مروری بر نوع مواجهه دو جریان با «انقلاب اسلامی» در فضای مجازی؛
جریان دلبسته انقلاب اسلامی و متعهد به اصل امانتداری، عمدتا تلاش میکند تا در فضای واقعی و مجازی، علل واقعی و اصلی وقوع انقلاب اسلامی را به صورت دقیق و نه هیجانی، بررسی و تبیین کند
پایگاه رهنما:
انقلاب اسلامی ایران که حالا به یک درخت تنومند تبدیل شده، فقط در میدانهای واقعی و عینی محل بحث و ارزیابی افراد نیست و امروز «فضای مجازی» هم به بستری مهم برای پرداختن به چیستی و چرایی انقلاب تبدیل شده است؛ حتی میتوان گفت، در فضای مجازی بیشتر از فضای واقعی جامعه و محافل گفتگو و سخن حضوری، به مسئله انقلاب اسلامی پرداخته میشود و این هم البته، از تبعات و آثار گسترش روزافزون دامنه نفوذ این فضا در زندگی امروز است.
اما مسئله اینجاست که در فضای مجازی، چطور و با چه رویکرد و دست فرمانی به تحلیل و ارزیابی انقلاب اسلامی پرداخته میشود و حرف غالب در این فضا چیست؟ به عبارت دیگر، آنچه فضای مجازی امروز غالبا درباره انقلاب سال ۵۷ و نتایج آن به مخاطب ارائه میکند، قابل اطمینان هست و میتوان با خیال راحت به آن اعتماد کرد؟! پاسخ منفی است و این پاسخ منفی، با گذری در این فضا به دست میآید.
این همان واقعیتی است که رهبر معظم انقلاب نیز اخیرا در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش به آن اشاره کرده و نسبت به آن هشدار دادند؛ «یک سیاست قطعی رسانههای معاند جمهوری اسلامی این است که واقعیتها را تحریف کنند و مشغولند. شما مطلقاً از پیشرفتها، از نقاط مثبت، نقاط قوت، مطلقاً نشانهای در این مجموعهی امپراتوری رسانهای غرب مشاهده نمیکنید. به همین جهت است که جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است...».
• دو رفتار متفاوت با یک انقلاب، در میدان «مجازی»
برای ملموستر شدن این واقعیت تلخ، کافی است مقایسهای گذرا میان رفتار و گفتار جریانات مختلف فعال در فضای مجازی، در ارتباط با انقلاب اسلامی داشته باشیم.
جریان دلبسته انقلاب اسلامی و متعهد به اصل امانتداری، عمدتا تلاش میکند تا در فضای واقعی و مجازی، علل واقعی و اصلی وقوع انقلاب اسلامی را به صورت دقیق و نه هیجانی، بررسی و تبیین کند. این جریان در عین حال، از بازگو کردن کاستیها و نقاط ضعفی که با انقلاب اسلامی باید از بین میرفته، اما همچنان باقیست، ابایی ندارد و آنها را مرور میکند و حتی از مسئولان و متولیان امر هم با جدیت مطالبه میکند که این کاستیها را برطرف کنند و در تراز آرمانها و شعارهای انقلاب اسلامی رفتار کنند. این جریان، در واقع هم برکات و دستاوردهای انقلاب اسلامی را با بهرهگیری از فضای مجازی روایت میکند و هم اشکالات و نقاط ضعف را گوشزد میکند و بدون تعارف و لکنتزبان از مسئولان میخواهد که پیگیر رفع این نقاط ضعف بوده و پاسخگو باشند.
اما در نقطه مقابل، جریان هوچیگر قرار دارد که از غربگرایان داخلی گرفته تا دشمنان رسمی و علنی بیرونی را شامل میشود.
این جریان اولا تلاش میکند تا اصل وقوع انقلاب اسلامی را زیر سوال ببرد و آن را اتفاقی هیجانی و از سر شکمسیری القاء کند، نه یک انقلاب واقعی و دارای آرمان و هدف. ثانیا، در گام بعدی تلاش میکند تا با برجسته کردن بیش از حد نقاط ضعف موجود در حوزههای مختلف – مثل عدالت اجتماعی، فساد اقتصادی و. – اینطور القاء کند که این حرکت هیجانی، هیچ نتیجهای نداشته، جز بدتر شدن وضعیت کشور!
برای این کار، هم از ظرافتهای هنری و بصری فضای مجازی که غالبا مخاطب را مسحور میکند، بهره میگیرند و هم با تبلیغات پرحجم و بمباران دادهها، با چاشنی دیکتاتوری رسانهای، فرصت اظهارنظر مخالف را سلب میکنند.
مهمترین ابزار کار این جریان در این دیکتاتوری رسانهای، «تقطیع اطلاعات» و «انتشار گزینشی» آنهاست که به مرور زمان، ذهن مخاطب را تسخیر کرده و فرصت چندانی برای فکر کردن و تعمق در مسائل، برایش باقی نمیگذارد.
• چه باید کرد؟
بهنظر میرسد، با وجود مجموعه وسیعی از اقداماتی که در حوزه رسانهای در جبهه انقلاب اسلامی رخ داده، فقدان یک «الگوی کنش رسانهای» متناسب با «جهاد تبیین» مانع از اثربخشی تمامعیار و مطلوب این اقدامات شده است.
اینکه چنین الگویی چیست و چه ابعاد و ساختارهایی دارد، نیازمند مداقه و جُهد فکری و عملی است، اما برخی از مهمترین مؤلفههای مبانی آن را به این شرح میتوان بررسی کرد.
اول - مفهوم رسانه مدرن در کشور ما تا حد زیادی وارداتی بوده و بهخصوص با پیشرفت فناوریهای ارتباطی، همگام با تحول در مفاهیم جهانی رسانه، تطور مییابد. این در حالی است که در بطن تفکر دینی مفاهیمی، چون «تبلیغ» و «تبیین» وجود دارد که اساس آن مبتنی بر فعالسازی حجت باطنی و قوه عاقله بشر برای فهم و تصمیم درست است.
در واقع، رسانه مدرن اساساً در مسیری متفاوت در حرکت است و اتفاقاً با جذابیت بصری و هنری میکوشد پرده بر روی واقعیتها بیفکند و «دیکتاتوری رسانهای در غرب» نیز حاصل همین رویکرد صاحبان ابررسانههای غربی است.
دوم - زیربنای تبیین، «شناخت» صحیح است. چنین شناختی از نخبگان فکری و خواص جامعه انتظار است. رسانه در این فرایند نقش واسطهگرانهای میان نخبگان و آحاد جامعه ایفا میکند و هم پیام آنان را به مردم منتقل کرده و هم بازخورد واقعی را دریافت میکند.
بر این اساس، امروز بیش از هر زمان دیگر به «اندیشکدههای رسانهای» نیازمندیم که خلأهای نخبگانی در حوزه شناخت و ایدهپردازی در راستای تولید محتوا را جبران کنند.
سوم - از مهمترین الزامات عمل رسانهای در جهاد تبیین، اتخاذ رویکرد آفندی و تهاجمی نسبت به دشمن است.
مهمترین نقش رسانهها در چنین آوردگاهی، اعتبارزدایی از دشمن و رسانههای آن است. برای کنش آفندی در جنگ رسانهای، باید فعالان جبهه خودی به لحاظ توانمندیهای مادی و معنوی رشد و ارتقا یابند و حمایتهای بیشتری از سپهر رسانهای انقلاب صورت پذیرد؛ و چهارم - زبان و بیان هنرمندانه میتواند حقیقت را در لایههای عمیقتری رسوخ دهد، از این رو جهاد تبیین، در عین پرداختن به محتوا، نیازمند یک کنش هنرمندانه است تا پیامها بهتر به دل مخاطب بنشیند و اثر کند
ارسال نظرات