26 تير 1401 - 13:26

آیا با سفر بایدن روابط نزولی آمریکا و کشور‌های حاشیه خلیج فارس احیا خواهد شد؟

بر این اساس کشور‌های عربی امروزه در نگاه خود به روابط با آمریکا بازگشت به وضعیت گذشته را ناممکن و در راستای تحولات پرشتاب بین‌المللی به سمت تقویت روابط با دیگر بازیگران مهم جهانی خبز برداشته‌اند.
کد خبر : 12220

پایگاه رهنما:

گذار سریع جهان از نظام تک قطبی و استیلای سیاسی و اقتصادی آمریکا و افول تمدن غربی به عنوان نماینده جهان توسعه‌یافته در برابر جهان در حال توسعه، موجب شده تا در یک دهه اخیر بسیاری از کشور‌های جهان به سمت نوسازی اتحاد‌ها و ائتلاف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی بر مبنای پویایی‌های بزرگ نظام بین‌المللی کشیده شوند.

در این میان اگرچه شاید خیلی دیر، اما کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس نیز در سال‌های اخیر در جهت هماهنگ‌سازی با تغییرات کلان در نظام بین‌الملل گام برداشته‌اند که شاهد بزرگ آن تقویت همکاری‌های روبه رشد میان این کشور‌ها و قدرت‌های نوظهور اقتصادی مانند چین و هند بوده است. برای مثال مبادلات بین چین و شورای همکاری خلیج فارس از ۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۲ به ۹۲ میلیارد در سـال ۲۰۱۰ و حداقل ۳۵۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ افزایش یافته است.

با این حال بر اساس تحلیل‌ها یکی از اهداف اساسی سفر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به منطقه و برگزاری نشست مشترک منطقه‌ای با مجموع کشور‌های عضو شورای همکاری به علاوه عراق، اردن و مصر، اطمینان از تداوم همکاری‌های استراتژیک این کشور‌ها با آمریکا و سوق نیافتن آن‌ها به سمت چین و روسیه می‌باشد. مع الوصف پرسشی که در این زمینه مطرح می‌شود آن است که آیا سفر بایدن خواهد توانست به بازسازی و اعتمادسازی مجدد روابط میان آمریکا و کشور‌های عربی بیانجامد؟

در پاسخ به این پرسش عوامل و پیشران‌های گسست روابط بسیار بیشتر از زمینه‌های موفقیت آمریکا برای جلب نظر مجدد کشور‌های عربی برای دست کشیدن از روند گسترش مناسبات با شرق می‌باشد.



افول آمریکا و عدم ایفای نقش پلیس جهانی

آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تلاش کرد تا با تقویت ارتش جای پای خود را در سراسر کره زمین تثبیت کند. امروزه، پنتاگون حدود هفتصد و پنجاه پایگاه را در حدود هشتاد کشور و قلمرو خارجی کنترل می‌کند.

نقل قول متکبرانه‌ای از مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا در دوران بیل کلینتون، وجود دارد که گفته است ما ملتی ضروری هستیم. ما ایستاده ایم و آینده را بیشتر از سایر کشور‌ها می‌بینیم.» در طول این دوران استدلال مقامات آمریکایی از ایفای نقش پلیس بین المللی آن بوده که اگر ارتش ایالات متحده نبود، جهان بی قانون و خطرناک می‌شد.

قانون نانوشته‌ای که بر اساس آن ارتش ایالات متحده این مجوز را می‌یافت که به سراسر جهان به بهانه‌های مختلف لشگرکشی کرده و در هر منطقه‌ای پایگاه‌های متعدد نظامی احداث کند.

اما درست همانطور که قتل جورج فلوید بحران مشروعیت را برای پلیس آمریکا در داخل کشور تشدید کرد، دوران ریاست جمهوری ترامپ نیز به بحرانی برای قدرتمندترین ارتش جهان تبدیل شد به صورتی که دیگر قادر نبود توانایی ایفای نقش پلیس جهانی را از خود نشان دهد.

عقبنشینی آمریکا از افغانستان، بی‌نتیجه بودن حضور ارتش آمریکا در سوریه برای تعیین کنندگی معادلات، ضربات محور مقاومت به حیثت و آبروی ارتش آمریکا در منطقه، خروج فضاحت‌بار از افغانستان و بروز نشانه‌های حرکت کشور‌های اروپایی به سمت استقلال دفاعی از آمریکا، شواهدی بوده که بر مبنای آن‌ها اکنون دیدگاه غالب در میان کشور‌های عربی این است که آمریکا در حال کاهش حضور نظامی خود درمنطقه می‌باشد. اگرچه آمریکا می‌خواهد نشان دهد که در غیاب نیرو‌های روی زمین، قدرت هوایی بویژه پهپاد‌های آمریکایی می‌توانند این نقش آفرینی حمایتی از متحدان را انجام دهند، اما برای کشور‌های عربی مسجل شده که ضمانت‌های امنیتی آمریکا برای آینده رنگ و بوی اطمینان بخشی گذشته را برای این کشور‌ها ندارد.



نقش روبه رشد چین در اقتصاد جهانی

فاکتور اساسی و کلیدی دوم در ناتوانی کاخ سفید برای متوقف کردن روند همکاری‌های کشور‌های عربی با رقبای جهانی آمریکا، مولفه اقتصادی است. چین به طور روزافزونی در حال گسترش حضور و شراکت اقتصادی با کشور‌های خاورمیانه است. در حالی که قرن ۲۱ را قرن آسیا نام نهاده‌اند تقویت سریع جایگاه چین در اقتصاد جهانی موجب شده تا کارشناسان زمان احتمالی سبقت گرفتن چین از آمریکا برای تبدیل شدن به قدرت نخست اقتصادی جهان را به مراتب نزدیک‌تر از گذشته پیشبینی کنند.

تنها از یک جنبه حائز اهمیت برای کشور‌های عربی شورای همکاری، رشد مصرف نفت چین در شرایط فعلی ساالنه ۵/۷ درصد است که هفت برابر سریعتر از رشد مصرف انرژی در ایالات متحده آمریکاست. تعداد خودرو شخصی در چین در ۲۰۱۰ حدود ۹۰ برابر تعداد آن در ۱۹۹۰ بوده است و پیشبینی می‌شود در سال ۲۰۳۰ تعداد خودرو شخصی در چین از میزان آن در ایاالت متحده آمریکا تجاوز کند. نرخ رشد خرید خودرو در چین برابر ۱۹ درصد در سال است. چین به‌طور جدی مصمم است با اتخاذ الگو‌های توسعه صنعتی و اقتصادی کره جنوبی و تایوان- البته، با بومی‌سازی آن- یک نظام ابتکاری پایدار به عنوان بخشی از اقتصاد دانش محور را خلق کند. میزان تقاضای روزافزون چین به منابع نفتی، عامل مهمی در تعیین سیاست خارجی چین است. براساس محاسبات، میزان نیاز چین به نفت در سال ۲۰۱۰ بین ۴/۵ تا ۷ میلیون بشکه در روز و در سال ۲۰۲۰ بین ۸/۶ تا ۹/۱۰ میلیون بشکه در روز بر پایه نرخ تولید ناخالص ملی ۹/۷ درصد است.

از طرف دیگر مبادلات تجاری چین با کشور‌های حوزه خلیج فارس از نفت فراتر رفته به صورتی که چین به یـک منبـع اصـلی صـادرات غیرنفتی عربستان تبدیل شده است (پتروشیمی و محصوالت پالستیکی). کمپانی‌های چینی در خلیج فارس به ویژه در دوبی نیز حضور گسترده‌ای دارند. اکنون با افزایش استقبال جهانی از مشارکت در پروژه بلندپروازانه یک کمربندی یک جاده چین، کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس نیز برای عقب نماندن از غافله شروع به تکاپو برای تقویت مناسبات اقتصادی خود با چین کرده‌اند.



سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا

از بعدی دیگر باید در نظر داشت که تفاوت نظام‌های سیاسی کشور‌های حاشیه خلیج فارس با کشور‌های غربی بویژه آمریکا همواره فاکتوری اخلال‌گر در مناسبات ظاهراً استراتژیک میان دو طرف در گذشته و حال بوده است. اعلام حمایت از دموکراسیزاسیون و دفاع از حقوق بشر از ادعا‌های اصلی سیاست خارجی آمریکا برای توجیه همکاری و اتحاد با دولت‌های ناقض حقوق بشر و دیکتاتوری‌های سرکوبگر عربی در برابر انتقادات افکار عمومی بوده است. موضوعی که موجب شده علی رغم کذب بودن حمایت از حقوق بشر، اما بعضاً انتقاد‌های حقوق بشری در روابط آمریکا و کشور‌های عربی تشنج‌زا شود. برای مثال می‌توان به انتقاد مجدد بایدن از قتل خاشقچی در خاک عربستان اشاره کرد.

از طرف دیگر سیاست‌های دیکته‌ای واشنگتن به این کشور‌ها نیز گاهاً شرایط را برای حکام عربی نیز سخت می‌کند چنانکه کشور‌های حاشیه خلیج فارس هم در موضوع عاد‌ی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی (طرح معامله قرن ترامپ) و کاهش همکاری‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی با چین و حتی افزایش تولید نفت در جریان سفر اخیر بایدن تحت فشار قرار گرفته‌اند. این فشار‌ها و مداخلات در روابط با قدرت‌هایی همچون چین و روسیه به چشم نمی‌خورد و این امر زمینه را برای ایجاد روابط و همکاری‌های پایدار اقتصادی و نظامی فراهم می‌کند.



افزایش بی‌اعتمادی به آمریکا

در نهایت کاهش اعتماد به وعده‌های حمایت‌های نظامی و سیاسی و امنیتی واشنگتن در میان کشور‌های عربی هم محصول عبرت‌آموزی از سرنوشت بازیگرانی بوده که به پشتوانه وجود حمایت‌های غرب خود را در دامن چالش‌های نظامی و امنیتی گرفتار کرده‌اند و در نهایت وعده‌های حمایتی غرب دردی از آن‌ها دوا نکرده است، همانند اوکراین و افغانستان و کرد‌های سوریه؛ و هم نتیجه تجربه آسیب‌های ناشی از برنامه‌های منطقه‌ای آمریکا (همانند حمله به عراق در سال ۲۰۰۳) و مشاهده کارشکنی در تعهدات امنیتی برای حمایت از کشور‌های حاشیه خلیج فارس بوده است چنانکه سعودی‌ها در جریان حمله موشکی و پهبادی یمنی‌ها سال ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی آرامکو چشم انتظار مداخله مستقیم واشنگتن بود که حاصل نشد.

بر این اساس کشور‌های عربی امروزه در نگاه خود به روابط با آمریکا بازگشت به وضعیت گذشته را ناممکن و در راستای تحولات پرشتاب بین‌المللی به سمت تقویت روابط با دیگر بازیگران مهم جهانی خبز برداشته‌اند.
منبع: الوقت

ارسال نظرات