نایب رئیس حماس تعیین شد.
العاروری به همراه شهید «احمد الجعبری» (جانشین فرماندهی گردان‌های قسام) از اعضای اصلی تیم مذاکره‌کننده برای مبادله اسرای فلسطینی با «گیلعاد شالیط» سرباز اسیر اسرائیلی در سال 2011 بود که در جریان آن، 1027 اسیر فلسطینی از جمله «یحیی سنوار» آزاد شدند.
با این حال به نظر می‌رسد تمرکز اسرائیل بر ترور شیخ صالح العاروری یک دلیل اصلی داشت و آن هم نقش پررنگ او در تسلیح کرانه باختری و تشکیل گردان‌های القسام در کرانه بود. العاروری همچنین یکی از نزدیک‌ترین فرماندهان جنبش حماس به جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان بود که نقشی اساسی در طراحی و اجرای عملیات توفان الاقصی (بزرگ‌ترین ضربه اطلاعاتی، امنیتی و نظامی به اسرائیل) ایفا کرد. او که نقشی معادل «یحیی سنوار» (رهبر شاخه حماس در نوار غزه) در کرانه باختری داشت، با آغاز برنامه بلندمدت و مهم تسلیح کرانه در سال‌های گذشته، اگر نگوییم مهم‌ترین فرد ولی حتما یکی از موثرترین افراد بود که ثمره کارش را در یکی دو سال گذشته - خصوصا پیش از عملیات توفان الاقصی- در این منطقه دیدیم.
تعداد بالای عملیات‌های استشهادی و خیزش گروه‌های جدید مقاومت در کرانه باختری از جمله ثمرات برنامه‌های صالح العاروری و دیگر فرماندهان گروه‌های مقاومت در کرانه باختری بود که همچنان یکی از چالش‌های بزرگ رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود.
العاروری خودش در یکی از مصاحبه‌هایش در این باره گفته بود: «ما در معادله جدیدی قرار داریم که هر روز به نفع مقاومت و متحدانش و گسترش آن علیه اشغالگری متغیر است. با وجود بسیج ۳۰ گردان نظامی در شمال کرانه باختری برای از بین بردن مقاومت، مقاومت در حال قوی‌تر شدن و استحکام بیشتر است».
ترور العاروری در چارچوب تهدیدات مداوم اسرائیل درباره هدف قرار دادن فرماندهان حماس و دیگر گروه‌های مقاومت در داخل و خارج از فلسطین انجام شد اما این ترور - آن هم در پایتخت یک کشور عربی (بیروت) - می‌تواند صهیونیست‌ها را وارد فاز جدیدی از درگیری با حزب‌الله لبنان کند.
حزب‌الله با آغاز عملیات توفان الاقصی به خصوص بعد از شروع عملیات زمینی اسرائیل در نوار غزه، وارد درگیری با ارتش اشغالگر صهیونیستی شد و یکی از عوامل اصلی عدم تمرکز کامل صهیونیست‌ها بر غزه نیز همین مشغول نگه داشتن آنها توسط حزب‌الله در مرزهای شمالی سرزمین‌های اشغالی است.
حزب‌الله در گذشته تا حد زیادی نشان داده ترورهای اسرائیل در خاک لبنان را بی‌پاسخ نمی‌گذارد و این را در بیانیه خود پس از ترور العاروری هم اعلام کرد.
ترور فرمانده عالیرتبه حماس، چند روز بعد از ترور سردار شهید «سیدرضی موسوی» فرمانده حوزه پشتیبانی و لجستیک جبهه مقاومت در سوریه انجام شد که با توجه به مسؤولیت هر دو آنها در حوزه پشتیبانی، به نظر می‌رسد صهیونیست‌ها علاوه بر اینکه به دنبال باز کردن جبهه‌های درگیری جدید خصوصا با ایران هستند، ترورهای هدفمند خود را بر تضعیف پشتیبانی گروه‌های مقاومت از سوی ایران متمرکز کرده‌اند.
جنبش حماس با گذشت 3 ماه از آغاز عملیات توفان الاقصی همچنان کمابیش مانند روز اول می‌جنگد و به گفته فرماندهان گروه‌های مقاومت فلسطینی، انبارهای آنها مملو از تجهیزات نظامی برای ادامه دادن به جنگ تا چند ماه آینده است و همه اینها ثمره تلاش‌ها و مجاهدت‌های افرادی نظیر شهیدان موسوی و العاروری است.
اگر حاج قاسم مردی بود که دست فلسطینی‌ها را پُر کرد، فرماندهانی مثل «سیدرضی موسوی» و «شیخ صالح العاروی» مهم‌ترین بازوهای او بودند
 
روزنامه رسالت

درد دلی با سردار دل‌ها

صفورا ترقی

چهارسال از آن سحر جمعه ۱:۲۰ دقیقه گذشت! چهارسال است که نداریمت، که نیستی، که زمستانمان رونقی ندارد و دی ماهمان سردتر از همیشه شده است.  از وقتی که رفتی، احوال دنیا که خوش نبود، ناخوش تر هم شد. فهمیدیم این جانی که داریم چقدر برایمان عزیز است! ویروسی کرونا نام آمد و آن طور ترس به دلهایمان انداخت؛ نه تنها مدارس و دانشگاهها و ادارات، که هیئتها و مساجد و نمازجمعه را هم تعطیل کرد و سه سالی همه را درگیر خود نمود و چه عزیزانی را که از ما نگرفت.
بعد از تو بود که فهمیدیم سختی از جان گذشتن را و دیدیم که خان طومان آزاد شد اما با شهادت بسیاری از عزیزانمان. بعد از تو بود که پس از هشت سال رهبر معظم انقلاب به نماز جمعه آمد و تو را شهید عزیز جبهه مقاومت خواند و فرمود که سلیمانی نه یک شخص که یک مکتب است. آن روزها روز شهید را اول به تو تبریک می گفتیم، روز پاسدار و جانباز که شد همین طور، مانده بودیم در دنیا چه مدالی باقی مانده بود که به دستش نیاورده بودی؟ ای فخر شهدا و ای فخر پاسدارها و جانبازها. محرم که شد، حسینیه ای به وسعت ایران ساختیم و عشق حسین علیه السلام را کوچه به کوچه جار زدیم. گفتیم در و دیوار و هیئت و مسجد و مصلی هم که تعطیل باشد، دل های ما با حسین علیه السلام است! ما روزی و مهر اهل بیت را با شیر از مادرانمان گرفته ایم.  نمی‌دانستیم در این دهه، باید کدام روز را به یاد تو بیاراییم؛ روز مسلم را به خاطر سفیر بودنت؟ یا روز حبیب را به خاطر یار بودنت؟ روز قاسم را برای قاسم بودنت؟ روز علی اکبر را برای ارباً ارباً شدنت؟ یا روز عباس را برای علمدار بودنت؟ و زمزمه می کردیم:
قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند
این تکه های تن سند افتخار توست
شهید فخری زاده را در یک‌ ماه مانده به اولین سالگردت از دست دادیم، او هم چون تو گمنام بود و مرد میدان و خدمت‌.
باز هم جمعه شد و قاسمِ دیگر دادیم
باز هم یک خبر تلخ به رهبر دادیم
رفت از بین رفیقان وطن یک سرباز
باز هم هدیه به مهدی گلِ پرپر دادیم
در اولین سالروز شهادتت آیت‌الله مصباح‌ یزدی، فقیه انقلابی، فیلسوف مجاهد و عمار رهبری هم آسمانی شدند. یک ماه بعد آیت الله ضیاءآبادی هم به ملکوت اعلی پیوستند. اواخر فروردین ۱۴۰۰ بود که سردار حجازی نیز پر کشید و به یاران دلداده خود پیوست. مهر ماه ۱۴۰۰ از نعمت وجود علامه حسن زاده آملی محروم شدیم. بهمن ماه آن سال آیت الله
 صافی گلپایگانی از دار فانی دنیا رخت بربستند. بعدها علمای دیگری همچون آیت الله علوی گرگانی، محمدی ری شهری، آیت الله فاطمی نیا و آیت الله ناصری را هم از دست دادیم.
اما در این میان سردار قاآنی و جانشینانت دست از تلاش برنداشتند. انتقام سختی که بعد از تو ورد زبان سپاه شده بود، هم کشتی اسرائیلی را درگیر کرد، هم مرکز جاسوسی موساد در اسرائیل را، هم پایگاه عین الاسد را، هم آرامکو را و هم کارخانه موشک سازی آنها را به فنا داد.
فلسطینیان هم حتی شجاعتر شدند و در عملیات شمشیر قدس با شکست سامانه پدافندی گنبد آهنین در دوازده روز به پیروزی رسیدند. نماهنگ سلام فرمانده ابوذر روحی سرود جهانی نوجوانان سراسر دنیا شد و دنیا فهمید به گفته رهبر معظم انقلاب شهید سلیمانی برای دشمنانش خطرناکتر از سردار سلیمانی است. در ماجرای گشت ارشاد و اغتشاشات خیابانی پیرو آن، فهمیدیم وقتی کسی خود را فدای خدا کرد، در راه خدا خون پاک او هم برکت می کند و به مدد این برکت، او تکثیر می شود به وسعت یک کشور و به وسعت تمام آزاده های عالم. فهمیدیم تو چونان ققنوسی بودی که در لحظه رفتنت، هزاران نفر سلیمانی شدند. شهدای مدافع امنیتی که در این مسیر جان خود را در راه رضای خداوند دادند، آرمانها و روح الله هایی که رفتند تا آرمان روح الله باقی بماند، همه و همه ثابت کردند که این انقلاب، سلیمانی پرور
 است. در برابر این مدافعین غیرت و امنیت، جاهلان و غافلان و دشمنانی هم بودند که طبق گفته تو «والله هرکسی تیری به سمت این نظام انداخت آواره شد.»
عملیات طوفان الاقصی در ۷ اکتبر امسال هم حتی سر منشا شجاعت و جسارتش، خون تو و امثال تو بود. چنان قیامتی به پا کرد و هیمنه و ابهت پوشالی اسرائیل را از هم گسیخت که تا دنیا دنیاست دیگر نمی توان جنایات و دسیسه های آنان را کتمان کرد. گویی پایگاه های بسیجی در لندن و پاریس و دیگر کشورها پایه گذاری کرده ایم و خبر نداریم!
هفته گذشته نیز یکی از همرزمانت را به شهادت رساندند. یادت هست سید رضی را؟ همان کسی که به او گفتی سید رضی تو هم دیگر پیر شدی، تو هم باید شهید شوی! و چه جالب بود که او هم همانند تو پس از تشییع در حرم حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما در سوریه، پیکر مطهرش به کربلا و نجف و مشهد الرضا رفت، رهبر انقلاب بر او نماز خواند و در امامزاده صالح آرام گرفت.
کاش وصیت های تو را از یاد نبریم که گفتی: «از مهم‌ترین شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است.» کاش به جایگاهی برسیم که برایمان بخوانند «اللهم انّا لا نعلم مِنه الّا خیراً و انتَ اعلم بِه منّا». کاش افتخارمان صرف عکس داشتن با تو نباشد ، مهم این باشد که عکس تو عمل نکنیم ! کاش دعا کنی برایمان که چونان تو عاقبت بخیر شویم و حیات و مماتمان با خیر و برکت باشد و شهید باشیم قبل از اینکه شهید شویم.
زمستان است و دی ماه است و سردی و شب هجران 
بیا و آتشین کن خانه ما را به دلخواهت …

 
منبع: بصیرت

ارسال نظرات