ترور ناجوانمردانه دانشمندان برجسته صنعت هستهای کشورمان در ۱۵ سال اخیر، نشان داد که دشمن برای توقف ماشین پیشرفت علمی و فناوری ایران، به تحریم و تهدید بسنده نمیکند و اگر لازم باشد، در زیر ظاهر اتوکشیده و به ظاهر متمدنانهاش، دست به ترور هم میزند؛ آن هم ترور دانشمندان یک جامعه که آرمان و هدفشان آسایش و سعادت انسانهاست.
ویژگی برجسته شهیدان عزیز جهاد علمی ما، چندبُعدی بودن شخصیت آنهاست؛ به گونهای که هم علم و دانش و هم تقوا و مردمداری در جای جای زندگی آنها جاری بوده و همین جامعیت، آنها را به الگوهای عملی پیشرفت و تعالی تبدیل کرده است.
* آبرو و اعتبار جامعه علمی
رهبر معظم انقلاب، بارها از مقام و منزلت الهامبخش شهدای علمی کشور تجلیل کردهاند و به واکاوی شخصیت درسآموز آنها پرداختهاند؛ مرور برخی بیانات ایشان در این حوزه، قابل تأمل است.
- یاد شهید علیمحمدی، شهید شهریاری، شهید رضائینژاد و شهید احمدی روشن هرگز از خاطره این ملت و حافظه تاریخ ما بیرون نخواهد رفت.
- شهادت این دانشمندان برجسته در راه آرمان های بلند و الهی، «به کشور، انقلاب اسلامی، ملت ایران و محیط علمی» آبرو بخشید و آنان با این شهادت، به بالاترین رتبه از ارزش های معنوی دست یافتند.
- (شهدای هستهای) در راه خدا شهید شدند، در راه پیشرفت اسلام شهید شدند. مسئلهی اینها فقط این نیست که حالا ما یک ملتی هستیم، می خواهیم از فلان کشور و فلان دولت عقب نمانیم، لذا وارد عرصهی علمی شدهایم؛ این هست، بهاضافهی یک چیزی از این مهمتر؛ و آن این است که ما با این حرکت علمىِ خودمان داریم اسلام را سربلند می کنیم، نظام اسلامی را آبرومند می کنیم.
* شهید دکتر مسعود علیمحمدی
سهشنبه بود دقیقاً یک هفته قبل از شهادت استاد، چند تا از بچهها رو دیدم که در مورد تحصیل در خارج از کشور از استاد می پرسیدند. همان هایی که الان رفتند آمریکا! یکی از بچهها از دکتر پرسید استاد چرا خارج نرفتین، اون یکی می گفت چرا شما تمایل ندارید که به بچهها نامه پیشنهاد تحصیل در خارج از کشور بدید، خب چه اشکالی داره که بچهها برن خارج، وقتی می تونن اونجا موفقتر باشن و...استاد مثل همیشه بعد از تموم شدن سخنان یک لبخند خیلی معنادار زد انگار یه عالمه حرف داشت برای گفتن ولی ترجیح دادن حرفی نزنن. انگار که می دونستن مخاطبانشون تصمیمشون رو گرفتن شاید هم فکر میکردن …. ولی چیزی که من همیشه به عنوان شاگرد استاد بهش ایمان دارم اینه که با همه مشکلاتی که همهمون میدانیم در کشورمون وجود داره اعتقاد داشتن که باید موند، سخت تلاش کرد و ایران آباد ساخت. (راوی: یکی از دانشجویان)
* شهید دکتر مجید شهریاری
سال ۶۴ یا ۶۵ تصمیم گرفتم از جبهه برگردم و بعد از گذراندن چند واحد درسی دوباره برگردم. رفتم پیش دکتر، گفتم بعضی از درسها پیشنیاز دارد و من نمیتوانم آنها را بخوانم. بعد گفتم که خوش به حال شما. دکتر گفت خوش به حال ما نه! بلکه خوش به حال شما. گفتم چرا؟ گفت که شما در جبهه چیزهایی به دست آوردید که ما هرچه درس بخوانیم یا درس بدهیم، نمیتوانیم به آنها برسیم. ایام جنگ عدهای به سمت شهادت میرفتند؛ اما دکتر خودش زمینههای فراهم کرد تا شهادت سراغش بیاید. البته دکتر دو نوبت جبهه رفته بود؛ در عملیات مرصاد هم بود.(راوی: دوست دوران دانشجویی شهید)
سهشنبهها همراه دکتر شهریاری و دیگر دوستان میرفتیم فوتبال. یک روز هندوانهای گرفته بود تا بعد از بازی بخوریم. دم اذان، هوا تاریک شد؛ فوتبال را تمام کردیم. همگی دویدیم سر هندوانه و شروع کردیم به خوردن. دکتر شهریاری با همان لباس ورزشی در چمن شروع کرده بود به نماز خواندن؛ بعد آمد سراغ هندوانه!. (راوی: دوست شهید)
* شهید دکتر داریوش رضایینژاد
قبل از شهادت، پيشنهادهاي زيادي به همسرم ميشد تا تحصيلات خود را در كشورهاي اروپايي ادامه دهد؛ به طوري كه پس از ترور او بررسيهايي كه از سوي دستگاههاي امنيتي انجام شد، نشان داد كه از حدود پنج سال قبل كار بر روي داريوش شروع شده بود تا اگر بتوانند او را جذب و يا تخليه اطلاعاتي كرده و در نهايت اگر نشد او را ترور كنند؛ ترور زماني اتفاق مي افتد كه نتوانند كسي را بخرند.
پيشنهادهايي كه به همسرم شد از دانشگاههاي اسپانيا و آلمان بود؛ از اين دانشگاه ها برايش ايميل ميفرستادند تا با تمام امكانات به همراه خانوادهاش به يكي از اين كشورها رفته و در آنجا ادامه زندگي دهد، داريوش اين ايميلها را به من نشان ميداد. به داريوش مي گفتم چرا قبول نمي كني؛ زيرا اين پيشنهادها با تمام امكانات بود و من بدم نميآمد كه در خارج از كشور زندگي كنيم، اما داريوش مي گفت امكان ندارد كه بيشتر از يك سال دوري ايران را تحمل كند. (راوی: همسر شهید)
* شهید مهندس مصطفی احمدی روشن
ماشین سازمان در اختیارش بود، من هم سوار میشدم و با هم میآمدیم طرف تهران. عقب نشسته بود و با لب تاپش کار میکرد. رادیو را روشن کردم. از پشت زد به شانهام و گفت: «آقا، این رادیو مال شما نیست. این ماشین دولته، صداش هم مال دولته، تو که موبایل داری، هدفون بذار توی گوشت، گوش کن.» از این تذکرها که میداد، به شوخی بهش میگفتم: «مصطفی با این کارها شهید نمیشوی.» میگفت: «اتفاقا اگر مراقب این چیزها باشی، یک چیزی میشوی.» (راوی: دوست شهید).
ارسال نظرات