حادثه تلخ و دردناک حمله تروریستی به حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) و شهادت مظلومانه 15 نفر از هموطنان، در کوران حوادث فتنهگون دو ماه اخیر، قلب همه مردم ایران را جریحهدار کرد و یک بار دیگر اهمیت حفظ امنیت ملی و همبستگی و انسجام اجتماعی را به همه گوشزد کرد.
در میان شهدای مظلوم حادثه تروریستی شاهچراغ، نام یک جوان نخبه دهه شصتی بیشتر از بقیه شهدا توجه همه را جلب کرد؛ شهید دکتر سید فریدالدین معصومی.
این حقیر افتخار داشتم که در 5 ماه اخیر با این چهره نورانی و دانشمند جهادگر همنشین و همکار شوم. هرچند مدت آشنایی کم بود و توفیق همنشینی، خیلی زود از این بنده ناچیز گرفته شد، اما در همین مدت کوتاه چند ماهه، همه آن اوصاف ارزشمندی را که درباره شهدای سرافراز دفاع مقدس، مدافعان حرم و شهدای جهاد علمی شنیده و خوانده بودم، در شخصیت این جوان 39 ساله دیدم و بسیاری از آنها را بعد از شهادتش و از دیگر دوستان شنیدم و بر فقدان او گریستم. تقوی و تدین درونی، اخلاق حسنه و تحمل بالا، علم و دانش در حد اعلی و به تعبیر قرآن کریم «علم نافع»، نبوغ بالا، پختگی و وقار مدیریتی، نظم و انضباط و مردمداری، تنها گوشهای از سجایای اخلاقی این دانشمند نخبه و مدیر جهادگر بود.
از لحظه اطلاع از حادثه حرم مطهر که با تلفن همراهش تماس گرفتم و جوابی دریافت نکردم تا دو ساعت بعد که خبر قطعی شهادتش را دریافت کردیم، دائم با این درد کلنجار می رفتم که هرچند ردای شهادت برازنده اوست، اما حیف که در این شرایط سخت مملکت، مدیر جهادگر و با اخلاصی مثل او از دست برود، اما حتما شهادت او هم ترجمان این سخن ماندگار شهید آوینی است که «شهدا از دست نمیروند، به دست میآیند». به این امید که برکات خون مطهر او و دیگر شهدا، باعث عزت روزافزون این مملکت شود.
در این چند روز، روایتهای نابی از منش این شهید بزرگوار از زبان دوستان و خانوادهاش مطرح شده که خواندن آنها برای همه ما، الهامبخش و زندگیآفرین است.
محمد سالارنسب دوست قدیمی شهید درباره او میگوید: با اطمینان میگویم که شهید معصومی واقعا به دنبال خدمت کردن بود. ویژگی برجسته شهید معصومی حیا و عفتی بود که در گفتار و رفتار ایشان کاملا مشخص بود. در واقع نجابت برخورد ایشان حتی برای کسانی که فقط در حد یک جلسه با ایشان برخورد داشتند جلب توجه کننده و جذاب بود و شاید هم همین بود که رفقا میگفتند «سید فرید» به اصطلاح «تودل برو» بود.
یادم هست دوران دانشجوییاش در ایران و قبل از رفتن به نیوزلند، فیلم «محمد رسول الله» را خیلی میدید، قشنگ یادم هست که میگفت فلان بار فیلم را دیدهام و باز هم میخواهم ببینم. به حضرت زهرا(س) ارادت ویژهای داشت و عاشق پیامبر(ص) بود. انگار هر دفعه از طریق فیلم «محمد رسول الله» عشق خودش را تقویت میکرد و رابطهاش را عمق میداد.
بعد هم که از همان دوران لیسانس چند سالی همزمان با تحصیلات دانشگاهی تحصیلات حوزوی هم داشت و برای عمق دهی به مسائل اعتقادیاش تلاش میکرد. برمبنای همین عمیق بودن اعتقاداتشان هم بود که وقتی در زمان تحصیل ایشان در دانشگاه نیوزلند، بحثی در مورد فلسطین پیش میآید و یکی از دانشجویان علیه فلسطین صحبت میکند، «شهید معصومی» بلند میشوند و جواب آن دانشجو را میدهد و از فلسطین دفاع میکند و همین ماجرا یک دردسر جدید برای سید درست میکند.
حاج مجید خیرآبادی استاد دکتر معصومی در حوزه علمیه مروی بوده و دربارهاش گفته است: به عنوان کسی که مدرس و استاد ایشان در علوم حوزوی بودم، از همان ابتدا چند نکته در وجود ایشان برای من روشن بود. اول صداقت و نجابت ایشان، دیگری نظم ایشان و مرتب و منظم بودن برنامه هایشان. نکتهی دیگری که برای من جالب بود داشتن دغدغه تربیت اسلامی هم برای خودش و هم برای خانوادهاش بود. آن موقع خواهر و برادر کوچک تر داشت و دلسوزانه پیگیری میکرد که چطور میتواند کمک کند به خواهر و برادر که آنها را در مسیر اسلامی و مکتب الهی کمک کند.
حامد تقوامنش هم برادر همسر و دوست قدیمی شهید است که درباره وطندوستی او میگوید: برای ادامه تحصیلاتشان در نیوزلند به اتفاق خواهرم به خارج از کشور رفتند. ولی با وجود امکانات و شرایط بسیار خوبی که در نیوزلند برایشان فراهم شده بود و علیرغم پیشنهادات خوبی که برای ماندن ایشان در نیوزلند و چند کشور اروپایی دیگر شده بود، ایشان میگفتند من باید حتما برگردم و با استفاده از این درسی که خواندهام به کشورم خدمت کنم.
پسر ایشان هم در نیوزلند به دنیا آمد و با وجود اینکه میتوانست تابعیت آنجا را بگیرند، اما این کار را نکرد و برای پسرشان «مهدیار» شناسنامهی ایرانی گرفتند و گفتند ما ایرانی هستیم و به ایران برمیگردیم. به نظر من آنچه که «فرید» را به «شهید معصومی» تبدیل کرد، اعتقاد قلبی و صاف بودنش بود.
ارسال نظرات