سفر احتمالی نمایندگان ارشد کنگره آمریکا به شبهجزیره تایوان در ماه اوت ( مرداد ماه) برای اعلام حمایت از این منطقه خودمختار در مقابل چین، به شدت خشم چینی ها را برانگیخته است. پکن در اقدامی بیسابقه علناً تهدید کرده که در صورت انجام سفر نانسی پلوسی به تایوان، اقدامات قویتری اتخاذ خواهد کرد که به گفته رسانههای غربی عدم مجوز فرود به هواپیمای آمریکا و اقدام نظامی علیه آن جزو گزینههای احتمالی است که در دستور کار مقامات پکن قرار خواهد گرفت.
درحالی که مقامات چین بارها نسبت به تحرکات آمریکا در اطراف مرزهای این کشور هشدار داده اند ، اما مقامات واشنگتن به این هشدارها اعتنایی نکرده و کماکان به ماجراجوییهای خود در مناطق مورد چالش چین ادامه میدهند. یکی از این مناطق که آمریکایی ها که با توجه به شرایط جهانی احساس می کنند چینی با ابزار اقتصاد گلوی آنها را می فشارد و می توانند با تحریک آن منطقه برای چین دردسر سازی کنند، تایوان است.پس از سفر هفته گذشته مقامات نظامی آمریکا به تایوان برای امضای قراردادهای خرید تسلیحات، خبر رسید که این بار قرار است نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا و تعدادی از نمایندگان این کشور به تایوان سفر کنند که این اقدام واکنش تند چینیها را به همراه داشت. در همین رابطه روزنامه فایننشالتایمز نوشت : «چین هشدارهای شدیدی به دولت آمریکا در مورد سفر آتی نانسی پلوسی به تایوان داده است که زنگ خطر را در میان مقامات کاخ سفید که مخالف سفر وی هستند به صدا درآورده است. چین علناً تهدید کرد که در صورت تصمیم بر سفر پلوسی در ماه اوت ( مرداد ماه )، «اقدامات قوی» اتخاذ خواهد کرد. یک مقام کاخ سفید معتقد است که چین نسبت به قبل «مخالفت شدیدتری» به ایالات متحده ابراز کرده است و شاید همین امر باعث شد که از روز سه شنبه چهارم مرداد تقریبا کاخ سفید و دیگر مقامات واشنگتن، نانسی پلوسی را از رفتن به تایوان به شدت پرهیز دادند و سیاسیون این موضوع را عقب نشینی آشکار آمریکا در مقابل تهدید چین نسبت به انجام این سفر تفسیر کردند.» بر این اساس، هرچند پکن در مورد پاسخهای احتمالی خود به صراحت اظهارنظری نکرده است، اما ارتش این کشور ممکن است سعی کند از فرود هواپیمای پلوسی در تایوان ممانعت کند یا اقدامات دیگری را برای ممانعت از سفر او انجام دهد، مانند استفاده از جتهای جنگنده برای رهگیری هواپیمای نظامی آمریکایی. گفته می شود «جیک سالیوان» ، مشاور امنیت ملی آمریکا و دیگر مقامات ارشد شورای امنیت ملی به دلیل خطر تشدید تنش در تنگه تایوان با این سفر مخالف هستند. هرچند شورای امنیت ملی از اظهارنظر در مورد اینکه آیا دولت آمریکا از پلوسی خواسته است که سفر خود را لغو کند، خودداری کرد. اما شواهد خبری گویای آن است که احتمال ضعیف است که دیگر این سفر انجام شود.
نگرانی آمریکا از قدرت نظامی چین در کنار قدرت اقتصادی
مقامات کاخ سفید اخیراً اعلام کردهاند که قدرت نظامی چین تهدید بزرگی برای واشنگتن و متحدانش است. دولت آمریکا حتی برای تنگتر کردن محاصره امنیتی علیه چین، ائتلافی را با کشورهای هند، استرالیا و ژاپن تشکیل داده است تا بخشی از هزینههای تقابل با پکن را روی دوش متحدانش بیندازد. زیرا این ائتلاف سبب میشود چین در چندین جبهه با دشمنان مقابله کند. چین نیز که تا سال ۲۰۱۲ تنها روی مسئله اقتصاد متمرکز بود با روی کار آمدن شی جینپینگ، رئیسجمهور چین در یک دهه گذشته تقویت توان نظامی خود را در دستور کار قرار داده است و در این مدت علاوه بر اینکه موشکها و تسلیحات جدید را به بدنه ارتش تزریق کرده است، با ساخت سه ناو هواپیمابر بومی توانسته خود را به جرگه کشورهای صاحب این فناوری اضافه کند. چین حتی بودجه نظامی خود را نسبت به دهه گذشته، دهها برابر افزایش داده است و اکنون پس از آمریکا در رده دوم کشورهای با بودجه نظامی بالا قرار دارد و همین مسئله نگرانی واشنگتن را در پی داشته است.
تهدید های توخالی یا رویارویی بی پایان
هنری کیسینجر، وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا، با وجود اینکه بیش از ۹۹ سال سن دارد، اما باز از چهرههای برجسته در عرصه بینالمللی است که به خصوص در مورد مسائل حاد در این عرصه به شدت مورد توجه رسانهها است.تحلیل و پیشنهاد اخیر او در خصوص جنگ اوکراین و لزوم مصالحه غرب با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، از جمله تحلیلهایی بود که بحث و مناقشه جدی را در رسانههای غربی و بهخصوص آمریکا به راه انداخت و هنوز نیز این بحث ادامه دارد. حالا مصاحبهای با وبسایت بلومبرگ انجام داده و در این مصاحبه نسبت به ورود آمریکا به یک «رویارویی بیپایان» با چین هشدار میدهد و از ضرورت «انعطافپذیری نیکسونی»
در مسائل اساسی ژئوپلیتیک در جهان امروز میگوید.
کیسینجر معتقد است در شرایط حاضر، آمریکا نیاز به انعطافپذیری نیکسونی دارد و در این رابطه از منظر دو چالش اساسی ژئوپلیتیک فعلی را مطرح کرده است. چالش اول همانگونه که انتظار میرود مربوط به جنگ اوکراین و رویارویی تمامعیاری میشود که غرب با روسیه بر سر این جنگ به وجود آورده است. به نظر کسینجر، رهبران فعلی اروپا نظیر امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه و اولاف شولتز، صدراعظم آلمان، آن «حس تشخیص جهت و مأموریت» خود در این چالش را ندارند. بر اساس این مقایسه، میتوان گفت که این دو رهبر فعلی اروپا در مقایسه با «آدرنو »صدراعظم پیشین آلمان، و «شارل دوگل»، رئیسجمهور پیشین فرانسه، فاقد آن توانایی رهبری برای خارج کردن اروپا از بحران فعلی در اوکراین هستند و بیشتر در موضع انفعالی قرار گرفتهاند تا اینکه نقش فعالانه و تأثیرگذاری داشته باشند. بیشک، طولانی و شدیدتر شدن جنگ اوکراین تا اندازه قابلتوجهی ناشی از همین فقدان «حس تشخیص جهت و مأموریت» در این دو رهبر اروپایی است.
چالش دوم و شاید مهمتر مربوط به رویارویی است که آمریکا سالها در برابر چین به راه انداخته و به برکت جنگ اوکراین و استیصال رهبران اروپایی در برابر آن، سعی میکند آنان را نیز به این رویارویی بکشاند. کیسینجر این رویارویی را «رویارویی بیپایان» میخواند، چرا که نمیتوان حد پایانی برای آن تصور کرد و حتی نمیتوان ابعاد آن را به صورت مشخصی تعیین کرد. با وجود اینکه کیسینجر مخالف برتریطلبی چین است و تأکید دارد که باید مانع هژمونی چین یا هر کشور دیگری شد، اما معتقد است که دولت فعلی و دولتهای قبلی آمریکا در برابر چین بیش از هر چیز، تحت تأثیر دیدگاههای داخلی نسبت به چین هستند. به این ترتیب، کیسینجر نسبت به افراطگرایی حلقههای سیاستگذاری در داخل آمریکا نسبت به نحوه رویارویی چین هشدار میدهد و میترسد از اینکه تأثیر این حلقهها بر دولتهای متوالی آمریکا باعث شود این کشور به سمت «رویارویی بیپایان» با چین سوق داده شود. در واقع، این هشدار او آنقدر جدی است که به نظر وی، روابط خصمانه فزاینده بین آمریکا و چین میتواند به «فاجعهای قابل مقایسه با جنگ جهانی اول» ختم شود. شکی نیست که کیسینجر برای پرهیز از این رویارویی و پیامد فاجعهبار آن به کارنامه ریچارد نیکسون توجه دارد که با وجود احساسات تند ضد کمونیستی، اما سفر غیرمنتظرهاش به چین کمونیست در ۱۹۷۲ نقطه عطفی را در روابط آمریکا و چین ایجاد کرد. این اقدام نیکسون چیزی است که کیسینجر به عنوان «انعطافپذیری نیکسونی» توصیف میکند و روشن است که انتظار دارد جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، یا دیگر مقامات ارشد آمریکا در کاخ سفید چنین انعطافپذیری داشته باشند، اما نکته روشن این است که تیم حاضر در کاخ سفید آنقدر در عرصه بینالملل افراطی عمل میکند که نه تنها جایی برای این انعطافپذیری نیکسونی در سیاست خارجی آمریکا باقی نگذاشته است، بلکه باعث شده رهبران اروپایی نیز ابتکار عمل را از دست بدهند و نتوانند همان حسی را از تشخیص جهت و مأموریت خود داشته باشند که امثال «دوگل »برای کنترل بحرانهای بعد از جنگ جهانی دوم برخوردار از آن بودند.
ارسال نظرات