- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
دوشنبه ؛ 24 آذر 1404 پایگاه رهنما:
هوشمندسازی نان مقهور کلکهای ساده
غلامرضا صادقيان
هوشمندسازی فروش نان که حکماً با جلسات متعدد فنی یکدوجین آدم متخصص و مشاور و معاون و مدیر از چند وزارتخانه تصمیمگیری شده است، با ترفندهای ساده خبازان دور زده میشود و صفهای نان همچنان یکی از نقاط ناراضیتراش باقی میماند.
حالا طبق اعلام وزیر اقتصاد، بخش آرد و نان از مجموعه حذف ارز ترجیحی به این وزارتخانه واگذار شده که این تغییر معنادار است.
در یکی از ترفندها نانوایان بستههای نان پخت سنتی را که به اسم نان قزوینی و نان خراسانی است و اتفاقاً محبوبیت هم دارد و بیشتر در نانواییهای روستایی با آرد آزاد پخت میشود، به مشتری عرضه میکنند و بهای آن را با کارتخوان هوشمند حساب میکنند. مثلاً بسته ۲۵ هزارتومانی نان خراسانی را که شاید از روستاییان ۲۰ هزارتومان خریده باشند، به عنوان فروش پنج نان سنگک کارت میکشند. برخی نانواییها چیزهای دیگری هم میفروشند از کلوچه و نانقندی و نانشیرمال تا عسل (با این عنوان که مال کوههای اطراف روستای خودمونه!). تا؟ (که از تولید به مصرف است!) همه را با کارت هوشمند (که اتفاقاً اینجا دیگر کاملاً خنگ است و تشخیص نرخ عسل و کلوچه را از نرخ نان نمیدهد) حساب میکنند.
حالا نانوا اولاً چیزی را که اجازه فروشش را ندارد یا اجازه فروشش را با کارت هوشمند ندارد، با قیمت خوب میفروشد و سودی از آن میبرد. در مرحله بعد به جای همه این فروشها از دولت آرد سهمیهای میگیرد، اما چون به اندازه آن نان طبخ نمیکند، اضافه آن را که با این ترفند به دست آورده به قنادیها و نان باگتیها میفروشد. به چه قیمتی؟ حتماً گرانتر از نرخی که از دولت میگیرد و ارزانتر از نرخی که قنادیها از دولت آرد آزاد میخرند. فساد بعدی آنجاست که قنادیها این آرد را با قیمت ارزانتر خریدهاند، اما این را به حساب زرنگی و بدهبستان خود با نانواییها میگذارند و نرخ شیرینی را با همان آرد آزاد محاسبه میکنند.
علاوه بر این در بیشتر سنگکیها فقط با پاشیدن کمی کنجد در یکطرف نان که میتوان تعداد کنجدها را بهراحتی شمرد، نان ۳ هزارتومانی را ۵ هزار تومان و با پاشیدن همان مقدار کنجد در دوطرف. نان ۳ هزارتومانی را ۱۰ هزارتومان میفروشند. اغلب سنگکیها روی همه نانها همین چند کنجد زبانبسته را میپاشند و اگر کسی نان ساده خواست به او نمیدهند تا در صف، خسته از انتظار مجبور به خرید نان گرانتر شود! یعنی یک کار بسیار غیراخلاقی و بسیار مستبدانه؛ و اگر مسئولان بدانند که همین تفاوت ۲ هزارتومانی برای خیلی از مشتریها اهمیت دارد میتوانند بفهمند که چه جفایی در حق فقرا میشود. دولت و سازمانهای نظارتی هم کاملاً از این ترفندها آگاه و در مقابل آن ساکتاند و فقط گاهی یک هیاهوی مختصری به اسم مقابله با تخلفات نانواییها از خود بروز میدهند. اینگونه است که هم نان و درآمد نانوا حرام میشود و هم نان به کام مردم، حرام!
ترفند دور زدن سامانههای جدید هوشمند با سکوهای فروش اینترنتی پیچیدهتر هم شده است. نرخ نان در این سامانه عملاً به حال خود رها است. سنگک ۳۰ هزار تومانی هم در سکوی اینترنتی دیده میشود. این نان نجومی باعث صفهای طویل جلوی نانوایی هم شده است؛ به این شکل که نانوا بهجای آنکه سنگک ۵ هزار تومانی را با کارتخوانهای هوشمند به مردم در صف ایستاده بفروشد، همان نان را به شش برابر قیمت در سکوی اینترنتی میفروشند! بهخاطر این سود نجومی از یک سنگک (یا بربری یا تافتون)، نانواییها ترجیح میدهند سفارشهای اینترنتی را نوبت بدهند تا سفارشهای حضوری را. حالا حسابوکتاب آرد سهمیه سنگک ۳۰ هزار تومانی در سکوی اینترنتی و سامانههای برخط تعبیه شده چه میشود، کسی دیگر و فعلاً خبری ندارد!
مسئله صفتکی و صف چندتایی هم دقیقهای نیست که صدای مردم را در صف نان درنیاورد. گاهی کسی که سه تا نان میخواهد و ۲۰ دقیقه در صف ایستاده باید از چند نفر که تازه از راه رسیدهاند و فقط یک نان میخرند یا حتی زنوشوهر هستند و با هم در صف تکی میایستند، عقب بیفتد و این صدای اعتراض او را بالا میبرد و بقیه ماجرا.
وضع پخت نان هم همچنان با کیفیت نامناسب در بسیاری از نانواییها ادامه دارد. شاطر خوب کم است و کسی از این شغل استقبال نمیکند و شاطر ضعیف نصف نان را خمیر میکند و نصف دیگر را سوخته!
بارها گفته شده که هیچ مسئول و مدیر دولتی و نماینده مجلس و مدیر قضایی در صف نان نمیایستد و این یکی از افتراقهای مسئولان با مردم است و این دقیقاً همان جاهایی است که مردم مسئولان را قضاوت میکنند. مردم در صف نان مسئولان را میسنجند و مسئولان در صفهای دیگری هستند و گمان میکنند مردم آنها را در پشت تریبونها و هنگام شعارها قضاوت میکنند.
نان مردم را سامان بدهید. طرحهای هوشمندسازی شما از پس هوشمندسازی مردم برنمیآید! خنگبازی هم حدی دارد. باید مسئولیتپذیر بود و در این موارد اجازه سوءاستفاده به صنوف را نداد.

ریاض،حماس و ضربهای بر پیکر عادیسازی
احمد كاظمزاده
در ماه های اخیر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی رجزخوانی میکرد که به زودی پروژه عادی سازی روابط با عربستان سعودی را تکمیل خواهد کرد و همه منتظر دورهمی صهیونیستها و سعودی ها در قلب ریاض بودند اما یک باره ورق برگشت و به جای صهیونیستها، دروازههای ریاض به روی رهبران مقاومت فلسطین گشوده شد.واقعیت این است که دعوت از هیئت های بلندپایه حماس و تشکیلات خودگردان به رهبری اسماعیل هنیه و محمود عباس به ریاض از ابعاد مختلف قابل توجه و تامل است: نخست این که نشان می دهد؛ یخ های روابط عربستان با هر دو رهبر فلسطینی که جریان های مختلف و رقیب فلسطینی را رهبری می کنند در حال آب شدن است.
مناسبات حماس و عربستان از سال ۲۰۰۷ میلادی در پی به هم خوردن توافق نامه مکه رو به وخامت نهاد. پیروزی حماس در انتخابات فلسطین زمینه را برای حاکمیت و تسلط آن بر نوار غزه و اخراج تشکیلات خودگردان از این منطقه فراهم کرد. مناسبات عربستان با تشکیلات خودگران نیز از زمانی که عربستان در دوره ترامپ برای نزدیکی به رژیم صهیونیستی تمایل نشان داد به موازات تلاش های مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی برای منزوی کردن تشکیلات خودگردان تیره شد و در دوره بایدن نیز با وجود این که آمریکا بخشی از فشارها را علیه این تشکیلات کاهش داد ترمیم پیدا نکرد.
از این رو تمایل جاری عربستان برای ترمیم روابط با تشکیلات خودگردان را می توان در چارچوب راهبرد جدید این کشور در منطقه ارزیابی کرد.براین اساس می توان دومین بُعد از سفر همزمان رهبران حماس و تشکیلات خودگردان به ریاض را در ادامه آشتی عربستان با محورمقاومت دانست.هرچند همین آشتی با محور مقاومت و نیت سعودی ها از نزدیکی با ایران نیز منوط به اجرایی شدن کامل توافق پکن و بازگشایی سفارتخانهها و تداوم فضای مثبت است اما پس از آشتی عربستان با ایران و سوریه، میزبانی از هیئت های حماس و تشکیلات خودگردان در ریاض ابعاد جدیدی از دیپلماسی ریاض را به نمایش می گذارد.به نظر می رسد یکی از تبعات مثبت بهبود و آشتی روابط عربستان با ایران و سوریه در فلسطین خواهد بود و زمینه را برای آشتی حماس و فتح با میانجی گری عربستان فراهم خواهد کرد و این در همان حالی که بزرگ ترین موفقیت برای منطقه و فلسطین خواهد بود شکستی برای رژیم صهیونیستی محسوب می شود که اساس سیاست های خود را در فلسطین و منطقه بر ایجاد تفرقه بین فلسطینی ها و حامیان آن ها قرار داده است.
در واقع بعد از شوک های واردشده از ناحیه آشتی عربستان با ایران و سوریه اکنون با آشتی عربستان و حماس و تلاش آن برای تقویت روابط حماس و تشکیلات خودگردان سومین شوک بزرگ بر اسرائیل وارد می شود. این اقدام ریاض همزمان با اتحاد مسلمانان علیه رژیم صهیونیستی در هفتههای اخیر، نشان میدهد که طرح عادی سازی فعلا از روی میز کشورهای عربی برداشته شده است. سعودی ها از عملکرد تندروها در اسرائیل به شدت نگران هستند و تلاش میکنند با نزدیک شدن به گروه های مقاومت غزه، این پیام را به نتانیاهو و دوستانش بدهند که تداوم اشغالگری و جنایت ها در کرانه باختری عواقب خوبی برای صهیونیستها نخواهد داشت. کما این که از زمان تشکیل دولت راست گرای افراطی نتانیاهو، سعودیها چندین بار در واکنش به گسترش شهرکسازی در کرانه باختری و رویارویی خشونتآمیز بین نظامیان اسرائیلی و فلسطینیها موضعگیری تندی داشتهاند.با توجه به این که رژیم صهیونیستی و به خصوص نتانیاهو برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی های داخلی خود از عادی سازی روابط با کشورهای عربی به عنوان ابزاری در این مسیراستفاده می کرد، اکنون با از دست دادن این ابزار می توان شاهد افزایش چالش های داخلی این رژیم به خصوص کابینه نتانیاهو شد.

تاوان همپیمانی با شیطان
«ورنر هایزنبرگ» فیزیکدان مشهور آلمانی بود. او بهدلیل تلاشهایش در فیزیک کوانتومی و خصوصا کشف اصل «عدم قطعیت» شناخته میشود و در سال ۱۹۳۲ موفق به دریافت جایزه نوبل فیزیک شد. ۱۰ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم در پاییز ۱۹۵۴ دولت فدرال آلمان، هایزنبرگ را برای یک سری مذاکرات به واشنگتن فرستاد. قرار بود او با توجه به وجهه علمیاش نزد مقامات واشنگتن وساطت کند تا دولت آلمان بتواند به تحقیقات در زمینه انرژی اتمی بپردازد. هایزنبرگ در کتاب خاطراتش نتیجه مذاکرات را اینگونه مینویسد: «به ما اجازه دادند که یک رآکتور اتمی کوچک بسازیم.» اگرچه باورش کمی سخت است، اما واقعیت همین بود: آلمان برای استفاده صلحآمیز از انرژی اتمی و حتی پیشتر از آن یعنی ساخت یک رآکتور پژوهشی و تحقیقات در زمینه انرژی اتمی ۱۰ سال پس از پایان جنگ جهانی، از آمریکا اجازه گرفت!
در جریان افشای پروژه پریسم توسط «ادوارد اسنودن» کارمند سابق «آژانس امنیت ملی آمریکا» (NSA)، مجله «اشپیگل» طبق اسناد به دست آمده آمار قابل توجهی از عمق جاسوسی آمریکا در آلمان منتشر کرد. بر این اساس ماهانه نیم میلیارد (۵۰۰ میلیون) ارتباطات تلفنی، رایانامهای، پیامکی و گفتگوهای اینترنتی در آلمان کنترل میشد. در واقع «آژانس امنیت ملی آمریکا» (NSA) بخش اعظمی از ارتباطات مخابراتی و اینترنتی در آلمان را بهصورت سیستماتیک کنترل و ذخیره میکرد. اطلاعات مربوط به هر ارتباط- اینکه کدام خط با کدام خط ارتباط برقرار کرده- در مقر اصلی آژانس امنیت ملی آمریکا در نزدیکی واشنگتن ذخیره میشد. اندکی بعد اسناد محرمانه دیگری در مجله «اشپیگل» منتشر شد که نشان میداد ایالات متحده واحدی به نام «خدمات جمعآوری ویژه» (SCS) دارد که ستادی غیرقانونی و مخفی در سفارت این کشور در برلین برپا کرده است. کارمندان «آژانس امنیت ملی» (NSA) و «آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا» (CIA) در این ستاد به شنود ارتباطات مخابراتی ساختمانهای دولتی آلمان میپرداختند. واحد «خدمات جمعآوری ویژه» (SCS) علاوهبر برلین یک مرکز هم در فرانکفورت داشت. اما تکاندهندهترین اسناد مربوط به شنود مکالمات تلفن همراه «آنگلا مرکل» صدر اعظم وقت آلمان به مدت ۱۰ سال تا زمان افشای اسناد بود. طبق اسناد منتشر شده «آنگلا مرکل» از سال ۲۰۰۲ یعنی سه سال پیش از آنکه صدر اعظم آلمان شود در فهرست اهداف جاسوسی «آژانس امنیت ملی آمریکا» (NSA) قرار داشته و تا ۱۰ سال بعد در ژوئن ۲۰۱۳ (زمانی که اولین دسته اسناد محرمانه آمریکا به رسانهها درز کرد) تلفن همراه و دفتر کاریاش شنود شده است. با این حساب در آلمان از شهروندان عادی گرفته تا عالیترین مقامات دولتی زیر نظر نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا قرار داشتند. این اتفاق مقامات آلمانی را به شدت ناراحت [!]کرد. آنها خواستار اقداماتی فراتر از احضار سفیر آمریکا در برلین بودند، اما همه چیز به همین اقدام ختم شد و البته ایالات متحده نیز پیشتر نشان داده بود علیرغم این اعتراضها به فعالیتهایش ادامه میدهد. ظاهرا بر خلاف انرژی اتمی، آلمانیها برای برقراری ارتباطات مخابراتی و اینترنتی بدون نظارت آمریکا اجازه نداشتند!
۱ آوریل ۲۰۰۸ (۱۳ فروردین ۱۳۸۷) «جورج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا در دیدار با مقامات اوکراینی به آنها گفت از هیچ تلاشی برای پیوستن اوکراین به ناتو دریغ نخواهد کرد. اتفاقی که «آنگلا مرکل» صدر اعظم وقت آلمان و «نیکلا سارکوزی» رئیسجمهور وقت فرانسه به شدت با آن مخالف بودند.
یک روز بعد در اولین روز از نشست سران کشورهای عضو ناتو در بخارست یک بار دیگر مرکل پس از ورودش به پایتخت رومانی برای حضور در این نشست اعلام کرد با عضویت اوکراین در ناتو مخالف است. برای ایالات متحده، اما مخالفت صدراعظم آلمان و حتی رئیسجمهور فرانسه چندان اهمیتی نداشت. آمریکا آنها را وادار کرد با صدور بیانیهای که طی آن از پیوستن اوکراین به ناتو در آینده خبر میداد، موافقت کنند اگرچه هنوز خبری از طرح عملیاتی عضویت نبود. ۱۶ سال بعد در زمستان ۲۰۲۲ مرکل در مصاحبه با دویچهوله یکبار دیگر از دلایل مخالفتش با عضویت اوکراین در ناتو گفت، اما مثل همیشه فایدهای نداشت؛ جنگ اوکراین با زمینه سازی آمریکا آغاز شده بود و ظاهرا آلمانیها در این مورد نیز اجازه تصمیمگیری نداشتند.
نهتنها در جلوگیری از شروع جنگ که آلمانیها حتی در نقشآفرینیشان در میدان جنگ هم مستقل از تصمیمات آمریکا اختیاری نداشتند. این بیارادگی را ماجرای ارسالتانکهای آلمانی لئوپارد به اوکراین بیش از هر چیز نشان داد. در حالی که آلمان از ارسال تانکهای لئوپارد به اوکراین خودداری میکرد این فشار آمریکا بود که نتیجه نهایی نشست پایگاه رامشتاین را تغییر داد و دولت فدرال آلمان را راضی به تسلیح اوکراین باتانکهای لئوپارد کرد. بیدلیل نبود که مجله آلمانی استرن (stern) در طرح جلد شماره ماه مارس خود «اولاف شولتس» صدراعظم فعلی آلمان را در قامت یک کودک، دست در دست «جو بایدن» با تیتر «برادر بزرگتر» به تصویر کشید. این «برادر بزرگتر» بود که برای آلمانیها تصمیم میگرفت و به آنها باید از او اجازه میگرفتند.
در سپهر سیاسی آلمان پس از جنگ دوم جهانی از این موارد زیاد است. «سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» (CIA) بدون اطلاع مقامات آلمان در این کشور زندان مخفی ساخت و متهمانش را برای بازجویی و شکنجه به آنجا میآورد؛ آمریکا بدون اجازه آلمان از حریم هوایی این کشور استفاده میکرد؛ عملیات پهپادی ارتش آمریکا علیه دیگر کشورها از داخل آلمان بدون هماهنگی با مقامات این کشور انجام میشد، حتی آمریکا با وجود اعتراض و شکایت مردم و مقامات آلمانی بمبهای هستهایاش را در خاک آلمان نگهداری میکرد. در مورد آخر علیرغم وعده «آنگلا مرکل» صدر اعظم وقت آلمان در سال ۲۰۰۸ مبنی بر خروج تسلیحات اتمی آمریکا از خاک آلمان، اقدامات «گیدو وستروله» وزیر خارجه وقت آلمان و تصویب قانون در مجلس این کشور عملا راه به جایی نبرد و تنها باعث ناراحتی ریچارد گرنل سفیر وقت آمریکا در آلمان شد! نتیجه از پیش مشخص بود و امروز همچنان آمریکا دستکم ۲۰ بمب اتمی خود را در پایگاه نیروی هواییاش در ایالت راینلاند- فالز در غرب آلمان نگهداری میکند.
۳۱ مارس ۲۰۲۳ «سویم داگدلن» سیاستمدار آلمانی و عضو پارلمان این کشور در سخنرانی خود در پارلمان مرکزی آلمان (بوندستاگ) روابط آلمان با آمریکا را «نوکری مفرط آلمان برای اهداف سیاست خارجی آمریکا» خواند و گفت: «[آمریکا]در پایگاه هوایی رامشتاین نشستهایی را برگزار میکند که انگار هنوز که هنوز است آلمان در اشغال آمریکاست!... دولت آمریکا ما را به این برداشت رسانده است که در واقع به همپیمان نیازی ندارد و تنها غلام حلقه به گوش میخواهد!»
حالا آلمان علاوهبر استقلال از دست رفتهاش درگیر جنگی است که هیچ تمایلی به آن نداشت و تا سالها بعد باید با تبعات اقتصادی آن دستوپنجه نرم کند. یکی از مهمترین منابع انرژیاش را از دست داده، خطوط انتقال انرژیاش نا امن شده و جایگاه خود در انتقال انرژی به کشورهای غرب اروپا را تقریبا از دست رفته میبیند. آنها حتی اجازه ندارند درباره عوامل این خسارت یعنی عاملان انفجار خطوط لوله نورد استریم تحقیق کنند و دولت فدرال آلمان از تشکیل هر کمیته حقیقتیابی برای بررسی حملات به نورد استریم خودداری میکند! کشوری که تا پیش از جنگ اوکراین چشماندازش بهعنوان یکی از قطبهای قدرت در جهان آینده تقریبا روشن بود حالا تاوان همپیمانی با آمریکا را در از دست دادن این چشمانداز میبیند.

ارسال نظرات