وقتی فقط یک چکش در اختیار دارید؛ همه چیز را شبیه میخ میبینید. این حکایت طیف بدسابقه غربگرا در ایران است که هیچ ایدهای به جز توافق با آمریکا ندارند و با دیدن هر مسئلهای در کشور میخواهند آن را طی توافق با آمریکا حل کنند. آخرین نمونه این رفتار مربوط به تعطیلی روزهای اخیر در کشور است. بلافاصله پس از اعلام تعطیلی چهارشنبه و پنجشنبه در سراسر کشور، آنها در رسانههایشان به میدان آمدند و علت تعطیلی را افزایش مصرف برق در گرمای تابستان و ناترازی بین تولید و مصرف برق عنوان کردند. راهحل آنها مثل همیشه تکراری بود. از نظر آنها این ناترازی به دلیل تحریمها و در نتیجه عدم سرمایهگذاری خارجی در صنعت برق رخ داده و برای رفع این مشکل باید برای رفع تحریم با آمریکا مذاکره کرد و به توافق رسید. این ادعا در مقایسه با ادعاهای گذشتهشان که حتی تأمین آب آشامیدنی را به توافق با آمریکا گره میزدند پیشرفت قابل ملاحظهای داشت؛ این بار دستکم آنها از صورتهای منطقی برای طرح استدلالشان بهره میبردند!
البته اینبار هم مثل همیشه برای پذیرفتن ادعای غربگرایان یک مشکل کوچک وجود داشت و آن اینکه اصلا کمبود برقی در کار نبود؛ در این چند روز هیچ قطعی برقی رخ نداد چون اساسا تعطیلی سراسری چهارشنبه و پنجشنبه به درخواست وزارت بهداشت برای حفظ سلامت مردم در گرمای بیسابقه هوا صورت گرفته بود. حتی سخنگوی وزارت نیرو هرگونه ادعا مبنی بر تعطیلی این روزها به دلیل کمبود برق را تکذیب کرد و گفت: «وزارت نیرو پیشبینی کرده بود که حداکثر مصرف برق برای (چهارشنبه ۱۱ مرداد) به عدد ۳ هزار مگاوات میرسد. در حال حاضر نیروگاههای کشور امکان تامین پایدار این مقدار برق را از قبل داشته و دارند؛ لذا، مشکلی برای تامین برق مشترکین برای روزهای چهارشنبه و پنجشنبه وجود ندارد.»
این روزها برخی چهرهها و رسانههای وابسته به دولت قبل سعی دارند بار دیگر بحث مذاکره مستقیم و توافق با آمریکا را داغ کنند. صحبت از چنین چیزی شاید 12 مرداد 1392 در آغازین روزهای کاری آقای روحانی در دولت یازدهم جذاب به نظر میرسید اما برای مطرح کردن مجدد آن پس از یک تجربه 8 ساله یا باید بیش از اندازه سادهلوح بود و یا باید مخاطب را سادهلوح فرض کرد. این البته خوشبینانهترین حالت ممکن است.
ایده مذاکره و توافق با آمریکا 8 سال در دولت آقای حسن روحانی به آزمایش گذاشته شد و تنها نتیجه ملموس آن نزدیک به یک دهه تعطیلی و عقبماندگی کشور بود. هیچ تحریمی برداشته نشد و هیچ گشایشی در معیشت مردم رخ نداد. این ایده حتی تا سطح گفتوگوی تلفنی رئیسجمهور ایران با رئیسجمهور آمریکا و دیدار وزیر خارجه ایران با رئیسجمهور آمریکا پیش رفت اما عملا نتیجه آن اسفبار بود.
۵ مهر ۱۳۹۲ (۲۷ سپتامبر ۲۰۱۳) درست همان روزی که حسن روحانی در مسیر فرودگاه جان اف کندی نیویورک، گفتوگویی15 دقیقهای با باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا انجام داد؛ فرودگاه جان اف کندی از سوخترسانی به هواپیمای حامل رئیسجمهور ایران امتناع کرد و به ناچار این هواپیما برای سوختگیری عازم یکی از کشورهای آمریکای لاتین شد. این شاید اولین سوغات اوبامای مؤدب[صفتی که آقای روحانی برای اوباما پس از گفتوگوی تلفنی بهکار برد] به آقای روحانی بود.
چند ماه بعد و پس از توافق موقت ژنو در ۳ آذر ۱۳۹۲ (۲۴ نوامبر ۲۰۱۳) میان ایران، آمریکا و دیگر کشورهای 1+5، آقای روحانی، حمید ابوطالبی را به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد انتخاب کرد اما آمریکا از صدور روادید برای نماینده منتخب آقای روحانی امتناع کرد. اعضای کنگره ایالات متحده طی جلساتی در 7 و 10آوریل 2014(18 و 21 فروردین 1393) با تنظیم لایحهای از اوباما خواستند که از اعطای روادید به سفیر پیشنهادی ایران برای نمایندگی در سازمان ملل متحد، به بهانه حضور آقای ابوطالبی در جریان تسخیر سفارت آمریکا در سال 1358 جلوگیری کند. آقای ابوطالبی با یک عقبنشینی منفعلانه حضورش در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را تکذیب کرد و گفت فقط به عنوان مترجم نماینده پاپ در سفارت آمریکا حضور داشته است اما با این حال اوبامای مؤدب[!] یک بار دیگر در 18آوریل 2014(29 فروردین 1393) دست رد به سینه آقای روحانی زد و با امضای مصوبه کنگره آمریکا، نماینده منتخب آقای روحانی را به سازمان ملل راه نداد.
6 دسامبر 2015(15 آذر 1394) کمتر از 5 ماه از روز توافق بر سر برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) میگذشت و هنوز روز اجرای برجام فرا نرسیده بود که باراک اوباما طی سخنانی گفت به وزارت خارجه و وزارت امنیت داخلی این کشور دستور داده است تا «برنامه معافیت ویزا» (قانونی که به موجب آن شهروندان برخی کشورها برای اقامت 90 روزه در آمریکا احتیاج به ویزا نداشتند) را بازنگری کنند. به دنبال این بازنگری، ایران به فهرست کشورهای در منطقه نگرانی آمریکا اضافه شد و اتباع ۳۸ کشور عمدتا اروپایی که برای سفر به آمریکا از اخذ روادید معاف بودند، در صورت سفر به ایران و چند کشور دیگر، معافیتشان لغو شده و باید برای ورود به آمریکا روادید میگرفتند. 18 دسامبر 2015 (27 آذر 1394) این قانون با امضای اوباما رسمیت یافت. جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا در نامهای برای آقای ظریف این قانون را مانعی در مقابل برجام ندانست و معافیتهایی برای ایران در این زمینه را وعده داد و پای وعدههایش را نیز امضا کرد. بر این اساس عباس عراقچی «امضای کری» را «تضمین» دانست اما مدتی بعد وقتی خاویر سولانا مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا و نهمین دبیرکل ناتو قصد سفر به آمریکا را داشت از ورود او بدون روادید ممانعت به عمل آمد فقط به این دلیل که مرداد 1392 مهمان مراسم تحلیف آقای روحانی در تهران بوده است.
2 نوامبر 2016(12 آبان 1395) اولین ماههای اجرای توافق برجام در دولت اوباما بود که حمید بعیدینژاد سفیر وقت ایران در لندن در همایش «چشمانداز تجارت و سرمایهگذاری انگلیس و ایران» گفت: «جای تأسف است بانکهای بزرگ همچنان در تعامل با ایران به بهانه تحریمها و جریمههای آمریکا احتیاط میکنند... حساب بانکی سفارت ایران در لندن هنوز بسته است.» برجام به عنوان ثمره مذاکره و توافق با آمریکا نتوانست همین مشکل ساده را حل کند تا جایی که محمدجواد ظریف سپتامبر 2017 در آخرین ماههای حضور آمریکا در برجام خطاب به وزیر خارجه آمریکا گفت: «ما هنوز نمیتوانیم در انگلستان یک حساب بانکی باز کنیم.»
21 تیر 1395 در آستانه اولین سالگرد انعقاد توافق برجام حتی صدای سفیر کرهجنوبی در تهران نیز به اعتراض بلند شد و گفت: «کسانی که برجام را پذیرفتند هم اکنون بانکهای خود را مجاب کنند که پولهای ایران را به این کشور انتقال دهند و مانع شدن از این موضوع اکنون غیرقانونی است. این تاسفآور است که سفارت کره جنوبی با وجود سپری شدن6 ماه از اجرایی شدن توافق برجام هنوز پول سفارت خود را از طریق قاچاق به ایران میآورد.»
15 نوامبر 2016 (25 آبان 1395) در حالی که فقط 10 ماه از اجرای برجام میگذشت، مجلس نمایندگان آمریکا به «لایحه تحریمهای ایران»(ISA) رأی داد. این لایحه در اول دسامبر 2016 (11 آذر 1395) نیز در مجلس سنای آمریکا رأی موافق گرفت تا به موجب آن تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران ده سال دیگر تمدید شود. آقای روحانی 14 آذر 1395 طی سخنانی در مجلس شورای اسلامی اجرای این قانون را «نقض فاحش برجام» خواند و گفت: «مصوبه اخیر کنگره آمریکا به اعتقاد ما با برجام مغایرت داشته و ناقض آن است لذا رئیسجمهور آمریکا موظف است با استفاده از اختیارات خود از تأیید و به ویژه از اجرای آن جلوگیری نماید.» اما اوباما هرگز از اختیارات خود برای جلوگیری از تأیید و اجرای آن استفاده نکرد و 10 روز پس از تصویب کنگره، تحریمهای ایران تا سال 2026 تبدیل به قانون اجرایی شد.
4 ماه بعد در جولای 2017 هنوز آمریکا از برجام خارج نشده بود که کنگره ایالات متحده طی دو جلسه در 24 و 27 جولای 2017 (2 و 5 مرداد 396) «قانون مقابله با دشمنان آمریکا از طریق تحریمها» (CAATSA) را تصویب کرد. ایران مشخصا به عنوان یکی از اهداف این قانون تحریمی تعریف شده بود و با توجه به رأی بالای کنگره (بیش از 2/3) که شامل اکثر نمایندگان دموکرات و جمهوریخواه میشد، این لایحه بدون امضای رئیسجمهور وقت آمریکا تبدیل به قانون شد.
این بخشی از نتیجه آزمون مذاکره و توافق با آمریکا در دولت آقای روحانی است. کسانی که با نادیده گرفتن این کارنامه پس از 8 سال دوباره آزمودن این راه طی شده را تجویز میکنند اگر رگههایی از خیانت نداشته باشند دستکم نشانههایی از یک بیماری روانی خواهند داشتند. در ادبیات پزشکی به این بیماری «سندرم استکهلم» میگویند؛ پدیدهای که در آن گروگان نسبت به گروگانگیر حس همدلی و وفاداری پیدا میکند تا جایی که حاضر است خودش را با اختیار و علاقه تسلیم کسی کند که جان و مال و آزادیاش را تهدید میکند. حالا ما در ایران جهش جدیدی از این اختلال روانی را مشاهده میکنیم: «سندرم واشنگتن».
سید محمدعماد اعرابی
نقدی بر دو سال اول دولت سیزدهم
سیدمحمد بحرینیان
دولت سیزدهم به نیمه رسیده و حالا می شود عملکرد آن را مستقلا قضاوت کرد. نوشتن از کارنامه یک دولت در تمام حوزه ها، سلسله گزارش های منظم و مطولی می طلبد که اینجا قصد پرداختن به آن را نداریم و تنها به بررسی چند رویکرد رئیس جمهور محترم و دولتمردان او می پردازیم:
یک. دولت سیزدهم، مسائل سیاست خارجی را از کانون توجهات و امید ملت خارج کرده و این خود یک تغییر مثبت است. هرچند سیاست و اقتصاد رابطه تنگاتنگ دارند، اما بازارهای ما همچون گذشته هر روز منتظر اخبار سیاسی و تأثیرپذیری از آنها نیست و ادراک عمومی هم، چاره همه چیز را در خارج از کشور نمی بیند.
در همین دوره دو ساله، ارتباط با برخی کشورهای منطقه احیا شده و برخی گره های کهنه گشوده شده که قابل تقدیر است. نکته دیگر آن است که راهبردهای سیاسی و بین المللی دولت سیزدهم، وابسته به دول خارجی نیست و اگر مثلا بایدن برود و یک رئیس جمهور محافظه کار در آمریکا بر سر کار بیاید، ما نیازمند بازنگری یا تغییر در راهبردهای اصلی نیستیم.
دو. در حوزه حکمرانی اقتصادی، شاهد تحول خاصی در دولت سیزدهم نبوده ایم و بلکه باید گفت برخی از رویکردهای غلط تداوم داشته یا حتی تقویت شده اند. دولت سیزدهم در یک نگاه کلی، به استقلال بازار چندان معتقد نیست یا حداقل در عمل این را نشان نداده است. دخالت در بازارها،
قیمت گذاری و برخورد سطحی با مسائل اقتصادی از جمله این موارد است. تلاطم موجود در بازار مسکن، خودرو، سکه و حتی مواد خوراکی و آشامیدنی دلیلی بر تداوم رویکرد نادرست گذشته است. میانگین تورم در کشور ما در طی سالیان دراز حدود ۲۰ درصد بوده و از سال ۹۷ به این سو، تقریبا هر سال دو برابر این نرخ بلندمدت بوده است.
متاسفانه در دو سال اخیر نیز این تورم ۴۰ تا ۵۰ درصدی ادامه داشته است. نکته دیگر در حوزه اقتصاد، به کارگیری برخی مدیرانی است که در ادبیات رئیس محترم جمهور، بانیان وضع موجود خوانده می شدند و طبیعتا نتیجه آن هم، تداوم وضع اقتصادی موجود است.
سه. دولت سیزدهم در حوزه فرهنگ، فاقد رویکرد مشخص و نگاه مسلط است و دقیقا به همین دلیل است که در مسائل کلان فرهنگی، اساسا بازیگر موثری محسوب نمی شود. برنامه ها و رویدادهای بزرگ حوزه فرهنگ کشور همچون نمایشگاه کتاب و جشنواره های فجر هم تابع همین وضعیت بوده اند و دولت سعی می کند تکلیف خود را با بسیاری از پدیده ها و چالش های جاری فرهنگی کشور همچون حجاب مشخص نکند.
چهار. دولت در حوزه مردم داری و ارتقای شاخص های مردم سالاری عملکرد مثبتی داشته که آن هم عمدتا ناشی از عملکرد شخص رئیس جمهور است.
سفرهای متعدد استانی، حضور در محافل مردم، مشی مردمی و متواضع در برابر مردم و پرهیز از دوقطبی سازی های مضر در جامعه، در مجموع کارنامه مثبتی در این زمینه از دولت بر جا گذاشته است.
ارسال نظرات