دو هفته پس از آغاز اعتراضات صنفی از سوی کشاورزان اصفهانی، معترضان با اقدامات هوشمندانه مسئولان کشوری و استانی و نیز پوشش مناسب خبری آن توسط رسانه ملی با صدور یک بیانیه هفتبندی به تجمع خود پایان دادند.
اما هنوز ساعتی از پایان تجمع صنفی کشاورزان در کنار زایندهرود نگذشته است که دستههایی از اغتشاشگران شناسنامهدار در تیپهای سازماندهیشده وارد میدان میشوند. این گروهکهای منفصل از هم بابیان شعارهای ساختارشکنانه و حمله تمرین شده به حافظان نظم و امنیت دست به تخریب اموال عمومی و خودروهای پارک شده میزنند. اراذل واوباش اجارهای و اشرار با خودنمایی و عرضاندام سعی میکنند اندک افراد باقیمانده درصحنه را بهسوی خود جذب کرده و کلونیهای جدا از هم را به یکدیگر متصل کرده و اوضاع شهر اصفهان را ناآرام کنند.
تجربه اعتراضات صنفی در اصفهان و ورود اغتشاشگران به آن جالبتوجه است، با درایت مسئولان کشوری و مقامات امنیتی و انتظامی اعتراضات دوهفتهای در کانالی درست هدایت شد؛ اما ضدانقلاب که دست خود را در این ماجرا خالی میدید بهیکباره دست به عملیات زده و با آتش زدن چادرهای کشاورزان و واردکردن کادرهای عملیاتی سعی کرد از تهمانده ماجرای زایندهرود برای خود ماهیگیری کند.
اما هدف اغتشاشگران از ورود به اعتراضات صنفی کشاورزان چه بود؟ پاسخ یک کلمه است تزریق خشونت بیشتر به جامعه بهعنوان ایجاد کاتالیزوری در مسیر تحریمهای بیشتر از سوی کشورهای غربی.
در وقایع پنجشنبه و جمعه در اصفهان اراذل اجارهای در غیاب مردم شریف اصفهان به میدان آمدند تا با صحنهسازی و اعمال خشونت و آشوب سازی، مسیر کشورهای غربی را برای اعمال تحریمها در آستانه مذاکرات وین هموار کنند. البته مردم شهیدپرور اصفهان پس از آگاهی از نقشه شوم دشمن با سرعت به صحنه آمده و با بیرون کردن ضدانقلاب؛ فضای شهر را آرام کردند.
نگاهی به رفتار دولتهای غربی در قبال برخی مسائل سیاسی و اجتماعی ازجمله ماجرای کوی دانشگاه؛ فتنه 88، دی 96 و آبان 98 نشان میدهد که دشمن بهمنظور کنترل قدرت درونی جمهوری اسلامی ایران و مهار مقاومت مردمی از هیچ ابزاری غفلت نکرده و از آن در مسیر فشار بیشتر استفاده میکند.
در ماجرای هشت ماه قیام خیابانی اشراف در فتنه سال 88، دولت آمریکا در همراهی با برخی کشورهای اروپایی از ناآرامی در برخی مناطق تهران استفاده کرده و سنگ بنای سه تحریم (ازجمله صدور قطعنامه 1929) علیه مردم ایران را گذاشت. در آن ماجرای خیابانی باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا خود را حامی جنبش سبز خوانده و هیلاری کلینتون وزیر خارجه اعلام کرد که قطعنامههای صادرشده در جهت حمایت از جنبش سبز است.
رابرت گیتس مأمور اطلاعاتی کارکشته سازمان سیا، 27 شهریور 1388 درست یک روز پس از حاشیهسازی سران فتنه در راهپیمایی روز قدس در میدان هفتتیر و اعلام شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» به شبکه CNN گفت: «در حال حاضر به دلیل شکافهای عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما در حال حاضر شکافهایی را در ایران شاهدیم که در 30 سال گذشته بیسابقه است. معترضان بهجای پیگیری رأی خود، برخی سیاستهای کلی جمهوری اسلامی را هدف گرفتهاند».
واقعیت آن بود که از همان روز گرگهای خونخوار طعمه را بو کشیده و نطفه تحریمهای فلجکننده از همینجا در ذهن دشمنان ملت ایران و رصدگران اطلاعاتی آنها منعقد شد. گیتس 9 ماه بعدازآن یعنی 31 خرداد 89 در مصاحبه با فاکسنیوز، ارزیابی خود را اینگونه تکمیل کرد: «فشارها و تحریم اقتصادی، ظرفیت و شانسی خوب برای توقف برنامه هستهای ایران است تا جمهوری اسلامی را سر عقل بیاورد و بفهمد با ادامه این وضعیت، امنیت خود را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد. انتخابات سال گذشته در ایران، حکومت را به چند دسته تقسیم کرد و افزایش فشارهای اقتصادی میتواند به تسلیم شدن ایران بیانجامد.»
روزنامه لسآنجلس تایمز مهرماه 1388 تحلیلی قابلتأمل را منتشر کرده است و مینویسد: «برخلاف غرور ملی ایرانیها، گروه مخالف و جنبش سبز از فشار غرب راضی است» البته بعدها مشخص شد که در پشت ماجرای تحریم ایران علاوه بر ضدانقلاب ، فرزند یکی از عوامل ارشد فتنه (مهدی هاشمی) قرار داشته و اتاق فکری در لندن این ماجرا را هدایت می کند.
مایکل لدین مشاور پیشین شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته مؤسسه «آمریکن اینترپرایزدر یادداشتی در نشریه فوربسنوشته بود: سناتور «چاک شامر» نقش مستقیمی در نامهنگاری محرمانه بین دولت اوباما و سران آشوب علیه دولت ایران در سال 1388 و در پی انتخابات ریاست جمهوری داشته است. دولت (آمریکا) تصمیم گرفت پیامی برای گروه موسوی و جنبش سبز بفرستد. سناتور شامر دوستی در وال استریت داشت که با سبزها در ارتباط بود و همان فرد به عنوان رابط انتخاب شد.
لدین در ادامه نوشته بود: از شامر خواسته شد از طرف دولت این پیام و سؤالات پیوستش را به رهبران سبزها منتقل کند. سؤالات اینهاست: «ما باید چه کاری انجام دهیم؟ چه کاری نباید انجام دهیم؟ پاسخ این پیام در یک یادداشت 8 صفحهای در تاریخ 30 نوامبر 2009 (9 آذر 88) دریافت شد. نویسندگان محتاط بودهاند و متن امضا نشده و من دلایل روشنی دارم که چند نفر در تهران روی آن کار کردهاند!
در ماجرای اغتشاشات آبان 98 بار دیگر سناریو غربیها تکرار میشود؛ آنها با ادعای دایه مهربانتر از مادر به پذیرایی ضدانقلاب رفته و با حمایت از آنها بیش از 80 میلیون ایرانی را تحریم میکنند. در آن حوادث تلخ سهروزه آمریکاییها برای اعمال پروژه فشار حداکثری ایران را به استفاده از مکانسیم ماشه (snap back) تهدید کرده و مایک پمپئو وزیر خارجه دولت آمریکا در یک کنفرانس خبری در واشنگتن اعلام میکند تا وقتی رفتار تهران تغییر نکند؛ فشار بیخ گوش ایرانیها قرار دارد. در آن روزها جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ پرده از حقیقت آمریکایی برداشته و در صفحه توییتری خود مینویسد: آنقدر باید به ایرانیها فشار بیاوریم که استخوان کمر آنها خرد شود!
دونالد ترامپ چون روباه گرسنه همزمان با دو عضو کابینهاش به میدان آمده و با استفاده از زبان فارسی پیام وحدت برای آشوب گران میفرستند. دو روز پس از سیلی مردم به اغتشاشگران در آبان 98 دولت آمریکا فهرستی از تحریمها را منتشر کرده و در آن شرکتهای هوایی و کشتیرانی، صنایع فولاد و آهن، پتروشیمی، بانکها ،نهادها و مقامات جمهوری اسلامی در لیست سیاه وزارت خزانه داری دولت آمریکا قرار گرفتند.
آشوب کاتالیزگر وین نشد
تحریم، توافق، تحریف و ترور، چهار ضلع و چهار نقطه از نقشه دشمن در 20 سال گذشته بوده است. در آستانه آغاز دور هفتم مذاکرات وین، آمریکا به جرقههایی در داخل احتیاج داشت تا بتواند به تعبیر رابرت مالی بیشتر بگیرد و کمتر بدهد. دشمن گمان میکرد که میتواند با آشوب سازی در اصفهان دامنه آن را به شهرهای دیگر امتداد داده و یک شورش داخلی تمامعیار بسازد. این نقشه با حضور بهموقع مردم و صلابت نیروی انتظامی و نهادهای ناظر امنیتی درهمشکسته شد.
ارسال نظرات