هفته گذشته سه کشور اروپایی با حمایت و پشتیبانی آمریکا و همراهی مدیر کل آژانس و خطی که صهیونیست ها به آژانس و این کشورها داده بود، اقدام به پیش نویس قطعنامه ای علیه ایران کردند و آژانس هم در نهایت با 30 رای موافق و دو رای مخالف روسیه و چین و سه رای ممتنع این قطعنامه غیر قانونی و متوهّمانه را با این پیش فرض که ایران را یکبار دیگر می توان پای میز مذاکره بدون دریافت امتیازی نشاند ، تصویب کرد و بلافاصله کشورهای اروپایی بیانیه ای را در محکومیت ایران صادر کردند تا کار را از نگاه خود تمام شده تلقی کنند، اما ناباورانه دیدند که جمهوری اسلامی در قبال صدور یک قطعنامه و یک بیانیه سیاسی دو اقدام راهبردی انجام داد. ابتدا با برداشتن دو دوربین و بعد 27 دوربین فراپادمانی آژانس نشان داد آژانس از این پس با چشم ناقص و کم سو باید نظاره گر فعالیت های هسته ای ایران باشد؛ چراکه اصولا کشوری که خود داوطلبانه خواستار نصب دوربین های یک نهاد ناظر بین المللی بوده، می تواند هر زمان که احساس کرد که ناظر بجای نظارت ، ایجاد مزاحمت و سنگ اندازی در فعالیت هایش می کند این حق را خواهد داشت فعالیت های او را محدود یا تعطیل کند.از سوی دیگر، ایران در مقابل بیانیه صرفا سیاسی کشورهای اروپایی با دستور مسئولان سازمان انرژی اتمی، اقدام به راه اندازی دو آبشار جدید سانتریفیوژ نسل ir6 کرد تا نشان دهد با هر اقدام غلط غرب و آژانس، میزان غنی سازی ایران چند برابر خواهد شد.
اکنون دیگر کمتر کسی است که نداند سیاست های اعمال فشار غرب برای تسلیم ایران و فراتر از آن سیاست فشار حداکثری آمریکا که توسط ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا با خروج از توافق هسته ای کارزاری به نام « فشار حداکثری» علیه ایران را به راه انداخت، کند و کارایی خود را از دست داده و چنین قطعنامه هایی هم نمی تواند ایران اسلامی را تسلیم کند. با وجود این اعمال فشارها، با گذشت چند سال از این کارزار اکنون مقامات آمریکایی اعتراف کردهاند که کارزار فشار حداکثری آنها با شکست مواجه شده است. در این مطلب با نگاه به دست و پا زدن های بی حاصل غرب و تلاش برای صدور قطعنامه های هسته ای علیه ایران با محوریت آمریکا، سعی شده به سیر شکلگیری تا افول راهبرد آمریکاییها در فشار حداکثری پرداخته شود.
جنگ اقتصادی تمام عیار آمریکا با ایران از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ آغاز شد که ترامپ یک سال پس از حضور در کاخ سفید و پس از کلنجار رفتن با اعضای دولت و مشاورانش، رسماً دستور خروج آمریکا از برجام را امضا کرد و تحریمهایی که به واسطه برجام لغو شده بود را مجدداً بازگرداند.
قطع صادرات نفت ایران، جلوگیری از دسترسی ایران به شبکه معاملات بانکی و پولی، به راه انداختن جو ایرانهراسی در منطقه خلیجفارس و خاورمیانه و تلاش برای منزویسازی تهران، بخشهایی از سیاست فشار حداکثری ترامپ بود.
از نظر آمریکاییها، سیاست فشار حداکثری مبتنی بر دو مفروض اساسی است:
1- یکی اینکه فشار علیه ایران جواب میدهد؛
2- دوم اینکه فشار هزینه ندارد؛ یعنی ایران نسبت به فشار پاسخ نمیدهد و هزینهای برای آمریکا ایجاد نمیکند.
از نگاه آمریکاییها، این فشار است که موجب پدیدآمدن تعامل و توافق میشود؛ حتی آمریکاییها به مقوله توافق با خودشان هم در قالب دیپلماتیک و گفتمان سیاسی نگاه نمیکنند، بلکه آن را نتیجه فشار خود میبینند.
ادامه فشار حداکثری در دوره «بایدن»
نکته دیگر اینکه تفکر سیاست فشار حداکثری فقط محدود به دوره ترامپ نبود و در دولت بایدن هم این سیاست عملاً دنبال شده است. در دولت دموکرات بایدن هم تلاش شد همان سیاست فشار حداکثری مورد بهرهبرداری قرار بگیرد و توصیه همه طراحان سیاسی آمریکایی هم این بود که از آنچیزی که دولت ترامپ ساخته استفاده کنند، ولی در نهایت خود به این نتیجه رسیدند که این سیاست اشتباه است.
یکی از ابعاد شکست سیاست فشار حداکثری این بود که آمریکاییها علیرغم تلاشهای گستردهای که داشتند، میخواستند ائتلاف منطقهای و بینالمللی و اجماع جهانی برای مقابله فعال با ایران را شکل دهند، اما آن را بهصورت ابتدایی در قالب ناتوی عربی مطرح میکردند. زمانی که منافع آمریکا در حوزههای مختلف و در سطح منطقه با چالش مواجه شد، هیچکدام از کشورهای منطقه علیرغم دریافت تسلیحات و حمایت سیاسی غرب و تسلیحات بسیار گرانقیمت، حاضر نشدند در این ائتلاف علیه ایران اقدام کنند. در واقع، جرأت اقدام نداشتند. نشانه اولیه و اصلی شکست سیاست فشار حداکثری این بود که در اوج فشار همهجانبه دولت ترامپ هیچکدام از متحدین منطقهای آمریکا جرأت نکردند علیه ایران اقدامی انجام بدهند. موارد مذکور و مستندات موجود همگی دال بر این است که سیاست فشار حداکثری آمریکاییها دچار شکست قطعی شده است و در این مسیر دو مؤلفه اراده و برخورد سیاسی رهبر معظم انقلاب و مسئولین جمهوری اسلامی بویژه در دولت جدید و مقاومت و ایستادگی ملت نقش اساسی در تحقق موضوع مذکور را داشته است.
شکست سیاست فشار حداکثری بارها توسط مقامات آمریکایی اعلام شده است. چهارم خردادماه بود که «رابرت مالی» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران طی جلسه استماعی که در سنای آمریکا درباره مذاکرات هستهای ایران برگزار شد، اعتراف کرد که «سیاست فشار حداکثری ترامپ منجر به محدودیتهای طولانی و قوی بر برنامه هستهای ایران نشد.» او گفت :«ما تلاش میکنیم به توافق بازگردیم زیرا این به نفع ماست اما اگر ایران سقف خواستههایی خود را بالا ببرد آن را رد خواهیم کرد و به توافق نخواهیم رسید.
این اولین اعتراف از سوی کاخ سفید نبوده و به احتمال قوی آخرین آن هم نخواهد بود. اگرچه بیشتر اعترافات در خصوص ناکارآمدی کارزار به طیف دموکرات بر میگردد اما مواردی نیز وجود دارد که نشان میدهد اعضای تیم ترامپ و حتی مقامات رژیم صهیونیستی به شکست فشار حداکثری علیه ایران اذعان میکنند. ولی بیشترین حجم از اعترافات به شکست کارزار فشار حداکثری را رابرت مالی در کارنامه خود دارد.
فروردین ماه امسال نیز «کریس مورفی» سناتور دموکرات از ایالت «کنتیکت» در پیامی توئیتری به اعلام جزئیاتی از جلسه مالی با اعضای کنگره در زمینه نشست وین پرداخت و نوشت: «حتی یک نفر از مخالفان توافق هستهای با ایران، پیشنهاد بهتری ندارند. تحریمهای فشار حداکثری [علیه ایران] کارساز نبود. خرابکاری و ترور کارساز نبود. جنگ با ایران هم کارساز نخواهد بود. دیپلماسی تنها راه عملی در قبال ایران است که زمان گریز هستهای این کشور را افزایش داده است.»
از دیگر موارد میتوان به اعتراف «ند پرایس» سخنگوی وزارتخارجه آمریکا اشاره کرد که در نشست خبری خود تأکید کرد: «دولت ترامپ ما را در برابر مجموعهای از گزینههای وحشتناک قرار داد. کمپین فشار حداکثری یک شکست فاحش بود.» پیشتر نیز در آستانه مذاکرات دور هشتم، شاهد اعتراف «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا نسبتبه خطای راهبردی ترامپ علیه ایران بودیم . اواظهار کرد:«ما اکنون بهخاطر یکی از چیزهایی که به گمانم از بدترین تصمیمات اتخاذ شده در سیاست خارجی آمریکا در یک دهه اخیر بوده است، در موقعیت فعلی قرار داریم و آن تصمیم خروج از توافق هستهای ایران، برجام بودهاست، توافقی که برنامه هستهای ایران را محدود کرده بود.»
جالب است که حتی سران طیف جمهوریخواه پس از پایان دولت ترامپ، دهان به نقد راهبرد فشار حداکثری گشودند که «مایک پمپئو» وزیر خارجه او از آنجمله بهشمار میرفت. پمپئو پس از شکست ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا به ناتوانی کاخ سفید در برابر ایران اذعان کرد و گفت: «در خصوص وادار کردن ایران به کوتاه آمدن و وارد شدن به توافقی که واقعاً مانع از دستیابی به سلاح هستهای شود، تمام آنچه که امیدوار بودیم بهدست میآوریم، حاصل نشد.»
ناکارآمدی این کارزار آمریکایی زمانی مسجلتر میشود که مقامات ارشد رژیم صهیونیستی نیز بر طبل شکست آن میکوبند. چند روز پیش پایگاه خبری «اکسیوس» به جریان سفر اخیر ژنرال «درور شالوم» رئیس دفتر سیاسی وزارت جنگ این رژیم به آمریکا اشاره کرد. به نوشته این تارنمای آمریکایی، شالوم در دیدار با مقامات کاخ سفید، خروج آمریکا از توافق هستهای را یک اشتباه دانسته بود؛ چرا که نهتنها ایران را به ساخت سلاح هستهای نزدیک ساخته بلکه بر وخامت اوضاع نیز افزوده است.
امروز همه ناظران سیاسی و بین المللی به این امر اذعان دارند که همانگونه که سیاست فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است ، صدور قطعنامه در آژانس هم با توجه به تجربه ای که ایران در این مدت داشته و اکنون با توجه به شرایطی که جهان در جنگ اوکراین و قطب بندی های جدیدی که بین آمریکا و کشورهای غربی با روسیه و چین ایجاد کرده، محکوم به شکست است. چراکه ایران، روسیه و چین در مقابل چنین قطعنامه های ظالمانه ای می
ارسال نظرات