تحولات سیاسی- اجتماعی دهه ۶۰ اثری جدی در سرنوشت جامعه ایرانی گذاشته است. از مهمترین سرفصلهای رویدادی دهه ۶۰ وقوع رخدادهای تروریستی متعدد از جانب گروهکها علیه انقلاب اسلامی و شهروندان ایرانی است. گروهک تروریستی منافقین پس از اعلام رسمی براندازی مسلحانه علیه انقلاب اسلامی، استراتژی ترور علیه ایرانیان را اتخاذ کرد. آنان پس از ناکامی در ساعت صفر براندازی- ۳۰ خرداد ۱۳۶۰- با این تحلیل که ضربه به رأس حاکمیت موجب تسهیل براندازی خواهد شد، اقدام به ترور شهید بهشتی و اعضای حزب جمهوری اسلامی و سپس شهیدان باهنر و رجایی کردند و پس از ناکامی در مرحله دوم براندازی به انتقامگیری از ایرانیان پرداختند، زیرا برخلاف پیشبینی آنان جامعه ایرانی حمایت خود از انقلاب اسلامی را با قدرت بیشتر ابراز کرد و آنان در مرحله «انتقام» با همکاری گروهکهای ضدانقلاب دیگر ۱۷ هزار شهروند ایرانی را به شهادت رساندند. در این میان واکاوی مناسبات حاکم در دهه ۶۰ از منظر فعالیت تروریستی و خشونتآمیز گروهکهای ضدانقلاب و تبعات آن بر پیکره جامعه ایرانی امری مغفول مانده است. در طراحی جنگ شناختی دشمنان انقلاب اسلامی تکاپو برای برساخت روایت خلاف واقع از رویدادهای پیروزمندانه ملت اولویت دارد تا با ایجاد سوگیری شناختی، روایت تحلیلی مطلوب خود را بازتولید کنند و بیشترین تمرکز آنان هجمه به دهه ۶۰ به مثابه «دهه افتخارات بزرگ» ایرانیان است.
روز مبارزه با تروریسم
در فرهنگ سیاسی، ترور از ریشه لاتین terror به معنای ترس و وحشت گرفته شده و به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق می شود که از راه ایجاد ترس، وحشت و استفاده از زور می خواهد به هدف سیاسی خود برسد. در زبان فارسی هم ترور به معنای ترس زیاد، بیم و هراس و خوف و وحشت است و تروریست به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم کش یا کسی که برای رسیدن به هدف خود کسی را به طور غافلگیرانه بکشد یا ایجاد وحشت و هراس کند، گفته می شود. روز هشتم شهریور، که روز مبارزه با تروریسم نام دارد، مصادف است با عملیات كم سابقه تروریستی نسبت به مقامات ارشد كشورمان در سال 1360 كه به شهادت دو یار دیرین انقلاب و دو اسوه علم و تقوا، شهید محمد علی رجایی، رئیس جمهور و محمد جواد باهنر، نخست وزیر كشورمان و تنی چند از همراهان آنها انجامید. این اقدام تروریستی را گروهک منافقین (سازمان مجاهدین خلق) انجام دادند.
منافقین در تنگنا
در ۳۰ خرداد ماه امسال بود که دولت آلبانی دست به کاری خلاف باور و تصور منافقین زد. این دولت که پیش از این جلوی اعتراض شهروندانش علیه اقدامات گروهک تروریستی منافقین را گرفته بود، یکشنبه سی خرداد پلیس را وارد میدان و با اعلام «نقض توافقها» از سوی این گروهک، به مقر آنها در اردوگاه اشرف۳ حمله کرد. در این اقدام ۷۰ نفر از اعضای این گروهک توسط پلیس بازداشت شدند. در حال حاضر فشارهای اخیر دولت آلبانی به منافقین موجی از اعتراض و انتقاد را از سوی اعضای این فرقه که تحقیر و فشار روانی زیادی را تحمل میکنند، برانگیخته است. در حمله پلیس بسیاری از کامپیوترها، هاردها و سرورهای آنها ضبط شد، اما سران منافقین از جمله مریم رجوی و مسعود رجوی (که اخبار ضد و نقیضی از زنده بودن او وجود دارد)، درقبال اتفاقات اخیر سکوت کردهاند که همین مسئله فشارهای داخلی به اعضا را بیشتر کرده است و تعداد زیادی از آنها خواهان خروج از اشرف شدهاند. در پی فشار بیشتر آلبانی به منافقین مستقر در مقر اشرف ۳ در تیرانا، ۱۵ مرداد نیز پلیس این کشور محدودیتهای جدیدی را برای کنترل این مقر اعمال کرده است که بر اساس آن، هیچکس بدون اجازه پلیس حق ورود و خروج در این اردوگاه را ندارد. این درحالی است که طی روزهای گذشته، دولت آلبانی، مریم رجوی سرکرده این گروهک را که هماکنون در فرانسه حضور دارد، نیز به این کشور ممنوعالورود کرده است. به تازگی نیز دادگاه کیفری یک استان تهران با انتشار یک آگهی عمومی که در روزنامههای کثیرالانتشار منتشر شده، از اعضای متواری سازمان مجاهدین خلق معروف به منافقین خواست وکیل قانونی خود را به این دادگاه معرفی کنند تا در فرآیند رسیدگی به پروندهای که برای آنها تشکیل شده از این افراد دفاع کنند. جان کلام اینکه ۴۵
راهبرد ما در ضدتروریسم
در مقطع کنونی – هرچند دیرهنگام- باید «مبارزه با تروریسم» را فراتر از مناسبت تقویمی بنگریم و در تکاپو برای مسئلهمندسازی مبارزه با تروریسم به خصوص از منظر جامعهشناختی در تصمیمسازی کارگزاران سیاسی- فرهنگی کشور پرداخت. نقطه عزیمت سیاست مبارزه با تروریسم باید با تعیین صورتبندی از مختصات مفهومی آن از منظر منافع ملی باشد. در برهه زمانی که ضد تروریسم ابزاری علیه اهداف استکباری بدل گشته است و کشورهای غربی به بهانه آن مرتکب رفتارهای غیرانسانی و جنایتآمیز مانند کشتار شهروندان بیگناه عراقی و افغان و.. میشوند. باید در گام اول به واکاوی فهم تروریسم و دلالتهای معنایی آن بپردازیم و در گام دوم تلاش برای بازسازی مفهومی آن مبتنی بر آموزههای اسلامی صورت بگیرد. «جهاد تبیین» بستر مناسبی در این انگارهسازی تحلیلی خواهد بود، زیرا به تعبیر رهبرمعظم انقلاب اسلامی «در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بیامانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها- ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟» در راستای این فرضیه قطعی و فوری پیشنهادات سیاستی ذیل طرح میگردد:
۱. تاریخ شفاهی ترور؛ حافظه جمعی ایرانیان در دهه ۶۰ دریچه مهم در ادراک مناسبات آن مقطع زمانی است. باید در این بستر به ثبت خاطرات قربانیان و شاهدان ترور پرداخت و آنان منابع بدیع برای حافظه ملی ایرانیان هستند و از سوی دیگر مکان-خاطرههای ترور بستر مناسبی برای شناخت تبیینی نسل جدید از تاریخ معاصر کشور خواهد بود. همچنین از منظر جامعه شناختی باید تبعات گسترش سایه شوم تروریسم بر زندگی روزمره شهروندان ایرانی در دهه ۶۰ واکاوی شد.
۲. هنر علیه تروریسم؛ هرچندبخشی از نبرد با تروریسم مخصوصا در بعد تروریسم دولتی با ابزارهای نظامی محقق خواهد شد و جمهوری اسلامی ایران در این عرصه دارای توانمندی بارزی است، اما بخش دیگر این مبارزه، روایتگری آن با اتخاذ سیاستهای فرهنگی با تولیدات هدفمند هنری مانند فیلم و تئاتر است.
مریم مجد
ارسال نظرات