سعدالله زارعی
تحولاتی که 4 مرداد/ 26 ژوئیه در «جمهوری نیجر» روی داد و «کودتا» خوانده شد، در دنباله تحولات عدهای از کشورهای آفریقایی بود. فارغ از اینکه رهبر جدید - حسومی مسعودو - و رهبر سابق - محمد بازوم - چه خصوصیاتی داشتهاند و از سوی چه کشور یا کشورهایی حمایت میشده و میشوند، حرکت ضدفرانسوی و ضدغربی نظامیان و تودههای مردمی که از برکناری محمد بازوم حمایت کردند، اهمیت ویژه دارد. بر این اساس بسیاری از ناظران، تحولات نیجر که پیش از این در کشورهای آفریقایی مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری و آفریقای مرکزی روی داده بود را اخراج غرب و بهخصوص فرانسه از آفریقا تعبیر کردند. این روند که بیارتباط با تغییر قدرت در عرصه بینالملل نیست، نشان میدهد فضای جهان هر روز بر دولتهای غربی دارای سابقه استعمارگری تنگتر میشود. در این خصوص گفتنی است:
تظاهرات آفریقاییها یا آفریقاییتبارها علیه اروپا و به طور خاص علیه فرانسه به یک پدیده تبدیل شده است. آفریقاییتبارها در همین هفتههای اخیر علیه سیاستهای دولت فرانسه در پاریس، مارسی و... به میدان آمدند و بعضی جریانات اجتماعی فرانسه را هم جذب کردند. در همان حال در «نیجر» شاهد تظاهرات چندصدهزار نفره به خصوص در «ینامی» پایتخت بودیم. این تظاهرات که غربیها از آن با عنوان حمایت از کودتاگران پوشش دادند، در واقع ضدفرانسه و علیه سالها استیلای آن بر این مردم بود. این تظاهرات و تظاهرات پاریس یک منطق داشتند و در آن یک جریان سیاسی را در سطح بینالمللی هدف گرفته بودند.
آفریقا یک قاره بزرگ با منابع متنوع و از نظر فرهنگی بسیار غنی است و در چرخش نظام جهانی از غرب به شرق میتواند تأثیر زیادی داشته باشد. نهضتهای مردمی علیه فرانسه، ایتالیا، بلژیک، انگلیس، آلمان و... در آفریقا در واقع غرب و نقشآفرینی غرب در نظام آینده جهانی نشانه گرفته است. خود این که آفریقا در بحبوحه شکلگیری نظام جهانی جدید، تضعیفکننده نقشآفرینی اروپا در نظامآینده باشد، یک نقش ویژه و اثرگذار است. قارهای که در مقدمه شکلگیری نظام جهانی ایفاگر نقش اساسی است، در زمان شکل یافتن نمیتواند و نباید در حاشیه و تحتالشعاع قرار بگیرد.
نهضت اجتماعی قاره اروپا در اصلاح روند شکلگیری نظم جدید بینالمللی از یک حیث مکمل نهضت سیاسی قاره آسیا است. از این رو به موازات جنبه ضداروپایی خیزشهای مردی در نیجر و جمعی دیگر از کشورهای آفریقایی، شاهد گرایش دولتها و نهضتهای آفریقایی به سمت قدرتهای آسیایی هستیم. در این میان غرب با تمرکز بر روی نفوذ امنیتی روسیه در بعضی کشورهای آفریقایی سعی در انحراف موضوع دارد. غرب با این ادعا که منشأ رخدادهای یک سال اخیر مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری، نیجر و... سرویس امنیتی روسیه بوده میخواهد وانمود کند خیزش ضدغربی در واقع یک کالای غیراصیل و وارداتی است و حال آنکه آنچه در کشورهای نیمه شمالی آفریقا یا آفریقای مسلمان روی داده و فراگیر هم هست، از نظر سابقه و جنبه ایدئولوژیک بر سابقه خود آفریقا تکیه دارد. کشورهایی که در آنها تظاهرات ضداروپایی و بهطور خاص ضد فرانسه رخ داده هیچگاه در مدار اتحاد جماهیر شوروی و یا فدراسیون روسیه نبودهاند. آنان حتی همین الان در زیر سلطه سرویسهای امنیتی غرب قرار دارند و اگر سرویس روسیه نقش ویژهای در این کشورها داشت در گزارشها غربیها و اظهارات مقامات ارشد آن آمده بود.
تحولات در کشورهای آفریقایی به دلیل سلطه شدید دولتهای استیلاگر اروپا روی میدهد و پیوستگی اقدامات نظامی و حمایتهای اجتماعی از اقدامات ضدفرانسوی، دقیقاً از این موضوع نشأت میگیرد. یعنی دلیل حمایت مردمی از اقدامات نظامی، ماهیت ضدفرانسوی اقدامات نظامیان است. همین مردم آنجا که کودتا علیه یک جریان داخلی روی میدهد، تماشاچی صحنه باقی میمانند و هرگز به حمایت از یک طرف برنمیخیزند. اینکه پیش از آنکه «حسومی مسعودو» قدرت را در «ینامی» به دست گیرد، مردم علیه «محمد بازوم» به خیابان میریزند، به دلیل عملکرد بازوم و وابستگی او به فرانسه و سایر دولتهای اروپای مرکزی است.
بله این نهضت مردمی آفریقا، به صحنه بینالملل هم توجه دارد و براساس این توجه، به سمت قدرتهای نوظهور یا قدرتهای بازسازی شده آسیا نگاه میکند. چرا صحنه بینالملل برای آفریقا مهم است؟
آفریقا در حدود 200 سال تحت سیطره قدرتهای اروپایی بوده است. کشورهای مسلمان در این قاره که بعضی از آنها صدها سال بخشی از قدرت امپراتوری مسلمانان عثمانی بودهاند، در طول قرنهای 19 و 20 بدترین شکل استعمار غربی، ازاشغال سرزمین و قیمومیت تا تجزیه و تکهتکه شدن و تا غارت اموال و بیگاری و قتل و تبعید دست جمعی را تجربه کرده و از نیمه قرن بیستم شاهد سیطره استعمار «فرانو» در شکل تحمیل دولتهای غیرمردمی وابسته به غرب بوده است.
در طول حدود 60 سال گذشته همه دولتهای مسلمان آفریقایی مزه تلخ دولتهای خشن وابسته به غرب را در کام خود چشیدهاند. بنابراین از نظر مردم آفریقای سالهای 1960 / 1340 تا 2020 / 1400 سلطه غربیها علیرغم استقلال ظاهری دولتهای آفریقایی نه تنها کاسته نشده بلکه افزایش یافته و متنوع شده و عمق بیشتری هم پیدا کرده است. بنابراین مردم آفریقا نه تنها الان به صحنه بینالملل بهعنوان یک موقعیت اساسی تعیین سرنوشت خویش مینگرند، بلکه در این 200 سال، صحنه بینالملل را مهم دیده و تحولات آن را به طور جدی رصد کرده و البته داغ آن را بر استخوانهای خویش احساس کردهاند. بنابراین ضدغربی بودن، طبیعیترین وجه خیزشهای آفریقایی است و آنان برای این موضوع به آموزگار و آموزه خارجی احتیاج ندارند.
آفریقا در عرصه تحولات بینالمللی، آسیا را همزاد و همدرد خود میداند و لذا حس بدی نسبت به محوریت شدن آن در عرصه بینالملل ندارد. دولتهای قدرتمند آسیا اعم از روسیه، چین، ایران، هند و... هیچ سابقه استعماری در آفریقا نداشتهاند. بنابراین توجه آفریقا به آسیا و قدرتهای آن هم خیلی طبیعی است. آفریقا در صحنه تحولات بینالملل اگر به آسیا گرایش نداشته باشد به کجا میتواند گرایش پیدا کند؟ وقتی نخواهد با آسیا کار کند باید با اروپا یا آمریکا کار کند و حال آنکه علیه این دو به یک انبار انفجاری تبدیل شده است.
آفریقا همیشه مهم بوده و ایران همواره باید به این قاره توجه میکرده است و امروز به دلیل تحولات عرصه بینالملل و فرجهای که پدید آمده است، این توجه باید افزایش پیدا کند.
تحولات نیجر و پارهای دیگر از کشورهای اسلامی از سوی غرب، «نظامی» خوانده میشود و با واژههایی نظیر «کودتا و نظامیان» تعبیر میگردد و ما هم چون معمولاً به عمق ماجرا توجه نداریم، همین ادبیات را به کار میگیریم! اما واقعیت این است که امروز، تغییرات جهان اسلام با ترکیبی از گرایشات سیاسی، نظامی و فرهنگی توأم گردیده است. در این بین غرب هر کجا که بتواند علیه آنها بدل میزند که یک نمونه از آن را در سودان - و به صحنه کشاندن حمیدتی - دیدیم، آنجا که نتواند لجنپراکنی میکند. ما در ماجرای شورش شبهنظامیان حمیدتی در سودان شاهد حمایت غربیها از او با عنوان «جنبش عدالتخواه» بودیم. حال غرب در صحنه نیجر، حرکت نظامیان که یکپارچه هم بود و به دلیل یکپارچه بودن نمیتوان به آن «کودتا» اطلاق کرد را با عنوان کودتای نظامی علیه دولت قانونی یاد میکند و جالبتر این است که رئیسجمهور قانونی از آمریکا میخواهد با مداخله نظامی - و طبعاً کشتار مردم - قدرت را از نظامیان پس بگیرد! بنابراین آنچه در روز 4 مرداد ماه جاری در نیجر اتفاق افتاد و از سوی ارتش حمایت شد و سپس با استقبال شدید مردم در «ینامی» پایتخت و سایر شهرها مواجه گردید، تلفیقی از جمعبندی نخبگان نظامی، نخبگان سیاسی و عناصر نامدار فرهنگی نیجر بوده و مورد حمایت آحاد مردم است. همین نوع تحولات را در هر جای آفریقا میتوان مشاهده کرد. این وضعیت مسلماً در کشورهایی که تاکنون کمتر خبری از آن شنیدهایم، تکرار خواهد شد. این میتواند یک موج جدید باشد و چهره آفریقا را تغییر دهد.
سید محمد بحرینیان
یک. میدانیم سالهاست محور اصلی اقدامات خصمانه برخی قدرتها علیه ایران، اقتصاد است. به جنگ اقتصادی علیه کشورمان باور داریم و میدانیم دشمن در تهاجم خود، صرفا از روشهای سنتی و روشن بهره نمیبرد بلکه از اقدامات نامتعارف و پنهان هم نهایت استفاده را میکند. امکان ندارد آمریکا و اسرائیل و برخی همپیمانان آنها، در عرصه سیاست، مذاکرات خارجی، رسانه و حتی محیطزیست،
جاسوس پروری کنند ولی از اقتصاد صرفنظر کنند. اگر برای جاسوسی از مذاکرات بینالمللی و مسائل هستهای ما «گاندو» تربیت میشد، امکان ندارد گاندوهای بسیاری جذب و تربیت و راهی عرصههای اقتصادی کشور نشوند.
دو. اگر از دستگاههای نظارتی پرسیده شود، خواهند گفت ما زمینبازی اقتصاد را تحت نظر گرفتهایم و با متخلفان هم برخورد کردهایم. این البته درست است اما به نظر میرسد عمده برخوردی که با مدیران و فعالان اقتصادی متخلف صورت گرفته، ناظر به افرادی است که باانگیزههای شخصی و برای کسب منافع بیشتر از طرق نامشروع، اقدام خلافی کردهاند. بحث ما این نیست، با اختلاس گران و رانتخواران باید برخورد شود که همین حالا هم در جریان است، اما آن دسته از مدیران، مشاوران و تصمیم سازان اقتصادی که خلاف شخصی هم نمیکنند اما مسیر اقتصاد کشور را با تصمیم سازیهای خود به سمت پرتگاه پیش میبرند یا شرایط زندگی مردم را دشوارتر میکنند، چه وضعیتی پیدا میکنند؟ آیا آن مدیر ظاهرا سالمی که تصمیماتش، یک مجموعه یا سازمان را تباه میکند، زیر نظر هستند؟
سه. یک نمونه ساده را بررسی کنیم: چندی پیش، در شرایطی که تمام مؤلفههای اقتصادی و سیاسی، ثبات نرخ ارز و سایر شاخصهای بازار تا حداقل چند ماه آینده را تصویر میکرد، یک رسانه اقتصادی، طی یک روز بیش از ۱۵ خبر و گزارش و تحلیل پیرامون احتمال گران شدن خودرو منتشر کرده و در اغلب آنها با واژههایی ترسناک و هشداردهنده، درحالیکه بازار خودرو بهتازگی کمی رنگ آرامش دارد، سعی کرده تقاضا را در این بازار بهشدت بالا برد و خریداران غیرمصرفی را به سمت این بازار سوق دهد.
یک تحلیل پیشپاافتاده این است که بگوییم شاید این رسانه، با یک خودروساز یا واردکننده خودرو قراردادی دارد تا قیمت را بالا ببرد و به همین سطح اکتفا کنیم، اما اگر کمی هم به سوابق آن رسانه و رفتوآمدها و ارتباطاتش دقت شود، شاید ماجرا از این هم پیچیدهتر و در جهت اخلال اساسی در یک بازار موردنیاز مردم باشد.
چهار. بحث این است که برخی آمارها و اطلاعات اقتصادی، کماهمیتتر از اطلاعات حساس امنیتی و نظامی نیستند و امروز که پیشانی جنگ ما اقتصاد است، شاید مهمتر هم باشند. از سوی دیگر تحلیل و نظارت بر سمتوسوی سیاستگذاریهای اقتصادی، به تحلیلگران و اقتصاددانان خبره احتیاج دارد و دقت بسیار میطلبد. شناخت افراد و جریانهای نفوذی در حوزه اقتصاد، احتمالا نیازمند تقویت بازوهای اقتصادی و علمی دقیقی است که بیش از آنکه به دنبال عوامل تخلف باشند، در پی یافتن افراد و سیاستهایی باشند که خروجی عملکردشان تخلف و فساد در سطح گسترده باشد.
پنج. علیرضا اکبری، جاسوس دو تابعیتی ایرانی-انگلیسی را به یادآوریم که چندی پیش اعدام شد و واکنش عجولانه دولت انگلستان هم بیشازپیش پرده از ارتباطات خارجی و جاسوسی او برداشت. اکبری در ساختارهای رسمی کشور ما، مهرهای امنیتی بود که روی پیشانیاش، جای مهر خودنمایی میکرد و حتی مخالف سرسخت برجام بود. نفوذیها، لزوما غرب دوستان کروات زده نیستند و گاهی دقیقا در نقطه مقابل باید به دنبال آنها گشت؛ هرچه هست برخی تصمیمها نشان از آن دارد که جستوجویی در نظام اقتصادی کشور، میتواند نتایج عجیبی در پی داشته باشد.
ارسال نظرات