- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
دوشنبه ؛ 24 آذر 1404 
تفاوت آنها با انسان
محمدهادی صحرایی
در سالهای اول انقلاب اسلامی و در بحبوحه جنگ تحمیلی، غیر از اخبار بدی که از وحشیگری صدامیان علیه مردممان دیده و شنیده میشد، حکایت از آتش افروزی سازمان مجاهدین خلق نیز بود. گرچه جانیان دیگری نیز همپای صدام و رجوی و به نام کومله و دموکرات و جداییطلب و فرقان و... به جان ایران افتاده و جنایت میکردند، ولی با این وجود، تنها امید و یاور مردم ایران در آن زمان، خدای بزرگ و مهربان بود. مردمی که تنها خدا را میخواندند و میخواستند ولی جهان سلطه و استکبار، این را نمیخواست. مردم ایران، هم وارث ویرانی پهلوی و شاهان ملعون بودند و هم گرفتار صدام و حامیانش؛ از آمریکا و شوروی و اسرائیل و انگلیس و فرانسه و... گرفته تا مجاهدین خلق و کومله و دموکرات و فرقان و... که با ترورهای کور و شکنجههای منحصر به فرد و خشونتهای افراطی، هفده هزار بیگناه را کشتند و جوی خون به راه انداخته بودند.
با این وجود وقتی در یکی از عملیاتها علیه منافقین، خانه تیمی آنها خنثی و پاکسازی شد و برخی سرانشان به جهنم فرستاده شدند، در کنار معدومین و زخمیها و اسراء، با شجاعتِ یکی از مأمورانی که به شهادت رسید، نوزاد شیرخوارهای به دست رزمندگان امنیت افتاد که گفته شد فرزند مسعود رجوی سرکرده منافقین است. در فیلمی که هنوز در فضای اینترنت موجود و دیدنی و شنیدنی و هم افتخارآفرین است، شهید لاجوردی هنگام مصاحبه و شرح عملیات، این کودک را در آغوش گرفته و با او به ملاطفت برخورد میکند و در نهایت او را به پدربزرگش میسپارد، شاید در محیط انسانی پرورش یابد و عاقبتی غیر از عاقبت سیاه و عفن رجوی بیابد.
یک؛ در زمان جنگ تحمیلی حزب بعث عراق علیه ایران و زمانی که مثل امروزِ غزه، همه جهان استکبار و جانیان و اراذل و اوباش جهان همدست آن عفلقی شده و مجامع حقوق بشری جهان و به ویژه سازمان ملل که همیشه با سکوت یا تسلیم، شریک دزد و رفیق قافله بودهاند، وقتی لشکر بعثی یکی از شهرهای کشورمان را اشغال کرد، در یکی از خانهها نوزادی به دستشان افتاد که گویا مادر و خانوادهاش به شهادت رسیده بودند. وقتی سرباز بعثی نوزاد را به فرماندهاش نشان داد تا از او کسب تکلیف کند او نوزاد را گرفته و به دیوار کوبید و به شهادتش رساند و گفت: اگر او زنده میماند یک خمینی میشد.
دو؛ در ابتدای انقلاب اسلامی و زمانی که کشورِ پس گرفته از پهلوی، غرق در فقر و مشکلات بود، جهادگرانی بودند که مجاهدتهای خاموشی در گمنامی کردند که فقط خدا قدر آنها را میداند. یکی از آنها روحانی سیدی است که خودش جهادگر و همسرش معلم نهضت بود. میگفت صبح یک روز، دخترم رقیه سادات را در کانکسی که به ما داده بودند خوابانده بودیم و خودمان به محل کارمان رفتیم. میشد هر از گاهی به آنجا سرکشی کرد. سرکلاس درس بودم و از پنجره دیدم آتشی از سمت خانه کانکسی ما شعله میکشد. با عجله رفتم و با آتش نشانانی که زودتر از ما آنجا بودند هر تلاشی که برای باز کردن در کردیم بیثمر بود و... مادرش میگفت وقتی آتش خاموش و در باز شد و جزغاله رقیه ساداتم را بیرون آوردند، به خدا گفتم نگاهش نمیکنم تا در قیامت و در حضور تو چهرهاش را ببینم. بعداً دانستم منافقین آن را به آتش کشیدهاند.
سه؛ در نسلکشی مسلمانان بوسنیایی توسط صربها و باز هم شراکت سازمانهای حقوق بشری در این جنایت نیز، و زمانی که کشورهای اروپایی به دروغ، هیتلر را به افسانه هولوکاست و «همه سوزی» یهودیان مؤاخذه میکنند، دست صربها را برای هر جنایتی باز گذاشته بودند و از دیدن جنایات، کور و از شنیدن فریاد مظلومان کر شده و انسانیت خود را به شیطان فروخته بودند، یکی از سرگرمیهای سربازان صرب، مثل منافقین و بعثیها و کومله و دموکرات و داعش، شرطبندی بر سر جنسیت جنین زنان باردار و شکنجه آنان با پاره کردن شکمشان و کشتن مادر و جنینها و تجاوز و قتل بود.
چهار؛ در زمانی که داعش و النصره ی قلاده دریده که به اعتراف مقامات ارشد آمریکا، ساخته دولتمردان آنها بودند و عراق و شام را به قصد تأسیس خلافتشان شخم میزدند، کشتن مظلومان و مسلمانان، توسط آن نامسلمانان وهابی و تکفیری، راحتترین کار دنیا بود و باز هم مثل تمام دوران سیاهی که تمدنِ خیرندیده لیبرال دموکراسی برای جهان به ارمغان آورده است، صدای مظلومان شنیده نشد و در مقابل فرزندان، پدران و مادران را شکنجه میکردند و میکشتند و در مقابل آنها، فرزندانشان را سر میبریدند. جنایاتی که داعش و النصره در عراق و سوریه انجام دادند کم از جنایت امروز غزه نداشت. درِ خانهای را به زور گشودند و پای سفره، خانوادهای را گیر انداختند. کودک را از کنار سفره بلند کردند و سرش را بریدند و خونش را بر برنج ریختند و به خورد پدر و مادرش دادند.
پنج؛ و کودکان غزه و « آهٍ لکم یا أطفال المظلومین و یا معلمین الأجیال»
ولی غزه امروز، اگرچه باز هم به سیاق همیشه تاریخ مظلومین، تنهاست ولی این بار به همت رسانه و جبهه مقاومت، پرچم مظلومیت مظلومین، بالاست. و دنیا با تمام تنوع دینی و مذهبی، به تمام معنا به «غده سرطانی» بودن صهیونیزم، که امام راحل ما گفته بود پی برده و با تمام زبانها و لهجهها فریاد نابودیاش را سر میدهند. سخن خمینی کبیر که گفت «هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» را باید در رگهای ورم کرده گَردن جهانیان دید که نعره میزنند و از خدا نابودی آمریکا را میخواهند. شاید هیچگاه تاریخ جهان، چنین اجماعی برای مطالبه یک موضوع انسانی را به خود ندیده باشد و شاید هیچگاه، به این عریانی، شاهد توحش جهان سلطه نبوده است. و دلهای مردم رنگارنگ و اقوام مختلف و ادیان متفاوت تا به این اندازه به هم نزدیک نشده باشد.
گویی قرار است سیلاب خون کودکان مظلوم غزه، تمدن فرعونی و لعنتی غرب را غرق کند و از جهان بشوید. لجاجت و سماجت صهیونیزم در درندگی، و جهان سلطه در حمایت از اسرائیل، اگرچه نفرت مردم جهان را تنوره میکشد ولی غیر از این، نحوه مظلومیتِ مستضعفترین مردم جهان باعث وحدتی شده که یکصدا از خدای جهان، منجی جهان را طلب میکنند. گویا غزه دروازه پیروزی مستضعفین جهان و پنجره رو به زندگی زیبای بشریت است و این سخن که «آزادی مسجدالأقصی رابطه رمزآلودی با فرج دارد» چقدر حکیمانه است. التهاب و اضطراب دنیا از نوع دوران سکوت و ترس پس از جنایت هیروشیما و ناکازاکی نیست. در این التهاب و اضطراب، شجاعتی موج میزند و آتشی گُر گرفته که جز با سوزاندن دودمان نحس و نجس شیطان و شیطانزادگان، آرام و سرد نمیشود.
اکنون همه تظاهرات برای خونخواهی کودکان غزه شده است. با پدربزرگی که «روح الروح» خود را قبل از کفن کردن به آغوش میکشد و با او بازی و شوخی میکند و میبوسد و حتی لباسش را برای ورود به بهشت مرتب میکند و با آرامشش، خفتگی و خمودی جهان را به آتش میکشد، همدردی میکنند. با پدری که با جسد دخترکش آخرین عکس دونفری میگیرد، عکس میگیرند. و با کودکی که از گرسنگی جان داده، جان میدهند. اصلاً در این دو ماه جنگ شیاطین علیه غزه، ما به تعداد تصاویری که از کودکان غزه دیدیم، مُردیم و زنده شدیم. از تشنگی و گرسنگی آنها، آب و غذا، حراممان شد و در هر خوشی، چهره زرد و نحیف و ناخوش کودکان غزه ما را به خود میآورد. آرزوی کودکان ما کمک به کودکان غزه و امید جوانان ما خُرد کردن استخوان صهاینه و حامیانشان و آرزوی رزمندگانمان چکاندن ماشهای است که خلاصیاش گرفته شده و در یک کلام، این زجر ما فقط با انتقام التیام میگیرد.
وطن، جان است ولی فلسطین، وطن کودکان بیجان شده و اینگونه نباید باشد و بماند. این روز سخت غزه و امتحان بزرگ جهانیان است و بیشک روز عدالت بر صهاینه و حامیانشان سختتر از امروز ما خواهد بود. خاخام صهیونی که فتوا به قتل زن باردار و جنینش میدهد یا خبیثی که کودکان غزه را به بمب متحرکی مینامد که باید کشته شوند و آنکه تجاوز به نوامیس را مجاز میشمرد و آنها که رأی به نجات کودکان را وتو میکنند و حامیان پَستتر از صهیونیستها را به واقع نمیتوان با هیچ حیوانی جز یزید و حرمله و صدام و منافق و کومله و دموکرات و صربِ آن زمان و داعش و سایر تولههای آمریکا مقایسه کرد و إنشاءالله، دور و دیر نیست که جهانیان، در میان جنازههایی که نیلِ خون شده غزه، به ساحل آرامِ پس از ظهورِ جهان خواهد آورد دنبال لاشه جانیان امروز عالم بگردند که خدا فرمود « امروز تو را با زره خودت به ساحل مىافكنيم، تا براى كسانى كه از پى تو مىآيند عبرتى باشد، و بىگمان، بسيارى از مردم از نشانههاى ما غافلند».
سوره یونس آیه 92


هم میهن و نهضت آزادی در این گزارش و بیانیه کوشیدهاند این گزاره را به مخاطب خود القا کنند که همه آنانی که طی چند دهه گذشته به زعم آنها از گردونه انقلاب حذف شدهاند، وجه مشترکشان
«انقلابی بودن» است و اکنون با تیغ نظارت استصوابی در یک فرایند از قدرت به زیر کشیده شدهاند. هم میهن و نهضت آزادی انگیزه این «حذف» را یکدستسازی حاکمیت توصیف کردهاند. هم میهن سپس برای مستند کردن ادعاهای خود و در مسیر تأیید بیانیه نهضت آزادی سراغ یکی از اعضای شورای مرکزی آن رفته و در گفتگو با او فهرستی از محذوفان انقلابی را که طیف گستردهای از آیت الله منتظری تا علی لاریجانی را در برمی گیرد، مورد اشاره قرار داده است.
مهدی معتمدیمهر، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی درباره چگونگی حذف (بخوانید عزل به فرمان امام) مرحوم منتظری مدعی میشود که «آقای منتظری هم از سال ۱۳۶۴ به بعد، بهعنوان نماینده جریانی در داخل حاکمیت به حساب میآمد که به حقوق بشر و تأمین حقوق اساسی ملت معتقد بود و از این رو، حذف شد.»
جریان مورد نظر معتمدی مهر که مرحوم منتظری نماینده آن تعریف میشود، در واقع همان لیبرالها (نهضت آزادی) و منافقین است که با نفوذ در دفتر ایشان زمینه عزل منتظری را از قائم مقامی رهبری فراهم آوردند و منجر به نامه معروف امام در ششم فروردین سال ۶۸ شد.
پیشتر و در تاریخ ۳۰ بهمن ۶۶ بنیانگذار انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه سیدعلی اکبر محتشمیپور وزیر وقت کشور در خصوص ارزیابی عملکرد نهضت آزادی که پس از استعفا و برکناری دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی، و حتی قوۀ قضائیه و مغشوش کردن اذهان بوده است، مرقوم فرمودند: «.. نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است، و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.... نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن، چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند. »
اکنون، اما روزنامه تحت مدیریت جریانی که خود را پیرو «خط امام» میداند، تریبون جریانی شده که مطرود امام بود. فراتر از آن زیرکانه در همسویی با منتظری مقابل امام ایستاده است.
درباره بیان عضو شورای مرکزی نهضت آزادی که مدعی شده در فرایند یکدست سازی حاکمیت افرادی «حذف» شدهاند، علاوه بر مرحوم منتظری به اشخاصی، چون خاتمی، هاشمی، روحانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و علی لاریجانی اشاره شده است. اولاً باید گفت این شخصیتها در طول دوران حیات سیاسی خود طی ۳۰ سال اخیر همواره در بالاترین سطوح عالی کشور ایفای نقش کردهاند و اگر اکنون در قدرت نیستند الزاماً به معنای حذف شدن نیست بلکه در فرایندهای دموکراتیک مانند انتخابات ۸۸ موفق به کسب رأی از ملت نشدهاند. در ثانی همه آنهایی که به هر دلیلی اکنون در مصدر امور نیستند، الزاماً «حذف» نشدهاند، بلکه برخی از آنها با خواست خود و حتی با نفوذ جریانهایی مانند همین نهضت آزادی از قطار انقلاب پیاده شدند؛ بنابراین روزنامه مدعی جریان خط امام خوب است نسبت خود را با نهضت مطرود امام روشن کند. نمیشود هم مدافع خط امام بود و هم تریبون جریان مطرود امام. این دو با هم مانعهالجمع هستند.



وحدت ساحات
خط آتش جبهه مقاومت در منطقه حکایت از یک اتاق عملیات مشترک دارد که در ذهن رهبران مقاومت است.
سیدحسن نصرالله در توضیح این رویکرد جدید از مقاومت میگوید: «نقشهخوانی معکوس از نبردها و زمین کارزارها به ما میگوید چه کنیم.» وی میافزاید: «در حقیقت این میدان و آرایش نیروهاست که به ما میگوید چه باید بکنیم.» مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، یمن و در سرزمینهای اشغالی هرکدام یک محور مستقل است . اما در عملیات طوفانالاقصی بهصورت یک شبکه یکپارچه عمل میکند.
«قول» و «فعل» رهبران مقاومت در عین استقلال و ابتکار عمل برای فرماندهان عملیاتی در مسیری پیش میرود که منافع و مصالح جمعی کل مقاومت را تضمین میکند.
این ساختار محکم و پولادین متناسب با شرایط و تحولات ، سطح درگیری را در کلیه خطوط تماس تنظیم و تعیین و وظایف را بازنگری میکند.
کسی در وجود حریف و رقیب و دشمن که آمریکا و رژیم صهیونیستی است تردید ندارد.
یکی از شاهکارهای مدیریت بحران توسط امام خامنهای در حوزه نظامی در مواجهه با آمریکا وغرب همین پدیده «وحدت ساحات» است.
جمهوری اسلامی ایران در همه خطوط و میادین نبرد حضور دارد ، اما دیده نمیشود همین شگفتانه باعث شده است پای آمریکا را خارج از میدان نگه دارد و جرئت مداخله نظامی را از واشنگتن بگیرد.
پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه زیر ضربات موشکی و پهپادی مقاومت در سوریه و عراق است. ضمن اینکه مقاومت در عراق و سوریه پذیرفته است سهمی از مواجهه نظامی با رژیم صهیونیستی را تقبل کند. پاسخ آمریکاییها به این تهاجمات محتاطانه است و میخواهد از طریق پیامهای سیاسی به تهران از شدت آن بکاهد.
دولت یمن در قامت یک کشور عربی و اسلامی رسما با رژیم صهیونیستی وارد جنگ شده است و در بابالمندب گلوی اقتصاد رژیم صهیونیستی را میفشارد و مناطقی از جنوب سرزمینهای اشغالی را زیر ضربات موشکی و پهپادی خود دارد.
حزبالله لبنان عملا سه لشکر رژیم صهیونیستی را در شمال سرزمینهای اشغالی به خود مشغول داشته و در شعاع ۱۰ کیلومتری هر آنچه صهیونیستها برای حفظ امنیت خود چیده بودند جمعآوری کرده است.
حماس و جهاد اسلامی در غزه و کرانه باختری در صف اول نبرد نابرابری قرار دارند که همه جهانیان را به شگفتی، تحسین و حمایت واداشته است.
مقاومت فلسطین دو پیروزی شفاف و انکارناپذیر به دست آورده است.
۱- در ضربه کاری به دشمن که بیش از ۶۵ روز است رژیم اشغالگر قدس نتوانسته راهی برای ترمیم و جبران آن پیدا کند.
۲- پیروزی در نبرد نرم با دشمن که میلیاردها انسان در پنج قاره علیه راهبرد نسلکشی و جنایت علیه بشریت صهیونیستها بسیج کرده و به خیابانها آورده است.
قتلعام کودکان و زنان و مردم بیدفاع غزه همهروزه چون یک پرده خونین در مقابل چشمان بشریت قرار دارد. پردهای که رژیم صهیونیستی را در مقام و مرتبت بزرگترین تهدیدکننده صلح جهانی نشانده است.
مقاومت در فلسطین باعث شده است که گوترش دست به کارت قرمز ماده ۹۹ منشور سازمان ملل ببرد و رسما رژیم صهیونیستی را بهعنوان بزرگترین تهدیدکننده صلح جهانی به دنیا معرفی کند.
اگر شورای امنیت سازمان ملل با کیفرخواستی که گوترش علیه اسرائیل غاصب صادر کرده است رژیم صهیونیستی را ذیل ماده ۴۱ و ۴۲ فصل هفتم منشور سازمان ملل ببرد چه ارتشی در جهان قادر است اقدامات سفاکانه و جنایتآمیز ماشین جنگی صهیونیستها را متوقف کند. چه قدرتی میتواند پاسخگوی نفرت افکار عمومی جهان علیه صهیونیسم باشد و تبهکاران و ستمکاران و مجرمان دولت غیرقانونی اسرائیل و جنایتکاران جنگی آن را به دادگاه صالحه بینالمللی بسپارد.
قطعا قطعنامه شورای امنیت علیه اسرائیل توسط آمریکا و سه کشور شرور اروپایی وتو خواهد شد. لذا گوترش باید اختیارات خود را در ماده ۹۹ منشور متحد از طریق مجمع عمومی سازمان ملل دنبال کند.
اگر در مجمع عمومی سازمان ملل کشورهای جهان منهای آمریکا و سه کشور شرور اروپایی، رژیم صهیونیستی را ذیل ماده ۴۱ و ۴۲ فصل هفتم منشور سازمان ملل ببرند تنها قوه قهریهای که در جهان وجود دارد که ماشین ترور، کشتار وجنایت اشغالگران قدس را متوقف کند ، جبهه مقاومت در منطقه است.
اکنون جبهه مقاومت به غیر از رزمندگان فلسطینی از ۲۰ درصد ظرفیت نظامی خود استفاده میکنند. اگر حکم محکومیت رژیم صهیونیستی مبنی بر تنها کشور تهدیدکننده صلح در جهان مستند به ماده ۴۱ و ۴۲ فصل هفتم منشور سازمان ملل برسد، جبهه مقاومت میتواند بهعنوان یک نیروی عملیاتی چندملیتی حکم را اجرا کنند. اکنون در جهان دو اتاق در ارتباط با حل بحران غزه شکلگرفته است. یکی اتاق «حرف» ، دیگری اتاق «عمل»! آنچه در جهان طی ۶۵ روز جنگ بیرحمانه و جنایتکارانه اسرائیل دیده میشود ،نشستهای بیحاصل شورای امنیت، سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب است که معروف به اتاق حرف است. آنچه در عمل دیده میشود اراده جمهوری اسلامی و محور مقامت است که در «اتاق عمل» با راهبرد وحدت ساحات شکلگرفته است و روزبهروز کارآمدی خود را در حل بحران نشان میدهد.
ارسال نظرات