02 تير 1401 - 14:32

پایگاه رهنما:

 

روزنامه کیهان**

دنیای فراموش‌شده/ سید محمدعماد اعرابی

محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت‌های یازدهم و دوازدهم در آخرین گزارش خود از اجرای برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) که تیرماه 1400 به مجلس شورای اسلامی ارائه داد، دست کم دو اعتراف تلخ درباره سیاست خارجی دولت تدبیر و امید داشت؛ «در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به اجماع ملی نرسیدیم» و دیگری «دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود رنجاندیم» دو رویکرد غلطی که بنا بر نظر آقای ظریف چنان‌که از آن اجتناب می‌شد «هم دوستانمان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی رهایمان نمی‌کردند و هم ترامپ برای فشار حداکثری با مانع مواجه می‌شد.»
اینکه آیا وزیر خارجه وقت پس از 8 سال در پایان دولت تدبیر به این تجربه دست یافته و یا اینکه در تمام سال‌های وزارت علی‌رغم چنین دیدگاهی توانایی اقناع سایر دولتمردان برای تحکیم روابط با دوستان و اتخاذ رویکرد متوازن با شرق و غرب را نداشته، در نهایت چندان فرقی نمی‌کند. در تقویم 8 ساله سیاست خارجی دولت تدبیر تنها یک سفر به عراق توسط رئیس‌جمهور ثبت شد، رئیس‌جمهور یک بار به عمان رفت، آقای روحانی هیچ سفری به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نداشت. او هیچ سفر دوجانبه‌ای به تاجیکستان و قرقیزستان و پاکستان نداشت.
رؤسای جمهور ترکمنستان و قزاقستان تنها یک بار در دولت اول آقای روحانی به ایران آمدند و طی سال‌های پس از آن دیگر به ایران دعوت نشدند اتفاقی که برای رؤسای‌جمهور ونزوئلا و نیکاراگوئه هم رخ داد.
سفر رئیس‌جمهور چین و هیئت عالی‌رتبه همراهش به تهران با برخورد سرد دولتمردان تدبیر به یک ناامیدی محض تبدیل شد و در مجموع کار به جایی رسید که حتی حامیان آقای روحانی هم زبان به انتقاد گشودند: «ما تعارف نداریم در دولت روحانی، بدترین سطح روابط را با کشورهای منطقه و همسایه داشتیم که در دولت احمدی‌نژاد نداشتیم. این یک واقعیت است.»
غفلت از دوستان، همسایگان و کشورهای منطقه در حالی بود که در تحولات روز جهان، آسیای میانه نقشی کلیدی در نظم جهانی آینده پیدا کرده بود.
منطقه‌ای که ایالات متحده سعی می‌کرد با تثبیت جایگاه خود در آن بخشی از سیاست خارجی‌اش در مهار چین، روسیه و ایران را دنبال کند. درست در همان سال‌هایی که دولتمردان تدبیر و امید نسبت به حضور مؤثر در آسیای میانه بی‌تفاوت بودند، وزیر خارجه آمریکا از فرسنگ‌ها آن طرف‌تر عازم تاشکند شد تا وزرای خارجه قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان را سر یک میز بنشاند و پنجمین نشست مذاکرات C5+1 را برای پیشبرد برنامه راهبردی6 ساله آمریکا(2019-2025) تشکیل دهد.
همان سال‌ها کارشناس «مرکز تحلیل سیاست اروپا» طی گزارشی؛ متحدان اروپایی آمریکا را سرزنش کرد که چرا «در آستانه برقراری نظمی جدید در آسیای میانه؛ کشورهای غربی سرگرم مناطق دیگری هستند!» درک اهمیت این حوزه نیازی به تحلیل‌های پیچیده آینده‌نگرانه نداشت.
روسیه با نزدیکی ناتو به مرزهای غربی‌اش احساس خطر می‌کرد و چین نیز با استقرار پایگاه‌های نظامی مهم آمریکا در مرزهای شرقی‌اش در ژاپن و کره جنوبی و حضور نیروی دریایی آمریکا در آب‌های دریای چین احساسی مشابه داشت؛ در چنین شرایطی توجه‌ها به قلب آسیا معطوف می‌شد.
منطقه‌ای که ایران نیز می‌توانست با بهره‌گیری از گستره حوزه تمدنی خود و ارتباطات وثیق فرهنگی با مردمانش همپای دیگر دوستان و متحدانش به نقش‌آفرینی در آن بپردازد؛ اما ترجیح داده بود به جای کنشگری، بیشتر نظاره‌گر باشد. چنین انفعالی در آمریکای لاتین هم رخ داد.
در حالی که تا پیش از دولت تدبیر دولت‌های ونزوئلا، نیکاراگوئه و بولیوی ارتباطات مناسبی با ایران برقرار کرده بودند اما این روابط ناگهان در دولت‌های یازدهم و دوازدهم تنزل یافت.
این اتفاق در شرایطی رخ می‌داد که پس از سال‌ها وقفه در همکاری ایران و ونزوئلا در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، فروش نفت به ونزوئلا و ارائه خدمات پالایشگاهی به این کشور در خرداد 1399 نشان داد چنین ارتباطی از ظرفیت قابل توجهی برای افزایش تاب‌آوری ایران در مقابل تحریم‌ها برخوردار است.
در این زمینه عملکرد 8 ماهه دولت سیزدهم نسبت به عملکرد8 ساله دولت‌های یازدهم و دوازدهم را اگر نگوییم ستودنی دست کم قابل قبول بوده است.
در این چند ماه آقای رئیسی به روسیه، قطر و عمان سفر کرد؛ روسای جمهور ونزوئلا، ترکمنستان و قزاقستان را پس از حدود 6 سال و رئیس‌جمهور تاجیکستان را پس از 9 سال در ایران پذیرا شد و با حضور هیئت‌های عالی‌رتبه کشورهایی دیگر مانند پاکستان و ارمنستان در تهران نشان داد آن طور که وعده داده بود گسترش روابط با دوستان و همسایگان یکی از اولویت‌های اصلی سیاست خارجی دولت سیزدهم است.
در نتیجه این تعاملات ایران توانست گازرسانی پایدار به مناطق شمال کشور را از طریق سوآپ گاز ترکمنستان به آذربایجان انجام دهد. همچنین ایران توانست به احیای نقش خود در حمل‌ونقل بین‌المللی بپردازد و راه‌گذرهای راهبردی خود را عملیاتی کند.
28 خرداد 1401 همزمان با حضور رئیس‌جمهور قزاقستان در تهران، نخستین قطار راه‌گذر جدید ریلی KITI نیز وارد ایستگاه راه‌آهن تهران شد. راه‌گذری که از قزاقستان آغاز می‌شد و با عبور از ترکمنستان و ایران در ترکیه آسیای میانه را به اروپا متصل می‌کرد.
کمی پیش از این نیز راه‌گذر شمال- جنوب برای اتصال اروپا به شبه قاره هند به صورت آزمایشی مورد بهره‌برداری قرار گرفت. اولین مسافر این مسیر، محموله‌ای 41 تنی بود که از مبدأ سن‌پترزبورگ راه افتاد و با انتقال به بندر آستراخان و سپس گذر از بندرانزلی و بندر عباس در مقصد به بندر ناواشیوای هند می‌رسید.
راه‌گذری که اگرچه در شهریور 1379 قرارداد آن به امضای وزرای حمل‌ونقل ایران، هند و روسیه رسید اما پس از نزدیک به 22 سال وقفه نهایتا در دولت سیزدهم عملیاتی شد.
براین اساس شاه‌راهی بی‌رقیب با محوریت ایران ایجاد شد که مدت زمان انتقال کالا را نسبت به مسیر جایگزین آن در کانال سوئز تقریبا نصف می‌کرد و از 40 تا 60 روز به 25 تا 30 روز می‌رساند. همچنین حمل‌ونقل در این راه‌گذر به ازای هر 15 تن حدود 2500 دلار نسبت به مسیر عبوری از کانال سوئز صرفه اقتصادی داشت.
علاوه‌ بر اینها دوشنبه 30 خرداد 1401 اولین قطار باری بین‌المللی از یین‌چوان در شمال غرب چین به مقصد ایران حرکت کرد تا با عبور از قزاقستان و دریای خزر، محموله 1400 تنی خود را به بندر انزلی برساند. این مسیر هزینه و زمان انتقال بار از چین به غرب آسیا را به میزان چشمگیری در مقایسه با مسیرهای گذشته کاهش می‌داد.
تعامل با دوستان، همسایگان و کشورهای منطقه در دولت سیزدهم علاوه‌بر احیای نقش ایران در حمل‌ونقل بین‌المللی، درهم‌تنیدگی اقتصادی ایران با این کشورها را نیز افزایش داد و همچنین به امضای ده‌ها سند همکاری منجر شد.
طبق آمار گمرک جمهوری اسلامی ایران از عملکرد 8 ماهه دولت سیزدهم در این مدت حجم صادرات غیرنفتی ایران به 15 کشور همسایه حدود 59 میلیون تن به ارزش 21 میلیارد و 753 میلیون دلار بوده است.
رقمی که در مقایسه با دوره مشابه در دولت قبل(شهریور 1399 تا اردیبهشت 1400) شامل 33 میلیون تن به ارزش 11 میلیارد و 139 میلیون دلار، افزایش حدود 78 درصدی در وزن و حدود 95 درصدی در ارزش صادرات غیرنفتی ایران را تنها طی 8 ماه ابتدایی دولت سیزدهم نشان می‌دهد.
این آمار زمانی اهمیت خود را بیشتر نشان می‌دهد که بدانیم تعاملات اقتصادی ایران با دوستان، همسایگان و کشورهای منطقه کمترین تأثیرپذیری از تحریم را در مقایسه با کشورهای غربی و متحدان‌شان دارد. سال 1397 با خروج آمریکا از برجام و اعمال فشار حداکثری تحریم‌ها صادرات ایران به آلمان از 359 میلیون دلار در سال 1396 با افت 158 میلیون دلاری به 209 میلیون دلار در سال 1398 رسید. صادرات به ایتالیا از 422 میلیون دلار به 216 میلیون دلار رسید و نصف شد، صادرات به ژاپن تحت تأثیر تحریم 95 درصد کاهش داشت؛ اما صادرات ایران به 15 کشور همسایه نه تنها از تحریم‌ها تأثیر نپذیرفت بلکه افزایش یافت و از 23 میلیارد و 300 میلیون دلار در سال 1396 به 24 میلیارد و 300 میلیون دلار در سال 1398 رسید.
اینها قسمتی از تلاش 8 ماهه دولت سیزدهم برای جبران عقب‌ماندگی 8 ساله ایران در زمینه‌های اقتصادی منطقه است. دولت سیزدهم در این 8 ماه معجزه نکرد اما با شکستن نگاه انحصاری به غرب و چرخاندن نگاهش از غرب به شرق ظرفیت عظیمی را برای ثبات اقتصادی ایران در آینده، مصون از دشمنی‌ها و کارشکنی‌های غرب شناسایی کرد.
سیاستی که در صورت ثبات اجرای آن و الزام دولت‌های آینده به استمرار آن از رهگذر اجماع ملی و تدوین اسناد بالادستی با ضمانت اجرایی، دست کمی از معجزه برای نسل‌های آینده ایران نخواهد داشت.
ما نیازمند ارتباط با دنیای پیرامون‌مان هستیم؛ دنیایی که در 8 سال زمامداری دولتمردان یازدهم و دوازدهم فراموش شده بود چون نقشه سیاست خارجی در دولت تدبیر به‌جای 194 کشور تنها شامل 4 کشور و تعدادی از متحدان‌شان می‌شد.
 

***************

روزنامه جوان**

فرصت‌های راهبرد همسایه محور/ علی حسن حیدری

کمرنگ شدن نظم قدیم و شکل‌گیری تدریجی نظم جدید ازشاخص‌های جهان امروز است که از آن به عنوان دوره گذار یاد می‌شود.
سیالیت، بی ثباتی و نظم گریزی از مختصات این دوره است.

در چنین وضعیتی، درحالی که کشور‌های پیرامونی متأثر از آنارشیست حاکم برجهان و منطقه، درحالت بلاتکلیفی و انتظار به سرمی برند، جمهوری اسلامی ایران با ثبات، مقتدر، هوشمندی، نقش تعیین‌کننده و مسئولیت‌سازی را در روابط بین الملل ایفا می‌کند و در حال بازطراحی و نهادینه‌سازی نقش منطقه‌ای و جهانی خود، از طریق ترسیم روابط پایدار با همسایگان وکشور‌های آسیایی است.

دولت جدید در بازطراحی و بازتولید راهبرد همسایه‌محور وآسیا محور درچارچوب سیاست نگاه به شرق، نقش تعیین‌کننده تاریخی دارد.
تجانس هویتی، فرهنگی، تاریخی و قرابت جغرافیایی با همسایگان، مزیتی است که نقش مؤثری در تسهیل مسیر پیشرفت، تعامل سازنده پایدار همه‌جانبه بربنیاد راهبرد نگاه به شرق، با اولویت همسایه محوری و آسیا محوری دارد. ظهور قدرت‌های چین و روسیه و افول تدریجی هژمون امریکا، نوید‌دهنده تحولات بنیادین درنظام جهانی است.

سیالیت سیاست خارجی دولت‌های منطقه و اتخاذ تصمیمات تاکتیکی وتغییرات مکرر در تصمیمات آن‌ها نیز معلول همین تحولات عمیق در عرصه جهانی است.
دولت جدید با درک درست روند این تحولات، با رعایت سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، سیاست خارجی متوازن، مبتنی برمنطق دقیق دیپلماسی و منطبق با منفعت ملی را در دستورکار قرارداده است که سیاست «همسایه محور و آسیا محور» نقطه کانونی آن است.
پایه‌ریزی این راهبرد به پایدار‌سازی نقش و جایگاه ایران در معادلات آینده کمک خواهدکرد.

اگر روابط دیپلماسی نظام اسلامی نسبت به همسایگان را در سه دوره رکود، بازسازی و دوره تحکیم و توسعه دسته‌بندی کنیم، راهبرد جدید درپی عبور از دوران رکود، حرکت به سمت بازسازی هدفمند و ورود به مرحله تحکیم و توسعه پایدار در حوزه راهبردی است. این منطق بر الزامات و بایسته‌هایی استوار است که در سایه تحول گرایی منطقی ومنطبق با منافع و مصالح ایران، منطقه و آسیا درحال پیاده‌سازی است.

رویکرد جدید که به حق می‌توان از آن به عنوان «انقلاب در دیپلماسی» یاد کرد، درصورت تحقق، فرصت‌های متعدد و متنوعی درحوزه‌های ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر (جغرافیای فرهنگی) برای کشور به ارمغان خواهد آورد.


الف- فرصت‌های سیاسی
۱. تسهیل تعامل راهبردی دربرنامه ریزی، سیاستگذاری، طراحی و اجرای پروژه‌های کلان دوجانبه و چندجانبه.
۲. تضعیف پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی درسایه شفاف شدن سیاست‌های همسایگان در قبال همدیگر.
۳. تثبیت وگسترش حوزه نفوذ ایران در منطقه و امکان نهادینه‌سازی دستاورد‌های گفتمانی و میدانی مقاومت.
۱. خلع ید دشمن وخارج کردن ابزار‌ها و اهرم‌های تحریم، تهدید و فشارسیاسی از دست دشمن در جنگ نرم و جنگ اقتصادی.
۲. پایه ریزی همزیستی مبتنی بر تعاملات عملگرایانه چندجانبه با هدف ایجاد مصالح ومنافع راهبردی مشترک مطمئن وپایدار.
۳. پیاده‌سازی دیپلماسی متوازن با ایجاد تعامل همزمان با دولت‌ها، تجار، ملت‌ها و اصحاب فکر، فرهنگ و رسانه از طریق دیپلماسی رسمی، دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی عمومی.
۴. پیوند نظری و عملی دیپلماسی و میدان، با هدف تبدیل قدرت میدانی به پشتوانه دیپلماسی وتبدیل عنصر اقتدار به دستاورد دیپلماسی.


ب- فرصت‌های اقتصادی
۱. خنثی سازی و رفع تحریم‌ها و تهدیدات موجود و ایجاد بازدارندگی در اعمال تحدیدات وتحریم‌های جدید.
۲. پایه ریزی ائتلاف اقتصادی پایدار مبتنی بر رقابت مثبت، برای بازسازی کشور‌های همسایه آسیب دیده از بحران‌های نظامی و امنیتی.
۳. بهره‌گیری از ظرفیت ترانزیتی و تبادل محصولات و فراورده‌های پایین دستی و بالا دستی انرژی (نفت، گاز، برق، فناوری و خدمات مهندسی) درقالب مشارکت جوی مثبت همگرایانه. با فروکش کردن رقابت‌های منفی درحوزه منابع آب و انرژی، و جایگزین شدن آن با تعامل و تبادل دوجانبه، چندجانبه.
۴. فراهم شدن استفاده ازظرفیت سرمایه‌گذاری، سیاحتی وگردشگری (سلامت، سیاحتی، زیارتی، علمی، صنعتی و اقتصادی. برای ایران به عنوان دومین کشور پر همسایه دنیا).
۵. امکان دستیابی هدفمند و مدیریت شده مستمر به بازار مصرف بزرگ کشور‌های همسایه و آسیا.
۶. فراهم شدن زمینه تعامل حداکثری و همکاری با قدرت‌های نوظهور اقتصادی در غرب و شرق آسیا
۷. فراهم شدن شرایط پیاده‌سازی شعارتولید ملی از طریق تنوع بخشی به مبادی صدورکالا و ارتقای صادرات و درمقابل تأمین واردات مورد نیاز با هزینه کمتر، وبا اطمینان بیشتر، از کشور‌های همسایه.


ج- فرصت‌های فرهنگی
فراهم شدن فرصت برای تعامل ملت‌ها، نخبگان و اصحاب رسانه با همدیگر درچارچوب پایه ریزی دیپلماسی عمومی، نقش بالایی درآگاهی جمعی متقابل ملت‌ها و اصحاب فکر و فرهنگ و رسانه دارد. این علاوه برتصحیح ذهنیت‌های منفی تاریخی، عامل بسیار مهمی برای خنثی‌سازی جنگ نرم دشمن خواهد داشت.

درسایه تعامل با همسایگان نوعی آگاهی جمعی درباره اشتراکات هویتی، فرهنگی وتاریخی به‌وجود خواهدآمد که خود به پاسخگویی به سوالات، شبهات و ابهامات انباشته شده دراذهان عمومی کمک خواهد کرد. این یعنی تحول تاریخی در روابط دولت‌ها، ملت‌ها و حتی شبکه‌های رسانه‌ای کشور‌های همجوار با همدیگر.

 

**************

روزنامه خراسان**

گریزهای بایدن برای انجام یک سفر!/ محمدصادق مصدق

یک ماهی می‌شد که سفر جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا به عربستان سعودی، با نوعی ابهامِ آشکار روبه رو بود.

در این مدت، رسانه‌های مطرح آمریکا و به‌تبع آن‌ها رسانه‌های منطقه‌ای، از کاخ سفید، وزارت خارجه و منابع آگاه آمریکا، اخباری در خصوص زمان این سفر منتشر و حتی اصل چنین سفری را در آینده نزدیک تأیید یا انکار می‌کردند اما کاخ سفید سرانجام پس از گمانه‌ زنی‌های بسیار، سفر «جو بایدن» به سرزمین‌های اشغالی، کرانه باختری و عربستان را در اواسط ژوئیه (دهه سوم تیر) اعلام کرد.

خبری که با توجه به وعده دوران انتخاباتی رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر منزوی کردن ریاض به دلیل قتل  فجیع جمال خاشقچی و دیگر موارد نقض حقوق بشر مانند بازداشت گسترده نخبگان حکومتی مخالف و جنگ یمن، به سرعت به «خیانت» تعبیر شد و کاخ سفید را در لاک دفاعی فرو برد.

بایدن اما ناچار به تغییر مسیر دربرابر سعودی است. قیمت‌های انرژی به دلیل تقاضای بالای مرتبط با بهبود اقتصادی پس از همه گیری کرونا و تحریم‌ها علیه روسیه، ایران و ونزوئلا، یعنی کاهش عرضه، سر به فلک کشیده است. قیمت‌های بالاتر انرژی به تورم دامن می‌زند که به عنوان بزرگ‌ترین چالش اقتصادی و سیاسی پیش روی دولت بایدن است.

در این شرایط ناگهان، عربستان سعودی، در مقام تولیدکننده‌ای با توانایی افزایش نسبتا سریع تولید، دوباره به شریکی بسیار ضروری تبدیل می‌شود. درواقع دموکرات‌‌ها نگران هستند که اگر شرایط وخیم اقتصادی در داخل آمریکا همچنان ادامه یابد، در انتخابات پیش رو، نه فقط کنگره بلکه کاخ سفید را هم از دست خواهند داد.

تمامی این موارد موجب تغییر سریع مواضع انتخاباتی جو بایدن درخصوص عربستان سعودی شده است. علاوه بر این، روند روبه رشد همکاری‌های عربستان و چین به هیچ وجه برای واشنگتن مطلوب نیست. براساس گزارشی که اینترسپت از سفر فروردین امسال ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا به عربستان منتشر کرده، برنز این دو خواسته را به‌صراحت از ریاض طرح کرده است. این دو به‌همراه دلایل دیگر، باعث می‌شود تا بایدن امتیازدهی به بن سلمان را برای دستیابی به اهداف مهم‌تر، ضروری بداند. آمریکا همواره نشان داده است که از حقوق بشر به عنوان ابزاری برای رسیدن به منافع خود استفاده می‌کند.

مهم هم نیست چه کسی یا چه حزبی در آمریکا بر مسند قدرت باشد. در واقع حقوق بشر در خدمت منافع آمریکاست و عربستان نیز با استفاده از این مسئله، به نقض‌های مکرر حقوق بشر ادامه می‌دهد بدون آن که مواخذه‌ای در کار باشد. با این حال تیم بایدن ناچار است به‌طور همزمان به شعارها و ادعای رئیس‌جمهور بیندیشد و مانع از عدول او از آن‌ها شود و ازسوی دیگر، اهداف راهبردی آمریکا را هم مدنظر قرار دهد.

بنابراین به‌نظر می‌رسد طراحی وانجام سفر به عربستان و دیدار با بن سلمان، برای رئیس‌جمهور آمریکا پیچیدگی‌های خاصی داشته باشد. براساس آن چه رسانه‌ها از سفر احتمالی بایدن به منطقه و احتمالاً عربستان گفته‌اند، یکی از محورهای این سفر، ممکن است اعلام عادی‌سازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی یا مقدمات این عادی‌سازی باشد.

اگرچه طی چندسال اخیر امارات متحده عربی، بحرین، الجزایر و برخی کشورهای دیگر، به قطار شوم عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی پیوسته‌اند اما نقش عربستان در جهان عرب و جهان اسلام و ارزش‌های نمادینی چون وجود حرمین شریفین در آن، باعث می‌شود تا انعکاس رسانه‌ای و سیاسی عادی‌سازی روابط این کشور با رژیم صهیونیستی، از ارزش سیاسی و نمادین دو چندانی برای صهیونیست‌ها و حتی مقامات آمریکا برخوردار باشد.

به‌نظر می‌رسد تیم بایدن نیز بنا دارد تلاش کند با بهره‌برداری از چنین انعکاسی، به‌نوعی از انتقادهای موجود درخصوص رفتارهای ضدحقوق‌بشری بن‌سلمان و مواضع بایدن در قبال این رفتارها، فرار کند.

افزون بر این در بحبوحه انحلال کنست رژیم صهیونیستی توسط نفتالی بنت و یائیر لاپید، حاکمان تل آویو، بیشتر از هر کسی می‌کوشند تا این سفر انجام شود و با عادی‌سازی یا چیزی نمادین و نزدیک به آن میان اسرائیل و عربستان، عملاً دستاوردی در عرصه خارجی کسب کنند.

 

**************

روزنامه ایران**

نمایندگان مجلس از طرح زودهنگام و هیجانی استیضاح وزیر صمت انتقاد کردند
پای لابی‌گران در میان است/ گروه سیاسی
 
استیضاح وزیر صمت که به اذعان بسیاری از ناظران متأثر از انگیزه‌های سیاسی مطرح شده در حالی از سوی هیأت رئیسه مجلس اعلام وصول و برای بررسی به کمیسیون مربوطه ارجاع شد که اغلب نمایندگان مجلس در زمره منتقدان آن قرار دارند. در عین حال اگر چه پیگیری کنندگان استیضاح برای جمع‌آوری امضا و جلب رأی کمیسیون صنایع به انجام آن تلاش می‌کنند، روند پس گرفتن امضاها احتمال  از دستور کار خارج شدن استیضاح سیدرضا فاطمی امین را تقویت کرده است؛ چنان که روز گذشته سید محمد حسینی، معاون پارلمانی دولت سیزدهم نیز در این باره خبر داد.

استیضاح یک وزیر در سال اول هیجانی است
بخش عمده‌ای از مواضع انتقادی نمایندگان مجلس نسبت به موضوع استیضاح وزیر صنعت، معدن و تجارت بر محور زودهنگام بودن آن قرار دارد.
تلاش برای باز پس گرفتن سکان وزارت صمت از فاطمی امین در حالی است که به تصریح برخی نمایندگان این تلاش نه تنها پیش از یک ساله شدن عمر وزارت او بلکه فقط سه ماه پس از آغاز مسئولیتش کلید خورده بوده است.
چنان که روز سه‌شنبه احمد راستینه هفشجانی نماینده شهرکرد در اظهار نظری با اذعان به اینکه طرح استیضاح وزیر صمت مربوط به آذرماه ۱۴۰۰ است، استفاده از ابزار نظارتی استیضاح برای یک وزیر در سال اول را اقدامی هیجانی و غیر مثمرثمر توصیف کرده بود.
روز گذشته نیز جعفر قادری نماینده شیراز و عضو کمیسیون برنامه و بودجه طرح استیضاح را در شرایطی که هنوز یک سال از عمر دولت نگذشته زودهنگام و غیر قابل دفاع دانست و با بیان اینکه عملکرد دولت و از جمله وزارت صمت در مجموع عملکرد خوبی بوده، گفت: با توجه به گستردگی حوزه کار وزارت صنعت، معدن و تجارت هر فرد دیگری هم به عنوان وزیر انتخاب شود، نمی‌تواند به سرعت مشکلات را حل کند.

مجلس انقلابی جای لابی‌گری برای صاحبان قدرت و ثروت نیست
نمایندگان خواستار استیضاح در حالی وزیر صمت را مسئول مشکلات موجود در صنعت خودرو و افزایش  قیمت خودرو، لوازم خانگی و... معرفی می‌کنند که به باور بسیاری از همکارانشان در مجلس این مشکلات ریشه در مسائل ساختاری و سوء مدیریت‌های سال‌های گذشته دارد.
کما اینکه نمایندگان منتقد استیضاح نه تنها مشکلات موجود را به پای عمر 8 ماهه وزارت فاطمی امین نمی‌گذارند بلکه همچون مجتبی یوسفی عضو کمیسیون عمران معتقدند عملکرد فاطمی امین در مدت کوتاه نمره قابل قبولی داشته است و اگر کسی بخواهد مشکلات حوزه صنعت را در کوتاه مدت به یک شخص و یا یک وزیر نسبت بدهد، حرف دقیقی نیست.
با این وجود اینکه چرا عده‌ای ماجرای استیضاح را با جدیت دنبال می‌کنند، به نظر پای سیاسی کاری در میان است.
تا آنجا که علی اکبر علیزاده نماینده دامغان و عضو فراکسیون انقلاب مجلس درباره آن با بیان اینکه «مجلس انقلابی جای لابی‌گری و واسطه‌گری برای صاحبان قدرت وثروت نیست»، گفته است: «اخبارهای بسیار بدی در مورد لابی‌گری برای استیضاح وزیر صنعت به گوش می‌رسد که اگر به یقین برسیم قطعاً این افراد  را در مجلس رسوا خواهیم کرد.»

ابهامات فهرست امضاکنندگان استیضاح
پس از آنکه در روزهای گذشته برخی نمایندگان که نامشان در زمره امضاکنندگان استیضاح عنوان شده بود اعلام کردند که امضایشان مربوط به آذر 1400 بوده و نه خرداد 1401، موضوع امضاهای استیضاح وزیر صمت که مدام تعداد اعلامی آن افزایش و کاهش می‌یافت به موضوعی مبهم تبدیل شد.
به گزارش ایرنا، علیرضا نظری نماینده خمین و عضو کمیسیون کشاورزی درباره افزایش و کاهش امضاها در سه روز گذشته توضیح داد:  همزمان با تلاش برای اعلام وصول استیضاح وزیر صمت حدود ۱۴ نفر از استیضاح‌کنندگان امضای خود را پس گرفتند اما مجدداً یکی از موافقان استیضاح اقدام به جمع‌آوری مجدد امضا برای این استیضاح کرد.
او افزود: در مرحله‌ای امضاهای طرح استیضاح وزیر صمت در سیستم از حد نصاب افتاده بود اما یکسری امضاها به صورت دستی بود که به سیستم اضافه شد.
او در عین حال با بیان اینکه با وجود گذشت مدت چند ماه شاهد به ثبات رسیدن  تولید خودرو در سایپا و ایران خودرو هستیم و اصلاحات در این حوزه شروع شده است، نمره وزارت صمت و دولت در این حوزه را نمره قابل قبولی دانست و گفت: استیضاح وزیر صمت در شرایط کنونی نه تنها کمکی به حل مشکلات نمی‌کند بلکه با توجه به گستردگی حوزه کاری این وزارتخانه در حوزه‌های بازرگانی باعث بروز مشکلاتی هم خواهد شد.
طبق آیین‌نامه داخلی مجلس با موافقت هیأت رئیسه، استیضاح وزرا به کمیسیون مربوطه ارسال می‌شود و وزیر و نمایندگان ۷ روز فرصت دارند در مورد موضوعات استیضاح بحث و گفت‌وگو کنند در صورتی که تعداد امضاهای استیضاح کاهش پیدا کند، استیضاح از دستور کار مجلس خارج خواهد شد.
در غیر این صورت بعد از ۷ روز استیضاح در صحن علنی مجلس اعلام وصول خواهد شد و وزیر به مدت یک هفته فرصت دارد تا در صحن علنی مجلس برای بررسی استیضاح حضور یابد.
 

**************

روزنامه شرق**

ترکیه قید ایران را زده است؟/ عبدالرحمن فتح‌الهی

سرانجام محمد بن‌‌سلمان روز گذشته در نخستین سفر رسمی خود به ترکیه، پس از 9 سال اختلاف با این کشور، وارد آنکارا شد.

رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه نیز هنگام تأیید سفر ولیعهد سعودی به این کشور عنوان کرد: «خواهیم دید که روابط دو کشور را تا چه سطحی می‌توانیم ارتقا دهیم». با این سفر عملا یخ روابط ریاض – آنکارا آب شد.

 رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه نیز هنگام تأیید سفر ولیعهد سعودی به این کشور عنوان کرد: «خواهیم دید که روابط دو کشور را تا چه سطحی می‌توانیم ارتقا دهیم». با این سفر عملا یخ روابط ریاض – آنکارا آب شد. هرچند پیش‌دستی این آشتی را ترکیه با سفر اردوغان در اواخر ماه آوریل/فروردین کلید زد.

به موازات آن ترکیه نیم‌نگاهی جدی هم به ارتقای روابط سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی با اسرائیل دارد. سفر اسحاق هرتزوگ، رئیس‌جمهور اسرائیل به ترکیه، حضور مولود چاووش‌اوغلو در سرزمین‌های اشغالی و همچنین سفر پیش‌روی یائیر لاپید، نخست‌وزیر موقت اسرائیل به ترکیه در همین چارچوب قابل ارزیابی است. این در حالی است که آنکارا دو بار پیاپی سفر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به ترکیه را لغو کرد و پیش از آن هم رجب طیب اردوغان از سفر به ایران منصرف شده بود.

اینها علاوه بر آن است که ترکیه پس از خروج روسیه از سوریه به دنبال اشغال حلب و افزایش نفوذ خود در این کشور جنگ‌زده است که می‌تواند چالشی جدی برای نیروهای ایرانی حاضر در سوریه ایجاد کند. در‌عین‌حال، اقدامات دولت اردوغان در قالب ابرپروژه‌های سدسازی با هدف سوءاستفاده از اهرم آب، چالش‌های محیط‌زیستی را برای ایران شکل داده است و آنکارا تاکنون نسبت به هشدارها، درخواست‌ها و حتی تلاش‌های دیپلماتیک تهران برای مدیریت این وضعیت بی‌تفاوت بوده است.

مجموعه این شرایط و اقدامات دولت اردوغان، این گمانه و گزاره تحلیلی را به ذهن متبادر می‌کند که ترکیه قید روابط با ایران را زده و مناسبات نیم‌بند با تهران را قربانی تقویت مناسبات با ریاض و تل‌آویو کرده است. از این‌رو «شرق» در گفت‌وگویی با سید‌اسدالله اطهری به دنبال پاسخ چرایی تغییر رویه آنکارا در برابر تهران است. در این گپ‌و‌گفت با پژوهشگر ارشد پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، سعی بر آن شد تا تبعات گسل تهران – آنکارا از ابعاد مختلف مورد کندوکاو قرار گیرد.

‌ لغو سفر اردوغان به تهران، حضور رئیس‌جمهور ترکیه در ریاض، سفر اسحاق هرتزوگ رئیس‌جمهور اسرائیل به ترکیه، سفر مولود چاووش‌اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه به اسرائیل، سفر پیش‌روی یائیر لاپید نخست‌وزیر موقت اسرائیل به ترکیه، همکاری ترکیه با اسرائیل در جهت اتهام‌زنی به تهران ذیل تلاش تهران برای انجام عملیات‌ در خاک ترکیه علیه اتباع اسرائیلی، لغو سفر حسین امیرعبداللهیان به ترکیه آن‌هم دو بار در کمتر از یک ماه، همین سفر دیروز بن‌سلمان به ترکیه و اتفاقاتی که برای هواپیمایی معراج از سوی ترک‌ها رقم زده شد، به معنای آن است که اردوغان به شکل آشکار و پنهان درحال گسل با تهران است؟ آیا تداوم و تشدید این رویه می‌تواند ترکیه را در مسیر مد‌نظر عربستان و اسرائیل برای تقابل تمام‌عیار با ایران قرار دهد؟‌

اگرچه تک‌تک نکاتی که عنوان کردید کاملا درست است و می‌تواند نهایتا این باور را ایجاد کند که اردوغان و کشور ترکیه در حال گسل با ایران است، اما به نظر من جمهوری اسلامی و ترکیه نمی‌توانند همدیگر را کنار بگذارند؛ یعنی، نه تهران می‌تواند آنکارا را کنار بگذارد و نه بالعکس، ترک‌ها می‌توانند ایران را نادیده بگیرند.‌

‌ یعنی منکر روابط سرد فعلی دو طرف هستید؟‌

به‌هیچ‌وجه. نکته من لزوما به‌معنای نادیده‌گرفتن و نفی روابط سرد فعلی دو کشور نیست. در‌عین‌حال باید به این مسئله مهم اشاره کرد که همواره تاریخ روابط ایران و ترکیه، تاریخی پرنوسان بوده است. در مقطعی از تاریخ روابط دو کشور، روابطی گرم و حسنه بوده و در مقاطعی مانند برهه فعلی، روابط دو طرف به سردی گراییده است.‌

‌ بگذارید بی‌تعارف و صریح سخن بگوییم. وقتی سفر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به ترکیه، آن‌هم دو بار لغو می‌شود، یعنی مشکلاتی جد میان دو کشور وجود دارد. بنابراین در یک نگاه خوشبینانه احتمالا ترکیه از موقعیت ‌فعلی جمهوری اسلامی در حال امتیازگیری به نفع خود است.

البته در یک نگاه واقع‌بینانه هم با اقدامات، تحرکات و پوست‌اندازی سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی، تجاری و حتی زیست‌محیطی که کشور ترکیه برای همسایگان خود به‌خصوص ایران رقم زده است، باید پذیرفت که آنکارا قید مناسبات خود با تهران را به دلیل گرم‌تر‌شدن روابط با ریاض و تل‌آویو زده است؛ غیر از این است؟‌

مجددا تأکید می‌کنم نکاتی که عنوان کردید کاملا درست است و می‌تواند تا اندازه‌ای این باور را تقویت کند، اما کماکان معتقدم ترکیه نمی‌تواند جمهوری اسلامی ایران را کنار بگذارد. بله به قول شما در شرایط کنونی روابط دو کشور روابط گرم، تنگاتنگ و حسنه‌ای نیست و کسی هم نمی‌تواند منکر آن باشد.

ولی نمی‌توان این واقعیت را هم نادیده گرفت که هر کشوری از همسایگان ترکیه جایگاه، نقش و نفوذ خود را در سیاست خارجی این کشور (ترکیه) بازی می‌کند. به‌خصوص جمهوری اسلامی ایران که یکی از مهم‌ترین کشورهای خاورمیانه است.‌

‌ گویا اصرار من و انکار شما ادامه دارد. به مسئله مهم‌تری برسیم. به چه دلیل یا دلایلی ترکیه و شخص اردوغان روابط خود با جمهوری اسلامی ایران را قربانی مناسبات با اسرائیل و عربستان سعودی کرده است؛ مسئله صرفا به تداوم و تشدید بحران اقتصادی و تورم ۷۳ درصدی ترکیه بازمی‌گردد؟‌

در پاسخ به سؤال شما دو نکته بسیار کلیدی وجود دارد؛ ابتدا به ساکن باید گفت ترکیه تنها روابط با اسرائیل و عربستان سعودی را کلید نزده است،‌ بلکه سعی دارد پروژه ارتقای روابط با «کوارتر» را به‌طور هم‌زمان پیش ببرد.‌

‌ منظورتان از کوارتر ارتقای روابط با عربستان، اسرائیل، بحرین و امارات متحده عربی است؟‌

دقیقا؛ نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، به وضعیت نگران‌کننده اقتصادی و معیشتی در ترکیه باز‌می‌گردد. همان‌گونه که به درستی اشاره کردید، اکنون تورم در ترکیه حدود ۷۳ درصد است. طبیعی است در این شرایط اردوغان برای مدیریت اقتصاد داخلی و گذار از این بحران به شکل جدی دیپلماسی را فعال کند.

اما در این بین باید به نکته بسیار مهمی اشاره کرد و آن این است که به نظر می‌رسد مجموعه تحولات و تحرکات منطقه خاورمیانه گویای شکل‌گیری فضا برای وقوع تئوری «جنگ همه علیه همه» است.‌

‌ قدری این تئوری را کالبدشکافی می‌کنید؟‌

تحولات منطقه خاورمیانه نشان از یک حرکت سریع برای بلوک‌بندی و قطب‌بندی در منطقه غرب آسیا می‌دهد که ایران و گروه‌های همسو تحت عنوان محور مقاومت در یک قطب قرار دارند و این قطب در حال تبدیل‌شدن به چیزی شبیه به بلوک شرق در دوران جنگ سرد است.

یعنی بلوک رقیب محور مقاومت سعی می‌کند این محور (مقاومت) را از درون مضمحل کند؛ همچنان که فروپاشی بلوک شرق صورت گرفت. در این بین کانون و محور درگیری‌ها به تقابل با جمهوری اسلامی ایران بازمی‌گردد.

یعنی همان‌گونه که تمرکز جدی روی تقابل با اتحاد جماهیر شوروی بود و با فروپاشی آن به نوبت سایر کشورهای همسو با بلوک شرق دچار فروپاشی شدند، اکنون برای فروپاشی محور مقاومت سعی دارند بازیگر کانونی آن یعنی ایران را هدف قرار دهند.

در این راستا هم سعی بر آن است که با بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها علیه تهران با هدف تشدید و اوج‌گیری فشارهای اقتصادی‌-‌معیشتی و به دنبال آن گسل‌های اجتماعی‌–‌سیاسی، فروپاشی نرم را در داخل ایران شکل بدهند. به موازات آن فشارهای امنیتی و محاصره ژئوپلیتیک توسط اسرائیل، ترکیه، عربستان و سایر همسایگان ایران کلید خورده است که می‌تواند به تنش امنیتی و حتی جنگ ناخواسته نظامی بکشد. اما فعلا اولویت با فروپاشی نرم در درون ایران است.

پیرو این نکته بعد از صدور قطع‌نامه شورای حکام، دولت بایدن به شکل بسیار پررنگی سعی در افزایش تحریم‌ها علیه ایران دارد. به موازات آن شاهد پیامدهای مستقیم جنگ اوکراین در منطقه خاورمیانه و نیز شکل‌گیری ائتلاف‌های جدیدی در غرب آسیا هستیم.‌

‌ مصادیق ائتلاف‌های جدید در خاورمیانه همان ائتلاف ترکیه با اعضای کوارتر یا ائتلاف اعراب و اسرائیل است؟‌

مسئله بزرگ‌تر این ائتلاف‌هاست. از یک طرف ائتلاف جدیدی بین ترکیه و اعضای کوارتر وجود دارد و در عین حال آنکارا تک به تک با همه اعضای کوارتر مناسبات جدی برقرار کرده است، به‌خصوص با اسرائیل. یعنی ترکیه سعی دارد علاوه بر ارتقای روابط اقتصادی و تجاری، حتی تعاملات امنیتی، اطلاعاتی و دفاعی با اسرائیل و همچنین عربستان، قطر، مصر، اردن، کویت، عمان، بحرین، امارات و همچنین یونان را در دستور کار قرار دهد. در کنارش ائتلاف جدیدی بین عراق با مصر و اردن هم شکل گرفته است.

در ضمن ائتلاف جدی‌تری بین اسرائیل و اعضای شورای همکاری خلیج فارس تحت عنوان ناتوی  عربی‌–‌اسرائیلی هم به وجود آمده است. از طرف دیگر روسیه و چین هم سعی می‌کنند ائتلاف‌های جدیدی را با کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر بازیگران خاورمیانه بعد از جنگ اوکراین برای موازنه‌سازی قدرت در برابر غرب ایجاد کنند؛ همان‌گونه که اروپایی‌ها و آمریکا هم سعی می‌کند ائتلاف‌های جدی‌تری را با این کشورها در خاورمیانه برقرار کنند که سفر جو بایدن هم در این راستا قابل ارزیابی است.

طبیعی است در این شرایط ترکیه سعی دارد به واسطه شکل‌گیری این ائتلاف‌های جدید و همچنین تبعات مستقیم جنگ اوکراین که سبب شده است روسیه از سوریه خارج شود، به نفع خود استفاده کند. به همین دلیل ارتش ترکیه خود را برای اشغال حلب آماده می‌کند. به دنبال آن امکان درگیری برای تصاحب سفره‌های نفتی و گازی عظیم در این مناطق وجود دارد که می‌تواند به درگیری بین لبنان و اسرائیل هم کشیده شود.

در کنارش اکنون تل‌آویو به این ارزیابی رسیده است که با خروج روسیه از سوریه، ایران و دولت بشار اسد به یک وضعیت شکننده رسیده‌اند؛ بنابراین به سمت از کار انداختن فرودگاه‌ها و حمله به نقاط حساس و کلیدی سوریه روی آوردند.‌

‌ برگزاری رزمایش ۱۰روزه امارات متحده عربی و آمریکا در آب‌های خلیج فارس در این چارچوب قابل ارزیابی است؟‌

بله به هر حال کشورها با ارزیابی شرایط سعی می‌کنند وضعیت را به گونه‌ای مدیریت کنند که ضمن ارتقای توان پاسخ‌گویی از نظر دفاعی و نظامی با برگزاری رزمایش، شرایطی را رقم بزنند که از تصاعد بحران جلوگیری شود.

اما باید پذیرفت که با توجه به مجموعه نکاتی که قبلا اشاره شد، ما باید احتمالا شاهد یک تابستان سخت و خشن در منطقه خاورمیانه باشیم. بنابراین بر اساس تئوری هابز احتمالا «جنگ همه علیه همه» روی دهد.‌

‌ هجدهمین دور نشست آستانه درباره سوریه با حضور ایران، ترکیه و روسیه در شهر نورسلطان قزاقستان برگزار شد. گویا محور این نشست تلاش برای انصراف ترکیه از اشغال حلب بود. اما با توجه به نکاتی که شما عنوان داشتید به نظر می‌رسد تأثیرات مستقیم جنگ اوکراین بر منطقه خاورمیانه به دلیل خروج روسیه از سوریه شرایطی را رقم زده است که آنکارا گوش شنوایی برای خواسته‌های مسکو و تهران ندارد؛ کمااینکه به نظر می‌رسد خروجی و تصمیمات محور آستانه حتی در سطح سران هم توسط ترکیه نادیده گرفته شد که مصداق بارز آن به توافقات مربوط به ادلب بازمی‌گردد. حال می‌توان گفت دیگر چیزی به نام محور آستانه وجود دارد؟‌

آن‌گونه که به‌تازگی اردوغان در مجلس ترکیه گفته است، مجموعه تجاوزات نظامی این کشور در خاک عراق و سوریه به ادعای آنها مبارزه با تروریسم و دور‌کردن ناامنی از مرزهای ترکیه است.

البته در کنار آن این ادعا را هم مطرح می‌کنند که سعی دارند با این تجاوزات و اشغال بخشی از خاک سوریه، مناطق امنی را برای اتباع سوری در خاک سوریه ایجاد کنند. این در حالی است که کردهای سوریه، عراق و ترکیه یکی از مهم‌ترین نیروها برای مبارزه با جریان‌های تروریستی هستند که اتفاقا ترکیه حامی اقتصادی مالی و حتی لجستیکی و تسلیحاتی آنها است.

از ‌این‌رو به نظر می‌رسد این نگاه و خواست ترکیه در تضاد کامل با سیاست‌های روسیه، ایران و ایالات متحده آمریکا باشد. با‌این‌حال، در سایه چهار حمله و تجاوز گسترده ارتش ترکیه، حدود دو برابر مساحت لبنان از خاک سوریه به اشغال ترک‌ها در‌آمده است.‌

‌ نکته مهمی که لابه‌لای تحلیل شما وجود داشت، ناظر بر مخالفت واشنگتن با تجاوز آنکارا به منطقه حلب است. آیا به‌ همین ‌دلیل اردوغان سعی دارد در سایه برای گسترش روابط با اسرائیل به نوعی چراغ سبز دولت بایدن را برای حمله به حلب بگیرد؟‌

واقعیت امر این است که ترکیه به حدی مسئله کردی را برای خود یک خط قرمز امنیتی می‌داند که از هر طریقی و از هر ابزاری سعی دارد شرایطی را رقم بزند که بتواند نیروهای مسلح کردی را در خاک سوریه و عراق به‌شدت محدود کند.

اما این را هم باید در نظر گرفت که نقطه اشتراک ترکیه و اسرائیل در تحولات سوریه به تقابل با دولت بشار اسد و نیروهای همسو با آن یعنی ایران باز‌می‌گردد.بااین‌حال، اسرائیل تأکید و تمرکزی بر مناطق کردنشین سوریه ندارد؛ در‌صورتی‌که این مسئله برای ترکیه از اهمیت راهبردی برخوردار است.‌

‌ سؤالی که بی‌پاسخ ماند، این است که با توجه به نکات شما آیا دیگر محور آستانه محلی از اعراب دارد؟ آیا ترکیه در این شرایط تمایلی به اجابت درخواست‌های ایران و روسیه در قالب این محور را دارد؟‌

آن چیزی که به نام محور آستانه در سایه همکاری‌های روسیه، ایران و ترکیه در سوریه شکل گرفت، بیشتر بر پایه مذاکرات آنکارا و مسکو بود.‌

‌این تک‌جمله شما مؤید آن است که ایران وزن و جایگاهی در محور آستانه ندارد؟‌

متأسفانه جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلف بارها نشان داده که هیچ‌گاه نتوانسته است از برتری میدانی خود استفاده سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری لازم را ببرد.

البته آسیب‌شناسی این مقوله به بحث مفصل جداگانه نیاز دارد، اما چون ما به کدهای ژئوپلیتیک و استراتژیک محرمانه دسترسی نداریم، می‌توان گفت محور آستانه، محوری است که بر پایه مذاکرات، روابط و نگاه ترکیه و روسیه در قبال تحولات سوریه پیش رفته است. اکنون که روسیه به دنبال خروج از سوریه است، ترکیه هم به دنبال افزایش توان خود و برتری میدانی در سوریه است.

البته نباید قضاوت عجولانه داشت و نظر قطعی داد. باید دید خروج روسیه چگونه است؛ آیا کل نیروهای روسی از سوریه خارجی می‌شوند؟ آیا نیروی هوایی روسیه در سوریه باقی می‌ماند؟ و سؤالات دیگری که پاسخ آنها تعیین‌کننده است. اما در کل به نظر نمی‌رسد ترکیه در این شرایط به دو دلیل عمده بخواهد خواسته‌های تهران و مسکو را اجابت کند.‌

‌ به چه دلایلی؟‌

نخست شرایط حساس کنونی در منطقه که یک فرصت مغتنم برای افزایش نفوذ ترکیه در خاک سوریه است تا بتواند مناطق بیشتری را تحت کنترل خود درآورد و در‌عین‌حال نیروهای مسلح کُرد را هم محدود کند. نکته مهم دیگر به وضعیت داخلی در ترکیه باز‌می‌گردد. به هر حال این کشور خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری و مجلس در سال آینده آماده می‌کند. اردوغان با توجه به شرایط اقتصادی و تورم شدید در این کشور سعی می‌کند با اقداماتی در سوریه یک ابزار انتخاباتی برای خود ایجاد کند.‌

‌ با‌این‌حال، تورم ۷۳‌درصدی حال حاضر ترکیه که طبق ارزیابی بانک گلدن‌ساکس آمریکا احتمالا تا پایان سال جاری میلادی به بالای ۸۰ درصد برسد، اجازه این لشکرکشی‌ها و تجاوزها را به اردوغان می‌دهد؟ آیا این برگ برنده برای او در انتخابات به عامل شکستش بدل نخواهد شد؟‌

این سؤال شما اتفاقا به سؤال نخست مصاحبه بازمی‌گردد. همان‌گونه که قبلا اشاره کردم، وضعیت اقتصادی و معیشتی در ترکیه شرایط نابسامان و حتی بحرانی را سپری می‌کند؛ بنابراین اردوغان با برقراری روابط با اسرائیل، کنار‌گذاشتن خط قرمزهای خود در‌خصوص قتل جمال خاشقجی و احیای روابط با عربستان سعودی تلاش دارد که شرایطی را رقم بزند تا از مسیر سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی بتواند بحران اقتصاد داخلی را مدیریت و کنترل کند.

به هر حال سیاست خارجی ترکیه برخلاف جمهوری اسلامی ایران یک سیاست خارجی ایدئولوژیک نیست، بلکه بر ‌اساس یک خوانش پراگماتیک و عمل‌گرایانه سعی می‌کند با توجه به اقتضائات زمانی و مکانی و الزامات داخلی در ترکیه، سیاست خارجی خود را تنظیم کند.‌

‌در تحلیل‌تان به انتخابات سال آینده ریاست‌جمهوری ترکیه اشاره کردید. آن‌گونه که در یکی از جلسات پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با موضوع «انتخابات ژوئن ۲۰۲۳ در ترکیه، وارسی آرایش حزبی» مطرح کرده‌اید، پیروزی اردوغان را سناریوی مطلوبی برای ایران می‌دانید. آیا کماکان هم معتقد به گفته خود هستید؟‌

بله، من پیروزی اردوغان در انتخابات را سناریوی مطلوبی برای ایران می‌دانم.‌

‌صرفا به دلیل‌ آنکه احتمالا اردوغان با رأی پایین دوباره رئیس‌جمهوری ترکیه شود و به ‌همین ‌دلیل به سمت برقراری روابط با تهران گام بردارد؟‌

بله، اردوغان ضعیف موجب می‌شود ترکیه به دلیل همان سیاست خارجی پراگماتیک و عمل‌گرا برای حفظ منافع ملی خود، ارتقای روابط با ایران را هم دوباره کلید بزند؛ کما‌اینکه در برهه‌های مختلف اردوغان این امر مهم را ثابت کرده است. باز هم تکرار می‌کنم اردوغان ضعیف و به دنبالش بازگشتن ترکیه به سیاست تنش صفر با همسایگان را ترجیح می‌دهم.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات