روزنامه کیهان**
***************
روزنامه جوان**
کمرنگ شدن نظم قدیم و شکلگیری تدریجی نظم جدید ازشاخصهای جهان امروز است که از آن به عنوان دوره گذار یاد میشود.
سیالیت، بی ثباتی و نظم گریزی از مختصات این دوره است.
در چنین وضعیتی، درحالی که کشورهای پیرامونی متأثر از آنارشیست حاکم برجهان و منطقه، درحالت بلاتکلیفی و انتظار به سرمی برند، جمهوری اسلامی ایران با ثبات، مقتدر، هوشمندی، نقش تعیینکننده و مسئولیتسازی را در روابط بین الملل ایفا میکند و در حال بازطراحی و نهادینهسازی نقش منطقهای و جهانی خود، از طریق ترسیم روابط پایدار با همسایگان وکشورهای آسیایی است.
دولت جدید در بازطراحی و بازتولید راهبرد همسایهمحور وآسیا محور درچارچوب سیاست نگاه به شرق، نقش تعیینکننده تاریخی دارد.
تجانس هویتی، فرهنگی، تاریخی و قرابت جغرافیایی با همسایگان، مزیتی است که نقش مؤثری در تسهیل مسیر پیشرفت، تعامل سازنده پایدار همهجانبه بربنیاد راهبرد نگاه به شرق، با اولویت همسایه محوری و آسیا محوری دارد. ظهور قدرتهای چین و روسیه و افول تدریجی هژمون امریکا، نویددهنده تحولات بنیادین درنظام جهانی است.
سیالیت سیاست خارجی دولتهای منطقه و اتخاذ تصمیمات تاکتیکی وتغییرات مکرر در تصمیمات آنها نیز معلول همین تحولات عمیق در عرصه جهانی است.
دولت جدید با درک درست روند این تحولات، با رعایت سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، سیاست خارجی متوازن، مبتنی برمنطق دقیق دیپلماسی و منطبق با منفعت ملی را در دستورکار قرارداده است که سیاست «همسایه محور و آسیا محور» نقطه کانونی آن است.
پایهریزی این راهبرد به پایدارسازی نقش و جایگاه ایران در معادلات آینده کمک خواهدکرد.
اگر روابط دیپلماسی نظام اسلامی نسبت به همسایگان را در سه دوره رکود، بازسازی و دوره تحکیم و توسعه دستهبندی کنیم، راهبرد جدید درپی عبور از دوران رکود، حرکت به سمت بازسازی هدفمند و ورود به مرحله تحکیم و توسعه پایدار در حوزه راهبردی است. این منطق بر الزامات و بایستههایی استوار است که در سایه تحول گرایی منطقی ومنطبق با منافع و مصالح ایران، منطقه و آسیا درحال پیادهسازی است.
رویکرد جدید که به حق میتوان از آن به عنوان «انقلاب در دیپلماسی» یاد کرد، درصورت تحقق، فرصتهای متعدد و متنوعی درحوزههای ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر (جغرافیای فرهنگی) برای کشور به ارمغان خواهد آورد.
الف- فرصتهای سیاسی
۱. تسهیل تعامل راهبردی دربرنامه ریزی، سیاستگذاری، طراحی و اجرای پروژههای کلان دوجانبه و چندجانبه.
۲. تضعیف پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی درسایه شفاف شدن سیاستهای همسایگان در قبال همدیگر.
۳. تثبیت وگسترش حوزه نفوذ ایران در منطقه و امکان نهادینهسازی دستاوردهای گفتمانی و میدانی مقاومت.
۱. خلع ید دشمن وخارج کردن ابزارها و اهرمهای تحریم، تهدید و فشارسیاسی از دست دشمن در جنگ نرم و جنگ اقتصادی.
۲. پایه ریزی همزیستی مبتنی بر تعاملات عملگرایانه چندجانبه با هدف ایجاد مصالح ومنافع راهبردی مشترک مطمئن وپایدار.
۳. پیادهسازی دیپلماسی متوازن با ایجاد تعامل همزمان با دولتها، تجار، ملتها و اصحاب فکر، فرهنگ و رسانه از طریق دیپلماسی رسمی، دیپلماسی اقتصادی و دیپلماسی عمومی.
۴. پیوند نظری و عملی دیپلماسی و میدان، با هدف تبدیل قدرت میدانی به پشتوانه دیپلماسی وتبدیل عنصر اقتدار به دستاورد دیپلماسی.
ب- فرصتهای اقتصادی
۱. خنثی سازی و رفع تحریمها و تهدیدات موجود و ایجاد بازدارندگی در اعمال تحدیدات وتحریمهای جدید.
۲. پایه ریزی ائتلاف اقتصادی پایدار مبتنی بر رقابت مثبت، برای بازسازی کشورهای همسایه آسیب دیده از بحرانهای نظامی و امنیتی.
۳. بهرهگیری از ظرفیت ترانزیتی و تبادل محصولات و فراوردههای پایین دستی و بالا دستی انرژی (نفت، گاز، برق، فناوری و خدمات مهندسی) درقالب مشارکت جوی مثبت همگرایانه. با فروکش کردن رقابتهای منفی درحوزه منابع آب و انرژی، و جایگزین شدن آن با تعامل و تبادل دوجانبه، چندجانبه.
۴. فراهم شدن استفاده ازظرفیت سرمایهگذاری، سیاحتی وگردشگری (سلامت، سیاحتی، زیارتی، علمی، صنعتی و اقتصادی. برای ایران به عنوان دومین کشور پر همسایه دنیا).
۵. امکان دستیابی هدفمند و مدیریت شده مستمر به بازار مصرف بزرگ کشورهای همسایه و آسیا.
۶. فراهم شدن زمینه تعامل حداکثری و همکاری با قدرتهای نوظهور اقتصادی در غرب و شرق آسیا
۷. فراهم شدن شرایط پیادهسازی شعارتولید ملی از طریق تنوع بخشی به مبادی صدورکالا و ارتقای صادرات و درمقابل تأمین واردات مورد نیاز با هزینه کمتر، وبا اطمینان بیشتر، از کشورهای همسایه.
ج- فرصتهای فرهنگی
فراهم شدن فرصت برای تعامل ملتها، نخبگان و اصحاب رسانه با همدیگر درچارچوب پایه ریزی دیپلماسی عمومی، نقش بالایی درآگاهی جمعی متقابل ملتها و اصحاب فکر و فرهنگ و رسانه دارد. این علاوه برتصحیح ذهنیتهای منفی تاریخی، عامل بسیار مهمی برای خنثیسازی جنگ نرم دشمن خواهد داشت.
درسایه تعامل با همسایگان نوعی آگاهی جمعی درباره اشتراکات هویتی، فرهنگی وتاریخی بهوجود خواهدآمد که خود به پاسخگویی به سوالات، شبهات و ابهامات انباشته شده دراذهان عمومی کمک خواهد کرد. این یعنی تحول تاریخی در روابط دولتها، ملتها و حتی شبکههای رسانهای کشورهای همجوار با همدیگر.
**************
روزنامه خراسان**
یک ماهی میشد که سفر جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا به عربستان سعودی، با نوعی ابهامِ آشکار روبه رو بود.
در این مدت، رسانههای مطرح آمریکا و بهتبع آنها رسانههای منطقهای، از کاخ سفید، وزارت خارجه و منابع آگاه آمریکا، اخباری در خصوص زمان این سفر منتشر و حتی اصل چنین سفری را در آینده نزدیک تأیید یا انکار میکردند اما کاخ سفید سرانجام پس از گمانه زنیهای بسیار، سفر «جو بایدن» به سرزمینهای اشغالی، کرانه باختری و عربستان را در اواسط ژوئیه (دهه سوم تیر) اعلام کرد.
خبری که با توجه به وعده دوران انتخاباتی رئیسجمهور آمریکا مبنی بر منزوی کردن ریاض به دلیل قتل فجیع جمال خاشقچی و دیگر موارد نقض حقوق بشر مانند بازداشت گسترده نخبگان حکومتی مخالف و جنگ یمن، به سرعت به «خیانت» تعبیر شد و کاخ سفید را در لاک دفاعی فرو برد.
بایدن اما ناچار به تغییر مسیر دربرابر سعودی است. قیمتهای انرژی به دلیل تقاضای بالای مرتبط با بهبود اقتصادی پس از همه گیری کرونا و تحریمها علیه روسیه، ایران و ونزوئلا، یعنی کاهش عرضه، سر به فلک کشیده است. قیمتهای بالاتر انرژی به تورم دامن میزند که به عنوان بزرگترین چالش اقتصادی و سیاسی پیش روی دولت بایدن است.
در این شرایط ناگهان، عربستان سعودی، در مقام تولیدکنندهای با توانایی افزایش نسبتا سریع تولید، دوباره به شریکی بسیار ضروری تبدیل میشود. درواقع دموکراتها نگران هستند که اگر شرایط وخیم اقتصادی در داخل آمریکا همچنان ادامه یابد، در انتخابات پیش رو، نه فقط کنگره بلکه کاخ سفید را هم از دست خواهند داد.
تمامی این موارد موجب تغییر سریع مواضع انتخاباتی جو بایدن درخصوص عربستان سعودی شده است. علاوه بر این، روند روبه رشد همکاریهای عربستان و چین به هیچ وجه برای واشنگتن مطلوب نیست. براساس گزارشی که اینترسپت از سفر فروردین امسال ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا به عربستان منتشر کرده، برنز این دو خواسته را بهصراحت از ریاض طرح کرده است. این دو بههمراه دلایل دیگر، باعث میشود تا بایدن امتیازدهی به بن سلمان را برای دستیابی به اهداف مهمتر، ضروری بداند. آمریکا همواره نشان داده است که از حقوق بشر به عنوان ابزاری برای رسیدن به منافع خود استفاده میکند.
مهم هم نیست چه کسی یا چه حزبی در آمریکا بر مسند قدرت باشد. در واقع حقوق بشر در خدمت منافع آمریکاست و عربستان نیز با استفاده از این مسئله، به نقضهای مکرر حقوق بشر ادامه میدهد بدون آن که مواخذهای در کار باشد. با این حال تیم بایدن ناچار است بهطور همزمان به شعارها و ادعای رئیسجمهور بیندیشد و مانع از عدول او از آنها شود و ازسوی دیگر، اهداف راهبردی آمریکا را هم مدنظر قرار دهد.
بنابراین بهنظر میرسد طراحی وانجام سفر به عربستان و دیدار با بن سلمان، برای رئیسجمهور آمریکا پیچیدگیهای خاصی داشته باشد. براساس آن چه رسانهها از سفر احتمالی بایدن به منطقه و احتمالاً عربستان گفتهاند، یکی از محورهای این سفر، ممکن است اعلام عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی یا مقدمات این عادیسازی باشد.
اگرچه طی چندسال اخیر امارات متحده عربی، بحرین، الجزایر و برخی کشورهای دیگر، به قطار شوم عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی پیوستهاند اما نقش عربستان در جهان عرب و جهان اسلام و ارزشهای نمادینی چون وجود حرمین شریفین در آن، باعث میشود تا انعکاس رسانهای و سیاسی عادیسازی روابط این کشور با رژیم صهیونیستی، از ارزش سیاسی و نمادین دو چندانی برای صهیونیستها و حتی مقامات آمریکا برخوردار باشد.
بهنظر میرسد تیم بایدن نیز بنا دارد تلاش کند با بهرهبرداری از چنین انعکاسی، بهنوعی از انتقادهای موجود درخصوص رفتارهای ضدحقوقبشری بنسلمان و مواضع بایدن در قبال این رفتارها، فرار کند.
افزون بر این در بحبوحه انحلال کنست رژیم صهیونیستی توسط نفتالی بنت و یائیر لاپید، حاکمان تل آویو، بیشتر از هر کسی میکوشند تا این سفر انجام شود و با عادیسازی یا چیزی نمادین و نزدیک به آن میان اسرائیل و عربستان، عملاً دستاوردی در عرصه خارجی کسب کنند.
**************
روزنامه ایران**
**************
روزنامه شرق**
سرانجام محمد بنسلمان روز گذشته در نخستین سفر رسمی خود به ترکیه، پس از 9 سال اختلاف با این کشور، وارد آنکارا شد.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز هنگام تأیید سفر ولیعهد سعودی به این کشور عنوان کرد: «خواهیم دید که روابط دو کشور را تا چه سطحی میتوانیم ارتقا دهیم». با این سفر عملا یخ روابط ریاض – آنکارا آب شد.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه نیز هنگام تأیید سفر ولیعهد سعودی به این کشور عنوان کرد: «خواهیم دید که روابط دو کشور را تا چه سطحی میتوانیم ارتقا دهیم». با این سفر عملا یخ روابط ریاض – آنکارا آب شد. هرچند پیشدستی این آشتی را ترکیه با سفر اردوغان در اواخر ماه آوریل/فروردین کلید زد.
به موازات آن ترکیه نیمنگاهی جدی هم به ارتقای روابط سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی با اسرائیل دارد. سفر اسحاق هرتزوگ، رئیسجمهور اسرائیل به ترکیه، حضور مولود چاووشاوغلو در سرزمینهای اشغالی و همچنین سفر پیشروی یائیر لاپید، نخستوزیر موقت اسرائیل به ترکیه در همین چارچوب قابل ارزیابی است. این در حالی است که آنکارا دو بار پیاپی سفر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به ترکیه را لغو کرد و پیش از آن هم رجب طیب اردوغان از سفر به ایران منصرف شده بود.
اینها علاوه بر آن است که ترکیه پس از خروج روسیه از سوریه به دنبال اشغال حلب و افزایش نفوذ خود در این کشور جنگزده است که میتواند چالشی جدی برای نیروهای ایرانی حاضر در سوریه ایجاد کند. درعینحال، اقدامات دولت اردوغان در قالب ابرپروژههای سدسازی با هدف سوءاستفاده از اهرم آب، چالشهای محیطزیستی را برای ایران شکل داده است و آنکارا تاکنون نسبت به هشدارها، درخواستها و حتی تلاشهای دیپلماتیک تهران برای مدیریت این وضعیت بیتفاوت بوده است.
مجموعه این شرایط و اقدامات دولت اردوغان، این گمانه و گزاره تحلیلی را به ذهن متبادر میکند که ترکیه قید روابط با ایران را زده و مناسبات نیمبند با تهران را قربانی تقویت مناسبات با ریاض و تلآویو کرده است. از اینرو «شرق» در گفتوگویی با سیداسدالله اطهری به دنبال پاسخ چرایی تغییر رویه آنکارا در برابر تهران است. در این گپوگفت با پژوهشگر ارشد پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، سعی بر آن شد تا تبعات گسل تهران – آنکارا از ابعاد مختلف مورد کندوکاو قرار گیرد.
لغو سفر اردوغان به تهران، حضور رئیسجمهور ترکیه در ریاض، سفر اسحاق هرتزوگ رئیسجمهور اسرائیل به ترکیه، سفر مولود چاووشاوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه به اسرائیل، سفر پیشروی یائیر لاپید نخستوزیر موقت اسرائیل به ترکیه، همکاری ترکیه با اسرائیل در جهت اتهامزنی به تهران ذیل تلاش تهران برای انجام عملیات در خاک ترکیه علیه اتباع اسرائیلی، لغو سفر حسین امیرعبداللهیان به ترکیه آنهم دو بار در کمتر از یک ماه، همین سفر دیروز بنسلمان به ترکیه و اتفاقاتی که برای هواپیمایی معراج از سوی ترکها رقم زده شد، به معنای آن است که اردوغان به شکل آشکار و پنهان درحال گسل با تهران است؟ آیا تداوم و تشدید این رویه میتواند ترکیه را در مسیر مدنظر عربستان و اسرائیل برای تقابل تمامعیار با ایران قرار دهد؟
یعنی منکر روابط سرد فعلی دو طرف هستید؟
بههیچوجه. نکته من لزوما بهمعنای نادیدهگرفتن و نفی روابط سرد فعلی دو کشور نیست. درعینحال باید به این مسئله مهم اشاره کرد که همواره تاریخ روابط ایران و ترکیه، تاریخی پرنوسان بوده است. در مقطعی از تاریخ روابط دو کشور، روابطی گرم و حسنه بوده و در مقاطعی مانند برهه فعلی، روابط دو طرف به سردی گراییده است.
بگذارید بیتعارف و صریح سخن بگوییم. وقتی سفر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به ترکیه، آنهم دو بار لغو میشود، یعنی مشکلاتی جد میان دو کشور وجود دارد. بنابراین در یک نگاه خوشبینانه احتمالا ترکیه از موقعیت فعلی جمهوری اسلامی در حال امتیازگیری به نفع خود است.
البته در یک نگاه واقعبینانه هم با اقدامات، تحرکات و پوستاندازی سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی، تجاری و حتی زیستمحیطی که کشور ترکیه برای همسایگان خود بهخصوص ایران رقم زده است، باید پذیرفت که آنکارا قید مناسبات خود با تهران را به دلیل گرمترشدن روابط با ریاض و تلآویو زده است؛ غیر از این است؟
مجددا تأکید میکنم نکاتی که عنوان کردید کاملا درست است و میتواند تا اندازهای این باور را تقویت کند، اما کماکان معتقدم ترکیه نمیتواند جمهوری اسلامی ایران را کنار بگذارد. بله به قول شما در شرایط کنونی روابط دو کشور روابط گرم، تنگاتنگ و حسنهای نیست و کسی هم نمیتواند منکر آن باشد.
ولی نمیتوان این واقعیت را هم نادیده گرفت که هر کشوری از همسایگان ترکیه جایگاه، نقش و نفوذ خود را در سیاست خارجی این کشور (ترکیه) بازی میکند. بهخصوص جمهوری اسلامی ایران که یکی از مهمترین کشورهای خاورمیانه است.
گویا اصرار من و انکار شما ادامه دارد. به مسئله مهمتری برسیم. به چه دلیل یا دلایلی ترکیه و شخص اردوغان روابط خود با جمهوری اسلامی ایران را قربانی مناسبات با اسرائیل و عربستان سعودی کرده است؛ مسئله صرفا به تداوم و تشدید بحران اقتصادی و تورم ۷۳ درصدی ترکیه بازمیگردد؟
در پاسخ به سؤال شما دو نکته بسیار کلیدی وجود دارد؛ ابتدا به ساکن باید گفت ترکیه تنها روابط با اسرائیل و عربستان سعودی را کلید نزده است، بلکه سعی دارد پروژه ارتقای روابط با «کوارتر» را بهطور همزمان پیش ببرد.
منظورتان از کوارتر ارتقای روابط با عربستان، اسرائیل، بحرین و امارات متحده عربی است؟
دقیقا؛ نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، به وضعیت نگرانکننده اقتصادی و معیشتی در ترکیه بازمیگردد. همانگونه که به درستی اشاره کردید، اکنون تورم در ترکیه حدود ۷۳ درصد است. طبیعی است در این شرایط اردوغان برای مدیریت اقتصاد داخلی و گذار از این بحران به شکل جدی دیپلماسی را فعال کند.
اما در این بین باید به نکته بسیار مهمی اشاره کرد و آن این است که به نظر میرسد مجموعه تحولات و تحرکات منطقه خاورمیانه گویای شکلگیری فضا برای وقوع تئوری «جنگ همه علیه همه» است.
قدری این تئوری را کالبدشکافی میکنید؟
تحولات منطقه خاورمیانه نشان از یک حرکت سریع برای بلوکبندی و قطببندی در منطقه غرب آسیا میدهد که ایران و گروههای همسو تحت عنوان محور مقاومت در یک قطب قرار دارند و این قطب در حال تبدیلشدن به چیزی شبیه به بلوک شرق در دوران جنگ سرد است.
یعنی بلوک رقیب محور مقاومت سعی میکند این محور (مقاومت) را از درون مضمحل کند؛ همچنان که فروپاشی بلوک شرق صورت گرفت. در این بین کانون و محور درگیریها به تقابل با جمهوری اسلامی ایران بازمیگردد.
یعنی همانگونه که تمرکز جدی روی تقابل با اتحاد جماهیر شوروی بود و با فروپاشی آن به نوبت سایر کشورهای همسو با بلوک شرق دچار فروپاشی شدند، اکنون برای فروپاشی محور مقاومت سعی دارند بازیگر کانونی آن یعنی ایران را هدف قرار دهند.
در این راستا هم سعی بر آن است که با بیسابقهترین تحریمها علیه تهران با هدف تشدید و اوجگیری فشارهای اقتصادی-معیشتی و به دنبال آن گسلهای اجتماعی–سیاسی، فروپاشی نرم را در داخل ایران شکل بدهند. به موازات آن فشارهای امنیتی و محاصره ژئوپلیتیک توسط اسرائیل، ترکیه، عربستان و سایر همسایگان ایران کلید خورده است که میتواند به تنش امنیتی و حتی جنگ ناخواسته نظامی بکشد. اما فعلا اولویت با فروپاشی نرم در درون ایران است.
پیرو این نکته بعد از صدور قطعنامه شورای حکام، دولت بایدن به شکل بسیار پررنگی سعی در افزایش تحریمها علیه ایران دارد. به موازات آن شاهد پیامدهای مستقیم جنگ اوکراین در منطقه خاورمیانه و نیز شکلگیری ائتلافهای جدیدی در غرب آسیا هستیم.
مصادیق ائتلافهای جدید در خاورمیانه همان ائتلاف ترکیه با اعضای کوارتر یا ائتلاف اعراب و اسرائیل است؟
مسئله بزرگتر این ائتلافهاست. از یک طرف ائتلاف جدیدی بین ترکیه و اعضای کوارتر وجود دارد و در عین حال آنکارا تک به تک با همه اعضای کوارتر مناسبات جدی برقرار کرده است، بهخصوص با اسرائیل. یعنی ترکیه سعی دارد علاوه بر ارتقای روابط اقتصادی و تجاری، حتی تعاملات امنیتی، اطلاعاتی و دفاعی با اسرائیل و همچنین عربستان، قطر، مصر، اردن، کویت، عمان، بحرین، امارات و همچنین یونان را در دستور کار قرار دهد. در کنارش ائتلاف جدیدی بین عراق با مصر و اردن هم شکل گرفته است.
در ضمن ائتلاف جدیتری بین اسرائیل و اعضای شورای همکاری خلیج فارس تحت عنوان ناتوی عربی–اسرائیلی هم به وجود آمده است. از طرف دیگر روسیه و چین هم سعی میکنند ائتلافهای جدیدی را با کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر بازیگران خاورمیانه بعد از جنگ اوکراین برای موازنهسازی قدرت در برابر غرب ایجاد کنند؛ همانگونه که اروپاییها و آمریکا هم سعی میکند ائتلافهای جدیتری را با این کشورها در خاورمیانه برقرار کنند که سفر جو بایدن هم در این راستا قابل ارزیابی است.
طبیعی است در این شرایط ترکیه سعی دارد به واسطه شکلگیری این ائتلافهای جدید و همچنین تبعات مستقیم جنگ اوکراین که سبب شده است روسیه از سوریه خارج شود، به نفع خود استفاده کند. به همین دلیل ارتش ترکیه خود را برای اشغال حلب آماده میکند. به دنبال آن امکان درگیری برای تصاحب سفرههای نفتی و گازی عظیم در این مناطق وجود دارد که میتواند به درگیری بین لبنان و اسرائیل هم کشیده شود.
در کنارش اکنون تلآویو به این ارزیابی رسیده است که با خروج روسیه از سوریه، ایران و دولت بشار اسد به یک وضعیت شکننده رسیدهاند؛ بنابراین به سمت از کار انداختن فرودگاهها و حمله به نقاط حساس و کلیدی سوریه روی آوردند.
برگزاری رزمایش ۱۰روزه امارات متحده عربی و آمریکا در آبهای خلیج فارس در این چارچوب قابل ارزیابی است؟
بله به هر حال کشورها با ارزیابی شرایط سعی میکنند وضعیت را به گونهای مدیریت کنند که ضمن ارتقای توان پاسخگویی از نظر دفاعی و نظامی با برگزاری رزمایش، شرایطی را رقم بزنند که از تصاعد بحران جلوگیری شود.
اما باید پذیرفت که با توجه به مجموعه نکاتی که قبلا اشاره شد، ما باید احتمالا شاهد یک تابستان سخت و خشن در منطقه خاورمیانه باشیم. بنابراین بر اساس تئوری هابز احتمالا «جنگ همه علیه همه» روی دهد.
هجدهمین دور نشست آستانه درباره سوریه با حضور ایران، ترکیه و روسیه در شهر نورسلطان قزاقستان برگزار شد. گویا محور این نشست تلاش برای انصراف ترکیه از اشغال حلب بود. اما با توجه به نکاتی که شما عنوان داشتید به نظر میرسد تأثیرات مستقیم جنگ اوکراین بر منطقه خاورمیانه به دلیل خروج روسیه از سوریه شرایطی را رقم زده است که آنکارا گوش شنوایی برای خواستههای مسکو و تهران ندارد؛ کمااینکه به نظر میرسد خروجی و تصمیمات محور آستانه حتی در سطح سران هم توسط ترکیه نادیده گرفته شد که مصداق بارز آن به توافقات مربوط به ادلب بازمیگردد. حال میتوان گفت دیگر چیزی به نام محور آستانه وجود دارد؟
آنگونه که بهتازگی اردوغان در مجلس ترکیه گفته است، مجموعه تجاوزات نظامی این کشور در خاک عراق و سوریه به ادعای آنها مبارزه با تروریسم و دورکردن ناامنی از مرزهای ترکیه است.
البته در کنار آن این ادعا را هم مطرح میکنند که سعی دارند با این تجاوزات و اشغال بخشی از خاک سوریه، مناطق امنی را برای اتباع سوری در خاک سوریه ایجاد کنند. این در حالی است که کردهای سوریه، عراق و ترکیه یکی از مهمترین نیروها برای مبارزه با جریانهای تروریستی هستند که اتفاقا ترکیه حامی اقتصادی مالی و حتی لجستیکی و تسلیحاتی آنها است.
از اینرو به نظر میرسد این نگاه و خواست ترکیه در تضاد کامل با سیاستهای روسیه، ایران و ایالات متحده آمریکا باشد. بااینحال، در سایه چهار حمله و تجاوز گسترده ارتش ترکیه، حدود دو برابر مساحت لبنان از خاک سوریه به اشغال ترکها درآمده است.
نکته مهمی که لابهلای تحلیل شما وجود داشت، ناظر بر مخالفت واشنگتن با تجاوز آنکارا به منطقه حلب است. آیا به همین دلیل اردوغان سعی دارد در سایه برای گسترش روابط با اسرائیل به نوعی چراغ سبز دولت بایدن را برای حمله به حلب بگیرد؟
واقعیت امر این است که ترکیه به حدی مسئله کردی را برای خود یک خط قرمز امنیتی میداند که از هر طریقی و از هر ابزاری سعی دارد شرایطی را رقم بزند که بتواند نیروهای مسلح کردی را در خاک سوریه و عراق بهشدت محدود کند.
اما این را هم باید در نظر گرفت که نقطه اشتراک ترکیه و اسرائیل در تحولات سوریه به تقابل با دولت بشار اسد و نیروهای همسو با آن یعنی ایران بازمیگردد.بااینحال، اسرائیل تأکید و تمرکزی بر مناطق کردنشین سوریه ندارد؛ درصورتیکه این مسئله برای ترکیه از اهمیت راهبردی برخوردار است.
سؤالی که بیپاسخ ماند، این است که با توجه به نکات شما آیا دیگر محور آستانه محلی از اعراب دارد؟ آیا ترکیه در این شرایط تمایلی به اجابت درخواستهای ایران و روسیه در قالب این محور را دارد؟
آن چیزی که به نام محور آستانه در سایه همکاریهای روسیه، ایران و ترکیه در سوریه شکل گرفت، بیشتر بر پایه مذاکرات آنکارا و مسکو بود.
این تکجمله شما مؤید آن است که ایران وزن و جایگاهی در محور آستانه ندارد؟
متأسفانه جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلف بارها نشان داده که هیچگاه نتوانسته است از برتری میدانی خود استفاده سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری لازم را ببرد.
البته آسیبشناسی این مقوله به بحث مفصل جداگانه نیاز دارد، اما چون ما به کدهای ژئوپلیتیک و استراتژیک محرمانه دسترسی نداریم، میتوان گفت محور آستانه، محوری است که بر پایه مذاکرات، روابط و نگاه ترکیه و روسیه در قبال تحولات سوریه پیش رفته است. اکنون که روسیه به دنبال خروج از سوریه است، ترکیه هم به دنبال افزایش توان خود و برتری میدانی در سوریه است.
البته نباید قضاوت عجولانه داشت و نظر قطعی داد. باید دید خروج روسیه چگونه است؛ آیا کل نیروهای روسی از سوریه خارجی میشوند؟ آیا نیروی هوایی روسیه در سوریه باقی میماند؟ و سؤالات دیگری که پاسخ آنها تعیینکننده است. اما در کل به نظر نمیرسد ترکیه در این شرایط به دو دلیل عمده بخواهد خواستههای تهران و مسکو را اجابت کند.
به چه دلایلی؟
نخست شرایط حساس کنونی در منطقه که یک فرصت مغتنم برای افزایش نفوذ ترکیه در خاک سوریه است تا بتواند مناطق بیشتری را تحت کنترل خود درآورد و درعینحال نیروهای مسلح کُرد را هم محدود کند. نکته مهم دیگر به وضعیت داخلی در ترکیه بازمیگردد. به هر حال این کشور خود را برای انتخابات ریاستجمهوری و مجلس در سال آینده آماده میکند. اردوغان با توجه به شرایط اقتصادی و تورم شدید در این کشور سعی میکند با اقداماتی در سوریه یک ابزار انتخاباتی برای خود ایجاد کند.
بااینحال، تورم ۷۳درصدی حال حاضر ترکیه که طبق ارزیابی بانک گلدنساکس آمریکا احتمالا تا پایان سال جاری میلادی به بالای ۸۰ درصد برسد، اجازه این لشکرکشیها و تجاوزها را به اردوغان میدهد؟ آیا این برگ برنده برای او در انتخابات به عامل شکستش بدل نخواهد شد؟
این سؤال شما اتفاقا به سؤال نخست مصاحبه بازمیگردد. همانگونه که قبلا اشاره کردم، وضعیت اقتصادی و معیشتی در ترکیه شرایط نابسامان و حتی بحرانی را سپری میکند؛ بنابراین اردوغان با برقراری روابط با اسرائیل، کنارگذاشتن خط قرمزهای خود درخصوص قتل جمال خاشقجی و احیای روابط با عربستان سعودی تلاش دارد که شرایطی را رقم بزند تا از مسیر سیاست خارجی و دیپلماسی اقتصادی بتواند بحران اقتصاد داخلی را مدیریت و کنترل کند.
به هر حال سیاست خارجی ترکیه برخلاف جمهوری اسلامی ایران یک سیاست خارجی ایدئولوژیک نیست، بلکه بر اساس یک خوانش پراگماتیک و عملگرایانه سعی میکند با توجه به اقتضائات زمانی و مکانی و الزامات داخلی در ترکیه، سیاست خارجی خود را تنظیم کند.
در تحلیلتان به انتخابات سال آینده ریاستجمهوری ترکیه اشاره کردید. آنگونه که در یکی از جلسات پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با موضوع «انتخابات ژوئن ۲۰۲۳ در ترکیه، وارسی آرایش حزبی» مطرح کردهاید، پیروزی اردوغان را سناریوی مطلوبی برای ایران میدانید. آیا کماکان هم معتقد به گفته خود هستید؟
بله، من پیروزی اردوغان در انتخابات را سناریوی مطلوبی برای ایران میدانم.
صرفا به دلیل آنکه احتمالا اردوغان با رأی پایین دوباره رئیسجمهوری ترکیه شود و به همین دلیل به سمت برقراری روابط با تهران گام بردارد؟
بله، اردوغان ضعیف موجب میشود ترکیه به دلیل همان سیاست خارجی پراگماتیک و عملگرا برای حفظ منافع ملی خود، ارتقای روابط با ایران را هم دوباره کلید بزند؛ کمااینکه در برهههای مختلف اردوغان این امر مهم را ثابت کرده است. باز هم تکرار میکنم اردوغان ضعیف و به دنبالش بازگشتن ترکیه به سیاست تنش صفر با همسایگان را ترجیح میدهم.
ارسال نظرات