26 دی 1401 - 21:58

پایگاه رهنما:

 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز دوشنبه ۲۶ دی

واکنش شورا انقلابی و شرافتمندانه نبود

محمدصادق فقفوری

شهید دهه هشتادی مدافع امنیت و مدافع حرم کم نداریم، ولی دختر دهه هشتادی که با رانت مادر در شورای شهر تهران شاغل می‌شود و حقوق ۳۳ میلیونی دریافت می‌کند، احتمالاً فقط یکی داریم! آن شهدا فخر دهه هشتادی‌ها و مایه تفاخر همه جوانان ایرانی‌اند، این دختر هم البته جامعه را بدبین می‌کند و از سرمایه اجتماعی می‌کاهد، البته اگر سوءتدبیر عضو شورای شهر نمی‌بود، کار به اینجا کشیده نمی‌شد، ولی حالا که بی‌تدبیری و رانت‌گرایی رخ داده و این بلبشو، رسانه‌ای هم شده، بدتر از بد توجیه غیرمنطقی و ماله‌کشی حال‌خراب‌کن است.
پس از رسوایی فیش نجومی دختر نرگس معدنی‌پور، عضور شورای شهر، مهدی چمران، رئیس محترم شورای شهر که کهنه‌کار عرصه شهری است، از همه‌چیز گفت جز یک عذرخواهی ساده و برکناری خاطی! پیشگیری از بروز چنین رانت‌هایی از وظایف هر مسئولی در جمهوری اسلامی است. اما کمترین انتظار از اعضای شورای شهر که با تابلوی انقلاب اسلامی و گفتمان خدمت به مردم توانستند آرای مردمی را به خود جلب کنند هم این است که به محض اطلاع (و نه پس از رسانه‌ای شدن موضوع)، به خاطر تضییع بیت‌المال و بروز عملی که موجب جریحه‌دار شدن افکار عمومی شده است، از مردم عذرخواهی و فرد خاطی را هم برکنار کنند.
اما آقای چمران نه تنها هیچ‌کدام از این اقدامات را انجام نداد، بلکه برخلاف فیش منتشرشده مدعی واریز معوقات برای این دختر دهه هشتادی شد و افزایش حقوق سایر کارکنان شهرداری را هم از دیگر دلایلی برشمرد که باعث شده است دختر خانم معدنی‌پور حقوق ۳۳ میلیونی دریافت کند! تناقضات زیاد دیگری هم از جمله اشاره به رسمی بودن این دختر دهه هشتادی در اظهارات آقای چمران بود که نشان می‌داد ایشان اساساً قائل به اشتباه بزرگ رخ‌داده نیست، بلکه تصور کرده‌اند باید این قضیه را ماست‌مالی کنند! این نحوه مواجهه با فساد، اعتبارزدا و آسیب‌زاست. آقای چمران و سایر مسئولان جمهوری اسلامی اگر هم آبرویی دارند با هزار و یک دلیل باید آن را فدای انقلاب و آرمان‌های بلندش کنند، نه اینکه انقلاب را خرج خود و مطامع جناحی‌شان کنند. مگر غیر از این است که اعضای کنونی شورای شهر هر چه دارند و ندارند از همین انقلاب و اعتماد مردم است؟ در چنین شرایطی، آنچه از سوی رئیس محترم شورای شهر رخ داد، بدترین نوع واکنش بود.
از طرف دیگر، سخنگوی محترم شورای شهر هم اظهاراتی در این رابطه داشت که منطبق بر آرمان‌های انقلاب و مبارزه بدون تبعیض با رانت و فساد نیست.
علیرضا نادعلی گفته است که انتشار این فیش با نیت سیاسی بوده است! صحت و سقم نیت‌خوانی به کنار، گویا آقای سخنگو هم برای فرافکنی و به جای عذرخواهی، درصدد برآمده است صورت قضیه را پاک و به خیال خود مانند آقای چمران آن را ماست‌مالی کند. آقای نادعلی همچنین تصریح کرده است که خانم معدنی‌پور از قانون تعارض منافع اطلاعی نداشته و باید به ایشان اطلاع می‌داده‌اند! «جهل به قانون رافع مسئولیت نیست»، از بدیهیات حقوقی و کار‌های اجرایی است. با فرض پذیرش توجیه آقای نادعلی باید نوشت که یک قاتل هم می‌تواند ادعا کند از کیفیت مجازات قصاص مطلع نبوده و باید او را مبرا از جرم دانست! اصلاً همه این‌ها به کنار، فامیل‌بازی نکردن و حقوق نجومی برای فرزندان برقرار نکردن، نیازی به این دانستنی‌های بدیهی هم ندارد، بلکه نیازمند کاربست تدبیر و یک جو شرافت کاری است.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز دوشنبه ۲۶ دی

سوء قصد بزرگ علیه برجام در برلین و پاریس

دکتر هادی محمدی

این روزها برخی سخن از مرگ برجام می گویند و برخی آن را به مریضی رو به مرگ تشبیه می کنند اما اگر نگوییم برجام دچار مرگ قطعی شده که نمی توان گفت چون هنوز طبق قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل، برجام جاری است، عملا تقریبا هیچ بند مهمی از آن اجرایی نمی شود چه در طرف اروپا و آمریکا که باید تحریم های گفته شده در برجام را متوقف می کردند که نکردند و چه در طرف ایران که باید به تعهدات هسته ای خود عمل می کرد که به تبع  بدعهدی  غرب از این تعهدات خود سر باز زد. با این حال مقصر این وضعیت چه کسی یا کسانی هستند؟ اگرچه آمریکایی ها با خروجشان از برجام در اردیبهشت 1397 و تنها دو سال و نیم پس از آغاز اجرای برجام ، شوک بزرگی به این توافق مهم وارد کردند و باعث شدند انتفاع ایران از مزایای اقتصادی برجام تا حد زیادی از بین برود اما امروز پس از گذشت بیش از 4 سال و نیم از آن روز نمی توان همه تقصیر شکست برجام را بر گردن آمریکا نهاد.

هرچند ترامپ با بازگرداندن همه تحریم های لغو یا متوقف شده در برجام ضربه کاری اولیه را زد اما به نظر می رسد روندی را که پس از روی کار آمدن بایدن در کاخ سفید و با مذاکرات احیای برجام آغاز شده بود، اروپایی ها برهم زده و آن ها نیز جزو متهمان اصلی ایجاد چنین وضعیت رو به موتی برای برجام هستند. جوزف بورل  مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تازگی مدعی شده هیچ پیشرفتی را در مسیر موفقیت در توافق هسته‌ای پیش‌بینی نمی‌کند و فکر نمی‌کند دیگر برجام قابل احیا باشد. وی در توضیح چنین تحلیلی تصریح کرد: انتظارات برای دستیابی به توافق هسته‌ای به دلیل مخالفت «فرانسه» و «آلمان» به صفر رسیده است. چنین اعترافی نشان از یک توطئه وسوءقصد بزرگ علیه برجام در برلین و پاریس دارد، جایی که این دو کشور ضمن گروگان گرفتن منافع بقیه کشورهای اروپایی و صرفا بر اساس منافع خودشان و حتی جناحشان تصمیم گرفتند تا به بهانه هایی از جمله حقوق بشر و جنگ اوکراین زیر میز مذاکرات بزنند و هر گونه راهی برای از سرگیری گفت و گوهای احیای برجام را که برای اروپا ارزش های حیثیتی، امنیتی و اقتصادی داشت، ببندند.

این را می دانیم که اروپایی ها سازمان گرا و فرایند گرا هستند و سعی می کنند با ایجاد اجماع بین المللی و استفاده ابزاری از سازمان ها و نهادهای بین المللی کار و هدف خود را پیش ببرند درست در مقابل آمریکا که  البته عمدتا زور را ابزار اصلی خود برای پیشبرد اهدافش می داند و در این مسیر حاضر به قربانی کردن نهادها و توافقات بین المللی نیز هست. همین برجام نمونه ای از این سیاست به شمار می رود به همین دلیل هم وقتی آمریکا از برجام خارج شد و حتی زیر بار گزارش های پانزده گانه آژانس بین المللی انرژی اتمی نرفت این اروپا بود که با پایبند نشان دادن خود به برجام و بر اساس گزارش های آژانس برجام را حفظ کرد.

حتی در ماه های اخیر و با وجود کارشکنی آلمان و فرانسه، این جوزف بورل بود که پرانگیزه ترین فرد در اروپا برای احیای برجام به شمار می رفت و در کنار خواست ایران برای بازگشت همه طرف ها به برجام توانست مذاکرات را به نقاط مطلوبی برساند.اروپایی ها در چند ماه اخیر همه پویش تبلیغاتی خود را علیه ایران به کار گرفتند و با  همدستی برخی فارسی زبانان خارج کشور از بهانه های مختلفی استفاده کردند تا پرونده ایران بار دیگر چهره امنیتی به خود بگیرد و آن قدر در این مسیر تند رفتند و بازیچه لابی های ضد ایرانی شدند که امروز با فضایی که ایجاد کردند بازگشتشان به مسیر مذاکرات که مسیر غیرقابل جایگزینی به قول بورل هست، برای خودشان هم بسیار سخت و پرهزینه شود و ظاهرا سوء قصدشان به جان برجام اگرچه توانسته تپش های قلب این توافق را به شماره بیندازد اما بیشتر از توافق برای خودشان نگرانی ایجاد کرده است.برلین و پاریس می دانند که سوء استفاده آن ها از آژانس، سازمان ملل و شورای امنیت علیه برجام  می تواند چه تبعاتی داشته باشد.

آن ها به یاد دارند نامه ای که حسن روحانی رئیس جمهور وقت کشورمان در اردیبهشت 1398 برای آغاز کاهش تعهدات هسته ای ایران برایشان نوشت یک بند پایانی مهم داشت و آن این که اگر به هر عنوانی مرگ برجام رقم بخورد و پرونده ایران بار دیگر به شورای امنیت و ذیل فصل هفتم برود باید منتظر واکنش سخت ایران باشند. این واکنش به صراحت برایشان ترسیم شد: خروج ایران از ان پی تی، اخراج بازرسان آژانس ظرف 90روز و پایان نظارت های حداقلی بر برنامه هسته ای ایران. البته این تهدیدها ادامه نداشت اما می توان تصور کرد کشوری که از ان پی تی خارج  می شود و بازرسان آژانس را اخراج می کند چقدر می تواند برایشان نگران کننده باشد. معنی خروج از ان پی تی یک چیز است و آن یک چیز می تواند زمانی کابوس دولتمردان بی تجربه و خام این روزهای فرانسه و آلمان شود.جمهوری اسلامی ایران همان طور که مقاماتش بارها تاکید کرده اند توان، دانش و مواد مورد  نیازساخت چند بمب اتمی را دارد و با ساخت چنین سلاحی تنها یک اراده فاصله وجود دارد.

اراده ای که می تواند  بر اساس مصلحت های نو و شرایط زمانی جدید نسبت به 14 سال قبل شکل بگیرد و شاید آن زمان برای پشیمانی دیر شده باشد. برجام اگرچه هدف سوء قصد دو کشور زیاده خواه اروپایی قرار گرفته اما هنوز اندک جانی در بدن دارد. فرصت رو به اتمام است و اگر قرار بر احیای این تن رنجور و کم رمق است باید دست به کار شد در غیر این صورت نمی شود به راحتی آینده روشنی را بدون برجام ترسیم کرد.  

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز دوشنبه ۲۶ دی

در تحولات جهانی ما کجاییم و آنها کجایند؟! 

دکتر محمدحسین محترم
رهبرمعظم انقلاب در تحلیل تحولات جهانی و حوادث اخیر از «جنگ ترکیبی» جهان استکباری غرب با جمهوری اسلامی به علت «زنده و نوزا بودن انقلاب» سخن گفتند و تصریح داشتند «با ایران قوی مخالفند...». ایشان با اظهار تاسف از تحلیل‌های فریبکارانه و سطح فهم برخی مدعیان «اطّلاع از اوضاع جهانی» تاکید کردند «درگیری اصلی با استکبار جهانی است» و «پروپاگاندا علیه ایران مستقل در راس برنامه استکبار جهانی به رهبری آمریکاست» و «آمریکای امروز ضعیف‌تر و ایران امروز قوی‌تر
از هر زمان دیگری است.»
۱- برای درک دقیق و عمیق این تحلیل واقع‌بینانه و روشنگرانه باید به یک کتاب از ده‌ها کتاب منتشر شده اشاره کنیم که نویسنده‌اش افسر ارشد ارتش فرانسه و يكي از مطرح‌ترين عناصر اطلاعاتي غرب و مشاور امنیتی بین‌المللی رؤسای جمهور آمریکا و کشورهای اروپایی از جمله ریگان، هنری کیسینجر، ژیسکاردستن و شارل دوگل بوده که غالباً از او درخصوص رويدادهاي مهم جهاني نظرخواهي مي‌شد تا جایی که گرداننده اصلی کنفراس مخفیانه سازمان سیا در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی در اردیبهشت ۱۳۵۲در تهران بود. الكساندر كنت دومارانش سال‌ها قبل در كتاب «جنگ جهاني چهارم، دیپلماسی و جاسوسی در عصر خشونت»، علی‌رغم اینکه كينه‌جويي استكباري‌اش عليه كشورهاي مستقل را پنهان نکرده ‌اما با پیش‌بینی «جنگ قريب‌الوقوع بين جبهه استضعاف و استكبار»، تصریح کرده است که «پس از جنگ جهاني اول و دوم و جنگ سرد به‌عنوان جنگ سوم جهاني، چهارمين جنگ جهاني قیام كشورهاي مستقل عليه غرب است که فرسایشی خواهد بود.»

هرچند حضرت امام(ره) قبل از امثال دومارانش شروع «جنگ استضعاف و استکبار، جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد» را پیش‌بینی و اعلام کرده بودند، اما نکته مهم در پیش‌بینی حدود ۳۰ سال قبل رئيس اسبق دستگاه جاسوسي فرانسه این است که «ايران» را طرف اصلی «جنگ استضعاف و استکبار» و يك «ابرقدرت بلامنازع كشورهاي مستقل» معرفي کرده كه «با انقلاب اسلامي‌اش‌، قدرتمندترین و خطرناك‌ترين کشور در مقابل نظام سرمایه‌داری غرب به رهبری آمریکا خواهد بود.» نکته مهم‌تر در این سخن ۳۰ سال قبل، پیش‌بینی و اذعان به وضعیت امروز ایران و آمریکاست که یکی قوی‌تر و دیگری ضعیف‌تر شده است چراکه کشوری که از نظر زیرساخت‌های اقتصادی و بنیه‌های نظامی قوی‌تر نشده باشد، نمی‌تواند برای یک مدعی ابرقدرتی «قدرتمندترین و خطرناکترین تهدید» باشد.

هرچند این سخنان برای ماموران بزک‌کردن آمریکا و غرب قابل فهم نیست‌، اما برای سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب به خوبی قابل فهم و درک است که به آنها چنین ماموریتی سپرده‌اند! دومارانش بعد از رفت‌وآمدهای فراوانی که قبل و بعد از انقلاب به کشورهای منطقه از جمله عراق داشته و یکی از مهره‌های اصلی تشویق صدام به حمله به ایران و تشویق فرانسه به بیشترین کمک‌های تسلیحاتی و مالی به صدام بود، وقتی صدام به او می‌گوید «دوست داريد جبهه جنگ با ایران را ببينيد؟»، می‌گوید «نه، جنگ زياد ديده‌ام اما می‌خواهم اسرای ایرانی در اردوگاه‌هاي جنگي شما را ببینم. چون در غرب در‌باره آنها زیاد صحبت می‌کنند.» وی در صفحه ۲۴۵ کتابش مي‌نويسد: «صبح روز بعد در اردوگاه‌هاي جنگي افرادي (‌آزادگان) را ديدم كه قاطعانه براي فدا كردن جان خود در راه عقيده‌‌شان آمادگي داشتند. آن منظره منادي جنگ جهاني چهارم بود كه ما فقط درك نامشخصي روي صفحه رادار از آن داريم.»
البته این منظره‌ای که او دیده بود، قبل و بعد از او حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و ملت ایران هزاران نمونه آن را دیده و می‌بینند. دی ماه پر حادثه سالروز شهدای دانشجو و حماسه هویزه هم هست. رهبری می‌فرمایند «من از شهید علم‌الهدى پرسیدم شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که این‌گونه مصمّم به جنگ دشمن می‌روید؟ دیدم اینها دل‌هایشان آنچنان به نور ایمان و توکل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند.» هرچند برخی تلاش دارند برای مهار«قدرتمندترین و خطرناک‌ترین تهدید آمریکا» این جوانان راسخ را از خالی بودن خزانه بترسانند، اما هیهات که سلیمانی‌ها و حججی‌ها و علم‌الهداها با این فریبکاری‌ها متوقف شوند! دومارانش سپس اعتراف مي‌كند «امثال این اسرا مي‌توانند غرب را در جنگ جهاني چهارم به چالش بكشند و در این جنگ پیروزی قطعی برای غرب وجود ندارد!»
دومارانش در اين بخش از كتاب، «دشمن» در جنگ جهاني چهارم را این‌گونه توصیف می‌کند: «مردمي چون ملت ايران كه با تأسي به داشته‌هاي ديني و ملي خود، عليه نظام لیبرال دموکراسی به قيام برخاستند!»
۲- حال صرف نظر از اینکه دستاوردهای دفاع مقدس و بعداز آن تلاش‌های جوانان ایران در حوزه‌های مختلف و قدرت موشکی و پهپادی و مجاهدات مدافعان حرم و امنیت و جبهه مقاومت در منطقه هر کدام فصل مفصلی از مصادیق این پیش‌بینی دومارانش است و اکنون او نیست که ببیند امروز چه به روز آمریکا آمده و رئیس‌جمهور فرانسه اذعان می‌کند که مسائل منطقه بدون نفوذ ایران قابل حل نیست، فقط با مطالعه این کتاب و امثالهم، از یک‌سو می‌توان هم علت این همه «امیدسوزی» در داخل و «ایران‌ستیزی» در خارج برای مقابله با «ایران مستقل» را، و هم ناتوانی و عجز آنها در مقابله با «ایران قوی» را درک کرد، و از سوی دیگر می‌توان هم فهم عالمانه رهبری نظام از نظم و روابط جدید بین‌الملل و اتخاذ سیاست‌های درست برای پیشرفت ایران را و هم علت کینه نظام استکباری از ایشان را درک نمود. «کارآمدی و الگو شدن نظام جمهوری اسلامی» چالش اصلی در جنگ جهانی چهارم پیش‌بینی شدهِ غرب می‌باشد که ناچارند برای القای ناکارآمدی آن به مزدوران و خائنین تاریخ مصرف گذشته‌ای متوسل شوند تا شاید بتوانند از ایران قوی و مستقل باجی بگیرند! قبلا برای باج‌گیری از یک نظام وابسته و بدون پشتوانه مردمی باید به سیاستمداران و مقامات و یا ژنرال‌های ارشد نظامی متوسل می‌شدند‌، حالا مدعیان ابرقدرتی که راه نفوذشان در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی بسته است، کارشان به‌جایی رسیده که برای ساقط کردن یک نظام مستقل و مقتدرِ مردمی با چند دلقک رسانه‌ای و سلبریتی دیدار و پروپاگاندا می‌کنند!
۳- دولتی که کشور را با کسری عملیاتی بودجه ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی و تورم حدود۶۰ درصدی (که در۷۰ سال اخیر بی‌سابقه بوده) از دولت غربگرایان تحویل گرفته اما صادرات نفتِ تحریم شده از سوی آمریکا را که به گفته وزیر نفت روحانی در آن دولت به صفر رسیده بود، به یک میلیون و ۲۰۰هزار بشکه و درآمد فروش نفت را براساس گزارش سازمان‌های بین‌المللی به ۵۸ میلیارد دلار و ظرفیت تولید را به ۳ میلیون بشکه رسانده و با کاهش۲۰ درصدی تورم بدون استقراض از بانک مرکزی و عدم چاپ پول بدون پشتوانه‌، رشد پایه پولی و نقدینگی را نزولی ساخته و در عین حال که حقوق تمام کارمندان و کارگران و بازنشسته‌ها به موقع پرداخت شده و کمبود اجناس و کالایی احساس نمی‌شود، فقط ماهیانه ۱۰ هزار میلیارد تومان بدهی اوراق قرضه ‌داخلی و بخش مهمی از بدهی خارجی ۱۳۶۷هزار میلیارد تومانی دولت قبل را تسویه کرده، آیا ناکارآمد است؟!

آیا یک نظام سیاسی ناکارآمد، ‌می‌تواند ‌شاخصه توسعه انسانی ایران را ۶۰ پله و رتبه علمی کشور را به‌خصوص در علوم نانو و هوافضا و انرژی هسته‌ای از رتبه‌های ۵۶ و ۸۶ به ۱۶ و ۱۱جهان و یک منطقه ارتقا و در سلول‌های بنیادین در رتبه دوم جهان قرار دهد؟ در حالی که امروز تامین امنیت غذایی و تورم بزرگ‌ترین بحران کنونی جهان است‌، آیا تاکید بر لزوم خودکفایی در اقلام اساسی مثل گندم و بنزین و...- که برخی در دولت غربگرای قبلی به‌جای عمل به آن با تمسخر مانع تامین آنها می‌شدند- و رشد چهار برابری شاخص تولید محصولات کشاورزی و ۱۰ برابری تولیدات دامی نشانه ناکارآمدی حاکمیت برای اداره کشور است؟ اگر جمهوری اسلامی ناکارآمد بود آیا می‌توانست با وجود انواع فشارها و تحریم‌ها نرخ بالای فقر اکثریت مردم ایران در دوران پهلوی را به کمتر از ۱۴ درصد کاهش دهد؟ در حالی که هم‌اکنون نرخ فقر در انگلیس و فرانسه ۱۶، در کره جنوبی ۵۰ و در عربستان بالای ۲۵درصد، بدون هرگونه تحریمی است.
آیا یک نظام ناکارآمد ‌می‌تواند طی ۴۳ سال از مردمش، موجودیت خود و ساختارهایش‌ و تمامیت ارضی و استقلال کشورش در برابر این همه جنگ‌ها و توطئه‌ها و فشارها و فتنه‌های طراحی شده از سوی تمامی قدرت‌های استکباری و شیطانی دفاع و یک کشور کاملاً وابسته را به یک کشور مقتدر با قدرت برتر و دارای نفوذ راهبردی در منطقه و به اذعان خودشان «قدرتمندترین و خطرناک‌ترین تهدید» برای آمریکا تبدیل کند؟... و آیا- به اذعان کاندولیزا رایس وزیر سابق امور خارجه آمریکا و مشاور ارشد جرج بوش- نظامی که «رهبرش می‌تواند نقشه‌هایی را که بهترین ذهن‌ها در طی سال‌ها با بیش‌ترین بودجه‌ها و مجریانی ماهر کشیده‌اند، با یک سخنرانی یک‌ساعته خنثی کند»، ناکارآمد است؟! لذا علت پروپاگاندای شبکه رسانه‌ای صهیونیستی با دلقک‌بازی‌های چند ضدانقلاب و اغتشاشگر در کف خیابان‌ها ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی نیست‌، بلکه به توصیه الكساندر دومارانش «در جنگ جهانی چهارم تلاش برای القای ناکارآمدی و مقابله با کارآمدی جمهوری اسلامی و پیشرفت ایران از طریق تبلیغات است.»
۴- نکته جالب و مهم‌تر اینکه وقتی دومارانش حدود ۳۰ سال قبل کتابش را می‌نوشت، فوکویاما نیز همزمان در سال ۱۹۹۲ در کتابش ادعا داشت«نظام لیبرال دموکراسی و اقتصاد و بازار آزادِ غرب پایان تاریخ است که می‌تواند تمام بحران‌ها و مشکلات بشری را حل کند»! اما اکنون بحران‌ها و مشکلات کنونی به‌خصوص بحران امنیت غذایی و تورم نشان می‌دهد که فوکویاما چقدر از درک و پیش‌بینی واقعیت‌های جهانی عاجز و در مکتب لیبرال دموکراسی فقط یک مهره برای توجیه نظام سرمایه‌داری جهت استثمار ملت‌ها بوده و لاغیر! اکنون بلومبرگ ۳۱سال بعد از انتشار کتاب‌های دومارانش و فوکویاما با اشاره به قرائن و شواهد غیرقابل انکار، از تحقق پیش‌بینی دومارانش و به موزه تاریخ سپرده شدن نظریه پایان تاریخِ فوکویاما خبر می‌دهد و بدون پرده مهر تاییدی می‌زند بر پایان لیبرال دموکراسی سرمایه‌داری و می‌گوید «کشورهای مستقل و در حال توسعه در نهایت نظم جهانی کنونی ساخته آمریکا و اروپا را سرنگون خواهند کرد»!
۵- حال همین مختصر قلم‌فرسایی کافی است تا تحلیلگران سیاسی- اقتصادی و امنیتی- نظامی و رسانه‌ای و هر انسان منصفی را به این باور برساند که ایران مستقل و رهبر مقتدر آن کجای تحولات جهانی ایستاده‌اند و مجله بی‌ارزشی مثل شارلی ابدو و دولت‌های حامی پشت پرده آن مثل فرانسه و آمریکا کجا قرار دارند!؟.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات