21 دی 1401 - 14:18

پایگاه رهنما:

 
 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۲۱ دی

خطاب به سردار رادان

عبداله گنجی

سردار رادان سکان انتظامی کشور را به عهده گرفت. بدون هرگونه پیشداوری باید همگان او را یاری کنند تا به مطالبات مندرج در حکم رهبری دست یابد. اما در شروع کار و مبتنی بر تجربه سال‌های گذشته چند نکته را مهم می‌دانم.
نیروی انتظامی خط مقدم قوه قهریه نظام در حوزه امنیت داخلی است. همانگونه که در حوزه تربیت، آموزش و پرورش یا در حوزه اقتصاد، وزارت نفت را در این جایگاه می‌دانیم. در این خط مقدم و در عصر حاضر جنگیدن در حد اضطرار است و ابعاد دیگر مواجهه اجتماعی در اولویت. به تعبیر رهبری معظم، باتوم چاره‌ساز نیست، بلکه برای جمع کردن است. باتوم حل نمی‌کند، جمع می‌کند. از ناچاری استفاده می‌شود، چاره کار چیز دیگری است؛ بنابراین پلیس یکی از آتلیه‌های تصویرساز از نظام جمهوری اسلامی است. آن هم تصویری که تا به دست مردم برسد ده‌ها متغیر دشمنانه روی آن اثر می‌گذارند.
مقایسه تبیین – باتوم در کلام رهبری را به سادگی نباید فراموش کرد. به‌زعم نگارنده، پلیس باید فهم اجتماعی‌اش قوی‌تر از فهم امنیتی باشد. پلیس باید دو واحد روانشناسی شخصیت پاس کرده باشد تا بتواند حرمت مجرم و متخلف را در عین مجرم بودن حفظ کند. مجرم پلیس را آیینه نظام می‌بیند. روانشناسی شخصیت به پلیس می‌گوید جوانی که به کلانتری آورده‌ای تا به قوه‌قضائیه بفرستی مبادا توهینی از شما بشنود، مبادا سیلی و لگد دریافت کند. در این صورت او فقط یک مجرم نیست که بمبی تحت انقیاد برای انتقام در روز مباداست. شاید در بین همین جوانانی که ماه‌های اخیر به خیابان آمدند نمونه‌های اینگونه یافت شود.
پلیس و رسانه داستان غم‌آلوده‌ای است. پلیس امروز باید بداند هیچ چیز مشمول مرور زمان نمی‌شود، با میلیون‌ها دوربین -نفر- رسانه چیزی در تاریکی نمی‌ماند. تردید ندارم که اگر پلیس به رسانه و به روایت اول اعتقاد حتمی داشت حوادث بعد از فوت مرحومه امنیتی، داستان زاهدان و خاش اتفاق نمی‌افتاد. باور به روایت اول به علاوه ایجاد سازوکار برای سرعت بخشیدن در عبور از کمند سه، چهارگانه نظارتی درون نیروی انتظامی و بروکراسی پیچیده آن باید در دستور کار سردار رادان باشد. سرعت اساس است و خبر دیگر موضوعیت ندارد. روایتی که داستان‌گونه بیان می‌شود ادراک را می‌سازد و تمام.

دهان پلیس باید پاک باشد. پلیس نمی‌تواند وقتی خسته و عصبانی شد فحاشی کند یا در قبال فحاشان مقابله به مثل کند. پلیس نباید متهم یا مجرم را ارزش‌گذاری شخصیتی کند و سپس برخورد نماید. از نظر شخصیتی، برای پلیس برخورد با مجرمی که دفعه اول به کلانتری آورده شده است با مجرمی که ده‌ها تخلف تکراری دارد نباید فرقی کند. اشد مجازات دومی در دادگاه است و نباید حس تحقیر در مجرم ایجاد شود. مجرم نیز باید در سایه پلیس احساس آرامش کند و این هنر پلیس است که از مجرم سفیر اجتماعی بسازد.
نه اینکه اکنون اینگونه است، اما ورودی به پلیس نباید خدایی ناکرده پر کردن خلأ بیکاری در کشور باشد. گرچه قاطبه جوانان ورودی به پلیس بی‌مسئله‌اند، اما بی‌مسئله بودن کافی نیست. درک اجتماعی، درک مردسالارانه از نظام، اخلاق، انگیزه فرامادی، عشق به شغل و فهم اینکه عملکرد او به حساب خودش نوشته نمی‌شود از ادراک اولیه نیروی انسانی ورودی به پلیس است که رفتار او را با جامعه تنظیم می‌کند.
پلیس نباید جورکش تن‌آسایی دستگاه‌های دیگر باشد و تضمین قهری اثرگذاری او، بقیه را از وظایف فرهنگی- اجتماعی خود غافل کند. اجبار به عنوان یکی از روش‌های اعمال حاکمیت آخرین راه است. راه‌هایی که دیگران باید قبل از پلیس بپیمایند نباید بار اضافه پلیس باشد.
البته همه آنچه گفته شد به این معنا نیست که محاسن بزرگی اکنون در پلیس وجود ندارد، اما آسیب‌شناسی و اصلاح، خصوصاً در عرصه بینش اجتماعی، امری استمراری است.
عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۲۱ دی

رژیم صهیونیستی، غرق در تنش‌ها

سعدالله زارعی   
رژیم صهیونیستی با روی کار آمدن دوباره «بنیامین نتانیاهو» در دور باطل قرار گرفته است. دلیل آن این است که فضای سیاسی داخل رژیم انباشته از تعارض شده است. این سطح تعارض طی چند سال گذشته، سبب کوتاه شدن عمر دولت‌ها و پارلمان‌‌های این رژیم شده و هم‌اینک یک بار دیگر کابینه و پارلمان آن در معرض سقوط قرار داده است. در این سال‌ها دولت‌ها، ائتلاف ناقصی از چپ و سکولار یا راست و تلمودی‌ها بوده و هرگاه از یکی از این دو دسته، ائتلافی صورت گرفته، دسته دیگر بلافاصله برای اسقاط آن، دست به کار شده و آن را متلاشی کرده است. هم‌اینک دولت نتانیاهو ترکیبی از راست سنتی و تلمودی‌ها ـ صهیونیست‌های مذهبی ـ است و هنوز دو هفته از عمر آن نگذشته، کانال 13 تلویزیون رژیم صهیونیستی اعلام کرد، همین حالا اگر انتخابات برگزار شود، تعداد کرسی‌های ائتلاف نتانیاهو ـ بن گویر از اکثریت می‌افتد و تعداد کرسی‌های آن از 64 به 58 تنزل می‌کند از سوی دیگر چندین شب است هواداران جریان رقیب مقابل ساختمان نخست‌وزیری تجمع کرده و خواهان استعفای «نتانیاهوی فاسد» شده‌اند.
کابینه نتانیاهو از درون هم دچار تعارض است. اصولاً ترکیب جریان ضددینی لیکود با احزاب افراط‌گرایی یهودی یک ترکیب متعارض و ناهمگن است ـ حزب لیکود هیچ نسبتی با تعلیمات مذهبی ندارد و به آن بی‌اعتقاد است در حالی که احزاب تلمودی «آرمان‌شهر» خود را یک نظام سیاسی بر بنیاد آموزه‌های تلمود می‌دانند. کابینه نتانیاهو ترکیب 36 کرسی حزب راست‌گرای لیکود و 28 کرسی چهار حزب مذهبی می‌باشد. این ترکیب در عین اینکه در نقطه مقابل احزاب دیگر است، در درون نیز در وضعیت رقابت با احزاب شکل‌دهنده دولت می‌باشد. بر همین اساس اکثر تحلیلگران و ناظران معتقدند عمر این کابینه به بیش از یک سال نمی‌رسد.
بنیامین نتانیاهو در فاصله سال‌های 1375 تا 1378 و 1388 تا 1399 نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی بوده و هم‌اینک ششمین دولت خود را تشکیل داده است. اولین دولت او زیرفشار سخت مقاومت لبنان و مبارزان غزه قرار داشت و رژیم اسرائیل یک سال پس از پایان اولین دوره نخست‌وزیری‌ نتانیاهو ناگزیر شد پس از تحمل صدها کشته لبنان را کاملاً رها کند. کمااینکه ارتش اسرائیل در دولت‌های دوم و سوم نتانیاهو چندین بار از ساکنان غزه در جنگ شکست خورد. بنابراین نتانیاهو نمی‌تواند برای ساکنان سرزمین اشغالی فلسطین، دستور کار جدید رژیم غاصب تلقی گردد. اما در عین حال باید گفت او در میان شخصیت‌های موجود این رژیم، «قوی‌ترین» به حساب می‌آید. حال رژیم غاصب مانده است و آخرین تدبیری که می‌توانسته برای برون‌رفت از شرایط ارائه نماید. به عبارت دیگر می‌توان گفت نتانیاهو در عین اینکه به دلیل قرار داشتن در جایگاه رئیس‌دولت طی 26 سال گذشته، «پدیده» نیست، آخرین تیر ترکش رژیم صهیونیستی و همه تدبیر آن است.
ترکیب «کابینه امنیتی» رژیم صهیونیستی هم از نگرانی‌های فزاینده آن حکایت می‌کند. «امنیت» حساس‌ترین دستور کار یک دولت است و دولت‌های پایدار و مستحکم، عنان ساختارهای امنیتی خود را به عناصر پخته‌تر و باتجربه‌ ممتد می‌دهند و زمانی که در این ساختارها، عناصر تازه‌کار و افراطی منصوب می‌شوند، بیانگر بهم‌ریختگی جدی رژیم می‌باشد. در کابینه جدید رژیم صهیونیستی، یهودی‌های تندرو و تازه‌کار وارد کابینه امنیتی شده‌اند. رئیس‌موساد، وزیر امنیت داخلی و وزیر جنگ از این قبیل‌اند و در این بین «ایتمار بن گویر» رهبر حزب «عوتسما یهودیت» وزیر امنیت داخلی است. این نیروهای تازه‌کار خشونت‌گرا، از یک‌سو با احزاب چپ و سکولار خود رژیم مواجه هستند؛ از یک‌سو با عرب‌های ساکن در سرزمین‌های 1948 روبه‌رو می‌باشند و از سوی دیگر با فلسطینی‌های ساکن قدس، غزه و کرانه باختری مواجه هستند. انتصاب این افراد تنش‌های سیاسی و امنیتی را در این سه ضلع افزایش می‌دهد ضمن آنکه در محیط منطقه‌ای هم با مخالفت جدی همه همسایگان ـ لبنان، سوریه، مصر و اردن ـ مواجه‌اند و از منظر کل حوزه عربی هم‌ یک تهدید امنیتی برای همه منطقه محسوب می‌شوند. در عرصه بین‌المللی هم با علامت‌های منفی کشورهای اروپایی سروکار دارند. رژیم صهیونیستی در شرایط فعلی که از یک‌سو تنش‌ سیاسی بین احزاب اسرائیل بالا گرفته است و از سوی دیگر سرزمین‌های غزه، کرانه و قدس ملتهب می‌باشند، با ترکیب جدید نه تنها نسخه‌ای برای کاهش تنش‌ها ندارد بلکه خود به آشوب‌ها ضریب می‌دهد.
توسعه شهرک‌های صهیونیستی در قدس، کرانه باختری و نقب که احزاب تندرو یهودی شعار آن را داده‌اند، رژیم اسرائیل را به پرتگاه امنیتی سوق می‌دهد. همین الان حدود نیمی از ارتش رژیم، برای کنترل کرانه باختری به‌کار گرفته شده‌اند و در همان حال آمارها بیانگر آن است که طی ده ماه اول سال گذشته میلادی (2022) لااقل 200 اقدام نظامی با استفاده از سلاح گرم توسط فلسطینی‌های ساکن در کرانه باختری علیه رژیم اسرائیل به اجرا درآمده و یک آمار دیگر بیانگر آن است که طی این مدت حدود 700 نفر از افراد ارتش و ساکنان شهرک‌های صهیونیستی، به دست فلسطینی‌ها کشته یا زخمی شده‌اند.
توسعه اقدامات تجاوزکارانه رژیم یعنی گسترش شهرک‌‌سازی‌ها، بقیه ارتش رژیم را هم در جغرافیای داخلی درگیر می‌کند و از آنجا که این درگیری حتماً طولانی و فرسایشی خواهد بود، از یک‌سو باعث مستهلک شدن ارتش و از سوی دیگر سبب نارضایتی اعضای آن از سیاست‌های دولت شده و باعث فرار آنان از خدمت و بعضاً رویارویی با فرماندهان خود می‌شود. یک گزارش بیانگر آن است که طی سال 2021 لااقل 15 مورد تمرد گسترده در پادگان‌ها و یگان‌های ارتش رژیم رخ داده است. ادامه چنین وضعیتی، دیواره دفاعی رژیم صهیونیستی را در شمال و شمال شرقی تضعیف می‌کند و این می‌تواند به یک تهدید واقعی و گسترده برای این رژیم تبدیل گردد. این یک هدیه ویژه به واحدهای مقاومت اسلامی در لبنان، سوریه و غزه به حساب می‌آید.
بعضی از ناظران سیاسی و امنیتی گفته‌اند، وضع امنیتی به‌هم ریخته و شکاف‌های رو به تزاید سیاسی اسرائیل، لاجرم ارتش آن را به سمت درگیری در محیط پیرامونی سوق می‌دهد. از داخل حکومت و به‌ویژه عناصر کابینه امنیتی رژیم اسرائیل نیز سخنانی مطرح‌شده که از احتمال گسترش درگیری‌های اسرائیل در محیط برون‌مرزی خبر می‌دهند. اما واقعیت چیست؟ سیدحسن نصرالله در سخنان خود در توصیف عناصر دولت جدید اسرائیل از واژه «دیوانه» استفاده کرد. بعضی از این تعبیر نتیجه گرفتند که دبیرکل حزب‌الله احتمال می‌دهد اقدامات برون‌مرزی ارتش اسرائیل افزایش پیدا کند. بدون تردید رژیم صهیونیستی شرایط آرام داخلی و وحدت احزاب و دستگاه‌های حکومتی را در اختیار ندارد و این اولین پیش‌نیاز ورود به فاز اقدامات گسترده‌تر نظامی است. الان بنیامین نتانیاهو حتی اگر دست‌ به اقدام نظامی علیه یکی از اضلاع جبهه مقاومت بزند، قادر به همراه کردن مخالفان جدی خود در داخل نیست. در درون ارتش و سیستم امنیتی رژیم، جمع‌بندی جنگ و تشدید تنش‌های امنیتی وجود ندارد. نتانیاهو به‌خصوص در به نتیجه‌رساندن درگیری هم توانایی ندارد و مهم‌ترین دلیل آن شکست‌های پی‌در‌پی اسرائیل در جنگ‌های غزه و زمانی است که او ریاست کابینه رژیم را در اختیار داشته است. اگر جنگی شروع شود و یا تشدید حملات منطقه‌ای به اضلاع مقاومت اتفاق بیفتد، مخالفان یهودی نتانیاهو او را شماتت خواهند کرد. کمااینکه در چند هفته پیش یعنی در زمانی که نتانیاهو تنها از لزوم اقدام نظامی علیه ایران سخن گفت، مخالفان او در احزاب چپ و سکولار نتانیاهو را متهم کردند که امنیت و موجودیت اسرائیل را به گروگان گرفته و به نفع خود و حزبش قربانی می‌نماید.
اگرچه از «دیوانه» هر کاری برمی‌آید و باید هوشیاری لازم در جریان مقاومت وجود داشته باشد، اما تمام قرینه‌ها و شواهد بیانگر آن هستند که ورود رژیم صهیونیستی به فاز تشدید تنش‌ها، موقعیت آن را بیش از پیش تخریب می‌کند و فضای مناسبی را برای وارد کردن ضربه‌های سنگین‌تر در اختیار نیروهای مقاومت قرار می‌دهد. نتانیاهو سخنان سیدحسن نصرالله را به یاد دارد که گفت اگر جنگی شروع شود، جنگی منطقه‌ای و پرشدت در‌می‌گیرد و آخرین جنگ منطقه خواهد بود.

عناوین اخبار روزنامه خراسان در روز سه‌شنبه ۲۰ دی

«جهاد تبیین» در کشاکش غفلت و منفعت

گرچه نمی توان و نباید سهم مسائل نوپدید مانند کارآمدی سیستمی را در طیفی از مطالبات زیرپوستی اعتراض های چند ماه اخیر نادیده انگاشت اما جای بسی تاسف و تامل است که 43 سال پس از انقلاب اسلامی، حتی گاه اصل ایجاب و ضرورت وقوع این رویداد شگرف اجتماعی – سیاسی در معرض چالش قرار می گیرد و حال با افراد یا گروه هایی مواجهیم که به زعمشان، شاه نه در تقابل با صفوف و اقشار مختلف مردم بلکه در نبردی نابرابر با تبانی قدرت های غربی، مقهور و سرنگون شد.
اگر این گزاره تاریخی، به اجماع تمامی مورخان و پژوهشگران بلند آوازه در داخل و خارج کشور مردود و ناصواب به شمار آید که چنین است، باید کنجکاوانه پرسید که چرا دلایل ضرورت وقوع انقلاب اسلامی از مستوری در کتاب ها، پژوهش ها و آثار تازه تالیف یافته برون نیامده و در مرئی و منظر طیف قابل توجهی از نوجوانان و جوانان قرار نگرفته است؟  شگفتا که در یک دهه اخیر با آزادسازی بخش مهمی از اسناد آرشیوهای محرمانه وزارت خارجه آمریکا و انگلیس، اکنون ما  تصویر دقیق تری از رویدادهای سال های 56 و57 در اختیار داریم که در «تبیین عالمانه و روزآمد» علل وقوع انقلاب اسلامی، اجزای رهبری داهیانه و بی بدیل امام (ره) و در نهایت پیروزی مردمی ترین انقلاب تاریخ ایران، بسیار مددکارند و مع الوصف، نمی‌توان بر  غیرطبیعی بودن شکاف و شقاق جاری میان این پژوهش های روزآمد با ذهنیات و تصورات  بخش قابل ملاحظه ای از جوانان و نوجوانان چشم فروبست. 
کوچ نامبارک از عرصه فرهنگ به اقتصادو سیاست  به 5 دهه قبل بازگردیم؛ زمانی که صلای مارکسیسم و سوسیالیسم در ایران، نه تنها روشنفکران و دانشگاهیان بلکه فرزندان برخی خانواده های مذهبی را نیز در موضع اجابت نشانده بود. در چنان اتمسفری، نه جامعیت منظومه اندیشه های علامه طباطبایی به چشم می آمد، نه عقل گرایی سترگ آخوند خراسانی بر بنیان های نظری مارکس و انگلس رجحان داده می شد و نه حتی آزادی خواهی میرزای نائینی مجال طرح و بسط می یافت. در این شرایط، شاهکار جاودانه شخصیتی مانند شهید مطهری آن بود که با ارائه صورت بندی نوینی از کلان نظریه «اصالت وجود» صدرالمتالهین، پنجه در پنجه انگاره های ماتریالیستی و جریان های التقاطی ناشی از آن افکند. صورت بندی نوینی که ذکر آن رفت جز با تعامل و گفت وگوی مستمر با مخالفان اعتقادی از یک سو و حشر و نشر فروتنانه با جوانان برای کشف ذهن و زبان آنان، از سوی دیگر، میسور و ممکن نمی شد.
مطهری نیک دریافته بود که باید شبهات را بی کم و کاست شنید و برای آن ها راه‌حل های اقناعی و نه اسکاتی مهیا کرد. بلندای اندیشه مطهری باعث شد به هنگام احساس ضرورت، پای را از تحشیه بر اصول فلسفه و روش رئالیسم فراتر نهد و با «داستان راستان» رو در روی نوجوانان بنشیند. شوربختانه این سیره مرضیه، کارآمد و نتیجه بخش، آرام آرام از برخی محافل حوزوی و انقلابی رخت بر بست و شاید این دغدغه خطیر به جد گرفته نشد که «بقای» نظام همسنگ «حدوث» آن و چه بسا راهبردی‌تر است.طبعا با چنین رویکردی، برخی از متفکران، مستعدان و اندیشمندان بالقوه، به جای انس و الفت با ذهن و ضمیر اقشار مختلف مردم و به ویژه جوانان، رهسپار تصدی پست های اجرایی، تقنینی و ... شدند و این عرصه حساس را وانهادند.  
جهاد تبیین، متولیان و مجریان تمام وقت می خواهد  وانهادگی عرصه فرهنگ به  مفهوم عام آن و غفلت ها از تبیین خردمندانه، روزآمد و پربسامد فرهنگ انقلابی، ثمره نامیمونی جز گسترش شکاف و شقاقی که پیشتر مطرح شد، در پی نمی تواند داشت. زمانه ما نیز، مطهری گونه هایی می طلبد که نه فقط در صراط «تولید» اندیشه های دینی نوین و اجتهادات شجاعانه گام نهند، بلکه بار گران «توزیع» این دیدگاه ها را هم بر خود هموار کنند و دفاع از انقلاب و اسلام را نه در خلوت دوستان و همفکران خود بلکه در جلوت مخالفان و شبهه داران، بر ذمه خویش بدانند. این هدف عالی با همت عالی به منصه ظهور می رسد و نباید گمان کرد که ابوالمشاغل ها با شعار تبعیت از رهنمودهای رهبر معظم انقلاب می توانند راه «جهاد تبیین» را هموار کنند.
فداکاری در راه تبیین آموزه های اسلام و انقلاب، شرط اول قدم در این ساحت است که در وهله نخست، تقدم منطقی «جهاد با نفس، جاه و مقام» را بر حضور فعالانه در عرصه «جهاد تبیین» بازمی نماید. بی تشکیک و تردید، «جهاد تبیین» ، این ترجیع بند بیانات یک سال اخیر رهبر انقلاب، رمز «بقای» جمهوری اسلامی در کشاکش جنگ تمام عیار روایت هاست؛ روایت هایی که اگر نه در کلیت آن، بلکه به طورقطعی گریبانگیر نسل جوان و نوجوان کشور است. 

گزارش نامفهوم رئیس به جمهور

رضا صادقیان

ارایه گزارش به شهروندان و ترسیم تصویر امروز از عملکرد نهادهای مرتبط با ساختار دولت یکی از فعالیت‌های تبلیغاتی دولت‌‌مردان بوده و هست.
صاحبان قدرت در دولت امروز و حتی آنان که در گذشته در جایگاه‌های مدیریت بودند گمان دارند که دلسوزتر، کاربلدتر، حرفه‌ای‌تر و فعال‌تر از پیشینیان و آیندگان هستند، بنابراین و لاجرم به سوی اتکا به ابزارهای اطلاع‌رسانی تبلیغ‌محور پیش می‌روند. دائم از کارهای ریز و درشت می‌گویند و تلاش دارند حتی کوچک‌ترین اقدامات جاری را به بزرگ‌ترین فعالیت‌ها، ابرپروژه‌ها، تصمیم‌گیری‌های عظیم و... متصل کنند. ارایه گزارش‌های تبلیغاتی در روزنامه‌ها، سایت‌های خبری، شبکه‌های اجتماعی و صدا و سیما ابزارهایی بوده و هستند که دولت‌ها از آن در جهت گزارش فعالیت‌ به مردم استفاده می‌کنند. دولت سیزدهم نیز از این همه بی‌بهره نبوده است، خصوصا پس از تاکید رئیس دولت به اطلاع‌رسانی کارهای دولت به مردم این مهم با شدت و جدیت بیشتری صورت گرفت.
بیش از یک و نیم سال از کار دولت گذشته و براساس اطلاعات مندرج در وب‌سایت نهاد ریاست جمهوری 4 جلد کتاب با محوریت کارهای دولت منتشر شده است. به عبارتی دولت برای نشان دادن فعالیت‌های جاری هر چهار ماه یک گزارش منتشر کرده است. گزارش‌هایی که روایت مورد پسند و مطلوب دولتی‌ها را بازتاب داده و چندان دل در گرو پیشرفت واقعی و مبتنی بر واقعیت‌های جاری نیست.
کتاب «شش ماه نخست؛ مروری بر اقدامات و فعالیت‌های دکتر سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی ایران» که توسط معاونت ارتباطات و اطلاع‌رسانی دفتر رئیس جمهور جمع‌آوری و منتشر شده است، یکی از همان گزارش‌هایی باب طبع دولتی‌ها است. گزارش‌هایی که به جای ارایه آمار و ارقام قابل سنجش، از گزاره‌هایی سخن به میان آورده که حتی برای ساده‌نگرترین مدیران قابل اثبات و سنجش‌پذیری نیست. در بخش «رئیس جمهور پرکار» آمده است: عملکرد انقلابی رئیس جمهور به استناد 960 کنش او در شش‌ ماه نخست فعالیت، نشاط و تحرک جدیدی را در بدنه اجرایی کشور ایجاد کرده است.(ص 8) ادامه این گزاره چنین است: به طوری که برخی‌ها معتقدند کنش‌های شماری از وزرا و مدیران ارشد اجرایی، هم‌پای رئیس جمهور نیست و برخی از آنان تا حدودی از رئیس دولت مردمی جا مانده‌اند.(همان) اساسا چه نیازی به نوشتن چنین مطالبی در یک گزارش رسمی است؟ آیا قرار است مخاطب با انبوه گسترده‌ای از کلمات انشاء‌گونه روبه‌رو باشد و یا وضعیت امروز را براساس روایت‌های آماری مستند فهم کند؟ همچنین معنای کنش در این گزارش مشخص نیست. کنش چیست؟ آیا شرکت کردن در هر جلسه، بازدید، نشست و برخاست کردن با کارشناسان و مدیران دولتی و سر زدن به کارخانه‌های مونتاژ خودرو به عنوان یک کنش به شمار می‌آید؟ مهم‌تر آنکه از چه زمان و چه تاریخی کنش رئیس دولت بدون در نظر گرفتن بازتاب و اثرگذاری آن کنش مهم بوده که دقیقا تعداد آن در گزارش ذکر گردد؟ به عنوان مثال؛ فرض کنیم رئیس دولت برای کنترل نرخ تورم بیش از 200 جلسه با کارشناسان اقتصادی، اعضای تاثیرگذار دولت، معاونت اقتصادی ریاست جمهوری و منتقدان اقتصادی دولت داشته باشد. مسئله اساسی این‌جاست وقتی شهروندان تاثیر این جلسات را در زندگی خود لمس نکنند برگزاری و بازتاب خبری این نشست‌ها چه فایده‌ای برای مخاطبان دارد؟
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: 960 کنش رئیس جمهور در شش ماه نخست فعالیت، اتفاقات زیادی را در حوزه اجرایی کشور رقم زده است. هر چند بسیاری از این اقدامات به نوعی ریل‌گذاری محسوب می‌شود که مردم در ادامه کار دولت، ثمرات آن را خواهند دید.(ص 12) گزارش در بخش‌هایی که مربوط به اقتصاد کلان است و نیازمند ارایه عدد می‌باشد، همچنان با چیدن کلمات در کنار هم برخلاف زیست روزمره شهروندان تصویری را ارایه می‌دهد که دیدن چنین تصویری نیاز به ذره‌بین است.

 نوشته است: دولت سیزدهم از ابتدای فعالیت خود با بررسی‌های کارشناسی، ثبات در بازارهای مالی را در دستور کار قرار داد و مدت کوتاه به موفقیت‌های نسبی دست یافت.(ص 30) تهیه کنندگان گزارش یکی از فعالیت‌های دولت سیزدهم را در فصل «اقتصاد و معیشت» بررسی کردند و دستاورد دولت را «کاهش نرخ رشد تورم» اعلام می‌کنند.
 بهتر می‌بود تدوین کنندگان اینگونه گزارش‌ها اندکی صبر می‌کردند تا بازتاب نادرست سیاست‌های دولت را در حوزه اقتصاد و شاخص‌هایی مانند تورم، نوسانات پی‌درپی قیمت ارز، افزایش نقدینگی، رشد شتابان قیمت کالاهای اساسی را بهتر درک کرد. براساس گزارش مرکز آمار ایران طی ماه‌های شهریور ماه تا پایان اسفند 1400 نرخ تورم به صورت ماهیانه 39 درصد بوده است. به عبارت مشخص‌تر و برخلاف گزارش نویسان نه تنها تورم کاهش پیدا نکرده است، بلکه در بهترین حالت ممکن عدد 39 درصد را شاهد هستیم.
یکی دیگر از طرح‌های عجیب دولت ساخت 4 میلیون مسکن تا پایان عمر دولت سیزدهم بود، کارنامه دولت در این بخش مشخص و غیرقابل کتمان است. آخرین نمونه از این طرح را می‌توان در سخنان معاون اول رئیس جمهور دید، حرف‌هایی که اساسا به معنای «ساخت مسکن وظیفه دولت نیست» بازتاب یافت، سخنان وزیر جدید وزارتخانه راه و شهرسازی در مجلس حکایت از آن داشت که اجرایی شدن چنین طرحی نیازمنده سرمایه‌ای کلان است، یعنی شدنی نیست.
 اما دولتی‌ها روی چنین گزاره‌ای بسیار تبلیغات کردند، هر چند چنین سخنی و اجرای این سیاست از روز نخست با واکنش منفی کارشناسان اقتصادی و خصوصا حوزه مسکن روبرو شد. اما دولت روی باورپذیر کردن چنین تصویری نزد مخاطبان پافشاری بسیار کرد. در گزارش مذکور نیز چنین است؛ با این حال و پس از گذشت یک و نیم سال از عمر دولت سیزدهم همچنان وعده ساخت چهار میلیون مسکن به یکی از مشخص‌ترین پاشنه‌های آشیل دولت درآمده است.
گزارش‌های تهیه شده توسط دولت بیش از آنکه دغدغه فعالیت‌های پیوند یافته با رخدادهای واقعی را داشته باشد و دغدغه تاثیرگذاری این سیاست‌ها را در زندگی مردم رصد کند، رویکرد سراسر تبلیغاتی دارند. به عبارتی فعالیت‌های انجام شده را تبلیغ می‌کند و بی‌توجه به تمام حرف‌ها، قول‌ها و وعده‌های بزرگ دولتی‌ها از کنار زیست واقعی شهروندان عبور می‌کند.
 به نظر می‌رسد بهتر آن بود که دولت سیزدهم به جای دمیدن در شیپور کارهای انجام شده و پوشش خبری کاذب برگزاری جلسات ریز و درشت زیست عموم شهروندان را مدنظر قرار دهد، زندگی که با ساخت و پرداخت اعداد تغییر نکرده و چه بسا در مقایسه با سال گذشته و براساس آمارهای رسمی دشوارتر شده است.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات