پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
11 آذر 1402 - 16:01
به بهانه ۱۱ آذرماه؛ سالروز شهادت میرزاکوچک خان جنگلی

«یونس» در نهضت جنگل چه کرد که تاریخ ساز شد؟

کد خبر : 15602

پایگاه رهنما:

۱۱ آذرماه مصادف است با سالروز شهادت میرزاکوچک خان جنگلی. رهبر معظم انقلاب در یکی از بیانات خویش درباره میرزاکوچک خان فرمودند: «قضیّه‌ی مرحوم میرزا کوچک جنگلی یک قضیّه‌ی ویژه است؛ اگرچه که در آن دوره‌ی خاص -یعنی در دوره‌ی فاصله‌ی بین مشروطیّت و سرِ کار آمدن رضاخان- حوادث گوناگونی در کشور به‌وجود آمده و هم‌زمان با نهضت جنگل، چند کار بزرگ دیگر هم در گوشه و کنار کشور -مثل مرحوم شیخ محمّد خیابانی در تبریز، یا کلنل محمّدتقی خان پسیان در مشهد- اتّفاق افتاده که این‌ها همه تقریباً هم‌زمان است، لکن قضیّه‌ی جنگل یک قضیّه‌ی ویژه است.» (۲۹ آبان ۱۳۹۱)

*** فرزند میرزا بزرگ
یونُس در سال ۱۲۵۷ خورشیدی در محله استاد سرای رشت متولد شد. پدرش را میرزا بزرگ می‌گفتند و بدین تناسب او به میرزا کوچک شهرت یافت. وی دو خواهر و دو برادر دیگر نیز داشت. میرزا پس از تحصیل مقدمات به فراگیری علوم دینی در مدارس علمیه رشت پرداخت و لباس روحانیت بر تن کرد و در هفده سالگی برای ادامه تحصیل به پایتخت رفت و در مدرسه محمودیه تهران وارد شد. اما حوادث و اتفاقات کشور، مسیر او را تغییر داد و عبا و نعلین و عمامه را به تفنگ و فشنگ و نارنجک مبدّل ساخت.
سردار جنگل مردی خاموش و متفکر بود. آرام و سنجیده سخن می‌گفت و سخنانش غالبا با لطیفه و مزاح همراه بود. جذبه‌ای خاص داشت که با هر کس روبه‌رو می‌شد، وی را شیفته متانت و مسحور بیان خود می‌نمود. با قزّاقان ایرانی که به اسارت در می‌آمدند آنچنان سخن می‌گفت که با دیدگان اشکبار و دل‌های آکنده از مهر و محبت، او را وداع کرده و به خانه‌های خود بازمی‌گشتند.  او هیچ گاه به دنبال انتقام نبود و اسرا را آزاد می‌کرد و هزینه سفرشان را نیز می‌پرداخت.


*** در انقلاب مشرطیت به مشروطه‌خواهان پیوست
میرزا کوچک، ۲۸ ساله بود که در انقلاب مشرطیت به مشروطه‌خواهان پیوست و به عضویت انجمن روحانیون (انجمن طلاب) در آمد. وی در سپاه مشروطه گیلان، فرماندهیِ دسته کوچکی از گیلانیان را برعهده داشت و در نبرد‌هایی که در راه پایتخت اتفاق افتاد، از خود رشادت و لیاقت نشان داد و در ماجرای فتح تهران که منجر به خلع محمدعلی شاه از سلطنت شد، مأمور جبهه قزاقخانه بود.
همچنین هنگامی که محمدعلی شاه مخلوع به قصد بازپس‌گیری تاج و تخت از راه بندر ترکمن به ایران بازگشت و با سه هزار سپاهی تا فیروزکوه پیشروی کرد، میرزا کوچک به همراه دیگر مجاهدین، رهسپار مقابله با او شد که از ناحیه دست و سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و تحت مداوا قرار گرفت.
حضور قوای بیگانه در کشور و ناتوانی دولت مرکزی، ایجاب می‌کرد که برای مقابله با آنان و بیرون راندنشان، از نیرو‌ها و امکانات محلی و بومی استفاده شود. میرزا با این انگیزه به‌طور مخفیانه نهضت جنگل را پایه‌گذاری کرد.  
جنبش میرزا کوچک خان، متشکّل از نیرو‌های نظامیِ چریکی بود که مبارزه خود را از دل جنگل‌های گیلان آغاز کرد و برای تحقق آرمان‌های انقلابی از جمله حذف استبداد و بی‌عدالتی، اخراج بیگانگان و برقراری امنیت، جهادی نفس گیر را پی گرفت.  یاران میرزا با ابتدایی‌ترین وسایل جنگی که چیزی جز چند قطار فشنگ و چند قبضه سلاح قدیمی نبود، اولین پایه‌های نهضت جنگل را نهادند. آنان با یکدیگر پیمان بستند تا پیروزی نهایی از اصلاح موی سر و صورت خود پرهیز کنند.


*** میرزا در گزینشِ یاران جنگل وسواسی عجیب داشت
میرزا در گزینشِ یاران جنگل وسواسی عجیب داشت. آنان علاوه بر نداشتن سوابق سوء می‌بایستی سوگند وفاداری یاد کنند و خدا را بر این پیمان شاهد بگیرند.  قیام جنگل از اردیبهشت ۱۲۹۴ خورشیدی تا آذرماه ۱۳۰۰ به مدت هفت سال به طول انجامید و سرانجام با شهادت میرزا کوچک‌خان جنگلی فروپاشید.
آتش مهیب جنگ جهانی اول (۱۲۹۳- ۱۲۹۷ خورشیدی) از همان سالِ نخست به ایران رسید و شرایط کشور ما را که از هر جهت آشفته بود، پیچیده‌تر نمود. ایران با آنکه رسماً بی‌طرفی خود را در این جنگ اعلام کرده بود، از آسیب ایمن نماند و در معرض تجاوز نیرو‌های بیگانه واقع گردید. روس‌ها به فرماندهی ژنرال باراتف، مانند سیل به کشور ما سرازیر شده و طی مدت اشغالگری خود در ایران جنایات بی‌شماری مرتکب گردیدند. ارتش انگلیس از یک‌سو و نیرو‌های عثمانی از سوی دیگر با زیر پا نهادن حقوق بین المللی، در خاک ایران پیش می‌راندند و در تعرض آنان با یکدیگر، هستی و دارایی ملت به تاراج می‌رفت.  
در این شرایط، میرزا کوچک و یارانش دلیرانه در برابر اشغالگران ایستادگی می‌کردند و پیکاری نستوه داشتند. با پدیدار شدن فقر و قحطی که از آثار تلخ جنگ جهانی اول در کشور ما بود، میرزا کوچک بیکار ننشست و علاوه بر ارسال پول، خروار‌ها کیلو برنج برای قحطی‌زدگان نواحی شمال و تهران فرستاد و بدین‌وسیله جان هزاران نفر را از مرگ حتمی نجات داد. از طرفی نیرو‌های تزاری روس از بندر انزلی تا همدان را به صورت خط دفاعی خویش درآورده و با نیرو‌های آلمان و ارتش عثمانی مقابله می‌کردند. خطه گیلان دستخوش ناآرامی‌های جنگ بود. فرماندهان روسی تا پیش از انقلاب اکتبر روسیه، دولت مرکزی ایران را تحت فشار قرار می‌دادند تا برای ریشه‌کنی نهضت جنگل چاره‌ای بیندیشد.  


*** مزدورانی که گوش به فرمان بیگانه بودند
بدین سبب گاه مزدورانی که گوش به فرمان افسران روسی بودند مانند عبدالرزاق شَفتی، مَفاخرالمُلک و نصرت‌الله‌خان طالش معروف به امیر مقتدر با تعداد زیادی تفنگ‌چی روانه جنگل می‌شدند که با حمله برق‌آسای جنگلی‌ها، مفتضحانه شکست می‌خوردند و گاه قزاقان روسی با تجهیزات خود به میدان می‌آمدند. اما با تلفاتی سنگین و به‌جا گذاشتن کشته و اسیر و غنایم جنگی عقب نشینی می‌کردند.  
در هر یک از این پیروزی‌ها، مردم کوچه و بازار که غالبا کشاورز و کاسب و بازاری و از قشر محروم و مستضعف بودند، غرق شادی می‌شدند و میرزا را می‌ستودند و به دنبال آن جوانان بیشتری به نهضت جنگل و یاری میرزا کوچک می‌پیوستند. با این حال نهضت جنگل شکست‌های تلخی نیز داشت مانند جنگ ماسوله و نبرد منجیل که به تلفات سنگین یاران میرزا منجر شد.


*** سردار آزاده جنگل
سردار آزاده جنگل، در طول هفت سال، ناملایمات و مصائب را به جان خرید و زندگی در شرایط سخت و ناگوار جنگل و کوهستان را در سرما و گرما تحمل کرد. مکر دشمنان و خیانت دوستان را آزمود، ولی هرگز تسلیم نشد و سرانجام هستی خویش را در راه آرمان‌های متعالی خود تقدیم کرد.  
او در حالی که ۴۳ سال بیشتر نداشت در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ خورشیدی برابر با اول ربیع‌الثانی ۱۳۴۰ قمری به هنگام عقب نشینی به سمت خلخال در گردنه گیلوان بر اثر شدت برف و بوران و سرمازدگی به شهادت رسید. پیکر پاک میرزا را به روستای خانقاه بردند و پس از جدا کردن سر از تن، او را به خاک سپردند. آنگاه سر بریده را به رشت آورده و بعد از قرار دادن در انظار عموم، آن را به پایتخت رسانیده و به فرمانده قشون، رضاخان سردار سپه که هنوز به شاهی نرسیده بود، تقدیم کردند. رضا خان نیز دستور داد سر بریده میرزا را در گورستان حسن‌آباد تهران به خاک بسپرند.
سال‌ها بعد یاران سردار جنگل، سر و پیکر این مجاهد شهید را به رشت آورده و در آرامستان سلیمان داراب به خاک سپردند.

ارسال نظرات