اخیراً کتابی با عنوان «مبارزه ایران برای استقلال اقتصادی» به فارسی ترجمه شده است؛ نویسنده در این کتاب ادعا میکند که رهبران جمهوری اسلامی در مفاهیم کلیدی –مانند استقلال اقتصادی- دچار ابهام اندیشگی هستند؛ یعنی شعار استقلال اقتصادی سر میدهند ولی وقتی نوبت به تفسیر و تعریف این شعار میشود، حرفهای مبهمی میزنند تا در شرایط متفاوت، بتوانند نظر خود در این حوزهها را عوض کنند. بررسی عبارت «استقلال اقتصادی» در بیانات رهبر معظم انقلاب، خلاف این ادعا را اثبات میکند. آیتالله خامنهای(مدظله العالی) از چند دهه پیش سخنان روشنی در خصوص معنا و حدود استقلال اقتصادی دارند؛ بیاناتی حکیمانه که در این سالها منتقدین ایشان نقد قابل توجهی به آن وارد نکردهاند. بهعکس، همواره تلاش کردهاند بخشهای مهمی از اندیشههای ایشان را سانسور و تحریف کنند تا امکان رد این نظریات راحتتر فراهم شود. بهنظر میرسد نویسندهی کتاب «مبارزه ایران برای استقلال اقتصادی» که خود نیز در ایران نیست، از طریق روایتهای تحریفشده، با آراء رهبران انقلاب مواجه شده است و خود مطالعهی بیواسطه نداشته است.
از جمله ادعاهایی که در خصوص استقلال اقتصادی، -بهغلط- به رهبر معظم انقلاب نسبت میدهد آن است که استقلال از نظر ایشان به معنای بستن دربهای کشور به روی دنیاست؛ به عبارت دیگر استقلالطلبی آیتالله خامنهای معادل انزواطلبی است. این در حالی است که ایشان در سال 1372 در سخنرانی خود در دیدار جمعی از کارگران و معلمان بهصراحت فرمودند: «استقلال اقتصادی، یعنی ملت و کشور، در تلاش اقتصادی خود روی پای خود بایستد و به کسی احتیاج نداشته باشد. معنایش این نیست که ملتی که استقلال اقتصادی دارد، با هیچکس در دنیا داد و ستد نمیکند؛ نه. داد و ستد، دلیل ضعف نیست». البته برای این داد و ستد، دو شرط مهم ذکر میکنند که توضیح آن در ادامه میآید. همچنین ایشان در بیانات خود در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی(رحمهالله) نیز تاکید کردند که راه برای سرمایهگذاری خارجی نیز باز است و «سرمایهگذاری خارجی البتّه چیز خوبی است» بهشرط آنکه مشخص باشد کدام یک از خانههای جدول اقتصاد مقاومتی را پر میکند.
بنابراین بر خلاف تصوری که مخالفان و منتقدان رهبر معظم انقلاب از نظریهی ایشان در خصوص «استقلال اقتصادی» ایجاد میکنند، معظمله با صراحت موافق داد و ستد و حتی سرمایهگذاری خارجی هستند. البته در مورد داد و ستد، دو قید ذکر میکنند؛ یکی آنکه «نیازهای اصلی» در داخل کشور تامین شود و دیگری آنکه «آن چیزی که کشور لازم دارد، در داخل قابل تامین باشد». این دو شرط، با هم متفاوت، و در عین حال خیلی مهم هستند. در مورد نیازهای اصلی، بسیاری از نظریهپردازان تجارت خارجی، تاکید دارند که کشورها باید کالاهای استراتژیک و بسیار مهم و ضروری را خود تامین کنند تا در شرایط خاص (بحران یا تحریم و ...) در صورت عدم واردات این کالاها به داخل، با بحرانهای فاجعهآمیز مواجه نشوند. همچنین سایر کالاها که نیازهای اصلی نیستند، ولی در داخل آنها را لازم داریم، میتوانند از خارج تامین شوند اما باید توجه داشت که در داخل کشور باید «قابلیت تامین» این موارد وجود داشته باشد تا دشمن بداند اگر تحریم کرد، ما توان تولید آنها در داخل را داریم. البته باید توجه داشت که این توان، نباید باعث شود در شرایط عادی نیز، وقتی میتوانیم این کالاها را از خارج با هزینهی کمتر تامین کنیم، به فکر تولید آنها در داخل باشیم.
بنابراین با توضیحات فوق، سوال اینجاست که «استقلال اقتصادی» در منظومهی فکری رهبر معظم انقلاب به چه معناست!؟ ایشان در این خصوص در سخنرانی 14/03/1395 میفرمایند: «استقلال اقتصادی -بهطور خلاصه- هضم نشدن در هاضمهی اقتصاد جامعهی جهانی است.» و در ادامه تاکید میکنند که چنین استقلالی «تنها با اقتصاد مقاومتی بهدست میآید». بنابراین بر خلاف آنچه ایوالیلا پسران در کتاب خود میگوید، هم معلوم است که معنای «استقلال اقتصادی» از نظر رهبر معظم انقلاب چه چیزی هست و چه چیزی نیست و هم اتفاقاً مسیر رسیدن به آن، کاملاً مشخص است. جالب آنکه اگر چه اقتصاد مقاومتی تقریباً یک دهه است که ابلاغ شده، اما خطوط اصلی نگاه رهبر انقلاب در مورد استقلال اقتصادی از دههی 1370 و پیش از آن روشن است. بنابراین منتقدان بهجای آنکه ادعا کنند این مفهوم و شعار در ادبیات رهبران انقلاب، دچار ابهام اندیشگی است، میتوانند آن را مطالعه کرده و بررسی کنند.
رهبر انقلاب در بیانات خود در دیدار با دانشجویان در استان کردستان (27/02/1388) فرمودند: «جهانی شدن به معنای تبدیل شدن به یک پیچ و مهرهای در ماشین سرمایهداری غرب، نباید مورد قبول هیچ ملت مستقلی باشد.» بنابراین استقلال، آمده است تا جلوی هضم شدن در هاضمهی اقتصاد جهانی و همچنین تبدیل شدن به پیچ و مهرهای در ماشین سرمایهداری غرب را بگیرد. چرا!؟ چون هیچ ملت در حال توسعهای، با تبدیل شدن به ابزار دست زورگویان زرسالار اقتدارطلب امریکایی و یهودی نمیتوانند مسیر پیشرفت را طی کنند. حال اگر منتقدان بخواهند خردمندانه برخورد کنند، یا باید تعریف رهبرمعظم انقلاب را نقد کنند، یا اگر با تعریف ایشان موافقند و دنبال تبدیل شدن ایران به پیچ و مهرهی ماشین سرمایهداری نیستند، باید توضیح دهند که چرا سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی نمیتوانند استقلال اقتصادی (به همان معنای مد نظر رهبر انقلاب) را محقق کنند. اما چون این مسیر، دشوار است، ترجیح میدهند ادعا کنند که «ابهام اندیشگی» وجود دارد و اصلاً نمیفهمیم رهبران انقلاب چه میگویند!
ارسال نظرات